توصیه‌ای برای خانم‌ها : اگر می‌خواهید ثبات خانه و همسرتان را حفظ کنید

توصیه‌ای برای خانم‌ها : اگر می‌خواهید ثبات خانه و همسرتان را حفظ کنید

ارائه دهنده: ماهدیم بلوچ

خانم کریم نژاد که یکی از برجسته ترین و مهم ترین فعالین عرصه ی زنان با نگرشی اسلامی است می گوید:

اگر می‌خواهید ثبات خانه و همسرتان را حفظ کنید، باید ۵ خصلت مهمی که مردان به شدت از وجود آن در زنان متنفر هستند را بدانید:

  1.  صدای بلند: چه با شوهرتان باشد و چه با فرزندتان در حضور او، صدایتان را بلند نکنید زیرا هر مردی از این‌که همسرش در خانه، مخصوصاً در حضور او، صدایش را بلند کند متنفر است.
  • کنترل: ژن‌ و طبیعت مرد این‌گونه آفریده شده که باید کنترل خانه را در دست داشته باشد، زیرا خلاصه او مرد است، نه شما!

این موضوع هم منافاتی با این ندارد که اگر اشتباهی دیدید او را نصیحت کنید و او نیز این توصیه را از شما بپذیرد.

اما این‌ به معنای تلاش برای سلب کنترل خانه از شما نیست، زیرا مشکلاتی پیش خواهد آمد که شما قادر به مقابله با آن نخواهید بود.

  •  لجبازی: البته این بدترین خصلتی است که در زمان ما در بین بسیاری از زنان گسترش پیدا کرده است.

مرد، عاشق همسر مطیع است زیرا چنین زنی واقعاً صاحب قلب شوهرش است.

اما زن لجباز اغلب با گذشت زمان شوهرش را از دست می‌دهد و بسیاری از طلاق‌ها به دلیل لجبازی زن است.

  • غمگین و ناراحت بودن: بعضی خانم‌ها جان به جانش کنند، خود را پکر و ناراحت نشان می‌دهد، انگار که تمام دنیا بر سرش آوار شده و همیشه چهره‌ای افسرده و ناراحت را از خود نشان می‌دهد. این‌گونه زنان از محبوبیت کمتری برخوردارند، و نه تنها مرد حتی سایر اطرافیان نیز از چنین شخصیت‌هایی فراری هستند.
  • مردانگی: این خصلتی است که می‌تواند خانه‌ها را نابود کند، زیرا هیچ مردی دوست ندارد با رقیب و مرد دیگری در خانه زندگی کند که همیشه با او سر هر موضوعی جر و بحث کند.

این پنج مورد که به تعداد انگشتان یک دست ما هستند هر روز باید به صورت روزانه و هر صبح قبل از صبحانه توسط دخترانی که می خواهند برای زندگی مشترک آماده شوند و همچنین برای زنانی که زندگی مشترک دارند مرور و یاد آوری شوند چون این موارد مهمتر از صحبانه هستند.

صبحانه خوراک جسم است و این موارد خوراک روح و دوام خانواده.

این دین بر شانه‌های افراد تساهل‌پیشه و رخصت‌طلب برپای نمی‌شود

این دین بر شانه‌های افراد تساهل‌پیشه و رخصت‌طلب برپای نمی‌شود

سید قطب در تفسیر في ظلال القرآن  می گوید:

 “پرچمی که مسلمان از آن حمایت و حفاظت می‌کند فقط عقیده است و وطن و میهن او که بخاطر آن جهاد می‌کند سرزمینی است که شریعت و قانون الله در آنجا حکمفرما می‌باشد وسرزمین او که از آن به دفاع برمی‌خیزد (دار الاسلام) است که برنامه اسلام را به عنوان برنامه زندگانی برمی‌گیرد وهر گونه نگرش و جهان‌بینی دیگری از وطن، نگرشی غیراسلامی است و از تراوش جاهلیت است و اسلام آن را به رسمیت نمی‌شناسد”.

