شما به فرزندان خود چه می‌آموزید؟

شما به فرزندان خود چه می‌آموزید؟

به قلم: احسان‌ الفقیه
ترجمه: فریبا

صلاح‌الدین ایوبی در نخستین سال‌های کودکی و در دهه‌ی دوم و سوم جوانی خود با فضایل و صفات نیک تربیت شد و از طریق همنشینی با امیران و فرماندهان، عادات اصیل، مهارت نظامی، غیرت اسلامی و شجاعت جسمی و اخلاقی را کسب نمود، و این همین امر او را در زمره‌ی شخصیت‌های برجسته‌ای قرار داد که جهان را به لرزه درآورد و به ایجاد دوران مهمی از تاریخ بزرگ اسلامی واداشت.

صلاح‌الدین راه جلال و عزت را در پیش گرفت، جنگجوی ماهری شد و بر جنگ و جهاد تربیت شد و نیز به سیاست و اداره‌ی امور پرداخت، چنان‌که شاعر می‌گوید:

«پسر نوجوان در میان ما به همان شیوه‌ای که پدرش به او آموخته بزرگ می‌شود».

در مدتی که پس از تسلط نورالدین زنگی در دمشق گذراند، شخصیت منحصر به فرد صلاح‌الدین نمود پیدا کرد و مورد احترام و قدردانی قرار گرفت، بلکه از احترام و منزلت خودِ فرزند حاکم دمشق نیز برخوردار بود. او به‌عنوان جوانی آرام، مؤدب، متدین که در آتش غیرت برای اسلام و مسلمین می‌سوخت و با اخلاقیاتی که توسط نورالدین در وجود او نقش بسته بود و جایگاه و منزلت خاصى برای او قائل بود در برابر مردم ظاهر شد.

شما امروز به فرزندان خود چه می‌آموزید؟

پسرم در مدرسه موفق باش و نمرات بالا بگیر تا بتوانی وارد دانشگاه معتبری شوی و شغلی پیدا کنی که درآمد خوبی‌ داشته باشد، خانه بسازی، ماشین بخری، ازدواج کنی و بچه‌دار شوی، که این‌ها مایه‌ی خوشبختی هستند!

شما آن‌ها را فریب داده‌اید که فکر کنند معنای واقعی زندگی حول محور مسافرت، برند، رستوران‌ و هتل‌ می‌چرخد ​​و اگر بیمار شوید، کاری کنید که آن‌ها احساس ظلم و بی‌عدالتی کنند زیرا نمی‌توانید در خارج از کشور درمان شوید و اگر پولی برای گشت‌‌وگذار نداشته باشید، آن را از بحران‌های زندگی خود بدانید.

گویا اصل بر این است که داروی خود را در آزمایشگاه غریبه‌ها جستجو کنید و جز در بوستان‌های آن‌ها آرام نمی‌گیرید؟!

آیا در روح فرزندان خود کاشته‌اید که موفقیت شما در پزشکی، مهندسی، فیزیک، روانشناسی و سایر علوم، بخشی از انقلاب أمت و کشورهای مسلمان است؟! یا دغدغه‌ی شما ایجاد تصویری از ثروت و تأثیرات آن در ذهنیت فرزندانتان است که در ذهن خودِ شما هم نقش بسته است؟

آیا حقیقت را فراموش کرده‌اید که چرا پروردگارتان شما را آفریده و رسالت‌تان در روی زمین چیست و چه سرنوشتی پیش رو دارید؟‌‌

کشته شدن یکی تاجر ان اهل روستای ناهوک واقع در شهرستان سراوان و ساکن چابهار توسط افراد مسلح ناشناس در شهرستان چابهار

کشته شدن یکی تاجر ان اهل روستای ناهوک واقع در شهرستان سراوان و ساکن چابهار توسط افراد مسلح ناشناس در شهرستان چابهار

بامداد امروز سه‌شنبه ۱۶ مرداد ماه ۱۴۰۲، یک تاجر سراوانی ساکن شهر چابهار در خیابان مدرس پس از خارج شدن از منزل توسط افراد مسلح ناشناس مورد هدف گلوله قرار گرفت و وفات کرد.

