نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

  نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

خود انتقادی ما به معنی نبود سایر صفات پسندیده ی دیگر و یا نبود مشکلات در فرقه های مذاهب اسلامی دیگر نیست بلکه نقد به منظور اصلاح وضع موجود است.

قابل انکار نیست که ما اهل‌سنت و جماعت خود را امت اکثریت می‌دانیم، ادعاهای بزرگ داریم که پرچمدار مبارزه با ظالمان و مستکبرانیم؛ اما واقعیت تلخ چیست؟

امروز در صحنهٔ جهانی می‌بینیم که اهل تشیع – با همهٔ اختلافات عقیدتی ما با آنان – دست‌کم زیر یک پرچم واحد در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و آلمان ایستاده‌اند، شعار مقاومت می‌دهند، و عملاً در میدان مبارزه حضور دارند.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما ادعاهای فراوان داریم، ولی اهل تفرق هستیم و با وجود گروههای کوچک متفرق عملاً جهاد و مقاومت حقیقی بر علیه دشمنان اصلی را به حاشیه برده‌ایم.

در برابر، مبارزهٔ شیعیان و حتی گروههای سنی مثل حماس و جهاد اسلامی و شافعی ها و زیدی های یمن که با شعیان 12 امامی متحد هستند را کوچک می‌شماریم یا اصلاً نادیده می‌گیریم.

خود را “اهل سنت و جماعت” می‌نامیم، اما نه سنت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در مبارزه علیه طاغوت زنده کرده‌ایم، و نه جماعت واحدی برای مقابله با دشمنان خدا برپا نموده‌ایم.

بدون تعارف باید بگوئیم که ما امروز گرفتار تناقض هستیم:

شیعیان 12 امامی با دسته هائی از اهل سنت با همهٔ خطاهایشان، در برابر طاغوت‌های جهانی جبهه ی مقاومت اسلامی تشکیل داده و ایستاده‌اند.

اما ما اهل‌سنت – که خود را وارثان سنت پیامبر می‌نامیم – بیشتر گرفتار اختلاف، ادعا و بی‌عملی شده‌ایم.

این وضعیت برای ما ننگ و هشدار است.

باید به جای کوچک‌شمردن و حسادت، به جهاد جبهه ی مقاومت اسلامی تحت پرچم ایران ملحق شویم و در مسیر قرآن و سنت، جهاد و وحدت صحیح اسلامی قرار گیریم.

اینجاست که متوجه می شویم که جنگ گروههایی چون جیش العدل همان «قتال الفتنه» است که اهل سنت و جماعت به تفصیل در مورد آن صحبت کرده اند، یعنی جنگی که به جای اصلاح و رسیدن به اهداف جهاد، مسلمین را به فتنه و مصیبت بیشتر، و هدر دادن خون و ناموس و مال می اندازد.

فقط کافی است به چند دهه قتال الفتنه ی جندالله ریگی و پس مانده های آن نگاه منصفانه داشته باشیم.

مواظب سربازان بخش جنگ روانی دشمن باشیم: اسرائیل به ازای هر پست ۷۰۰۰ دلار به اینفلوئنسرها پرداخت می‌کند

مواظب سربازان بخش جنگ روانی دشمن باشیم: اسرائیل به ازای هر پست ۷۰۰۰ دلار به اینفلوئنسرها پرداخت می‌کند

کاتب: محمد اسامه

اسناد نشان می‌دهد که اسرائیل از طریق Bridge Partners، یک شرکت مستقر در واشنگتن، یک «کمپین اینفلوئنسر» را تأمین مالی می‌کند و برای هر پست تیک تاک/اینستاگرام ۶۱۰۰ تا ۷۳۰۰ دلار برای تبلیغ محتوای طرفدار اسرائیل پرداخت می‌کند.

فاکتورهای ثبت شده تحت قانون FARA، بودجه ۹۰۰۰۰۰ دلاری را برای دوره ژوئن تا نوامبر ۲۰۲۵ برای ۱۴ تا ۱۸ اینفلوئنسر (با ایجاد ۷۵ تا ۹۰ پست) فاش می‌کند.

نتانیاهو اخیراً گفت: «چگونه باید مقابله کنیم؟ اینفلوئنسرهای ما. آنها بسیار مهم هستند.»

این کمپین که «پروژه استر» نام دارد، توسط گروه رسانه‌ای هاواس آلمان نظارت می‌شود؛ هویت اینفلوئنسرها هنوز ناشناخته است.

در این صورت لازم است مواظب مطالب تولیدی توسط دشمنان در رسانه های مختلف ماهواره ای و مجازی باشیم و بدانیم که دشمن در این جنگ روانی هم هزینه کرده و هم افراد خاصی که در جامعه مقبولیت داشته باشند را نیز به کار گرفته است.

بخصوص بر اهل سنت و جماعت لازم است که مواظب شبکه هایی چون کلمه و غیره باشند که با نام اهل سنت و به کام دشمنان فعالیت دارند همچنانکه شبکه های شیعیان انگلیسی چون اهل البیت شیطان یاری و فدک یاسر الخبیث و… نیز باز با نام تشیع و به کام دشمنان در حال فالیت می باشند.

