زشتی و عاقبت ستم و ظلم

زشتی و عاقبت ستم و ظلم

گردآوری: ماهدیم بلوچ

مدتی است در بلوچستان ما به دلیل فقر عقیدتی و منهجی بلوچهای حنفی مذهب از آیات و احادیث صحیح و مشغول شدن به سخنان پراکنده ی مولوی های مرجئی، مردم به انواع ظلمها که بزرگترین آنها شرک و گرایش به سکولاریسم و سپس قتل به ناحق مسلمان است آلوده شده است.

ظالم شاید با ظلم کردن در حق دیگران برای مدتی کوتاه دنیایی خود را آباد کند و از زندگی خود لذت ببرد و از چشم مردم ظلم خود را بپوشاند ولی به یقین که در دنیا الله تلخی آن ظلمش را میچشاند و در اخرت نیز سخت ترین عذابها را برایش می‌دهد!

عَنْ عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا  عَنِ النَّبِيِّ  ﷺ  قَالَ: «الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (بخارى:2447)

از عبد الله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا روایت است كه نبی ‏اكرم ﷺ  فرمود: «ظلم، باعث تاریكی‌های (متعددی) در روز قیامت می‌گردد.

رسول ‏الله  ﷺ میفرماید :

  •  هر كس كه ظلمی به برادرش نموده باشد، خواه به آبروی او لطمه زده و یا حق دیگری از او پایمال كرده است، همین امروز (در دنیا) از او طلب بخشش كند قبل از اینكه روزی (قیامت) فرا رسد كه در آن، درهم و دیناری، وجود ندارد. زیرا اگر اعمال نیكی داشته باشد، (در آنروز) به اندازه ظلمی كه نموده است، از آنها كسر میگردد. و اگر اعمال نیكی نداشته باشد، گناهان مظلوم را به دوش او (ظالم) می‌گذارند. (بخارى/ 2449)
  • اگر کسی در حق تان ظلم کرد از او در دنیا انتقام نگیرید، بگذاریدش به آخرت که آن روز یا بر اعمال نیک تان افزوده میشود و یا از گناهان تان کاسته میشود که هردو حالت به خیر تان است.

با آنکه دفاع از خود حق است اما اگر از طریق حاکمیت بر دارالاسلام نخواستیم به کسی که بر ما ظلم کرده است دست پیدا کنیم و حقمان را بگیریم بهترین را این است که آنرا به قیامت محول کنیم و دست از انتقام گیری های گاه وحشیانه برداریم که در مواردی خودش ظلمی بالاتر از ظلمی است که شخص مرتکب شده است.

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (4)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (4)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

بر اساس «لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ» کسی که از جماعت و حاکمیت بر جماعت فاصله گرفته به میزانهایی از اجرای قوانین اسلام نیز خود را محروم کرده و دارای اسلام ناقصی شده و نمی توان او را اهل سنت نامید، سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم یعنی: در دارالاسلام حکومتی بودن، و کسی که حکومتی نباشد ترک سنت کرده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:  وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ: فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[1] و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت.

همین حدیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم روح مطلب را در ارتباط بین سنت و جماعت و اهل سنت بودن و عامل خارج کننده ی از دایره ی اهل سنت ادا کرده است؛ یعنی کسی که اهل جماعت نباشد اهل سنت واقعی هم نیست.

در این صورت، اهل سنت یعنی اهل جماعت و کسی که اطاعت خودش را در غیر معصیت از الله «لا طَاعَةَ في مَعْصِيَةٍ»[2] به رهبر حاکم بر دارالاسلام می دهد و از جماعت جدا نمی شود؛ و کسی که اطاعت خودش را در امور شرعی به رهبر حاکم بر جماعت و دارالاسلام نمی دهد ترک سنت کرده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ : فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[3] و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت؛ و  بوصیری این حدیث را به این شکل توضیح می دهد که: تَرْكُ السُّنَّةِ: الخُروجُ مِن الطَّاعةِ.[4] ترک سنت خارج شدن از اطاعت است، یا به قول الحاکم : تَرْكُ السُّنَّةِ بِالْخُرُوجِ عَنْ الْجَمَاعَة.[5] تَرْكُ السُّنَّةِ  با خارج شدن از الجماعة است و بر اساس تعریف رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید:  وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ: فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ. هر شخص مسلمانی که از حاکمیت بر دارالاسلام جدا می شود نه تنها اهل جماعت نیست بلکه اهل سنت نیز نیست و اهل فرقه بازی و تفرق و بدعت و سستی و بی ابهتی و ذلیلی و شکست است.