هویت این شهروند بلوچ حنفی مذهب، حاج «گل‌محمد نصرت‌زهی» حدودا ۶۳ ساله متاهل دارای ۱۲ فرزند، اهل روستای ناهوک واقع در شهرستان سراوان و ساکن چابهار، توسط احراز شده است.

ببامداد امروز حاج‌گل محمد با خودرو شخصی از منزل خود در خیابان مدرس به مقصد ادای نماز صبح در مسجد خارج شده که توسط افراد مسلح ناشناس خودرو او مورد هدف گلوله پی در پی قرار گرفته که وی با اصابت چند گلوله وفات کرده است.

از هویت و انگیزه ضاربان تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دست نیست.

قومیت گرایان نخودی مغز بلوچ و کُرد و… در پهنه ی ایران زمین

قومیت گرایان نخودی مغز بلوچ و کُرد و… در پهنه ی ایران زمین

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

به یاد دارم اولین بار که در کتابی معتبر اسلامی اسمی از بلوچ شنیدم اسم سیاهسوار بلوچ یکی از فرماندهان سپاه ساسانی بود که با مشورت را سربازان خود داوطلبانه مسلمان شد و همگی به سپاه اسلام پیوستند.

بلوچها مثل سایر قومیتهای ایرانی تبار از عهد باستان و قبل از اسلام تا زمان حاضر بخشی از حاکمیت بر ایران زمین بوده اند و مثل سایر قومیتها نیز دارای خوانین و حکومتهای محلی و فئودال بودند.

حالا عده ای قومیت گرای بلوچ اکثراً سکولار پیدا شده اند که دقیقاً پا جای پای کُردهای جاهل سکولار می گذارند، کُردهای سکولار خائنی که از سال 1324ش به دستور استالین اولین حزب سکولار و اولین جمهوری سکولار را در شهر مهاباد ساختند و تا کنون همچون فاحشه های سیاسی هر روز در بغل یکی از دشمنان قوم مسلمان کُرد هستند و بر علیه منافع و هویت اسلامی قوم باشرف کُرد در دو بخش جنگ روانی و مسلحانه در کنار دشمنان جهانی و منطقه ای قرار گرفته اند.

این جاهلهای به تاریخ و هویت اسلامی ملت خود حساسیت بر نام ایران آنچنان بر اذهانشان ریشه دوانده است که با معمولی ترین سخن برچسب خیانت و مزدوری بر افراد و علما و مخالفین خود وارد می کنند.

تعصب نژادی و ملی گرایی و ناسیونالیسم معضلی است که در بلاد اسلامی از جمله بلوچستان، نه تنها نتوانسته است مسلمانان را از ظلم و ستم حکام نجات دهد چه بسا دود آن بر چشم خود ستم دیدگان فرورفته است، اینها هویت خود را بر اساس شک و گمانهای تاریخی به جای هویت واقعی و آشکار اسلامی قرار داده اند و می خواهند همچون حیوانات، عده ای را حول محورعلف و زمین و چراگاه جمع کنند در حالی که اسلام انسانها را حول محور عقیده و دین جمع کرده است.

همین طرز فکر کوتاه بینانه ی قومیت گرائی به تدریج تبدیل به ایدئولوژی و جهانبینی در برابر جهانبینی اسلامی شده است و سبب شده است بلوچ های سکولار و سکولار زده راه نجات را در بلوچ گرایی و قومیت گرائی و اتحاد حول محور علف و چراگاه ببینند.

این واضح است که تقسیم سرزمینهای اسلامی و بخصوص سرزمینهای بلوچ نشین و جدا کردن آنها از ایران زمین کار مسلمین نبوده بلکه اربابان سکولار همین بلوچها و کُردهای سکولار و توسط سایکس و پیکو این جدا سازی را انجام دادند .

