مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

کاتب: محمد اسامه

اساساً در اسلام هویت انسانها بر محوریت عقیده تعیین می شود نه نژاد، مثلا می گویند فلانی مسلمان است و فلانی یهودی یا نصرانی یا مشرک یا صابئی یا مجوس است. در اینجا، مهم نیست که پدر ابراهیم علیه السلام یا همسر لوط یا نوح یا ابولهب عموی رسول الله یا فرزند نوح نژادشان چیست بلکه تمام انسانها بر اساس عقیده ی آنها هویتشان مشخص می شود.

در دین سکولاریسم و نزد سکولاریستها (مشرکین) قضیه برعکس است یعنی عامل هویت بخشی سکولاریستها نژاد و قومیت است و اشخاص بر اساس نژاد و قومیتی که دارند تقسیم بندی می شود که این نژاد هم از طریق آلت تناسلی پدران به آنها رسیده است. به همین دلیل، ابتدا از آلت تناسلی پدرانشان صحبت می کنند و بعد از اسلام و غیره.

ثمره ی این تفکر سکولاریستی نزد جوجه سکولارهای بومی بلوچ و کورد و عرب و تورک و غیره این شده است که با شعارهای دروغین ملی گرائی و قوم دوستی و وطن دوستی بیشتر از آنکه به فرهنگ و خواسته های مردم مسلمان خود که اسلام و شریعت الله است و آزادی ملت مسلمان خود اهمیت دهند در برابر اسلام و قوانین شریعت الله سنگربندی کرده اند و به همین سادگی مردم مسلمان بلوچ و فرهنگ اسلامی و آداب و رسوم قوم بلوچ را که از اسلام سرچشمه گرفته است به مبارزه می طلبند.

بر همین اساس است که این ملی گراهای سکولار:

1-مردم خود را به تفکرات و عقاید و فرهنگ باستان دعوت می کنند که تماماً شک و گمان و ابزاری جهت پل زدن از تاریخ 1400 ساله ی اسلام به دوران کفر و شرک باستان و مبارزه ی آشکار با اسلام و قوانین شریعت الله و اجداد مسلمان خودشان و مردم مسلمان وطنشان است. به همین دلیل است که سهابی ها و آجوئی ها در میان بلوچها شعار می دهند که: بلوچ، قبل از اینکه مسلمان باشد بلوچ است! کوردها و تورکها و تمام  جوجه سکولارهای محلی شعارشان همین است.

2-به سادگی و به خاطر عقاید خاص سکولاریستی خود با تمام دشمنان ملت مسلمان خود سازش می کنند و به سادگی مردم مسلمان خودشان را و حتی احزاب سکولار و غیر سکولار مخالف خودشان را قربانی خود و عقاید و برنامه های حزبی خود می کنند. به همین دلیل، بارها دیده شده است که هر یک از این احزاب سکولار به یکی از دشمنان ملت خود وابسته هستند.

اینجاست که متوجه می شویم شعار دفاع از قوم بلوچ یا تورک و کورد و عرب و فارس و غیره برای این احزاب مختلف سکولار تنها یک نقاب و پوششی است جهت نهادینه کردن عقاید سکولاریستی و مبارزه ی آشکار با قوانین شریعت الله و قربانی کردن مردم مسلمان بلوچ در راه کفر سکولاریسم و این جنگ تحمیلی سکولاریستهای بومی بلوچ نه جنگ بلوچ و گجر بلکه جنگ اسلام و کفر است که سهاب کوچولو و سرمچاران و امثالهم سربازان جهل و فساد خود را علیه قوانین شریعت اسلام و قرار دادن بلوچها دربرابر بلوچها تجهیز کرده اند نه علیه قوم و قبیله و مذهب خارجی خاص.

دقیقاً همین امر باعث شده است که این احزاب سکولار تمام جماعتها و جریانات و شخصیتهای اسلامی و شریعت گرای میان قوم خود را تحمل نمی کنند و ابتدا در جنگی روانی و سپس در جنگی مسلحانه بر علیه این مدافعین قوانین شریعت الله اعلام جنگ می کنند و حتی در جبهه ی جنگ نرم و میدانی کفار سکولار جهانی و منطقه ای بر علیه این هم وطنان شریعت گرای خود قرار می گیرند تا زمانی که یا اینها را تابع قوانین سکولاریستی خود کنند یا اینکه آنها از جامعه فراری دهند.

