مادر صلاح الدین و خالد شو تا صلاح الدین ها و خالدها دوباره زنده شوند
به قلم: ماهدیم بلوچ
همه زورگوئی های آمریکا و اسرائیل وحشی در حق مسلمین را می بینیم و دراین زمانیکه قرار گرفتیم کفار بدترین جنایات را درحق مسلمین انجام می دهند. چرا میدانی جواب چیه؟
اولش این است که مسلمین متفرق هستند و با هم متحد نمی شوند و بعد شروع به پرورش نسلی بر اساس نسل صحابه و بزرگان نمی کنند
همه داد وبیداد مینماییم آه صلاح الدین کجایی؟ معتصم کجایی؟ خالد کجایی؟
ما چرا نمیگوییم که خود کجاییم؟
آیا ما همانند مادر صلاح الدین ایوبی هستیم؟
آیا رفتار مان آداب مان گفتار، کردار، عمل مان شبیه مادر خالد بن ولید، محمد بن قاسم و… است؟
ای خواهرانم به هوش بیایید فکر های تانرا درکار بیندازید..
این ضعف وسستی امت از نسل قبل ما بوجود آمده..
باید چنان باذوق وعلاقه با ایمان وعقیده ی راسخ ومستحکم ترمیم اش نماییم که کفار با دیدن فرزندان ما شجاعت ومردانگی صلاح الدین را فراموش کنند.
با دیدن نسل آینده چنان لرزه به اندامش بیفتد که از هیبت زمین بخورد ونتوانند سر بلند نمایند.
صلاح الدین های زیادی میتونی تربیت کنی.
خالد های زیادی میتونی به جهان غریب شده ی اسلام هدیه کنی.
اما به یک شرط.
که اول خودت مانند مادر صلاح الدین گردی..
که هنگام شیر دادن فرزندت قرآن به دستت باشد.
هنگام خوابش تاریخ اسلام وجهاد را برایش تعریف کنی نه داستان های شاهدخت وشهزاده، دیو وپری،
هرگاه ضعف های وجود خودرا ازبین ببرید بی گمان هزاران صلاح الدین وفاتحان قدس در آغوشت بزرگ میشود.
اگر فرزندانمان را اینگونه تربیت نکنیم دیگران نابودشان می کنند قبل از اینکه برای حتی خود ما سودی داشته باشند چه رسد به دیگران و جهان اسلام.
شبهه سکولاریستها: چگونه پیامبرتان را دوست دارید، درحالیکه او را ندیدهاید؟
کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی
سکولاریستهای مناطق مسلمان نشین چون اهل تفکر نیستند و تماماً مصرف کننده تفکرات کفار سکولار غربی و فضای مجازی هستند معمولا چیزهایی می گویند که یک سکولار اهل فکر غربی از گفتن آن شرم دارد از بس سبکسرانه و تهی است.
اینها از الله یا پیامبر صلی الله علیه وسلم یا حتی از اصحاب و بزرگان صالح ما در گذشته به نحوی گریزانند که این دین را در برابر توهمات آنها به ما ارائه داده و رسانده اند به همین دلیل جهت فاصله انداختن از این موارد گاه دست به توهمات عجیب و غریبی در قالب روغنفکری (خود روشنفکر بینی جاهلانه) می زنند که یکی از آنها ایجاد شبهه در زمینه ی محبت به این موارد و موارد مشابه از سوی مومنین است .
در توضیح باید به صورت مختصر گفت که محبت، مشروط به دیدن نیست بلکه مشروط به شناخت است. برای همین است که انسان دوستان قدیمی را بیشتر دوست دارد و محبتش نسبت به همسر پس از ازدواج -مادامی که با ضد اسباب آن همراه نگردد- بیشتر میشود؛ زیرا محبت بر شناخت بنا میشود و هرچه شناخت، ما را به خوبیها برساند، محبت نیز به موازات آن فزونی مییابد.