سقوط وال استریت: ضربه تعرفه‌ای ترامپ و سایه‌های آن بر سیاست آمریکا

سقوط وال استریت: ضربه تعرفه‌ای ترامپ و سایه‌های آن بر سیاست آمریکا

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

چند روز پیش در تاریخ مالی آمریکا به عنوان “جمعه سیاه اکتبر” ثبت خواهد شد: شاخص S&P 500 با ۲.۷ درصد کاهش، نزدک کامپوزیت بیش از ۳ درصد و داو جونز صنعتی اوریج ۲.۵ درصد کاهش یافت – بدترین عملکرد آن از ماه آوریل.

بازار ارزهای دیجیتال با از دست دادن ۲۰۰ میلیارد دلار در عرض چند ساعت، متحمل ضررهای عظیمی شد.

دلیل آن؟ اعلام غیرمنتظره تعرفه‌های سنگین ۱۰۰ درصدی بر واردات از چین توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در پاسخ به اقدامات خصمانه پکن برای محدود کردن صادرات فلزات خاکی کمیاب.

به گفته مفسران، این فقط یک شوک اقتصادی نیست؛ بلکه یک بمب سیاسی است که می‌تواند تعادل را در واشنگتن به هم بزند.

گزارشی از «جبهه»: از تهدید تا وحشت

گزارشی از بلومبرگ در مورد تهدیدهای ترامپ، نشان می‌دهد که چگونه رئیس جمهور در حساب کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی، چین را به «تجاوز اقتصادی» متهم کرد و به محدودیت‌های اخیر در صادرات عناصر خاکی کمیاب که برای تولید تراشه و خودروهای برقی حیاتی هستند، اشاره کرد.

این کانال به نقل از ترامپ نوشت: «ما دیگر هیچ خرابکاری را تحمل نخواهیم کرد! تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی از ماه نوامبر آغاز می‌شود – و دیدار با شی لغو شده است!»

این یادآور سال ۲۰۱۸ است، زمانی که اولین جنگ تجاری ترامپ با چین تریلیون‌ها دلار برای بازارها هزینه داشت، اما این بار خطرات بیشتر است: به گفته منابع داخلی وزارت امور خارجه، چین در پاسخ به تحریم‌های ایالات متحده علیه تایوان، فشار را افزایش داده است.

بازارها فوراً واکنش نشان دادند. سهام غول‌های فناوری – انویدیا، AMD و تسلا – با وحشت سرمایه‌گذاران از خطرات زنجیره تأمین، ۵ تا ۷ درصد سقوط کرد.

از سوی دیگر، سهام عناصر خاکی کمیاب افزایش یافت، اما این صرفاً شوک سیستمی را پنهان کرد: حجم کل معاملات از ۲ تریلیون دلار فراتر رفت و فروش آتی رکورد زد.

این گزارش تأکید می‌کند که فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) از قبل احتمال برگزاری جلسه اضطراری را اعلام کرده است و اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری، در یک جلسه توجیهی پشت درهای بسته به کنگره اعتراف کرد: «این فقط تعرفه نیست – این جنگی برای تسلط در قرن بیست و یکم است.»

نظرات کارشناسان: از شک و تردید تا هشدار

اقتصاددانانی که مدت‌ها نسبت به لفاظی‌های تعرفه‌ای ترامپ تردید داشتند، اکنون در حال تجدیدنظر در پیش‌بینی‌های خود هستند. پیتر شیف، یکی از خرس‌های معروف وال استریت، در ستونی در واشنگتن پست می‌نویسد: «ما اشتباه می‌کردیم. تعرفه‌ها فقط تورم نیستند – آنها کاتالیزور رکود هستند. اقتصاد در حال حاضر در لبه پرتگاه است و ترامپ آن را به لبه پرتگاه سوق می‌دهد.»

به همین ترتیب، تحلیلی از J.P. Morgan Global Research تأکید می‌کند که تعرفه‌های جدید می‌توانند ۱ تا ۲ درصد به تورم در سال ۲۰۲۶ اضافه کنند و به مصرف‌کنندگان و صادرکنندگانی مانند بوئینگ و اپل آسیب برسانند.

نظرات رادیکال‌تری توسط کارشناسان چپ‌گرا ابراز می‌شود: پل کروگمن در نیویورک تایمز هشدار می‌دهد که “این هدیه‌ای به دموکرات‌ها است – ترامپ در حال تضعیف پایگاه خود در غرب میانه است، جایی که کشاورزان و تولیدکنندگان از جنگ‌های گذشته رنج می‌برند.”

از سوی دیگر، استیو مور، تحلیلگر محافظه‌کار از بنیاد هریتیج، این را یک “بازی استراتژیک” می‌داند: “تعرفه‌ها صنعت آمریکا را تقویت می‌کنند و بازار تا سال نو – مانند سال ۲۰۱۹ – بهبود خواهد یافت.”

یادداشت‌های محرمانه کمیته خدمات مالی مجلس، این شکاف را تأیید می‌کند: جمهوری‌خواهان بر “دفاع میهن‌پرستانه” اصرار دارند، در حالی که دموکرات‌ها در حال تهیه لایحه “توقف تعرفه‌ها” هستند.