این سکولاریستهای قومیت گرا مثل سهاب و سرمچاران تنها مسلمانی را هم وطن می دانند که با قوانین سکولاریستی خود را سازگار کرده باشد و تنها چنین هم وطنی از حقوق سکولاریستی برخوردار است.

اینها مخالف حضور قوانین شریعت الله در امور حکومتی و اجرائی و اجتماعی جامعه هستند و برایشان فرق ندارد این قوانین بر اساس مذهب شیعه باشد یا حنفی و شافعی و نجدی و مالکی و غیره.

این مفهوم و محتوا و پیام سخن بلوچهای سکولار است که می گویند: من اول بلوچم بعد مسلمان.

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

کاتب: ماهدیم بلوچ

ما خود را اهل‌سنت و جماعت می‌نامیم، اما آیا حقیقتاً پرچم‌داران سنت و جماعت هستیم؟

ادعای ما بسیار بلند است؛ سخن از خلافت، جهاد، پرچمداری امت و مبارزه با طاغوت‌ها می‌زنیم، اما وقتی پرده‌ها را کنار می‌زنیم، جز تفرقه، بی‌عملی و غرور بی‌ثمر چه می‌بینیم؟

در همین روزگار، آنان که اهل تشیع نامیده می‌شوند – با همهٔ اختلافات عمیق اعتقادی که با ما دارند – دست‌کم در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه پرچم مخالفت بلند کرده‌اند. هرچند روش و اندیشهٔ آنان جای بحث دارد، اما حقیقت این است که در میدان ایستادگی کرده‌اند.

الله جل جلاله می فرماید:وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (آل‌عمران/ 139) سست نشوید و اندوهگین نگردید، که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما به جای اینکه در صف نخست مقاومت باشیم، بر مبارزه ی دیگران خرده می‌گیریم؛ تلاششان را اندک می‌شماریم، و حتی گاه نادیده می‌گیریم. آیا این حال، حال وارثان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم است؟

کجا است آن قوتی که باید در صفوف ما اهل‌سنت جلوه کند؟

کجا است آن وحدتی که قرآن بدان فرمان داده؟ که : إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/ 92) این امت شما، امتی یگانه است، و من پروردگار شما هستم؛ پس تنها مرا عبادت کنید.

برادران و خواهران:

اگر امروز تشیع در برابر مستکبران ایستاده و نام مقاومت را بر دوش گرفته، و ما اهل‌سنت تنها به ادعا دل خوش کرده‌ایم، این برای ما مایه ی شرم و بیدارباش است.

سزاوار نیست که مدعیان سنت نبوی صلی‌الله‌علیه‌وسلم در غفلت باشند و میدان مبارزه بر علیه دشمن اصلی را خالی بگذارند و یا خود را به ایران و تشیع و دشمنان اصلی آمریکا و صهیونیستها مشغول کنیم و ناخواسته بخشی از جبهه ی جنگ روانی و تبلیغی یا مسلحانه ی دشمنان شویم.

ما باید بار دیگر به قرآن بازگردیم، سنت پیامبر را در عرصه ی اتحاد و جهاد و عدالت زنده کنیم، و جماعت واحده ی امت را برپا سازیم. وگرنه، ما تنها نامی بر زبان داریم و دیگران، هرچند از نظر ما ناقص، اما پرچم عمل را به دوش گرفته‌اند.

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

دوسال جنایت دنیای غرب از کانال صهیونیستهای وحشی در غزه با بیشتر از 67 هزار شهید و 170 هزار زخمی و ناقص العضو، آنهم در جلو چشم جهان و با همکاری صهیونیستهای عرب حاکم بر سرزمینهای اسلامی و هم جبهه ای شدن دسته های وسیعی از بوقهای رسانه ای و تبلیغی در قالب تحلیلگر و شیخ و مولوی و … آزمونی برای مسلمین و بیدار باشی برای آنها بود که اگر اینهمه خون و جنایت آنها را بیدار نکرده باشد کلمات قادر به بیدار کردن آنها نخواهند بود.

