دلیل دنیاپرستی، عدم یقین به آخرت است

 دلیل دنیاپرستی، عدم یقین به آخرت است

کاتب: ماهدیم بلوچ

آسیه در داخل قصر زندگی می کرد اما زمانی که با قلبش خوشی های آخرت را درک کرد…

قصرهای فانی دنیا در مقابل چشمانش بی ارزش شد و گفت:ربِّ ابنِ لِي عندكَ بَيتا في الجَنَّة. (تحریم/11) پروردگارا برایم نزد خود خانه ای در بهشت بنا کن.

وقتی در قلب انسان نسبت به حقیقت آخرت یقین حاصل شد، حاضر می شوی بهترین داشتنی های دنیایت را با آن عوض کنی!!

خواهر و برادر مسلمانم :

همه ی ما روزانه نیاز به بازنگری در افکار و رفتارهای خود هستیم تا هر وقت گفتیم « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ » (فاتحه/4) یاد قیامت و نعمتهای آن بیافتیم به مصیبت دنیاپرستی آلوده نشویم.

برطرف کردن جهل و کسب علم مهمتر از رقابت برای به دست آوردن دنیا

برطرف کردن جهل و کسب علم مهمتر از رقابت برای به دست آوردن دنیا

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

امروزه رقابت برای به دست آوردن مال دنیا بین عده ای تبدیل به آفتی شده است که نه تنها قناعت را از بین برده بلکه آرامش را نیز در این ایین عده از بین برده است. یعنی با آنکه به آسایش قابل توجهیی دست پیدا کرده اند اما آرامش ندارند.

عقبه بن عامر رضى الله عنه  می گوید:  روزی ، رسول الله صلي الله عليه وسلم بيرون رفت و بر شهدای احد ، نماز جنازه خواند. سپس برگشت و بالای منبر رفت و فرمود: من روز قیامت جلوتر از شما خواهم بود و براي شما  گواهي خواهم داد. به الله سوگند ، همین حالا حوض خود (كوثر) را مي بينم. و كليدهای  تمام خزانه های  روی زمين، به من داده شده است و به الله سوگند، ترس من از این نیست که شما بعد از من مشرك شويد، بلكه از اين می  ترسم كه شما برای  بدست آوردن مال دنیا ، به رقابت برخیزید. (بخاری – ١٣٤٤)

آنچه باعث می شود شخص به این بیماری آلوده نشود کسب «العلم» (قرآن + احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم) و فقه اسلامی است؛عمر بن خطاب رضی الله عنه می گوید:هیچ گاه انسانی دانشمند نمی‌ شود مگر آنکه به بالاتر از خود حسد نورزد، و به پايین‌ تر از خود در علم بسنده نکند، و در مقابل علم خود از کسی مزدی دریافت نکند (فرائد الکلام، ص 135).‏

و می گوید: تفقّهوا قبل أن تسودوا (فتح الباري1/ 199)‏ علم را فرا گیرید قبل از این که سردار شوید.

و می گوید: موت ألف عابد أهون من موت عالم بصير بحلال الله وحرامه (مفتاح دار السعادة1/121)‏ مرگ هزار عابد آسانتر از مرگ یک عالم آگاه به حرام و حلال الله است.

کسب «العلم» (قرآن + احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم) و فقه اسلامی، یعنی کسب هدایت و دور شدن از آفتهای درونی؛ بنابراین هر آنکس علم بیشتری نسبت به دینش داشته باشد، به هدایت نیز نزدیکتر است و احتمال اغوای او توسط شیاطین، جن و انس کاهش می‌یابد، از اینرو کسب علوم شرعی راه خوبی برای حفظ ایمان و خصلتهای پسندیده ای چون قناعت و عزت نفس و … است.

ایبن قییم رحمه الله می گوید: كل ما كان في القرآن من مدح للعبد فهو من ثمرة العلم، وكل ‏ما كان فيه من ذم للعبد فهو من ثمرة الجهل (مفتاح السعادة 1/ 108)

هر جا در قرآن از عبدی مدح و تمجید شده است بخاطر ثمره ‏علم (او) بوده است، و هر جایی که در قرآن بنده ای مورد ذم و سرزنش قرار گرفته، به دلیل ثمره ‏جهل (او) بوده است.‏

امروزه هم اکثر انحرافات عقیدتی و رفتاری به دلیل جهل افراد به «العلم» است و تنها دسته ای اندک هستند که ضمن آگاهی، دچار این انحرافات می شوند.

دشمنان داخلی و خارجی ما بر این جهالت مردم ما انگشت گذاشته اند و از این جهالت مردم ما بهره برداری می کنند.

