ای کوچولوی عزیزم، شیطان هیچ وقت با لباس قرمز و شاخ‌های وحشتناک به نزد تو نمی‌آیدبلکه

ای کوچولوی عزیزم، شیطان هیچ وقت با لباس قرمز و شاخ‌های وحشتناک به نزد تو نمی‌آید
بلکه

“مادر به دخترش گفت:
ای کوچولوی عزیزم، شیطان هیچ وقت با لباس قرمز و شاخ‌های وحشتناک به نزد تو نمی‌آید
بلکه
در شکل هر چیزی که نفس تو دوست دارد و بدان تمایل دارد نزدت می‌آید
پس
مراقب باش”.

رحمت خداوند متعال بر دختر و زنی که همچنان با شرم و حیا است در جامعه‌ای که حیا از آن رخت بربسته است.

مکتب یا بهشت؟ مسئله این‌ست!

مکتب یا بهشت؟ مسئله این‌ست!

به قلم: دکتر مهشید حسینی

روی صحبتم در این نوشتار کوتاه با پدر و مادرهای عزیز و معتقد به اسلام است.

در این کشور همه‌ی ما شاهدیم که با رسیدن سن به ۶ و ۷ سال، پدر و مادران جگرگوشه‌هایشان را به مکتب می‌فرستند و تقریبا در تمام موارد فرزندشان را رأس ساعت ۶ و ۷ صبح بیدار می‌کنند تا برای رفتن آماده شوند؛ و صد البته در روز‌هایی که خواب بچه‌ها سنگین‌تر است آن‌ها نیز با تلاشی دو چندان در بیدار کردن‌شان می‌کوشند!

تا اینجا همه چیز عادی و طبیعی به نظر می‌رسد!
مشکل از جایی شروع می‌شود که از پدر و مادرها بخواهیم همین عزیزانشان را برای دو رکعت نماز صبح بیدار کنند؛ در این حالت جملاتی می‌شنویم به‌‌غایت عجیب، از جمله؛ به خدا دلم نمیاد، ببین چه آروم خوابیده، حالا ایشالا خدا می‌بخشه، هنوز بچه‌س بذار بخوابه و…!

عجیب نیست؟؟
میزان پایبندی این عزیزان به بیدار کردن فرزندان برای «مکتب»، به شدت بیشتر از تمایل‌شان به بیداری برای «بهشت» است!

اهمیت گرفتن مدرک تحصیلی، جایگزین اعتقادات دینی شده است و در همین حال گله می‌کنیم که چرا فرزندانمان این‌گونه شده‌اند و هر روز شاهد بی‌دین شدن تعداد بیشتری از نسل جوانیم.

ریشه‌ی مشکل در خود ماست! در عدم اولویت قرار دادن آنچه واقعا مهم‌تر است. باید از همان اول به فرزندانمان بیاموزیم که بهشت از مکتب مهم‌تر است!

پدر زن مرده و دختر مریض

پدر زن مرده و دختر مریض

ارائه دهنده: ماهدیم بلوچ

مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت .
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد …

 پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد
ولی بیماری جان دخترک را گرفت

پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد و سرکار نمی رفت.

دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.

شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است
و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند
همه فرشته های کوچک در حال شادی بودنند .
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود
مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است
.
پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد
 از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟

دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم .
پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید. 
اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.

‏﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ﴾  «‏آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند»!

‏﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ﴾  «‏آنان را نگاه دارید که باید بازپرسی شوند»!

به قلم: فریبا کریم‌نژاد

کلامِ خود را با این آیه از سوره‌ی صافات آغاز می‌کنم که بدونِ نیاز به هیچ شرح و تفصیلی یادآور و دربردارنده‌ نکات مهمی است که ناخودآگاه به ذهن هر یك از ما خطور می‌کند. چندی است که در حافظه‌ی خود نگاه داشته‌ام که پیام هشیارانه‌ و یادآورکننده‌ای خدمت شما پدران و مادران گرامی عرض کنم، هر چند که دیگر داعیانِ دلسوز سخنرانی‌ و مطالب پربارتری در این زمینه ارائه داده‌اند، اما آن‌چه می‌خواهم بیان کنم دردی است که نوجوانانِ امروزی ما را به دام خود گرفتار کرده است که نتیجه‌ی بی‌توجهی و غفلت والدین از ثمره‌های زندگی‌شان است. 

