اتحاد با ا.ا.افغانستان: مسکو در مبارزه برای نفوذ در آسیای میانه اقدام جدی انجام داد

اتحاد با ا.ا.افغانستان: مسکو در مبارزه برای نفوذ در آسیای میانه اقدام جدی انجام داد

کاتب: جواد شاهوزهی بامری

روسیه اولین کشوری بود که به طور رسمی دولت جدید افغانستان را که توسط ا.ا.افغانستان تشکیل شده است را به رسمیت شناخت. این امر پس از حذف دیوان عالی روسیه وضعیت “تروریستی” سازمان در ماه آوریل امکان پذیر شد. الجزیره می نویسد که روسیه به دنبال عادی سازی روابط با طالبان است. رامبلرمی گوید:

کاخ سفید از نزدیک اقدامات ما را در کشوری که آمریکایی‌ها با شرمساری از آن فرار کردند، زیر نظر خواهد داشت. الجزیره خاطرنشان می‌کند که واشنگتن میلیاردها دارایی بانک مرکزی افغانستان را مسدود و برخی از اعضای ارشد طالبان را تحریم کرد. این امر منجر به قطع ارتباط بخش بانکی این کشور با سیستم مالی بین‌المللی شد.

با این حال، همانطور که تجربه سوریه نشان می‌دهد، ایالات متحده در صورت دستیابی به یک مزیت نوظهور، به راحتی از اصول خود کوتاه می‌آید. رویترز یادآوری می‌کند که آنها از قبل تحریم‌ها علیه دمشق را لغو کرده‌اند، زیرا “رئیس جمهور موقت” ابومحمد الجولانی (معروف به احمد الشرع) به آمریکایی‌ها قول همکاری با آنها در مبارزه با گروههای جهادی و محافظت از اسرائیل و دسترسی به منابع طبیعی این کشور را داده است.

مقامات جدید سوریه، با میانجیگری ایالات متحده، حتی آماده عادی‌سازی روابط با اسرائیل هستند و با حضور نظامی آن در ارتفاعات جولان موافقت می‌کنند. در صورت موفقیت مذاکرات، واشنگتن به پاس قدردانی، مکانی برای ساخت برج ترامپ در دمشق دریافت خواهد کرد

الجزیره تأکید می‌کند که روسیه، که خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را «شکست» خوانده بود، از سال ۲۰۲۱ اقداماتی را برای عادی‌سازی روابط با طالبان انجام داده و آن را در درجه اول به عنوان یک شریک تجاری امیدوارکننده می‌بیند. اتفاقاً، هیئت‌های طالبان تاکنون سه بار (در سال‌های ۲۰۲۲، ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵) از مجمع اقتصادی سن پترزبورگ بازدید کرده‌اند.

واشنگتن پست خاطرنشان می‌کند که ممکن است کشورهای دیگری که قبلاً مذاکرات سطح بالایی با طالبان داشته‌اند و روابط دیپلماتیک برقرار کرده‌اند (به عنوان مثال، چین، ازبکستان، پاکستان و…) از نمونه روسیه پیروی کنند.

ا.ا.افغانستان بر خلاف حاکمیت دست نشانده ی جولانی بر سوریه حاکمیتی مستقل است که اشغالگران را از کشور خارج کرده و بر اساس احترام متقابل خواستار روابط با دیگر کشورهاست.

ا.ا.افغانستان که سالها جنایات آمریکا و متحدینش را با چشم سر دیده است و به غدار و خائن بودن آمریکا در پیمانها کسی شک ندارد، بهترین گزینه برای آن اتحاد با دارالاسلام ایران است که نه تنها به عنوان همسایه بلکه به عنوان قدرت نوظهور منطقه ای می تواند حامی و پشتیبان وفاداری برای ا.ا.افغانستان باشد. باذن الله.

