درگیری حافظان امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه­ دارالاسلام ایران با فرقه اهل بغی جیش العدل در روستای جلال‌آباد شهرستان سرباز

درگیری حافظان امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه­ دارالاسلام ایران با فرقه اهل بغی جیش العدل در روستای جلال‌آباد شهرستان سرباز

بامداد امروز پنج شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ش قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد در ادامه رزمایش عملیاتی شهدای امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه:
۴ نفر از گرهک جبش العدل به قتل رسیدند.
۲ نفر نیز دستگیر شدند.

۳ تن از رزمندگان حافظ امنیت نیروی زمینی سپاه کشته شدند.

روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه اعلام‌کرددر ادامه رزمایش عملیاتی شهدای امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه، با مشارکت رزمندگان قرارگاه قدس و اداره کل اطلاعات استان سیستان و بلوچستان در منطقه عمومی شهرستان راسک، صبح امروز محل استقرار یک تیم تروریستی پس از شناسایی، محاصره و ساعاتی قبل پاکسازی شد.

نکته ی نهم در این عملیات، همکاری مردم بومی بلوچ در شناسایی و گزارش این افراد مسلح به حافظان امنیت است و محل اختفای این افراد مسلح با همکاری و هوشمندی مردم شناسایی شده است .
مردم بلوچ مثل تمام مردم ایران و جهان اگر امنیت میخواهند نمی توانند در برابر برهم زننده های امنیت بی تفاوت و تماشاچی باشند.

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (3)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (3)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

پس جماعت یعنی: حاکمیت بر دارالاسلام، و اهل جماعت یعنی: اهل حاکمیت بر دارالاسلام و حکومتی های موجود در دارالاسلام نه مذاهب و تاویلات و جریانات مختلف و متعددی که ممکن است در دارالاسلام و در میان اهل اسلام وجود داشته باشند.

شخص می تواند در دارالاسلام کافری یهودی یا نصرانی یا مجوس یا صابئی از اهل ذمه باشد و در عین حال اهل جماعت؛ پس در اهل جماعت شدن یا در حکومتی شدن، شرط نیست که شخص اهل جماعت یا حکومتی، حتماً مسلمان باشد یا اگر مسلمانی اهل جماعت بود حتماً هم فکر و هم مذهب شما باشد و چنانچه هم مذهب و هم فکر شما نبود از اهل جماعت بودن هم بیافتد

زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما امر می کند که  «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» با جماعت مسلمانان و امام شان باش «أنَّ المقصودَ بالجماعةِ في النصوصِ الشرعيةِ جماعةَ المسلمينَ إذا اجتمعوا على أمِيرٍ» منظور از جماعت در نصوص شرعی، جماعت مسلمین است که بر رهبری جمع شده باشند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از میان کارهای خوب زیادی که الله به آنها راضی است که انجامشان دهیم در حدیثی سه کار را نام می برد و می فرماید: يَرْضَى لَكُمْ أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا.[1] الله از شما راضی می شود که: 1- او را عبادت کنید ( یعنی امور: 1- عقیدتی 2- قلبی 3- زبانی 4- بدنی 5- مالی خودتان تنها به الله بدهید همچنانکه می گوئید: ایّاکَ نَعْبُدُ. تنها تو را عبادت می کنیم)  2- برای او شریک قرار ندهید  3- و اینکه به ریسمان الله چنگ بزنید و متفرق و چند دسته نشوید.

امام نووی می گوید: سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم : إنَّ اللَّهَ يَرْضَى لَكُمْ ثَلاثًا، الله برای شما به سه مورد راضی است، «فهو أمرٌ بلزومِ جماعة المسلمين» آن امری است به لزوم جماعت مسلمین، و بعضی از این مسلمین را به بعضی دیگر گره زد و میانشان الفت به وجود آورد «وهذه إحدى قواعد الإسلام» و این یکی از قواعد و بنیانهای اسلام است. [2]

امام بغوی هم می گوید: الله تمام پیامبران را برای اقامه و برپا داشتن دین و الفت و جماعت و ترک فرقه گرائی و مخالفت برانگیخت.[3] اقامه ی دین یعنی نشان دادن دین در زندگی دنیوی خود، یعنی عینی کردن آنچه در شریعت اسلام وجود دارد و هم اکنون در کتابها پنهان شده است، مثل نماز: اقامه ی نماز یعنی عینی کردن مفاد نماز در زندگی دنیوی خودت و با ادای نماز فرق دارد؛ ادای نماز در مسجد است یا در مکانی که آنرا ادا می کنی اما اقامه ی نماز خارج از مکان ادای نماز است.

