امروزه در میان مسلمین شخص پرستی با نام دین رایج شده.
شب و روز به آنها گفته شود قرآن این گفته، رسول الله صلی الله علیه وسلم این گفته، ادله الفقه مذهبت این است و… اصلا تاثیر ندارد فقط می گوید مولوی فلان و حضرت مولانا شیخ الاسلام و الحدیث ووالتفسیر و القرآن و وووووو این را گفته.
این مولوی هم هر چع از خودش بافته با نام همان مذهب مردم بهدخورد مردم می دهد.
مردم بیچاره هم خیال می کنند با اطاعت از این مولوی در واقع از امام مذهب خود اطاعت کرده اند و به همین راحتی فریب داده می شوند.
به این چند مورد دقت کنید:
برخی از حنابله میگفتند: یک نظر افکندن بر احمد -یعنی: ابن حنبل- با عبادت یکسال برابری میکند!!
و برخی دیگر گمان میکردند: احمد بن حنبل بشر نیست بلکه ملائکه است!!!
همچنین ابو اسماعیل عبدالله بن محمد الهروی میگفت: من چه در حیاتم و چه در مماتم حنبلی هستم، و پندم برای مردم این است که حنبلی شوند!!!
همچنین أبو عبدالله محمد بن إبراهيم البوشنجي میگفت: از فرائص و از شعبههای ایمان محبت نسبت به شافعی است، من چه در حیاتم و چه در مماتم شافعی (مذهب) هستم، و پندم برای مردم این است که شافعی (مذهب) شوند!!!
همچنین پیروان ابوحنیفه نیز برای او تعصب شدیدی به خرج میدادند، تا جاییکه یکی از آنان میگفت: به اندازه تعداد شنهای بیابان لعنت الله بر کسیکه کلام ابوحنیفه را قبول نمیکند!!!
و بعضی از جاهلان مالکی مذهب میگفتند: اگر مالک نمیبود، دین هلاک میشد!!!
ادله الفقه تمام این مذاهب ما را به وحدت دعوت می کنندداما پیروان جاهل این مذاهب ما را به تفرق و مشغول شدن به هم.
تعریف شهید توسط سید قطب در دادگاه سکولاریستها بیدار باشی برای گروههای بلوچ
ارائه دهنده: عبدالملک اربابی مکرانی
اینکه شخص در چه راهی کشته می شود خیلی مهم است. یعنی زمانی که ما می دانیم جهاد با آمریکا و مزدورانش منتهی به حاکم شدن قوانین شریعت الله می شود، جهاد ما فی سبیل الله است و اگر در این راه هم کشته شویم باذن الله شهید هستیم.
اما اگر مثل گروههای ریز و درشت بلوچ چون گروه جیش العدل و آجوئی ها و گروه اسماعیل و دهها گروه ریز و درشت دیگر مطمئن باشیم که حتی اگر همین الان حکومت شیعه مذهب حاکم بر دارالاسلام ایران برود قطعاً حکومتی سکولار سرکار می آید در چنین حالتی جنگ ما جهاد نیست بلکه «قتال الفتنه» است و اگر کسی در این راه کشته شود با خونش گواهی می دهد که کفر سکولاریسم و دموکراسی بهتر است.
مأموران در جلسه محاکمه از سید قطب رحمه الله پرسیدند: ای سید معنی کلمه شهید چیست؟ گفت: شهید یعنی شهادت دادن شخصی به اینکه شریعت الله تعالی برایش از جانش گرانبهاتر است!
بعد از جلسه محاکمه، یکی از برادرانش او را مقصر دانست و گفت: چرا در دادگاهی که گردن تو زیر تیغ آنان است اینقدر رک بودی؟! سید گفت: چون کتمان در عقیده جایز نیست و شخص پیشوا حق رخصت ندارد!
سپس عبدالناصر سکولار حکم اعدام را تأیید کرد و چون حکم را شنید گفت: الحمدلله تلاش پانزده ساله ام برای شهادت حاصل شد. از او خواستند در ازای آزادی عذرخواهی کند و او گفت: از کار برای الله تعالی از هیچکس عذرخواهی نمی کنم.