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (2)

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (2)

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

بر علیه حاکم ظالم و فاسد اهل بدعت هم تنها زمانی قیام مشروع است که:

 تحت فرماندهی یک رهبر و دارای یک پرچم باشد(مثل امارت اسلامی افغانستان که دارای یک رهبر واحد و یک پرچم بود)

 «توانائی، اسباب لازم و شرایط و زمان مناسب» برای انقلاب و تغییر این منکر بزرگ با دست فراهم باشد و در وضع موجود انقلاب و قیام مسلحانه منجر به ارتقای این حاکمیت به حاکمیتی اسلامی بالاتر و فقه اسلامی بهتری شود؛ حتی اگر همین الان این نظام حاک بر ایران برود هرگز نظامی اسلامی بر اساس فقه اهل حدیث یا حنفی و شافعی و غیره سرکار نمی آید بلکه دارالکفری سکولار و دشمن سرسخت قوانین شریعت الله بر اساس تمام مذاهب اسلامی سرکار می آید.

پس به قول امام نووی که می گوید:«فَتَكُونُ الْمَفْسَدَةُ فِي عَزْلِهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فِي بَقَائِهِ». (شرح النووي على صحيح مسلم كتاب الإمارة باب وجوب طاعة الأمراء في غير معصية وتحريمها في المعصية، حديث رقم: (1840) ص. 539 و540.) مفسده ای که جهت کنار زدن این حاکمیت به وجود می آید بیشتر از مفسده ی ناشی از ماندن آن است به عبارتی دیگر انقلابات نارس وتوسط فرقه های متفرق که جنگشان قطعاً به قتال فتنه ختم می شود بیشتر از مفسده ی باقی ماندن این حاکم بر مسند حکومت است و این حاکم اگر بر حاکمیت خود بر الجماعه ادامه دهد فسادش کمتر از فساد قیامی است که برای کنار زدن او صورت می گیرد و مفسده ی قیام بیشتر است.

بر این اساس در چنین شرایطی، یکی از ویژگی های اهل سنت و جماعت این است که: بر واجب بودن سمع و طاعة در غیر معصیت الله از رهبران دارالاسلام، و عدم جواز قیام و خروج بر علیه آنها اتفاق کرده اند.( ابن رجب الحنبلي، جامع العلوم والحكم ج2 الحديث رقم: (28) ص. 109 إلى 112.)

امام ابن نحاس(وفات804ق) علاوه بر آنکه جنگ مسلحانه و اسلحه کشیدن بر علیه رهبر الجماعة را رد می کند جمع کردن افراد برای این گروههای اسلامی و یارگیری برای آنها و تشویق مردم برای پشتیبانی از این افراد و گروههای مسلح اسلامی را نیز رد می کند یعنی در واقع از هر کاری که منجر به تشویق و تحریک مردم در پیوستن به گروههای اسلامی متفرق شود را منع می کند و می گوید: چون این کار باعث تحریک به الفتنه و به هیجان درآوردن مردم برای انجام شر و از بین رفتن هیبت حاکم در قلب شهروندان می شود و امکان دارد چنین کاری به جری ساختن آنها به قیام بر علیه حاکم و تخریب سرزمین منجر شود. (الموازين لابن النحاس، ص 43/)

پس به این بهانه که حکومت ایران از نگاه مذهب شما اهل بدعت است و حتی به درجه ی حاکمیت معتزلی های زمان امام احمد بن حنبل رسیده باشد هر گونه قیام و جنگ مسلحانه ای بر علیه آن حرام و غیر شرعی است.

این منهج صحیح اهل سنت و جماعت است و نمی توان فتنه ی تولید شده توسط فرقه های مختلف را در قالب جهاد توجیه کرد چون اجماع و منهج واضح است و علاوه بر آن رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داده تابع حاکمیت واحد شویم و  «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» و از این فرقه ها و گروهها ی شبه جهادی دوری کنیم: «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا» (بخارى (3606 ، 7084) ومسلم (1847))

جنایت و جنون گروههای مسلح بلوچ سکولار و به ظاهر اسلامگر در لورالای پاکستان و جاده ساحلی چابهار

جنایت و جنون گروههای مسلح بلوچ سکولار و به ظاهر اسلامگر در لورالای پاکستان و جاده ساحلی چابهار

کاتب: نذیر احمد بارکزایى

دیشب گروه سکولار و مرتد به اصطلاح ارتش آزادی‌بخش بلوچBLA  در بزرگراهی که لورالای در بلوچستان را به شهر مرزی دیره غازی خان در پنجاب متصل می‌کند، با پیاده کردن ۱۲ نفر از اتوبوس‌ها، آنها را کشتند. این افراد پس از شناسایی از سه اتوبوس پیاده شده و کشته شدند و اهل پنجاب بودند.

