آیا در بلوچستان با سکولارها هستی؟

آیا در بلوچستان با سکولارها هستی؟

به قلم: براهندک بلوچ

مدتهاست که عده ای مجازی و ماهواره ای سعی دارند مردم حنفی مذهب بلوچستان را با شعارهای ملی گرایانه به سمت سکولاریسم بکشانند و ما در طی این چند سال گذشته مفاسد آشکار تفکرات سکولاریستی را رد عقاید و افکار و رفتار و اخلاق دسته هایی از بلوچها دیده ایم .

امروز  حین گشت زنی در فضای مجازی دو خبر را دیدیم که یکی از دستاوردهای سکولارهای بلوچ چون حبیب سربازی برای ملت ما را نشان می داد. در این اخبار آمده بود:

  •  قانونی شدن رابطه جنسی مردان همجنسگرا با کودکان و نوجوانان در ایالت کالیفرنیا.
  • یک بیمارستان بریتانیایی به پزشکان، پرستاران و مهدكودک‌ها اعلام كرده است که به جاي عبارات «از مادر زاده شدن» و «شیر مادر»، از «از پدر و مادر زاده شدن» و «شیر انسان» استفاده کنند تا احساسات هم‌جنس‌گرايان و کسانی که جنسیت خود را تغییر داده‌اند جريحه دار نگردد!.

این اقدام در میان سکولاریستها( به زبان عربی مشرکین یا احزاب) امری جدید نیست . چون قوم لوط هم قرنها قبل از اینها دست به چنین عمل زشتی زده بودند. اما برای مسلمین چنین اموری آنهم تحت عناوین فریبنده ی آزادی های شخصی و رضایت جنسی و غیره تازگی دارد.

از نگاه سکولاریستها و در دموکراسی سکولاریستها هر کسی که «رضایت جنسی» داشته باشد می تواند دست به هر فحشایی بزند و حکومت و قانون هم با قدرت نظامی از او حمایت می کند.

در نگرش سکولاریستها و دموکراسی آنها:

  • لوط باید فحشای (همجنسبازی) قوم خود را می‌پذیرفت چون آنها اکثریت جامعه را تشکیل می‌دادند!
  • لوط حق نداشت آنها را از همجنسبازی باز می‌داشت چونکه آنها در کارهای خود آزاد هستند و نمی توان آزادی شخصی و فردی آنها را نادیده گرفت
  • مسائل جنسی مادامی که با رضایت دو طرف باشد کسی حق دخالت در آن را ندارد چه پدر باشد یا برادر و ….
  • همجنس‌گرایان گروهی از افراد این جامعه هستند و همه مردم باید به آنها احترام بگذارند و حقوق انجام فحشا را به آنها بدهند بلکه آنها حق دارند نماینده‌ای در پارلمان داشته باشند!!

این هم از سیر تکامل عقل و تفکر انسانی در مجامع سکولار و ضد شریعت و قانون الله؛مجامعی سکولار که شاید در نگاه اول و در بعد ظاهر چنین نمود کند که افرادی که در این جامعه هستند بسیار سعادتمند هستند اما در واقعیت لجنزار ساخته دست بشر این جوامع را در برگرفته است!

ای قومم هوشیار…

 این نمونه لنجنزاری است که سهاب سکولار قصد اجرای آن را در بلوچستان دارد

تمام سرمایه گذاری کفار سکولار جهانی مثل آمریکا و اتحادیه ی اروپا و مزدوران منطقه ای آنها چون آل سعود و امارات در راه اندازی شبکه های ماهواره ای و آنهمه هزینه برای این جوجه سکولارهای بومی چون حبیب سربازی رسیدن به مفاسدی اینچنین برای مسلمین است.

پس هوشیار باشید و فریب تبلیغات قومیت گرائی و حتی مذهب گرائی اینها را نخورید چون مذهب و قومیت برای اینها رسیدن به این اهداف سکولاریستی است.

