مهم برای مسلمانان! معرفی برنامه‌های «اسلام دموکراتیک» (2)

مهم برای مسلمانان! معرفی برنامه‌های «اسلام دموکراتیک» (2)

ترجمه و ارائه ی: محمد اسامه

اسلام مدنی دموکراتیک

پنج رکن دموکراسی برای اسلام. چگونه غرب [کافر محارب و اشغالگر] می‌تواند اصلاحات [ به معنی دقیقتر: تخریب] در اسلام را ترویج دهد.[1]

مدل‌های رقیب اسلام برای برتری معنوی و سیاسی با هم رقابت می‌کنند و این امر پیامدهای جدی برای سایر نقاط جهان دارد. رهبران غربی با درک روشن از مبارزه ایدئولوژیک جاری در اسلام و تمایز قائل شدن بین نیروهای رقیب در اندیشه اسلامی، می‌توانند شرکای مسلمان مناسب را شناسایی و با آنها همکاری کنند تا از افراط‌گرایی و خشونت جلوگیری کرده و دموکراسی‌سازی و توسعه را تشویق کنند.

این ایده که جهان خارج باید برای توسعه یک مدل میانه‌رو و دموکراتیک از اسلام تلاش کند، دهه‌هاست که رواج دارد، اما تنها از 11 سپتامبر 2001 رواج یافته است.

توافق عمومی وجود دارد که این یک رویکرد سازنده است. اسلام شامل ایدئولوژی‌ها و جنبش‌های سیاسی بسیاری است که برخی از آنها ثبات جهانی را تضعیف می‌کنند. بنابراین، تشویق نیروهایی در اسلام که خواستار یک نظم اجتماعی میانه‌روتر، دموکراتیک‌تر، صلح‌آمیزتر و مداراجویانه‌تر هستند، منطقی است.

تغییر دین پیشرو جهان کار آسانی نیست. اگر “ایجاد یک مکانیسم دولت-ملت” یک کار دشوار است، پس “ایجاد یک ساختار مذهبی” پرخطرترین و دشوارترین است.

اسلام نه یک نظام همگن است و نه خودکفا. بسیاری از مشکلات و تأثیرات خارجی با دین گره خورده‌اند. بسیاری از نیروهای سیاسی در جهان اسلام عمداً سعی در «اسلامی کردن» این بحث دارند تا به اهداف خود برسند.

بحران کنونی در اسلام دو مؤلفه اصلی دارد: ناتوانی در توسعه بر اساس شرایط خود و از دست دادن ارتباط با نظام مسلط جهانی. جهان اسلام با عقب‌ماندگی عمیق و درماندگی نسبی خود مشخص می‌شود.

بسیاری از راه‌حل‌های بومی – مانند ملی‌گرایی، پان‌عربیسم، سوسیالیسم عربی و انقلاب اسلامی – در حال شکست هستند و منجر به ناامیدی و خشم می‌شوند. در عین حال، جهان اسلام، از یک سو، از همگام شدن با فرهنگ مدرن جهان امتناع می‌کند و از سوی دیگر، به حاشیه اقتصاد جهانی می‌رود و وضعیتی ناخوشایند را برای هر دو طرف ایجاد می‌کند. مسلمانان راه‌حل واحدی برای بحران خود ندارند: چه چیزی باعث آن می‌شود و جامعه آنها در نهایت باید چگونه باشد.

غرب با این سؤال روبرو است که از کدام ایدئولوژی (یا ایدئولوژی‌ها) حمایت کند، از کدام روش‌ها استفاده کند و چه اهداف واقعی و ملموسی را تعیین کند.؟


[1]  مطالعه ی قسمتهای مختلف این مقاله جهت درک کل مطلب لازم است بخصوص قسمت اول

علماء و رسالتی که در حال فراموشی است

علماء و رسالتی که در حال فراموشی است

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

در طول تاریخ اسلام، علمای راستین چراغ راه امت و وارثان حقیقی پیامبران بوده‌اند؛ اما وارث بودن تنها با عنوان و لباس حاصل نمی‌شود، بلکه با حق گوئی، عمل، مسئولیت و ایستادگی در برابر ظلم و بدعتهای مختلف معنا می‌یابد.

امروز امت اسلامی در آتش ستم، اشغال و فقر می‌سوزد، اما بسیاری از کسانی که خود را عالم می‌نامند، رسالت دینی را در محدودهٔ مسائل جزئی و فردی خلاصه کرده‌اند؛ در حالی‌که قرآن از آنان می‌خواهد در برابر باطل، استبداد و طاغوت بایستند.