غزه با تمام این دشمنان خارجی و داخلی در نهایت با قدرت اسلحه آتش بس را بر این جبهه تحمیل کرد. با این وجود آنچه بیشتر از همه ایمان مومنین را هدف قرار داده بود سربازان بخش جنگ روانی دشمن بودند که در قالب شیخ و مولوی و مُلا و… و با ظاهری دسلسوزانه و چرب زبانی از منابر مساجد بر علیه جهاد برحق اهل غزه سخنپراکنی می کردند.

البته تاریخ اسلام پر است از آزمون‌هایی که در آن، دشمن در لباس دوست ظاهر شد؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان داشتند، اما در عمل، در صف دشمنان ایستادند.

الله جل جلاله در مورد این دسته که ادعای اصلاح دارند اما به فاسد کردن مشغولند می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ، أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ (بقره/11-12)

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد این زبان بازها می فرماید: إن أخوفَ ما أخاف على أمّتي كلُّ منافقٍ عليمُ اللسانِ (الألباني، السلسلة الصحيحة 1013) بیشترین چیزی که از آن بر امّتم می‌ترسم، منافقِ زبان‌دان است.

و امروز، ما با همین چهره‌ها روبه‌رو هستیم؛ کسانی که به‌نام دین سخن می‌گویند، اما سخنشان در خدمتِ دشمنان دین است.

در حالی‌که مجاهدین امت اسلامی در برابر آمریکا و شرکای جنایتکار آن چون صهیونیستها در خون و آتش ایستاده اند، این‌گونه «عالم‌نماها» به‌جای همدلی و حمایت از مجاهدان، زبان به سرزنش آنان می‌گشایند.

ما در میان مولوی های خود دیدیم در حالی‌که آیات جهاد، عزت و ولای مؤمنان بر مؤمنان در قرآن آشکار است، به‌جای ایستادن در کنار مجاهدان حماس و دیگر مجاهدان امت، سخن از «آزمایش» و «ذلیل شدن» آنان و سخن از توطئه ی«دو دولت» که به رسمیت شناختن اشغالگری است می‌گفتند، و عملاً با این گفتار، در جبههٔ روانی دشمن ایستادند و روح مجاهدت را تضعیف می‌کردند.

الله جل جلاله می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ (توبه/73) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر.

پس نرمش در برابر این چهره‌ها خیانت است؛ رسوا کردن آنان واجب است تا عبرتی برای دیگران شوند.

اینهائی که در برابر مومنین به شدت حمله می کنند و همیشه زبان عیب گیری و تند آنها باز است اما در برابر دشمنانِ خدا نرمی و سازش نشان می‌دهند، اگرچه عمامه و لقب عالم دارند، اما در حقیقت، بیگانه و نامحرم‌اند. نه غیرت دینی دارند و نه ولای ایمانی.

در مورد برخورد با این دسته از مولوی ها و افرادی که مشهور شده و رسانه پسند هستند باید به این قاعده توجه کرد که: الحَقُّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، فإذا عُرِفَ الحَقُّ عُرِفَ أهلُه. حق با اشخاص شناخته نمی شود، پس زمانی که حق را شناختی اهل آن نیز شناخته می شوند و به زبانی دیگر: حق را با اشخاص مشناس، حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.

پس مؤمنان آگاه باید در برابر این فتنه‌گران بایستند،از دین خدا دفاع کنند، و نگذارند نام دین، پوششی برای نفاق و سازش با دشمنان خدا شود.

مولوی که خود را پیرو مذهب امام ابوحنیفه رحمه‌الله معرفی می‌کند، اما در گفتار و سیاست‌هایش چیزی جز دور ساختن امت از مسیر شریعت و مجاهدت دیده نمی‌شود یک فتنه گر داخلی است که می‌خواهند ایران و امارت اسلامی افغانستان را نیز به سرنوشت سوریه بکشانند، همان‌گونه که احمد الشرع ملقب به ابومحمد جولانی با شعار دین و جهاد، در عمل به خدمت آمریکا و غرب درآمد و مسیر سکولاریسم را در میان مجاهدین باز کرد.

این است چهره‌ی واقعی خائنان در لباس دین؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان دارند، اما در حقیقت، مأمور خاموش‌کردن شعله‌ی اسلام و مجاهدت در دل مسلمانان‌اند.

