سؤال از مولوی عبدالحمید: بر هم زنندگان امنیت میان بلوچها و علماى فتنه‌گر امروز چه کسانی‌اند؟

سؤال از مولوی عبدالحمید؛ بر هم زنندگان امنیت میان بلوچها و علماى فتنه‌گر امروز چه کسانی‌اند؟

کاتب: نذیر احمد بارکزایى

مولوی عبدالحمید یکشنبه 25 آبان 1404 در دارالعلوم نوبندیان در مورد حفظ امنیت گفت: “توصیه و تاکید بنده به کسانی که در داخل و بیرون از مرزها هستند آن است که امنیت حفظ شود. حفظ امنیت به نفع همه ست… برای پیگیری مسائل و مشکلات راههای درست وجود دارد، اگر راههای درست نتیجه نداد باید پیگیری بیشتری صورت گیرد.”

بخشی از این سخنان مولوی عبدالحمید خطاب به کسانی خارج زا مرزهای ایران است اما مشخص است در مورد بلوچهای ایالت بلوچستان پاکستان صحبت نمی کند، چون به دنبال آن در مورد پیگیری مسائل و مشکلات از راههای صحیح صحبت می کند، یعنی مشکلات مردم در استان سیستان و بلوچستان و پیگیری ها توسط همین مردم.

اما در آن طرف مرزهای کدام دسته از بلوچها هستند که از راههای صحیح مسائل و مشکلات را پیگیری نمی کنند و امنیت مردم و مرزها را بر هم می زنند؟ مشخص است: گروههایی مسلح چون جیش العدل و مولوی های فراری و تحریک گری چون مولوی عبدالغفار نقشبندی فتنه گر.

سوال اینجاست چرا مولوی عبدالحمید به صراحت از این برهم زنندگان امنیت صحبت نمی کند و از آن صراحت گوئی و جسارت امام ابوحنیفه رحمه الله خود را محروم کرده است؟  

مولوی عبدالغفار نقشبندی نمادی از آن دسته از افرادی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در موردشان فرموده است: إن أخوفَ ما أخاف على أمّتي كلُّ منافقٍ عليمُ اللسانِ.[1] . ترسناک‌ترین دشمنی که از آن درباره امتم بیم دارم منافق دانا و سخنور است.

ای مسلمانان بلوچ و غیر بلوچ: رسول الله صلی الله علیه وسلم که پیامبر من و شماست اینگونه ما را از فتنه ی علمای سوء ترسانده و برحذر داشته و این سخن، تنها برای گذشته نیست؛ بلکه برای زمانِ ما نیز هشدار است.

مولوی عبدالحمید باید جواب دهد امروز مصداق برهم زنندگان امنیت در آن سوری مرزها و ساکن در پاکستان چه کسانی هستند؟

چرا از منبرِ خانهٔ خدا، به‌جای هشدار دربارهٔ فتنه و نفاق، مردم را آرام و غافل و سرگردان می‌سازند؟ آیا وظیفهٔ عالم، بیانِ حق نیست؟

مگر اهل علم نگفته اند:  قُلِ الْحَقَّ وَ إنْ کانَ مُرّاً؛ حق را بگو هر چند ( نزد عده ای) تلخ باشد؟

مگر فتنه امثال مولوی نقشبندی و جیش العدل بزرگترین عامل برهم زننده امنیت در میان بلوچها نیست؟ مگر بعد از شرک به الله منکری بزرگتر از قتل به ناحق مسلمان وجود دارد که اینها مروج و انجام دهنده ی آن هستند؟

از ابوسعید خُدری رضی الله عنه روایت است که گفت: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: ‌مَنْ ‌رَأَى ‌مِنْكُمْ ‌مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ.[2]هریک از شما که منکری دید آن را با دستش تغییر دهد، پس اگر نتوانست با زبانش آن را تغییر دهد و اگر نتوانست با دلش آن را (بد بداند)، و آن ضعیف‌ترین (مرتبه‌ی) ایمان است.