پس در نگرش سید قطب رحمه الله دین اسلام تنها دو نوع جامعه را می‌شناسد:… جامعه اسلامی و جامعه جاهلی؛ همچنانکه در کتاب معالم فی الطریق می گوید:

  • «جامعه اسلامی،‌جامعه‌ای است که منهج اسلام در آن اجرا می‌شود. یعنی  در همه زمینه‌های عقیده، عبادت، شریعت (قانون) ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، اخلاقی و رفتاری منطبق بر منهج اسلام باشد.
  • جامعه جاهلی، جامعه‌ای است که منهج اسلام در آن اجرا نمی‌شود و عقیده،  تصورات، ارزش‌ها و مقیاس‌های اسلامی در آن حاکم نیست و ساختارها و قانون و رفتار و اخلاقیات جامعه منطبق بر منهج اسلام نیست».

جامعه‌ اسلامی آن نیست که دربردارنده مردمی باشد که خود را مسلمان می‌نامند در حالی که قانون جامعه‌شان را شریعت اسلام  شکل نداده باشد. اگرچه آن مردم نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند،‌(باز هم تا قانون جامعه‌شان منطبق با اسلام نباشد، جامعه‌شان اسلامی نیست)

همچنین جامعه اسلامی، آن جامعه‌ای نیست که از نزد خود اسلامی را به عنوان “اسلام پیشرفته” ایجاد کند، حال آنکه این اسلام من درآوردی غیر از اسلامی است که الله سبحانه آن را مورد تأیید قرار داده و توسط رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را تفصیل کرده است.

در اینجاست که سید قطب در جای دیگری می گوید: وقتیکه پیوند خویشاوندی میان محمدﷺ و خویشاوندانش گسسته شد، رابطه عقیده، مهاجرین و انصار را با هم پیوند داد و این پیوند، مسلمانان عرب و برادرانشان «صهیب رومی» و «بلال حبشی» و «سلمان فارسی» را باهم ربط داد و تعصّبِ قبیله و تعصّبِ نژاد و تعصّبِ وطن جملگی ناپدید گشتند و پیامبرخداﷺ بدانها فرمود: «دعوها فإنها منتنه: آنها را فروگذارید چون گَند و مُتعفّن هستند» و به آنها فرمود: «از ما نیست کسی که با تعصّبی بمیرد» و بدین ترتیب، عمر این تَعفّن یعنی تَعفّن تعصّبِ خویشاوندی به سر رسید و این غرور یعنی غرور نژادی مُرد و این پلیدی یعنی پلیدی ملیّت زدوده شد و بشر به دور از تَعفّن گوشت و خون و آلودگی خاک و زمین، در فضای عطرآگین افق‌های بلند بیاسود.

 از آن روز دیگر وطن انسان مسلمان، خاک نبود بلکه وطن او دارلاسلام بود.

 یعنی دیاری که عـقیده اسلامی بر آن حــکم میرانَد و تنها شریعت خدا درآن اجرا میگردد و دیاری که فرد مسلمان در آن پناه میگیرد و به دفاع از آن می پردازد و در راه حمایت و گسترش دادن قلمرو آن به شهادت میرسد.

… عرب ها با عقیده اسلام، از سرزمین خود بیرون نرفتند تا یک امپراتوری عربی را تشکیل دهند و در سایۀ آن از نعمت برخوردار شوند و به رفاه برسند و بخورند و بیاشامند و در سایۀ آن سربرافرازند و تکبّر و گردنکشی کنند و مردمان را از زیر سلطۀ حکومت روم و ایران مجوس بیرون بیاورند و به زیر سلطۀ حکومت عرب بکشانند و به فرمانبرداری از خودشان وادارند! بلکه عربها به پا خاستند تا جملگی مردمان را از پرستش بندگان بیرون بیاورند و به پرستش یزدان یگانۀ جهان بکشانند، همان گونه که ربعی پسر عامر، قاصد مسلمانان در مجلس یزدگرد گفت: خدا ما را فرستاده است تا مردمان را از پرستش بندگان بیرون بیاوریم و ایشان را به پرستش یزدان یگانه برسانیم، و آنان را از تنگای دنیا رها گردانیم و به فراخنای آخرت داخل نمائیم، و ایشان را از جور و ستم آئینها برهانیم و به عدالت و دادگری اسلام نائل گردانیم.