در مورد جماعت و اهل جماعت شدن باید یادآوری کنیم که در حالت ضرورت و اضطرار، مومنین ممکن است به چیزی که مطلوب شریعت نیست و یا در شریعت حرام است با شروط و حد و حدودی تعیین شده در شریعت تن بدهند همچنانکه حسن بن علی مجبور به استعفای از امر خلافت اسلامی بر منهاج نبوت و دادن بیعت به شاهیگری معاویه در سال 41ق شد و به دلیل از بین رفتن این دو دستگی، آن سال را سال جماعت نامیدند.[4]

عمر ابن خطاب می گوید: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[5] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

پس اهل جماعت یعنی اهل اسلام کاملی که مثل اصحاب، روزی که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات کرد، كَرِهوا أن يَبقَوا بعضَ يومٍ وليسوا في جماعةٍ،[6] دوست نداشتند و اکراه داشتند که بعضی از روز را بگذرانند در حالی در جماعت نباشند، به همین دلیل رهبری برای حاکمیت خود انتخاب کردند و دوباره اهل جماعت شدند، و هر شخص به میزانی که از جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام و مسیر اصلاحی آن فاصله می گیرد به همان اندازه از اسلام کامل فاصله گرفته است.


[1]   مسلم 1715

[2]  النووي، شرح صحيح مسلم 12/ 237/  قوله: إن الله يرضى لكم ثلاثًا، فهو أمر بلزوم جماعة المسلمين، وتآلف بعضهم ببعض، وهذه إحدى قواعد الإسلام.

[3]  البغوي، معالم التنزيل 4/ 122/ بعث الله الأنبياء كلهم بإقامة الدين والألفة والجماعة، وترك الفرقة والمخالفة

[4]  ابن عساكر، تاريخ دمشق، ص 148.

[5] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، 257- 265/ ابوداود (3664)، احمد (2/338)، دارمی (257)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله 326/

[6] «تاريخ الطبري» (2/447).

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

تاریخ را در قرآن نگاه کنید تا بدانید که سخن تمام مشرکین چی بوده است؟ این بوده است که قوانین الله حق دخالت در زندگی آنها را ندارد، به همین دلیل پیامبران را که حامل قوانین الله بودند تکذیب کرده اند.

امروزه به این عقاید می گویند سکولاریسم و به افرادی که این عقاید را دارند می گویند سکولاریستها که معادل اصطلاح شرعی مشرکین و احزاب در قرآن است؛ بناءً نه عقاید سکولاریستی را تازه بدانید و نه وجود سکولاریستها را.

این سکولاریستها (مشرکین) چون یکدست و یک حزب نیستند و در احزاب مختلف پراکنده هستند تنها در مجلسی و با تسلیم شدن به رای اکثریت زندگی خود را پییش می برند کاری که عربهای مشرک در «دارالندوه» انجام می داند، سکولاریستها اسم این کار را گذاشته اند دموکراسی.

بناءًاصل در سکولاریسم و دموكراسي يعني حكومت قوانین خود مردم ، اين است كه مردم در يك محل دور هم جمع شده نظامها و قوانين را وضع مي كنند كه بر خودشان اجرا مي گردد ، امورشان را تنظيم نموده و در مواردي كه داوري مطلوب است ، قضاوت مي نمايند ، مگر از اين كه طبعتا ممكن نيست تا تمام مردم در يك مكان جمع گرديده و همه در وضع قوانين سهيم باشند، لذا ملت براي خود نمايندگاني را برمي گزينند تا وظيفه ي وضع قوانين را به عهده گرفته و نمايندگان واقعي ملت به حساب آيند .

محل اجتماع  اين نمايندگان به نام مجلس نمايندگان ( دارالندوه، سقییفه بنی ساعده، پارلمان ، سنا ، گنگره و… ) ناميده مي شود و اين مجلس در نظام دموكراسي همان نهادي است كه اراده و خواست مردم را تمثيل نموده و پيكره ي خواست اكثريت مردم را تشكيل مي دهد ، قوانین را وضع و حكومت را انتخاب و رئيس دولت را تعيين مي كند تا حاكم و نماينده مردم در امر اجراي خواست و اراده ي عامه باشد . او قدرت خود را از قوانین تولید شده توسط مردم و از و مردمي به دست مي آورد كه وي را انتخاب نموده اند تا برايشان بر اساس نظامهاو قوانيني كه آنها وضع كرده اند حكومت نمايد .

    پس خود ملت است كه صاحب قدرت و صلاحيت بوده و قوانين را مي سازد و حاكمي را جهت اجرا و تطبيق آن انتخاب مي نمايد و براي اينكه مردم آقا و رهبر خود گرديده و سروري خويش را احراز و با وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حاكمان خود بدون كوچكترين جبر و اكراه ، اراده ي خود را به طور كامل عملي نمايند ، نظام دموكراسي مي خواهد كليه آزادي هاي عمومي را كه از لحاظ اساس و شالوده ي  – حقوق انساني – مطرح بوده براي عموم مردم ايجاد و پيشكش نمايد ،تا بدين وسيله آقائي خويش را به دست آورده و خواست خود را با آزادي كامل و بدون هيچ گونه فشار و اجباري تمثيل و جامه ي عمل بپوشاند . اجراي سيادتش ممكن گرديده و اراده ي خود را به طور كامل توسط  وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حكامش بدون هيچ جبر و اكراهي  به راه اندازد .