پاسخ به شیطنت پاکستان و پیام روشن امارت اسلامی

پاسخ به شیطنت پاکستان و پیام روشن امارت اسلامی

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

حملۀ دو روز پیش در کابل که به‌وسیلهٔ یک طیارهٔ بی‌سرنشین صورت گرفت، در حقیقت نه تصمیمِ مستقل پاکستان، بلکه اجرای اوامر ارباب امریکایی‌اش بود. این اقدام بخشی از فشارهای تازهٔ واشنگتن بر امارت اسلامی به‌وسیلهٔ اسلام‌آباد است.

پاکستان بار دیگر نشان داد که برای خوش‌خدمتی به امریکا، حتی حاضر است امنیت و ثبات خود را به آتش بکشد. اما نتیجه چه بود؟ تنها ساعاتی پس از این تجاوز، در داخل خاک پاکستان، مجاهدین با یک عملیات استشهادی در دیر اسماعیل‌خان، مقر نیروهای آموزشی ارتش پاکستان را هدف قرار دادند که در آن ده‌ها تن از نظامیان پاکستانی به هلاکت رسیدند.

این رویداد پیامی روشن دارد:

امارت اسلامی تجاوز بر خاک و حاکمیت افغانستان را تحمل نمی‌کند. هرگونه تعرض، پاسخی قاطع و دردناک در پی خواهد داشت.

افغانستان آزاد است و به‌هیچ قدرتی اجازه نمی‌دهد از خاکش، عزتش یا استقلالش بازی سیاسی ساخته شود.

د پاکستان وروستۍ شيطنت او د امارت اسلامي څرګند پيغام

د کابل وروستۍ حمله چې دوه ورځې وړاندې د بې‌پيليټه الوتکې له خوا ترسره شوه، د پاکستان خپله پرېکړه نه وه، بلکې د امريکا په غوښتنه او فشار ترسره شوه. دا د واشنګټن له خوا پر امارت اسلامي د فشار يوه نوې کړنلاره ده، چې د اسلام‌اباد له لارې عملي کېږي.

پاکستان يو ځل بيا وښودله چې د خپل ارباب، امريکا، د خوښۍ لپاره چمتو دی خپله امنيت او ثبات هم له منځه يوسي. خو پايله يې څه شوه؟ يوازې څو ساعته وروسته له دې تجاوز، د مجاهدينو استشهادي بريد د پاکستان دننه، د «دير اسماعيل خان» په سيمه کې د پوځ د روزنيز مرکز پر قرارګاه وشو، چې په کې لسګونه پاکستاني عسکر ووژل شول.

دا پېښه يو څرګند پيغام لري:

امارت اسلامي د خپل هېواد پر حريم هېڅ ډول تېری نه زغمي. هر هغه څوک چې پر دې خاورې تعرض وکړي، له سخت او دردناکه ځواب سره به مخ شي.

افغانستان آزاد او خپلواک هېواد دی، او هېڅ قوت ته اجازه نه ورکوي چې د ده له خاورې، عزت او استقلال څخه د سياسي لوبو وسيله جوړه کړي.

بازخوانیِ واقعه؛ ناله‌ای بر خاک و خاکستر

بازخوانیِ واقعه؛ ناله‌ای بر خاک و خاکستر

کاتب: محمد اساسمه

برادرانِ ایمانی،

امروزه  زمزمه های جنگ تحمیلی آمریکا و صهیونیستها و شرکای آنها بر علیه دارالاسلامهای ایران و امارت اسلامی افغانستان بر سر زبان رسانه های مختلف افتاده است.

آمریکا قلدرانه به ا.ا.افغانستان می گوید بلگرام که بخشی از خاک تو است را به من بده و گرنه بد می بینی و به ج.ا.ایران هم می گوید نباید قدرت بیشتر داشته باشی حالا چه در هسته ای باشد یا در موشکها و… و گرنه باید بد ببینی.