پس چگونه عالمی فتنه و نفاق و بر هم زدن امنیت و حتی پیمان با دشمنان اسلام را می‌بیند و از اینکه اسمی از فتنه گران و برهم زنندگان امنیت ببرد لب فرو می‌بندد؟

اگر واقعاً از راهِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله پیروی می‌شود، چرا در برابرِ بغاوت، آشوب و تحریکِ جوانان علیه دارالاسلام سکوت می‌کنند؟

چرا از نامِ دین و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله، سپرِ سیاست غیر شرعی ساخته‌اند و جوانانِ ساده‌دل بلوچ را با سکوت خود به دامِ مرگ می‌کشانند؟

اهل سنت بلوچستان باید علماى دنیاطلب، سازش‌گر و خاموش در برابر فتنه گران را بشناسد و فریبِ زبانِ شیرینِ و کلی گوئی ها و جنگ زرگری آنان را نخورد و از هر عالمی که علمش را برای دفاع از جایگاه خود، یا برای فریبِ امت به کار می‌گیرد، دوری کند.


[1]  احمد 143- الألباني، السلسلة الصحيحة 1013

[2]  مسلم 49

چرا مولوی عبدالحمید از روشِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله در صراحت و صداقت در گفتار عدول کرده؟

چرا مولوی عبدالحمید از روشِ امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله در صراحت و صداقت در گفتار عدول کرده؟

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

مولوی عبدالحمید زاهدانیِ محترم؛ آیا صداقت در گفتار و صراحت در روش فقهی، میراث امامِ ابوحنیفه رحمه‌الله  نیست؟ امام ابوحنیفه از پیشگامان عقل‌ورزی، عدالت‌خواهی و دفاع از حقوق امت بود. او در فقه و روش، مردم را به پرهیز از ستم و ریاکاری فرا می‌خواند. پس چرا امروز مولوی عبدالحمید مسیر دیگری می‌پیماید و در برابر باغیانِ سکولار و مرتدّانِ داخلی و گروههای مسلح اهل بغی چون جیش العدل به خون جونان بلوچ را برای دشمنان خارجی چوب حراج زده اند و نا امنی را برای کل استان به ارمغان آورده اند زبان صراحت را کنار زده و دم فرو می‌بندد؟

این خاموشیِ و نبود صراحت  شما پیامد دارد:

شما با سکوت یا مماشات، عملاً فضا را به نفاق و فتنه باز گذاشته‌اید؛ فتنه و آشوب علیه نظمِ مشروعِ اسلامی اگر نباشد که جرم و خیانت به امت است، لااقل باید با روشنگریِ علما مهار و از گسترش آن جلوگیری شود. اما چرا شما به جای آگاه‌سازی و هشدارِ شفاف، عقب‌نشینی می‌کنید؟

وقتی کسانی از جیشِ عدل، نقشبندی‌ها و دیگران به غَیَره (شورش و بغاوت) دست می‌زنند و این شورش‌ها به نام دین و با شعارهای عوام‌فریبانه صورت می‌گیرد، وظیفهٔ عالم دینی است که مردم را از خطراتِ چنین مسیرهایی آگاه کند و راه‌حل شرعی و عقلانی ارائه دهد  نه اینکه سکوت پیشه سازد یا مسئله را کم‌اهمیت جلوه دهد.

سکوت و پیرویِ آشکار یا پنهانی از حکّامِ عربِ سازش‌کار که نزدیکترین خیانت را از جولانی خاین در واشنگتن دیدیم، و تلاش برای توجیهِ «پیمان‌ها»یی که وجههٔ امت را خدشه‌دار می‌کنند، نتیجه‌اش جز دل‌زدگیِ مردم از روحانیت و بستر شدنِ راهِ سرکوب برای حاکمان نیست.

نگرانیم از اینکه همین سیاستِ محافظه‌کارانه و همراهی با قدرت‌هاست که جوانانِ بلوچِ دلاور را در معرضِ ظلم، بازداشت و حتی مرگ قرار می‌دهد. آیا منبرِ مسجدِ خانهٔ خدا محلِ دعوت به تسلیم در برابر ستم است یا مرکزِ برافروختنِ شجاعتِ فقهی و اجتماعی برای دفاع از مظلوم؟

اگر منافعِ سیاسیِ کوتاه‌مدت یا پیروی از حکّامِ منطقه، به قیمت جانِ جوانان و اعتبارِ دین تمام می‌شود، باید پاسخ پس داد.