اینجاست که سید قطب رحمه الله می گوید: انا من أمة الجنسية فيها [العقيدة]والوطن فيها [دار الإسلام] والحاكم فيها هو [الله] والدستور فيها [القرءان]من از امتی هستم که ملیت در آن عقیده…وطن در آن دارالاسلام…فرمانروا در آن تنها الله…و قانون اساسی در آن قرآن است.

به این شکل سید قطب رحمه الله در جمله ای مختصر اما پر معنی در مورد دین اسلام می گوید:”إنَّ هذا الدّين لا يقومُ على أكتافِ المترخّصين”. «این دین بر شانه‌های افراد تساهل‌پیشه و رخصت‌طلب برپای نمی‌شود».

فقه و ادب فردی اسلامی: کسی که برای صرف غذا،دعوت شود و شخص دیگری با او برود

فقه و ادب فردی اسلامی: کسی که برای صرف غذا،دعوت شود و شخص دیگری با او برود

ارائه دهنده: مولوی نذیر احمد بلوچ

ابو مسعود انصاری رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍هُ می‌گوید: كَانَ رَجُلٌ مِنَ الأَنْصَارِ، يُقَالُ لَهُ أَبُو شُعَيْبٍ، وَكَانَ لَهُ غُلاَمٌ لَحَّامٌ، فَرَأَى  رَسُولَ اللَّهِ ﷺ ، فَعَرَفَ فِي وَجْهِهِ الْجُوعَ، فَقَالَ لِغُلاَمِهِ: وَيْحَكَ اصْنَعْ لَنَا طَعَامًا لِخَمْسَةِ نَفَرٍ، فَإِنِّى أُرِيدُ أَنْ أَدْعُوَ النَّبِيَّ ﷺ خَامِسَ خَمْسَةٍ، قَالَ: فَصَنَعَ، ثُمَّ أَتَى النَّبِيَّ ﷺ   ، فَدَعَاهُ خَامِسَ خَمْسَةٍ، وَاتَّبَعَهُمْ رَجُلٌ، فَلَمَّا بَلَغَ الْبَابَ قَالَ النَّبِيُّ ص: «إِنَّ هَذَا اتَّبَعَنَا فَإِنْ شِئْتَ أَنْ تَأْذَنَ لَهُ وَإِنْ شِئْتَ رَجَعَ» قَالَ: لاَ بَلْ آذَنُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ. (مسلم/2036)

یک مرد انصاری به نام ابوشعیب، برده‌ای قصاب داشت. آن مرد، روزی، رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم را دید و از چهره‌اش متوجه شد که پیامبر اکرم صلی اللّٰه علیه وآله وسلم گرسنه است؛ لذا به برده‌اش گفت: وای برتو، غذایی را برای پنج نفر، تهیه کن؛ چرا که می‌خواهم رسول الله صلی اللّٰه علیه وآله وسلم را با چهار نفر دیگر دعوت کنم. او نیز غذایی تهیه کرد. ابوشعیب نزد نبی اکرم صلی اللّٰه علیه وآله وسلم آمد و او را با چهار نفر دیگر، دعوت نمود. اما شخص دیگری نیز همراه آنان آمد. هنگامی که رسول اکرم ﷺ به دروازه‌ی خانه‌ی ابوشعیب رسید، به او فرمود: «این مرد نیز با ما آمد؛ اگر خواستی به او اجازه بده؛ در غیر این صورت، بر می‌گردد». ابوشعیب گفت: نه، یا رسول الله! به او اجازه می‌دهم.

پس اگر به مهمانی دعوت نشده ای ابتدا از صاحب مهمانی اجازه بگیر سپس برو و اگر به تو اجازه نداد بدان که خوراک را به اندازه کافی تهیه کرده است و اگر تو بروی صاحبخانه در اذیت می افتد و ممکن است خوارک برای همه کفاف نکند و صاحبخانه به خاطر نرسیدن غذا به همه شرمنده شود. 