وقتی در میان اینهمه جاهلیت احساس دلتنگی می کنی

وقتی در میان اینهمه جاهلیت احساس دلتنگی می کنی

به قلم: براهندک بلوچ

گاهی اینهمه قتلهای انتقام جویانه و اینهمه دزدی و اینهمه مولوی بی مصرف و اینهمه احزاب سکولار خائن و مرتد و اینهمه انسان سرگردان را در میان قوم بلوچ خودم می بینم  دلم می گیرد.

بدتر از آن زمانی که از ترس چند مولوی احمق رسانه ای و چند حزب مسلح اسلامگرا و بلوچ حتی نمی توانی منهج اهل سنت و جماعت را برای مردم ستمدیده و فقر از لحاظ عقیدتی و بعد اقتصادی و غیره بیان کنی بیشتر دلم می گیرد.

برای چنین موقعیتهایی یک اصطلاحی هست که خداوند چندین بار در قرآن آن را  آورده است؛

“حتی ضاقت علیهم/علیه الارض….”

یعنی “کار به جایی می‌رسد که زمین با تمام فراخی‌اش بر آدمی تنگ می‌گردد.”

بهترین توصیفی است که می‌شود برای بعضی لحظه‌ها، و برخی حس‌ها به کار برد، اینطور وقتها چاره‌ای نیست جز پناه بردن به خودش

باید به خودش پناه ببری، تا آرام بگیری، دوست و آشنا هم نمی‌توانند برایت کاری بکنند.

آدمی تازه می‌فهمد که هیچ پناهی ندارد جز خدا

ما بیدارگران اهل سنت و جماعت در میان این قوم سرگردان بلوچ حنفی مذهب گاه از حمایت اطرافیان هم محروم هستیم و مثل امام احمد بن حنبل در میان دریایی از جاهلیت تنها هستیم یاری نداریم جز الله.

إمام شافعي رحمه الله می گویند:هیچ راهی برای در امان ماندن از مردم وجود ندارد، ببین صَلاحت در چیست؛ بدان پایبند باش!  (سیر أعلام النبلاء: ٥٢٨٠)

ایینجاست که مردم را رها می کنی و به قوی‌ترین عامل تزکیه وخودسازی نزدیک می شوی، یعنی درک : ” مراقبت الهی “.یعنی احساس کنی الله تعالی در همه حال تورا می‌بیند  و مراقب و نگهدار توست.

این مخالف روش عمل مولوی های عوام زده و احزاب متفرق سکولار و غیره سکولار است که به قوی ترین عامل برای تباه کردن خود، چنگ زده اند یعنی رسیدن به مرحله‌ی : ” مراقبت مردم “.یعنی از ترس مردم و نظارت‌های شان به انجام اعمال صالحه،  ویا دوری از کارهای زشت اقدام می کنند!

گاهی با وجود اینهمه جاهلیت و اینهمه تفرق حجم دنیاي درونمان از وجود الله تهی میشود، آنوقت ما می مانیم و تنهایی و ترسهایمان، دردها و امیدهایمان یك آرزوي دور از دسترس.

 ای الله:  تنها نور وجود توست كه دلمان را آرام نگاه میدارد، آنقدر بی تو تنها هستیم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” ! پس نورت را هرروز و شب به دلمان بتابان و دستمان را رها نکن

پروردگارا در این مسیر تنها به تو پناه آورده ایم، پس: « اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً» خدایا مرا به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خودم وامگذار..

پس ای مومن اهل جماعت: نگران نباش، الله با ماست.

حد شراب خور فقط به خاطر ضرر شراب برای بدن است یا…؟

حد شراب خور فقط به خاطر ضرر شراب برای بدن است یا…؟

کاتب: مولوی نذیر احمد بلوچ

دسته ای از مردم ناآگاه به عنوان شبهه ای جهت توجیه جرم مشروب خوری وگناه خود و حتی عده ای جهت ایرادگیری از اسلام و حاکمیت اسلامی می گویند که اگر مشروب خور به خاطر ضرر شراب بر او حد جاری می شود همین شلاق خوردن برایش بسیار ضرر رسان تر از شراب است.