احزاب سکولاری چون سهاب و مولوی های همسو با آنها قابل احترام نیستند

احزاب سکولاری چون سهاب و مولوی های همسو با آنها قابل احترام نیستند

ارائه دهنده: محمد اسامه

امروزه دسته ای از مولوی های رسانه ای تبلیغ می کنند که این سکولاریستها هم قابل احترام هستند و قصد دارند با پشتوانه ی تریبونی که در اختیار دارند و همچنین با بهره گیری از احساسات قومیتی مردم زمینه های پذیرش این موجودات را در میان قوم بلوچ فراهم کنند؛ اما واقعاً:

  • سکولاریسم کی قابل احترام است که ازدواج با حیوانات را قانونی کرده و اگر دختر یا پسر یک سکولار بخواهد با یک الاغ یا سگ و هر حیوان دیگری ازدواج کند قانون هم از چنین ازدواجی حمایت کرده و کسی نمی تواند جلویش را بگیرد و انسان را تا این اندازه پست و بی ارزش کرده که خودش را در اختیار یک حیوان قرار دهد؟
  • سکولاریسم کی قابل احترام است که ازدواج مرد با مرد و زن با زن را قانونی کرده ؟
  • سکولاریسم کی قابل احترام است که ازدواج محارم را در کشوری چون سوئد قانونی کرده ؟
  • سکولاریسم کی قابل احترام است که قوانین خودش را صحیح تر از قوانین الله تعالی می داند؟
  • سکولاریسم کی قابل احترام است که درهای تمام مفاسد اخلاقی و اجتماعی را بر روی مفسدین باز کرده؟

حالا بفرمائید در سرزمینهای اسلامی چه کسانی از دین سکولاریسم حمایت می کنند غیر از مجرمین اخلاقی و مزدوران و وطن فروشان و دارودسته ی منافقینی که حتی از نظر اخلاقی و خانوادگی نیز در جامعه منفور و فاسد تشخیص داده شده اند؟

فقط کافی است که اطراف خودتان را نگاه کنید تا بدانید مبلغین دین سکولاریسم چه کسانی هستند؟ بی اخلاق، بی ناموس، نگاه کنید چگونه زنان و دختران و خواهران خود را به نمایش گذاشته اند؟ بد زبان، بی حیا، غیر قابل اعتماد، مشروب خور، مریض روحی و روانی و….

یعنی واقعاً ملت مسلمان، متمدن و بزرگ ما تا این اندازه سبک مغز شده است که به این موجودات فاسد دل خوش کند؟ حاشا و کلا

  سکولارنجسی که قوانین خودش را بهتر از قوانین الله می داند و به این شکل به الله توهین می کند چه احترامی دارد؟ الله تعالی خطاب به مومنین می فرماید : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» و این سکولاریستها را نجس نامیده است. نجس چه احترامی دارد؟

زمانی که الله و رسولش از سکولاریستها بری هستند : وَأَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ ۚ  (توبه/3) و اعلامی است از سوی خدا و پیغمبرش به همه مردم در روز بزرگترین حجّ ( یعنی عید قربان) که خدا و پیغمبرش از سکولاریستها (  یا به زبان عربی از مشرکان) بری و بیزارند .

به همین دلیل ما ابتدا از خود این سکولاریستها برائت و بیزاری می جوئم بعد از عقایدشان : «إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» (ممتحنه/4) ما از شما و از چیزهائی که بغیر از خدا می‌پرستید ، بیزار و گریزانیم ، و شما را قبول نداریم و در حق شما بی‌اعتنائیم ، و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است ، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید و او را به یگانگی می‌پرستید.

به همین دلیل الله تعالی دستور داده که  :

  • با دختران و زنان سکولاریستها ازدواج نکنیم مگر اینکه از عقاید کفری خود دور شده و مومن شوند : وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ
  • نباید به پسران و مردان سکولار هم زن داد مگر اینکه از عقاید کفری خود خارج شده و تسلیم شریعت الله شوند : وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ

چون آنها به سمت آتش جهنم دعوت می دهند: أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ (بقره/221)

علاوه بر این خوردن طعام و ذبیحه ی سکولاریستها درست نیست و از سکولاریستها جزیه هم قبول نمی شود. حتی رسول الله صلی الله عليه و سلم در زمانی که دارالاسلامی وجود دارد می‌فرمايد: «أنا بريءٌ مِن كُلِّ مُسلِمٍ يُقيمُ بَينَ أظهُرِ المُشرِكينَ»«من ازهر مسلمانی كه بين مشركين اقامت می‌گزيند، بری و بيزارم».