هر شخصی را ماموستای دینی ننامید: سید محمد محمدی میرالی پاوه ای برای نمونه

هر شخصی را ماموستای دینی ننامید: سید محمد محمدی میرالی پاوه ای برای نمونه

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

نزدیک به یک هفته پیش یکی از رسانه های مجازی شناخته ی شده ی سکولار بلوچ اعلام کرد: بازداشت خشونت‌آمیز یکی از علمای اهل سنت کرُد (ماموستا « محمد محمدی »، اهل روستای میراولی از توابع شهرستان پاوه) توسط نیروهای امنیتی در پاوه. البته اضافه کرده بود که: او به دلیل خطابه‌های اعتراضیش در جنبش زن زندگی آزادی، چندین بار احضار شده است.

با آنکه ا به اخباری که کفار اصلی و احزاب سکولار محلی و گروه منافقین بومی نشر می دهند اصلاً اعتمادی ندارم و تا روشن نشدن و تبیین آن توسط مومنین به آن اهمیت نمی دهم با این وجود اگر متوجه شوم که مولوی یا آخوند یا شیخ و ماموستایی به دلیل مشارکت در فتنه ها و جریانات سکولاریستی دچار مشکلی از سوی مردم یا مسئولین حکومتی شده است غیر از خوشحالی، اهمیت نمی دهم که این شخص کیست و چه فکری دارد و…؟

در مورد محمد محمدی میرالی پاوه ای هم به محض آنکه فهمیدم در آن اغتشاش و فتنه ی هرزه های سکولار کُردستان به نحوی مشارکت داشته دیگر اهمیت ندادم که کیست تا اینکه یکی از برادران دیشب در مورد این شخص نکاتی را بیان کرد که من را برد به فتنه گران و تفرقه اندازان دوران عباسیان در بغداد و دمشق و خراسان و ….

در دورانی در بغداد و دمشق مقلدینی از میان حنفی ها و مالکی ها و حنبلی ها وجود داشتند که به سادگی همدیگر را تکفیر می کردند و حتی بعضی از علمای حنفی بودند که شافعی ها را چیزی مثل کفار اهل کتاب می دانستند که می شود از آنها زن گرفت اما نمی توان به آنها زن داد و می گفتند اگر توانش را داشته باشیم از آنها جزیه هم می گیریم.

جنگهای بین حنبلی های بغداد با حنفی ها و شافعی ها و فتنه هایی که برپا کردند نیز در تاریخ به عنوان لکه ی سیاهی وجود دارد، در خراسان بزرگ هم این فتنه ها وجود داشتند فقط کافی است به زندگانی و مشقات امام بخاری رحمه الله نگاهی بندازید تا به گوشه ای از این مصیبت تفرقه اندازان پی ببرید یا نگاه کنید که امام شافعی رحمه الله که خودش از شاگردان برجسته ی امام مالک رحمه الله بود چگونه در مصر توسط مقلدین جاهل امام مالک مورد ضرب و شتم قرار می گیرد و علیل می شود و بدترین مرگ را تجربه می کند و…

نزدیک به چند قرن است که دسته ای از مسلمین می گویند «4مذهب» و سعی کرده اند به این شکل به هم نزدیک شوند و از اختلافات جزئی صرفنظر کنند و همین امر باعث خاتمه ی این جنگهای میان این مذاهب شد تا اینکه محمد بن عبدالوهاب سربرآورد و دوباره جنگ مذهبی را شعله ور کرد.

 امروزه مسلمین نه تنها می گویند «4مذهب» بلکه می گویند «تمام مذاهب اسلامی و امت اسلامی»؛ حالا در این بین، محمد محمدی میرالی در جامعه ی شافعی مذهب کُردستان خودش را مقلد امام احمد حنبل رحمه الله و علمای متقدم حنبلی مذهب می داند؛ اما قصد دارد نقش یکی از علمای آن دوران را در این زمان بازی کند.

محمد محمدی میرالی به سبک منحرفین میان مذهب حنبلی ابتدا به تکفیر امام ابوحنیفه رحمه الله می پردازد و بعد با زنده کردن چیزهایی که مرده اند خودش را به مسلمین صوفی و سلفی و… دلخوش کرده است و حتی یک جمله هم در مورد کفار اصلی و بخصوص کفار اشغالگر خارجی نمی گوید بلکه به تکفیر و لعن کردن مجاهدینی می پردازد که با این کفار اشغالگر جهاد کرده اند یا در حال جهاد هستند!.