پیامبرمان صلی الله علیه وسلم را بیشتر از هر کسی دوست داریم و اینکه ایشان را با چشم سر ندیده باشیم ضرری نمیزند، زیرا سیرهی ایشان را خواندهایم و صفاتشان را شناختهایم و بگذار مثال واضحتری برایت بیاورم: آیا نمیبینی که ما الله را دوست داریم، درحالیکه او را در دنیا ندیدهایم و نمیبینیم؟
ما الله را با اسماء و صفاتش شناختهایم و این شناخت ما را به محبتش رسانده، و محبت نیز ما را مشتاق دیدن میکند؛ پس دیدار شرط محبت نیست، ولی محبت انگیزهی دیدن را به وجود میآورد؛ در نتیجه مشتاق دیدن الله متعال و پیامبرش صلی الله علیه وسلم هستیم.
اگر امثال مولوی نقشبندی و رهبران گروههای جیش العدل و انصارالفرقان و… را دیوانه بنامیم حق داریم
کاتب: عبدالرحمن براهویی
همه ی ما می دانیم که بسیاری از مولوی ها تمام تحصیلات آنها در روخوانی قرآن و صرف و نحو و بلاغه و فقه شخصی است، اما در تمام مسائل خود را صاحب رای دانسته و با سوء استفاده از جهالت مخاطبین خود سخنانی می گویند که در تخصص آنها نیست.
به همین شکل سکولارها نیز ممکن است در مهندسی یا حتی پزشکی یا فلسفه و سایر علوم سکولاریستی آگاهی هایی داشته باشند اما در مسائل متعلق به شریعت اسلام کاملاْ جاهل و نفهم هستند، با این وجود از مغز تهی خود چیزهایی در مورد اسلامی می گویند که کاملا از واقعیت به دور است و عین جهالت و سبکسری آنها را می رساند.
با دور ریختن سکولارها در مورد مسلمین باید گفته شود که بعضی از گذشتگان صالح ما گفته اند: هرکس در هر چیزی که ازش پرسیده شد فتوا داد، دیوانه است!
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله علیرغم عظمت علمی و تخصصش در فنون مختلف، در بعضی مسائل فتوا نداد و توقف کرد!
ابن کثیر رحمه الله در تفسیرش آورده: «شیخ ما حافظ أبو عبد الله ذهبی حکایت کرد که مسئلهای را بر شیخ و امام، تقی الدین ابن تیمیه رحمه الله عرضه کرد، و ایشان آن را مشکل یافت و در آن توقف فرمود!!»[1]
و مثل این در زمانهی ما اندکه، چون حتی عوام هم چیزی به اسم توقف نمیشناسند!
به همین دلیل امثال مولوی نقشبندی در همه چیز خود را صاحب رای می دانند و چیزی به نام توقف نمی شناسند بخصوص اگر در اموری باشد که سروصدای بیشتی در میان مردم جاهل به شریعت به وجود بیاورد و افراد بیشتری را دور آنها جمع کند.
مصیبت این دسته از دیوانه ها زمانی بیشتر می شود که اقدامات آنها تبدیل به فتنه ای شود که طی آن مردم متفرق شده و یا دست به اغتشاش و حتی عده ای دست به جنگ مسلحانه بزنند که طی آن خونهای عده یا از مردم در «قتال الفتنه» ریخته می شود کاری که امثال جیش العدل و انصارالفرقان و سایر گروهکهای مسلح در آن افتاده اند.
اینها چه مسلحش چه غیر مسلحش نزد گذشتگان صالح ما حکم دیوانه ها را دارند.
[1] تفسير ابن كثير، الناشر: دار الكتب العلمية، ج 2، ص 220
تفاوت مذاکره آمریکا با ایران و گروه جولانی سوریه بر سر برداشتن تحریمها
به قلم: محمد اسامه
مهمترین اسباب دنیوی بعد از نصرت الله در چگونگی برخورد با کفار و انجام مذاکرات دو نکته ی مهم و اساسی است:
استقلال در عقیده و منهج و حاکمیت، چون: وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا (نساء/141) و الله تحت هیچ شرایطی و هرگز راهیی قرار نداده است که از آن راه کفار بر مسلمین تسلط پیدا کنند.
تهیه ی تجهیزات نظامی توسط این حاکمیت مستقل جهت ترساندن دشمنان به عنوان بزرگتریین و اساسی ترین عامل بازدارنده، چون: از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ ۚ[انفال: 60] آنچه ازنيرو و قدرت در توان تان است، برای جنگ با آنان آماده سازيد تا به این شکل دشمن الله و دشمن خودتان را بترسانید. و افزود: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»[1]بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است»
دارالاسلام ایران به عنوان کشوری مستقل با قدرت نظامی پیشرفته و غیر قابل انکاری، در حد توان توانسته این دو اصل و نکته ی مهم را رعایت کند به همین دلیل آمریکا جهت مذاکره بر سر تحریمها از کاخ سفید بلند می شود و به خاورمیانه می آید تا با ایران مذاکره کند.
