کشته شدن یک شهروند بلوچ حنفی مذهب اهل روستای دولتآباد شهرستان سیب و سوران، با تیراندازی افراد مسلح
افراد مسلح ناشناس به منزل مسکونی یک شهروند بلوچ حنفی مذهب یورش برده و او را مورد هدف تیراندازی قرار داده و به قتل رساندند. به گزارش منابع مطلع ، بامداد امروز ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۳، یک شهروند بلوچ حنفی مذهب با یورش افراد مسلح به منزل مسکونی او و تیراندازی آنها کشته شد.هویت این شهروند بلوچ “علی شهدادزهی” ۲۲ ساله فرزند سعید اهل روستای دولتآباد شهرستان سیب و سوران عنوان شده است.
گفته می شود، افراد مسلح با یورش به منزل مسکونی این شهروند در روستای دولتآباد، وی را در حالی که خواب بوده با تیراندازی به قتل رساندند.گفتنی است، علی در منزل مسکونی خود تنها بوده و کسی دیگر حضور نداشته است.
لازم به ذکر است که جو نا امنی که فرقه های مختلف مسلحی چون جیش العدل و الفرقان و دهها گردنه گیر دیگر چون گروه اسماعیل به وجود آورده اند جرم و جنایت را در میان بلوچها عادی کرده اند.
خیانت مولوی نقشبندی به ملت بلوچ در تولید فاجعه خونین مسجد مکی زاهدان که بی مکافات ماند
به قلم: براهندک بلوچ
در 8 مهر 1401ش فاجعه ای در مسجد مکی رخ داد که نتیجه ی تحریکات مولوی عبدالغفار نقشبندی امام جمعه موقت راسک بخ خاطر یک اتهام ثابت نشده بر اساس فقه مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و تمام مذاهب اسلامی بود.
یک دختر بلوچ حنفی مذهب که به خاطر قتل یک خانم بلوچ حنفی مذهب حامله مظنون بود مدعی شد که توسط یک سرهنگ بلوچ شیعه مذهب مورد تجاوز قرار گرفته است. مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله به همراه تمام مذاهب اسلامی برای اثبات جرم زنا دو راه معرفی کرده اند که سومی ندارد:
شهادت توسط هر دو نفر نه فقط توسط یکی از طرفین
چهار شاهد عادل از میان مومنین که با چشم سر و بدون حدس و گمان واقعه را دیده باشند. یعنی اگر سه نفر باشند(هر چند واقعه صحت داشته باشد) این سه نفر به جرم «قذف» باید حد زده شوند.
الله جل جلاله می فرماید: وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور/4) کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند، سپس چهار گواه (بر ادّعای خود، حاضر) نمیآورند، بدیشان هشتاد تازیانه بزنید، و هرگز گواهی دادن آنان را (در طول عمر بر هیچ کاری) نپذیرید، و چنین کسانی فاسق (و متمرّد از فرمان خدا) هستند.
مولوی عبدالغفار نقشبندی صرفاً با شنیدن سخنان آن دختر متهم به مشارکت در قتل آن خانم حامله ی بلوچ، مدعی شد که این جرم برای او محرز شده است و عملاً با کنار زدن هر دو راه اثبات جرم زنا، و با سرپیچی از شریعت اسلام، باعث تحریک احساسات جوانان شد و جوانان نیز به کلانتری 16 زاهدان با سنگ و حتی وسیله نقلیه حمله کردند و آن فجایع رخ داد که همه آگاهیم.
بعد از این فاجعه، نه تنها مسئولین حکومتی ایران این مولوی را دستگیر نکردند بلکه حتی مولوی های بلوچستان و سایر علمای اهل سنت ایران و جهان هم از مولوی عبدالغفار نقشبندی نخواستند که بر اساس کدام یک از این دوراه، جرم زنا برایش محرز شده که باعث تحریک این جوانان و تولید این فاجعه در مسجد مکی و سایر مناطق شد؟
با آنکه ما در همان دوران از طریق فضای مجازی دلایلی از این مولوی خواستیم اما تعصب قومیت گرائی و نژادی و تکبر این مولوی اجازه نداد که پاسخی شرعی به ما بدهد، زمانی هم که دلایل شرعی را به این مولوی ارائه دادیم و از او درخواست توبه و اصلاح آنچه تخریب کرده بود را کردیم، چنان در فضای مجازی گم شده بود که غیر از مسدود کردن ما کاری انجام نداد.