پیامدهای سیاسی: امواجی که کاخ سفید را از بین می‌برند؟

این جایی است که درام واقعی آغاز می‌شود. فروپاشی بازار فقط اعداد روی صفحه نمایش نیست؛ این آزمونی برای ترامپ به عنوان «رئیس‌جمهور یقه‌آبی» است. پایگاه او – کارگران یقه‌آبی در پنسیلوانیا، میشیگان و ویسکانسین – از اولین تعرفه‌های سال ۲۰۱۸ به شدت آسیب دیدند و ۳۰۰۰۰۰ شغل کشاورزی را از دست دادند.

طبق نظرسنجی داخلی کمیته ملی جمهوری‌خواهان (RNC)، حمایت از ترامپ در میان کشاورزان در عرض یک هفته ۱۵ درصد کاهش یافته است و دموکرات‌ها در ایالت‌های کلیدی کمربند زنگ‌زده ۳ تا ۵ درصد پیشتاز هستند.

اگر رکود اقتصادی عمیق‌تر شود، انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۲۶ می‌تواند برای جمهوری‌خواهان فاجعه‌بار باشد: به گفته افراد داخلی NRCC، از دست دادن ۲۰ تا ۳۰ کرسی در مجلس نمایندگان یک سناریوی واقع‌بینانه است.

دموکرات‌ها همین حالا بوی خون را حس می‌کنند. نانسی پلوسی، در مصاحبه‌ای با MSNBC، تعرفه‌ها را «خودکشی اقتصادی» نامید و کامالا هریس، نامزد احتمالی ۲۰۲۸، از این موضوع به عنوان حمله استفاده می‌کند: «ترامپ وعده «اول آمریکا» را می‌دهد، اما آمریکایی‌ها را بیکار و بی‌پول می‌گذارد.»

یادداشت‌های محرمانه کاخ سفید تنش‌ها را آشکار می‌کنند: مشاوران ترامپ، از جمله جارد کوشنر، در حال لابی‌گری برای کاهش تعرفه‌ها هستند، زیرا می‌ترسند چین به طور نامتقارن – از طریق تخلیه خزانه‌داری یا حملات سایبری – تلافی کند.

این می‌تواند یک بحران قانون اساسی ایجاد کند: اگر کنگره تعرفه‌ها را مسدود کند (که احتمالاً با اکثریت دموکرات در سنا اتفاق می‌افتد)، ترامپ تهدید به وتو خواهد کرد و بحث استیضاح را آغاز خواهد کرد.

در سطح جهانی، عواقب آن حتی حادتر است. متحدان – اتحادیه اروپا و ژاپن – “نگرانی عمیق” خود را ابراز کرده‌اند و شایعاتی از طریق کانال‌های دیپلماتیک مبنی بر تشکیل یک بلوک ضد آمریکایی با چین در حال پخش است.

ترامپ در معرض خطر شکاف در درون حزب است: میانه‌روهایی مانند میچ مک‌کانل در مورد “تنظیم مجدد” زمزمه می‌کنند، در حالی که جناح MAGA به رهبری مارجوری تیلور گرین خواستار “جنگ تمام عیار” است.

اگر بازار تا پایان ماه تثبیت نشود، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که میزان محبوبیت ترامپ به زیر ۴۰ درصد کاهش می‌یابد – سطحی که بدون رسوایی نمی‌توان از آن بازگشت.

نگاه به آینده: درس یا تکرار؟

گزارش دیروز بلومبرگ با این هشدار پایان می‌یابد: «بازارها از عدم قطعیت متنفرند و ترامپ پادشاه آن است.»

کارشناسان موافقند: بدون مصالحه با چین (احتمالاً در نشست گروه ۲۰ در ماه نوامبر)، ایالات متحده با رکود تورمی – ترکیبی از تورم و رکود – مواجه خواهد شد. از نظر سیاسی، این به معنای تشدید قطب‌بندی است: دموکرات‌ها روایت «ترامپ آشوبگر است» را تقویت خواهند کرد، در حالی که جمهوری‌خواهان بر «ترامپ جنگجو است» تأکید خواهند کرد.

منابع کاخ سفید اطمینان می‌دهند که ترامپ عقب‌نشینی نخواهد کرد و این بحران را فرصتی برای «معامله بزرگ» می‌داند. اما تاریخ به ما می‌آموزد: تعرفه‌های دهه ۱۹۳۰ منجر به رکود بزرگ شد و تعرفه‌های ۲۰۱۸ منجر به قطبی شدنی شد که بایدن را در کاخ سفید تضمین کرد.

آمریکا بر سر یک دوراهی است. فروپاشی پایان نیست، اما یک نشانه است: سیاست‌های ترامپ می‌تواند نه تنها تریلیون‌ها دلار، بلکه خود دموکراسی آمریکائی ها را نیز به خطر بیندازد. بنابراین کاملاً ممکن است که هرج و مرج تازه آغاز شده باشد.

فریاد وحدت؛ نقدِ منهجِ تفرق‌افکن و راهِ بازسازی امت

فریاد وحدت؛ نقدِ منهجِ تفرق‌افکن و راهِ بازسازی امت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

ما امروز بیش از هر زمان دیگری به پیشتازانی نیازمندیم که پاک‌نیت، حکمت و گرایش به وحدت داشته باشند — پیشتازانی که منافع امت را مقدم بشمارند، از پراکندگی نیروها جلوگیری کنند و تمرکز را بر مقابله با دشمنان اصلی مسلمانان قرار دهند.