اما حاکمیت کنونی سوریه که از استقلال داخلی برخوردار نیست و به 3 منطقه ی مجزای قدرت آمریکا و ترکیه (ناتو) و اسراییل و مزدورانشان تقسیم شده است و همچنین تمام زیر ساختهای نظامی آن توسط اسراییل از بین رفته و از قدرت نظامی کافی بازدارندگی برخوردار نیست همچون زلنسکی اوکراین مجبور است به کاخ سفید رفته و دست به دامان آمریکا شود.
اسعد الشیبانی، وزیر امور خارجه حاکمیت جولانی بر بخشهایی از سوریه، روز سهشنبه در نیویورک با مقامات ارشد وزارت امور خارجه آمریکا دیدار کرد تا دو کار انجام دهد:
اعلام «واگنری» و سرسپردگی مجدد حاکمیت جدید سوریه در جنگ با گروههایی که آمریکا آنها را تروریستی می داند، مثل گروه دوله (داعش) و جهاد اسلامی فلسطین و حماس و حزب الله لبنان و …. اما جولانی فقط اسم دوله (داعش) را جهت فریب افکار عمومی می آورد و آمریکا اسم تمام گروهها را
بر سر لغو تحریمهای بر علیه حاکمیت بشار اسد که هنوز وجود دارند مذاکره کند
جولانی ابتدا تعهد جنگ عملی با دشمنان آمریکا از میان مسلمین را می دهد و در عوض وعده ی برداشتن تحریمها را می گیرد، وعده ای که آمریکا معمولاْ نادیده می گیرد و هنوز ضمانت قطعی وقوی برای اجرای وعده هایش وجود ندارد.
تفاوت دو نوع مذاکره ی آمریکا با دو طرف مذاکره کننده تنها در استقلال و داشتن قدرت نظامی برتر طرفین مذاکره کننده است.
[1] مسلم (1917) ، وأبو داوود (2514) ، و الترمذي (3083)
شیعه یا سنی لواط کار؟ رسانه های جیش العدل اهل «عناد» هستند نه رسیدن به حق
نویسنده: جواد شاهوزهی بامری
بعضی از افراد و جریانات میان تشیع و تسنن هدفشان رسیدن به حق نیست بلکه واضح نشان می دهند که با مذهب مخالف خود «عناد» دارند.
یکی از کثیفترین ابزارهای این معاندین که جهت تخریب مخالفین خود از آن استفاده می کنند استفاده از سخنان یا کارهای غلاه و منحرفین میان پیروان مذهب مخالفشان در گذشته و یا در زمان معاصر است.
ایین انسانهای مریض هدفشان رسیدن به حقیقت نیست بلکه هدفشان تولید فتنه و القای این فکر است که مذهب مخالف ما یعنی همین غلاه و منحرفین!
اخیرا یکی از سایتهای وابسته به گروه اهل بغی جیش العدل که در حال قتال الفتنه و هدر دادن جوانان بلوچ است مطلبی تحت عنوان « شیعیان لواط کار»به نقل از محمد حسن رضوى الكشميرى در مورد عیدعمر( روز قتل عمر بن خطاب) در بين طلاب حوزه و علماى حوزه هاى متعلق به شیعیان غلاه که ایران آنها را شیعیان انگلیسی می نامد آورده است ودر نهایت می خواهد بگوید اینهم شیعه!