شاهدان عینی ضمن بیان جزئیات حادثه گفتند که مهاجمان پس از مشاهده کارت شناسایی ساکنان پنجاب، آنها را زیر گرفته و کشته‌اند. به گفته یکی از شاهدان عینی، او نیز زیر گرفته شده است، اما کارت شناسایی او اهل کویته بوده و به جامعه یزره تعلق دارد، بنابراین او را رها کرده و کارت شناسایی‌اش را پس داده‌اند.

به دقت نگاه کنید که با چه وحشی هایی طرف هستیم، موجودات پلیدی که دیگران را صرفا به خاطر نژادشان و محل تولدشان می کشند.

بعد، این جانوران وحشی خودشان را آزادیبخش برای بلوچهای مسلمان معرفی می کنند.

فقط کافی است که با دقت در رسانه های مختلف متعلق به گروههای مختلف به اصطلاح حقوق بشری بلوچ  یا گروههای سکولار قومیت گرای بلوچ و حتی گروههای به ظاهر اسلامرای بلوچ و مولوی ها و یا موشهای فراری چون نقشبندی نگاه کنید تا متوجه شوید که همگی در برابر این توحش لال شده اند.

این وحشی های سکولار بارها پشتونها را نیز به همین سبک به خاطر نژادشان قتل عام کرده اند.

در کنار اینها و در ایران هم امروز جمعه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴، گروه به ظاهر اسلامگرای جیش العدل که مورد تائید موساد اسرائیل اشت و موساد برای آن تبلیغ کرده است یکی از افرادش را به حرکتی ایزائی در جاده ی ساحلی چابهار فرستاد که منجر به کشته شدن سه نظامی ایران شد و این شخص پس از هدف قرار دادن نیروهای نظامی، جیش العدل راه فراری برای او قرار نمی دهد و او را رها می کند و این شخص هم منتظر می ماند تا نیروهای بیشتری برسند واو را به قتل برسانند.

به هر مذهبی که مراجعه کنید این کار جیش العدل خیانت به افراد خود است که نشان می دهد جیش العدل هیچ ارزشی برای افراد خود قائل نیست، و کار این اشخاص هم نشانه ی جهل به شریعت و انداختن خود در تهلکه و خود کشی و حرام و کاری جنون آمیز است.

روز چهارشنبه ۱۸ تیرماه ۱۴۰۴ هم، پنج عضو این گروه در جریان یک کمین از سوی نیروهای سپاه پاسداران در اطراف چابهار کشته شده‌اند.

در زمانی که صهیونیستها در حال قتل عام اهل غزه هستند و هنوز به همراه آمریکا برای ایران خط و نشان می کشند جیش العدل به عنوان واگنر پیاده نظام آنها هر چند وقت یکبار با قربانی کردن افرادی دست به عملاتی ایزائی می زند و از پشت به حامی اصلی جهاد غزه خنجر می زند.

«ربیع المدخلی»، معمار سیاست تسلیم امت در برابر اشغال، مرد

«ربیع المدخلی»، معمار سیاست تسلیم امت در برابر اشغال، مرد

ارایه دهنده: ابواسامه محمود

درگذشت «ربیع المدخلی»، نه مرگ یک شخصیت، که فروپاشی یکی از ستون‌های راهبردی‌ترین پروژه‌ی معاصر در مهار فکری امت اسلامی است؛

پروژه‌ای که مأموریت آن، تبدیل فقه به ابزاری برای تضمین بقای ساختارهای هم‌پیمان با اشغالگران و خنثی‌سازی هرگونه کنش اعتقادی در برابر سلطه بود.

وی با تحریف منظّم مفاهیم کلیدی مانند «السمع والطاعة»، «الخروج» و «الفتنة»، پایه‌گذار مکتبی پلید بود که رسالت آن، بی‌حس‌سازی عصب‌ حیاتی امت (یعنی حساسیت به ظلم، اشغال و استبداد) بود.