آیا این قلدری ها برای ما پیامی در بر ندارد؟

ما اهل‌سنت در گوشه‌وکنار جهان و در ماقطع مختلف جهادها کردیم. خون‌ها داده شد، دل‌ها سوخت، سرزمین‌ها پیموده شد — و این کارها ستایش‌بردار است؛ زیرا راهِ دفاع از دین و مردم راهِ آسانی نیست. اما پرسشِ اساسی این است که آیا آن همه تلاش، آن همه فداکاری، ثمری معقول و پایدار داشت؟

متأسفانه باید گفت: بخش بزرگی از آن جهادها به‌سببِ منهجِ غلط و سیاستِ تفرقه‌انگیزِ برخی جریاناتِ نجدی، به خاک و خاکستر تبدیل شد. روش‌هایی که اختلاف را تشدید کرد، به‌جای ساختن امت واحد، سرزمینی از تفرقه و سوزاندن سرمایه‌های انسانی و اخلاقی به‌جا گذاشت.

اگرچه تلاش‌های فردی و شورِ مبارزه قابل تحسین‌اند، اما وقتی راهبرد و منطقِ عمل اشتباه باشد، خونِ شهیدان را هدر می‌کند و امیدِ امت را خاکستر می‌سازد.

آری، دو تجربه ی عملی بزرگ ثمر بخش روییدند — « ا.ا.افغانستان و ج.ا.ایران» که دست‌کم در یک بستر تاریخی به مثابه ی نمونه‌هایی از تحقّقِ مذاهب و اندیشه‌ هایی خاص نتیجه داده اند — اما این یک خوشه ی نادر در میانِ خرمنِ سوخته‌هاست، نه سندِ کلی برای اثباتِ روش. اینکه فقط «دو مورد بزرگ» در کنار چندین مورد کوچک به ثمر نشسته اند، باید ما را به خود آورد؛ نه اینکه آن چند تجربه را دلیلِ توجیهِ همه ی روش‌ها سازد.

پس خوانِ ما چیست؟

اول: تقدیر از کسانی که در راه خدا ایستادند — خون و جانِ آن‌ها قابل بی‌توجهی نیست.

دوم: اعتراف به خطا — وقتی روشِ ما به تفرق یا جهل انجامید، باید اعتراف کنیم و از غرور کناره بگیریم.

سوم: بازگشت به مبادیِ اصیل: به قرآن، به سنتِ جامعی که پیامبر نشان داد (سنتِ جهادی که مقید به عدالت و حکمت و حفظِ مصالح امت است، نه تفرقه‌افکنی و تباهی).

چهارم: سیاست و منهجِ واحد: ما نیازمندِ فهم و روشِ راهبردی‌ای هستیم که وحدت را حفظ کند و از فرسایشِ نیروی انسانی و اجتماعی جلوگیری نماید.

برادران! سرنوشتِ امت در گروِ صداقت با خود است: باید جان‌فشانی را بشناسیم، اما مانند گذشته کورکورانه روش را تکرار نکنیم. اگر امروز فقط چند تجربه که نماینده ی چند تفکر و برداشت اسلامی هستند به ثمر نشسته و مابقی، خاک و خاکستر شده‌اند، این فریادِ بیداری است — برای بازگشت به حکمت، اصلاح منهج، و ساختن امتِ واحد که قرآن خواهانش است.

انتشار ویدئوی یک قاتل یهودی در غزه و تأثیرات آن

انتشار ویدئوی یک قاتل یهودی در غزه و تأثیرات آن

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

در صورت‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی، قسمت‌های گاه و بیگاهی از واقعیت‌های تلخ اجتماعی و انسانی به نمایش در می‌آید. اخیراً ویدئویی از یک قاتل یهودی، که یک افسر سابق است، منتشر شده است. او در حال آواز خواندن و نشسته بر بولدوزری است که در حال تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها در غزه می‌باشد. این ویدئو نه تنها بحث‌های جدی را در مورد humanidad و حقوق بشر دامن می‌زند، بلکه نگرانی‌های عمیق‌تری را نیز به وجود می‌آورد.

در این ویدئو، قاتل یهودی نه تنها به صورت زنده پخش شده بلکه به نظر می‌رسد که به هدف خود از تخریب اموال فلسطینی‌ها افتخار می‌کند. آواز خواندن او در حالی که در حال ویرانی خانه‌های خانواده‌ها است، احساسات مخاطبان را برمی‌انگیزد و باعث می‌شود که افراد در سرتاسر جهان به بررسی ابعاد انسانی این قضیه بپردازند.