سپس از او خواستند کلماتی بنویسد که عبدالناصر با آن طلب رحمت کند و او به آنها گفت: انگشت سبابه ای که روزی پنج بار بر وحدانیت الله تعالی گواهی می دهد از نوشتن نامه ای که در آن حکومت ظالم را تایید می کند خودداری می کند. «چرا باید طلب رحمت کنم، اگر به حق در بند هستم، پس حکم حق را می پذیرم، و اگر به ناحق زندانی شده ام، پیرتر از آن هستم که از باطل طلب رحمت کنم.»
پس از اقامه نماز سحر، او را برای اجرای حکم به پای چوبه دار بردند و شیخی از الازهر (یکی از کارکنان) نزد او آمد تا شهادتین را به او بیاموزد!
حرفش را قطع کرد و گفت: بیچاره!! مرا به خاطر (لا اله الا الله) به سوی مرگ می کشانند و شما با (لا اله الا الله) خرده نان می خورید، سپس لبخندی زد و شهادتین را به زبان آورد.
این گونه مردن شهادت است . باذن الله.
نه اینکه شخصی به خاطر خاک و نژاد و قومیت و سکولاریسم و دموکراسی و کفر کشته شود و بمیرد.
اهل سنت و جماعت بلوچستان به اندازه ی توانائی خود آشکارا منهج اهل سنت و جماعت در مورد گروههای اهل تفرق و فرقه باز کوچک و بزرگ مسلح و غیر مسلح در دارالاسلام ایران را اعلام کرده اند و یک روز هم دیدگاه خود را درباره ضرارسازها و حزب بازان و پیروان و طرفداران سرگردانشان پنهان نکرده اند و از همان روزهای ابتدای فعالیتشان در بلوچستان اعلام کردند که فرقه بازی و تفرق عذاب و مصیبت است که باید بر اساس دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم از تمام این فرقه ها دوری کرد« فاعتزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّها »( صحيح الجامع 2994)
همچنین آشکارا پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم را اعلام کرده ایم که سران و سردمداران این فرقه های متفرق رنگارنگ در کنار ضرار سازها دعوتگران به سوی آتش و جهنم هستند و هر کسی دعوت آنها را اجابت کند او را در آتش جهنم می اندازند « دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا» (بخاری7084) .
چرا در آتش جهنم؟ چون باعث ریخته شدن به ناحق خون خودشان و سایر انسانها می شود و الله هرگز کسی که خون به ناحق بریزد را نمی بخشد و به اندازه ای که خودش می داند چند سال است او را در آتش جهنم می اندازد و اگر مسلمان باشد به اذن الله بعد از عذاب دیدن از جهنم بیرون آورده می شود.
با چشم سر می بینیم که این فرقه های مختلف پیام آور قتال الفتنه و عادی سازی قتل به ناحق در میان مردم ما بوده اند.
استاد من بیان می کرد که قبل از انقلاب 57 یک نفر را در خارج از سراوان کشته بودند همه ی مردم هراسان بودند که الله بر سر ما بلائی نازل نکند، و اگر قاتل به زنی پناه می برد به خاطر آن زن یک بلوچ به او نزدیک نمی شد، اما الان در داخل سراوان یک زن را به خاطر گوشواره و چند مثقال طلا می کشند و کشتن انسانها اینهمه عادی شده است.
پریروز پشت دانشگاه ما یک جوان را با شلیک به سرش کشته بودند و هنوز در حال جان دادن بود که مردم به سر جسدش رسیدند.
واقعاً فاجعه است، و تمام این فجایع به خاطر وجود این گروههای مختلف مسلح و قتال الفتنه ی آنها و عادی سازی کشتن انسانها به بهانه های جاهلی و اینهمه نا امنی است که این گروهها تولید کرده اند. منبع فتنه اینها هستند؛ باید جهت درمان اینهمه جنایت، این منبع را نابود کرد.
من دیروز دیدم که یکی از سرداران منطقه به این گروهها و افراد تولید کننده ی ناامنی و قتل و دزدی هشدار جدی داده بود که اگر اموال سرقتی را برنگردانند او آنها را سرکوب می کند از هر قوم و قبیله ای که باشند.