اجرای پاره ای از حدود که حق الله بر مردم است دارای حکمتهای مختلفی است و تنها نباید با نگرشی مادی گرایانه فقط جنبه ی مادی آن را در نظر گرفت بلکه باید به مضرات اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی که چگونه فرد و خانواده و جامعه را به سمت نابودی پیش می برد توجه کرد.

از نظر عقلی هم تنبیه فرد فقط تنبیه خود او است اما شراب خوردنش علاوه بر سرپیچی از فرمان الله، تنبیه و اذیت و آزار برای تمام مردم جامعه است.

به نظر شما تنبیه کردن یک شراب خور بیشتر ضرر می رساند یا تنبیه کردن فردی که نه تنها به خودش ضرر می رساند بلکه تمام جامعه را مورد اذیت و آزار قرار داده است؟  

ای مولوی، در برابر کشتار حافظان امنیت درسیستان و بلوچستان شیطان لال هستی، پس منتظر ناامنی هم باش

ای مولوی، در برابر کشتار حافظان امنیت درسیستان و بلوچستان شیطان لال هستی، پس منتظر ناامنی هم باش

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

چند روز پیش گروه اهل بغی جیش العدل که بعد از عملیات مبارک طوفان الاقصی در فلسطین، حرکات ایزائی خود بر علیه دارالاسلام ایران (که بعنوان تنها کشور مستقل و حامی فلسطین است) را افزایش داده است چند محافظ امنیت بلوچ بومی را در حین نماز خواندن قتل عام کرد.

زمانی که در سکوت مولوی ها با واکنش منفی و عمومی مردم بلوچ مواجه شد فوراً بدون شرم و حیا و دقیقا برخلاف تمام آنچه در این چند سال گذشته در مورد حافظان امنیت بومی گفته وانجام داده است طی بیانیه ای اعلام کرد که ما با نیروهای امنیتی بومی این کارها را نمی کنیم و چنین و چنان و…

همه می دانیم که اینها دروغ می گویند فقط کافی است به سایت خودشان و بیانیه های خودشان در مورد نیروهای امنیتی بومی در سالها و ماههای قبل مراجعه کنیم تا بدانیم چه گفته اند یا انجام داده اند.

با این وجود بسیاری از مولوی هایی که قادر به موضع گیری به نفع امنیت مردم هستند سکوت کرده اند. سخنی حکیمانه از سلف صالح هست که می گوید: «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیطانٌ أَخْرَسٌ». کسی که در زمانی که باید حق را بگوید و نگوید، یک شیطان دهان بسته است.

أبو مُطيع البَلخي از امام ابوحنیفه سوال می کند: در مورد کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و به این دلیل افرادی از او تبعیت می کنند و این شخص بر الجماعة قیام و خروج می کند، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، آیا این کار را صحیح می دانی؟ امام ابوحنیه گفت: نه.  بلخی می گوید گفتم: برای چه؟ در حالی که الله تعالی و رسولش به امر به معروف و نهی از منکر دستور داده اند و این فریضه ی واجبی است. امام ابوحنیفه با شناختی که از این افراد و ثمرات قیام نارس آنها داشت جواب داد: آنچه گفتی همانگونه است، اما این اشخاص در نتیجه ی این قیام، فسادی که به بار می آورند بیشتر از آنچه است که اصلاح می کنند، از ریختن خونها بگیر تا حلال کردن حرامها و از بین بردن اموال.[1]

دیروز هم باز دو نیروی حافظ امنیت که در سطح شهر سراوان در حال گشت زنی جهت حفظ امنیت مردم بودند توسط این گروههای مختلف تیرباران شده و کشته شدند، و باز سکوت این شیطانها لال را دیدیم، کسانی که قدرت تبلیغ و گفتن حقایق را دارند اما ساکت هستند.