سخنان و اعمال او به وضوح نشان‌دهنده عدم احترام به زندگی انسانی و حقوق بشر است. چنین رفتارهایی می‌تواند در کوتاه‌مدت اوضاع را به‌هم بزند و باعث تشدید تنش‌ها در منطقه شود.

انتشار این ویدئو همچنین نشان‌دهنده عمق بحران انسانی در غزه است. تخریب خانه‌ها و ویرانی زیرساخت‌های زندگی مردم، نشان‌دهنده چالش‌های بنیادینی است که خانواده‌های فلسطینی با آن مواجهند. اینگونه رفتارها نه تنها به تداوم چرخه خشونت کمک می‌کند بلکه بر درد و رنج مردم بی‌گناه می‌افزاید.

چنین وقایعی می‌تواند به سؤالات جدی در مورد مسئولیت‌های حقوق بشری و حقوق بین‌الملل منجر شود. آیا جامعه جهانی می‌تواند به این رفتارها پاسخی مؤثر دهد؟ آیا امکان ایجاد تغییرات مثبت در سیاست‌های رژیم صهیونیستی وجود دارد؟ این موارد نیازمند نظارت و تحلیل‌های دقیق‌تر از سوی نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های حقوق بشری است.

انتشار ویدئوی یک قاتل یهودی در حال تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها، نه تنها تنش‌های موجود را تشدید می‌کند بلکه به عنوان یک زنگ خطر برای جامعه جهانی محسوب می‌شود. این وقایع، برگ‌هایی دردناک از بحران عمیق انسانی در فلسطین را نمایان می‌سازد. لزوم توجه به حقوق بشر و ایجاد فضایی برای اتحاد فراگیر مسلمین جهت تداوم جهاد همه جانبه بر علیه اشغالگران صهیونیست و ارباب اصلی آنها آمریکا، بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.

جولانی و توطئه ی تغییر برنامه های درس دینی سوریه با درسهای سکولار غربی

جولانی و توطئه ی تغییر برنامه های درس دینی سوریه با درسهای سکولار غربی

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

در کشور مصر ــ که کشوری سکولار است ــ برنامه‌های درسی مدارس و دانشگاه‌هایی که زیر نظر الازهر الشریف ، با برنامه‌های درسی مدارس و دانشگاه‌های زیر نظر وزارت آموزش و پرورش کاملاً متفاوت است.

و با این‌که مصر کشوری است که نه جهاد دارد، نه انقلاب، و رسانه‌ها و برنامه‌هایش با هر چیزی که به دین اسلام مربوط باشد دشمنی می‌کنند، اما با این وجود، نتوانستند منهج الازهر را تغییر دهند!

عجیب است! در مصر با همهٔ آن دشمنی‌ها و فشارها، نتوانستند منهج الازهر را تغییر دهند، اما درسوریه، تنها یک سال پس از انقلاب، در پی تغییر و کم کردن برنامه های درسی دینی به موسیقی و رقص و سایر سرگرمی های سکولاریستی غربی ها برای فرزندان امت اسلامی هستند و در سوریه ی تحت حاکمیت گروه جولانی چنین تغییر بزرگی در منهج آموزشی اتفاق می‌افتد!

البته به مدارس دینی هم یورش آورده اند و مدارس دارالوحی الشریف یکی از این مراکز دینی است.

بی‌گمان منهجی که دارالوحی الشریف برگزیده است، صرفاً مجموعه‌ای از دروس و مواد آموزشی نیست، بلکه نتیجهٔ تلاش مبارک و سال‌ها تجربه، دانش و آزمون است. این منهج بر پایه‌هایی استوار بنا شده که میان حفظ قرآن کریم و فهم عمیق آن، ایمان راسخ، و میان علوم جدید و تربیت ایمانی پیوند برقرار می‌سازد. به‌واسطهٔ این توازن درخشان، مدارس توانسته‌اند نسل‌هایی تربیت کنند که علم و دین را با هم در خود دارند و میان اصالت و معاصرت جمع می‌کنند.