آزاديهاي عمومي همان اساسي است كه دموكراسي كمال و نهايت  آن را براي هر فرد از افراد ملت لازم و ضرور مي پندارد ، تا اينكه پايداري سيادت فرد و اجراي آرمانهايش توسط خودش با آزادي كامل و بدون جبر و اكراه ممكن و ميسر گردد  .

در این نظام سکولاریستی قوانین شریعت الله نیز نمی تواند مانع آزادی های آنها شود به همین دلیل انواع کفریات و مفاسد اخلاقی و عقیدتی و رفتاری و انواع جنایتها که در قانون شریعت الله حرام و ممنوع هستند در این نظام دموکراسی آزاد و قانونی هستند و یا اینکه قانون در برابر انجام این منکرات سکوت کرده و مانعی برای انجام آنها قرار نداده است و زمینه را برای انجام آنها فراهم کرده است.

پس اصل در نزد سکولاریستها خود مردم و هوا و هوس مردم است نه الله و قوانین شریعت الله .

مهریه زنان امت

مهریه زنان امت

کاتب: اسماء انصار (یعقوبی)

مهریه یعنی از روی مهر آنچه مرد در توان دارد در همان لحظه بتواند به زنش پرداخت کند.

الله مى‏فرمايد: «وَآَتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً »(النساء: 4) مهريه زنان را با طيب خاطر بپردازيد. و رسول‏اللّه صلی الله علیه وسلم مى‏فرمايد:«وَالْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمُ حَدِيْدٍ» يعنى نكاح همراه با مهريه باشد هر چند كه مقدار مهريه كم باشد، مانند، يك انگشترى از فلزى. بر این اساس شافعيه و حنابله می‌گويند: برای مهريه حد و ميزان مشخصی وجود ندارد كم و زياد آن نقشی در اصل وجود آن ندارد.

رسول‏ اللّه صلی الله علیه وسلم مى‏فرمايد: «أَعْظَمُ النِّسَاءِ بَرَكَةً أَيْسَرُهُنَّ مَئُونَةً» (احمد، حاكم بيهقى). بزرگترين زنان با بركت آنانى هستند كه هزينه نكاح و مهريه آنان ساده‏تر باشد.

البته دادن بخشى از مبلغ مهريه قبل از زفاف مطلوب و مستحب است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به على رضی الله عنه  امر كرد تا قبل از زفاف چيزى به فاطمه زهراء بدهد. على رضی الله عنه  گفت: من چيزى ندارم. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمود: ذره تو كجاست؟ حضرت على ذره خود را به حضرت زهراء داد.

به صورت مختصر به چند نمونه از مهریه ی زنان صدر اسلام اشاره می کنیم و آنرا با زمان حاضر مقایسه کنیم:

🔹 مهر مادر انس بن مالک رضی الله عنه و عنها، دخول شوهرش به دین اسلام بود. گفت مهر من همین است اسلام بیاوری و چیزی دیگری نمی‌خواهم، مسلمان شد و عقد خود را بست.

🔸 مهر زنی از زنان صحابه انگشتری از آهن بود

🔹 مهر زنی از زنان صحابه یک جوره کفش بود. حدیث عند الترمذی است، آن زن را در نزد پیامبر‌ما آوردند ایشان پرسید آیا این کفش را بعنوان مهر خود قبول داری؟ گفت بله قبول دارم!.

🔸 رسول الله عقد یک صحابی و صحابیه را بست آیا میدانید صداق/مهر آن صحابیه چه بود؟ مهراش یک سهم/تیر بود.

🔹مهر دختر امام و یکی از بزرگان تابعیان سعید بن مسیب، 2 درهم بود. بلی!!! دو درهم بود! بر معامله امروز 2 درهم شرعی – 17.85 ریال سعودی– 428 افغانی می‌شود.

🔸مهر زنان رسول الله صلى الله عليه وسلم 12 اوقیه بود کما در حدیث صحیح است. 12 اوقیه – علی ما ذکره العلماء 500 درهم شرعی می‌شود. 500 درهم شرعی – علی حسب گرام، یک دانه اش 2.975 گرام می‌آید. 500 + 2.975 = 1487.5 گرام میشود. یک گرام نقره امروز 23(عقرب = آبان) 1403ش در ایران در بالاترین قیمت 88000 تومان است. 1487.5 + 88000 = 000/000 /130 میلیون تومان. واین مهر بهترین زنان دنیا بود.