در سخنان این سردار دو نکته وجود دارد:
همه می دانند که این قاتلین و دزدها و گردنه گیرها از خود بلوچها هستند و اگر هر یک از سرادران مختلف بخواهند می تواند این جریان پست قتلهای جاهلانه و دزدی ها و گردنه گیری ها را در قوم و قبیله ی خود ریشه کن کند و به این شکل ما شاهد اهلی شدن این منحرفین در تمام بلوچستان خواهیم شد.
این سرداران به جای اقدام خود سرانه، مثل تمام کشورهای مدرن و پیشرفته ی دنیا که مورد تائید اسلام هم هست، باید با نهادهای امنیتی هماهنگ شوند و امنیت را قانونمند برقرار کنند.
ما اهل سنت و جماعت بلوچستان در کنار هر فرد و جریان و نیرویی هستیم که در کنار حاکمیت بر دارالاسلام به فتنه ی این اهل تفرق و قتلها و دزدی ها و ناامنی های موجود خاتمه دهد.
الله و ملائکهاش بر پیامبر ﷺ صلوات و درود میفرستند پس ای مومنان بر او صلوات بفرستید و درودی نيكو….
اللهمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ عَلی آلِ مُحَمّد
محمد بن ادریس شافعی رحمه الله میفرماید:
بسیار صلوات فرستادن بر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- را در هر حالتی دوست دارم و من در روز و شب جمعه، آن را پسندیده تر میدانم و قرائت سوره کهف در شب و روز جمعه را بخاطر آنچه در آن آمده، دوست دارم.
به خدا سوگند که من بیش از شما به این توصیهها نیاز دارم. از خدا میخواهم به من و شما برای عملی کردن آن کمک کند. به خدا سوگند به خاطر علماش بر حالم و روزم، از فرستادنش شرم دارم، اما یقین دارم که شما از من بهترید…
خداوند متعال میفرماید: ﴿يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِك﴾ یعنی آن کس که مرتکب گناه شده باشد و از خداوند دور شده باشد،خداوند قلبش را از قرآن دور میکند.
خواهران و برادران؛ هر که حفظ قرآن را شروع نکرده، شروع کند! هر کس در بازنگری به آن کوتاهی کرده است، اصلاح کند! و هر کس قرائتی از قرآن ندارد، به طور جدی آن را شروع کند. صبور باشید و یکدیگر را به صبر تشویق کنید؛ زیرا حفظ قرآن و تلاوت آن در شب و آخر روز لذتی است که خستگی جهاد را از یاد میبرد.
از انباشتگی مشغلهها فرار کن و دقایقی از وقتت را خالی بگذار، از خواب برخیز، شاید به صف توبهکنندگان بپیوندی و از لذت همراهی با عابدان بهرهمند شوی و سجده کنی و به خدا نزدیکتر شوی.
برای تلاوت روزانهی خود مقداری از قرآن معین کن و به آن پایبند باش. و روزانه و همواره تسبیحگوی الله متعال و ذاکر باش. دعا کن، استغفار کن و بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درود فرست و برای خودت، پدر و مادرت و همه دعا کن؛ چه آنهایی که دوست داری و چه آنهایی که دوستشان نداری. حجتی باش برای یادآوری بسیاری از افراد!
یکی از برکات قرآن این است که خداوند به ذهن تلاوت کنندهی آن و حافظ آن برکت میدهد.
«عبد الملک بن عمیر» میفرماید: «تلاوتکنندگان قرآن، عاقلترین مردمان هستند». و در روایتی آمده است که: پاکترین افکار و اندیشهها را تلاوتکنندگان قرآن دارند.
«امام قرطبی» میفرماید: «هر که قرآن بخواند عقلانیتش رشد میکند، حتی اگر به سن صد سالگی هم رسیده باشد».
مطالعات علمی ثابت کرده است که حفظ و خواندن قرآن باعث تقویت حافظه میشود!
امام «ابراهیم مقدسی» به شاگردش «عباس بن عبدالدائم» چنین توصیه میکند: «زیاد قرآن بخوان و از آن غافل نشو؛ زیرا به مقداری که میخوانی، آنچه میخواهی بر تو آسان میشود».