تاریخ جهادهای ما آکنده از شجاعت و فداکاری است؛ مردان و زنانی از جان گذشتند و بهای بزرگی پرداخت شد. اما شجاعتِ صرف، اگر با منهجِ نادرست و تفرق‌افکن آمیخته شود، به ویرانی می‌انجامد. آنچه در پیِ غلبه ی روشِ سخت‌گیرانه و تک‌سویه آمد، نه عزت پایدار که تضعیفِ امت و واگذاریِ عرصه به بازیگران سکولار محلی و خارجی بود. حاصلِ بسیاری تلاش‌ها خاک و خاکستر شد؛ نه ساختنِ دولتِ عادل اسلامی و نه تأمینِ کرامتِ اسلامی مردم.

قوت ما باید در چارچوبِ شریعت، عدالت و مصالح امت باشد، نه خودنمایی ایدئولوژیک و منزوی‌سازیِ دیگران. پیشتازان باید سپرِ امت باشند — حافظِ مردم، نه منبعِ تشدیدِ تفرقه. اگر پیشتازان به جای حفاظت، شکاف بیفکنند، چنین پیشتازانی خیانت کرده اند.

در سرزمینهای اسلامی و بخصوص در میان اهل سنت و جماعت جهان، تفکر نجدیت تاثیر به سزائی در عملکرد اهل دعوت و جهاد داشته است؛ نقدِ ما به منهجِ نجدی، نقدِ کلیتِ فکر نیست؛ بلکه نقدِ تبدیلِ برداشت و تاویل از فقه یک مذهب اسلامی به ابزارِ تحقیرِ دیگر مسلمانان، ریشه‌کن‌سازیِ تنوعِ اسلامی و توجیهِ سیاست‌های خام و بلندپروازانه ی منتهی به نابودی است. بسیاری از شکست‌ها نه در نبود شجاعت که در نبودِ راهبرد، وحدت و برنامهٔ مدبرانه ریشه دارد.

اگر امروز تنها یک تجربه نتایجی پایدار داده و سایر تلاش‌ها به خاکستر تبدیل شده‌اند، این نه جشنِ یک روش که زنگِ هشداری است برای بازنگریِ صادقانه. ما باید از ادعا به عمل برسیم؛ از شعار به ساختنِ امت؛ و از پراکندگی به وحدتِ هدفمند. تنها در این صورت است که می‌توانیم شجاعتِ پیشینیان را به عزت و ساختِ آینده‌ای پایدار تبدیل کنیم.

ما امروز در میان اهل سنت پیشتازانی مثل سید قطب رحمه الله را نیاز داریم که بر وحدت مسلمین برعلیه آمریکا به عنوان دشمنان اصلی و شمار یک مسلمین و متحدینش تمرکز داشت و برمنهج درست جهاد و مبارزه و حاکمیت مسلمین بر سرزمین های اسلامی میخواست.

در میان اهل سنت و جماعت و خارج از مرزهای دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت اسلامی متشکل از ایران و حماس و جهاد اسلامی و … جریانی موازی آشنا برای همه اما هنوز ناشناخته برای اکثریت تحت عنوان القاعده تحت پرچم اسامه بن لادن رحمه الله را شاهد بودیم که بر اساس منهج سید قطب رحمه الله در حرکت بود و با تمرکز بر آمریکا به عنوان سر افعی، همسو با جبهه ی مقاومت حرکت می کرد اما متاسفانه با شهید  شدن شیخ اسامه منهج اشتباه محمد بن عبدالوهاب نجدی روی کار آمد و القاعده  یمادر مریض شد و مسلمین از  نجدی های جهادی ضرر زیادی کردند همچنانکه از نجدیت درباری نیز صدمات زیادی دیده و می بینند.

برای بازسازی راهِ درست، چند اصلِ روشن را باید پذیرفت و اجرا کرد:

  1.  بازگشت به قرآن و سنتِ جامعِ پیامبر — با تمرکز بر مشترکات و مصالح امت.
  2. التیامِ وحدتِ امت با پذیرشِ تنوع فکری و تمرکز بر اصولِ مشترک: توحید، عدالت و کرامت انسانی.
  3. رهبری حکیم و مسئول که «سپرِ امت» باشد و توانِ سازمان‌دهی و محافظت داشته باشد.
  4. ساختاردهیِ مدنی و سیاسی: ایجاد نهادها، آموزشِ سیاسی، دیپلماسیِ هوشمند و برنامه‌ریزیِ بلندمدت.
  5. اولویتِ مردم و عدالت: هر اقدامِ مبارزاتی باید با حفظ جان، حیثیت و آینده ی مردم سنجیده شود.

امروزه جنگ و قتالی که در خاورمیانه بر آمریکا و صهیونیستها و مزدوران محلی آنها تمرکز نداشته باشد و به جبهات انحرافی بپردازد، به سادگی می تواند در خدمت این دشمنان قرار گیرد؛ همان چیزی که در سوریه ی تحت حاکمیت جولانی دیدیم و در گروههای مسلح بلوچی چون جیش العدل و انصارالفرقان و غیره داریم می بینیم.