این بلوچها قومیت گرا مثل سایر منحرفین در میان تمام قومیتها بر این باورند که حاکم حتما باید یک بلوچ باشد، و غیر آن اگرچه یک پیامبر، مردود است.

در تاریخ صدر اسلام آمده است که مردی به نام طلحة النمری از اهل یمامه و از قبیله بنی حنیفه که از قبیله و خویشاوندان مسیلمه کذاب بود به نزدش آمد. او از مسلیمه پرسید: چه می‌بینی؟ گفت: پلیدی، تعفن، شرارت، فساد و تاریکی. گفت: آن‌ها را در تاریکی می‌بینی یا در روشنی؟ گفت: در تاریکی. طلحه چون هم قبیله مسیلمه بود با او راحت صحبت می‌کرد، طلحه گفت: گواهی می‌دهم که تو کذاب و دروغگو هستی و محمد صادق و راستگوست. اما چرا با این وجود طلحه به مسیلمه ایمان آورد و تا آخرین لحظه همراه او بود و همراه او جنگید تا کشته شد؟ پاسخ این سؤال در ادامه سخن طلحه است که گفت: با وجود اینکه تو دروغگو و محمد راستگوست اما کذاب ربیعه (مسیلمه) نزد ما محبوب‌تر از صادق مضر (محمد) است. به عبارت دیگر یعنی او دروغگو باشد اما چون از قبیله ماست نزد ما محبوب‌تر است از کسی که راستگوست ولی از قوم و قبیله دیگر است.

این یک بیماری و آلودگی است و با اینهمه شناخت و آگاهیهای شرعی وقت آن رسیده که همگی با قاطعیت تمام در مقابل این مشکل و بیماری بایستیم، این بلوچهای قومیت گرا که اکثراً به عقاید سکولاریستی هم آلوده شده اند یا یک سکولار مرتد شده اند هرگز نه قابل احترام هستند نه قابل حمایت و پشتیبانی .

کشته و زخمی شدن یک مفتی و یک طلبه بلوچ حنفی مذهب اهل پیشن در پی تیراندازی افراد مسلح ناشناس در روستای گریکان از توابع شهرستان راسک

کشته و زخمی شدن یک مفتی و یک طلبه بلوچ حنفی مذهب اهل پیشن در پی تیراندازی افراد مسلح ناشناس در روستای گریکان از توابع شهرستان راسک

شامگاه دوشنبه ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۳، در پی تیراندازی افراد مسلح ناشناس که سرنشینان یک خودروی پژو پارس بودند به سمت یک خودرو پژو ۴۰۵ در روستای گریکان از توابع شهرستان راسک، یک طلبه بلوچ حنفی مذهب کشته و یک نفر دیگر زخمی شد.

هویت مفتی شهید شده، “محمد پرو”‌، ۲۵ ساله فرزند کریم و هویت طلبه مجروح “سعید درزاده”، فرزند لال محمد و هر دو اهل پیشن از توابع شهرستان راسک عنوان شده است.

گفته می‌شود که همراه این دو‌ نفر یک شهروند بلوج حنفی مذهب دیگر نیز با نام “عبدالله بیجاد”، فرزند کریمداد و اهل پیشن بوده که توانسته بدون آسیب دیدگی از خودرو خارج شود.

این افراد با خودروی پژو ۴۰۵ خود در حال برگشت از یک مراسم تشییع از کیشکور سرباز بودند که افراد مسلح ناشناس با تیراندازی مستقیم رگباری باعث شدند یک نفر کشته و‌ یک نفر دیگر زخمی شوند که فرد مجروح به بیمارستان منتقل شده است.

از هویت و انگیزه ضاربین تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دست نیست.