این شیطانهای لال فقط کافی است یک نا امنی بر علیه نیروهای غیر امنیتی شروع شود، می بینی زبانهایشان جهت حمله به نیروهای امنیتی دراز است که چرا امنیت را برقرار نمی کنید و….

چنین مولوی ها و حتی سردارانی زمانی که در برابر کشتار نیروهای امنیتی توسط این برهم زنندگان امنیت سکوت کرده اند حق اعتراض ندارند.

امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید: اگر مردم بر امامی از مسلمین گرد آمدند، و مردم در امنیت قرار گرفتند، و راهها امن شد،(یعنی مرحله ی گذار انقلابات و خلاء قدرت تمام شد و جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام اسقرار پیدا کرد) در این حال اگر افرادی از میان مسلمین بخواهند بر امام و رهبر اهل الجماعة «على إمامِ أهلِ الجَماعةِ» قیام و خروج کند، باید مسلمین «أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ» این امام اهل جماعت را یاری برسانند، و چنانچه قادر به این کار نبودند باید در منازل خود بمانند و با کسانی که بر إمامَ أهلِ الجَماعةِ خروج و قیام کرده اند بیرون نروند و آنها را نیز یاری ندهند.[2]

این دستور مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله است.

ای بلوچ، تو نگاه کن مذهبت چیه؟

ای مولوی، تو هم غیرت و شهامت داشته باش و بر اساس امام مذهبمان تبلیغ کن.


[1]  الفقه الأبسط، ص 108

[2]  حاشية الشلبي على تبيين الحقائق (3/294)

داستانی حقیقی از معامله ی با الله در روزگار ما

داستانی حقیقی از معامله ی با الله در روزگار ما

کاتب: ماهدیم بلوچ

*✨﷽✨*

مردی داخل بقالی محله شد و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است؟ بقال گفت: 70 هزار تومان و سیب 40 هزار تومان. در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می‌شناخت، و او نیز در همان منطقه سکونت داشت. زن نیز قیمت موز و سیب‌ها را پرسید و مرد جواب داد: موز کیلویی 30 تومان و سیب 15 تومان.

زن گفت: الحمدلله؛ و میوه‌ها را خواست. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست که مرد بقال اشاره ای کرد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود. بقال میوه‌ها را به زن داد و زن با خوشحالی گفت الحمدلله بچه‌هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت.

هردو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می‌کرد.

مرد بقال رو به مرد مشتری کرد و گفت: به خدا قسم من تو را گول نمی‌زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی‌کند، و هرگاه می‌گویم میوه یا هرچه می‌خواهد مجانی ببرد ناراحت می‌شود، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه‌ها را ارزان می‌گویم. من با خداوند معامله می‌کنم و باید رضایت او را جلب کنم. این زن هر هفته یک بار به اینجا می‌آید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن از من خرید می‌کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می‌برم.در حالی که نمی‌دانم چگونه چنین می‌شود و این پول‌ها چگونه به من می‌رسد.

وقتی بقال چنین گفت، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید.

هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می‌گیری؛ نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه به خاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده دربرابر الله می‌ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت.

 لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمی‌داند مگر آنکه آن را برطرف نموده باشد.

در پاکستان هم: بله به حاکمیت اسلامی و نه به سکولاریسم

در پاکستان هم: بله به حاکمیت اسلامی و نه به سکولاریسم

به قلم: مُلا نور احمد (کوټه)

این سخن را به خاطر داشته باشید که توسعه دین الله متعال بدون اهل جماعت شدن و وحدت تحت یک دارالاسلام و پرچم واحد و سپس بدون جهاد امکان پذیر نیست، زمانی که به میدان جهاد می آیید باید عقیده شما مطابق با قرآن و سنت باشد، این سخن را به یاد داشته باشید که برای حاکمیت کتابی که شما بلند شده اید که زمین از آن الله است، مخلوق از آن الله می باشد بنابراین بر روی آن قانون چه کسی خواهد بود؟

به یاد داشته باشید که ما حاکمیت الله را قبول داریم و حاکمیت مخلوق را قبول نداریم .