برادران و خواهران گرامی! دقت کنید، ما در مورد کفار یهود، نصارا، مجوس و صابئین صحبت نمی کنیم، ما داریم در مورد یکی از مخلوقات الله صحبت می کنیم که خود الله در قرآن آن ها را نجس نامیده است. الله متعال در هیچ جای قرآن کفار یهود، نصارا و مجوس و صابئین را نجس ننامیده؛ اما سکولاریستها را نجس نامیده است. یعنی این سکولاریستها را الله در حد خوک، حیوان مردار، چرک ناشی از زخم، ادرار، مدفوع، استفراغ، پس مانده ی خوراک سگ و خوک و سایر نجاسات قرار داده است. حالا، کدام انسان عاقلی خودش را با چنین نجاستی آلوده می کند و یا اجازه می دهد چنین نجاستی به او نزدیک شود و یا حتی به چنین نجاستی تکیه می کند؟

نباید اجازه داد چنین نجاساتی به مسلمین برسد، بلکه باید راهی برای پاک کردن و دورانداختن نجاست از خود و خانواده و جامعه پیدا کرد.

معجزه ی جوانان اصحاب کهف، دلگرمی برای توکل و اعتماد بر الله

معجزه ی جوانان اصحاب کهف، دلگرمی برای توکل و اعتماد بر الله

کاتب:  نذیر احمد بارکزایى

ایمان به الله بعد از کفر به طاغوت حاص می شود. یعنی بعد از کافر شدن به کفار. و بعد از شیطان کفار میان انسانها 5 دسته هستند: 1- الَّذِينَ هادُوا  2- وَ الصَّابِئِينَ 3- وَ النَّصارى‌ 4- وَ الْمَجُوسَ 5- وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) 1- یهودی ها 2- مندائی ها 3- مسیحی ها 4- زرتشتی ها 5- سکولاریستها

در جامعه ای که توسط کفار سکولار اداره می شد دسته ای از جوانان صاحب ایمان توحیدی شدند و اعلام کردند: رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ [الکهف: ۱۴] پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است…

نه بت‌ها و مجسمه‌ها و شکل‌ها و پیکره‌هایی که از سنگ و چوب ساخته شده است  و نه قوانین و برنامه های بشری، ای قوم ما:لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا [الکهف: ۱۴]. هرگز جز برای الله سجده نمی‌کنیم. (اگر چنین کنیم و کسی را جز او معبود بدانیم) در این صورت سخنی (گزاف) و دور از حق گفته‌ایم.

در اینجا واضح است که مشکل اصلی مومنین اهل توحید با کفار مشرک در توحید ربوبیت بوده است و بعد الوهیت و… به همین دلیل این جوانان اهل توحید، شجاعانه و بی‌پروا فریادشان را به همه جا و همه کس در بازارها و اجتماعات مردم می‌گفتند و پیامشان را به همه می‌رساندند و همین امر باعث شد توسط کفار سکولار تحت تعقیب قرار گیرد و به غاری پناه ببرند.

هنگامی که جوان مردان وارد غار شدند، هنگام عصر بود. با نزدیک شدن شب هنگام، یاران غار (اصحاب کهف) پس از خستگی احساس آرامش و راحتی و بعد از ترس و وحشت احساس اطمینان می‌کردند. از چشمانشان احساس آرامش مشخص بود. بعد از کمی استراحت و ماندن در غار کم‌کم خواب بر آن‌ها چیره شد و به خوابی عمیق فرو رفتند.

… در روز بعد خورشد طلوع کرد و نور زیبایش همه‌جا را روشن کرده بود. هر جنبنده‌ای به راه افتاد و به کار خویش مشغول شد، به جز یاران غار که در استراحت و خواب عمیق ماندند. خورشید در حرکت ظاهری خودش از مشرق به مغرب مسیر مشخصی دارد که از آن مسیر منحرف نمی‌شود و یک ذره در آن تغییر نمی‌کند: ذَٰلِكَ تَقۡدِيرُ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡعَلِيمِ [یس: ۳۸]. این، محاسبه و اندازه‌گیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و داناست.

انسان با ایمان همیشه در پناه خداوند است. نه می‌ترسد و نه اندوهگین می‌شود. هیچ‌گاه دل‌هره و اضطراب به خود راه نمی‌دهد و(در مقابل سختی‌ها و مشکلات) تسلیم نمی‌شود، اما انسان بی‌ایمان و کافر همیشه در خطر است و هر لحظه احساس ناامنی می‌کند و چون او راه راست و هدایت را گم کرده و از راه باطل پیروی می‌کند.

روزها پشت‌سرهم می‌آمدند و ماه‌ها و سال‌ها تکرار می‌گشتند و آنان همچنان در خواب عمیق به سر می‌بردند. چشمانشان باز و حدقه‌هایشان گشوده بود. نگاه‌هایشان به یک سو اندوخته شده بود. گویی تیری است که به سوی هدف نشانه‌گیری شده است. اجسامشان ثابت و هیچ‌گونه تحرکی نداشت. چنان می‌نمود که بیدارند، در حالی که خوابیده بودند. موی بدن و ریش و ناخن‌هایشان بلند شد و رنگ صورت‌هایشان تغییر کرد و نسبت به بعضی چیزهای دیگر زردتر می‌نمود، حال سگشان نیز چنین بود.