دانش فقه عبادات و احکام فردی، بخشی از  دین است، اما اگر عالم در برابر انحراف مسلمین از اولولیات مثل طاغوت شناسی ( هر جای قرآن و سنت اسمی از طاغوت آمده یعنی کافر که بعد از شیطان و در میان انسانها و بر اساس آیه 17 سوره حج 5 دسته هستند) و کفر به طاغوت( کفر به این طاغوتهای شش گانه)، دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان، اهل جماعت شدن، ستم حاکمان، ظلم و وابستگی امت سکوت کند، در حقیقت بخشی اصلی از اولویات رسالت نبوی را وانهاده است. علم بدون غیرت و اقدام، چون نوری است که در زندان خاموش بماند.

انبیا برای اقامهٔ توحید و عدالت مبعوث شدند، نه برای سازش با ظلم. آنان در برابر فرعون، نمرود و ابوجهل ایستادند، تا دین خدا تنها در مسجد و کتاب نماند، بلکه در جامعه و سیاست نیز حاکم گردد. عالم راستین نیز باید چنین باشد؛ زبانش باید صدای عدالت باشد و علمش باید در خدمت عزت امت و دفاع از مظلومان به کار رود.

متاسفانه بیشتر کسانی که بر منابر رسول الله صلی الله علیه وسلم تکیه زده اند خطیب هستند نه عالم؛ با این وجود، امروز امت از علما انتظار دارد که از قالب درس و منبر فراتر روند، و بار دیگر علم را به رسالتش بازگردانند: هدایت، قیام به حق و مبارزه با هر طاغوت فکری، فرهنگی یا سیاسی.

ما در جاهلیتی گرفتاریم که از جاهلیت پیش از اسلام نیز تاریک‌تر است

  ما در جاهلیتی گرفتاریم که از جاهلیت پیش از اسلام نیز تاریک‌تر است

کتاب:  سیدقطب رحمه‌الله

ارائه دهنده: ابراهیم یعقوبی

جاهلیت یعنی دوری از حق. امروز امت اسلامی در گردابی از جاهلیت غرق شده است؛ جاهلیتی پیچیده‌تر، فریبنده‌تر و سهمگین‌تر از جاهلیت نخستین.

حق یعنی حکم الله، و الله جل جلاله در مورد این جاهلیت خطاب به جاهلها می فرماید: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ (مائده/50) آیا حکم جاهلیت را می‌جویند؟

آری… امروز جهان ما با قوانین جاهلی اداره می‌شود، با فرهنگ جاهلی شکل می‌گیرد، و در بسیاری موارد عقیدتی با افکاری ساخته می‌شود که هیچ ربطی به وحی الهی ندارد.

هرآنچه در اطراف ماست ــ از افکار و ایدئولوژی‌ها گرفته تا عادات، رسانه‌ها، هنر و سیستم‌های حکومتی ــ همه نشانی از جاهلیت دارد.

حتی بسیاری از چیزهایی که «اسلامی» نامیده می‌شوند، درحقیقت تنها برچسبی دینی بر کالبدی جاهلی هستند.

به همین دلیل است که ارزش‌های الهی در دل‌هایمان رسوخ نمی‌کند.

چرا؟ چون خداوند فرمود: فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ (بقره/10) در دل‌هایشان بیماری است؛ و دل بیمار، حقیقت را نمی‌پذیرد تا اینکه از بیماری جاهلیت پاک شود.

اینجاست که باید از خود بپرسیم چرا نسلِ قهرمانِ صدر اسلام امروز تکرار نمی‌شود؟

زیرا ما از همان سرچشمه‌ای نمی‌نوشیم که آنان نوشیدند. نسل نخستین اسلام با همین آیه ساخته شد: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام/162) ولی امروز، امتِ ما با جاهلیت زندگی می‌کند، با جاهلیت می‌اندیشد، از جاهلیت الگو می‌گیرد و به همین دلیل، نتیجه‌اش چیزی جز ضعف، تفرقه و سرگردانی نیست.

رسول الله صلی الله علیه وسلم دربارهٔ چنین وضعیت‌هایی هشدار دادند: از ابوسعید خُدری ـ رضی الله عنه ـ روایت است که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند:

لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ، حَتَّى لَوْ دَخَلُوا فِي جُحْرِ ضَبٍّ لَاتَّبَعْتُمُوهُمْ. «حتما وجب به وجب و گز به گز از راه و روش کسانی که پیش از شما بودند پیروی خواهید کرد، تا جایی که اگر وارد لانهٔ سوسمار شوند، حتما در پی آنها خواهید رفت». گفتیم: یا رسول الله، آیا منظور شما یهودیان و نصرانیان هستند؟ فرمود: فَمَنْ؟: «پس چه کسی است؟»[1]

و امروز ما دقیقاً در همان مسیر هستیم؛ پیروی از جاهلیت مدرن، و واگذاشتن قرآن.