کاهش حمایت از اسرائیل در میان آمریکایی‌ها

کاهش حمایت از اسرائیل در میان آمریکایی‌ها

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

در پی آغاز منازعات تازه در خاورمیانه، به‌ویژه از تاریخ ۷ اکتبر، شاهد تغییرات قابل‌توجهی در دیدگاه‌های عمومی مردم ایالات متحده نسبت به اسرائیل هستیم. گزارشی از نیویورک تایمز نشان می‌دهد که حمایت از اسرائیل در میان آمریکایی‌ها به پایین‌ترین حد تاریخی خود رسیده و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که ۳۴% از پاسخ‌دهندگان از اسرائیل حمایت می‌کنند، در حالی که ۴۸% با ارائه تجهیزات نظامی به تل‌آویو مخالف هستند. این تغییرات نه تنها نشان‌دهنده تحولات سیاسی بلکه نمایانگر تغییر در نگرش عمومی نسبت به رفتارهای نظامی اسرائیل نیز می‌باشد.

یک نکته برجسته در این نظرسنجی، مخالفت بسیاری از آمریکایی‌ها با ارسال تجهیزات نظامی به اسرائیل است. این افزایش مقاومت در برابر کمک‌های نظامی می‌تواند ناشی از نگرانی‌های انسانی و اخلاقی باشد. این افراد بر این باورند که این تجهیزات در درگیری‌ها برای آسیب رساندن به غیرنظامیان مورد استفاده قرار می‌گیرند و این موضوع به صورت جدی افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده است.

شاید مهم‌ترین یافته این نظرسنجی، این باشد که ۴۰% از آمریکایی‌ها به این باور رسیده‌اند که اسرائیل عمدا در حال انجام کودک‌کشی است. این نگرانی جدی و فشار افکار عمومی می‌تواند به تقابل‌های اخلاقی عمیق‌تری بین ایالات متحده و اسرائیل منجر شود.

کاهش حمایت از اسرائیل در میان آمریکایی‌ها، نشانه‌ای از تغییرات عمیق در نگرش‌های عمومی و نگرانی‌های اخلاقی در مورد رفتارهای نظامی است. این موضوع می‌تواند تأثیرات قابل‌توجهی بر سیاست‌های داخلی و خارجی ایالات متحده داشته باشد و به زمان چالش‌های جدید برای روابط ایالات متحده و اسرائیل منجر شود.

اهل‌سنت و جماعت؛ فقط شعار و نام، یا حقیقت؟

اهل‌سنت و جماعت؛ فقط شعار و نام، یا حقیقت؟

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

ما امروز خود را اهل سنت و جماعت می‌نامیم، اما آیا حقیقتاً اهل سنتیم؟ آیا واقعاً اهل جماعتیم؟

آیا تنها با چند سنت فردی مثل مسواک، لباس، یا ظاهر، اهل سنت شدیم؟

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ، لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ (موطأ مالک) دو چیز میان شما گذاشتم، تا وقتی به آن‌ها چنگ بزنید هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنت پیامبرش.

سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تنها در امور فردی خلاصه نمی‌شود؛ سنت اصلی آن حضرت حاکمیت اسلام، عدالت، جهاد در راه خدا، وحدت امت، و برپایی دین خدا در زمین بود. ما اگر به این سنت‌های بنیادین پشت کنیم و تنها به ظواهر بسنده نماییم، چگونه خود را اهل سنت بدانیم؟

خداوند می‌فرماید:فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (نور/ 63) باید بترسند آنان که از فرمان رسول سرپیچی می‌کنند، مبادا دچار فتنه یا عذابی دردناک شوند.

قرآن کریم می‌فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا  (آل عمران/ 103) همه به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.

ابن مسعود رضی الله عنه می گوید: منظور از ریسمان الله، جماعت است .

جماعت یعنی حاکمیت بر دارالاسلام . دارالاسلام یعنی سرزمینی که قانون اساسی آن بر اسسا یکی از مذاهب اسلامی باشد.

امروز ما قرن‌هاست از جماعت واحدهٔ مسلمانان دور شده‌ایم. کجا است آن حاکمیت واحد اسلامی که قرآن به آن فرا می‌خواند؟ جز تفرقه و دولت‌های پراکنده چیزی از ما باقی نمانده است. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هشدار داده‌اند:

مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ (مسلم) کسی که به اندازهٔ یک وجب از جماعت جدا شود، بند (مدیریتی و محافظت کننده ی) اسلام را (در دنیا) از گردنش باز کرده است.

پس ما اگر جماعت نداریم و تابع حاکمیت بر دارالاسلام در غیر معصیت الله نیستیم، چگونه ادعا کنیم “اهل جماعتیم”؟

اگر منصفانه نگاه کنیم ما امروز در واقع نه اهل سنت هستیم و نه اهل جماعت، مگر این که:

  • به کتاب و سنت صحیح برگردیم.
  • فعلاً در دارالاسلام اهل جماعت شویم و در غیر معصیت الله اطاعت خود را به آن بدهیم و سعی کنیم در تمام سرزمینهای اسلامی جماعت واحد مسلمین را برپا سازیم.
  • سنت‌های اصلی و بنیادین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را زنده کنیم: عدالت، اقامهٔ دین، جهاد، وحدت.

وگرنه، تنها نامی بر خود نهاده‌ایم که بی‌حقیقت و بی‌ثمر است.

مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

کاتب: محمد اسامه

اساساً در اسلام هویت انسانها بر محوریت عقیده تعیین می شود نه نژاد، مثلا می گویند فلانی مسلمان است و فلانی یهودی یا نصرانی یا مشرک یا صابئی یا مجوس است. در اینجا، مهم نیست که پدر ابراهیم علیه السلام یا همسر لوط یا نوح یا ابولهب عموی رسول الله یا فرزند نوح نژادشان چیست بلکه تمام انسانها بر اساس عقیده ی آنها هویتشان مشخص می شود.

در دین سکولاریسم و نزد سکولاریستها (مشرکین) قضیه برعکس است یعنی عامل هویت بخشی سکولاریستها نژاد و قومیت است و اشخاص بر اساس نژاد و قومیتی که دارند تقسیم بندی می شود که این نژاد هم از طریق آلت تناسلی پدران به آنها رسیده است. به همین دلیل، ابتدا از آلت تناسلی پدرانشان صحبت می کنند و بعد از اسلام و غیره.

ثمره ی این تفکر سکولاریستی نزد جوجه سکولارهای بومی بلوچ و کورد و عرب و تورک و غیره این شده است که با شعارهای دروغین ملی گرائی و قوم دوستی و وطن دوستی بیشتر از آنکه به فرهنگ و خواسته های مردم مسلمان خود که اسلام و شریعت الله است و آزادی ملت مسلمان خود اهمیت دهند در برابر اسلام و قوانین شریعت الله سنگربندی کرده اند و به همین سادگی مردم مسلمان بلوچ و فرهنگ اسلامی و آداب و رسوم قوم بلوچ را که از اسلام سرچشمه گرفته است به مبارزه می طلبند.

بر همین اساس است که این ملی گراهای سکولار:

1-مردم خود را به تفکرات و عقاید و فرهنگ باستان دعوت می کنند که تماماً شک و گمان و ابزاری جهت پل زدن از تاریخ 1400 ساله ی اسلام به دوران کفر و شرک باستان و مبارزه ی آشکار با اسلام و قوانین شریعت الله و اجداد مسلمان خودشان و مردم مسلمان وطنشان است. به همین دلیل است که سهابی ها و آجوئی ها در میان بلوچها شعار می دهند که: بلوچ، قبل از اینکه مسلمان باشد بلوچ است! کوردها و تورکها و تمام  جوجه سکولارهای محلی شعارشان همین است.

2-به سادگی و به خاطر عقاید خاص سکولاریستی خود با تمام دشمنان ملت مسلمان خود سازش می کنند و به سادگی مردم مسلمان خودشان را و حتی احزاب سکولار و غیر سکولار مخالف خودشان را قربانی خود و عقاید و برنامه های حزبی خود می کنند. به همین دلیل، بارها دیده شده است که هر یک از این احزاب سکولار به یکی از دشمنان ملت خود وابسته هستند.

اینجاست که متوجه می شویم شعار دفاع از قوم بلوچ یا تورک و کورد و عرب و فارس و غیره برای این احزاب مختلف سکولار تنها یک نقاب و پوششی است جهت نهادینه کردن عقاید سکولاریستی و مبارزه ی آشکار با قوانین شریعت الله و قربانی کردن مردم مسلمان بلوچ در راه کفر سکولاریسم و این جنگ تحمیلی سکولاریستهای بومی بلوچ نه جنگ بلوچ و گجر بلکه جنگ اسلام و کفر است که سهاب کوچولو و سرمچاران و امثالهم سربازان جهل و فساد خود را علیه قوانین شریعت اسلام و قرار دادن بلوچها دربرابر بلوچها تجهیز کرده اند نه علیه قوم و قبیله و مذهب خارجی خاص.

دقیقاً همین امر باعث شده است که این احزاب سکولار تمام جماعتها و جریانات و شخصیتهای اسلامی و شریعت گرای میان قوم خود را تحمل نمی کنند و ابتدا در جنگی روانی و سپس در جنگی مسلحانه بر علیه این مدافعین قوانین شریعت الله اعلام جنگ می کنند و حتی در جبهه ی جنگ نرم و میدانی کفار سکولار جهانی و منطقه ای بر علیه این هم وطنان شریعت گرای خود قرار می گیرند تا زمانی که یا اینها را تابع قوانین سکولاریستی خود کنند یا اینکه آنها از جامعه فراری دهند.

این سکولاریستهای قومیت گرا مثل سهاب و سرمچاران تنها مسلمانی را هم وطن می دانند که با قوانین سکولاریستی خود را سازگار کرده باشد و تنها چنین هم وطنی از حقوق سکولاریستی برخوردار است.

اینها مخالف حضور قوانین شریعت الله در امور حکومتی و اجرائی و اجتماعی جامعه هستند و برایشان فرق ندارد این قوانین بر اساس مذهب شیعه باشد یا حنفی و شافعی و نجدی و مالکی و غیره.

این مفهوم و محتوا و پیام سخن بلوچهای سکولار است که می گویند: من اول بلوچم بعد مسلمان.