من می خواهم به ملت پاکستان این را بگویم که برای این کشور فداکاری های بزرگی داده شده بود هزاران افراد به خاطر آن شهید شدند بر این بنیاد که مطلب پاکستان چیست «لا الہ الا اللہ»، که در این جا نظام «لا الہ الا اللہ» خواهد بود، حاکمیت الله تعالی خواهد بود، اگر اینگونه نکنیم پس قبل از قیام پاکستان در هندوستان هم مسلمانان با آزادی مذهبی زندگی می کردند لکن ما اگر با این هدف کشور را آزاد کرده بودیم که در اینجا فقط نماز خوانده بود، در اینجا فقط حج آزاد خواهد بود، در اینجا فقط مدارس خواهند بود، در اینجا فقط دعوت و تبلیغ خواهد شد (و نظام اسلامی نخواهد بود) پس من می خواهم بپرسم زمانی که در شبه قاره هند انگلیسی ها موجود بودند، در آن زمان هم هیچ کس را از نماز منع نکرده بودند

بنابراین زمانی که در پاکستان نظام اسلامی آوردن نبود، پس کشور را تقسیم کردن و فایده آن قربانی بزرگ چه شد؟

مسلمین باید بر علیه تمام کفار سکولار قیام کنند چه کفار سکولار جهانی و منطقه ای و چه کفار سکولار و مرتد داخلی و محلی.

هیچ راه دیگری وجود ندارد

زشتی و عاقبت ستم و ظلم

زشتی و عاقبت ستم و ظلم

گردآوری: ماهدیم بلوچ

مدتی است در بلوچستان ما به دلیل فقر عقیدتی و منهجی بلوچهای حنفی مذهب از آیات و احادیث صحیح و مشغول شدن به سخنان پراکنده ی مولوی های مرجئی، مردم به انواع ظلمها که بزرگترین آنها شرک و گرایش به سکولاریسم و سپس قتل به ناحق مسلمان است آلوده شده است.

ظالم شاید با ظلم کردن در حق دیگران برای مدتی کوتاه دنیایی خود را آباد کند و از زندگی خود لذت ببرد و از چشم مردم ظلم خود را بپوشاند ولی به یقین که در دنیا الله تلخی آن ظلمش را میچشاند و در اخرت نیز سخت ترین عذابها را برایش می‌دهد!

عَنْ عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا  عَنِ النَّبِيِّ  ﷺ  قَالَ: «الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (بخارى:2447)

از عبد الله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُمَا روایت است كه نبی ‏اكرم ﷺ  فرمود: «ظلم، باعث تاریكی‌های (متعددی) در روز قیامت می‌گردد.

رسول ‏الله  ﷺ میفرماید :

  •  هر كس كه ظلمی به برادرش نموده باشد، خواه به آبروی او لطمه زده و یا حق دیگری از او پایمال كرده است، همین امروز (در دنیا) از او طلب بخشش كند قبل از اینكه روزی (قیامت) فرا رسد كه در آن، درهم و دیناری، وجود ندارد. زیرا اگر اعمال نیكی داشته باشد، (در آنروز) به اندازه ظلمی كه نموده است، از آنها كسر میگردد. و اگر اعمال نیكی نداشته باشد، گناهان مظلوم را به دوش او (ظالم) می‌گذارند. (بخارى/ 2449)
  • اگر کسی در حق تان ظلم کرد از او در دنیا انتقام نگیرید، بگذاریدش به آخرت که آن روز یا بر اعمال نیک تان افزوده میشود و یا از گناهان تان کاسته میشود که هردو حالت به خیر تان است.