ابن الصلاح میگوید: «روایت شده است که به فرشتگان فضیلت تلاوت قرآن داده نشد، ولی مشتاق شنیدن آن بودند! پس تلاوت قرآن کرامتی است که خداوند با آن انسان را کرامت بخشیده است».
«ابو الزناد» میگوید: «در هنگام نماز صبح به سمت مسجد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله میرفتم و از خانهای نمیگذشتم مگر اینکه در آن فردی تلاوت قرآن میکرد».
شیخالاسلام فرمود: «من چیزی ندیدم که بیش از نگاه به کتابالله متعال روح و روان را تغذیه نماید و جسم را حفظ کند و متضمن سعادت باشد».
به قرآن تمسک کن که برکت خواهی یافت. خداوند متعال در وحی قاطع فرمود: «کتاب مبارکی است که بر تو نازل کردیم».
بعضی از مفسران میگفتند: «ما به قرآن مشغول شدیم و خیر و برکات دنیا بر ما سرازیر شد».
خدایا، از تو میخواهیم که دلهای ما را به حفظ کتابت وادار کنی و به ما توانایی دهی که آن را به گونهای که مایهی خشنودی توست، تلاوت کنیم و در آن تدبر کنیم و به آن عمل کنیم.
از قرائت قرآن غافل نشوید که اگر خالصانه به سوی خدا نیت کنی، سرمنشأ برکت روزانه شماست.
سوال : اکثر مال پدرم از کسب و کار حرام است و پدرم فوت کرده و اموالش اکنون تبدیل به ارث شده است؛آیا برای من جایز است که سهمیه خودم را از ارث پدرم بگیرم؟
– جواب: زمانی که میداند و یقین دارد مالی که ارثیه شده است از راه حرام بدست آمده است ؛ بر وارثین حرام است که این ارث را بگیرند . چون که مال حرام با ارثیه شدنش حلال نمیشود و این قول جمهور علماء از سلف و خلف و همچنین قول مذاهب اربعه و دیگران است .
از امام ابراهیم نخعی رحمه الله سوال شد: شخصی میراثی به او میرسد که این ارثیه شامل حلال و حرام است . در جواب فرمود: ارثیه بر او حرام نیست مگر آنکه حرام عینی باشد .
و ابو الولید بن رشد الجد رحمه الله که از امامان مالکیه است گوید: “میراث” مال حرام را حلال نمیکند و این نظر صحیح است
امام نووی رحمه الله گوید: کسی که مالی را به ارث میبرد و نمیداند که از چه راهی بدست آمده است حلال است یا حرام و هیچ نشانه ای از،حلال و حرام هم دیده نشود ؛ به اجماع علماء این ارثیه حلال است و اگر بداند که در این ارثیه حرام وجود دارد اما میزان حرام را نمیداند به اجتهاد خودش حرام را از مال حلال جدا کند.
و امام قرافی المالکی رحمه الله در مورد مال حرام گوید: لازم است که وارث حرام را از مال جدا کند و آنرا صدقه دهد همان طور که بر موروث لازم است
و از،شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله سوال شد از مردی که ربا میخورد و مال و اولاد به جا میگذارد که ازین قضیه آگاهی دارند ؛ آیا این میراث برای فرزندان حلال است؟ پاسخ دادند: فرزندان هر مقداری از مال را که میدانند حرام است جدا کنند .و اگر امکانش باشد باید مال به صاحبش برگردانده شود و اگر امکانش نباشد پس صدقه داده شود و باقی مانده مال حلال است ؛ اما اندازه ای از مال که دچار شبهه است مستحب است که ترک شود و اگر حلال و حرام باهم مخلوط باشد و مقدار حرام آن مشخص نباشد ؛ مال را باید به دو قسمت تقسیم کرد و یک قسمتش (را به عنوان مال حرام )صدقه داد
﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِي وَلَا تَكۡفُرُونِ﴾ [البقرة: 152]. «مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم، و از من سپاسگذارى کنید و ناسپاسى مرا نکنید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا﴾ [الأحزاب: 41]. «اى مؤمنان! خداى را بسیار یاد کنید».