[1]  مسند أحمد بن حنبل10576-  10358/ الحاكم، المستدرک علی الصحیحین: ج۱/ ص۲۰۷، حدیث شماره: ۴۱۲ وأورده البخاري في “تاريخه” ٥/١٠٣

[2]  صحیح بخاری 7252-  4340

[3]  مسند أحمد بن حنبل10576-  10358/ الحاكم، المستدرک علی الصحیحین: ج۱/ ص۲۰۷

[4]  البوصيري، إتحاف الخيرة المهرة 5/59 /

[5]  ابن حجر العسقلاني – أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، فتح الباري شرح صحيح البخاري، شرح حديث (اجتنبوا السبع الموبقات ) كتاب الحدود وما يحذر من الحدود باب رمي المحصنات ج12 ص188 (حديث رقم: 6857 )

رافضی و روافض میان 4مذهب

رافضی و روافض میان 4مذهب

کاتب: بِراهُندک بلوچ

کلمه ی «رفض» یعنی رد کردن به ناحق است که معمولا نوعی طعن و برای تحقیر به کار می رود، و «رافضی» یعنی کسی که در موقع نیاز رهبر خود را رد می کند. به همین دلیل معاویه بن ابی سفیان به شخصی که از یاران علی بود با کنایه می گوید رافضی، یا زید بن علی به کسانی که در آخرین ساعات زندگیش را به بهانه ی امتناع او از توهین به دو خلیفه ابوبکر و عمر ترک کردند می گوید رافضی، یا به شیعیان غلات طرفدار ابوالخطاب که امام زمان خودشان را رد کرده بودند می گفتند رافضی. به همین ترتیب این کلمه رافضی در اصطلاح متعارف آن و در میان عربها به هر کسی که رهبرش را رد می کند گفته می شود.

امروزه به دلیل جهل به منابع لغوی و فقهی و شرعی و به دلیل نجدی زدگی که بر بسیاری از پیروان 4 مذهب معروف به اهل سنت و جماعت حاکم شده است بسیاری خیال می کنند که این کلمه تنها برای شیعیانی به کار می رود که ابوبکر و عمر را رفض و رد می کنند و علی را بر او برتری می دهند و… و یا در گذشته عده ای جاهل خیال می کردند هر کسی محب علی و آل بیت باشد رافضی است که امثال امام شافعی می گویند: إن کانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحمَّدٍ … فَلیَشهَدِ الثَّقَلانِ أنّی رَافضِی[1]، و جامی در مورد این شعر امام شافعی می گوید: گر بود رفض حب آل رسول، یا تولا به خاندان بتول؛ گو گوا باش آدمی و پری، که شدم من ز غیر رفض بری؛ کیش من رفض و دین من رفض است، رفع من رفض و مابقی خفض است؛[2]

اما لازم است بدانیم که این کلمه ی «رافضی» در مذهبی خاص محدود نشده است بلکه هر کسی از هر مذهب و فکری را در برمی گیرد که رهبر خودش را رد و رفض می کند.

ابن تیمیه حنبلی مذهب می گوید:

«فلا ينكر أن يكون في المنتسبين إلى الأئمة الأربعة من هو زنديق ملحد مارق من الإسلام، فضلا عن أن يكون رافضيا!»[3]

یعنی: انکار نمی‌کنیم که در میان منتسبین به امامان اربعه فرد زندیق و ملحدِ از اسلام دررفته‌ای باشد، چه رسد به اینکه در میان آن منتسبین فردی [یافت شود که] رافضی باشد!

پس انتساب بعضی از دین‌فروشان به مذاهب اربعه تو را نفریبد و باید بتوانی رافضی میان مذهبت را خوب تشخیص بدهی و از او دوری و کناره گیری کنی اینها از اسباب و حتی از عوامل و مروجین فتنه و تحریک به اغتشاش و ناامنی در جامعه بوده و هستند، پس:

  • اگر می بینی فلان مولوی از لائیکها و سکولارها دفاع می کند و حتی خواستار مسئولینی لائیک و سکولار است و یا از بهائی های مرتد و سایر ملحدین از اسلام در برابر دارالاسلام و جماعت حاکم بر دارالاسلام ورهبریت آن دفاع می کند اما در عین حال خودش را پیرو یکی از مذاهب اربعه می داند شک نداشته باش یکی از روافض میان مذهبت است و با مذهبت و عقل و شعورت بازی می کند.
  • اگر می بینی که فلان مولوی و شیخ و ماموستا و آخوند در موقع نیاز و مثلاً در اغتشاشات «زن، هرزگی، فاحشگی» در دارالاسلام ایران رهبر حاکم بر دارالاسلام و جماعت ایران را رد و تنها می گذارد و یا مثل دارودسته ی منافقین فقط تماشاچی و نظاره گر می شود و یا اینکه با زبان یا دست در جبهه ی کفار سکولار و اشغالگر خارجی و احزاب مرتد محلی و هرزه های داخلی قرار می گیرد، چنین شخصی از هر مذهبی باشد یک رافضی است، هر چند خودش را حنفی یا شافعی و شیعه و نجدی و سکولار و ملی گرا و غیره بنامد.