راه نجات: گسستن از جاهلیت و بازگشت به سرچشمهٔ ناب است:

  • اگر می‌خواهیم حرکت اسلامی دوباره زنده شود،
  • اگر می‌خواهیم امت، عزت گذشته را بازگرداند،
  • اگر می‌خواهیم نسل صدر اسلام تکرار شود،

پس ناگزیر باید همهٔ رشته‌های جاهلیت را از فکر، قلب، جامعه و حکومت قطع کنیم.

خداوند دستور داد: فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ (مائده/49) طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کن.

و هرکس از این حکم روی گرداند، قرآن می‌گوید او یا کافر است یا ظالم یا فاسق (مائده:۴۴–۴۷).

اسلامِ واقعی وقتی زنده می‌شود که مصدر فکر، قانون، ارزش‌ها، اخلاق و سیاست ما همان باشد که اصحاب از آن ساختند:

قرآن و سنت، نه فرهنگِ مدرن سکولار و سیاست‌های جاهلی. بازگشت باید برای شدن باشد، نه دانستن. بازگشت به قرآن فقط برای دانش نیست؛ بلکه برای ساختن قلب، شخصیت و جامعه است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: الْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ.[2] قرآن یا به نفع توست یا علیه تو.

یعنی:اگر آموختی ولی عمل نکردی، حجت علیه تو خواهد بود.

بازگشت باید با این نیت باشد: می‌خواهیم بدانیم قرآن چگونه انسان می‌سازد… و ما نیز همان‌گونه بشویم.

خداوند می‌فرماید: إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اسراء/9) این قرآن هدایت می‌کند به استوارترین راه.

امروز دو راه بیشتر نداریم: راه قرآن یا راه جاهلیت؛ یا در صف امت محمد ﷺ هستیم، یا در صف جاهلیت. چون خدا فرمود: مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ (احزاب/4) دل، دو قبله نمی‌پذیرد. یا قبله‌اش خداست، یا طاغوت. یا قرآن حاکم است، یا جاهلیت.


[1]  البخاري (7320)، ومسلم (2669)، وأحمد (11800)

[2]  مسلم 223

آیا هنوز نمی دانی احزاب بلوچ مزدور آمریکا و غرب هستند؟

آیا هنوز نمی دانی احزاب بلوچ مزدور آمریکا و غرب هستند؟

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

عده ای هنوز نمیخواهند باور کنند که احزاب مسلح بلوچ موجود در ایالت بلوچستان پاکستان همگی مزدور آمریکا و غربند که بلوچها را در راه اهداف و برنامه های غربی ها خرج می کنند.

غربی ها برایشان مهم نیست این حزب بلوچ خائن حزبی سکولار مثل ارتش آزادیبخش بلوچ BLA) ) است یا حزبی به ظاهر اسلامگرا مثل جیش العدل پاکستان نشین.

آمریکا و غرب اینها را همچون دستمال توالت مورد استفاده قرار می دهد و اصلا برایش مهم نیست این احزاب با شعارهای قومیتی و نژاد پرستی سکولاریستی و داشتن واحد انتحاری تیپ مجید به پیش می روند یا با شعارهای اسلامگرایانه و جهادی و واحد فدائی دارند؛ بلکه مهم برایش منافع مقطعی خودش و گرفتن امتیازات لازم از طرفهای مختلف است.

آشکار ترین علامتی که همه دیدیم این بود زمانی که پاکستان و چین در مورد BLA در سازمان ملل خواستار تروریستی نامیدن آن شدند، آمریکا و و فرانسه قطعنامه پاکستان برای تعیین ارتش آزادیبخش بلوچ (BLA) و واحد انتحاری آن، تیپ مجید، به عنوان سازمان‌های تروریستی جهانی را رد کردند و به این شکل حمایت خود از این حزب بلوچ را اعلام و آشکار کردند.

پاکستان و چین مدعی بودند همچنانکه داعش و القاعده به عنوان سازمانهای تروریستی جهانی معرفی شده اند BLA نیز باید معرفی شود چون هم اردوگاهی خارج از پاکستان و در افغانستان دارد و عملیات آن در آن سوی مرز پاکستان انجام می‌شود که ثابت می‌کند یک سازمان تروریستی جهانی است و گروه انتحاری دارد.

 با این معیارها حکومتهای پاکستان و چین باید جیش العدل را هم جزو گروه تروریستی جهانی معرفی می کردند چون هم گروه فدائی ( به قول آنها انتحاری) دارد و هم خارج از مرزهای ایران و در پاکستان اردوگاه آشکار دارد و از آنجا عملیاتهایش را رهبری و مدیریت می کند، اما تمام این کفار جهانی دارای سیاست یک بام و دو هوا هستند و تمام سیاستهایشان حول محور منافعشان می چرخد نه حقایق و واقعیتها.