مکتبی که نه در امتداد منهج سلف، بلکه در امتداد سیاست‌های سازمان‌های امنیتی اشغالگران! و نه با جوهر نصوص، که با جوهر سیاست‌های ضدبیداری، شکل گرفت.

ربیع، با توسل به ظاهرگرایی فقهی و جدا کردن مسائل امت از زمینه‌های تاریخی و واقعی‌شان، راه را بر هر تلاشی برای بازسازی اراده‌ی سیاسی‌ـ‌دینی امت بست. او به‌جای تربیت نسل‌های بصیر و مقاوم، نسل‌هایی تربیت کرد که در برابر بمباران غزه سکوت کنند، اما با دیدن بانگ حق در خیابان، فریاد «خوارج» سر دهند.

مرگ او، گرچه پایانی زیستی است، اما باید به نقطه‌ی گسست معرفتی با میراثی بدل شود که سال‌ها امنیت اشغالگران را تضمین کرد.

از خداوند می‌خواهیم همان‌گونه که جسدش را به خاک سپرد، ریشه‌های اندیشه‌های پلیدش را نیز در حافظه امت دفن کند؛ و این امت، بار دیگر به فقه زندگی‌بخش ﴿لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ﴾ بازگردد، آن‌گونه که در سنت پیامبر و راه شهیدان امت جاری بود.

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

عبدالمالک ریگی که نه سواد آکادمیک داشت و نه سواد فقهی در شریعت برای مدتی توانست برای خود دارودسته ای درست کند.

ابتدا با تکفیر شیعه ها شروع کرد و یکبار به القاعده اسامه بن لادن بیعت داد اما بیعت او پذیرفته نشد، این شخص خیال می کرد که اگر کیلویی شیعیان را تکفیر کند و در برابر ایران بایستد می تواند نزد اسامه بن لادن انسان خوبی جلوه کند در حالی که اسامه بن لادن دارای عقاید اخوان المسلمینی با تفکرات و منهج سید قطب رحمه الله بود و رهبر ایران هم از مترجمین آثار سید قطب بود.

به هر حال عبدالمالک ریگی نتوانست حمایت القاعده را به دست آورد به همین دلیل به رسانه های وابسته به آمریکا و انگلیس مثل رنگارنگ و بی بی سی و رسانه های آل سعود مثل العربیه متوسل شد، یعنی به دشمنان اسامه بن لادن.

 عبدالمالک ریگی در مصاحبه با شبکه ماهواره ای رنگارنگ به صراحت خودش را بخشی از ایران می داند و می گوید به نمایندگی از تمام ایرانیان برای ایرانی فدرال می جنگد.

بلوچها قبلا در پاکستان تجربه ی فدرالیسم سکولاریستها را به مدت هشت دهه دارند و می فهمیم که مفهوم این سخن عبدالمالک ریگی چقدر با قانون شریعت الله و منافع بلوچهای حنفی مذهب در تضاد است. فقط کافی است وضعیت الان بلوچهای بلوچستان پاکستان در حکومت فدرال چرکستان را نگاه کنید.

عبدالمالک ریگی در مصاحبه خود می گوید ما خواهان ارتباط با کل کشور ها هستیم، یعنی ولا و برا اصلاً ندارد؛ علاوه بر این می گوید همه مذاهب و عقاید و افکار مبارک هستند و به مرتدین می گوید برادر و برایش فرقی ندارد طرف کی هست و عقیدش چی باشد و فقط هدفش رسیدن به قدرت هست.

در مصاحبه ای دیگر هم  دیدیم که نوچه همین شخص، صلاح الدین فارقی هم می یگوید دنبال دموکراسی و فدرالیسم هستیم .

اینها با شعارهای شبه اسلامی و با سوء استفاده از اختلافات شیعی – سنی و در پناه حکومت سکولار و مرتد پاکستان در واقع همان نقش واگنرهای آمریکا را دارند؛ چون بر احمقترین انسانها نیز روشن شده است که حکومت سکولار و مرتد چرکستان مزدور و غلام آمریکاست به نحوی که حتی حقوق ارتش آنرا آمریکا پرداخت می کند.