در متنی که این رسانه ی دغل باز نشر داده است دو نکته ی مهم از محمد حسن رضوى الكشميرى وجود دارد:
همه اين كارها را ميكنند تا هفته وحدت و برنامه و هدف دولت جمهورى اسلامى را خراب كنند …
عده اى از بزرگان حوزه و سخنرانان معروف در شمال شهر تهران در چنین روزی (جشن عيد عمر) دستگیر شدند [1]
پس واضح است که این شیعیان غلاه و انگلیسی که از پیروان امثال صادق شیرازی و شیطان یاری و یاسر الخبیث و دانشگند هستند:
مخالف حاکمیت بودن و هدفشان ضربه زدن به هفته وحدتی بوده که حاکمیت جهت وحدت میان شیعه و سنی به وجود آورده
به عنوان مجرم توسط همین حاکمیت دستگیر شدن و ربطی به این حاکمیت و تشیعی که این حاکمیت مروج آن است ندارند
پس اینها مثل هر مجرمی که بر خلاف فقه و قوانین حاکم بر ایران دچار جرم می شوند ربطی به این حاکمیت ندارند بلکه فرقه ای از غلاه و منحرف هستند که در میان سایر مذاهب اسلامی هم از این جانوران یافت می شوند.
به عنوان مثال لودویک لطفی محمد زاهد اصاتاْ مالکی زاده ی اهل الجزایر که در پاریس برای همجنس بازان مسجد می سازد و مولوی و امام مسجد آنها شده و آنها را رسماْ به عقد هم در می آورد از مذاهب اهل سنت متولد شده که با نگرش روانشناسان پست سکولار به اسلام این قباحت را برای خودش توجیه و انجام می دهد.
یا زنی به اسم سیران آتش که از خانواده ای کورد ترکیه و شافعی مذهب اهل سنت متولد شده با نگرشهای حقوق سکولاریستی به اسلام نگاه می کند و همین کثافت این الجزایری را تحت نام مسجد در برلین آلمان انجام می دهد
آیا شایسته است یک شیعه با علم کردن امثال این انسانهای پست به اهل سنت بگوید سنی های لواط کار؟
بخصوص زمانی که در میان مذاهب اسلامی تنها مذهب حنفی است که به تعزیر لواط کار معتقد است و سایر مذاهب شیعه و سنی معتقد به اعدام لواط کار هستند.
پس مواظب زبانمان باشیم و مهمتر از آن اینکه اهل «عناد» مثل همین گروهک جیش العدل را بشناسیم که هدف اینها تنها تولید تفرق و بغض و کینه و جنگ داخلی میان مسلمین شیعه و سنی است نه رسیدن به حق و حقیقت.
[1] محنة الهروب صفحه ٧٧ تاليف علامه محمد حسن الرضوي
کدام نژاد و کدام قومیت گرائی بلوچها و غیره صحیح است؟
به قلم: بالاچ عُمَرزهی
اسلام عامل هویت بخش انسانها را عقاید آنها می داند به همین دلیل از زمان بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم انسانها را به 6 دسته ی کاملا مجزا تقسیم کرده است: الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) 1- مومنین 2- یهودی ها 3- مندائیان ستاره پرست 4- نصرانی ها یا به قول عوام مسیحی ها 5- زرتشتی ها 6- سکولاریستها (یا مشرکین یا احزاب).
اما سکولاریستها به جای عقیده و فکر در قدم اول عامل نژاد یا «آلت تناسلی پدران» را به عنوان عامل هویت بخش معرفی می کنند چون نژاد از طریق «آلت تناسلی پدران» منتقل می شود.
در کنار این، سکولاریستها سعی می کنند مردم را حول زمین و علف و چراگاه با هم متحد کنند همان چیزی که حیوانات را دور هم جمع می کند.
پیدایش این احزاب و تفکرات سکولاریستی بزرگترین عامل ضربه زننده به عقیده و هویت اسلامی مسلمین و بزرگترین عامل تولید تفرق و جنگهای داخلی بی پایان میان مسلمین تا کنون بوده است .
این احزاب سکولار با آنکه هیچ یک آن دییگری را قبول ندارد اما در همین مساله ینژاد و خاک و چراگاه هم با هم اختلاف دارند:
عده ای از این سکولاریستهای قوم گرا و نژاد پرست براساس جغرافیاهای پرداخته شده توسط انگلیس، خود را ناسیونالیستحقیقی میدانند و مرزهای سیاسی را پدید آورنده ملل و بزرگترین معیار خودی و غیر خودی، و منتقدین خود را معاند و محکوم به نابودی می داند! دسته یا یدگر از همین سکولاریستهای نژاد پرست رادیکال با شعار اتحاد میان افراد دارای زبان و نژاد واحد به جنگ با مرکز گرایان می پردازند هر دو گروه سکولار خود را ملی گرا می نامند و جنگ ها به راه انداخته اند و هر کدام با دستاویز قرار دادن تفکرش درصدد کسب قدرت است؛ اما در عین حال هر دو آنها در حال دین ستیزی هستند و مذهب را عامل اختلاف و دودستگی ها معرفی می کنند!