همه ی ما می دانیم که ادعای چین و حکومت دست نشانده ی پاکستان مبنی بر داشتن پایگاه حزب سکولار و مرتد (BLA)  دروغ محض است اما در کنار این نه تنها ما بلکه تمام دنیا می داند و خود جیش العدل هم اقرار دارد که در پاکستان پایگاه دارد و پنجگور تنها یکی از مراکز آشکار سکونت خانواده های آنهاست.

آیا هنوز نمی خواهی بپذیری که جیش العدل مزدور آمریکا و غرب است و در حال معامله بر سر جان و ناموس و مال و خاک و امنیت بلوچها و سرزمینش؟  

سؤال از مولوی عبدالحمید: بر هم زنندگان امنیت میان بلوچها و علماى فتنه‌گر امروز چه کسانی‌اند؟

سؤال از مولوی عبدالحمید؛ بر هم زنندگان امنیت میان بلوچها و علماى فتنه‌گر امروز چه کسانی‌اند؟

کاتب: نذیر احمد بارکزایى

مولوی عبدالحمید یکشنبه 25 آبان 1404 در دارالعلوم نوبندیان در مورد حفظ امنیت گفت: “توصیه و تاکید بنده به کسانی که در داخل و بیرون از مرزها هستند آن است که امنیت حفظ شود. حفظ امنیت به نفع همه ست… برای پیگیری مسائل و مشکلات راههای درست وجود دارد، اگر راههای درست نتیجه نداد باید پیگیری بیشتری صورت گیرد.”

بخشی از این سخنان مولوی عبدالحمید خطاب به کسانی خارج زا مرزهای ایران است اما مشخص است در مورد بلوچهای ایالت بلوچستان پاکستان صحبت نمی کند، چون به دنبال آن در مورد پیگیری مسائل و مشکلات از راههای صحیح صحبت می کند، یعنی مشکلات مردم در استان سیستان و بلوچستان و پیگیری ها توسط همین مردم.

اما در آن طرف مرزهای کدام دسته از بلوچها هستند که از راههای صحیح مسائل و مشکلات را پیگیری نمی کنند و امنیت مردم و مرزها را بر هم می زنند؟ مشخص است: گروههایی مسلح چون جیش العدل و مولوی های فراری و تحریک گری چون مولوی عبدالغفار نقشبندی فتنه گر.

سوال اینجاست چرا مولوی عبدالحمید به صراحت از این برهم زنندگان امنیت صحبت نمی کند و از آن صراحت گوئی و جسارت امام ابوحنیفه رحمه الله خود را محروم کرده است؟  

مولوی عبدالغفار نقشبندی نمادی از آن دسته از افرادی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در موردشان فرموده است: إن أخوفَ ما أخاف على أمّتي كلُّ منافقٍ عليمُ اللسانِ.[1] . ترسناک‌ترین دشمنی که از آن درباره امتم بیم دارم منافق دانا و سخنور است.

ای مسلمانان بلوچ و غیر بلوچ: رسول الله صلی الله علیه وسلم که پیامبر من و شماست اینگونه ما را از فتنه ی علمای سوء ترسانده و برحذر داشته و این سخن، تنها برای گذشته نیست؛ بلکه برای زمانِ ما نیز هشدار است.

مولوی عبدالحمید باید جواب دهد امروز مصداق برهم زنندگان امنیت در آن سوری مرزها و ساکن در پاکستان چه کسانی هستند؟

چرا از منبرِ خانهٔ خدا، به‌جای هشدار دربارهٔ فتنه و نفاق، مردم را آرام و غافل و سرگردان می‌سازند؟ آیا وظیفهٔ عالم، بیانِ حق نیست؟

مگر اهل علم نگفته اند:  قُلِ الْحَقَّ وَ إنْ کانَ مُرّاً؛ حق را بگو هر چند ( نزد عده ای) تلخ باشد؟

مگر فتنه امثال مولوی نقشبندی و جیش العدل بزرگترین عامل برهم زننده امنیت در میان بلوچها نیست؟ مگر بعد از شرک به الله منکری بزرگتر از قتل به ناحق مسلمان وجود دارد که اینها مروج و انجام دهنده ی آن هستند؟

از ابوسعید خُدری رضی الله عنه روایت است که گفت: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: ‌مَنْ ‌رَأَى ‌مِنْكُمْ ‌مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ.[2]هریک از شما که منکری دید آن را با دستش تغییر دهد، پس اگر نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با دلش آن را (بد بداند)، و آن ضعیف‌ترین (مرتبه‌ی) ایمان است.