کشته شدن یک شهروند بلوچ حنفی مذهب توسط افراد مسلح ناشناس در شهرک محمدشاه‌کرم در شهرستان زهک

کشته شدن یک شهروند بلوچ حنفی مذهب توسط افراد مسلح ناشناس در شهرک محمدشاه‌کرم در شهرستان زهک

شامگاه شنبه ۱۳ مرداد ماه ۱۴۰۳، یک شهروند بلوچ توسط افراد مسلح ناشناس در شهرک محمدشاه‌کرم در شهرستان زهک مورد هدف تیراندازی قرار گرفت و وفات کرد.

هویت این شهروند بلوچ حنفی مذهب، “یعقوب بدیچی”، ۲۸ ساله، فرزند انور و اهل شهرستان زهک عنوان شده است.

گفته می‌شود که افراد مسلح در شهرک محمدشاه‌کرم در شهرستان زهک یعقوب را مقابل درب منزل مورد هدف شلیک مستقیم قرار داده که وی با اصابت چند گلوله به قتل رسید.

از هویت و انگیزه ضاربین تا لحظه تنظیم گزارش اطلاعی در دست نیست.

مولوی گرامی: چرا «رکون» به ظالمین و مفسدین سکولار؟

مولوی گرامی: چرا «رکون» به ظالمین و مفسدین سکولار؟

به قلم: مجیب الرحمن  بلوچ (دانشجو)

الله جل جلاله می فرماید: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ ۗ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (انعام/21) ‏چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد؟ یا دلائل او را تکذیب می‌نماید (و آیات قرآن و قوانین شریعت الله را نادیده می‌انگارد؟) . مسلّماً ستمکاران رستگار نمی‌شوند.‏

در زمانی که مردم مسلمان بلوچ بیشتر از 80 سال است که در پاکستان به مصیبت و بیماری سکولاریسم و جنایات و مفاسد سکولاریستهای بلوچ و غیر بلوچ گرفتار و آلوده شده است، و در زمانی که نزدیک به 20 سال است که عده ای معلوم الحال در حال تکرار این مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی سکولاریستی در میان بلوچهای ایران هستند، و در حالی که چند سالی است به صورت منسجم جریانات سکولار و احزاب سکولار و لگورهای سکولار ابتدا توسط ماهواره ها و فضای مجازی و سپس از طریق یارگیری همچون یک آفت در میان مردم سرگردان بلوچ پخش شده اند، حمایت از این جریان فاسد و فاسد کننده چه نام دارد؟

امروزه به برکت وجود شبکه های مختلف و متعدد ماهواره ای و مجازی همه ی مردم ما با انواع فرهنگها و عقاید فاسد سکولاریستی آشنا هستیم و برای کسی عذری نمانده است که بگوید من نمی دانم سکولاریسم و فرهنگ و عقاید سکولاریستی چه هست؟

خطاب من به مولوی عبدالحمید امام جمعه و مدیر مدرسه ی مکی زاهدان است که هم تریبون دارد و هم رسانه: اینکه شما در برابر اینهمه افکار و عقاید سکولاریستی فاسد کننده که ملت مظلوم بلوچ را از دورن فاسد و نابود می کند سکوت کرده اید و هرگز از شما دیده نشده است که به صورت علمی و مستند به آیات و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم عقاید و افکار سکولاریستی و فعالیتهای احزاب سکولار محلی را نقد کنید چه معنی می دهد؟ این سکوت شما نشانه ی چیست؟

مولوی گرامی: همه ی ما نه تنها سکوت تو را می بینیم بلکه بدتر از آن، حمایت تو از افراد و جریانات مختلف سکولار داخل ایران را نیز می بینیم و بدون آنکه کسی به سخنانت اهمیت بدهد منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم را به یکی از تریبونهای جریانات و افراد سکولار و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها کرده ای و با سخنانی ضد و نقیض به حمایت لفظی از این سکولاریستها می پردازی.

مولوی گرامی یاد می آید نعره می زدی که : “من موافق این هستم که حتی یک فرد لائیک بتواند حکومت را بدست بگیرد!”