🔹مهر همسر صحابی عبدالرحمن بن عوف چهار اوقیه بود

4 اوقیه – 166 درهم شرعی – 1482 ریال سعودی – 35,568 افغانی میشود.

آنان که مَهر را بیشتر ازین مقادیر می‌خواهند (5 لگ 10 لگ 15 لگ…. البسه، طلا، لوازم بیش از حد. و مصارف گزاف میکنند و عروسی شان را به هوتل پنج ستاره وبا مینوی عالی و قیمت و صد چیزی دیگری….. میخواهند) چه برتری، کمالی، خوبی، ارزشی، بهایی، قیمتی، شایستگی، لیاقتی بر آن زنان موصوف دارند؟؟!

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (2)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (2)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

جدا شدگان از جماعت حاکم بر دارالاسلام و کسانی که باعث ایجاد تفرق در جماعت حاکم بر دارالاسلام می شوند که مستحق مرگ هستند به 4 دسته ی عمده تقسیم می شوند:

  1. خارج شده های از جماعت که مسلمینی هستند به دلایل دنیوی از جماعت حاکم بر دارالاسلام جدا شده اند که در ادبیات فقهی به آنها گفته می شود اهل بغی، مثل خوارج اهل صفین
  2. اهل تاویل خارج شده از جماعت که مسلمینی هستند به دلایل تاویلات مخالف با جماعت جدا شده اند، مثل خوارج اهل نهروان؛ اینها تا زمانی که دارای همین تاویلات باشند اما صف خود را از جماعت جدا نکنند و بر علیه جماعت قیام نکنند مسلمانی هستند مثل سایر مسلمین که در دارالاسلام دارای تاویلات و اجتهادات فردی خاص خودشان هستند و آزاد و از حقوق اسلامی خود برخوردارند.
  3. منافقین آشکار شده که صف خود را به بهانه های متعدد و مختلف اکثراً مذهبی از جماعت جدا کرده و در قالب فرقه ای غالیانه و منحرف در برابر جماعت حاکم بر دارالاسلام اعلام موجودیت کرده اند و برجماعت خروج کرده اند.
  4. مرتدین که با جدا کردن عقاید خود از اسلام کلاً از اسلام یا همان جماعت معنوی مسلمین جدا شده اند و به صورت اتوماتیک از جماعت ظاهری حاکم بر دارالاسلام نیز جدا شده اند، مثل مسلیمه کذاب و سجاع و سایر مرتدین اواخر حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابتدای خلافت ابوبکر صدیق؛ کسانی که خارج شده های از جماعت معنوی خودشان را جزو اهل سنت و جماعت و در واقع جزو امت اسلامی نمی دانند در واقع اینها را به ناحق و اکثرا ناخواسته تکفیر کرده و جزو مرتدین می دانند و مستحق مجازاتی که مختص خارج شده های از جماعت است و این ظلمی آشکار است.

با آنکه هر چهار گروه خوارج و خروج کننده هایی هستند که بر علیه جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام خروج کرده اند و هر چهار گروه دچار جرم « وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا» (مائده/33) سعی در تولید فساد در زمین می شوند اما هر یک در شریعت دارای قوانین و حقوق خاص خود هستند و نمی توان بر همه یک حکم صادر کرد.

 عمر بن خطاب به دلیل فسادی که در زمین در صورت اهل تفرق شدن این اعضای شورای خبرگان رهبری ایجاد می شد دستور داد که خبرگان رهبری اهل تفرق به قتل برسند؛ چون مسلمین به رهبر شدن یکی از اینها با هم متحد و یکدست شده بودند و مسلمین به این شکل بعد از مرگ رهبر قبلی صاحب رهبر منتخب خودشان از طریق شورای خبرگان رهبری می شدند و چنانچه این اعضای شورای خبرگان رهبری دچار تفرق می شدند طرفداران هر یک هم دچار تفرق می شدند و به همین سادگی مسلمین به چند دسته و فرقه و حزب تقسیم می شدند و هر یک می خواستند رهبر خود را بر جماعت و دارالاسلام حاکم کنند.

از ثمرات سخنان چند پهلوی مولوی های حنفی مذهب بلوچستان

از ثمرات سخنان چند پهلوی مولوی های حنفی مذهب بلوچستان

کاتب: بِراهُندگ بلوچ

حقیقتی که عده ای تمایل به بازگو کردن آن نیستند و قصد دارند زیر نام وسیع «اهل سنت» آنرا بپوشانند عقیده ی مرجئی مولوهایی است که خود را حنفی می دانند و با این عقیده نه تنها با دسته هائی عظیم از پیروان مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله که تابع ادلة الفقه امام ابوحنیفه رحمه الله هستند سرناسازگاری و حتی عداوت و دشمنی دارند بلکه واضح و آشکارا با مذاهب دیگر اسلامی چون مذهب امام شافعی رحمه الله و مذهب امام مالک رحمه الله و مذهب امام احمد بن حنبل رحمه الله نیز ناسازگار هستند.