اگر کسی آنان را در این حال و وضع می‌دید، بلافاصه از دیدن این صحنه دلش پر از ترس و وحشت می‌شد و حتی لحظه‌ای توان ایستادن و نگریستن به این منظره را نداشت و بی‌درنگ پا به فرار می‌گذاشت. این در حالی بود که چرخش و حرکت آنان به چپ و راست و چرخیدن اجسامشان به اراده و خواست خداوند بود و آنان اصلاً احساسی نداشتند و نقشی را ایفا نمی‌نمودند.

این جوانان با چنین سرگذشتی الگوئی برای تمام مومنین تا روز قیامت شده اند تا با دلگرمی بیشتر بر الله توکل و اعتماد کنند و بعد از تهیه ی اسباب، همه چیز را به الله بسپارند.

.

شناخت قرآنی سکولاریستها یا مشرکین

شناخت قرآنی سکولاریستها یا مشرکین

ارائه دهنده: محمد اسامه

امروزه متاسفانه عده ای نجدی یا نجدی زده به اشتباه تمام کفار و دسته هایی از اهل سنت و شیعه را از لحاظ شرعی مشرک می نامند و مشرکین اصلی را رها کرده اند که مسبب عواقب وخیمی برای مسلمین شده است.

لازم است بدانیم بر اساس آیه 17 سوره حج، «کفار آشکار» میان انسانها عبارتند از: 1- َالَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَى 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین) و دسته ی مرتدین هم (مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ) هم در نهایت به یکی از این 5 دسته ملحق می شوند.

در این صورت هر جا در قرآن اسمی از «الْمُشْرِكِين» یا «الَّذِينَ أَشْرَكُوا» یا «الْمُشْرِكَات» یا «مُشْرِك» یا «مُشْرِكَة» یا «مُشْرِكُون» یا « الْأَحْزَاب» آمده یعنی دسته ای از «کفار 6 گانه ی آشکار» در میان انسانها.

می دانیم که همه ی سکولاریستها می گویند که قوانین شریعت الله را برای نظام حکومتی و اجرائی جامعه و نهادهای مختلف حکومتی چون قانون اساسی و مجازات و پاداش و آموزش و پرورش و اقتصاد و روابط بین الملل و غیره نمی خواهند و قوانین سکولاریستی ساخته شده توسط بشر را می خواهند و جایگزین قوانین شریعت الله می کنند. این دیگر نیازی به بحث کردن من و شما با آنها ندارد و خود این سکولاریستها (مشرکین) به این کفر آشکار پوشاندن قوانین شریعت الله گواهی می دهند: «شَاهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ» (توبه/17) خودشان به کفر خودشان گواهی می دهند.

این گواهی را هر سکولاری می دهد و ما به راحتی می توانیم این سکولاریستها را از سایر کفار تشخیص دهیم . هیچ کافر نصرانی یا مجوس یا صابئی یا یهودی نمی گوید که من قوانین شریعت الله و آنچه که الله نازل کرده است را قبول ندارم بلکه می گویند اینی که نزد من است متعلق به الله است و قبولش دارم نه آنکه پیش دیگران است.

مشرکین «آشکارا» و «واضح» انفصال و جدائی از قانون و حکم الله و استقلال از شریعت الله را بیان می کنند. این جدائی آشکار و استقلال واضح در شناخت مشرکین از سایر کسانی که به بعضی از بیماری های اینها آلوده شده اند در صحت جهانبینی ما بسیار مهم و سرنوشت ساز است.

سکولار یا به زبان عربی مشرک یعنی همین. به همین واضحی و روشنی که به راحتی می توانی آن را از یک یهودی و نصرانی و مجوس و صابئی تشخیص بدهی . چون هیچ یهودی یا نصرانی یا مجوس و صابئی وجود ندارد که بگوید من قوانین خدا را کنار می گذارم و با آنها مخالفم و از حکم و قانون الله استقلال دارم و به جای آن قوانین ساخته شده توسط خودم را قبول دارم. او مخالف قوانین الله در اسلام یا مخالف سایر شریعتهای آسمانی است و معتقد است آنچه که او به آن اعتقاد دارد قوانین الله هستند نه قوانین سایر شریعتها، پس از نگاه خودش مدافع و حافظ قوانین و دین الله تعالی است نه در برابر آن.  