ما از مولوی عبدالحمید می‌پرسیم:

۱. آیا روش فقهی‌ات با میراث امام ابوحنفی سازگار است یا تفسیرت از فقه متأثر از محافلِ سیاسی و رسانه ای سکولاریستها و سکولار زده ها ( دارودسته ی منافقین) شده است؟

۲. چرا روشن و بی‌پرده فتنه‌انگیزی و بغاوت گروههای مسلح جیش العدل و انصارالفرقان و… علیه مردم استان را محکوم نمی‌کنی و مردم را از پیامدهای آن آگاه نمی‌سازی؟

۳. چگونه قبول می‌کنی که منبرِ خانهٔ خدا محلِ تطهیرِ سازش با دشمنانِ امت ومزدورانشان باشد، در حالی که هزاران جوان به‌خاطر همین سیاست‌ها به دام مزدوران بومی می افتند و در راستای اهداف دشمنان خارجی قربانی می‌شوند؟

علما و خطبا باید وظیفهٔ آگاه‌سازی را بازپس گیرند: با بیانی فقهی روشن، مردم را از خطراتِ آشوب، نفوذِ سکولاریسم و تفکرات انحرافی به ظاهر اسلامی و جهادی و ابزارشدنِ نامِ دین برای مقاصد سیاسی دشمنان آگاه کنند.

اگر نقدی به سیاست‌های حکومتی یا به عملکردِ جریان‌ها وجود دارد، آن نقد باید در چارچوب فقهی و اخلاقی و به‌دور از شعارهای تفرقه‌زا بیان شود تا جوانان گمراه نشوند.

امت ما عقل دارد، شجاعت دارد و تشخیصِ حق از باطل را می‌خواهد. اگر شما که در جایگاه علمی ایستاده‌اید، زبانِ روشنگری نباشید، میدان برای خائنان و سیاست‌بازان باز می‌شود و جوانانِ بی‌گناه هزینه‌اش را می‌پردازند. ما از شما می‌خواهیم: به سنتِ علمی و عدالت‌طلبیِ امامِ ابوحنفی بازگردید، فتنه را نجوا نکنید بلکه علناً محکوم کنید، و از منابر برای پاسداری از جان و عزت امت استفاده نمایید.

خطابی از کوټه به زاهدان و خطیب مسجد مکی زاهدان

خطابی از کوټه به زاهدان و خطیب مسجد مکی زاهدان

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

شکی نیست که سکوت در برابر مظلوم حرام است و نصرت مظلوم وظیفه و تکلیف الهی و مسئولیت علما و عامه ی مسلمین است و برچسب زدن به مجاهد مظلومی که تمام دنیای کفر بر علیه آن شده است، خیانت به دین و امت است.

در اینجا خطاب خاص من به مولوی عبدالحمید خطیب مسجد مکی زاهدان ولایت سیستان و بلوچستان ایران است: ای کسی که از منبرِ رسول الله صلی الله علیه وسلم و نام شریعت سخن می‌گویی، اما با زبانت مظلومان را به حاشیه می‌رانی، تو چطور جرات می‌کنی مجاهدینی را که در دفاع از دین، قبله و سرزمینشان برخاسته‌اند «افراط‌گرا» بخوانی و ایشان را به سازش دعوت کنی؟! آیا نمی‌دانی که این سخن نه تنها خطرناک است، بلکه مسئولیت سنگینی در پیشگاه خدا و امت بر دوشت می‌گذارد؟

مگر نمی دانی آمریکا و غرب آشکارا به مجاهدین مخلص حمله آورده است و تمام طاغوتهای عرب و عجم نیز با آنها هم مسیر شده اند؛ مگر الله جل جلاله نمی می‌فرماید: «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ…» چرا در راه خدا و برای حمایت از مستضعفان نمی‌جنگید؟ این آیه روشن می‌کند که دفاع از مظلومان، واجب شرعی و وظیفهٔ الهی است. هیچ منبر یا قلمی حق ندارد این وظیفه را نادیده بگیرد.

هر کلمه‌ای که عالم بر زبان می‌آورد، اثر دارد. اگر با برچسب زدن به مجاهدان، راه حمایت از مظلومان را ببندی، در حقیقت ابزار ظلم را تقویت کرده‌ای. عالم باید تحقیق کند، واقعیت‌ها را بسنجَد، و بدون دلیل، کسی را محکوم نکند.

همهٔ کسانی که علیه ظلم می‌ایستند، نباید با یک چوب راند. برچسب‌زنی بدون دلیل عقلانی و شرعی، خیانتی است به حقیقت و وظیفهٔ علمای دین. عالمِ حکیم پیش از صدور فتوا یا حکم، باید تحقیق کند، واقعیت‌ها را بسنجد و در صورت لزوم، راه توبه و اصلاح را نشان دهد.