پس چگونه عالمی فتنه و نفاق و بر هم زدن امنیت و حتی پیمان با دشمنان اسلام را می‌بیند و از اینکه اسمی از فتنه گران و برهم زنندگان امنیت ببرد لب فرو می‌بندد؟

اگر واقعاً از راهِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله پیروی می‌شود، چرا در برابرِ بغاوت، آشوب و تحریکِ جوانان علیه دارالاسلام سکوت می‌کنند؟

چرا از نامِ دین و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله، سپرِ سیاست غیر شرعی ساخته‌اند و جوانانِ ساده‌دل بلوچ را با سکوت خود به دامِ مرگ می‌کشانند؟

اهل سنت بلوچستان باید علماى دنیاطلب، سازش‌گر و خاموش در برابر فتنه گران را بشناسد و فریبِ زبانِ شیرینِ و کلی گوئی ها و جنگ زرگری آنان را نخورد و از هر عالمی که علمش را برای دفاع از جایگاه خود، یا برای فریبِ امت به کار می‌گیرد، دوری کند.


[1]  احمد 143- الألباني، السلسلة الصحيحة 1013

[2]  مسلم 49

خطاب و استدلالی به سران مزدور پاکستان که به جیش العدل  مزدورتر از خودشان پایگاه و زمین داده اند

خطاب و استدلالی به سران مزدور پاکستان که به جیش العدل  مزدورتر از خودشان پایگاه و زمین داده اند

کاتب:  عبدالملک اربابی مکرانی

ای سران دست نشانده ی پاکستان که اگر حقوق شما تنها به مدت یک سال از سوی آمریکا و آل سعود تامین نشود تبدیل به گروههای مافیایی عشایری می شوید که فرقی با گردنه گیران ندارید و به سرعت به صدها گروه تقسیم می شوید:  گمان نکنید هر کس که خود را مومن و مجاهد می داند و در زمین ی سیاست با شما لبخند می‌زند و شما هم لبخندی و خدماتی تحویلش می دهید، نزد امت اسلامی جایگاهی دارد.

شما خودتان وابسته و دست نشانده و خائن به امت اسلامی هستید که هزاران مومن و مجاهد و حتی خواهرانی چون پروفسور عافیه صدیقی آن دانشمند بزرگ را تحویل آمریکائی ها دادید یا برای دشمنان ترور کردید، اما در کنار این گروههایی چون جیش العدل را در پنچگور و غیره سکونت داده اید . یعنی مزدورانی که مزدور پرور شده اید.

ما مسلمانان می‌دانیم که وابستگی و همکاری با دشمنان امت از نظر قرآن و سنت مذمت شده است.

از ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ روایت است که گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود:مَن تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ .[1] هرکه خود را به قومی شبیه سازد، از آنان است.

بنابراین، هر رفتار سیاسی یا اجتماعی که وابستگی به دشمنان اسلام را نشان دهد، از دید شریعت الله نشانه ی هم رنگ شدن و هم جبهه ای شدن  و در نهایت نشانه ی ذلت و بی‌غیرتی و نقض عزت امت و سقوط غیرت ایمانی محسوب می‌شود.

مسلمان واقعی عزتش را از خدا می‌گیرد، نه از قدرت‌های جنایتکاری چون آمریکا و آل سعود و پاکستان.

هرکس برای جلب رضایت آمریکا، و هر یک از نوکرانش چون پاکستان یا هر دشمن امت دست به عملی بزند که با عزت اسلامی ناسازگار باشد، و یا کار یانجام دهد که سودش به نفع این دشمنان و ضررش متوجه مسلمین شود تنها خود را خوار و ذلیل کرده است.

جیش العدل همان گروهی است که در راستای اهداف دشمنان اسلامی در پاکستان ساکن شده و هر چند وقت یکبار که دشمنان مناسب ببینند عده ای فریب خورده را جهت انجام حرکتهای ایزائی به ایران می فرستد و در تمام این سالهایی که فعالیت کرده باعث رسیدن کوچکترین خیری به مردم بلوچ نشده است.

نه باعث از بین رفتن نا امنی شده که خودش از بزرگترین عوامل ناامنی است و نه رفاهی برای مردم آورده که باز خودش یکی از اسبابهای اصلی فرار سرمایه گذاری ها و انجام کارهای خدماتی بزرگ و زیرساختی در میان بلوچهاست.

پس سران خائن پاکستان بدانند که مردم مسلمان و حنفی مذهب بلوچستان ایران همچون دشمنان اصلی خود به آنها نگاه می کنند همچنانکه مردم بلوچ افغانستان و ایالت بلوچستان تحت اشغال پاکستان هم آنها را دشمن خود می دانند.  