قبلاً که تعطیلات تابستان شروع می‌شد، والدین بیشتر به فکر کلاس‌های تابستانه‌ی قرآن‌کریم و بعضاً دیگر کلاس‌های مفید برای فرزندان‌ خود بودند که اوقات خود را با پرسه‌زدن در کوچه و خیابان و دعوا با بچه‌محل‌هایشان، بیهوده و اصطلاحاً به بطالت نگذرانند و به هر دری می‌زدند که خدایی‌نکرده گیر دوست ناباب نیافتند که از راه‌به‌درشان کنند، چرا که تربیت سالم و صالح‌بودن فرزندان‌شان برایشان مهم بود.

امروزه والدین نیز با شروع تعطیلات تابستان به فکر وقت‌پر کردن فرزندان خود هستند اما تفاوت فاحشی با چندین سال گذشته دارد، اولین کلاسی که به فکر ثبت‌نام فرزندان خود هستند مزامیر شیطان، یعنی موسیقی است، دختر و پسر نوجوانی را نمی‌بینی مگر این‌که تابوتی بر دوش خود حمل می‌کند و روزش را با آلت موسیقی باز می‌کند که آخر و عاقبت چنین فرزندی جز گمراهی و از راه‌به‌در شدن نیست.

برخی از والدین بعضاً این‌گونه با خود می‌اندیشند همین‌که خودشان اهل نماز و روزه و تلاوت قرآن هستند دیگر کفایت می‌کند، انگار که مقیّد بودن خودشان، این وظایف را از دوش فرزندان‌شان برمی‌دارد و فرض کفایه است، همین‌که خودشان ره‌یافته‌اند دیگر کفایت می‌کند!

مادرانی که ذهن دختران خود را با خزعبلاتی این‌چنینی پر می‌کنند که خود را آرایش کن و زینت بده که به چشم بیایی و ازدواج کنی، اگر خودت را دلمه‌پیچ کنی و کسی زیبایی‌های تو را نبیند از ازدواج محروم می‌شوی و از قافله جا می‌مانی، نتیجه‌ای جز این جامعه‌‌ی بی‌بندوبار و فاسد به بار نمی‌آورد که خود را هر روز به نوعی زینت می‌دهند و عرضه می‌کنند.

واقعاً شرم‌آور و به دور از عقلانیت است، مادرانی که با به خورد دادن قرص‌ها و‌ پودرهای چاقی که همه رقمه‌ی آن متأسفانه در بازار مناطق کوردنشین بیداد می‌کند، دختر خود را این‌گونه متقاعد می‌کند که آن را مصرف کن تا به چشم کسی زیبا بیایی و ازدواج کنی، حتی اگر به قیمت هزاران عوارض خطرناکی که مصرف این پودرها سلامتی دخترش را تهدید می‌کند.

پدرِ پسران ده دوازده ساله‌ایی که سیگار می‌کشند و با صدای بلند در کوچه و بازار فحش‌های زشت و رکیك بر زبان می‌آورند، کجا هستند؟! آدم واقعاً دلش به درد می‌آید که با چنین مواردی روبه‌رو می‌شود.

حرف برای گفتن زیاد است، اما آدم عاقل و دلسوز به حال خود و خانواده‌اش، این چند مثال هم می‌تواند برایش تلنگری باشد و او را کفایت کند.

پس شما به‌عنوان پدر و مادر، به عنوان کسی که در قبال فرزندانتان مسئول هستید، تا چه اندازه به فکر هدایت‌شان بوده‌اید و هستید؟!

این ‏آیه را ﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ﴾ در قالب تابلویی به دیوار خانه‌هایتان آویزان کنید که همیشه جلوی چشمانتان باشد، مبادا نابسامانی دوران، شما را از مسئولیت‌تان بازدارد.

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﮔﺎهے ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ے ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﮔﺎهے ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ے ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ

به قلم: ماهدیم بلوچ

ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎے ﻣﺠﺎﺯے ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ  ﺗﻘﻮﺍے ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﮔﺎهے ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ے ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ …

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﻓﻀﺎے ﻣﺠﺎﺯے ﻫﻢ
” ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ …”

ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ مے ﺁﯾﻨﺪ ﮔﻮﺍهے ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ …

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ے ﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧــــــــــﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ !…

ﮔﺎهے ﺭﻭے ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ :
” ﻭﺭﻭﺩ ﺷـــــﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ “

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳتے ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ،
ﭼﺸمے ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ،
ﻭ ﮔﻮشے ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ …
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ ماموران ﺧــــــــــﺪﺍ …
” ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧــــــــــﻼﻳﻦ هستند “

اجازه گرفتن زن از شوهرش هنگام بیرون رفتن از منزل

اجازه گرفتن زن از شوهرش هنگام بیرون رفتن از منزل

به قلم: ماهدیم بلوچ

تمام علماء بر این باورند که سنت است زن هنگام خارج شدن از منزل، حتی برای رفتن به خانه‌ی پدرش باید از شوهرش اجازه بگیرد.