دعوت به تغییر یا لغو این منهج، در حقیقت دعوت به از میان بردن هویت ویژهٔ این مدارس و پاک کردن اثر تربیتی آن‌هاست که همه آن را می‌شناسند و به آن افتخار می‌کنند. هزاران دانش‌آموز و ولیّ امر به این روش و ارزش‌ها اعتماد کرده‌اند. منهج دارالوحی همان روحی است که به مدارس جان می‌بخشد و راه و هدفش را مشخص می‌سازد.

ما تغییر این منهج را رد می‌کنیم، زیرا این منهج عقیدهٔ درست را در دل دانش‌آموز جای می‌دهد و او را بر پایهٔ ارزش‌های قرآنی و اخلاق نبوی تربیت می‌کند؛ در زمانی که جامعه بیش از هر وقت دیگر نیازمند مدارس ایمان‌آفرین و پایدارکنندهٔ عقیده و اخلاق است، مدارسی که فرزندان را از انحراف فکری و فساد اخلاقی حفظ کند.

عدالت نیست که دانش‌آموزان و معلمان را به ترک این منهج وادار کنند، یا آنان را از امتیاز و ویژگی تربیتی‌شان محروم سازند. چنین کاری مانند بسیاری از مؤسساتی خواهد بود که هویت قرآنی خود را از دست داده‌اند. تغییر این منهج باعث می‌شود مدارس به نسخه‌هایی بی‌هویت و شبیه یکدیگر تبدیل شوند، در حالی که دارالوحی اساساً برای آن تأسیس شده که الگو و نمونه‌ای یگانه باشد.

بنابراین، با صراحت و قاطعیت اعلام می‌کنیم که هر تصمیمی برای تغییر منهج دارالوحی الشریف را رد می‌کنیم و بر پایبندی خود تأکید می‌نماییم، زیرا این منهج صرفاً چند ورق درس نیست، بلکه زندگی، هویت، پیام و امانتی است که هرگز در آن کوتاهی نخواهیم کرد.

منهج دارالوحی الشریف کتابی نیست که تغییر یابد، بلکه رسالتی است که پاس داشته می‌شود. ما هرگز نمی‌پذیریم که قرآن را با منهجی دیگر جایگزین کنیم یا میراث آن را از فرزندان‌مان بگیریم.

  • خدایا! مدارس دارالوحی الشریف، شاگردان و معلمانش را حفظ فرما، و آن‌ها را چراغی تابناک برای قرآن و نوری درخشان برای دل‌های فرزندان‌مان قرار بده، نوری که با هیچ تصمیمی خاموش نشود و گذر زمان اثرش را محو نسازد.
  • خدایا! دل‌های ما را بر کتابت استوار بدار، قرآن را در دل فرزندان ما نورانی ساز، و منهج دارالوحی الشریف را دژی استوار برایشان قرار ده تا هیچ تصمیم و روزگاری نتواند آن را تغییر دهد یا خاموش کند.

ای مردم اهل سنت و جماعت ایران و افغانستان، این بخشی از همان چیزی است که گروههای اهل بغی که در راه آمریکا و غربی ها و با نام جهاد و صدها شعار دیگر در حال جنگ هستند برای ملت ما هم می خواهند.

سخنانی چند در دیدار جولانی با صهیونیستهای بخش اقتصادی

سخنانی چند در دیدار جولانی با صهیونیستهای بخش اقتصادی

کاتب: محمد اسامه

قبل از ورود به بحث لازم است به دو نکته  ی مهم توجه کنیم:

  1. صهیونیستها افرادی سکولار و نژاد پرست هستند که مثل تمام سکولاریستهای میان مسلمین و مسیحیت و… هیچ اعتقادی به اجرائی شدن قوانین شریعتهای آسمانی ندارند
  2. یهودی ها پیروان یکی از شریعتهای آسمانی هستند که مثل مسلمین و مسیحی ها معتقد به اجرائی شدن به قانونی هستند که در کتاب مقدس آنها وجود دارد و سکولاریستها را کافر و خارج از ملت خود می دانند.

این تفاوت ساده ی یک یهودی با یک صهیونیست است.

صهیونیستها در بخشهای مختلف نظامی و امنیتی و فرهنگی و رسانه ای و تبلیغی و اقتصادی و علمی و … در خدمت رژیم اشغالگر صهیونیستی حاکم بر سرزمینهای اشغالی فلسطین هستند و ابو محمد جولانی که زمانی توسط گروههایی چون جیش العدل و غیره به عنوان مجاهد معرفی می شد و در مدح او مدیحه سرائی می کردند نه تنها مزدور آمریکا و ترکیه از آب در آمد بلکه نقش یکی دیگر از صهیونیستهای عرب را نیز به عهده گرفت.