مولوی عبدالغفار نقشبندی با کنار زدن قوانین شریعت الله نه تنها باعث آبروریزی آن دختر بلوچ نا آگاه به قوانین شریعت الله در سطح جهانی شد بلکه ضربه ی سنگینی هم بر غیرت و آبرو و ناموس بلوچها وارد کرد که فاجعه ی مسجد مکی زاهدان آنرا در تاریخ ما ثبت کرد.
مولوی عبدالغفار نقشبندی به این شکل آشکارا به قوم بلوچ خیانت کرد و به همین سادگی هم، بدون مکافات ماند تا اینکه بر اثر فشاری که در فضای مجازی و آگاهی هایی که ارائه داده بودیم و درخواستهای مکرری که جهت محاکمه ی این مولوی داشتیم این مولوی مجازی مجبور به فرار شد و هم اکنون از دور برای جاهلین قومیت گرا مشغول تبلیغات و کشاندن بیشتر آنها به فتنه است.
مولوی عبدالغفار نقشبندی در کشور پاکستان در حال توطئه چینی و سخنپراکنی است که پاکستان خودش دست نشانده ی آمریکا به شمار می رود و آمریکا هم متحد اصلی رژیم جنایتکار صهیونیستی است.
همین برای کسانی که از کمترین بهره ی هوشی برخوردارند کافی است تا بدانند تحریکات مولوی عبدالغفار طبق برنامه ی چه کساین و به نفع چه کسانی است؟
اما آنچه قربانی شده و می شود جوانان بلوچ هستند.
ما به عنوان قوم اهل سنت و جماعت بلوچ این خیانت آشکار عبدالغفار را نه فراموش می کنیم نه می بخشیم.
بدانید که بهترین راه مقابله با پلیدی دشمنان فطرت و مقابله با زیادهخواهی آنان، مراقبت از خانواده و تربیت نیکوی فرزندان است. آیا شاهد اقدامات، ترفندها و نقشههای دشمنان هستید؟! همگی اینها ضعیف هستند و تقریباً میتوان گفت نمیتواند خانوادههای مسلمانان را تحتتاثیر خود قرار دهد :
اگر یوتیوب، شبکههای اجتماعی و وایفای، به راحتی در دسترس نباشند.
اگر والدین، فرزندان خود را از مکانهای گمراهکننده دور نگه دارند.
اگر والدین برای فرزندان خود وقت بگذرانند، با آنها بنشینند و به سؤالاتشان پاسخ دهند و به صحبتهای آنان گوش دهند.
اگر با آنها رابطهی خوبی برقرار کنند، برای بازی با آنها وقت بگذارند، به آنها ابراز محبت کنند و توجه فرزندانشان را به خود جلب کنند.
اگر در دوران کودکی و نوجوانی به آنها آموزش دهند و همت خود را به کار گیرند که آنها را به کتاب پروردگار و احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم وابسته کنند.
اگر مادر در خانه بنشیند، فرزندان خود را در آغوش بگیرد و برای آنها انرژی و وقت بگذارد، احساس دوستداشتن و توجه را در آنها ایجاد کند و ارزشهای مهم زندگی را به آنها القا کند به جای اینکه شیاطین اینترنتی که صفحات بزرگ و تصاویر عجیب برای القای این ارزشها دارند!
اگر خانواده هنگام شام دور یک غذای ساده با هم جمع شوند و از پدرشان بهخاطر کار بیرون از خانه و مادرشان بهخاطر زحماتش در خانه تشکر کنند.