با آنکه دفاع از خود حق است اما اگر از طریق حاکمیت بر دارالاسلام نخواستیم به کسی که بر ما ظلم کرده است دست پیدا کنیم و حقمان را بگیریم بهترین را این است که آنرا به قیامت محول کنیم و دست از انتقام گیری های گاه وحشیانه برداریم که در مواردی خودش ظلمی بالاتر از ظلمی است که شخص مرتکب شده است.

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (4)

جماعت چیست و اهل جماعت شدن یعنی چه؟ (4)

ارائه دهنده: بِراهُندگ بلوچ

بر اساس «لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ» کسی که از جماعت و حاکمیت بر جماعت فاصله گرفته به میزانهایی از اجرای قوانین اسلام نیز خود را محروم کرده و دارای اسلام ناقصی شده و نمی توان او را اهل سنت نامید، سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم یعنی: در دارالاسلام حکومتی بودن، و کسی که حکومتی نباشد ترک سنت کرده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:  وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ: فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[1] و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت.

همین حدیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم روح مطلب را در ارتباط بین سنت و جماعت و اهل سنت بودن و عامل خارج کننده ی از دایره ی اهل سنت ادا کرده است؛ یعنی کسی که اهل جماعت نباشد اهل سنت واقعی هم نیست.

در این صورت، اهل سنت یعنی اهل جماعت و کسی که اطاعت خودش را در غیر معصیت از الله «لا طَاعَةَ في مَعْصِيَةٍ»[2] به رهبر حاکم بر دارالاسلام می دهد و از جماعت جدا نمی شود؛ و کسی که اطاعت خودش را در امور شرعی به رهبر حاکم بر جماعت و دارالاسلام نمی دهد ترک سنت کرده است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ : فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[3] و ترک سنت یعنی خارج شدن از جماعت؛ و  بوصیری این حدیث را به این شکل توضیح می دهد که: تَرْكُ السُّنَّةِ: الخُروجُ مِن الطَّاعةِ.[4] ترک سنت خارج شدن از اطاعت است، یا به قول الحاکم : تَرْكُ السُّنَّةِ بِالْخُرُوجِ عَنْ الْجَمَاعَة.[5] تَرْكُ السُّنَّةِ  با خارج شدن از الجماعة است و بر اساس تعریف رسول الله صلی الله علیه وسلم که می فرماید:  وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ: فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ. هر شخص مسلمانی که از حاکمیت بر دارالاسلام جدا می شود نه تنها اهل جماعت نیست بلکه اهل سنت نیز نیست و اهل فرقه بازی و تفرق و بدعت و سستی و بی ابهتی و ذلیلی و شکست است.


[1]  مسند أحمد بن حنبل10576-  10358/ الحاكم، المستدرک علی الصحیحین: ج۱/ ص۲۰۷، حدیث شماره: ۴۱۲ وأورده البخاري في “تاريخه” ٥/١٠٣

[2]  صحیح بخاری 7252-  4340

[3]  مسند أحمد بن حنبل10576-  10358/ الحاكم، المستدرک علی الصحیحین: ج۱/ ص۲۰۷

[4]  البوصيري، إتحاف الخيرة المهرة 5/59 /

[5]  ابن حجر العسقلاني – أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، فتح الباري شرح صحيح البخاري، شرح حديث (اجتنبوا السبع الموبقات ) كتاب الحدود وما يحذر من الحدود باب رمي المحصنات ج12 ص188 (حديث رقم: 6857 )

رافضی و روافض میان 4مذهب

رافضی و روافض میان 4مذهب

کاتب: بِراهُندک بلوچ

کلمه ی «رفض» یعنی رد کردن به ناحق است که معمولا نوعی طعن و برای تحقیر به کار می رود، و «رافضی» یعنی کسی که در موقع نیاز رهبر خود را رد می کند. به همین دلیل معاویه بن ابی سفیان به شخصی که از یاران علی بود با کنایه می گوید رافضی، یا زید بن علی به کسانی که در آخرین ساعات زندگیش را به بهانه ی امتناع او از توهین به دو خلیفه ابوبکر و عمر ترک کردند می گوید رافضی، یا به شیعیان غلات طرفدار ابوالخطاب که امام زمان خودشان را رد کرده بودند می گفتند رافضی. به همین ترتیب این کلمه رافضی در اصطلاح متعارف آن و در میان عربها به هر کسی که رهبرش را رد می کند گفته می شود.