حالا آمریکائی که حتی یک زن مومن مثل دکتر عافیه صدیقی پاکستانی را تحمل نمی کند و او را زندانی و شکنجه می کند و اجازه زندگی آزاد به او نمی دهد اما همین گروه ریگی و فاروقی و سایر دسته های بلوچ را آزاد گذاشته با خانواده در پنجگور و … سکونت کنند.

آیا هنوز متوجه نیستید که این گروههای مختلف در راستای اهداف آمریکا در منیطقه کار می کنند و بلوچهای احساسی را به بهانه های قومگرائی و مذهبی قربانی اهداف آمریکا و متحدین آمریکا می کنند؟

بیدار شویم و فریب نخوریم؛ اینها بخشی از اسلام آمریکائی – صهیونی هستند؛ یعنیی در راستای اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی جنگ روانی و مسلحانه می کنند.

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (1)

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (1)

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

منهج اهل سنت و جماعت در مساله ی امربه معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی واضح و آشکار است، بخصوص در سطح حکومتی.

حاکم بر دارالاسلام اگر بر اساس ظوابط تکفیر مورد پذیرش اهل سنت و جماعت (1- اثبات جرم 2- تائید جرم توسط الله و رسولش 3- شروط تکفیر 4- موانع تکفیر) و با یقین و بدون کوچکترین شک و شبهه ای کافر و مرتد شد و از دایره ی اسلام خارج  شد آنوقت امام نووی شافعی از قول قاضی عیاض مالکی بیان می کند که: «أَجْمَعَ الْعُلَمَاءُ عَلَى أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَنْعَقِدُ لِكَافِرٍ وَعَلَى أَنَّهُ لَوْ طَرَأَ عَلَيْهِ الْكُفْرُ انْعَزَلَ» (النووي، أبو زكريا، شرح النووي على مسلم ج 12 ص 229) علماء اجماع دارند که امامت و رهبریت برای کافر منعقد نمی شود و چنانچه رهبر مسلمانی هم کافر شود از مقامش عزل می گردد.

 ابن منذر هم می گوید: تمام اهل علم بر این امر اجماع دارند که به هیچ عنوان کافر ولایت و سرپرستی بر مسلمان ندارد. (ابن القيم، أحكام أهل الذِّمَّة (2/ 787))

ابن حجر هم می گوید: به اجماع مسلمین، امام و رهبر به دلیل کافر شدن از مقام خودش عزل می شود « يَنْعَزِلُ بِالْكُفْرِ إِجْمَاعًا »، در این صورت بر هر مسلمانی واجب است که به عزل این رهبر قیام کند، هر کسی به این امر مهم برخاست دارای ثواب و پاداش است و هر کسی هم که سازش کرد گناهکار می گردد و هرکسی هم که در قیام جهت عزل این رهبر ناتوان بود باید از آن زمین هجرت کند. (ابن حجر عسقلانی، فتح الباري” (13/ 123).)

 تمام علمای مذاهب اسلامی بر چنین فتوائی اتفاق دارند، و احادیثی که به صبر در برابر رهبران ظالم و اهل جور دعوت می دهند در مورد رهبرانی است که ظلم و فسق آنها به کفر بواح و آشکار نرسیده باشد که برای این کفر آشکار از سوی الله دلیل و برهانی داشته باشیم «إلَّا أنْ تَرَوْا كُفْرًا بَواحًا، عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فيه بُرْهانٌ». (بخاري (7055) مسلم (1840))

بدون کوچکترین شک و شبهه ای هیچ امامی در طول تاریخ شیعیان جعفری را به عام تکفیر نکرده اند هر چند آرائی در مورد تکفیر غلاة شیعه از سوی ائمه ی شیعه و سنی وجود دارد، سپس: بدون کوچکترین شک و شبهه ای هیچ عالمی در زمان ما وجود ندارد که با استناد به منابع و ظوابط مورد پذیرش اهل سنت و جماعت، حاکمیت کنونی بر ایران را تکفیر کند و از اسلام خارج بداند.