اینها خود عامل اختلاف و تفرق هستند آنوقت به مسلمین و قوانین شریعت الله گیر می دهند.
فقط کافی است در اطراف خود نگاه کنید چند حزب و گروه و دسته ی سکولار قومیت گرا وجود دارد تا به پاسخ سوال خود برسید.
به این زنان خانه خراب کن باید یک لگد جانانه زد و دورشان انداخت
ارایه دهنده: ماهدین بلوچ
امروزه عده ای از زنان در مرحله ی گذاری قرار گرفته اند که نه متعلق به عقیده و شریعت اسلامند نه در کفر عقاید و تفکرات سکولاریستی خالص شده اند اما بر اساس تبلیغات رسانه ای سکولاریستی فمنیستی و با تفکرات فاسد روانشناسانه ی سکولاریتسها تبدیل به نسل سوخته ای شده اند که نه تنها به بچه ها و شوهر خود بلکه به خودشان و جامعه هم صدمه می زنند.
اینها فاسد شده هایی هستند که تنها فاسدها از آنها حمایت می کنند.
زندگی زناشویی و داشتن فرزند، زینت زندگی دنیاست که هر دختری آرزویش را دارد، اما دستهای پلید و شیطانی میخواهند این خانه را خراب کنند.
این نامه نوشتهی «مریلین مونرو» یك بازیگر آمریکایی است که پس از یک زندگی فلاکتبار خودکشی کرد.
خودکشی او معمایی بود که جامعهی آمریکا را گیج و مبهوت کرد، اما این نامه چیزهای زیادی را در مورد این معما فاش کرد، این یک پیام برای دختر آمریکایی است که میخواهد بازیگر شود و در حقیقت این پیامی است به هر دختری که خواهان شهرت است و نیز انجمنهای زنانهای که تحت سلطهی عنوان هنر هستند.
این نامه را بر جای میگذارم تا هر دختری این اختاپوس تحت عنوان فعالیتهای خارج از منزل و ضرر رسان به بنیان خانواده را بشناسد، بهویژه آن دسته از انجمنهای گمراهکنندهی زنان که فریب شعارهای دروغین رهایی زن از بردگی دین و مردان را خوردهاند!
این متن نامه است:
«از شکوه و شهرت برحذر باش. مراقب هرکسی باش که تو را با نور و روشنایی فریب میدهد. من بدبختترین زن هستم، من خانه و زندگی شرافتمندانهی خانوادگی را بر همه چیز ترجیح میدهم. سعادت واقعی یک زن در یک زندگی شرافتمندانه و پاک خانوادگی نهفته است، بلکه زندگی خانوادگی نماد خوشبختی زنان و در واقع انسانیت است».
او در پایان میگوید: «همه به من ظلم کردند، کار در سینما از زن یک کالای ارزان و بیارزش میسازد، هر چقدر هم که افتخار و شهرت کسب کرده باشد».
اینها گفتههای مردم غرب است که شاهد حقیقت بودند، با اینکه در یک محیط کافر و منحرف زندگی میکنند.
حالا انگلی از نسل سوخته که در فلان کار اجتماعی فعالیت دارد و آنهمه انسان او را می شناسند اما در زمینه ی خانوادگی خودش سمی کشنده است به همه ی ما پیام می دهد که یا باید مومنین را وارد خانواده ی خود کنند یا خود را برای یک زندگی تلخ برای خود و فرزندانشان آماده کننده.
به این نسل سوخته که شریعت الله را رها کرده و به تفکرات سکولاریستی روانشناسان چسبیده اند باید یک لگد جانانه زد و از خود دورشان کرد. چرا؟
چون اینها هر پستی و کثافتی را برای خودشان توجیه می کنند و علاوه بر توجیه، برای خودشان آفرین می گویند و دست می زنند و در نهایت به خودشان به خاطر این قباحت و پستی که در آن افتاده اند مدال شجاعت در برابر فرهنگ اسلامی هم می دهند و هرگز قابل اصلاح نیستند.