امروزه به دلیل جهل به منابع لغوی و فقهی و شرعی و به دلیل نجدی زدگی که بر بسیاری از پیروان 4 مذهب معروف به اهل سنت و جماعت حاکم شده است بسیاری خیال می کنند که این کلمه تنها برای شیعیانی به کار می رود که ابوبکر و عمر را رفض و رد می کنند و علی را بر او برتری می دهند و… و یا در گذشته عده ای جاهل خیال می کردند هر کسی محب علی و آل بیت باشد رافضی است که امثال امام شافعی می گویند: إن کانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحمَّدٍ … فَلیَشهَدِ الثَّقَلانِ أنّی رَافضِی[1]، و جامی در مورد این شعر امام شافعی می گوید: گر بود رفض حب آل رسول، یا تولا به خاندان بتول؛ گو گوا باش آدمی و پری، که شدم من ز غیر رفض بری؛ کیش من رفض و دین من رفض است، رفع من رفض و مابقی خفض است؛[2]

اما لازم است بدانیم که این کلمه ی «رافضی» در مذهبی خاص محدود نشده است بلکه هر کسی از هر مذهب و فکری را در برمی گیرد که رهبر خودش را رد و رفض می کند.

ابن تیمیه حنبلی مذهب می گوید:

«فلا ينكر أن يكون في المنتسبين إلى الأئمة الأربعة من هو زنديق ملحد مارق من الإسلام، فضلا عن أن يكون رافضيا!»[3]

یعنی: انکار نمی‌کنیم که در میان منتسبین به امامان اربعه فرد زندیق و ملحدِ از اسلام دررفته‌ای باشد، چه رسد به اینکه در میان آن منتسبین فردی [یافت شود که] رافضی باشد!

پس انتساب بعضی از دین‌فروشان به مذاهب اربعه تو را نفریبد و باید بتوانی رافضی میان مذهبت را خوب تشخیص بدهی و از او دوری و کناره گیری کنی اینها از اسباب و حتی از عوامل و مروجین فتنه و تحریک به اغتشاش و ناامنی در جامعه بوده و هستند، پس:

  • اگر می بینی فلان مولوی از لائیکها و سکولارها دفاع می کند و حتی خواستار مسئولینی لائیک و سکولار است و یا از بهائی های مرتد و سایر ملحدین از اسلام در برابر دارالاسلام و جماعت حاکم بر دارالاسلام ورهبریت آن دفاع می کند اما در عین حال خودش را پیرو یکی از مذاهب اربعه می داند شک نداشته باش یکی از روافض میان مذهبت است و با مذهبت و عقل و شعورت بازی می کند.
  • اگر می بینی که فلان مولوی و شیخ و ماموستا و آخوند در موقع نیاز و مثلاً در اغتشاشات «زن، هرزگی، فاحشگی» در دارالاسلام ایران رهبر حاکم بر دارالاسلام و جماعت ایران را رد و تنها می گذارد و یا مثل دارودسته ی منافقین فقط تماشاچی و نظاره گر می شود و یا اینکه با زبان یا دست در جبهه ی کفار سکولار و اشغالگر خارجی و احزاب مرتد محلی و هرزه های داخلی قرار می گیرد، چنین شخصی از هر مذهبی باشد یک رافضی است، هر چند خودش را حنفی یا شافعی و شیعه و نجدی و سکولار و ملی گرا و غیره بنامد.

  در اثری که به بعضی از سلف منسوب است، آمده که «رُب تال للقرآن والقرآن يلعنه»، یعنی چه بسیارند کسانی که قرآن را تلاوت کرده و قرآن آنها را لعن می‌کند!