این مولوی های مدعی حنفیت با تفکرات مرجئه گری که دارند دروازه های انواع مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی را برای مردم باز کرده اند و با استدلالهای عقلی غیر شرعی که می آورند آشکارا با آیات صریح قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و منهج عقیدتی و ثوابت اسلامی نیز مخالفت می کنند.

اینها در کنار حمایت از جبهه ی سکولاریستها، اگر از اسلام حرفی بزنند در اکثر سخنرانی های خود به سخنانی که حامل چندین وجه و پیام است بسنده می کنند، سخنانی که تمام طرف های سکولار و عوام مقلد را خشنود نگه می دارد؛ و زمانی که به آنها هشدار داده می شود که سخنان شما مخالف منهج اسلامی است و باعث سرگردانی بیشتر می شود جاهلانه و عوامفریبانه بدون حتی استناد به یک دلیل شرعی بهانه می آورند که مصلحت و منفعت مسلمانان در آنست !

مگر در تأئید ابوجهل و پیامبر صلی الله علیه وسلم با هم و در ضربه زدن به دارالاسلام و تولید تفرق و دامن زدن به اغتشاش و نافرمانی چه منفعت و مصلحتی برای مسلمین و حاکمیت مسلمین وجود دارد؟!!

در اسلام، کفر به طاغوت، یعنی کفر به کفار که بعد از شیطان عبارتند از:1- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]2- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] 3- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] 4- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/17) نیازی به پنهان کاری و دوپهلو گویی ندارد و در این موضوع هیچگونه میدانی برای فرد خیالباف باقی نمی گذارد که بر اسلام دروغ ببندد.

در اسلام، «اهل جماعت شدن» یعنی در دارالاسلام دوری کردن از تفرق و فرقه بازی و ضرار سازی و مطیع حاکمیت بر دارالاسلام «در غیر معصیت الله» بودن نیازی به پنهان کاری و دوپهلو گویی ندارد.

در اسلام، به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر، «التَّحْرِيش» یعنی تحریک مکارانه ی مردم به شر، وجود ندارد بلکه این وصیت عبدالله بن سبأ است که می گفت: ابدؤوا في الطعن على أمرائكم و أظهروا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر تستميلوا قلوب الناس و ادعوهم إلى هذا الأمر؛ [1]با ایراد گیری و طعنه زدن به امیرانتان شروع کنید، و امر به معروف و نهی از منکر را (در زمینه امراء ومسئولین حکومتی) آشکار کنید تا به این شکل، دل‌های مردم را به سوی خود متمایل کنید و مردم را هم به این امر دعوت کنید.

این قاعده و بدعت که زیر پرچم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح طلبی و حمایت از حقوق مردم و … انجام می شود بزرگترین ضربه را به «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ»[2] «حرفشنوی» و «اطاعت» مردم می زند و به جای آن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. را می کارد؛ بدعتی که متاسفانه تا همین الان نیز تحت شعار اصلاح طلبی ادامه دارد و علاوه بر آنکه در میان مسلمین توسط دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها اجرا می شود.

الله تعالی می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید، گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم؛ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿بقره/11-12﴾ هان، آگاه باشید! اینها بدون شک فسادکنندگان و مفسدین هستند اما پی نمی‌برند و احساسش نمی کنند؛ یعنی واقعاً در میان این دارودسته ی منافقین نیز کسانی هستند که نمی دانند در حال تخریب و فساد هستند و خیال می کنند در حال اصلاحگری هستند.

اینها بخشی از ثمرات پنهان کاری مبانی شریعت و از ثمرات سخنان اکثراً متناقض و چند پهلوی دسته هائی از مولوی های رسانه ای بلوچستان است که با نام «اهل سنت» اما بر اساس تفکرات آشفته ی خودشان باعث سرگردانی مسلمین و کاشتن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. در دارالاسلام ایران می شوند.


[1] الطبري، محمد بن جرير الطبري أبو جعفر، تاريخ الأمم والملوك، ج ٢/ص ٦٤٧، / ابن الأثير، الكامل في التاريخ – ج ٣ – ص46- ١٥٤

[2]  مسلم 1709/ بخاری  7199

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (1)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (1)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

ما خود را اهل سنت و جماعت می دانیم اما اکثریت مطلق مردم ما نمی دانند اهل سنت بودن و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ به همین دلیل گاه دیده شده گروههای مسلحی چون جندالله سابق و جیش العدل و انصارالفرقان و… کنونی و فرقه های غیر مسلحی چون جماعت دعوت و اصلاح ایران و جماعت تبلیغ و… با سوء استفاده از جهالت مردم، مفهوم «اهل جماعت شدن» را به پیوستن به فرقه و گروه خودشان تفسیر می کنند و جهالت به این مفهوم یکی از دلایل اصلی گرایش مردم ما به فرقه های مختلف و فاصله گرفتن و حتی جنگیدن روانی و حتی مسلحانه با جماعت اصلی مورد نظر شریعت شده است.