آیا امروزه به سادگی نمی توانی یک کافر سکولار (مشرک) را از یک کافر یهودی و نصرانی و صابئی و مجوس تشخیص بدهی؟ آیا برایت سخت است همه ی این کفار را از مومنین جدا کنی و به تبعیت از آیات الله بگوئی : 1- الَّذِينَ آمَنُوا 2- وَالَّذِينَ هَادُوا 3- وَالصَّابِئِينَ 4- وَالنَّصَارَى 5- وَالْمَجُوسَ 6- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا؟!

در این صورت، سکولاریستها (مشرکین) هرگز نگفته اند که این قوانین ما از سوی الله آمده است، بلکه:

  • یا گفته اند از گذشتگان ما به ما رسیده و از این قوانین تبعیت می کنیم : وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۗ ‏(بقره/170) و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند : بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم.
  • و یا برای اداره ی امور روز مره ی خود به پادشاهان و بزرگان خود مراجعه کرده اند که این بزرگان گاه پارلمانها و مجالس مشورتی چون دارالندوه هم داشته اند و در این مجالس قوانین روزمره ی خود را تصویب کرده اند.

پس: مشرکین (سکولاریستها) از گذشته های باستان تا کنون و تا روز قیامت برای اداره ی زندگی خود از قوانینی غیر از قوانین شریعت الله پیروی می کنند و قوانین آنها ساخته و پرداخته ی خود انسان است که بر انسان حاکمیت پیدا کرده اند، و با حاکمیت آنچه توسط «الله تعالی» نازل شده است سرنازگاری و دشمنی دارند، و هرگز نمی پذیرند آنچه از سوی «الله تعالی» آمده است و با قوانین آنها مخالف است بر مردم حاکمیت داشته باشد، و این یعنی مبنا قرار دادن اومانیسم یا همان انسانیتی که عده ای بر زبان می رانند و این یعنی دموکراسی (حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین الله بر مردم) که بر پایه ی همین اومانیسم یا انسان گرائی شکل گرفته و از باستان تا کنون در برابر دین اسلام و قوانین شریعت الله ابراز وجود کرده است.

این سخن و عقاید سکولاریستها(مشرکین) در طول تاریخ بوده است. آیا امروز چیزی غیر از این می گویند؟ آیا سکولاریستهای اطراف شما فرقی با گذشتگان باستانی و فسیل شده خود دارند و چیزی غیر از این می گویند؟

ازدواج رزق است، زن صالحه و مرد صالح رزق هستند، از الله رزق صالح بخواهید

ازدواج رزق است، زن صالحه و مرد صالح رزق هستند، از الله رزق صالح بخواهید

کاتب: اسامه زیدان

ارائه دهنده: ماهدیم بلوچ

ازدواج رزق است، پس آن را از «الرّزّاق» بخواهید

ازدواج  نعمتی از نعمت‌های الله و رزقی‌ست که آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد می‌دهد.

از این رو، انسان باید برای ازدواج دعا کند و از خداوند یاری بخواهد تا ازدواجی نیک نصیبش شود.

زن صالح رزق است، آن را از «الرّزّاق» طلب کن:

داشتن زنی صالح که یاور شخص در دین و دنیایش باشد نعمت بزرگی از سوی الله تعالی‌ست و بنابراین باید از الله بخواهد تا همسری صالح نصیبش کند تا پشتیبان او در زندگی باشد.

مرد صالح رزق است، آن را از «الرّزّاق» طلب کن:

مرد نیکوکاری که تقوای الهی داشته باشد و در برخورد با همسر و خانواده‌اش خدا را در نظر بگیرد رزق بزرگی‌ست که یک زن باید از الله تعالی بخواهد تا بر او منّت نهد و همسر صالح نصیبش کند، همسری که او را گرامی می‌دارد و در دین و دنیا یاور اوست.

خلاصه: از دعا کردن با اسم «الرّزّاق» غافل نشوید!

یا الله پسران مسلمان را زنانی صالح و دختران را شوهرانی درستکار نصیب کن…

و زنان و مردان را اصلاح بفرما…

ایراد بزرگ ما مسلمین در رها کردن اولویتهاست

ایراد بزرگ ما مسلمین در رها کردن اولویتهاست

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

با آنکه بعد از تکمیل شدن دین اسلام، دوران مکی و مدنی در آن شکل تدریجی اش باقی نمانده است با این وجود اولویتهایی که الله قبل از سایر احکام قرار داده است در هر حال برایی مومنین اولویت هستند و باید دعوت و آموزش و یادگیری از این اولویتها شروع شود.

اولویت اول «الا اله – الا الله» از کانال «محمد رسول الله» صلی الله علیه وسلم است. یعنی کفر به طاغوت و تولیدات فکری و عقیدتی و رفتاری طاغوتها که مخالف شریعت الله است و بعد، ایمان به الله و آنچه که الله از طریق آخرین فرستاده اش فرستاده است.