این سخنان غیر شرعی نابخردانه و چند پهلوی شما که خروجی آن جدا کردن مردم از قانون شریعت الله و سوق دادن و تشویق آنها برای پیوستن به افکار و جریانات سکولار و تایید فعالیتهای سکولاریستهاست چه معنی می دهد؟

الله جل جلاله می فرماید: ‏ وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ ‏(هود/113) ‏و به ظالمین تکیه مکنید (که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‌گیرد، و ( بدانید که) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید ( تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شر و بلا و زیان و ضرر را از شما به دور نمایند) و پس از ( تکیه به کافران، دیگر از سوی خدا) یاری نمی‌گردید و ( بر دشمنان ) پیروز گردانده نمی‌شوید.

اگر تشویق مردم برای پیوستن به جریان سکولاریسم و در نهایت پیوستن جوانانی احساسی و جاهل به شریعت به صفوف احزاب سکولار «رکون» به ظالمین نیست، پس چیست؟!

مولوی گرامی : به میل عوام سرگردان و رسانه های دشمن کارنامه ات را پر نکن، بلکه کارنامه ات را بر اساس شریعت الله و فقه مذهب خودمات بنویس، چون بر اساس شریعت الله مورد محاسبه ای اهل سنت و جماعت و تاریخ و دادگاه الله قرار می گیری.

مردان قیم و سرپرست زنها هستند ، چگونه؟

مردان قیم و سرپرست زنها هستند ، چگونه؟

به قلم: ن. خالقیار

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
مردان ، سرپرست و نگهبان زنانند..

قیومیت ؛ مسوولیتی برای مرد و شرافت و عزتی برای زن است ‌‌.

وقتی از قیومیت در مردان سخن گفته می‌شود ، شاید بیشتر همان رفتاری در ذهن آید که در جوامع ما دیده ایم ، ولی مفهوم و حقیقت قیومیت فراتر و جامع تر از همه برخورد ها ، آزار ها و نادیده گرفتن هایست که امروزه در قبال زن ، این مظلوم‌ترین موجود دنیا از عده ای بی درک و فهم که هیچ ارزشی برای خود و دیگران قائل نیستند ، سر میزند .

یکی از مفاهیم قیومیت را عثمان ابن عفان داماد رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم اینگونه به تصویر می‌کشد:
او نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم میرود تا اجازه ای غیبت در غزوه بدر را از او بگیرد و تنها دلیلش پرستاری و غمگساری از همسر مریضش رقية دختر رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حین درد و ناراحتی اوست ، و بلافاصله پیامبر هم به او اجازه می‌دهد و برایش امر میکند تا در کنار همسرش رقیه بماند و از او در حین درد و ناراحتی دلجویی کند.

عثمان با حیاء ترین مرد روی این زمین اینگونه قیومیت را در مردان به نمایش میگذارد ، امری که بسیاری از مردان از آن ابا می‌ورزند و دلجویی و نشستن کنار زن را ضعف میپندارند و تنها نیاز خود در زن را بر یک امر خلاصه می‌کنند ، در حالیکه قیومیت در مرد همه سوی زندگی را در بر دارد که باید محکم و مستدام در برابر این مسؤولیت بایستد و اندکی جا خالی ندهد.

پس ای خواهرم تو هم با همسرت به نیکی رفتار کن تا به وجود تودر کنار خودش افتخار کند.
هرگز خودت را باناشگری در نظر همسرت مغبوض مکن.
عرقش را پاک کن قلبش را ارام کن بچه هایش را به طور شایسته تربیت کن
مانند زنان جاهل مباش که با دیدن شوهرشان لب به گله و شکایت میگشایند.
تو چنین مباش زیرا که تو موحده مجاهده عالمه هستی.
پس عالمانه و عاقلانه رفتار کن.
زیرا تو جایگاه خاصی در اسلام و نزد همسرت داری.
بکوش تا جایگاهت را در نزد الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم و همسرت بلند کنی.
که رضایتشان فلاح و رستگاری دنیا و اخرت تو را رقم میزند.