اگر واقعاً قصد نصرت داری:

  • جنایات آمریکای ظالم و ناتو را  در چند خطبه افشا کن و درد مسلمینی که تحت ستم آمریکا و مزدوران آمریکا هستند را بیان کن؛
  • فشار سیاسی و حقوقی برای توقف تجاوز و زیاده خواهی آمریکا نسبت به ایران و امارت اسلامی افغانستان ایجاد کن؛
  • از زبان قرآن و سنت برای فراخوانی امت به عدالت و رحمت  و امیدوار کردن مردم به حمایت از دارالاسلام و مقاومت در برابر آمریکا و مزدورانش استفاده کن.

اینها راه‌های مشروع برای دفاع از مظلومان هستند، نه برچسب زدن یا دعوت به سازش ذلت‌آمیز.

اگر گفتگو به معنای پایان دادن به ظلم با حفظ اصول و مبانی و استقلال کشور و حفظ حقوق مردم باشد، قابل بحث است. اما اگر سازش یعنی چشم بستن بر اصول و مبانی و خط قرمزها و استقلال و خون مظلوم و دست کشیدن از حق، مردود و حرام است. عالم باید بین این دو تمایز قائل شود و مردم را به راه درست هدایت کند.

تو که سخن می‌گویی و بلوچهای مخاطب خودت را هدایت می‌کنی، در روز قیامت باید پاسخ دهی: آیا با سخن خود، امید مظلومان را سلب کردی؟ آیا راه نصرت آنان را بستی؟

ای مولوی! اگر می‌خواهی مدافع دین و امت باشی: حداقل فریاد مظلومان کشورت در برابر آمریکا و متحدینش را در منابر و رسانه‌ها بلند کن و در برابر ظلم آمریکا سکوت نکن؛ با انصاف و تحقیق حکم کن و از برچسب‌زدن تند رو و افراطی و … و تحقیر بی‌دلیل هر کسی در برابر زیاده خواهی های آمریکا می ایستد بپرهیز.

هر سخنی که از منبر تو برآید، می‌تواند امید یا ناامیدی برای مخاطبین تو بیاورد. اگر با برچسب‌زنی و دعوت به سازش با آمریکا، دفاع از حق را مخفی کنی، نه تنها حقیقت را تحریف کرده‌ای، بلکه در پیشگاه خدا و امت مسئول هستی.

  مولوی عبدالحمید زاهدان؛ از منبر اصلاح تا منبر انحراف

  مولوی عبدالحمید زاهدان؛ از منبر اصلاح تا منبر انحراف

کاتب: عبدالرحمن براهویی

مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی به عنوان یک خطیب  بدون آنکه کتابی علمی داشته و وارد جرگه ی علما شده باشد عده ای معلوم الحال او را «شیخ‌الاسلام» می‌نامند،.

 او به عنوان یک خطیب سال‌هاست که با سخنان متناقض و چند پهلو وبا شعارهای ظاهر‌الصلاح، مسلمانان بلوچ را از منهج صحیح اهل سنت و جماعت  به سوی سکولاریسم و سازش با دشمنان دین و حتی تحریک به شر و نا امید کردن سوق می‌دهد.

در خطبه‌های نماز جمعه‌اش، به جای دفاع از اسلام و وحدت امت، همواره سخنانی بر زبان می‌آورد که بوی غرب‌زدگی و تمایل به طاغوت و شبه افکنی از آن به مشام می‌رسد.

 بارها شنیده شده که او مردم و حتی حکومت ایران را به «سازش با آمریکا و غرب» دعوت کرده است یا فلسطینی ها را جهت به رسمیت شناختن اشغالگری صهیونیستها تشویق کرده است؛ سخنانی که در نزد علمای راستین اسلام چیزی جز وارد شدن به جبهه ی جنگ تبلیغی و روانی دشمنان به شمار نمی‌رود.

یا همین نماز جمعه ی دیروز 16 آبان 1404ش حاکمیت ایران را به رها کردن مقاومت بر اصول و مبانی خودش دعوت می کند و غیر مستقیم بیان می کند که ترور ملا صالح رحمه الله در ایرانشهر یا خودکشی اون سکولار سلطنت طلب در الیگودرز کار حکومتی بوده و دقیقا همان سناریویی را جهت تحریک مردم پیاده می کند که قبلا مولوی عبدالغفار نقشبندی در مورد آن سرهنگ شیعه ی بلوچ و آن دختر حنفی مذهب بلوچ پیاده کرد.