بر این اساس به عنوان مقدمه و تلنگری جهت بیداری و تحقیق بیشتر[1] مناسب دیدم مطالبی از شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله ارائه دهم که به صورت ساده و مختصر این اصطلاح را توضیح داده است. او می گوید:  

در مثالی ساده ی عقلی می توانیم بگوئیم که این سنت یا این جاده و راه، یعنی: اسلام؛ و ابزار و ماشین و وسیله ی نقلیه ی مادی و دنیوی که از اسلام کامل این اهل سنت یا همان اهل اسلام محافظت می کند و آنها را در این جاده از باد و بوران و سرما و گرما و دعوتگران به سوی جهنم و مسیرهای انحرافی محافظت می کند و به سلامت به مقصد می رساند «جماعت» است که دارای یک راننده و خلبان و ناخداست، و به کسانی که در این ابزار و وسیله و ماشین و قطار و هواپیما و کشتی وارد شده اند می گویند: اهل جماعت.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید بهترین گزینه برای نابودی اختلافات، سوار شدن در قطاری است که به سوی مقصد در حرکت است « تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وإمَامَهُمْ» هر چند که راننده این اتوبوس و قطار و جماعت یک برده ی سیاه حبشی باشد «وإِنْ تَأَمَّر عَلَيْكُمْ عَبْدٌ حبشيٌ». یعنی مهم این است که این شخص یکی از مسلمین، و راننده ای وارد و راه بلد باشد، همین کافی است؛ و تنها وظیفه ی اهل جماعت پرهیز از امور غیر شرعی و «أُوصِيكُمْ بِتَقْوى اللَّه، وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» حرفشنوی و دادن اطاعت به این راننده ی وارد و راه بلد در غیر معصیت الله است.

منظور از جماعت این است که مسلمین بر حول محور یک رهبر جمع شده باشند که قطعاً این رهبر مسلمان و تابع قوانین شریعت الله است، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَن أتاكُمْ وأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ علَى رَجُلٍ واحِدٍ، يُرِيدُ أنْ يَشُقَّ عَصاكُمْ، أوْ يُفَرِّقَ جَماعَتَكُمْ، فاقْتُلُوهُ.[2]  هر كسى آمد و شما بر سر اطاعت كردن از يک مرد جمع شده ايد، و خواست تا در بين شما تفرقه ايجاد كند، يا جماعت شما را متفرق سازد، او را به قتل برسانيد.

عمر بن خطاب برای حاکم بر جماعت بعد از خودش شورائی 6 نفره متشکل از سعدبن ابی‌وقاص، عثمان، علی، طلحه، زبیر و عبدالرحمن بن عوف تشکیل داد[3] و گفت:  من در ارتباط با امور مردم خواستم از شما نظرخواهی کنم، اختلاف و تفرقه را در میان مردم نیافتم، اگر هم اختلاف وجود داشته، در شماست! مردم می‌خواهند یکی از شما سه نفر: عثمان و علی و عبدالرحمن بن عوف را امیر خویش نمایند. به همین دلیل عمر بن خطاب دستور داد اگر فردی از اعضای شورا با رأی اکثریت مخالفت کرد، گردن او زده شود و در صورت دودستگی شورا، اگر گروه مقابل عبدالرحمن، نظر او را نپذیرفتند، ۳ مخالف کشته شوند و در نهایت اگر این شورای 6نفره خبرگان رهبری نتوانستند پس از ۳ روز فردی را از میان خود انتخاب کنند، همه آنان گردن زده شوند. [4]

آیا عمر بن خطاب کسانی چون ابن مسعود و ابن عباس و دیگران را که مخالف اجتهادات فردی او بودند خارج از جماعت می دانست و دستور اعدام آنها را می داد یا کسانی را گفت بکشند که از جماعت حاکم بر دارالاسلام جدا شوند؟


[1]  جهت مطالعه ی بیشتر و تکمیلی به سخنرانی تصویری یا صوتی یا متن پیاده شده ی بحث « 1- «السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف » و همچنین «2- حکومتی بودن در دارالاسلام » از شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله مراجعه کنید.