سکولاریسم هرگز ظرفیت متحد کردن مردم بدون کشتار و جنگ داخلی را ندارد

سکولاریسم هرگز ظرفیت متحد کردن مردم بدون کشتار و جنگ داخلی را ندارد

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

سکولاریستها در زبان عربی و در ادبیات قرآن با دو عنوان شناخته شده اند: 1- مشرکین 2- احزاب ، یعنی حزب حزب شدن خصلت ذاتی و جدا نشدنی آنهاست و هرگز به میل خودشان یک حزب نمی شوند.

مدتی قبل بین طرفداران گروه سکولار و چپ گرای BLA با  گروه سکولار و لیبرال BLF اختلافاتی عمیق به وجود آمد. اینها هر دو مثل سایر احزاب ریز و درشت سکولار بلوچ خودشان را «سرمچار» و «مزار» می نامند که معادل کلمه پیشمرگ نزد کُردهای سکولار است.

با آنکه مردم مسلمان بلوچ و جونان ناآگاه بلوچ با این کلمات آشنایی دارند اما از هویت واقعی و عملکردها و رویکردهای پنهان آنها تعداد اندکی از عموم مردم مطلع است.

جنگ پشت نقاب «آزادی» و شعار ملی گرایی و ناسیونالیسم و آرمان سکولاریسم، نقطه اشتراک در وجه تسمیه ده ها حزب و جریان بلوچ است، که غالبا با نام «سرمچاران بلوچ» جهان با آنها آشناست؛ اما هرگز یک حزب نشده و نخواغهند شد و مردم نمی پرسند که اگر اینها واقعاً برای بلوچ زحمت می کشند نه برای عقاید و افکار و اربابان حودشان ، پس چرا به جای سازمانی واحد، دهها حزب و گروه شده اند و  چرا به جای اتحاد و تفاهم، با هم اختلاف و درگیری و جنگ داخلی و حذف فیزکی و ترور همدیگر دارند؟!

گروه لگور و سرمچار سکولار BLF به رهبری  دکتر الله نظر بلوچ  اربابی دارد و برای تفکراتی فعالیت دارد و حزب لگور مارکسیستی BLA نیز ساز خود را می زند و حتی طی بیانیه و پستهایی مجازی که از آنها به عنوان افشاگری تعبیر شده است، BLF  را متهم به همکاری با ایران علیه سایر احزاب و گروههای بلوچ کرده اند و عامل قتل فجیعانه «هانی بلوچ» و همسرش که پس از ربودن از ایرانشهر به شکلی وحشیانه کشته شده بودند را BLF دانسته است.

سالهاست گروه های ناسیونالیسم خواه بلوچ با تاثر از ایدئولوژی های لیبرالیستی و کمونیستی، خواهان دست یافتن به بلوچستانی آزاد و مستقل هستند؛ اما دقیقا آغاز شکست آنها ایدئولوژی های سکولاریستی آنها است، ایدئولوژی هایی که ملت مسلمان بلوچ بنابر اصالت های دینی و فرهنگی و سنتی هرگز نتوانسته است در این دو دهه پذیرای آن افکار باشد.

گروههای که از اخلاق و تعهدات دینی تهی هستند و راه نجات خود را در سکولاریسم و غرب گرایی می دانند و همان اشتباه سایر قومیتهای مسلمان در سرزمینهای مختلف اسلامی در طول یکی دو قرن اخیر را تکرار می کنند چگونه می توانند ملتی که سنخیتی با این افکار سکولاریستی ندارد را همراه خود نماید!

تنها کارآیی ناسیونالیسم  سکولاریستها مبارزه با اتحاد اسلامی و تکه تکه نمودن بلاد اسلامی بوده است؛ این نظریه متعفن توان متحد ساختن چند حزب سکولار را ندارد چه رسد به  متحد کردن یک جامعه اسلامی.