پس با این بهانه کسی نمی تواند با نام اهل سنت و سنی بودن خروج و شورش بر علیه ایران را برای خود توجیه کند و اگر با این بهانه ی غیر شرعی جنگی را شروع کند غیر شرعی و قتال الفتنه و حرام است.

إیلی کوهینهای بلوچ

إیلی کوهینهای بلوچ

به قلم: براهندک بلوچ

إیلی کوهین در سوریه او را کامل امین می‌شناختند، مردی تندرو و مخالف اسرائیل! اما دراصل مأمور مخفی اسرائیل که تا یک قدمی نخست وزیری سوریه پیش رفت.

درمجلس ملی سوریه فریاد می‌زد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم می‌کرد، اما شب‌ها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را ارسال می‌کرد

دستور العمل از تل اویو می‌رسید و آن فقط یک چیز بود: شلوغ کن و وانمود کن دشمن قسم خوردۀ اسرائیل هستی!!

دو چیز، او را گرفتار کرد:اول شنود تصادفی پیامهایش به اسرئیل..

دوم، این که هرچه می‌گفت و می‌خواست،در نهایت، به سود اسرائیل بود.

در واقع هنراین مرد آن بود که خواسته‌های اسرائیل را به بهترین شکل، در قالبی ضد اسرائیلی بیان می‌کرد و در راستای تحقق آن می‌کوشید.

خوب فکر کنید! چند نفر ایلی‌کوهین یا کامل امین در میان فرقه های مختلف بلوچ و سوریه و… وجود دارد که بر علیه آمریکا و آل سعود و ناتو و اسرائیل و حکومت چرکستان در پاکستان هیاهو میکنند ولی همه در نهایت نوکر آمریکا و ناتو و صهیونیستها هستند؟

اگر ضد صحبت کردن، نتیجه گیری مشخصی نداشته باشد تماما به نفع همان است که سفارش کرده ضد صحبت کنید و بازی مخالف بکنید .

مولوی نقشبندی و حبیب سربازی و … را نگاه کنید.

در سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها، انسان تبدیل به اله می شود

در سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها، انسان تبدیل به اله می شود

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

الله (ج) می فرماید: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (جاثیه:23) ‏هیچ دیده‌ای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌ای انداخته است‌؟ ! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) می‌تواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید و بیدار نمی‌شوید؟‏

سکولاریستها با انتخاب عقاید سکولاریسم به جای قوانین شریعت الله دموکراسی خود را بر  دو اندیشه استوار کرده اند :

الف) سیادت (صلاحیت حلال و حرام قرار دادن ) از آن مردم است .

ب) مردم مصدر و منبع قدرت ها و صلاحیت ها می باشند . 

زمانی که مردم به این شکل تابع هوا و هوس خود می شوند و هوا و هوس خود را اله می کنند بدین باور بودند که آنان دارای حق مشروع الهی و خدایی بر خود هستند ، تنها آن ها مالک وضع شریعت و قانون ، حکم و قضاوت اند و آن ها خود ، دولت به شمار رفته ، سخنان الله، احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم، فقه مذاهب اسلامی اتباع آن ها اند و هیچ گونه حقی در زمینه وضع قوانین ، قدرت و قضاوت و… ندارند ، پس آن ها هیچ دیدگاه و اراده یی در برابر اراده و قوانین مردم ندارند(نعوذ بالله)

بناء این دومفکوره یا اندیشه پدایدار شد تا اندیشه حق الهی را طور کامل لغو نموده و حق تشریع و صلاحیت را برای مردم وا گذارند، به این ترتیب که ملت خود دارای صلاحیت و حاکمیت است و نه بنده و عبد الله ، او مالک قوانین و زندگی دنیوی خویش بوده و هیچ کس حتی الله بر وی حق مالیکیت وآقایی ندارد، ازاین رو او باید مالک اراده خویش گردیده و حق اجراء و تمثیل آن را احراز نماید و اگر چنین نشود او در واقع بنده خواهد بود، چون معنای بندگی اینست که شخص به اراده دیگران حرکت نماید و اگر خود اراده خویش را تعیین و اجرا نکند کماکان برده باقی خواهد ماند ، پس برای این که مردم از بندگی الله آزاد شوند لازم است اراده خویش را خود عملی نمایند و بنده و عبد خود باشند.