با همین نکات ساده میتوان معنای زنانگی و مردانگی، زیبایی خانواده و زندگی، معنای پدر و مادر بودن، معجزهی خداوند در آفرینش ما بدین شیوه و بنا نهادن جامعه و امت را نهادینه ساخت. اگر فرزندان با این احساس زندگی کنند که هر چه دارند نعمتی از جانب خداوند، روزیدهنده، دانا و حکیم است، کسی که فقط او سزاوار امر و نهی است و اوامرش اجرا شود، کسیکه هر چه بخواهد انجام میدهد و بر همهی مخلوقات داناست. بنابراین هیچ آرزو و خواستهایی مهم نیست، مگر آنچه مطابق با خواست پروردگار متعال باشد. اگر هر کودک در یک محیط مسلمان از برادران خود و از مربیانی که او را بهخاطر رضای خدا دوست دارند و نسبت به او از خدا میترسند و دشمن او نیستند و از دشمنان امت او هم نیستند که سعی و تلاششان بر این است که افکار او را از نو بنا سازند، دین او را ریشهکن کنند و آن را با تقدیس خواستههای جدید خود پر کنند، بیاموزند. آنگاه فرزند با قدرت و صلابت از خانه خارج میشود و بهعنوان یک نوجوان و جوان از عوامل گمراهکننده در امان میماند که به سختی میتوان او را منحرف کرد و نفسش مانع او میگردد و افکارش ثابت و شبهاتش نیز کم میشود. من نمیگویم که امکان گمراهی اصلاً وجود ندارد، اما از این طریق به حداقل میرسد و تعداد کسانی که به بیراهه میروند و ضایع میشوند به شدت کاهش مییابد و نیز احتمال بازگشتشان به مسیر صحیح و واقعی، بیشتر و نیز آسانتر خواهد بود. خلاصه، با اقدام و همت خود در تربیت فرزندان در خانههایمان، میتوانیم امتحان فرزندان خود را آسانتر کنیم و با وجود همهی گمراهیهایی که به جهان رخنه کرده، نیکیها را به آنها نزدیکتر کنیم. ما میتوانیم برای مواجهه با شر و پلیدیها با کار روی خودمان، خانههایمان، روابطمان با همسر و فرزندانمان و درک مسئولیتهایمان و انجام آنها به بهترین شکل ممکن، شروع کنیم. هر خانوادهای میتواند سرآغاز قوت و خیر برای امت باشد تا با هم بتوانیم در مقابل شر و گمراهی و پلیدی به مقابله برخیزیم و یک نسل آگاه و فهمیده نسبت به نقش و مسئولیت خود در برابر توطئههایی که علیهشان به کار گرفته میشود پرورش دهیم. بنابراین، آغاز همان کاری است که از جانب دشمنان فطرت در نظر ما دست کم گرفته میشود و با چشم تحقیر به آن مینگریم؛ مانند نقش مادری و پدری، صفت زنانگی و مردانگی واقعی، وحدت خانواده و محوریت آن و درک عظمت وظایف فردی خود که در خانواده برعهده داریم. و ما بر خداوند توکل نمودهایم…
پیامی برای معلم و مربیان در نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی جدید تحصیلی
ترجمه : استاد فریبا کریم نژاد حفظها الله
ارائه: ماهدیم بلوچ
نامەای در آغاز سال تحصیلی جدید که آن را از طرف خودم، پدران و مادران برای برادران و خواهران معلم مینویسم و از الله برایشان خواستار توفیق و یاری در ادای هر چه کاملتر این مسئولیت سنگینشان هستم.
به شما میگوییم: شتابان بسوی شما آمدەایم! با پسران و دخترانمان به نزدتان آمدەایم به همراه این قلبهای پاکیزه و فطرتهای سالم نزدتان آمدەایم تا بتوانیم آنان را به دور از مظاهر فسادی که در جامعه هستند پرورش دهیم و اینکه با فرستادنشان به مدارسِ بهتر نزد الله عذری داشته باشیم.
مدارس و مهدکودکهای نزدیك خانەهایمان را ترک کرده و شهریەهای بیشتر و سنگینی را متحمل شدەایم؛ زیرا میخواهیم فرزندانمان در مدارس الگوهایی را ببینند که آثار نیکوی آن همواره در زندگیشان باقی بماند.