[2]  مسلم 1852

[3]  سیوطی، تاریخ الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۳۴

[4]  بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۶۱

قدمهای کثیف آمریکا(تیم B اسرائیل) در پاکستان و تکرار سناریوی کُردهای سوریه و عراق در ایالت بلوچستان پاکستان

قدمهای کثیف آمریکا(تیم B اسرائیل) در پاکستان و تکرار سناریوی کُردهای سوریه و عراق در ایالت بلوچستان پاکستان

کاتب: عبدالملک اربابی مکرانی

آمریکا به بهانه ی جنگ با داعش وارد بخشهایی از شمال شرقی سوریه شد که قویترین گروه مسلح در این مناطق نیروهای کُرد سکولار و کمونیست حزب کارگران کُردستان (پ.ک.ک) بودند و با نام جدید نیروهای دمکراتیک سوریه (قسد) در حال فعالیت هستند.

آمریکا با وعده ی خودمختاری و دادن تجهیزات مخابراتی و حتی پهبادها و بعضی از اسلحه های امروزین اینها را بازی داده است و اینها هم با تشکیل مراکز «خودمدیریتی»(همان خودمدیریتی که امثال سهاب برایش تلاش دارند) در روستاها و شهرها خیال می کنند واقعاً در سایه ی آمریکا می توانند به جایی برسند، اما آمریکا تنها در یک معامله ی با روسیه و ترکیه اکثریت مناطق کُرد نشین شمال سوریه از عفرین تا راس العین را که در اختیار این مزدورانش بود به ترکیه و نیروهای مزدور ترکیه فروخت و زمانی که ترکیه و نیروهایش به این مناطق حمله کردند آمریکا تنها نظاره گر بود؛ دقیقاً همان کاری که با کُردهای مزدور عراق و گروه جیش العدل پاکستان نشین انجام داد.   

کُردهای سکولار عراق با رهبری بارزانی هم در خیانت به تمام مسلمین عراق و منطقه، با تمام مزدوری که برای آمریکا و ناتو و رژیم صهیونیستی کرده بودند با این وجود آمریکا و ناتو طی معامله ای با نیروهای حشد شعبی و حکومت مرکزی عراق، در برابر حمله ی نیروهای حشد الشعبی به این کُردها فقط نظاره گر و تماشاچی بود و نیروهای حشد شعبی تنها در عرض کمتر از 24 ساعت توانستند 51درصد از مناطق تحت تصرف این کُردها از جمله استان کرکوک را از آنها بگیرند.

انگلیس به عنوان سازنده ی حکومت پاکستان هم سابقه ی تاریخی در منطقه دارد و آمریکا به عنوان قدرتی جدید نیز در قالب نیروهای اطلاعاتی و مستشاران امنیتی و نظامی چند دهه است حضور دارد اما اخیرا به صورت مستقیم نیروهایی را در پاکستان وارد کرده و قدم های کثیف نیروی های ارتش آمریکا (تیم B اسرائیل) و تجهیزات نظامی سازمان ملل متحد (UN) به داخل خاک پاکستان باز شده که این مداخله ی مستقیم، زنگ خطری برای امنیت مسلمانان ساکن پاکستان و کشمیر و ایران و افغانستان است.

جایی که آمریکا مستقیماً به اسراییل در کشتار مسلمانان فلسطین کمک می کند و ارتش اسرائیل را علیه مسلمانان آموزش داده و از اسرائیل حمایت می کند، این حلقه ای از روندی برای جنگ بر علیه اسلام است، و دقیقاً مانند گذشته، نیروی های سکولار- صهیونی این بار برای آسیب رساندن دوباره به اهل اسلام آمده اند، این تلاش پلیدی توسط آمریکا برای سرکوب مسلمانان از جمله شهروندان پاکستان و اشغال منابع و مواد معدنی در خاک پاکستان بذریعه ارتش پاکستان و همچنین مدیریت گروههای مزدور جهت ضربه زدن به ایران و افغانستان است.

به صورت مشخص در ایالت بلوچستان پاکستان به سازماندهی مجدد داعش و وجود پایگاههای آموزشی مختلف و آشکار آن واکنشی نشان نمی دهد که خطری برای تمام مسلمین منطقه است، همچنین به وجود مناطق مسکونی و پایگاههای مختلف و آشکار گروههای مسلح بلوچ ایرانی در پنجگور و … پاکستان هم واکنشی نشان نمی دهد و قصد دارد همان بازی کثیفی که با کُردهای سکولار سوریه و عراق انجام داده اینبار با گروههای بلوچ ایرانی چون جیش العدل و… انجام دهد.

پس اگر دیدی که طی معامله ای مشخص، ایران یا پاکستان به این بلوچهای ایرانی پاکستان نشین حملاتی انجام می دهند بدان که سناریو همان سناریوی ثابتی است که آمریکا برای این گروهها تدارک دیده است چون «آمریکا از اینها هرگز متحد نمی خواهد بلکه مزدور و لگور می خواهد» و از این لگوران هم گاه همچون دستمال توالت استفاده می کند و با انجام دادن کارهای کثیفش با اینها، اینها را به صورت موقت یا (مثل صدام حسین و حسنی مبارک و اربکی های افغانستان و…) برای همیشه رها و پرت می کند.