[1]  أخرجه أبو داود (4031) واللفظ له، وأحمد (5114)

جنایات دست‌نشاندگان آمریکا و غرب در تیراه و وزیرستان

جنایات دست‌نشاندگان آمریکا و غرب در تیراه و وزیرستان

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

آه امتِ مظلوم کجاست؟

باز هم خون بی‌گناهان بر زمین ریخت و باز هم سکوت سنگینِ جهانِ مدعیِ حقوق بشر!

شب گذشته، پهپادهای دارالکفرِ پاکستانی – همان ارتش دست‌نشاندهٔ آمریکا و غرب – بر یک مراسم عروسی در تیراهِ خیبرپختون‌خوا حمله کردند؛

جایی که باید پر از شادی و سرور می‌بود، به خون و خاک تبدیل شد.

طبق گزارش‌ها، ده نفر به شمول زنان و کودکان شهید شدند؛ بی‌هیچ جرم، بی‌هیچ گناه.

این اولین بار نیست؛ سال‌هاست که در وزیرستان، تیراه و تمام مناطق قبایلی، همین جنایات ادامه دارد:

حملات کور، بمباران‌های شبانه، و پهپادهایی که آسمان را به ابزار اشغال و وحشت تبدیل کرده‌اند.

اما پرسش اصلی این است: چرا این جنایات هرگز متوقف نمی‌شود؟

زیرا رژیمی که این حملات را انجام می‌دهد، حکومت مستقل نیست؛ بلکه بازوی اجرایی سیاست‌های آمریکا و غرب است.

دهه‌هاست که استخبارات پاکستان زیر چتر CIA و پنتاگون عمل کرده و هرجا که اربابان خارجی خواسته‌اند، خون مسلمانان را ریخته است.

هرگاه آمریکا بخواهد پیام قدرت بدهد، هرگاه غرب بخواهد منطقه را بی‌ثبات نگه دارد، این ارتش‌های مزدور هستند که دکمهٔ حمله را می‌زنند.

از آن دردناک‌تر، سکوت شرم‌آور جهان اسلام است.

کجاست غیرت؟

کجاست صدای عدالت؟

چرا خون مردم مظلوم وزیرستان و تیراه در هیچ نشست جهانی مطرح نمی‌شود؟

چرا رسانه‌های غربی که برای مرگ یک حیوان در اروپا اشک می‌ریزند، برای کشته شدن زنان و کودکان مسلمان حتی یک خط نمی‌نویسند؟

این جنایات ادامه دارد، زیرا ستمگران مطمئن‌اند که کسی آنان را بازخواست نخواهد کرد.

اما اگر امت بیدار شود، اگر یک‌صدا فریاد برآورد، نه پهپادها جرأت خواهند کرد بر آسمان مسلمانان پرواز کنند، نه مزدوران جرأت خواهند کرد دکمهٔ مرگ را بفشارند.

امروز باید گفت:

خون شهدای تیراه سند رسوایی آمریکا و مزدوران آن است.

و این خون روزی گریبان ستمگران را خواهد گرفت؛

روزی که مظلومان برخیزند و بگویند:

بس است!

دخالت دارالکفرطاری پاکستان و استقلال فتوای اسلامی: فتوا علیه کفار داخلی

دخالت دارالکفرطاری پاکستان و استقلال فتوای اسلامی: فتوا علیه کفار داخلی

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

هیئت دارالکفرطاری پاکستان به سادگی و با وقاحت خواستار شد که دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان (طالبان) فتوا صادر کند تا جنگ جاری در پاکستان بر علیه آمریکا و مزدورانش غیرمشروع و ناروا اعلام شود. این اقدام نه تنها بی‌حرمتی آشکار به استقلال فتوای اسلامی است، بلکه تلاش روشن برای تحریف شریعت و دخالت بی‌شرمانه در امور مسلمین محسوب می‌شود.

رحمت‌الله نجیب، معاون اداری وزارت کشور امارت اسلامی، به روشنی تأکید کرد که صدور فتوا درباره مشروع یا غیرمشروع بودن جنگ در پاکستان هیچ ارتباطی به دارالاسلام امارت اسلامی افغانستان ندارد و دارالافتاء امارت اسلامی به صورت مستقل و بر اساس احکام شرعی فتوا صادر می‌کند.

نکته مهم و روشن این است که علما و دارالافتاء در خود پاکستان علیه نظام کفری آن کشور فتوا داده‌اند و جهاد علیه اشغالگران و ظلم حاکمان کفری را جایز و مشروع اعلام کرده‌اند. بنابراین ادعای دخالت پاکستان برای تحمیل فتوا بر دارالاسلام افغانستان، نه تنها بی‌اساس است، بلکه با واقعیت فقهی و شرعی پاکستان کاملاً در تضاد است.