با وجود اعتراض علمای دلسوز، و با و جود آنهمه روشنگری ارباب رسانه، او هیچ اعتنایی به نصیحت و تذکر ندارد. بلکه هر روز با جسارت بیشتری به تناقض گوئی و شبه پراکنی و نا امید سازی مردم و تحریک مردم شر و دلسرد کردن مردم از حاکمیت اسلامی و نظام دینی ادامه می دهد و با واژه‌های فریبنده، دل‌ها را نسبت به حاکمیت اسلامی و بدبین می‌سازد و فساد گروه منافقین در آشکار کردن نفاقشان را توجیه می کند.

مردم ساده و بی‌خبر، چون از بالای منبر می‌شنوند که کسی با عنوان «مولوی» سخن می‌گوید، گمان می‌کنند سخنان او از علم و دیانت سرچشمه می‌گیرد؛ غافل از آن‌که این منبر مدتی‌ست آلوده به سخنان اسلام آمریکایی گردیده است.

ای مسلمانان بلوچ! آگاه باشید که این راه، راه اهل سنت و جماعت نیست. سکوت در برابر چنین انحرافی خیانت است. بازگشت به قرآن، سنت و حاکمیت شریعت تنها راه نجات امت است، نه پیروی از منبرهای آلوده به سازش و ذلت.

 فریب‌خوردگان سکولار و مزدوران طاغوت؛ خنجری در پشت ملت مسلمان بلوچ

 فریب‌خوردگان سکولار و مزدوران طاغوت؛ خنجری در پشت ملت مسلمان بلوچ

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

امروز در میان ملت مسلمان و غیرتمند بلوچ، گروهک‌هایی پیدا شده‌اند که با نام دین، قوم و آزادی، در حقیقت خدمت‌گزاران دشمنان اسلام‌اند. اینان از سکولارهای ضد قانون شریعت الله  گرفته تا گروهک جیش‌العدل و تازه‌ترین چهره فریب‌کار، مولوی نقشبندی، همه در یک صف ایستاده‌اند؛ صف مزدوران آمریکا و حاکمان طاغوتی عربی که دشمن خونین امت اسلامی‌اند.

این گروه‌ها نه برای عزت بلوچ، بلکه برای تحقق نقشه‌های بیگانگان فعالیت می‌کنند. هر قطره خونی که از مسلمانی در بلوچستان ریخته می‌شود، با دستان همین مزدوران صورت می‌گیرد. آنان مردم ساده‌دل را با شعارهای دروغین فریب می‌دهند، در حالی‌که خود در خدمت دستگاه‌های جاسوسی و منافع کفار قرار دارند.

بر ملت مسلمان و اهل سنت و جماعت بلوچ لازم است که بیدار شوند و همه باید دست به دست هم دهیم تا این فریب‌خوردگان را از صف خود بیرون اندازیم.

عزت و آزادی در سایه توحید و حاکمیت شریعت است، نه در دامن طاغوت و سکولاریسم. این گروهک‌ها جز نفاق، خونریزی و تفرقه چیزی برای امت اسلامی نیاورده‌اند. راه ما باید راه اسلام باشد، نه راه مزدوران آمریکا و پاکستان.

درسهایی از هتاکی یک سرباز در سیستان و بلوچستان ایران تا هتاکی یک درجه دار آل سعود در جوار بیت‌الله

درسهایی از هتاکی یک سرباز در سیستان و بلوچستان ایران تا هتاکی یک درجه دار آل سعود در جوار بیت‌الله

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

امروز شاهد کلیپی دردناک بودم که در جوار خانهٔ خدا، نیروی امنیتی آل سعود یکی از خواهران ما را با خشونت می‌کشد و مردی را با قساوت می‌زند.

با دیدن این کلیپ، یاد صحنه‌ای در ذهنم زنده شد؛ آن‌گاه که در ایران، یک سرباز به دو مادر پیر بلوچ ما توهین کرد.  

سرباز ایرانی بلافاصله اظهار پشیمانی کرد، با این وجود بازداشت شد و برایش پرونده ی قضایی تشکیل شد، از مردم عذر خواست، و به دادگاه سپرده شد.

اما در سرزمین حرمین، سرزمین نزول وحی، جایی که باید مظهر رحمت و عدالت باشد، پلیسی در کنار کعبه مرتکب چنین رفتار زشت و ظالمانه‌ای می‌شود، و هیچ صدایی از علمای آل سعود برنمی‌خیزد.