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

کاتب: ماهدیم بلوچ

ما خود را اهل‌سنت و جماعت می‌نامیم، اما آیا حقیقتاً پرچم‌داران سنت و جماعت هستیم؟

ادعای ما بسیار بلند است؛ سخن از خلافت، جهاد، پرچمداری امت و مبارزه با طاغوت‌ها می‌زنیم، اما وقتی پرده‌ها را کنار می‌زنیم، جز تفرقه، بی‌عملی و غرور بی‌ثمر چه می‌بینیم؟

در همین روزگار، آنان که اهل تشیع نامیده می‌شوند – با همهٔ اختلافات عمیق اعتقادی که با ما دارند – دست‌کم در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه پرچم مخالفت بلند کرده‌اند. هرچند روش و اندیشهٔ آنان جای بحث دارد، اما حقیقت این است که در میدان ایستادگی کرده‌اند.

الله جل جلاله می فرماید:وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (آل‌عمران/ 139) سست نشوید و اندوهگین نگردید، که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما به جای اینکه در صف نخست مقاومت باشیم، بر مبارزه ی دیگران خرده می‌گیریم؛ تلاششان را اندک می‌شماریم، و حتی گاه نادیده می‌گیریم. آیا این حال، حال وارثان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم است؟

کجا است آن قوتی که باید در صفوف ما اهل‌سنت جلوه کند؟

کجا است آن وحدتی که قرآن بدان فرمان داده؟ که : إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/ 92) این امت شما، امتی یگانه است، و من پروردگار شما هستم؛ پس تنها مرا عبادت کنید.

برادران و خواهران:

اگر امروز تشیع در برابر مستکبران ایستاده و نام مقاومت را بر دوش گرفته، و ما اهل‌سنت تنها به ادعا دل خوش کرده‌ایم، این برای ما مایه ی شرم و بیدارباش است.

سزاوار نیست که مدعیان سنت نبوی صلی‌الله‌علیه‌وسلم در غفلت باشند و میدان مبارزه بر علیه دشمن اصلی را خالی بگذارند و یا خود را به ایران و تشیع و دشمنان اصلی آمریکا و صهیونیستها مشغول کنیم و ناخواسته بخشی از جبهه ی جنگ روانی و تبلیغی یا مسلحانه ی دشمنان شویم.

ما باید بار دیگر به قرآن بازگردیم، سنت پیامبر را در عرصه ی اتحاد و جهاد و عدالت زنده کنیم، و جماعت واحده ی امت را برپا سازیم. وگرنه، ما تنها نامی بر زبان داریم و دیگران، هرچند از نظر ما ناقص، اما پرچم عمل را به دوش گرفته‌اند.

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

دوسال جنایت دنیای غرب از کانال صهیونیستهای وحشی در غزه با بیشتر از 67 هزار شهید و 170 هزار زخمی و ناقص العضو، آنهم در جلو چشم جهان و با همکاری صهیونیستهای عرب حاکم بر سرزمینهای اسلامی و هم جبهه ای شدن دسته های وسیعی از بوقهای رسانه ای و تبلیغی در قالب تحلیلگر و شیخ و مولوی و … آزمونی برای مسلمین و بیدار باشی برای آنها بود که اگر اینهمه خون و جنایت آنها را بیدار نکرده باشد کلمات قادر به بیدار کردن آنها نخواهند بود.

غزه با تمام این دشمنان خارجی و داخلی در نهایت با قدرت اسلحه آتش بس را بر این جبهه تحمیل کرد. با این وجود آنچه بیشتر از همه ایمان مومنین را هدف قرار داده بود سربازان بخش جنگ روانی دشمن بودند که در قالب شیخ و مولوی و مُلا و… و با ظاهری دسلسوزانه و چرب زبانی از منابر مساجد بر علیه جهاد برحق اهل غزه سخنپراکنی می کردند.

البته تاریخ اسلام پر است از آزمون‌هایی که در آن، دشمن در لباس دوست ظاهر شد؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان داشتند، اما در عمل، در صف دشمنان ایستادند.

الله جل جلاله در مورد این دسته که ادعای اصلاح دارند اما به فاسد کردن مشغولند می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ، أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ (بقره/11-12)

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد این زبان بازها می فرماید: إن أخوفَ ما أخاف على أمّتي كلُّ منافقٍ عليمُ اللسانِ (الألباني، السلسلة الصحيحة 1013) بیشترین چیزی که از آن بر امّتم می‌ترسم، منافقِ زبان‌دان است.

و امروز، ما با همین چهره‌ها روبه‌رو هستیم؛ کسانی که به‌نام دین سخن می‌گویند، اما سخنشان در خدمتِ دشمنان دین است.

در حالی‌که مجاهدین امت اسلامی در برابر آمریکا و شرکای جنایتکار آن چون صهیونیستها در خون و آتش ایستاده اند، این‌گونه «عالم‌نماها» به‌جای همدلی و حمایت از مجاهدان، زبان به سرزنش آنان می‌گشایند.

ما در میان مولوی های خود دیدیم در حالی‌که آیات جهاد، عزت و ولای مؤمنان بر مؤمنان در قرآن آشکار است، به‌جای ایستادن در کنار مجاهدان حماس و دیگر مجاهدان امت، سخن از «آزمایش» و «ذلیل شدن» آنان و سخن از توطئه ی«دو دولت» که به رسمیت شناختن اشغالگری است می‌گفتند، و عملاً با این گفتار، در جبههٔ روانی دشمن ایستادند و روح مجاهدت را تضعیف می‌کردند.