  در اثری که به بعضی از سلف منسوب است، آمده که «رُب تال للقرآن والقرآن يلعنه»، یعنی چه بسیارند کسانی که قرآن را تلاوت کرده و قرآن آنها را لعن می‌کند!

رافضی یعنی همین و به همین سادگی. پس فریب گروهها و رسانه های نجدی و نجدی زده را نخورید و ناخواسته در دارالسالام ایران خودتان تبدیل به رافضی نشوید.


[1]  دیوان الإمام الشافعی، ایمان البقاعی، ص۷۲

[2]  جامی، هفت اورنگ، سلسلة الذهب، دفتر اول، بخش ١٥٨

[3]  ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، ج 4، ص 134

زنانگی و تربیت زنانه؛ گنجینه‌ای برای زندگی مشترک

زنانگی و تربیت زنانه؛ گنجینه‌ای برای زندگی مشترک

کاتب:  نورالدین قوطیط
ارائه: ماهدیم بلوچ

در گذشته، تا حدود صد سال پیش، دختران صرفا با آموزشهای دینی و در محیطی کاملاً زنانه و در کنار مادر، خواهر، خاله، مادربزرگ و همسایه‌های خود رشد می‌کردند.

این فضای عقیدتی و زنانه فرصتی طبیعی برای آنان فراهم می‌ساخت تا:

۱. ویژگی‌های زنانگی در آن‌ها به تدریج شکوفا شود، 

۲. با امور و مسائل خاص زنان آشنا شوند،

۳. در مدیریت و سامان‌دهی امور خانه تجربه کسب کنند و مهارت بیابند،

۴. برای زندگی زناشویی و مسئولیت‌های آن در برابر شوهر  و فرزندان آماده شوند، 

۵. و مهارت‌های خانه‌داری مانند  آشپزی و خیاطی و…  را فرا گیرند.

دختری که در چنین فضایی پرورش می‌یافت، هنگام ورود به زندگی مشترک با آمادگی کامل، بدون دغدغه و آسوده‌خاطر گام برمی‌داشت، چرا که سال‌ها تجربه و آموزش در محیط زنانه، او را برای این مرحله‌ی جدید آماده ساخته بود.

اما شرایط سکولار امروز به کلی متفاوت است. دختران از کودکی تا سنین بیست و حتی سی‌سالگی، بیشتر وقت خود را در محیط‌های بیرونی می‌گذرانند؛ از مدرسه گرفته تا دانشگاه. این حضور روزانه در فضاهایی که نیازمند ویژگی‌هایی چون جرأت، شجاعت، ماجراجویی، چالش‌پذیری، رقابت و مواجهه با دیگران است، به تدریج روحیه و شخصیت آنان را دگرگون می‌سازد و به جای اطاعت و سازندگی گاه آنها را تبدیل به قدرتنمایی در برابر شوهر می کند.

نتیجه چیست؟ این دختران دیگر آمادگی کامل برای ایفای نقش زنانه‌ی خود ندارند. حتی اگر وارد زندگی مشترک شوند، تجربه و مهارت کافی در خانه‌داری، مدیریت خانواده و بهره‌گیری از شریعت الله و میراث غنی زنانه که از  منهج اسلامی و زندگی در کنار زنان خانواده (چون مادر، مادربزرگ، خاله و عمه) کسب می‌شود، ندارند؛ میراثی که در زندگی مشترک بسیار ارزشمند و حیاتی است.

به همین دلیل، امروزه می‌بینیم بسیاری از دخترانی که به سنین بیست یا حتی سی سالگی رسیده‌اند، با چالش‌هایی چون:

✓ آشنایی اندک با ابتدایی‌ترین مسائل و حقوق شوهر و پدر خانواده و مدیریت اسلامی فرزندان
✓ توانایی محدود در  خانه داری و تهیه غذاها و شیرینی‌های ساده، 
✓ و نگرانی و تردید نسبت به زندگی زناشویی آینده، 

روبه‌رو هستند. این وضعیت در طیف وسیعی از دختران، چه متعهد و چه غیرمتعهد، دیده می‌شود.

و صلی الله على سيدنا محمد و على آله و صحبه وسلم و بارك

درگیری حافظان امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه­ دارالاسلام ایران با فرقه اهل بغی جیش العدل در روستای جلال‌آباد شهرستان سرباز

درگیری حافظان امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه­ دارالاسلام ایران با فرقه اهل بغی جیش العدل در روستای جلال‌آباد شهرستان سرباز

بامداد امروز پنج شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ش قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد در ادامه رزمایش عملیاتی شهدای امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه:
۴ نفر از گرهک جبش العدل به قتل رسیدند.
۲ نفر نیز دستگیر شدند.