یعنی: فقط 1- تکفیر به ناحق مسلمین 2- تولید تفرق و مشغول کردن مسلمین به مسلمین و 3- رها کردن دشمنان اصلی و 4- نشان دادن اینکه بله منم اینم و متفاوت از دیگران تا دیده شود.

این اشخاص باید بیدارشان کرد و متوجهشان کرد که در پازل و جبهه ی دشمنان بازی می کنند.

ماموستای دینی یعنی استادی که دین را فهم و درک کرده و آگاهانه و دلسوزانه ومخلصانه آنرا به دیگران منتقل می کند؛ تکفیر به ناحق ائمه ی مسلمین و تولید تفرق میان مسلمین و مشغول کردن به مسلمین به مسلمین و رها کردن دشمنان جنایتکار اشغالگر و لعن و نفرین مجاهدینی که در برابر این کفار اشغالگر ایستاده اند کار یک ماموستای دینی نیست.

مختصری از گروه انصارالفرقان بلوچستان

مختصری از گروه انصارالفرقان بلوچستان

کاتب: براهندک بلوچ

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: المرءُ على دينِ خليلِه فلينظرْ أحدُكم مَن يُخاللُ. [1] هرکس به طریق و روش دوست خود است، پس هریک از شما باید ببیند با چه کسی دوست می‌شود.

سعدی شیرازی نیز با نگرشی اسلامی در شعری که به صورت ضرب المثل در آمده است می گوید:

تو اول بگو با کیان زیستی

 پس آن ‌گه بگویم که تو کیستی

یعنی:

  •  تو اول بگو که با چه کسانی دوست هستی و زندگی می‌کنی آنگاه من می‌گویم که تو چه جور انسانی هستی.
  • تو اول بگو چه کسانی با تو در این عمل همکاری می‌کنند تا بگویم عملت چه شأن و وزنی دارد.

با همین نگرش ساده اما ریشه ای اسلامی به معرفی گروه انصارالفرقان می پردازیم.

گروه انصارالفرقان در سال 1393ش از ادغام گروه‌های حرکت انصار ایران و حزب الفرقان تشکیل شد. اما آنچه مهم است اینکه برای اولین بار در۲۳ تیر ۱۳۹۸ شبکه خبری الجزیره قطر با پخش مستندی با عنوان « اللاعبون بالنار/ آتش افروزان» تصاویری را منتشر ساخت که نشان از حمایت دولت دست نشانده ی بحرین از رهبر گروهک انصارافرقان برای انجام مأموریت‌های جاسوسی و عملیات امنیتی در خاک ایران داشت.

در بخشی از این فیلم مستند، هشام عزیزی (با نام مستعار هشام بلوچی) از رهبران انصارالفرقان می گوید: دستگاه‌های امنیتی بحرین من را در سال ۲۰۰۶ برای انجام مأموریت‌های جاسوسی و انجام عملیات در داخل خاک ایران به کار گرفتند.

گروهک انصار الفرقان ابتدا از کانال حکومت دست نشانده ی بحرین که پایگاه ناوگان پنجم نیروی دریایی ارتش آمریکا را در خود جای داده است مدیریت می شد و هم اکنون نیز از کانال حکومت سکولار و دست نشانده ی پاکستان مدیریت و هدایت می شود.

این واقعیت گروهک انصار الفرقان است به صورت ساده ، حالا « تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».

پس اصلا به شعارهای قومیت گرائی و مبارزه با فساد و محرومیت زدائی و دفاع از اهل سنت و… اینها اهمیت ندهید؛ تمام اینها شعارهایی هستند جهت بسیج جوانان ساده و احساسی بلوچ برای پیاده کردن اهداف و برنامه های دشمنان.  


[1]  أخرجه أبو داود (4833 )، والترمذي(2378 )،وأحمد (8398 )

انسانیت یا « اومانیسم Humanism »  اصطلاحی جهت حمله به شریعت الله

انسانیت یا « اومانیسم Humanism »  اصطلاحی جهت حمله به شریعت الله

به قلم: مجیب الرحمن  بلوچ (دانشجو)

ممکن است برای ما عادی باشد که مثلاً مولوی عبدالحمید که صاحب رسانه و تریبون در مسجد مکی است بگوید: “برای ما مذهب و تنها دین مطرح نیست. دین مهم است اما برای ما انسانیت مطرح است.”