در صحیحین آمده که حضرت عائشه (رضي‌الله‌عنها) به پیامبر (ﷺ) گفت: آیا اجازه می‌دهید که به نزد پدر و مادرم بروم؟

اما در مورد اینکه آیا واجب است که زن در هنگام خارج شدن از منزل از شوهرش اجازه بگیرد یا نه، دو حالت وجود دارد:

1⃣ در مورد بیرون رفتن برای اموری مثل رفتن به ٫بازار یا مهمانی و مراسمات یا سفر رفتن، حتما باید با اجازه‌ی شوهرش باشد و در غیر اینصورت جایز نیست که بدون اجازه و رضایت شوهرش از خانه‌اش خارج شود.

2⃣ اما خارج شدنِ زن از خانه برای کارهایی که در عُرف به چیزی عادی تبدیل شده، به شرطی که شوهرش او را از این کارها منع نکرده باشد، جایز است.
مانند رفتن به مسجد و ….

حیای کم یا بی حیایی ، رابطه‌ی مستقیمی با کم ارزش بودن انسان نزد خودش دارد

حیای کم یا بی حیایی ، رابطه‌ی مستقیمی با کم ارزش بودن انسان نزد خودش دارد

به قلم: ماهدیم بلوچ

“شرم و حیای کم، رابطه‌ی مستقیمی با کم ارزش بودن انسان نزد خودش دارد
زیرا
هر اندازه که قدر و ارزش انسان در نزد خودش کمتر باشد به همان اندازه هم شرم و حیایش کم می‌شود
چنانکه
باور دارد سهم و بهره‌اش از این زندگی، فقط دنباله‌روی از شهوت‌ها است نه تعالی و دستیابی به امور والا و بالا بردن جایگاه نیکو،
و
در این هنگام است که بخاطر کمبودی که در کرامتش هست و عیبی که در وجودش حس می‌کند به سمت تمایلات زشت و ناپسند کشیده می‌شود.

دعوتگران و خانواده‌ی آنها

م

دعوتگران و خانواده‌ی آنها

به قلم: عبدالحمید بلالی

یکی از پدیده‌های تأسف‌برانگیز این است که می‌بینیم فرزندان برخی از داعیان بزرگ از مسیر اسلام منحرف گشته اند و دردناک‌تر آن‌که مشاهده می‌گردد جوانان انبوهی به واسطه‌ی پدران همین بچه‌ها از باتلاق جاهلیت رهایی یافته اند و به نور اسلام در آمده اند، اما فرزندان خودشان گمراه شده اند.
این داعیان دو دسته اند:
1- آنها که تمام تلاش خود را برای اصلاح فرزندان‌شان به کار گرفته اند و هیچ گاه در زمینه ی هدایت و تعلیم آنها و رسوخ دادن ارزش‌ها و اصول دین در دل های‌شان کوتاهی نورزیده اند.

2- آنها که در کارهای دعوت غرق گشته اند و فرزندان شان را به فراموشی سپرده اند و وقتی برای آنها باقی نگذاشته اند و بیش تر وقت خود را صرف تربیت دیگران کرده اند و به عبارت دیگر، فرزندان خودشان را نادیده انگاشته اند و آنها را به عوامل مؤثر خارجی سپرده اند تا از هر سو مورد تعرض شان قرار دهند.

نمونه ی دسته اول برخی از پیامبران مانند حضرت نوح (ع) هستند که ملامت و توبیخی متوجه آنها نمی‌گردد و مادام که وظایف شان را در این باره به خوبی انجام داده اند، در روز قیامت از سؤال خداوند ایمن خواهند بود.