هیچ نهادی نمی‌تواند تعیین کند چه فتوایی باید ارائه شود؛ فتوا تنها بر اساس شریعت و حقیقت صادر می‌شود و مصالح سیاسی یا فشارهای خارجی نباید آن را تحت تأثیر قرار دهند.

امروز بیش از هر زمان دیگری روشن است که استقلال فقهی و صداقت در ارائه احکام شرعی، خط قرمز امت اسلامی است و هیچ قدرتی نباید آن را زیر پا بگذارد.

 دخالت دارالکفر طاری پاکستان و امثال آن، نه تنها مشروعیت ندارند، بلکه نشان‌دهندهٔ ضعف اخلاقی و سیاسی آن‌هاست.

اهل سنت و جماعت ایران از طالبان پاکستان و سایر گروههای جهادی و بخصوص از اتحاد مجاهدین انتظار دارد همچنانکه امارت اسلامی افغانستان ریشه ی گروههای اهل بغی بلوچ ایرانی چون جیش العدل و غیره را در افغانستان خشکانده آنها نیز این مزدوران پاکستان را که به واسطه ی پاکستان مزدور آمریکا شده اند و امنیت داخلی بلوچهای ایران را به نفع دشمنان ما برهم می زنند از پاکستان برانند.

د پاکستان د دارالکفر(طاری) مداخلت او د اسلامي فتوا خپلواکي: د کورني کفارو پر ضد فتوا

د پاکستان د دارالکفر(طاری) مداخلت او د اسلامي فتوا خپلواکي: د کورني کفارو پر ضد فتوا

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

د پاکستان د دارالکفر(طاری) د هیئت په څرګنده بې‌شرمۍ غوښتنه وکړه چې د افغانستان د دارالاسلام امارت اسلامي (طالبان) فتوا صادر کړي څو په پاکستان کې روانه جګړه ناجایزه او ناروا وښيي. دا اقدام نه یوازې د اسلامي فتوا خپلواکي ښکاره سپکاوی دی، بلکې د شریعت تحریف او د مسلمانانو په چارو کې د بې‌شرمانه مداخلت څرګند هڅه ده.

رحمت‌الله نجیب، د امارت اسلامي د کورنیو چارو وزارت مرستیال، په صراحت وویل چې د پاکستان د جګړې مشروع یا غیرمشروع ګڼل د افغانستان د دارالاسلام امارت اسلامي سره هیڅ تړاو نلري او د امارت اسلامي دارالفتوا په خپلواکه توګه او د شرعي احکامو پر اساس فتوا صادره وي.

مهمه او روښانه موضوع داده چې په خپله پاکستان کې علماوو او دارالفتوا پر کفري نظام فتوا صادره کړې او د اشغالګرو او کفري واکمنانو پر ضد جهاد مشروع او جایز ګڼلی دی. نو له همدې امله، د پاکستان ادعا چې غواړي فتوا پر افغانستان تحمیل کړي، نه یوازې بې‌اساسه ده، بلکه د پاکستان د فقهي او شرعي واقعیتونو سره په بشپړه تضاد کې ده.

هېڅ اداره حق نه لري چې وټاکي کومه فتوا باید صادره شي؛ فتوا یوازې د شریعت او حقیقت پر اساس صادرېږي او سیاسي مصالح یا بهرني فشارونه باید پرې اغیز ونلري.

نن د هر وخت نه زیات روښانه ده چې فقهي خپلواکي او په صداقت سره د شرعي احکامو صادرول د امت اسلامي سرحد دی او هېڅ ځواک حق نه لري چې دا سرحد مات کړي. د پاکستان د کفارو مداخلت او د دوی په څېر کارونه نه یوازې مشروعیت نلري، بلکې د دوی د اخلاقي او سیاسي کمزورتیا څرګندونه کوي.

چرا مولوی عبدالحمید از روشِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله در صراحت و صداقت در گفتار عدول کرده؟

چرا مولوی عبدالحمید از روشِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله در صراحت و صداقت در گفتار عدول کرده؟

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

مولوی عبدالحمید زاهدانیِ محترم؛ آیا صداقت در گفتار و صراحت در روش فقهی، میراث امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله  نیست؟ امام ابوحنیفه از پیشگامان عقل‌ورزی، عدالت‌خواهی و دفاع از حقوق امت بود. او در فقه و روش، مردم را به پرهیز از ستم و ریاکاری فرا می‌خواند. پس چرا امروز مولوی عبدالحمید مسیر دیگری می‌پیماید و در برابر باغیانِ سکولار و مرتدّانِ داخلی و گروههای مسلح اهل بغی چون جیش العدل به خون جونان بلوچ را برای دشمنان خارجی چوب حراج زده اند و نا امنی را برای کل استان به ارمغان آورده اند زبان صراحت را کنار زده و دم فرو می‌بندد؟