ما ممکن است با برداشت مذهبی که داریم برداشت خاصی داشته باشیم اما معنی اصلی «انسانیت» یا «انسان گرائی» که ترجمه ی « اومانیسم Humanism » در لغت غربی های سکولار است چیست؟

اومانیسم به زبانی ساده یعنی: انسان مداری و انسان محوری به جای الله محوری و شریعت محوری.

اومانیسم زیربنا و ستون اصلی سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستهاست که آشکارا در برابر قوانین شریعت الله ابراز وجود کرده است. 

این یکی از ترفندهای کفار سکولار جهانی و دارودسته ی منافقین بومی جهت ضربه زدن به اصل اسلام است که متاسفانه بسیاری از مومنین ناآگاه را نیز فریب داده است، ترفندی با مزین ساختن باطل و مسمی کردن آن به اسم های جالب و زیبا در ضربه زدن به اصل اسلام ؛ زیرا باطل اگر به شکل حقیقی و ماهیت اصلی عرضه گردد ناممکن است مورد استقبال و پذیرش قرار گیرد؛ خداوند متعال در مورد التباس باطل به حق توسط یهود می فرمایند: « ولا تلبسوا الحق بالباطل وتكتموا الحق وأنتم تعلمون » البقرة 42 

برای ما کلمه ی انسانیت زیبا جا افتاده است اما در واقع واژه ه و اصطلاحی به ظاهر زیبا و جالب برای ارزش های مغایر با اسلام است که از زمان رشد سکولاریسم در میان مسلمین به وجود آمده است و قدمتی در تاریخ ادبیات مسلمین ندارد.

در زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه و سلم یهودی ها هنگامی که در محضر آنحضرت می آمدند او را به لفظ «راعنا» مخاطب قرار می دادند و این در زبان عبرانی به معنای دشنامی زشت است و آنها نیز به این نیت آنرا تلفظ می کردند ولی در زبان عربی معنای آن این است که مصلحت ما را مراعات بفرما. چون اهل عرب به این شرارت و نیت بد آنها پی نبرده بودند، آنان نیز این لفظ را به نیت معنای خوب بکار می بردند و اشرار یهود از این رویه برای سوء استفاده به فرصت بیشتری دست یافتند و با هم می نشستند و می خندیدند و می گفتند که تاکنون ما او را در نهان بد می گفتیم اکنون برای بد گفتن او برملا تدبیر خوبی بدست آمد که خود مسلمانان نیز در آن شریک شدند، خداوند جهت از بین بردن ریشه این فساد به مسلمانان دستور داد که: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره 104) ای ایمانداران نگویید راعنا و بگویید انظرنا

ابن کثیر رحمه الله در تفسیر این آیه می نویسند: «نهى الله تعالى المؤمنين أن يتشبهوا بالكافرين في مقالهم وفعالهم» خداوند مومنان را از مشابهت با کفار در سخن و فعل منع نمود.

یعنی خداوند متعال مسلمانان را از اینکه مقلد کفار در بکارگیری واژه ها و اصطلاحات مغایر با اسلام باشند برحذر داشته است.

بنابراین استفاده از اصطلاحاتی همچون  انسانیت برای یک مسلمان هرگز جایز نیست؛ زیرا این  واژه پرداخته کفار سکولار برای جنگ با اصل قوانین شریعت الله و کنار زدن الله از زندگی دنیوی انسانها و جایگزین کردن قوانین بشری برای اداره ی زندگی دنیوی انسانها و انسان مداری به جای الله مداری است.

اینکه فلان ثروتمند و سردار همراه تونیست عیب نیست

اینکه فلان ثروتمند و سردار همراه تونیست عیب نیست

به قلم: عبدالرحمن براهویی

اگر دقت کنیم اطراف مولوی های متناقض گوی اهل بدعت مرجئه زده را افرادی ثروتمند و به اصطلاح از طبقات بالای جامعه گرفته اند و شما از نزدیکان این مولوی ها افرادی ضعیف و فقیر نمی بینید.