در ایران، همین مولوی عبدالحمید زاهدانی به سبب جرم آن سرباز، منبرها را لرزاند و فریاد مظلومیت سر داد. اما امروز که زنِ مسلمانی در حرم امن الهی تحقیر و ضرب می‌شود، چرا هیچ عالمی از آل سعود و حجاز لب به اعتراض نمی‌گشاید؟

چرا صدایی از مدعیان غیرت و دعوت نمی‌آید؟

آیا شریعتِ خدا تنها در مرزهای ایران معنا دارد؟

یا سکوت در برابر آل‌سعود و طاغوتِ حجاز، همان چیزی است که به نام “حکمت” توجیه می‌کنند؟

این سکوت، سکوتِ نفاق است، نه تقوا.

و این خاموشی، نشان از وابستگی دارد، نه حکمت.

ممکن است عده ای بگویند مولوی های ما چه کار دارند به عربستان و تنها به مسایل داخلی خودمان می پردازند!

اما اینهم دغل بازی است چون همین مولوی عبدالحمید در مورد اتفاقات اوکراین و روسیه در منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم صحبت می کند (هر چند کسی از این کفار به سخنان او اهمیتی نمی دهند) یا همین مولوی سعی می کند حماس را همچون صهیونیستها تندرو و… نشان دهد و در قضیه فلسطین همان طرح خاپنانه ی دو دولت جهت به رسمیت شناختن اشغالگری کفار محارب در سرزمین اسلامی فلسطین را مطرح می کند و…

پس اگر شخص مومن باشد برایش فرق ندارد در مرز میلک سیستان و بلوچستان حقی از مومنی ضایع شود یا در سودان وفلسطین و جوار بیت الله و سایر مکانها بلکه انجام جرم در جوار بیت الله آنهم در حق حجاج و مهمانان الله بسیار بدتر از سایر مکانهاست.   

مولوی ها و ماموستاها و شیخها و آخوندهایی که منابر و رسانه هایی در اختیار دارند حق ندارند در برابر جنایاتی که در گوشه و کنار جهان نسبت به مسلمین انجام می شود سکوت کنند و در این مورد خاص همچنانکه نسبت به هتاکی آن سرباز واکنش نشان دادند نسبت به جرم این مامور آل سعود در جوار بیت الله نیز واکنش نشان دهند.

ناموسِ مسلمینِ سودان توسط مزدوران امارات متحده عربی لکه‌دار است و مولوی های ما سکوت کرده اند

ناموسِ مسلمینِ سودان توسط مزدوران امارات متحده عربی لکه‌دار است و مولوی های ما سکوت کرده اند

کاتب: محمد اسامه

مولوی های دارای منبر ما که در رسانه ها نیز صدای آنها منعکس می شود و در مورد جنگ دو کافر اصلی در اوکراین صحبت می کنند و از منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم برای این کفار اصلی راهکار هم نشان می دهند(هر چند کسی از این کفار به ندای آنها اهمیتی هم نمی دهد) اما در برابر جنایات وحشتانکی که مزدوران امارات متحده عربی در سودان در حال انجام آن هستند خاموش شده اند.

آیا از این می ترسند که کمکهای مالی از امارات سایر گاوهای شیرده متحد با امارات به آنها نرسد؟

عزت در حمایت از مظلوم رقم می‌خورد، نه در معامله با ظالم.

ای صاحبانِ منابرِ ادعا شده، آنچه امروز در الفاشر می‌گذرد، شرم‌آور است و ناموسِ امت را لکه‌دار می‌کند: دختران ربوده شده، کودکانِ کشته و زنانِ آواره — این‌ها همه شهادتِ زنده‌ای است بر ناکامیِ وجدانِ جمعی و به‌خصوص شرمِ بی‌پایانِ حکام و شبکه‌هایی که به نام دین و عربیت سنگ می‌زنند اما در برابر جنایتِ علیه مسلمین سکوت می‌کنند.

هنوز قساوت و جنایتِ میلیشیا در برابر چشم‌هاست، ناموسِ مسلمینِ سودان، امانتی است در گردنِ هر مسلمان و هر خطیب و هر حکومتی که خود را نمایندهٔ امت می‌داند. اگر امروز از حمایت و دفاع بازایستید، فردا شرمساریِ شما به نسل‌ها خواهد رسید.

به مولوی ها و شیوخِ و شبکه‌های منبری می‌گویم: آیا منبرِ شما جز سخن‌پراکنی علیه هم‌کیشان است و در برابر طاغوت و ستمگران لال شده‌اید؟ آیا دین را در تابلوها و شعارها خلاصه کرده‌اید و در برابر خون‌ریزیِ مسلمین سکوت اختیار می‌کنید؟ این سکوت، رسوایی است که بر جبین و پیشانیِ دعوتِ شما لکه می‌زند.