در هر جای قرآن و احادیث صحیح اسمی از طاغوت آمده است یعنی کافر، پس کفر به طاغوت یعنی کفر به کفار که این کفار بعد از شیطان  بر اساس آیه 17 سوره حج 5 دسته هستند: 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین = سکولاریستها)

ایین یعنی توحید و کسی که به صورت کلی و مجمل تسلیم این مفهوم شود مسلمان است و کسی که به این مفهوم ایمان بیاورد مومن میان مسلمین است.

بر اساس آیات اولیه ی سوره ی روم و آیات متعلق به شوری که همگیی مکی هستند اولویت دوم دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان و آموزشهای سیاسی قبل از دست یافتن به حاکمیت است.

یعنی مسلمین در همان دوران مکی بر دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان آشنا بودند و می دانستند که امور خود را باید بر اساس شورا به پیش ببرند و تمام این موارد قبل از تشکیل دارالاسلام و حاکمیت مدینه بود و قبل از آن بود که «اهل جماعت» شوند.

به محض تشکیل دارالاسلام و حاکمیت و جماعت مسلمین هم، اولویت اول هجرت به این دارالاسلام و «اهل جماعت شدن» است.

هم اکنون اکثریت مسلمین از این اولویتها غافل و جاهل شده اند نه اولویتهای فقهی بعدی. یعنی می توان گفت اکثریت مطلق مسلمین هنوز نمی دانند طاغوت چیست یا چگونه کفر به طاغوت کنند که کلید و دروازه ی ورود به ایمان و دین اسلام است؛ و حتی با آنکه اکثیرت مسلمین می گویند ما اهل سنت و جماعت هستیم معنی این اصطلاح«اهل جماعت»  را هم نمی دانند و اصلا نمی دانند چگونه  «اهل جماعت» شوند و با  «اهل جماعت» شدن چه تکالیفی متوجه آنها می شود!

مسلمین صدر اسلام با رعایت این اولویتها، در حد خود سایر امور فقهی شخصی را نیز یاد می گرفتند و یک زندگی که طبق برنامه ی اسلام است را به پیش می بردند و دستورات الله را تا حد توان در زندگی پیاده می ساختند.

یعنی صدها مومن چون سمیه و یاسر و حمزه و مصعب و… بودند که هنوز یا این احکام نازل نشده بودند به شهادت رسیدند یا فوت کردند یا هنوز تکمیل نشده بودند به شهادت رسیدند یا وفات کردند.

اولویت ما هم همین است و باید دقیقا مثل صدر اسلام ایمان بیاوریم تا هدایت پیدا کنیم چنانچه الله می فرماید: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره/137) ‏اگر آنان ایمان بیاورند، بمانند آن چیزهائی که شما ایمان دارید، بی‌گمان رهنمود گشته‌اند، و اگر پشت کنند پس راه اختلاف و دشمنانگی را در پیش گرفته‌اند، و الله تو را بسنده خواهد بود و او تو را ازایشان نجات خواهد داد، و او شنوا و بینا است .‏

این مسیر صحیح دعوت و ایمان و «اهل جماعت» شدن است که اگر درست طی شود دیگر مسلمین به خاطر مسائل ریز فقهی مذاهب با هم درگیر نمی شوند و یا مسائل تاریخی گذشته آنها را از هم جدا نمی کند و ابزار دست دشمنان خارجی و دارودسته ی منافقین داخلی نمی شوند.

مولوی عبدالحمید و هموار کردن راه ولگردی اعتقادی و هموارسازی راه بدعت و شرک

مولوی عبدالحمید و هموار کردن راه ولگردی اعتقادی و هموارسازی راه بدعت و شرک

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

مولوی عبدالحمید گاه از بهائی ها دفاع می کند و گاه از سکولارها و گاه می گوید هر عقیده ای محترم است و دین فقط رابطه بین انسان و الله است و… تا به این شکل نشان دهد حقهای مختلفی وجود دارد و همه قابل احترام هستند و نوعی ولگردی اعتقادی را در میان بلوچهای حنفی مذهب دامن بزند

اما، مامسلمین راه غیر خودمان را اشتباه می‌دانیم، آیا شما راه دیگران را هم درست می‌دانید؟!

پس لازمه‌ی این دیدگاهتان درست‌شمردن راه کفار است!

ابوالمعالی جوینی اشعری ملقب به امام‌الحرمین (478 ه‍ــ) در اثر مشهورش «الورقات» می‌گوید: «ممکن نیست که هر مجتهدی در اصول کلامی مصیب باشد، زیرا چنین چیزی منجر به صواب‌شمردن راه گمراهان و حتی مجوس و کفار و ملحدین خواهد شد!»