ژباړه: د دښمن پر ضد تر خپلې وسې قوت او د آسونو تیار ساتل برابر کړئ، تر څو د الله او خپل دښمنان پرې ووېروئ.
او بیا ( رسول الله صلى الله عليه وسلم داسې تفسیر کړ: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»(مسلم: ۱۷۱۹)
نو څرګنده ده چې د پوځي ځواک سربېره پر دې چې تر ټولو ستر او مهم بازدارندوی (مخنیوی کوونکی) عامل دی، کوم چې الله جل جلاله مؤمنان ته امر کړی، همداراز په مذاکراتو کې له کفارو سره هم پوځي ځواک تر ټولو لویه او مهمه ملا تړ دی. او هر څومره چې پوځي ځواک زیات وي، په مذاکراتو باندې یې تاثیر هم هغومره زیات وي.
پوځي ځواک يوازې د جګړې لپاره نه، بلکې د بازدارندګی او دښمن ته د وېري اچولو لپاره یو الهي حکم او مهم اړخ دی.
په نننۍ نړۍ کې هم، نظامي ځواک د هېوادونو د آزادۍ او عزت اساسي تکيه ده. د ایران او امريکا تر منځ په روانو خبرو کې، همدغه د ایران پوځي ځواک د خبرو اساسي بنسټ دی. که دا خبرې د ایران پر خوښه پر مخ لاړې شي او که امريکا بيا خیانت وکړي، دا ځواک دی چې د خبرو اترو امکان رامنځته کوي.
هغه څه چې امريکا د مختلفو لوريو سره د خبرو او مذاکراتو ته اړ کړې، همدا پوځي ځواک دی، نه علمي، اقتصادي او کلتوري ځواک او داسی نور.
په دې ځانګړي ميدان کې یوه تاریخي تجربه یادول اړين ګڼم: د ۲۰۲۰م کال د قطر په دوحه کې د مذاکراتو پر مهال د امريکا استازي له افغانستان اسلامي امارت څخه غوښتنه وکړه چې د خبرو د دوام لپاره دې خپلې وسلې کېږدي او د مذاکرې مېز ته کښېني.
“که د مجاهدینو دا ځواک، وسله او استقامت نه وای، نو د خبرو غونډه به له پیل څخه هیڅ نه وای موجوده.”
امريکا له قذافي، صدام حسين، بشار اسد او نورو سره تر هغه وخته خبرې کولې چې ډاډمنه وه چې هغوی لاهم د دفاع وسلې لري. خو کله چې پوه شوه وسلې یې له لاسه وتلې، بې له ځنډه بریدونه پرې پیل کړل، چې د هغوی د نابودۍ لامل شول.
خو مولا عبدالحمید پرونۍ ورځ (د ثور ۵مه، ۱۴۰۴) د زاهدان د اهل سنتو د جمعې لمونځ پر مهال، د نظامي ځواک د کم ارزښت ښودلو ترڅنګ وویل:
“د ایران او امریکا خبرې روانې دي… د یوې حکومت قوت یوازې په جنګي وسلو او وسلهوالو ځواکونو کې نه دی… هغه هېواد چې په داسې سیاست اداره شي چې هم د خپل ولس او هم د نړیوالو هېوادونو ملاتړ ترلاسه کړي، نور هېڅ خطر ورته متوجه نه دي او نور د وسلو د تولید لپاره د سترو لګښتونو اړتیا نه لري.”
د مولوي عبدالحمید دا خبره نه یوازې د الله جل جلاله د دې حکم سره دقیق مخالفت لري: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» [انفال: ۶۰] او د رسول الله صلی الله علیه وسلم د دې تفسیر سره: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»، بلکې د تېرو او اوسنیو مختلفو تاریخي تجربو خلاف هم ده، بلکې داسې هڅه کوي چې خپلو مخاطبینو ته دا ور ورسوي چې د نظامي ځواک، وسلې او خپلواکۍ پر ځای باید لکه د متحده عربي اماراتو، بحرین، کویټ، آل سعود او نورو په څېر ځانونه د لویو قدرتونو تابع کړي او د امريکا او نورو قدرتونو سرسپارۍ ته غاړه کښېږدي، تر څو د هغوی له ګواښونو څخه په امن کې پاتې شي.