این خاموشیِ و نبود صراحت  شما پیامد دارد:

شما با سکوت یا مماشات، عملاً فضا را به نفاق و فتنه باز گذاشته‌اید؛ فتنه و آشوب علیه نظمِ مشروعِ اسلامی اگر نباشد که جرم و خیانت به امت است، لااقل باید با روشنگریِ علما مهار و از گسترش آن جلوگیری شود. اما چرا شما به جای آگاه‌سازی و هشدارِ شفاف، عقب‌نشینی می‌کنید؟

وقتی کسانی از جیشِ عدل، نقشبندی‌ها و دیگران به غَیَره (شورش و بغاوت) دست می‌زنند و این شورش‌ها به نام دین و با شعارهای عوام‌فریبانه صورت می‌گیرد، وظیفهٔ عالم دینی است که مردم را از خطراتِ چنین مسیرهایی آگاه کند و راه‌حل شرعی و عقلانی ارائه دهد  نه اینکه سکوت پیشه سازد یا مسئله را کم‌اهمیت جلوه دهد.

سکوت و پیرویِ آشکار یا پنهانی از حکّامِ عربِ سازش‌کار که نزدیکترین خیانت را از جولانی خاین در واشنگتن دیدیم، و تلاش برای توجیهِ «پیمان‌ها»یی که وجههٔ امت را خدشه‌دار می‌کنند، نتیجه‌اش جز دل‌زدگیِ مردم از روحانیت و بستر شدنِ راهِ سرکوب برای حاکمان نیست.

نگرانیم از اینکه همین سیاستِ محافظه‌کارانه و همراهی با قدرت‌هاست که جوانانِ بلوچِ دلاور را در معرضِ ظلم، بازداشت و حتی مرگ قرار می‌دهد. آیا منبرِ مسجدِ خانهٔ خدا محلِ دعوت به تسلیم در برابر ستم است یا مرکزِ برافروختنِ شجاعتِ فقهی و اجتماعی برای دفاع از مظلوم؟

اگر منافعِ سیاسیِ کوتاه‌مدت یا پیروی از حکّامِ منطقه، به قیمت جانِ جوانان و اعتبارِ دین تمام می‌شود، باید پاسخ پس داد.

ما از مولوی عبدالحمید می‌پرسیم:

۱. آیا روش فقهی‌ات با میراث امام ابوحنفی سازگار است یا تفسیرت از فقه متأثر از محافلِ سیاسی و رسانه ای سکولاریستها و سکولار زده ها ( دارودسته ی منافقین) شده است؟

۲. چرا روشن و بی‌پرده فتنه‌انگیزی و بغاوت گروههای مسلح جیش العدل و انصارالفرقان و… علیه مردم استان را محکوم نمی‌کنی و مردم را از پیامدهای آن آگاه نمی‌سازی؟

۳. چگونه قبول می‌کنی که منبرِ خانهٔ خدا محلِ تطهیرِ سازش با دشمنانِ امت ومزدورانشان باشد، در حالی که هزاران جوان به‌خاطر همین سیاست‌ها به دام مزدوران بومی می افتند و در راستای اهداف دشمنان خارجی قربانی می‌شوند؟

علما و خطبا باید وظیفهٔ آگاه‌سازی را بازپس گیرند: با بیانی فقهی روشن، مردم را از خطراتِ آشوب، نفوذِ سکولاریسم و تفکرات انحرافی به ظاهر اسلامی و جهادی و ابزارشدنِ نامِ دین برای مقاصد سیاسی دشمنان آگاه کنند.

اگر نقدی به سیاست‌های حکومتی یا به عملکردِ جریان‌ها وجود دارد، آن نقد باید در چارچوب فقهی و اخلاقی و به‌دور از شعارهای تفرقه‌زا بیان شود تا جوانان گمراه نشوند.

امت ما عقل دارد، شجاعت دارد و تشخیصِ حق از باطل را می‌خواهد. اگر شما که در جایگاه علمی ایستاده‌اید، زبانِ روشنگری نباشید، میدان برای خائنان و سیاست‌بازان باز می‌شود و جوانانِ بی‌گناه هزینه‌اش را می‌پردازند. ما از شما می‌خواهیم: به سنتِ علمی و عدالت‌طلبیِ امامِ ابوحنفی بازگردید، فتنه را نجوا نکنید بلکه علناً محکوم کنید، و از منابر برای پاسداری از جان و عزت امت استفاده نمایید.