ابوجعفر طحاوی (321 ه‍ــ) در پایان عقیده‌ی مشهورش می‌گوید:

«فهذا ديننا واعتقادنا ظاهرا وباطنا ونحن براء إلى الله من كل من خالف الذي ذكرناه وبيناه ونسأل الله تعالى أن يثبتنا على الإيمان ويختم لنا به ويعصمنا من الأهواء المختلفة والآراء المتفرقة والمذاهب الردية مثل المشبهة والمعتزلة والجهمية والجبرية والقدرية وغيرهم من الذين خالفوا السنة والجماعة وحالفوا الضلالة ونحن منهم براء وهم عندنا ضلال وأردياء»

 یعنی: آنچه گذشت، دین و اعتقاد ما در آشكار و نهان است و از هر کسی که مخالف مطالبی که ذکر کردیم و تبیین نمودیم باشد، در پیشگاه الله متعال اعلام برائت و بیزاری می‌کنیم و از الله می‌خواهیم که ما را تا دم مرگ بر ایمان ثابت قدم دارد و از هواهای نفسانی و آرای گوناگون و مذاهب پست همچون مشبهه، معتزله، جهمیه، جبریه، قدریه و دیگران حفظ کند؛ کسانی که با جماعت مسلمانان مخالفت ورزیده‌اند و با گمراهی پیمان بسته‌اند. ما از آنان بری و بیزاریم و آنان از نظر ما گمراه و پست هستند!

این را با سخنان کسانی چون مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی که به ولگردی اعتقادی دعوت می‌دهند و در هموارسازی راه بدعت و شرک می‌کوشند مقایسه کنید!

این مولوی های رسانه ای باید به خود آیند و قرار نیست جهت جمع کردن فالور بیشتر تن به هر سخنی و گمراهی بدهند که در نهایت باعث انحرافات عقیدتی و رفتاری در میان مردم و دامن زدن به بدعتها و حتی شرکیات مختلف خواهد شد.

توصیف گوشه هایی از زندگانی شهید ابوخالد محمد ضیف فرمانده گردانهای قسام توسط همسرش (2)

توصیف گوشه هایی از زندگانی شهید ابوخالد محمد ضیف فرمانده گردانهای قسام توسط همسرش (2)

ارائه دهنده: ماهدیم بلوچ

غیبت در همه جا

❌ضیف از مناسبت های خانوادگی دور بود، او در مراسم خاکسپاری شهادت همسر دوم و دو فرزندش شرکت نکرد و در مراسم خاکسپاری پدر و مادرش که سال ها قبل درگذشته بودند هم شرکت نکرد و از حضور در مراسم ولادت بچه ها هم غایب بود بر خلاف آنچه در پدران مرسوم است.

غدیر:

ضیف از فرصت ها استفاده می کرد تا فرزندانش را شاد کند و مقداری از غیبت خود را در کنار آنها جبران کند، مثلا او تصمیم می‌گرفت تولد آنها را در یک جشن بگیرد.

غدیر خاطرنشان کرد که غیبت ضیف در برخی مواقع به بیش از 50 روز می‌رسید که تهدیدات امنیتی بالا بود، اما او تأیید کرد:

✳️ابوخالد هیچگاه خود را مبدل نکرد و ظاهر خود را تغییر نداد.

❤️ضیف به فرزندانش توصیه میکرد که قرآن را حفظ کنند و بر پروژه ای مشابه برای اعضای تیپ قسام نظارت کرد و آنها را تشویق کرد تا برای تکمیل حفظ کتاب خدا، درک مفاهیم آن و عمل به آنها با یکدیگر رقابت کنند.

ام خالد لحظات مهم زندگی ضیف را به یاد می آورد و غم انگیزترین لحظات او را لحظه ای نام می‌برد که نیروهای اشغالگر عبادت کنندگان زن بیت المقدس را به حیاط مسجد الاقصی کشانده بودند و جمعیت او را صدا میزدند: «شمشیر را بر شمشیر بگذار، ما مردان محمد ضیف هستیم».

(خاطرات مربوط به سال 2021 و سیف القدس است و ضیف فریاد اهالی مسجدالاقصی را جواب داد)

❌یکی دیگر از لحظاتی که ضیف را غمگین کرد، شهادت یاسر طاها، فرمانده گردان های قسام در تابستان 2003 بود.

🔥در مقابل، ام خالد میگوید هرگز فرمانده کل گردان های قسام را به اندازه زمانی که زندانیان در معامله وفا الاحرار در سال 2011 آزاد کردند، خوشحال ندیده بود و او گفت: امروز ما مردگان را زنده کردیم.

با همه اینها، می بینید که ابوخالد به دور از تجمل زندگی می کرد، او عاشق غذاهای پرطرفدار ملوخیه، لوبیا، بامیه و انار بود و در پختن «مجدره» سرآمد بود

😁😁ضیف یک فوتبالیست خوب بود که جام جهانی را دنبال می کرد، هوادار بارسلونا و الاهلی بود و کارآگاه کونان را دنبال می کرد.”