خواهر معلمم؛ هنگامیکه در حجاب خود با پوشیدن مانتویی تنگ یا رنگارنگ و یا اصلاً نپوشیدن آن! سهلانگاری میکنید، در ضمنِ این ظاهر خود چه پیامی به ذهن دختران ما مخابره میکنید حال آنکه شما را میبینند که از شعائر اسلام سر باز میزنید؟!
اگر شما ظاهر اسلامی را دوست ندارید پس چگونه محبت آن را در قلب دخترم نهادینه میسازید؟! و به قول معروف؛ “کسی که چیزی در بساط ندارد چیزی هم برای بخشیدن ندارد”.
خواهر مربی؛ اگر دخترم شما را ببیند در حالی که به هر نحوی از حجاب صحیح سر باز میزنید پس جز یکی از این دو نتیجەی تلخ را در پی نخواهد داشت :
یا اینکه از شما تقلید نموده و هنگامی که مکلف شد، حجاب صحیح را رعایت نکرده که با این کار گناه خودتان و تمامی آن دخترانی که از شما متأثر شدەاند را بر دوش خواهید کشید.
یا اینکه الگو بودن را در نزد این دختر از دست میدهید و دیگر سخنان شما تاثیری بر آنان نخواهد داشت و بلکه از شما چند شخصیتی را میآموزد؛ چرا که از طرفی اشعار محبت خدا و پیامبرش را بدانان یاد میدهید و آنان را به خواندن کتابِ الله که امر و نهی و امیداری در آن موجود است، سپس سر باز زدن از فرمان الله را از شما مشاهده میکنند.
آیا این حجم از چند شخصیتی و نفاقی که در جوامعان هست کافی نیست؟! آیا میخواهید آن را به پسران و دخترانمان از همین ابتدای تربیتشان بیاموزید؟!
هنگامیکه حجاب شرعی را ترک میکنید مشکل تنها در حد یک سرپیچی از فرمان الله نیست، بلکه مصیبت بزرگتر، آثار تربیتی و روحی است که بر دختران خردسالی که در اطراف شما هستند بر جای میگذارید.
شما از همان لحظەای که تصمیم گرفتید مربی باشید، تمامی رفتارهایتان زیر ذرەبین است! در اطراف شما دەها چشمِ کوچک مشغول هستند و رفتارهایتان را به دقت زیر نظر دارند و تناقضهای موجود در آن را کشف میکنند.
مربیان گرامی، در دستان شما همان نسلی است که امید بستەایم که آنان تغییر را ایجاد کنند و به ذلت و غفلتی که امت ما در آن غوطەور است پایان دهند.
از شما خواهشمندیم بزرگی این امانتی که به شما سپرده شده است را همواره در ذهن داشته باشید.
«ایرادی ندارد که زن در مورد آنچه دوست دارد و ندارد رك و راست با شوهرش صحبت کند، به شرط اینکه با بیانی نیکو، زبانی خوش و سبكی زیبا انجام شود».
اگر این کار نکند در بدترین و شومترین آرزو و هدف شیطان بعد از شرك، که تخریب خانهی مسلمانان و جدایی همسران است با شیطان همکار شده است.
از جابر بن عبدالله رضیاللهعنه روایت است که رسولخدا صلیاللهعلیهوسلم فرمودند:
«شیطان تخت پادشاهی خود را روی آب میگذارد سپس لشکريانش را میفرستد تا مردم را دچار فتنه کنند، و کسی از ميان لشکریانش به شیطان نزديکتر است که فتنهی بزرگتری ايجاد کند. بعد از آن، يکی از لشکريانش میآيد و میگويد: فلان و فلان کار را انجام دادم، ابليس به او میگويد: کار مهمی انجام ندادهای، تا اینکه يکی دیگر از شیاطین میآيد و میگويد: فلانی را رها نکردم تا اينکه او و همسرش را از يکديگر جدا کردم.
ابليس او را به خودش نزديک میکند و میگويد: تو چه فرد نيکی هستی که آرزوی مرا محقق ساختی».