۳ تن از رزمندگان حافظ امنیت نیروی زمینی سپاه کشته شدند.

روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه اعلام‌کرددر ادامه رزمایش عملیاتی شهدای امنیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه، با مشارکت رزمندگان قرارگاه قدس و اداره کل اطلاعات استان سیستان و بلوچستان در منطقه عمومی شهرستان راسک، صبح امروز محل استقرار یک تیم تروریستی پس از شناسایی، محاصره و ساعاتی قبل پاکسازی شد.

نکته ی نهم در این عملیات، همکاری مردم بومی بلوچ در شناسایی و گزارش این افراد مسلح به حافظان امنیت است و محل اختفای این افراد مسلح با همکاری و هوشمندی مردم شناسایی شده است .
مردم بلوچ مثل تمام مردم ایران و جهان اگر امنیت میخواهند نمی توانند در برابر برهم زننده های امنیت بی تفاوت و تماشاچی باشند.

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (3)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (3)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

پس جماعت یعنی: حاکمیت بر دارالاسلام، و اهل جماعت یعنی: اهل حاکمیت بر دارالاسلام و حکومتی های موجود در دارالاسلام نه مذاهب و تاویلات و جریانات مختلف و متعددی که ممکن است در دارالاسلام و در میان اهل اسلام وجود داشته باشند.

شخص می تواند در دارالاسلام کافری یهودی یا نصرانی یا مجوس یا صابئی از اهل ذمه باشد و در عین حال اهل جماعت؛ پس در اهل جماعت شدن یا در حکومتی شدن، شرط نیست که شخص اهل جماعت یا حکومتی، حتماً مسلمان باشد یا اگر مسلمانی اهل جماعت بود حتماً هم فکر و هم مذهب شما باشد و چنانچه هم مذهب و هم فکر شما نبود از اهل جماعت بودن هم بیافتد

زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما امر می کند که  «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» با جماعت مسلمانان و امام شان باش «أنَّ المقصودَ بالجماعةِ في النصوصِ الشرعيةِ جماعةَ المسلمينَ إذا اجتمعوا على أمِيرٍ» منظور از جماعت در نصوص شرعی، جماعت مسلمین است که بر رهبری جمع شده باشند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم از میان کارهای خوب زیادی که الله به آنها راضی است که انجامشان دهیم در حدیثی سه کار را نام می برد و می فرماید: يَرْضَى لَكُمْ أَنْ تَعْبُدُوهُ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا.[1] الله از شما راضی می شود که: 1- او را عبادت کنید ( یعنی امور: 1- عقیدتی 2- قلبی 3- زبانی 4- بدنی 5- مالی خودتان تنها به الله بدهید همچنانکه می گوئید: ایّاکَ نَعْبُدُ. تنها تو را عبادت می کنیم)  2- برای او شریک قرار ندهید  3- و اینکه به ریسمان الله چنگ بزنید و متفرق و چند دسته نشوید.

امام نووی می گوید: سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم : إنَّ اللَّهَ يَرْضَى لَكُمْ ثَلاثًا، الله برای شما به سه مورد راضی است، «فهو أمرٌ بلزومِ جماعة المسلمين» آن امری است به لزوم جماعت مسلمین، و بعضی از این مسلمین را به بعضی دیگر گره زد و میانشان الفت به وجود آورد «وهذه إحدى قواعد الإسلام» و این یکی از قواعد و بنیانهای اسلام است. [2]

امام بغوی هم می گوید: الله تمام پیامبران را برای اقامه و برپا داشتن دین و الفت و جماعت و ترک فرقه گرائی و مخالفت برانگیخت.[3] اقامه ی دین یعنی نشان دادن دین در زندگی دنیوی خود، یعنی عینی کردن آنچه در شریعت اسلام وجود دارد و هم اکنون در کتابها پنهان شده است، مثل نماز: اقامه ی نماز یعنی عینی کردن مفاد نماز در زندگی دنیوی خودت و با ادای نماز فرق دارد؛ ادای نماز در مسجد است یا در مکانی که آنرا ادا می کنی اما اقامه ی نماز خارج از مکان ادای نماز است.