در این راستا، ابومحمد جولانی با رونالد، یک میلیارد صهیونسیت، و سربازی در بخش اقتصادی صهیونیستهای اشغالگر دیدار کرد که نشان‌دهندهٔ عمق انحراف و خیانت برخی از کسانی است که خود را «مجاهد» می‌نامیدند امابه تامین منافع دشمنان اسلام مشغولند.  این دیدار نه تنها اعتماد مردم مسلمان در مورد این دسته از تاجران جهاد را زیر سؤال می‌برد، بلکه رسوایی بزرگی برای کسانی چون جیش العدل و انصارالفرقان میان بلوچهای حنفی مذهب نیز هست که با شعار شریعت و جهاد، عملاً در خدمت سیاست‌های صهیونیستی و غربی عمل می‌کنند.

کجاست عزت و قدرت واقعی مجاهدین؟ آیا قتال فی سبیل آمریکا و ناتو و در جهت خدمت به منافع صهیونیستها همان چیزی است که شما آن را «جهاد» می‌نامید؟ چنین اقداماتی نشان می‌دهد که نام «مجاهد» برای جولانی و جیش العدل و امثالهم جز پوسته‌ای توخالی نیست و در عمل، آن‌ها از مصالح امت اسلامی چشم پوشیده‌اند و به دنبال منافع شخصی و سیاسی خود و دشمنان اسلام و مسلمین هستند.

مردم اهل سنت بلوچستان و همهٔ کسانی که به شریعت الله پایبندند، باید بدانند که چنین گروههایی نه تنها مشروعیت جهاد را خدشه‌دار می‌کنند، بلکه موجب تضعیف مبارزهٔ واقعی علیه دشمنان اصلی اسلام و مسلمین می‌شود.

تحولات اخیر در سازمان ملل: واکنش‌ها به سخنرانی نتانیاهو و پیامدهای آن

تحولات اخیر در سازمان ملل: واکنش‌ها به سخنرانی نتانیاهو و پیامدهای آن

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

همه دیدیم که سخنرانی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در مجمع عمومی سازمان ملل با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شد. حضور او بر روی تریبون و ترک سالن توسط اکثریت نمایندگان کشورها، نشان‌دهنده تنش‌ها و تعارضات عمیق در بر خورد با این جنایتکاران جنگی است.

سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل، که به ترویج دیدگاه‌های اسرائیل درباره تهدیدات امنیتی و ضرورت اقدامات علیه آن‌ها پرداخته بود، با خروج عمده نمایندگان کشورها از سالن همراه شد. این اقدام به‌نوعی نشان‌دهنده نارضایتی جامعه جهانی از سیاست‌های اسرائیل و رفتارهای آن در قبال فلسطینیان و دیگر کشورهای مسلمان است.

در کنار این، تنها گروهی از کشورها، عمدتاً از منطقه خاورمیانه مثل سوریه ی جولانی و آسیای مرکزی، به شنیدن صحبت‌های نتانیاهو ادامه دادند و برخی از آن‌ها به تکرار این ادعا پرداختند که «اسرائیل جهان را از تهدید اسلام نجات می‌دهد».

این رویداد، چالش‌های موجود در روابط میان کشورهای مسلمان و اسرائیل را نشان می‌دهد. در حالی که بسیاری از کشورهای مسلمان به دلیل رفتارهای رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان نسبت به آن انتقاد دارند، برخی دیگر سرمایه‌گذاری در روابط با اسرائیل و بهبود همکاری‌ها را در اولویت قرار داده‌اند.

کشورهای یادشده که به نوعی به عادی‌سازی روابط با اسرائیل تمایل نشان می‌دهند، در تلاش‌اند از منافع اقتصادی و امنیتی این همکاری بهره‌برداری کنند. این موضوع، چرخه‌ای از بحث‌های اخلاقی و سیاسی را به وجود آورده است که بر روی جامعه مسلمان و واکنش‌های آن‌ها تأثیر می‌گذارد.