چرا عده ای از بلوچهای حنفی مذهب «اهل جماعت» نمی شوند؟
به قلم: عبدالرحمن براهویی
اهل جماعت شدن یعنی در دارالاسلام و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر دارالاسلام اطاعت کردن و بر اساس منهج اهل سنت و جماعت با منکرات مبارزه کردن و امر به معروف و نهی از منکر کردن .
یکی از مشکلات بزرگ جامعه ی حنفی مذهب ما دوری آنها از منهج اهل سنت و جماعت و رایج شدن تفکرات منحرف مرجئه گری و معتزله گری و… در میان آنهاست به گونه ای که آشکارا ادله الفقه امام ابوحنیفه را کنار زده و هر یک تابع یک مولوی با تفکری خاص شده اند.
بایدی بدانیم کسی که عزم و إرادهی وحدت وبرادری در میان مسلمانان را دارد و قصد دارد اهل جماعت شود و از تفرق و فرقه بازی دوری کند، میتواند همچون امیر المومنین حسن بن علی با معاویه یا همچون ابن عمر و سجاد و… با یزید و حجاج بن یوسف ثقفی هم متحد شود …
اما کسی که اهل بدعت و تفرق باشد حتی اگر حاکم جماعت شخصی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد باز در فکر ضرار سازی و تولید فرقه و تفرق است حالا چه رسد به حاکمیت خلفای راشدی چون عثمان و علی که اهل تفرق و بدعت با انتقادهای بچه گانه حاضر نشدند اهل جماعت شوند.
امام سفیان ثوری می گوید: «الْبِدْعَةَ أَحَبُّ إلَى إبْلِيسَ مِنْ الْمَعْصِيَةِ، لِأَنَّ الْبِدْعَةَ لَا يُتَابُ مِنْهَا، وَالْمَعْصِيَةُ يُتَابُ مِنْهَا» [1] بدعت نزد شیطان دوست داشتنی تر از گناه است، چون از بدعت توبه نمی شود، و از گناه توبه می شود.
شخص از بدعت توبه نمی کند چون خیال می کند با انجام آن به الله نزدیک می شود به همین دلیل در شخص و حتی در نسلهای بعدی هم ادامه پیدا می کند و به تخریبات خود ادامه می دهد مثل همین فرقه های اهل بدعت که با نام جهاد و دفاع از اهل سنت و جماعت و… سالهاست به تخریبات خود ادامه می دهند.
نکته ی تاسف برانگیز این است که اهل فرقه بازی و تفرق است و خودش را بعد از اهل سنت نامیدن اهل جماعت هم می نامد اما نمی داند اهل جماعت شدن یعنی چه؟
در اینجا می توان ریشه ی این انحراف را در جهالت این دسته از مسلمین دانست که دارودسته ی منافقین ضرار ساز و فرقه باز از این جهالت نهایت سوء استفاده را برده اند.
[1] الجلال السيوطي، حقيقه السنة والبدعة = الأمر بالاتباع والنهي عن الابتداع، ص81/ التحفة العراقية في الأعمال القلبية، ص12
“جو شخص اللَّه سے کوئی حاجت مانگنا چاہتا ہے، پس وہ دعاء نبیﷺ پر درود بھیج کے شروع کرے، پھر اللَّه سے اپنی حاجت طلب کرے، پھر نبیﷺ پر درود بھیج کر دعاء ختم کرے؛ بیشک اللَّه تعالیٰ دونوں دعاؤں کو قبول کرنے والا ہے، اور وہ اُن (دعاؤں) کے درمیان جو کچھ (مانگا) ہے، اُسے عطاء کرنے کیلئے بہت سخی ہے !”
أبو سليمان الدَّاراني رحمه الله (تفسير القرطبی : 235/14)
“بیشک دعاء کے آغاز، درمیان اور آخر میں نبیﷺ پر درود پڑھنا؛ ایک بڑا ہی اہم سبب ہے، جِس کے ذریعے ساری دعاؤں کی قبولیت کی اُمید کی جا سکتی ہے !”
ابن تيمية رحمه الله (اقتضاءالصراط المستقيم : 249/2)
اگر دقت کنیم در میان حنفی های خودمان چندین فرقه و گروه مختلف وجود دارند:
ذکری های بلوچ هستند که چند قرن قبل در میان بلوچهای حنفی مذهب ایجاد شده و دچار غلو شدند و حتی برای خود کتابی جدید آورده اند.