الله جل جلاله می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ (توبه/73) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر.

پس نرمش در برابر این چهره‌ها خیانت است؛ رسوا کردن آنان واجب است تا عبرتی برای دیگران شوند.

اینهائی که در برابر مومنین به شدت حمله می کنند و همیشه زبان عیب گیری و تند آنها باز است اما در برابر دشمنانِ خدا نرمی و سازش نشان می‌دهند، اگرچه عمامه و لقب عالم دارند، اما در حقیقت، بیگانه و نامحرم‌اند. نه غیرت دینی دارند و نه ولای ایمانی.

در مورد برخورد با این دسته از مولوی ها و افرادی که مشهور شده و رسانه پسند هستند باید به این قاعده توجه کرد که: الحَقُّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، فإذا عُرِفَ الحَقُّ عُرِفَ أهلُه. حق با اشخاص شناخته نمی شود، پس زمانی که حق را شناختی اهل آن نیز شناخته می شوند و به زبانی دیگر: حق را با اشخاص مشناس، حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.

پس مؤمنان آگاه باید در برابر این فتنه‌گران بایستند،از دین خدا دفاع کنند، و نگذارند نام دین، پوششی برای نفاق و سازش با دشمنان خدا شود.

مولوی که خود را پیرو مذهب امام ابوحنیفه رحمه‌الله معرفی می‌کند، اما در گفتار و سیاست‌هایش چیزی جز دور ساختن امت از مسیر شریعت و مجاهدت دیده نمی‌شود یک فتنه گر داخلی است که می‌خواهند ایران و امارت اسلامی افغانستان را نیز به سرنوشت سوریه بکشانند، همان‌گونه که احمد الشرع ملقب به ابومحمد جولانی با شعار دین و جهاد، در عمل به خدمت آمریکا و غرب درآمد و مسیر سکولاریسم را در میان مجاهدین باز کرد.

این است چهره‌ی واقعی خائنان در لباس دین؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان دارند، اما در حقیقت، مأمور خاموش‌کردن شعله‌ی اسلام و مجاهدت در دل مسلمانان‌اند.

پاسخ به شیطنت پاکستان و پیام روشن امارت اسلامی

پاسخ به شیطنت پاکستان و پیام روشن امارت اسلامی

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

حملۀ دو روز پیش در کابل که به‌وسیلهٔ یک طیارهٔ بی‌سرنشین صورت گرفت، در حقیقت نه تصمیمِ مستقل پاکستان، بلکه اجرای اوامر ارباب امریکایی‌اش بود. این اقدام بخشی از فشارهای تازهٔ واشنگتن بر امارت اسلامی به‌وسیلهٔ اسلام‌آباد است.

پاکستان بار دیگر نشان داد که برای خوش‌خدمتی به امریکا، حتی حاضر است امنیت و ثبات خود را به آتش بکشد. اما نتیجه چه بود؟ تنها ساعاتی پس از این تجاوز، در داخل خاک پاکستان، مجاهدین با یک عملیات استشهادی در دیر اسماعیل‌خان، مقر نیروهای آموزشی ارتش پاکستان را هدف قرار دادند که در آن ده‌ها تن از نظامیان پاکستانی به هلاکت رسیدند.

این رویداد پیامی روشن دارد:

امارت اسلامی تجاوز بر خاک و حاکمیت افغانستان را تحمل نمی‌کند. هرگونه تعرض، پاسخی قاطع و دردناک در پی خواهد داشت.

افغانستان آزاد است و به‌هیچ قدرتی اجازه نمی‌دهد از خاکش، عزتش یا استقلالش بازی سیاسی ساخته شود.

د پاکستان وروستۍ شيطنت او د امارت اسلامي څرګند پيغام

د کابل وروستۍ حمله چې دوه ورځې وړاندې د بې‌پيليټه الوتکې له خوا ترسره شوه، د پاکستان خپله پرېکړه نه وه، بلکې د امريکا په غوښتنه او فشار ترسره شوه. دا د واشنګټن له خوا پر امارت اسلامي د فشار يوه نوې کړنلاره ده، چې د اسلام‌اباد له لارې عملي کېږي.

پاکستان يو ځل بيا وښودله چې د خپل ارباب، امريکا، د خوښۍ لپاره چمتو دی خپله امنيت او ثبات هم له منځه يوسي. خو پايله يې څه شوه؟ يوازې څو ساعته وروسته له دې تجاوز، د مجاهدينو استشهادي بريد د پاکستان دننه، د «دير اسماعيل خان» په سيمه کې د پوځ د روزنيز مرکز پر قرارګاه وشو، چې په کې لسګونه پاکستاني عسکر ووژل شول.

دا پېښه يو څرګند پيغام لري:

امارت اسلامي د خپل هېواد پر حريم هېڅ ډول تېری نه زغمي. هر هغه څوک چې پر دې خاورې تعرض وکړي، له سخت او دردناکه ځواب سره به مخ شي.

افغانستان آزاد او خپلواک هېواد دی، او هېڅ قوت ته اجازه نه ورکوي چې د ده له خاورې، عزت او استقلال څخه د سياسي لوبو وسيله جوړه کړي.