الله (ج) می فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (فرقان:43) به من بگو ببینم، آیا کسی که هوی و هوس خود را معبود خویش می‌کند (آرزوپرستی را جایگزین خداپرستی می‌سازد ) آیا تو وکیل او خواهی بود؟  ( و می‌توانی او را از هواپرستی به خداپرستی برگردانی، و از ضلالت به هدایت بکشانی‌؟!) .‏

 بناءً زمانی که سکولاریستها دموکراسی خود را تشکیل می دهند خود آنها حق دارند قوانینی را که می خواهند وضع نمایند و حق دارند تا قوانینی را که نمی پسندند باطل و لغو سازند . پس ملت مطلقا صاحب صلاحیت بوده و حق تنفیذ قوانینی را دارد که خود آن را می سازد . پس او برای همین منظور حاکمی را بر می گزیند که خودش خواسته باشد و قاضیی را تعین می نماید که خواسته باشد تا همان احکامی را تطبیق نماید که زاده خواسته و اراده خودش می باشد بدین اساس ملت مصدر همه صلاحیت ها بوده و حکام صلاحیت و قدرت خویش را از آن به دست می آورند .

بنابر این بارز ترین و مهم ترین مشخصه مرجع نظام دموکراسی همانا اکثریت می باشد و از دیدگاه نظام دموکراسی ، رای اکثریت ، واقعی ترین معیار است که بیان گر دیدگاه مردم می باشد .

الله (ج) می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ ‏ (مومنون: 71) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند. ما قرآن را به آنان داده‌ایم که در آن ( موجبات ) آوازه ایشان است ، ولی آنان از ( چیزی که مایه ) عزّت و آبرویشان ( است ) رویگردانند ( و انگار راه بیداری و خوشبختی خود را نمی‌دانند ) .‏

دشمن مشترک قوم بلوچ و تمام مومنین دنیا

دشمن مشترک قوم بلوچ و تمام مومنین دنیا

به قلم: بالاچ عمًرزهی

آیا هنوز سردرگم هستی و فرق دوست و دشمن را نمیدانی؟ به دلیل قوم گرایی جاهلانه و لجبازی چشمان ات را بستی و گوش هایت را گرفتی و از حقایق فرار میکنی؟

دشمن کیست؟

اگر در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم هستی دشمن تو تمام اهل تفرق هستند و بخصوص دشمن تو و من همان سکولار و همان مولوی و قلم به دست دین فروشی است که در اختیار این سکولار خارجی و بومی درآمده است.

دشمن تو همان سکولار پنجابی و بلوچی است که هستاد سال است در بلوچستان پاکستان فدرال یک ایالت خودمختار تشکیل داده اند و هر چه جنایت از دستشان برآمده در حق قوم بلوچ مسلمان انجام داده اند.

دشمن من و تو آمریکا و ناتو سکولار است که از این جانیان حمایت می کنند و این جانیان هم هر جنایتی را که دلش بخواهد در حق تو و برادر و خواهران مسلمان ات انجام می دهند.‌

آیا هنوز هم آنها را هموطن خود می دانی؟ کسانی که با نادیده گرفتن قوانین شریعت الله به الله و بهترین خلق الله سیدنا محمد صلی الله علیه وسلم و تمام مومنین توهین می کنند؛ آیا آبرو و فرهنگ و عرض و ناموس بلوچها و برادران مسلمان ات از شر آنها در امان مانده و خواهد ماند؟

آیا صحبت ها و شعارهای آنها را باور میکنی، در حالی که کل دین سکولاریسم بر کنار زدن قوانین شریعت الله در زندگی اجتماعی و خانوادگی و جتی فردی انسانها استوار است؟

مسلمانان راستین، در دین خود با کسی مسامحه نمیکنند و نهج آنها با کسانی که از دین خارج شدند همانند نهج صحابه رضی الله عنهم اجمعین خواهد بود.