﴿وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا﴾ [الأحزاب: 35]. «مردان و زنانى که خدا را بسیار یاد میکنند، خداوند براى آن ها آمرزش و پاداش بزرگى فراهم ساخته است».
﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ﴾ [الأعراف: 205] «پروردگارت را در دل خود، با فروتنى، هراس، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از زمره ى غافلان مباش». رسول الله ﷺ مىفرماید: «مَثَلُ الَّذي يَذْكُرُ رَبَّهُ
وَالَّذي لاَ يَذْكُرُ رَبَّهُ مَثَلُ الحَيِّ وَالَميِّتِ»(البخاری مع الفتح 11/208). «مثال کسى که پروردگارش را یاد میکند و کسى که پروردگارش را یاد نمىکند، مانند زنده و مرده است».
و آنحضرت ﷺ فرمودند: «أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرِ أَعْمَالِكُمْ، وَأَزْكَاهَا عِنْدَ مَلِيكِكُمْ، وَأَرْفَعِهَا فِي دَرَجَاتِكُمْ، وَخَيْرٍ لَكُمْ مِنْ إِنْفَاقِ الذَّهَبِ وَالْوَرِقِ، وَخَيْرٍ لَكُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّكُمْ فَتَضْرِبُوا أَعْنَاقَهُمْ وَيَضْرِبُوا أَعْنَاقَكُمْ؟ قَالُوا بَلَى. قَالَ: ذِكْرُ اللهِ تَعَالَى»(الترمذی 5/459، وابن ماجه 2/1245 ). «آیا شما را از بهترین اعمال با خبر نگردانم که نزد پروردگارتان پاکیزهتر است و بیش از هر چیز باعث بالا رفتن درجات شماست و براى شما از بخشش طلا و جواهرات نیز بهتر است، حتى از این هم بهتر است که با دشمنان روبرو شوید و گردن آنها را بزنید و آنها گردن شما را بزنند؟) اصحاب گفتند: بلى پیامبر ج، فرمود: یاد الله تعالى».
و آنحضرت ﷺ فرمودند: «يَقُولُ اللهُ تَعَالَى: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي، وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَكَرَنِي، فَإِنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ ذَكَرْتُهُ فِي نَفْسِي، وَإِنْ ذَكَرَنِي فِي مَلأٍ ذَكَرْتُهُ فِي مَلأٍ خَيْرٍ مِنْهُمْ، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَىَّ شِبْرَاً تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعَاً، وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ ذِرَاعَاً تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ بَاعَاً، وَإِنْ أَتَانِي يَمْشِي أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً»(البخاری 8/171). «خداوند [در حدیث قدسى] میفرمایند: من نزد گمان بندهام هستم و هنگامى که او مرا یاد نماید من همراه او هستم، اگر مرا در خلوت یاد کند من او را در خلوت یاد مىکنم، و اگر مرا در مجلسى یاد کند، من او را در مجلسى بهتر از آن یاد مىکنم، و اگر به سوى من به اندازۀ وجبى تقرّب جوید، من به سوى او به اندازۀ ذراعى [بازویى] تقرّب مىجویم، و اگر به اندازۀ ذراعى به سوى من تقرّب جوید من به او به اندازۀ باعى [دو بازوى انسان] نزدیک مىشوم. و اگر پیاده به سوى من بیاید، من با شتابان به سوى او میآیم». از عبدالله بن بُسْرٍ س روایت شده که مردى گفت : یا رسولالله ﷺ امور اسلام زیاد هستند، به من چیزى یاد دهید که به آن تمسک جویم، پیامبر ج فرمودند: «لاَ يَزَالُ لِسَانُكَ رَطْباً مِنْ ذِكْرِ اللهِ»(الترمذی 5/458، و ابن ماجه 2/1246). «پیوسته زبانت با یاد خدا تَر باشد».