اگر همین افراد شناخته شده که ممکن است طلبه یا دانشجو یا یک فرد عادی باشد و حقی را بگوید این طبقه ی خود بزرگ بین، حق را بخاطر پیروی کردن افراد ضعیف رد می کنند و حتی به آن طعنه می زنند.

مثل امروز که به اهل سنت و جماعت تابع منهج صحیح اسلامی میگویند چه عالم سرشناس و معروفی و بزرگی شما را تایید کرده است؟ یعنی نیاز هست که فلان مولوی گنده گوی متناقض گوی شکمچران رسانه ای ما را تائید کند تا حق را بپذیرد! سبحان الله.

 مانند زمان رسول الله صل الله علیه وسلم که بخاطر بلال ودیگر صحابی به پیامبر طعنه میزدن، مانند این قول الله متعال : قالوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ [شعراء_111] گفتند: “آیا به تو ایمان آوریم و حال آنکه فرومایگان از تو پیروی می کنند”.

 الله متعال اینگونه جوابشان داد: أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ[انعام_53] آیا الله به سپاس گذاران داناتر نیست؟» (آیا الله متعال داناتر به آن نیست که چه کسی شاکر هست ؟)

استدلال انها این بود که این منهج و راه چون افراد ضعیف بر آن هستند، حق نیست. پیروی کردن افراد ضعیف از چیزی را دلیل باطل بودن آن می‌دانستند.

امروزه علماهای درباری و وابسته به قدرتهای خاص رسمی در هر کشوری بخاطر قدرت و ثروت تبدیل غلام حلقه به گوش حکام و عوام شد ه اند به همین دلیل به پیروان واقعی رسول الله صل الله علیه وسلم طعنه وارد میکنند که شما سرشناس نیستید.

براستی تاریخ تکرار میشود

پس، ایی دعوتگر منهج صحیح رسول الله صلی یالله علیه وسلم بدان که پا جایی پای رسول الله صلی الله علیه وسلم گذاشته ای و منتظر نتاییج آن هم باش باذن الله و طعنه و کنایه و زخم زبانهای منحرفین هم تو را گوشه گیر و نا امید نکند.

به صاحب و مالک موجودات و اجسامی که الله آنها را خلق کرده ناسزا نگویید

به صاحب و مالک موجودات و اجسامی که الله آنها را خلق کرده ناسزا نگویید

به قلم: مولوی نذیر احمد بلوچ

مالک و صاحب زمین و آسمانها و جهان هستی الله متعال است،اما  العیاذ بالله کسانی هستند که به حیوانات و کوه ها و جنگل یا دریا میگویند صاحب مرده در حالی که صاحب همه الله است.

بر حیوانات ودیگر موجودات هم لعنت نفرستید

در روایت صحیح آمده است در لشکر رسول الله صل الله علیه وسلم شتر یکی از صحابه حرکت نمی‌کرد که صحابی بر شترش لعن فرستاد هنگامی که رسول الله شنید فرمود شتر را رها کنید (یعنی حیوانی که از رحمت الله بدور است نباید در لشکر و میان ما باشد )

پس بر افراد زنده و خانه و وسایل نقلیه لعنت نفرستید چون لعنت یعنی از رحمت الله بدور باشد.

معنی لعنت:

لعنت کردن یعنی طلب دور شدن از رحمت خدا است

در حدیثی آمده: 

کسی که لعنت میکند لعنت اش به سمت آسمان میرود و پیش از اینکه به اسمان برسد در های ان بسته می شود بعد به سمت کسی لعنت شده بر میگردد اگر سزاوار باشد وگرنه بر خود لعنت کننده بر میگردد (ابوداوود ۱۴۰۵)

چه کسانی برای قبح شکنی در میان بلوچها زنان خود را به نمایش می گذارند؟

چه کسانی برای قبح شکنی در میان بلوچها زنان خود را به نمایش می گذارند؟

به قلم: ماهدین بلوچ

با رشد تفکرات سکولاریستی در میان بلوچها ما شاهد انواع مفاسد اخلاقی رفتاری نیز بوده ایم یعنی به هر میزان که سکولاریسم و تفکرات سکولاریستی در میان بلوچها پیش رفته به همان میزان بی حیایی در زنان و بی غیرتی در مردان نیز رشد کرده است. البته این مصیبت و آلودگی مختص جامعه ی بلوچها نیست بلکه بیماری و آلودگی است که همه ی سرزمینها و قومیتها را فرا گرفته است.