در مورد جماعت و اهل جماعت شدن باید یادآوری کنیم که در حالت ضرورت و اضطرار، مومنین ممکن است به چیزی که مطلوب شریعت نیست و یا در شریعت حرام است با شروط و حد و حدودی تعیین شده در شریعت تن بدهند همچنانکه حسن بن علی مجبور به استعفای از امر خلافت اسلامی بر منهاج نبوت و دادن بیعت به شاهیگری معاویه در سال 41ق شد و به دلیل از بین رفتن این دو دستگی، آن سال را سال جماعت نامیدند.[4]

عمر ابن خطاب می گوید: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[5] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

پس اهل جماعت یعنی اهل اسلام کاملی که مثل اصحاب، روزی که رسول الله صلی الله علیه وسلم وفات کرد، كَرِهوا أن يَبقَوا بعضَ يومٍ وليسوا في جماعةٍ،[6] دوست نداشتند و اکراه داشتند که بعضی از روز را بگذرانند در حالی در جماعت نباشند، به همین دلیل رهبری برای حاکمیت خود انتخاب کردند و دوباره اهل جماعت شدند، و هر شخص به میزانی که از جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام و مسیر اصلاحی آن فاصله می گیرد به همان اندازه از اسلام کامل فاصله گرفته است.


[1]   مسلم 1715

[2]  النووي، شرح صحيح مسلم 12/ 237/  قوله: إن الله يرضى لكم ثلاثًا، فهو أمر بلزوم جماعة المسلمين، وتآلف بعضهم ببعض، وهذه إحدى قواعد الإسلام.

[3]  البغوي، معالم التنزيل 4/ 122/ بعث الله الأنبياء كلهم بإقامة الدين والألفة والجماعة، وترك الفرقة والمخالفة

[4]  ابن عساكر، تاريخ دمشق، ص 148.

[5] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، 257- 265/ ابوداود (3664)، احمد (2/338)، دارمی (257)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله 326/

[6] «تاريخ الطبري» (2/447).

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

تاریخ را در قرآن نگاه کنید تا بدانید که سخن تمام مشرکین چی بوده است؟ این بوده است که قوانین الله حق دخالت در زندگی آنها را ندارد، به همین دلیل پیامبران را که حامل قوانین الله بودند تکذیب کرده اند.

امروزه به این عقاید می گویند سکولاریسم و به افرادی که این عقاید را دارند می گویند سکولاریستها که معادل اصطلاح شرعی مشرکین و احزاب در قرآن است؛ بناءً نه عقاید سکولاریستی را تازه بدانید و نه وجود سکولاریستها را.

این سکولاریستها (مشرکین) چون یکدست و یک حزب نیستند و در احزاب مختلف پراکنده هستند تنها در مجلسی و با تسلیم شدن به رای اکثریت زندگی خود را پییش می برند کاری که عربهای مشرک در «دارالندوه» انجام می داند، سکولاریستها اسم این کار را گذاشته اند دموکراسی.

بناءًاصل در سکولاریسم و دموكراسي يعني حكومت قوانین خود مردم ، اين است كه مردم در يك محل دور هم جمع شده نظامها و قوانين را وضع مي كنند كه بر خودشان اجرا مي گردد ، امورشان را تنظيم نموده و در مواردي كه داوري مطلوب است ، قضاوت مي نمايند ، مگر از اين كه طبعتا ممكن نيست تا تمام مردم در يك مكان جمع گرديده و همه در وضع قوانين سهيم باشند، لذا ملت براي خود نمايندگاني را برمي گزينند تا وظيفه ي وضع قوانين را به عهده گرفته و نمايندگان واقعي ملت به حساب آيند .

محل اجتماع  اين نمايندگان به نام مجلس نمايندگان ( دارالندوه، سقییفه بنی ساعده، پارلمان ، سنا ، گنگره و… ) ناميده مي شود و اين مجلس در نظام دموكراسي همان نهادي است كه اراده و خواست مردم را تمثيل نموده و پيكره ي خواست اكثريت مردم را تشكيل مي دهد ، قوانین را وضع و حكومت را انتخاب و رئيس دولت را تعيين مي كند تا حاكم و نماينده مردم در امر اجراي خواست و اراده ي عامه باشد . او قدرت خود را از قوانین تولید شده توسط مردم و از و مردمي به دست مي آورد كه وي را انتخاب نموده اند تا برايشان بر اساس نظامهاو قوانيني كه آنها وضع كرده اند حكومت نمايد .

    پس خود ملت است كه صاحب قدرت و صلاحيت بوده و قوانين را مي سازد و حاكمي را جهت اجرا و تطبيق آن انتخاب مي نمايد و براي اينكه مردم آقا و رهبر خود گرديده و سروري خويش را احراز و با وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حاكمان خود بدون كوچكترين جبر و اكراه ، اراده ي خود را به طور كامل عملي نمايند ، نظام دموكراسي مي خواهد كليه آزادي هاي عمومي را كه از لحاظ اساس و شالوده ي  – حقوق انساني – مطرح بوده براي عموم مردم ايجاد و پيشكش نمايد ،تا بدين وسيله آقائي خويش را به دست آورده و خواست خود را با آزادي كامل و بدون هيچ گونه فشار و اجباري تمثيل و جامه ي عمل بپوشاند . اجراي سيادتش ممكن گرديده و اراده ي خود را به طور كامل توسط  وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حكامش بدون هيچ جبر و اكراهي  به راه اندازد .