و نیز آنحضرت ﷺ فرمودند: «مَنْ قَرَأَ حَرْفَاً مِنْ كِتَابِ اللهِ فَلَهُ بِهِ حَسَنَةٌ، وَالْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا، لاَ أَقُولُ: الٓمٓ حَرْفٌ؛ وَلَكِنْ: أَلِفٌ حَرْفٌ، وَلاَمٌ حَرْفٌ، وَمِيمٌ حَرْفٌ»(الترمذی 5/175). «هرکس یک حرف از قرآن بخواند، یک نیکى برایش نوشته میشود، و هر نیکى، ده برابر میشود، من نمىگویم: ﴿الٓمٓ﴾ یک حرف است، بلکه: ألف یک حرف، لام یک حرف، و میم یک حرف است».
عقبه بن عامرس میگوید: در صُفَّه بودیم که رسول الله ﷺ بیرون آمد و فرمود: «أَيُّكُمْ يُحِبُ أَنْ يَغْدُوَ كُلَّ يَوْمٍ إِلَى بُطْحَانَ أَوْ إِلَى العَقِيْقِ فَيَأْتِيَ مِنْهُ بِنَاقَتَيْنِ كَوْمَاوَيْنِ فِي غَيْرِ إِثْمٍ وَلاَ قَطِيْعَةِ رَحِمٍ؟». «کدام یک از شما دوست دارد که هر روز صبح، به بُطْحَان یا عقیق برود و با دو شتر بار برگردد بدون این که گناهى یا قطع صلۀ رحمى انجام داده باشد؟». گفتیم: یا رسول الله ﷺ ما دوست داریم، فرمود: «أَفَلاَ يَغْدُو أَحَدُكُمْ إِلَى المَسْجِدِ فَيَعْلَمَ، أَوْ يَقْرَأَ آيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ خَيْرٌ لَهُ مِنْ نَاقَتَيْنِ، وَثَلاَثٌ خَيْرٌ لَهُ مِنْ ثَلاَثٍ، وَأَرْبَعٌ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَرْبَعٍ، وَمِنْ أَعْدَادِهِنَّ مِنَ الإِبِلِ»(مسلم 1/553).
«هرکس به مسجد برود و دو آیه از کتاب خداوند عزّ وجلّ را یاد بگیرد یا بخواند، براى از از دو شتر بهتر است، و سه آیه از سه شتر، و چهار آیه از چهار شتر، و به تعداد آیات از همان تعداد شتر، برایش بهتر و سودمندتر است».
و رسول الله ﷺ فرمودند: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَداً لَمْ يَذْكُرِ اللهَ فِيهِ كَانَتْ عَلَيْهِ مِنَ اللهِ تِرَةٌ، وَمَنْ اضْطَجَعَ مَضْجَعَاً لَمْ يَذْكُرِ اللهَ فِيهِ، كَانَتْ عَلَيْهِ مِنَ اللهِ تِرَةٌ»(أبو داود 4/264 ). «هرکس در جایى بنشیند و آنجا، خدا را یاد نکند، از طرف خدا، بر او زیان وارد خواهد شد، و هرکس به پهلو بخوابد و خدا را یاد نکند، براى این غفلت هم از جانب خدا زیان خواهد دید».
و آنحضرت ﷺ فرمودند: «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِسَاً لَمْ يَذْكُرُوا اللهَ فِيهِ، وَلَمْ يُصَلُّوا عَلَى نَبِيِّهِمْ إِلاَّ كَانَ عَلَيْهِمْ تِرَةٌ، فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَهُمْ وَإِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُمْ»(صحیح الترمذی 3/140). «هر گروهى در مجلسى بنشینند و در آن ذکر الله را نکنند و بر پیامبرشان درود نفرستند، مگر اینکه بر آنها حسرت و افسوس وارد مىشود، و بر خداست که آنها را ببخشد یا عذاب دهد».
وآنحضرت ﷺ فرمودند: «مَا مِنْ قَوْمٍ يَقُومُونَ مِنْ مَجْلِسٍ لاَ يَذْكُروُنَ اللهَ فِيهِ إِلاَّ قَامُوا عَنْ مِثْلِ جِيْفَةِ حِمَارٍ وَكَانَ لَهُمْ حَسْرَةً»(أبو داود 4/264). «هیـچ گروهى از مجلسى که در آن خدا را یاد نکردهاند بر نمىخیزند، مگر مثل اینکه از [نزد] لاشۀ الاغى برخاستهاند، و حسرت آنها را فرا گرفته است».