این احزاب سکولار قومیت گرا را همین الان رها کنی و بگویی بیا این بلوچستان مال شما بدون شک هر حزب سکولاری با بلند کردن پرچم قومی و با نام قومگرائی پرچم سرحدی و مکرانی و جدگالی و براهویی  و غیره بلند خواهند کرد و هر یک برای حاکم شدن خودش با دیگران وارد جنگهای خونین خواهند شد. این تجربه ی تکراری تمام سرزمینهای اسلامی توسط این احزاب سکولار قوم گرا بوده است .

جنگ روانی – تخریبی و سپس جنگ تبلیغی میان طرفداران BLA  و BLF   تنها یک نمونه ی زنده ی میان بلوچهاست به اپوزیسیون مخالف ایران نگاه کنی می توانی به خصلت ذاتی و آشفتگی و تضاد این تحفه های سکولار  پی ببری .

مجروح شدن یک شهروند بلوچ حنفی مذهب و تخریب وسایل خانه، در پی یورش توسط افراد مسلح ناشناس اهل و ساکن روستای آبادان واقع در بخش دامن از توابع شهرستان ایرانشهر

مجروح شدن یک شهروند بلوچ حنفی مذهب و تخریب وسایل خانه، در پی یورش توسط افراد مسلح ناشناس اهل و ساکن روستای آبادان واقع در بخش دامن از توابع شهرستان ایرانشهر

شامگاه روز گذشته جمعه ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۳، افراد مسلح ناشناس سرنشینان یک خودرو به منزلی در روستای آبادان واقع در بخش دامن از توابع شهرستان ایرانشهر یورش برده و با خشونت و اسلحه زنان و کودکان ساکنین منزل را در اتاقی حبس کرده و صاحب منزل را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و بشدت مجروح کرده و اساس خانه را نیز تخریب کردند.

هویت صاحب منزل، «ملک‌محمد بامری» فرزند خداد‌اد متاهل و دارای فرزند، اهل و ساکن روستای آبادان واقع در بخش دامن از توابع شهرستان ایرانشهر احراز شده است.

شامگاه روز گذشته حوالی ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه پنج فرد مسلح سرنشین یک خودرو سواری به منزل ملک‌محمد یورش برده و با ایجاد رعب و وحشت برای کودکان و زنان اهل منزل با اسلحه و تهدید به کشتنشان آنها را پس از گرفتن تلفن همراه در اتاقی حبس کرده و پدر خانواده را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و از ناحیه پهلو و پا مجروح کرده و اساس منزل را تخریب کرده و محل را ترک کردند.

این پنج فرد مجهز به سلاح‌های سرد و گرم بوده و صورت خود را با چپیه پوشانده بودند و صاحب منزل نیز فردی بدون حاشیه است و هیچ مشکلی با فرد یا افرادی ندارد تا به آنها مشکوک شود.

کشف جسد مجهول الهویه یک شهروند بلوچ در نزدیکی روستای کلینک واقع در بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر

کشف جسد مجهول الهویه یک شهروند بلوچ در نزدیکی روستای کلینک واقع در بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر

شامگاه روز جمعه ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۳، جسد مجهول الهویه متعلق به یک مرد بلوچ در نزدیکی روستای کلینک واقع در بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر توسط اهالی منطقه کشف شد.

از هویت این شهروند تا لحظه تنظیم گزارش اطلاعی در دست نیست و بر اساس مشاهدات پیکر وی گفته میشود سه الا چهار روز از مرگ وی گذشته است.

چند تن از اهالی منطقه در اطراف روستا کلینک در حال تردد بودند که متوجه جسدی در جوب آب شده و با تماس به پلیس گزارش دادند و نیروهای آگاهی شهرستان ایرانشهر به محل آمده و پیکر را با آمبولانس به پزشکی قانونی منتقل کردند.

جزئیات بیشتری از نحوه کشته شدن یا جان باختن این فرد اطلاعی در دست نیست.