ضیف خدمت به فقرا را بر عهده داشت و یک بار شخصاً پیگیر معالجه زن فقیری بود که بیماری سرطان مبتلا بود،  او بیشترین سهم خود از حقوق ماهانه را به نیازمندان اختصاص میداد و در یک سال او با حمایت گردان های قسام بر مرمت 270 خانه برای فقرا نظارت کرد

❤️❤️ضیف آرزو داشت آزادسازی مسجد الاقصی را ببیند و در شهر مقدس قدس خانه ای برای خود بسازد

او همه مصائب مردم فلسطین از جمله زندان، مجروحیت، از دست دادن همسر و فرزندان و سپس شهادت را کشید

همسر ضیف در طول سال‌هایی که با او گذرانده بود، خود را وقف مستندسازی سفر جهادی او کرده و به زودی آنها را در کتابی فاش خواهد کرد

توصیف گوشه هایی از زندگانی شهید ابوخالد محمد ضیف فرمانده گردانهای قسام توسط همسرش (1)

توصیف گوشه هایی از زندگانی شهید ابوخالد محمد ضیف فرمانده گردانهای قسام توسط همسرش (1)

ارائه دهنده: ماهدیم بلوچ

غدیر صیام، همسر ضیف، “ام خالد” در مصاحبه ای ویژه با الجزیره جزئیات زنده ماندن خود از چندین سوء قصد و توانایی ضیف را برای مخفی شدن و فرار از نیروهای اشغالگر به مدت 30 سال فاش کرد.

✳️عروسی مخفیانه

در تابستان 2001، ضیف با غدیر ازدواج کرد که به دلیل شغل شوهرش وارد مرحله جدیدی از زندگی شد که از نظر امنیتی پیچیده بود

غدیر نام خود را به مونا تغییر داد و به عنوان بخشی از تدابیر امنیتی، نام مستعاری که ضیف پس از ازدواج در خفا به خود اختصاص داد، به «ام فوزی» معروف شد.

غدیر می گوید: «ضیف فقط هزار دلار جهیزیه داشت و  مراسم عروسی تنها به ذبح گوسفندی محدود شد خانه ای نداشتیم و بدون ثبات مرتبط از جایی به جای دیگر نقل مکان می کردیم.»

غدیر به زهد شوهرش در زندگی اش اشاره می کند که در خانه شان فقط چهار تشک، یک حصیر و یک کمد پلاستیکی برای لباس هایشان وجود داشت.

🔥 وقتی شیخ احمد یاسین مبلغی را به مناسبت عروسی به او داد، آن را به گردان های قسام بخشید و تخت خواب دو نفره را که شهید صلاح شحاده به او داده بود به جوان دیگری داد تا ازدواجش را کامل کند.

🔴غدیر برای توجیه تنها بودنش به مردم وانمود می کرد که همسرش در خارج از کشور است و می افزاید:

بیشتر ملاقات ها با شوهرم بیرون از خانه ای بود که من در آن زندگی می کردم و او اغلب هفته ها بدون ارتباط ناپدید می شود.

❗️❗️همسر ضیف اغلب مراحل امنیتی دقیقی را پشت سر می گذاشت:

چشمم بسته می شد و از ماشینی به ماشین دیگر، از منطقه ای به منطقه دیگر منتقل می شدم تا بتوانم ضیف را ببینم!

الضیف در سال 2007 به اصرار مادر همسر اولش (مادر غدیر) پس از اینکه نتوانسته بود از دخترش بچه دار شود، ازدواج کرد اما مدتی پس از آن لحظاتی فرا رسید که همسر اول سه قلو باردار شد

🔥ام خالد چندین سوء قصد علیه ضیف را فاش می کند که در دو مورد از آنها مجروح شده است.

🔥2 ترور ضیف

1⃣ اولین مورد زمانی بود که نیروهای اشغالگر خودروی وی را در خیابان الجلاء در مرکز شهر غزه در سپتامبر 2002 هدف قرار دادند و در نتیجه چشم چپ خود را از دست داد

2⃣و دومی زمانی که یک خانه در سال 2006 هدف قرار گرفت و منجر به سوختگی شدید شد و شکستگی در کمرش که راه رفتن را برایش سخت کرده بود.

❗️ام خالد پس از مجروح شدن شوهرش اصول پرستاری را آموخت و پرستار خصوصی او شد و او را معالجه کرد و داروها و آمپول هایش را به موقع به او داد.

❤️فرمانده کل گردان های قسام در جریان تجاوز جنگ 2014 هدف حمله هوایی قرار گرفت، همسر دوم و دو فرزند دیگرش را از دست داد.