خو الله جل جلاله او د هغه رسول صلی الله علیه وسلم موږ ته د بازدارندګی لپاره ځواک او وسلې امر کړی دی، او موږ مکلف یو چې د الله او د هغه د رسول اطاعت وکړو، نه د هغو کسانو چې د الله او د هغه د رسول له هدایت نه سرغړونه کوي.
مولوی عبدالحمید گرامی، قدرت بازدارنده، اسلحه است نه راضی کردن آمریکا
بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على أشرف المرسلين سيدنا محمد وعلى آله وصحبه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الله جل جلاله می فرماید: هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ [انفال:62] او همان کسی است که تو را با یاری خود و توسّط مؤمنان تقویت و پشتیبانی کرد.
در دارالاسلام هم کفار اهل ذمه وجود دارند و هم دارودسته ی منافقین، اما الله جل جلاله بعد از نصرت خودش تنها مومنین را عامل تقویت رهبریت حاکم بر دارالاسلام معرفی می کند و به ایین مومنین نیز امر می کند که به عنوان عاملیی بازدارنده در برابر دشمنان داخلی و خارجی تا می توانند اسلحه و قدرت نظامی تهیه کنند.
از عُقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ » [انفال: 60] برای (مبارزه با) آنان تا آنجا که میتوانید نیروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسبهای ورزیده آماده سازید، تا بدان (آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمنِ الله و دشمن خویش را بترسانید. و (رسول الله صلى الله عليه وسلم در تفسیر آن) فرمود: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ» (مسلم1719) بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است.
قدرت نظامی علاوه بر آنکه بزرگترین و مهمترین عامل بازدارنده است که الله جل جلاله مومنین را به داشتن آن امر کرده است در مذاکرات با کفار نیز قدرت نظامی بزرگترین و مهمترین پشتوانه است و هر چه قدرت نظامی بیشتر باشد تاثیر آن بر مذاکرات نیز بیشتر است.
آنچه که آمریکا را وادار به گفتگو و مذاکرات با طرفهای مختلف کرده است همین قدرت نظامی است نه حتی قدرت علمی یا اقتصادی و فرهنگی و …
در این زمینه ی مشخص لازم به ذکر یک تجربه ی تاریخی می دانم که در جریان مذاکرات ۲۰۲۰ در دوحه ی قطـر، نماینده آمریکا از ا.ا.افغانستان خواست تا برای ادامه مذاکرات، سلاح های خود را زمین بگذارندو پای میــز مذاکره بنشینند.
ذبیح الله مجاهد سخنگوی ا.ا.افغانستان پاسخ داد:«اگر این قدرت و ســلاح و ایستادگی مجاهدین نبود، سخنی از اجلاس از ابتدا وجود نداشت.»
آمریکا تا زمانی با قذافی و صدام حسین و بشار اسد و … مذاکره کرد که مطمین بودند اینها دارای اسلحه های بازدارنده ای هستند اما به محض آنکه متوجه شدند که این اسلحه ها از دست آنها خارج شده است فورا به صورت مستقیم و با حمایت مزدورانشان حملات خود به آنها را شروع کرد تا به نابودی آنها ختم شد.
در مذاکرات بین ایران و آمریکا هم قدرت نظامی ایران نقش اول را در این مذاکرات بازی می کند چه این مذاکرات طبق میل ایران پیش برود چه آمریکا دوباره دچار غدر و خیانت شود، اما مولوی عبدالحمید دیروز (5 اردیبهشت 1404) در مراسم نماز جمعه اهل سنت زاهدان ضمن ناچیز نشان دادن قدرت نظامی می گوید: مذاکرات ایران و آمریکا در جریان است…. اقتدار یک حکومت در تسلیحات جنگی و نیروهای مسلح نیست … کشوری که با سیاستی اداره شود که هم مردم و هم کشورهای دنیا را داشته باشد دیگر هیچ خطری آن را تهدید نمیکند و نیازی به صرف هزینههای هنگفت برای تولید سلاح ندارد.