ناموسِ مسلمین امانتی است که پیشِ خدا و خلق، هرگز نباید فراموش یا پایمال شود. امروز الفاشر، فردا جای دیگر؛ اگر امروز سکوت کنیم، فردا هیچ‌کدام از ما امن نخواهیم بود.

  نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

  نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

خود انتقادی ما به معنی نبود سایر صفات پسندیده ی دیگر و یا نبود مشکلات در فرقه های مذاهب اسلامی دیگر نیست بلکه نقد به منظور اصلاح وضع موجود است.

قابل انکار نیست که ما اهل‌سنت و جماعت خود را امت اکثریت می‌دانیم، ادعاهای بزرگ داریم که پرچمدار مبارزه با ظالمان و مستکبرانیم؛ اما واقعیت تلخ چیست؟

امروز در صحنهٔ جهانی می‌بینیم که اهل تشیع – با همهٔ اختلافات عقیدتی ما با آنان – دست‌کم زیر یک پرچم واحد در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و آلمان ایستاده‌اند، شعار مقاومت می‌دهند، و عملاً در میدان مبارزه حضور دارند.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما ادعاهای فراوان داریم، ولی اهل تفرق هستیم و با وجود گروههای کوچک متفرق عملاً جهاد و مقاومت حقیقی بر علیه دشمنان اصلی را به حاشیه برده‌ایم.

در برابر، مبارزهٔ شیعیان و حتی گروههای سنی مثل حماس و جهاد اسلامی و شافعی ها و زیدی های یمن که با شعیان 12 امامی متحد هستند را کوچک می‌شماریم یا اصلاً نادیده می‌گیریم.

خود را “اهل سنت و جماعت” می‌نامیم، اما نه سنت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در مبارزه علیه طاغوت زنده کرده‌ایم، و نه جماعت واحدی برای مقابله با دشمنان خدا برپا نموده‌ایم.

بدون تعارف باید بگوئیم که ما امروز گرفتار تناقض هستیم:

شیعیان 12 امامی با دسته هائی از اهل سنت با همهٔ خطاهایشان، در برابر طاغوت‌های جهانی جبهه ی مقاومت اسلامی تشکیل داده و ایستاده‌اند.

اما ما اهل‌سنت – که خود را وارثان سنت پیامبر می‌نامیم – بیشتر گرفتار اختلاف، ادعا و بی‌عملی شده‌ایم.

این وضعیت برای ما ننگ و هشدار است.

باید به جای کوچک‌شمردن و حسادت، به جهاد جبهه ی مقاومت اسلامی تحت پرچم ایران ملحق شویم و در مسیر قرآن و سنت، جهاد و وحدت صحیح اسلامی قرار گیریم.

اینجاست که متوجه می شویم که جنگ گروههایی چون جیش العدل همان «قتال الفتنه» است که اهل سنت و جماعت به تفصیل در مورد آن صحبت کرده اند، یعنی جنگی که به جای اصلاح و رسیدن به اهداف جهاد، مسلمین را به فتنه و مصیبت بیشتر، و هدر دادن خون و ناموس و مال می اندازد.

فقط کافی است به چند دهه قتال الفتنه ی جندالله ریگی و پس مانده های آن نگاه منصفانه داشته باشیم.

اگر اهل جهادی به جبهه ی مقاومت حامی اهل غزه ملحق شو نه ضد آن

اگر اهل جهادی به جبهه ی مقاومت حامی اهل غزه ملحق شو نه ضد آن

کاتب: جواد شاهوزهی بامری

عده ای چون جیش العدل نعره می زنند که ما اهل جهادیم و برای اجرای عدالت می جنگیم در حالی که در همان قدم اول با ظلم به اهل غزه شروع کرده اند.

یعنی با ایرانی وارد جنگ شده اند و از پشت به آن خنجر می زنند که ایران بزرگترین حامی جهاد فلسطین و اهل غزه و اصلی ترین نیروی جهادی منسجم در تمام دنیا بر علیه صهیونیستها و تنها قدرتی است که چند دهه ی گذشته مستقیما آمریکا به عنوان حامی اصلی صهیونیستها را مورد حمله قرار داده است.

پس اگر واقعاً به جهاد و اهداف جهاد صادقید، به صف جبههٔ مقاومت اسلامی ملحق شوید که در خط مقدم جهاد جهانی قرار دارند.