آزاديهاي عمومي همان اساسي است كه دموكراسي كمال و نهايت  آن را براي هر فرد از افراد ملت لازم و ضرور مي پندارد ، تا اينكه پايداري سيادت فرد و اجراي آرمانهايش توسط خودش با آزادي كامل و بدون جبر و اكراه ممكن و ميسر گردد  .

در این نظام سکولاریستی قوانین شریعت الله نیز نمی تواند مانع آزادی های آنها شود به همین دلیل انواع کفریات و مفاسد اخلاقی و عقیدتی و رفتاری و انواع جنایتها که در قانون شریعت الله حرام و ممنوع هستند در این نظام دموکراسی آزاد و قانونی هستند و یا اینکه قانون در برابر انجام این منکرات سکوت کرده و مانعی برای انجام آنها قرار نداده است و زمینه را برای انجام آنها فراهم کرده است.

پس اصل در نزد سکولاریستها خود مردم و هوا و هوس مردم است نه الله و قوانین شریعت الله .

مهریه زنان امت

مهریه زنان امت

کاتب: اسماء انصار (یعقوبی)

مهریه یعنی از روی مهر آنچه مرد در توان دارد در همان لحظه بتواند به زنش پرداخت کند.

الله مى‏فرمايد: «وَآَتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً »(النساء: 4) مهريه زنان را با طيب خاطر بپردازيد. و رسول‏اللّه صلی الله علیه وسلم مى‏فرمايد:«وَالْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمُ حَدِيْدٍ» يعنى نكاح همراه با مهريه باشد هر چند كه مقدار مهريه كم باشد، مانند، يك انگشترى از فلزى. بر این اساس شافعيه و حنابله می‌گويند: برای مهريه حد و ميزان مشخصی وجود ندارد كم و زياد آن نقشی در اصل وجود آن ندارد.

رسول‏ اللّه صلی الله علیه وسلم مى‏فرمايد: «أَعْظَمُ النِّسَاءِ بَرَكَةً أَيْسَرُهُنَّ مَئُونَةً» (احمد، حاكم بيهقى). بزرگترين زنان با بركت آنانى هستند كه هزينه نكاح و مهريه آنان ساده‏تر باشد.

البته دادن بخشى از مبلغ مهريه قبل از زفاف مطلوب و مستحب است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به على رضی الله عنه  امر كرد تا قبل از زفاف چيزى به فاطمه زهراء بدهد. على رضی الله عنه  گفت: من چيزى ندارم. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمود: ذره تو كجاست؟ حضرت على ذره خود را به حضرت زهراء داد.

به صورت مختصر به چند نمونه از مهریه ی زنان صدر اسلام اشاره می کنیم و آنرا با زمان حاضر مقایسه کنیم:

🔹 مهر مادر انس بن مالک رضی الله عنه و عنها، دخول شوهرش به دین اسلام بود. گفت مهر من همین است اسلام بیاوری و چیزی دیگری نمی‌خواهم، مسلمان شد و عقد خود را بست.

🔸 مهر زنی از زنان صحابه انگشتری از آهن بود

🔹 مهر زنی از زنان صحابه یک جوره کفش بود. حدیث عند الترمذی است، آن زن را در نزد پیامبر‌ما آوردند ایشان پرسید آیا این کفش را بعنوان مهر خود قبول داری؟ گفت بله قبول دارم!.

🔸 رسول الله عقد یک صحابی و صحابیه را بست آیا میدانید صداق/مهر آن صحابیه چه بود؟ مهراش یک سهم/تیر بود.

🔹مهر دختر امام و یکی از بزرگان تابعیان سعید بن مسیب، 2 درهم بود. بلی!!! دو درهم بود! بر معامله امروز 2 درهم شرعی – 17.85 ریال سعودی– 428 افغانی می‌شود.

🔸مهر زنان رسول الله صلى الله عليه وسلم 12 اوقیه بود کما در حدیث صحیح است. 12 اوقیه – علی ما ذکره العلماء 500 درهم شرعی می‌شود. 500 درهم شرعی – علی حسب گرام، یک دانه اش 2.975 گرام می‌آید. 500 + 2.975 = 1487.5 گرام میشود. یک گرام نقره امروز 23(عقرب = آبان) 1403ش در ایران در بالاترین قیمت 88000 تومان است. 1487.5 + 88000 = 000/000 /130 میلیون تومان. واین مهر بهترین زنان دنیا بود.