اما دسته ی دوم آنانی هستند که اولویات و قواعد و اصول دعوت را نفهمیده اند چرا که خدای متعال خطاب به پیامبر خویش (ص) می فرماید : ” وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ” شعراء/214، ” و خویشاوندان نزدیکت را هشدار ده ” و از قدیم داعیان گفته اند : کسی که در منزل خویش مؤفق نبوده باشد، در خارج منزل نیز توفیقی نخواهد یافت.
راستی، آیا ما اهمیت این امر را به خوبی درک می کنیم؟

ترفند های پسران برای فریب دادن دختران با زبانی کوچه بازاری یا در لباس موحدین

ترفند های پسران برای فریب دادن دختران با زبانی کوچه بازاری یا در لباس موحدین

به قلم: صدیقه مهاجره

ترفند های ولگردهای کوچه و بازار:

۱. عاشقت هستم

۲. بی تو زندگی نمیتوانم

۳. اولین و آخرین عشقم تو هستی

۴. اگر ترا به دست نیاورم میکشم خود را

۵. یا تو یا هیچ کسی دیگر


و مثل این صدها سخن دروغ دیگر که ولگردهای کوچه و بازار استفاده میکنند و عاقبت اکثریت دختران در دام این ولگردها می افتند و در اخیر دختر را رها کرده و فاحشه خطابش میکنند و میگویند که با من جور آمدی الله میداند با چقدر افراد دیگر جور آمده باشی…

ترفند های ولگردهای مجازی که در لباس موحدین خود را جا زده اند:

۱. با من ازدواج میکنی؟

۲. من مثل دیگران نیستم و دنبال رابطه حرام نیستم.

۳. ترا بخاطر الله دوست دارم.

۴. من نیت خراب ندارم، اگر من دنبال رابطه حرام باشم چرا نزد دختران گمراه نروم؟

۵. من رابطه حلال میخواهم تا از گناهان محفوظ بمانم.

۶. نیت من خیر خواهی تو است.


و مثل این صدها ترفند دیگر که امروزه خیلی از ولگردهای موحد نما برای فریب خواهران موحده استفاده میکنند و عاقبت خواهران فریب این گرگان را میخورند و در اخیر بی عزت و بی آبرو ساخته هم دنیا و هم آخرت شان را خراب ساخته رهای شان میکنند و میگویند الله نخواست قسمت ما نبود و یا من نمیتوانم ترا بگیرم مشکلات دارم و یا فامیلم قبول نمیکند و یا آنها را سالها منتظر می‌نشانند و خود ازدواج میکنند…

از این داستانهای تلخ متاسفانه خیلی زیاد شده و تقریبا همه ای خواهرانی مسلمان که امروزه در مجازی پست های غمگین میگذارند و یا از درد میگویند، درد شان از دست همین ولگرد های مجازی موحد نما است که انها را وابسته به خود ساخته و رهای شان کرده اند‌.

ای خواهران پاکدامنم متوجه باشید که فریب چنین ولگردها را نخورید، والله مجرد بمانید بهتر است از این که ذلیل دنیا و آخرت شوید.
اگر واقعآ کسی میخواهد با شما نکاح کند خانواده اش را برای خواستگاری می فرستد و نکاح شرعی می کند و ترا غرق فتنه و انواع گناهان نمیکند و تا نکاح شرعی نکردید اصلا اجازه ندهید کسی وارد زندگی شما شود و اصلا باور نکنید، این حرفها یاد تان بماند اگر بی توجهی کردید قسم به رب العالمین همان که شما بهترین شخص فکرش میکنید زندگی تان را خراب ساخته و بدبخت دنیا و آخرت میسازد تان و در رابطه حرام سر انجام بی عزت و حتی مشرک ساخته رهای تان خواهد کرد.

خطابم به این گرگانی که در لباس موحدین خود را جا زده اند، چه فرق است بین کفاری که بر نوامیس مسلمین تعرض میکنند و آنها را بی عزت میسازند و بین شما هایکه خود را موحد میگویید و بر نوامیس مسلمین تعرض میکنید و آنها را بی عزت میسازید؟

یاد تان باشد عاقبت این کار تان در دنیا ذلت و بی عزتی و درد و غم و در آخرت جهنم است و جهنم چه جایگاهی بدی است!

۲۹ سری جهیزیه به نوعروسان سراوانی اهدا شد

رئیس کمیته امداد سراوان گفت :

۲۹ سری جهیزیه جهت ترویج ازدواج آسان به نوعروسان تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی شهرستان با عنایت امام خامنه ای اهدا شد.

این سری از جهیزیه‌ها شامل اقلام همچون یخچال، ماشین لباسشویی، جاروبرقی، اجاق‌گاز، تلویزیون و فرش بود که به نوعروسان سراوانی اهدا شد.ترویج ازدواج آسان یکی از رسالت‌های کمیته امداد است که به مناسبت‌های مختلف و با همکاری خیرین و سایر نهادها لوازم اولیه و ضروری زندگی به نوعروسان هدیه می‌شود.