این جبهه با شجاعت در دفاع از سرزمین‌های اسلامی ایستاده و هیچ تجاوزگری را بر مسلمین مسلط نمی‌گذارد.

ای پیروان جیش العدل، بس است محکوم کردن زبانی صهیونیستها و جنگیدن به نفع آنها؛ واقعا شرم‌آور است

جبهه ی خود را عوض کنید و  از اسلام، مسلمین و سرزمین‌های اسلامی دفاع کنید

تجاوزگران آمریکائی را با همان شدت در خاک پاکستان پاسخ دهید و به سایر برادران اهل جهاد خود در جهاد با آمریکا و مزدوران داخلی اشان مشغول شوید نه به حامی اصلی جهاد بر علیه آمریکا و اجازه ندهید خون مظلومان پایمال شود.

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

عبدالمالک ریگی که نه سواد آکادمیک داشت و نه سواد فقهی در شریعت برای مدتی توانست برای خود دارودسته ای درست کند.

ابتدا با تکفیر شیعه ها شروع کرد و یکبار به القاعده اسامه بن لادن بیعت داد اما بیعت او پذیرفته نشد، این شخص خیال می کرد که اگر کیلویی شیعیان را تکفیر کند و در برابر ایران بایستد می تواند نزد اسامه بن لادن انسان خوبی جلوه کند در حالی که اسامه بن لادن دارای عقاید اخوان المسلمینی با تفکرات و منهج سید قطب رحمه الله بود و رهبر ایران هم از مترجمین آثار سید قطب بود.

به هر حال عبدالمالک ریگی نتوانست حمایت القاعده را به دست آورد به همین دلیل به رسانه های وابسته به آمریکا و انگلیس مثل رنگارنگ و بی بی سی و رسانه های آل سعود مثل العربیه متوسل شد، یعنی به دشمنان اسامه بن لادن.

 عبدالمالک ریگی در مصاحبه با شبکه ماهواره ای رنگارنگ به صراحت خودش را بخشی از ایران می داند و می گوید به نمایندگی از تمام ایرانیان برای ایرانی فدرال می جنگد.

بلوچها قبلا در پاکستان تجربه ی فدرالیسم سکولاریستها را به مدت هشت دهه دارند و می فهمیم که مفهوم این سخن عبدالمالک ریگی چقدر با قانون شریعت الله و منافع بلوچهای حنفی مذهب در تضاد است. فقط کافی است وضعیت الان بلوچهای بلوچستان پاکستان در حکومت فدرال چرکستان را نگاه کنید.

عبدالمالک ریگی در مصاحبه خود می گوید ما خواهان ارتباط با کل کشور ها هستیم، یعنی ولا و برا اصلاً ندارد؛ علاوه بر این می گوید همه مذاهب و عقاید و افکار مبارک هستند و به مرتدین می گوید برادر و برایش فرقی ندارد طرف کی هست و عقیدش چی باشد و فقط هدفش رسیدن به قدرت هست.

در مصاحبه ای دیگر هم  دیدیم که نوچه همین شخص، صلاح الدین فارقی هم می یگوید دنبال دموکراسی و فدرالیسم هستیم .

اینها با شعارهای شبه اسلامی و با سوء استفاده از اختلافات شیعی – سنی و در پناه حکومت سکولار و مرتد پاکستان در واقع همان نقش واگنرهای آمریکا را دارند؛ چون بر احمقترین انسانها نیز روشن شده است که حکومت سکولار و مرتد چرکستان مزدور و غلام آمریکاست به نحوی که حتی حقوق ارتش آنرا آمریکا پرداخت می کند.

حالا آمریکائی که حتی یک زن مومن مثل دکتر عافیه صدیقی پاکستانی را تحمل نمی کند و او را زندانی و شکنجه می کند و اجازه زندگی آزاد به او نمی دهد اما همین گروه ریگی و فاروقی و سایر دسته های بلوچ را آزاد گذاشته با خانواده در پنجگور و … سکونت کنند.

آیا هنوز متوجه نیستید که این گروههای مختلف در راستای اهداف آمریکا در منیطقه کار می کنند و بلوچهای احساسی را به بهانه های قومگرائی و مذهبی قربانی اهداف آمریکا و متحدین آمریکا می کنند؟

بیدار شویم و فریب نخوریم؛ اینها بخشی از اسلام آمریکائی – صهیونی هستند؛ یعنیی در راستای اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی جنگ روانی و مسلحانه می کنند.