اگر در کوه مراد در منطقه تربت بخش کچ ایالت بلوچستان پاکستان اینها را دیدی یا در مناطق ماشکی، گریشا، آواران و مناطقی از لسبیلا و در نواحی مرکزی ایالت سِند و در کراچی اینها را مشاهده کردی به ایینهم فکر کن که در میان شیعیان جعفری هم چنین منحرفینی یافت می شوند و نمی توان با نگاه به این منحرفین در مورد همه شیعیان قضاوت کرد همچنانکه نمی توان با نگاه به این ذکری ها در مورد بلوچهای حنفی مذهب قضاوت کرد . فرقه های غلاة و منحرف در تمام مذاهب وجود دارند.
این ذکری ها که اهل نماز و سایر عبادات نیستند به بلوچهای مسلمانمی گویند: بلوچهای نمازی (اهل سنت) و بیشتر فرماندهان مهم سکولار احزاب ناسیونالیست و قومیت گرای بلوچ BLA و BLF به همین فرقه تعلق دارند به همین دلیل هرگز بین احزاب سکولار و اسلامگرا اتحادی به وجود نخواهد آمد.
در میان حنفی مذهبها فرقه ی صوفیانه و منحرف بریلوی وجود دارد، آیا انتظار نداری در میان شیعیان هم چنین فرقه هایی وجود داشته باشند. آیا معقول است با نگرش به این فرقه گفت حنفی ها یعنی همین؟
در میان حنفی ها فرقه ی قادیانی ها ظهور کردند که می گفتند ما مهدی موعود هستیم و برای خودشان کتابها و خلفا دارند و…
به همین شکل در میان شیعیان هم فرقه های مختلفی وجود دارند امام ابو الفرج ابن الجوزی در قرن ششم هجری در کتابش بنام “تلبیس ابلیس” 12 گروه از شیعیان را بشرح زیر ذکر کرده است:
علویه – گفتند: جبریل را سوی علی فرستاده بودند، به خطا نزد محمد (صلی الله علیه وسلم) رفت.
امریه – گفتند علی شریک محمد (صلی الله علیه وسلم) بود در امر رسالت.
شیعیه – گفتند علی وصی رسول الله (صلی الله علیه وسلم) و ولیّ امر بعد از اوست، و امت در بیعت کردن با علی کافر شدند.
اسحاقیه – گفتند رشتة نبوت تا قیامت پیوسته است و هر کس علم اهل بیت را بداند «نبی» است.
ناووسیه – گفتند علی افضل امت است و هر کس دیگری را بر او تفضیل دهد کافر است.
امامیه – گفتند دنیا هرگز از امامی از نسل حسین خالی نباشد؛ امام را جبریل تعلیم میدهد؛ و پس از مرگ هر امامی یکی مثل او جایش را گرفته است.
یزدیه – گفتند اولاد حسین بدکار یا نیکوکار باشند امام جماعت اند و هر جا یکی از اولاد حسین باشد، پیشنمازی دیگری جایز نیست.
عباسیه: گفتند عباس برای خلافت از دیگران اولی تر بود.
متناسخه – گفتند ارواح از بدنی به بدن دیگر می روند، هر کس نیکوکار بوده روحش داخل بدنی شده که در آن سعادتمند است وهر کس بدکار بوده، روحش داخل بدنی شده در سختی بکشد.
رجعیه – گفتند علی و اصحابش به دنیا بر می گردند و از دشمنان خود انتقام می گیرند.
لاعنیه- عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و ابوموسی اشعری و عایشه را لعنت می کنند.
متربصه – در زی پارسایان می زیستند و در هر دوره ای کسی را معین نموده «مهدی» این امت پنداشتند، و چون او مرد دیگری را به جایش نهادند.
بسیاری از این فرقه ها نابود شده اند اما فرقه های منحرفی چون علوی و دروز و اسماعیلیه مانده اند؛ اما آنچه شیعه را نمایندگی می کند شیعیان 12 امامی و جعفری هستند که هم اکنون در اندیشه های آیت الله خامنه ای به عنوان امام زنده خود را نشان می دهد و همچنین شیعیان زیدی هستند.