🔹مهر همسر صحابی عبدالرحمن بن عوف چهار اوقیه بود

4 اوقیه – 166 درهم شرعی – 1482 ریال سعودی – 35,568 افغانی میشود.

آنان که مَهر را بیشتر ازین مقادیر می‌خواهند (5 لگ 10 لگ 15 لگ…. البسه، طلا، لوازم بیش از حد. و مصارف گزاف میکنند و عروسی شان را به هوتل پنج ستاره وبا مینوی عالی و قیمت و صد چیزی دیگری….. میخواهند) چه برتری، کمالی، خوبی، ارزشی، بهایی، قیمتی، شایستگی، لیاقتی بر آن زنان موصوف دارند؟؟!

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (2)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (2)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

جدا شدگان از جماعت حاکم بر دارالاسلام و کسانی که باعث ایجاد تفرق در جماعت حاکم بر دارالاسلام می شوند که مستحق مرگ هستند به 4 دسته ی عمده تقسیم می شوند:

  1. خارج شده های از جماعت که مسلمینی هستند به دلایل دنیوی از جماعت حاکم بر دارالاسلام جدا شده اند که در ادبیات فقهی به آنها گفته می شود اهل بغی، مثل خوارج اهل صفین
  2. اهل تاویل خارج شده از جماعت که مسلمینی هستند به دلایل تاویلات مخالف با جماعت جدا شده اند، مثل خوارج اهل نهروان؛ اینها تا زمانی که دارای همین تاویلات باشند اما صف خود را از جماعت جدا نکنند و بر علیه جماعت قیام نکنند مسلمانی هستند مثل سایر مسلمین که در دارالاسلام دارای تاویلات و اجتهادات فردی خاص خودشان هستند و آزاد و از حقوق اسلامی خود برخوردارند.
  3. منافقین آشکار شده که صف خود را به بهانه های متعدد و مختلف اکثراً مذهبی از جماعت جدا کرده و در قالب فرقه ای غالیانه و منحرف در برابر جماعت حاکم بر دارالاسلام اعلام موجودیت کرده اند و برجماعت خروج کرده اند.
  4. مرتدین که با جدا کردن عقاید خود از اسلام کلاً از اسلام یا همان جماعت معنوی مسلمین جدا شده اند و به صورت اتوماتیک از جماعت ظاهری حاکم بر دارالاسلام نیز جدا شده اند، مثل مسلیمه کذاب و سجاع و سایر مرتدین اواخر حیات رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابتدای خلافت ابوبکر صدیق؛ کسانی که خارج شده های از جماعت معنوی خودشان را جزو اهل سنت و جماعت و در واقع جزو امت اسلامی نمی دانند در واقع اینها را به ناحق و اکثرا ناخواسته تکفیر کرده و جزو مرتدین می دانند و مستحق مجازاتی که مختص خارج شده های از جماعت است و این ظلمی آشکار است.

با آنکه هر چهار گروه خوارج و خروج کننده هایی هستند که بر علیه جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام خروج کرده اند و هر چهار گروه دچار جرم « وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا» (مائده/33) سعی در تولید فساد در زمین می شوند اما هر یک در شریعت دارای قوانین و حقوق خاص خود هستند و نمی توان بر همه یک حکم صادر کرد.

 عمر بن خطاب به دلیل فسادی که در زمین در صورت اهل تفرق شدن این اعضای شورای خبرگان رهبری ایجاد می شد دستور داد که خبرگان رهبری اهل تفرق به قتل برسند؛ چون مسلمین به رهبر شدن یکی از اینها با هم متحد و یکدست شده بودند و مسلمین به این شکل بعد از مرگ رهبر قبلی صاحب رهبر منتخب خودشان از طریق شورای خبرگان رهبری می شدند و چنانچه این اعضای شورای خبرگان رهبری دچار تفرق می شدند طرفداران هر یک هم دچار تفرق می شدند و به همین سادگی مسلمین به چند دسته و فرقه و حزب تقسیم می شدند و هر یک می خواستند رهبر خود را بر جماعت و دارالاسلام حاکم کنند.