پس با این احزاب و گروههای سکولار و با این مولوی هایی که با سکوت خائنانه ی خود زمینه را برای رشد این سکولاریستهای مرتد فراهم کرده اند و حتی مردم را به همزیستی با این سکولاریستها دعوت می دهند مثل یک دشمن داخلی برخورد کنید.

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

اخیرا مولوی هبة الله رهبر امارت اسلامی افغانستان هر گونه دامن زدن به اختلافات قومیتی را ممنوع کردند، این به چه معنا است؟ آیا یک مسلمان باید از قوم خودش دست بکشد؟ آیا یک مسلمان قوم خودش را دوست ندارد؟

در مفکوره ی اسلامی وجود سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی و عمر و ابوبکر عربی و غیره تضادی با برادری اسلامی و « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » (حجرات:10) ندارد.

زمانی که شخص برای قانون شریعت الله تلاش و کوشش می کند این شریعت تمام حقوق قومی او را به او می دهد و تلاش برای تطبیق قانون شریعت الله نه تنها تردید محبت با وطن و سرزمین و هویت تاریخی نیست بلکه تساوی حقوقی قومیتها و رسیدن به حقوق شریعی تمام مومنین است؛. هنگامی که می گوییم جهاد در راه الله، یعنی دفاع از قانون شریعت الله که دفاع از عرض و ناموس و عقیده و سرزمین و مال و زبان خویش.

به همین دلیل، مومن، اسلام را محور فعالیت و مبارزه خود می داند؛ و اسلام هیچگونه مخالفتی با قوم دوستی و محبت با سرزمین اعلام ننموده اند. این اصل در تاریخ اسلام  کاملا متبلور است و وجود اینهمه زبان و لهجه ی تاریخی و آزادی قومیتهای مختلف و حتی آزادی در انتخاب زبان جدید توسط مسلمین امر یعادی بوده است.

سکولاریستها که هویت اسلامی را نفی کرده و بر هویت نژادی تأکید دارند و تماما در حال تولید کینه و نفرت میان نژادهای مختلف و تولید توهم خودبزرگ بینی و قوم پرستی جاهلی هستند می خواهند چنین نشان دهند که مومنین نسبت به قوم وز بان و فرهنگ و لباس و تاریخ خود بی تفاوت هستند در حالی که این لباس و زبان و هویت اسلامی ما توسط مسلمین و علمای دینی به ما رسیده است نه توسط سکولاریستها

این افراد لگور سکولار، می خواهند که مومنین آنهمه مبانی شریعت را کنار بگذارند و مثل آنها به نژادی افتخار کنند که از طریق آلت تناسلی پدران به انسان می رسد! اگر شخص مثل آنها آلت تناسلی پدرش را جایگزین آنهمه آیه و حدیث و فقه اسلامی کرد و مثل آنها انسانی بی ارزش و نفهم شد آنوقت مدافع قوم بلوچ و کُرد و تُرک و عرب و اوزبیک و پشتو و غیره می شود و آنوقت یکی مثل همین سکولارهای لگور می شود و این لگورها از او راضی می شوند.  

رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود آنهمه محبتی که به زادگاهش مکه داشت می گوید:مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ» [مسلم ۱۸۴۸] هرکس زير پرچم مجهولی بجنگد که خشم وی جهت تعصب قومی و قبیله ای است یا به آن دعوت می دهد یا آن را ياری می کند و در اين راه کشته شود، در مسیر جاهليت مرده است.

پس، اسلام اجازه ی این قومیت گرائی کثیف را به مومنین نمی دهد و یک مسلمان متعهد و مومن نمی تواند وارد این گنداب شود .

به صراحت بگویم: قوگرائی در واقع یعنی فداکردن منابع اسلامی و فقهی و ارزشهای اسلامی به خاطر آلت تناسلی پدر است که نژاد را به ما رسانده، پس اینکه شخص مسلمان با مردم و سرزمین و تاریخ اسلامی خودش احساس دوستی و محبت داشته باشد و حماسه های اسلامی ملتش را بازگو کند و در راه سعادت و امنیت و آرامش و خوشبختی مردمش تلاش کند قومگرائی نیست بلکه انجام دستورات شریعت الله است.