مردان بی غیرت سکولار جهت قبح شکنی و مبارزه با فرهنگ اسلامی جامعه ی بلوچها تصاویر زنان و دختران بلوچ را به کثرت در فضای مجازی نشر می دهند.

با آنکه عده ای این مفاسد سکولاریستها را چنین توجیه می کنند که مثلا گوشی هایی که زنان و دختران در آن عکس گرفته و این گوشی ها فروخته شده و افرادی توانسته اند که آنها را ریکاوری کرده و پخش کنند یا زنان فارس لباسهای زیبای بلوچی را برتن کرده و عکس گرفته و در فضای مجازی پخش کرده اند و الان بنام دختران بلوچ پخش میشود و… اما واقعیت را خود ما می دانیم چیست؟

سکولاریستها می خواهند در میان قوم مسلمان ما مثل کوردهای سکولار و تورکها و عربها و سایر قومیتهای سکولار قبح شکنی کنند و غیرت مرد بلوچ و حیای دختر و زن بلوچ را زیر سوال برده و فرهنگ سکولاریستی را به آنها منتقل کنند تا  از این طریق ذهن  جوانان مسلمان بلوچ را به عیاشی متوجه کرده و از مبارزه و حق خواهی شرعی و زندگی اسلامی دور کنند.

ای سکولاریستهای فاسد و بی غیرت بدانید که : زنان مسلمان بلوچ زیور خانه های خود هستند و نه زیور فضای مجازی و جامعه ی فاسدی که شما در آرزوی آن هستید

انسان مسلمان انسانی برخلاف اصول سکولاریستها

انسان مسلمان انسانی برخلاف اصول سکولاریستها

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

سکولاریسم بر اساس خواسته ها و تمایلات مختلف و رنگارنگ و در حال تغییر انسانها بنا شده است به همین دلیل در میان کفار سکولار شما هرگز یک حزب نمی بینید بلکه احزاب مختلف و رنگارنگ می بینید حتی اگر در یک روستا و شهر هم باشند چه رسد به یک کشور؛ چون انسانها امیال و خواسته های مختلفی دارند و طبیعی است که احزاب متعدد و ضد هم داشته باشند.

بر این اساس الله جل جلاله در قرآن از کفار سکولار تحت دو اصطلاح نام می برد: 1- مشرکین  2- احزاب.

اینها بر اساس اصول مختلفی که دارند هر یک تعریفی از انسان دارند، شیخ حوالی در این زمینه می گوید:

” انسان مسلمان، همانطور که آدام اسمیت و ریکاردو گمان می کنند انسانی اقتصادی نیست ، انسانی درنده و گرگ صفت نیست همانطور که توماس هابز معتقد است، انسانی غیر اخلاقی نیست همانطور که ماکیاولی گمان می کند، انسانی جنسی نیست همانطور که فروید معتقد است، انسان خلاصه نمی شود در معده و امعاء و احشاء همانطور که مکتب مارکسیسم معتقد است. انسانی نیست که عمر خود را در تفریح و لذت دنیوی و گردش بگذراند همانطور که لیبرالیسم معتقد است.

بلکه به راستی انسان مسلمان موجودی بی مانند و والاتر از تمام این نظریات است، موجودی است که از روح الله سبحانه و تعالی در آن دمیده شده است، خمیر مایه ی آن از خاک، دارای اخلاقی ثابت و عقلی پایدار با معیار ها و ملاک هایی همیشگی است، و او در هر جا باشد و به هر جا برود بنده ی الله تعالی است و به این شیوه انسان مسلمان دارای سرشتی یگانه و آزادی بی چون و چرا(البته در چارچوب شریعت) است.”

انسان مسلمان چنین انسان ارزشمندی نزد الله و خودش است برخلاف انسان سکولار که نزد الله و مومنین چیزی در حد نجاساتی چون مدفوع و خورک و… است چون در میان انسانها تنها کفار سکولار نجس هستند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/28)