رافضی یعنی همین و به همین سادگی. پس فریب گروهها و رسانه های نجدی و نجدی زده را نخورید و ناخواسته در دارالسالام ایران خودتان تبدیل به رافضی نشوید.


[1]  دیوان الإمام الشافعی، ایمان البقاعی، ص۷۲

[2]  جامی، هفت اورنگ، سلسلة الذهب، دفتر اول، بخش ١٥٨

[3]  ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية، الناشر: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، ج 4، ص 134

زنانگی و تربیت زنانه؛ گنجینه‌ای برای زندگی مشترک

زنانگی و تربیت زنانه؛ گنجینه‌ای برای زندگی مشترک

کاتب:  نورالدین قوطیط
ارائه: ماهدیم بلوچ

در گذشته، تا حدود صد سال پیش، دختران صرفا با آموزشهای دینی و در محیطی کاملاً زنانه و در کنار مادر، خواهر، خاله، مادربزرگ و همسایه‌های خود رشد می‌کردند.

این فضای عقیدتی و زنانه فرصتی طبیعی برای آنان فراهم می‌ساخت تا:

۱. ویژگی‌های زنانگی در آن‌ها به تدریج شکوفا شود، 

۲. با امور و مسائل خاص زنان آشنا شوند،

۳. در مدیریت و سامان‌دهی امور خانه تجربه کسب کنند و مهارت بیابند،

۴. برای زندگی زناشویی و مسئولیت‌های آن در برابر شوهر  و فرزندان آماده شوند، 

۵. و مهارت‌های خانه‌داری مانند  آشپزی و خیاطی و…  را فرا گیرند.

دختری که در چنین فضایی پرورش می‌یافت، هنگام ورود به زندگی مشترک با آمادگی کامل، بدون دغدغه و آسوده‌خاطر گام برمی‌داشت، چرا که سال‌ها تجربه و آموزش در محیط زنانه، او را برای این مرحله‌ی جدید آماده ساخته بود.

اما شرایط سکولار امروز به کلی متفاوت است. دختران از کودکی تا سنین بیست و حتی سی‌سالگی، بیشتر وقت خود را در محیط‌های بیرونی می‌گذرانند؛ از مدرسه گرفته تا دانشگاه. این حضور روزانه در فضاهایی که نیازمند ویژگی‌هایی چون جرأت، شجاعت، ماجراجویی، چالش‌پذیری، رقابت و مواجهه با دیگران است، به تدریج روحیه و شخصیت آنان را دگرگون می‌سازد و به جای اطاعت و سازندگی گاه آنها را تبدیل به قدرتنمایی در برابر شوهر می کند.

نتیجه چیست؟ این دختران دیگر آمادگی کامل برای ایفای نقش زنانه‌ی خود ندارند. حتی اگر وارد زندگی مشترک شوند، تجربه و مهارت کافی در خانه‌داری، مدیریت خانواده و بهره‌گیری از شریعت الله و میراث غنی زنانه که از  منهج اسلامی و زندگی در کنار زنان خانواده (چون مادر، مادربزرگ، خاله و عمه) کسب می‌شود، ندارند؛ میراثی که در زندگی مشترک بسیار ارزشمند و حیاتی است.

به همین دلیل، امروزه می‌بینیم بسیاری از دخترانی که به سنین بیست یا حتی سی سالگی رسیده‌اند، با چالش‌هایی چون:

✓ آشنایی اندک با ابتدایی‌ترین مسائل و حقوق شوهر و پدر خانواده و مدیریت اسلامی فرزندان
✓ توانایی محدود در  خانه داری و تهیه غذاها و شیرینی‌های ساده، 
✓ و نگرانی و تردید نسبت به زندگی زناشویی آینده، 

روبه‌رو هستند. این وضعیت در طیف وسیعی از دختران، چه متعهد و چه غیرمتعهد، دیده می‌شود.

و صلی الله على سيدنا محمد و على آله و صحبه وسلم و بارك