عده ای از مولوی ها را می بینیم که برای عوام الناس سروته آنها مشخص نیست، یعنی برایشان مشخص نیست اینها با اهل سنت و مردم هستند یا با کفار سکولار خارجی و مرتدین سکولار محلی و دشمنان اهل سنت و جماعت؟!! برای تطبیق قانون شریعت الله تبلیغ و دعوت می دهند یا برای حاکم شدن سکولاریستها و لائیکها؟!
زمانی که سخنرانی می کنند آشکارا می بینی که تناقض گوئی می کنند ، کارنامه ی آنها هم پر است از تناقض، روز از فلانی حمایت و تمجید و تعریف می کنند و همان روز یا فردای آن روز به آن شخص کنایه می زنند و چند پهلو صحبت می کنند که انگار مخالف او هستند و… مردم سرگردان هم که او را بت کرده و به عبادت او می پردازند روزی به به و چهچه می کنند و روزی هم تناقضاتش را یا توجیه می کنند یا سکوت می کنند.
اما عده ای از به اصطلاح روشنفکرانی که خود را اهل دعوت و توحید و غیره می دانند و بر مسائل آگاه هستند نیز از این مولوهای رسانه ای ابن الوقتی تناقض گو حمایت می کنند.
صحابه رضی الله عنه، دفاع از منافقان را نشانهی نفاق میدانستند چه رسد به اینکه شخص از لائیکها و سکولاریستهای کافر و مرتد حمایت کند.
اسید بن حضیر رضی الله عنه فرمود: إنَّكَ مُنَافِقٌ تُجَادِلُ عَنِ المُنَافِقِينَ. [1]یعنی: تو نیز منافق هستی که از منافقان دفاع میکنی!
ابن بطال رحمه الله در شرح بخاری (8/41) فرموده است :سعد منافق نبود، اما دفاعش از عبدالله بن أبی، اسید را واداشت که او را به نفاق متهم کند!
پس نگاه کن به صورت فیزیکی یا با مال یا با زبان در چه جبهه ای قرار گرفته ای؟
در هر جامعه ای که زن در آن رشد کند و بر اساس قوانین شریعت الله آزاد باشد، بی تردید آن جامعه در تمام مراحل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… رشد چشمگیری خواهد داشت.
حاکمیت بر دارالاسلام باید علاوه بر ایجاد شرایط رشد و پیشرفت برای زنان ،شرایط امنیتی را نیز برای آنان به بهترین نحو ممکن، برقرار کند تا این زنان بتوانند در سایه امنیتی که فراهم شده به حرکت رو به رشد خود ادامه دهند.
زن در جامعه ی اسلامی باید زنانگی کند و بر اساس استعدادهای زنانگی خودش به پیش رود نه مثل جوامع سکولار که با ترفندهای مکارانه سیاستهای مورد قبول خود را بوسیله این زنان در جامعه پیاده می کنند که میتوان گفت که این زنان را در حقیقت با ذهنیت مردانه اما با پوششی زنانه جلوه می دهند چون زن را در جایگاه خیلی کمی می بینند.
زن زن است و مرد مرد. هیچ یک بر دیگری برتری ندارد و هر یک باید در جایگاه خودش باشد.
مرزهای آزادی های شخصی مرد و زن توسط حدود و شریعت الله مشخص می شود و در چارچوب شریعت الله می توانند مطالبات حقوقی خود را خواستار باشند.
باید بدانیم که زنان مسلمان بلوچ می توانند کارهای بزرگی را انجام دهند و یا حتی سرنوشت ملت خود را تغییر دهند، کافیست در کنار دور ریختن افکار پوچ قبیلگی غیر اسلامی بلوچها، افکار فاسد سکولاریستی را نیز از خود دور کنند و برای پیشرفت خود و داشتن جامعه ای بهتر، با معیارهای اسلامی تلاش کنند و در راستای محقق ساختن اهداف اسلامی خود قدم بردارند.