از ثمرات سخنان چند پهلوی مولوی های حنفی مذهب بلوچستان

از ثمرات سخنان چند پهلوی مولوی های حنفی مذهب بلوچستان

کاتب: بِراهُندگ بلوچ

حقیقتی که عده ای تمایل به بازگو کردن آن نیستند و قصد دارند زیر نام وسیع «اهل سنت» آنرا بپوشانند عقیده ی مرجئی مولوهایی است که خود را حنفی می دانند و با این عقیده نه تنها با دسته هائی عظیم از پیروان مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله که تابع ادلة الفقه امام ابوحنیفه رحمه الله هستند سرناسازگاری و حتی عداوت و دشمنی دارند بلکه واضح و آشکارا با مذاهب دیگر اسلامی چون مذهب امام شافعی رحمه الله و مذهب امام مالک رحمه الله و مذهب امام احمد بن حنبل رحمه الله نیز ناسازگار هستند.

این مولوی های مدعی حنفیت با تفکرات مرجئه گری که دارند دروازه های انواع مفاسد عقیدتی و رفتاری و اخلاقی را برای مردم باز کرده اند و با استدلالهای عقلی غیر شرعی که می آورند آشکارا با آیات صریح قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و منهج عقیدتی و ثوابت اسلامی نیز مخالفت می کنند.

اینها در کنار حمایت از جبهه ی سکولاریستها، اگر از اسلام حرفی بزنند در اکثر سخنرانی های خود به سخنانی که حامل چندین وجه و پیام است بسنده می کنند، سخنانی که تمام طرف های سکولار و عوام مقلد را خشنود نگه می دارد؛ و زمانی که به آنها هشدار داده می شود که سخنان شما مخالف منهج اسلامی است و باعث سرگردانی بیشتر می شود جاهلانه و عوامفریبانه بدون حتی استناد به یک دلیل شرعی بهانه می آورند که مصلحت و منفعت مسلمانان در آنست !

مگر در تأئید ابوجهل و پیامبر صلی الله علیه وسلم با هم و در ضربه زدن به دارالاسلام و تولید تفرق و دامن زدن به اغتشاش و نافرمانی چه منفعت و مصلحتی برای مسلمین و حاکمیت مسلمین وجود دارد؟!!

در اسلام، کفر به طاغوت، یعنی کفر به کفار که بعد از شیطان عبارتند از:1- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]2- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] 3- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] 4- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]  (حج/17) نیازی به پنهان کاری و دوپهلو گویی ندارد و در این موضوع هیچگونه میدانی برای فرد خیالباف باقی نمی گذارد که بر اسلام دروغ ببندد.

در اسلام، «اهل جماعت شدن» یعنی در دارالاسلام دوری کردن از تفرق و فرقه بازی و ضرار سازی و مطیع حاکمیت بر دارالاسلام «در غیر معصیت الله» بودن نیازی به پنهان کاری و دوپهلو گویی ندارد.

در اسلام، به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر، «التَّحْرِيش» یعنی تحریک مکارانه ی مردم به شر، وجود ندارد بلکه این وصیت عبدالله بن سبأ است که می گفت: ابدؤوا في الطعن على أمرائكم و أظهروا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر تستميلوا قلوب الناس و ادعوهم إلى هذا الأمر؛ [1]با ایراد گیری و طعنه زدن به امیرانتان شروع کنید، و امر به معروف و نهی از منکر را (در زمینه امراء ومسئولین حکومتی) آشکار کنید تا به این شکل، دل‌های مردم را به سوی خود متمایل کنید و مردم را هم به این امر دعوت کنید.

این قاعده و بدعت که زیر پرچم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح طلبی و حمایت از حقوق مردم و … انجام می شود بزرگترین ضربه را به «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ»[2] «حرفشنوی» و «اطاعت» مردم می زند و به جای آن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. را می کارد؛ بدعتی که متاسفانه تا همین الان نیز تحت شعار اصلاح طلبی ادامه دارد و علاوه بر آنکه در میان مسلمین توسط دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها اجرا می شود.

الله تعالی می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید، گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم؛ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿بقره/11-12﴾ هان، آگاه باشید! اینها بدون شک فسادکنندگان و مفسدین هستند اما پی نمی‌برند و احساسش نمی کنند؛ یعنی واقعاً در میان این دارودسته ی منافقین نیز کسانی هستند که نمی دانند در حال تخریب و فساد هستند و خیال می کنند در حال اصلاحگری هستند.

اینها بخشی از ثمرات پنهان کاری مبانی شریعت و از ثمرات سخنان اکثراً متناقض و چند پهلوی دسته هائی از مولوی های رسانه ای بلوچستان است که با نام «اهل سنت» اما بر اساس تفکرات آشفته ی خودشان باعث سرگردانی مسلمین و کاشتن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. در دارالاسلام ایران می شوند.


[1] الطبري، محمد بن جرير الطبري أبو جعفر، تاريخ الأمم والملوك، ج ٢/ص ٦٤٧، / ابن الأثير، الكامل في التاريخ – ج ٣ – ص46- ١٥٤

[2]  مسلم 1709/ بخاری  7199