این سخن مولوی عبدالحمید نه تنها دقیقاً مخالف امر الله در: « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» [انفال: 60] و تفسیر رسول الله در: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ» و حتی مخالف تجربیات مختلف تاریخی گذشته و حال دنیاست بلکه به نحوی می خواهد به مخاطب خود بهماند که به جای قدرت نظامی و اسلحه و استقلال بهتر آن است که مثل امارات متحده عربی و بحرین و کویت و آل سعود و… به قدرتهای بزرگ وابسته بود و وابستگی و سرسپردگی به آمریکا و سایر قدرتها را پیشنهاد می کند تا از تهدید آنها در امان ماند.
الله جل جلاله و رسولش صلی الله علیه وسلم چیزی را اساسی و مهم و بازدارنده و مانع تهدید دشمنان می دانند و مولوی عبدالحمید مخالف آنرا و ما ملزم به اطاعت از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم هستیم.
بلوچهای ایالت بلوچستان پاکستان در دام بازی هند و پاکستان
کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)
چندی قبل حمله ی گروه مسلح و سکولار قوم گرای بلوچ BLA به قطار جعفر ایکسپریس در ایالت بلوچستان پاکستان را دیدیم و امروز حمله ی به گردشگران هندی در پاهالگام، منطقه کوهستانی آنانتناگ در ایالت کشمیر اشغال شده را.
هر دو گروه حمله کننده یا تحت مدیریت هند هستند بر علیه پاکستان یا تحت مدیریت پاکستان هستند بر علیه هند و در نهایت و طبق معمول زمانی که این دو حکومت طی معاملاتی به توافق برسند این گروهها هم یا فعالیت خود را محدود و تمام می کنند یا اینکه واگذار می شوند و به فروش می رسند. چون وابسته اند و اختیاری از خود ندارند.
بلوچهای پاکستان در گروههای مختلفی حضور دارند آنچه مشخص است گروههای اسلامگرای پاکستان که بر علیه رژیم دست نشانده و فاسد پاکستان در حال جهاد هستند مستقل هستند اما گروههای سکولار و بخصوص گروههای سکولار بلوچ به کشورهای خارجی و بخصوص به حکومت سکولار هند وابسته هستند و بر مسایل قومیتی و تفکر سکولاریستی تاکید دارند.
تفکرات سکولاریستی و نژادپرستی گروههای سکولار بلوچ با آنکه بر بلوچهای امارت اسلامی افغانستان تاثیری نگذاشته است اما بر بعضی از بلوچهای ایرانی تاثیراتی گذاشته است و گروههای مجازی چون گروه سهاب حبیب سربازی را به وجود آورده است.
در مورد سکولاریسم خیلی صحبت شده است در ایینجا از محمد قطب رحمه الله در مورد تفکر پلید قومیت گرایی صحبت می کنیم که نزد سکولاریستها به جای عقیده ی اسلامی به عنوان عامل هویت بخش معرفی می شود.
محمد قطب می گوید: در سایۀ جریانِ ملی گرایی یا ناسیونالیسمی که صلیبیت جهانی پدید آورد اسرائیل چنان توسعه یافت که نزدیک است فلسطین را یکجا در کام خود ببلعد و به توسعه طلبی بیشتر هم چشم دوخته است!
جریان ملی گرایی ای که به جهان اسلام صادر شد در واقع یک ملی گراییِ وارداتی و وابسته بود نه یک ملی گراییِ مستقل که در این سرزمین ها ریشه داشته باشد!
ما می گوییم که اسلام با این دعوت های پوشالین و دروغینی که دشمنان اسلام به منظور از بین بردن آن رواج می دهند و مسلمانان نیز در نهایت غفلت و بدون درکِ زهرهای موجود در آن اقدام به نوشیدنش می کنند بیگانه است.
در واقع اسلام، انتساب و وابستگی مردم به سرزمین و ملت و قبایل آنها را تغییر نمی دهد زیرا این مسئله امری مادی و محسوس و واقعی بوده و هیچ راهی برای تغییر آن وجود ندارد.
اسلام تنها منکر این می شود که رابط گرد آمدن و تجمع مردم، چیزی غير از اسلام باشد! غير از عقیدۀ صحیح در مورد الله متعال! یعنی رابط نه خون باشد نه سرزمین و نه زبان و نه مصالح زمینی.[1]
همین آگاهی های شرعی مانع آن می شود که مثل گروههای متفرق بلوچ و غیر بلوچ اساب بازی دست دشمنان خود شویم.