بلوچهای مسلمان ایرانی نباید به بهانه ی مخالفت با ایران خود را در جبهه ی آمریکا و صهیونیستها قرار داده و در نهایت خود را تبدیل به دستمال توالت آمریکا (تیم B اسرائیل) کنند.

افتادن در این دام و بازی کثیف آمریکا واقعا شرم آور است.

جنایت جدید فرقه اهل بغی جیش العدل در سیرکان سراوان و سکوت مرگبار مولوی ها

جنایت جدید فرقه اهل بغی جیش العدل در سیرکان سراوان و سکوت مرگبار مولوی ها

به قلم: براهندک بلوچ

زمانی که مولوی عبدالحمید برای دفاع از یک ترانه خوان فاسق رپر شیعه زاده که مردم را به اغتشاش دعوت کرده بود در نماز جمعه ی اهل سنت گلو پاره می کرد، برای ما بلوچهای حنفی مذهب ایران جای سوال است چرا در برابر کشتار اینهمه بلوچ حنفی مذهب ایران و اینهمه سرباز این مملکت توسط گروههای جنایتکاری چون جیش العدل و سایر گروههای کوچک و بزرگ سکوت کرده است؟

 یعنی واقعا حق ما بلوچها نیست که بپرسیم چرا؟

امروز گروهک اهل بغی و سرسپرده ی جیش العدل در منطقه عمومی سیرکان شهرستان سراوان به یک پایگاه بلوچهای بومی اهل سنت حافظ امنیت حمله کردند که در در نتیجه ی آن 5 نفر از این بلوچهای اهل سنت کشته شدند. چهار نفر از این اهل سنت زمانی که در حال نماز بودند بر آنها حمله ی غافلگیرانه انجام شد و در حین ادای نماز به رگبار بسته شده و کشته شدند.

اسامی این شهدای حافظ امنیت منطقه عبارتند از :

  • عبدالرحمن بلوچزهی
  • شه‌بخش بلوچزهی
  • عبدالله بلوچزهی
  • واحد بلوچزهی
  • بشیر سپاهی

آشکار است که برای این گروههای پاکستان نشین نه خون بلوچ و اهل سنت مهم است نه شیعه، و جهت تامین امنیت این استان خون شیعه و سنی باهم آمیخته است و خواست حداقلی مردم سیستان و بلوچستان و کل دارالاسلام ایران از این مولوی هایی که برای اوکراین و آمریکا و روسیه و اسرائیل و غیره تعیین تکلیف می کنند این است که در کنار کشور خود بر علیه جنایتکارانی قرار بگیرند که بر اساس طرح و نقشه ی دشمنان در حال دامن زدن به انواع ناامنی ها و  کشتار بلوچهای اهل سنت و سایر حافظان امنیت در محل سکونتشان هستند.

مولوی هایی هستند که واقعاً می ترسند که بعد از واکنش آشکار در برابر این جانیان مورد حملات کور و انتقام جویانه ی آنها قرار بگیرند اما مولوی هایی هم هستند با انواع محافظ و دبدبه و کبکبه قادر به گفتن آشکار حق هستند اما سکوتی مرگبار نزدیک به خیانت کرده اند.

البته تمام این مولوی ها اگر بخواهند در فضای مجازی و بدون مشخص شدن اسمشان می توانند در جنگ روانی با این سرسپرده های دشمنان فعالیت کنند.

جنگ جیش العدل بر علیه ایران جنگ با یک کشور خنثی نیست بلکه جنگ با تنها حامی جهاد اهل سنت در غزه و حمایت آشکار از رژیم جنایتکار صهیونیستی و حامیان این رژیم چون آمریکا و انگلیس و… است.

این فرقه های اهل تفرق و اهل بغی «جبهه» ی خودشان را مشخص کرده اند، مولوی ها و سایر فعالین نیز باید «عملاً» و به اندازه ی توان خود روشن کنند در کدام «سمت و جبهه» ایستاده اند؟

چہ درستاں گیشتر زالمیں کارے

چہ درستاں گیشتر زالمیں کارے

مرچی شپ ءَ جیش العدل ءِ ناشرکاراں نماز وانگ ءِ وھد ءَ پنچ انسان ، پنچ بلوچ ، پنچ اهل سنت ءُ پنچ بے میار شھید کتگ ۔

جیش العادلی کہ مدام وتی کارانی بابت ءَ بیان دنت،

اے کارء بابتا ءَ جهگ دنبین  پرچا کہ آ زان اَنت کہ اے واقعہ ایشانی مزدوریں رھبند ءَ پدر کنت