* سعید بن مسیب کشته شد. • سعید بن جبیر با سر بریده از دنیا رفت.
امام ابوحنیفه در زندان مسموم و شهید شد • امام شافعی بر اثر ضربوشتم شدید با چماق جان باخت. • سفیان ثوری در حال فرار درگذشت. • طبری در محاصره درگذشت. • بخاری در غربت فوت کرد. • نسائی کشته شد. • ابنحزم در تبعید جان باخت. • عیاض بر اثر مسمومیت درگذشت. • ابن تیمیه در زندان درگذشت. • نعیم بن حماد را به غل و زنجیر کشیدند و در گودالی انداختند، و او را نه غسل دادند و نه بر او نماز خواندند. (رحمهماللهتعالیأجمعین)
اینها مصداق علمایانی است که جان خود را در راه رساندن کلام حق و پیامهای خداوند فدا کردند.
«الم. آیا مردمان گمان بردهاند همین که بگویند ایمان آوردهایم و به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اقرار کردهایم، به حال خود رها میشوند و ایشان با تکالیف و وظائف و رنجها و سختیهائی که باید در راه آیین آسمانی تحمل کنند، آزمایش نمیگردند؟! ما کسانی را که قبل از ایشان بودهاند با انواع تکالیف و مشقّات و با اقسام نعمتها و محنتها آزمایش کردهایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند. آیا کسانی که بدیها را انجام میدهند گمان میبرند که بر ما پیشی میگیرند و از حوزهی قدرت ما میگریزند و از چنگال کیفر ما رهائی مییابند، چه بد داوری میکنند»!
زندگی مؤمن همراه با مصیبت و إبتلاءست که هیچ لذتی جز صبر ندارد و هیچ صبری نیز بدون رضایت، کامل نیست.
و بدان بهشت مانند عروسیست که مهریهی آن تسخیر نفس از آنچه پروردگار حرام کرده است. همهی ما عاشق بهشت هستیم و کسی نیست که مشتاق آن نباشد! پس برای آن تلاش کنید، زیرا راه رسیدن به بهشت دشوار است.
دنیا در سه چیز خلاصه میشود: امید، درد و ناراحتی و نیز پاداش
• پس با اولی زندگی کنید و دومی را به خاطر سومی تحمل کنید.
خدایا ! بهشت و گفتار و کرداری که ما را به آن نزدیک میکند به ما عطا فرما، و از جهنم و گفتار و کرداری که ما را به آن نزدیک میکند به تو پناه میبریم.
پس صبر را پیشهی خود سازید تا در حوض کوثر، رسولخدا ﷺ را ملاقات کنیم، برای اسلام ترسی به دل راه ندهید بلکه فقط برای خودتان بترسید.
ابنحزم رحمهالله فرموده است: «دین اسلام از هر جهت مورد حمله قرار میگیرد اما خداوند برای تکمیل نور خود از هیچ کاری امتناع نمیورزد».
«بیگمان خدا زمین را به کسانی از بندگان خود واگذار میکند که خود بخواهد، و سرانجام نیک و پسندیده از آن پرهیزگاران است آن کسانی که مراعات سنن و اسباب میدارند. از قبیل اتّحاد و اتّفاق و اعتصام به حق و اقامت عدل و صبر در برابر شدائد».
سید قطب رحمه الله می گوید: چه بسیار شهیدانی که با شهادت خویش آن چنان باور و دعوتشان را یار کردند که اگر هزار سال عمر می کردند نمی توانستند این چنین از آن پشتیبانی کنند و با هیچ خطبه ای مانند خطبه ای که با خون خود نگاشتند نمی توانستند دلها را با معانی بزرگ آشنا کنند و هزاران نفر را برای انجام کارهای بزرگ برانگیزند. شهادت آنها نیروی محرکه ای برای نسل های متمادی خواهد بود و چه بسا مسیر تاریخ را در طول نسلها عوض خواهد کرد.