جنگ مسلحانه ی ملی گراهای سکولار بلوچ و غیر بلوچ و گروههای اسلامی اهل تفرق قتال الفتنه است نه جهاد فی سبیل الله

جنگ مسلحانه ی ملی گراهای سکولار بلوچ و غیر بلوچ و گروههای اسلامی اهل تفرق قتال الفتنه است نه جهاد فی سبیل الله

به قلم: سید محمد رخشانی بادینی

منظور ما از گروههای اهل تفرق اسلامی گروههای مرتد کمونیست ملی گرا مثل مچاران یا مزاران ارتش آزادیبخش نیست بلکه مسلمین اهل نماز و روزه « وإن صلَّى وصامَ» و مسلمان و به قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: «هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا، وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا» هستند یعنی از خودمان حنفی مذهب و اهل سنت هستند و با همین آیات و احادیث و زبان دینی خودمان صحبت می کنند اما اموری شایسته را با اموری ناشایسته و غیر شرعی مخلوط کرده اند و از راهنمائی هائی غیر از راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم استفاده می کنند «قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ» و اینگونه با ترک راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم و چنگ زدن به بدعت فرقه گرائی و ریختن به ناحق خون انسانها و طی کردن مسیر انحرافی، مومنین را به جهنم دعوت می کنند؛ چون الله تعالی هرگز از خون به ناحق ریخته شده گذشت نمی کند، این به اضافه ی دهها جرم دیگری که این فرقه ها و گروهها مرتکب می شوند شخص را مستحق عذاب دیدن در جهنم به اندازه ی جرمش می کند « دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا» به همین دلیل اگر راهی برای ملحق شدن به جماعت مسلمانان و رهبر آنها «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» پیدا نکرده ای «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا» [1] ازتمام گروه ها و فرقه ها دوری کن، و خیال نکن فقط کفار و مرتدینی سکولار چون مچاران مسلمین را به سوی جهنم دعوت می کنند بلکه دعوتگرانی فرقه باز در میان مسلمین نیز وجود دارند که اگر به دعوتشان جواب مثبت دادی و به آن عمل کردی تو را به آتش جهنم راهنمائی می کنند.

پس عمل مقدس جهاد حکمی الهی است و خود شریعت به بیان ضوابط و چارچوب و تعریف آن پرداخته است؛ اما فرقه بازها در این مسیر نیستند، در کنار این مسلمین فرقه بازی که حق و باطل را با هم مخلوط کرده اند گروههای مسلح سکولار کمونیست یا سکولار ملی گرا و قوم پرست نیز وجود دارند که هویت خود را در چارچوب رنگ و نژاد و زبان و خاک تعریف کرده اند، جنگ مسلحانه ی اینها هم ربطی به جهاد فی سبیل الله ندارد.  

هدف مجاهد از جهاد، اعلای کلمة الله و تحکیم شریعت آنهم در قالب یک جماعت واحد و به دور از فرقه بازی و گروه گرائی است، او به خاطر عمل به حکم پرودگار برای نجات مظلومان با دشمن می جنگد تا جامعه ای بهتر از جامعه ی جاهلی فعلی که وجود دارد را درست کند؛ اما یک جنگجوی فرقه باز و یک جنگجوی سکولار و مرتد ملی گرا نسبتی با تحکیم شریعت ندارد، او فقط می خواهد با آرزوهای خیالی و فریبنده بجنگد و هدفش فقط جنگیدن است صرفا برای سرزمین و نژاد و نکایه با دشمنش مقابله می کند. هر چند جامعه ای که بعد از این دشمنش به وجود بیاید جامعه ای کافرباشد که بر اسا قوانین کفری اداره شود و بسیار بدتر از این حاکمیتی که الان وجود دارد باشد.  

مجاهد هیچ گاه راهکارها و سیاست های راهبردیِ مغایر با شرع اتخاذ نمی کند؛ اما یک مسلح به ظاهر اسلامگرا و یک سکولار مرتد ملی گرا احساسات بر او مسلط شده است و کورکورانه بر خلاف شریعت عمل می کند و علاوه از نژاد و خاک خط قرمز دیگری ندارد و در نهایت، تلاشهایش منجر به حاکمیتی سکولار می شود و تمام ایده های سیاسی مخالف با دین می تواند با ملی گرایی جمع شون هر چند در زبان چیز دیگری بگوید…

با آنکه در اسلام از فرقه بازی و قتال الفتنه توسط مسلمین نهی شده است همچنین صراحتا از جنگ های ملی گرایانه ممانعت شده است؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند: «مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ»(مسلم  ۱۸۴۸) ترجمه: هرکس زير پرچم مجهولی بجنگد که خشم وی جهت تعصب قومی و قبیله ای است یا به آن دعوت می دهد یا آن را ياری می کند و در اين راه کشته شود، در مسیر جاهليت مرده است.

 پس، همچنانکه قتال و جنگ مسلحانه ی فرقه های به ظاهر اسلامگرا هرگز جهاد فی سبیل الله نامیده نمی شود، هرگز نمی توان به یک سکولار مرتد ملی گرا نیز گفت: مجاهد، چون جهاد فی سبیل الله با ارتداد و عقاید سکولاریستی و ملی گرایی قابل جمع نیست.


[1]  صحیح بخاری شریف 3606

مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

ارائه دهنده: عبدالرحمن براهوئی

 اساساً در اسلام هویت انسانها بر محوریت عقیده تعیین می شود نه نژاد، مثلا می گویند فلانی مسلمان است و فلانی یهودی یا نصرانی یا مشرک یا صابئی یا مجوس است . در اینجا مهم نیست که پدر ابراهیم علیه السلام یا همسر لوط یا نوح یا ابولهب عموی رسول الله یا فرزند نوح نژادشان چیست بلکه تمام انسانها بر اساس عقیده ی آنها هویتشان مشخص می شود.

در دین سکولاریسم و نزد سکولاریستها (مشرکین) قضیه برعکس است یعنی عامل هویت بخشی سکولاریستها نژاد و قومیت است و اشخاص بر اساس نژاد و قومیتی که دارند تقسیم بندی می شود که این نژاد هم از طریق آلت تناسی پدران به آنها رسیده است. به همین دلیل ابتدا از آلت تناسلی پدرانشان صحبت می کنند و بعد از اسلام و غیره .

ثمره ی این تفکر سکولاریستی نزد جوجه سکولارهای بومی بلوچ و کورد و عرب و تورک و غیره این شده است که با شعارهای دروغین ملی گرائی و قوم دوستی و وطن دوستی بیشتر از آنکه به فرهنگ و خواسته های مردم مسلمان خود که اسلام و شریعت الله است و آزادی ملت مسلمان خود اهمیت دهند در برابر اسلام و قوانین شریعت الله سنگربندی کرده اند و به همین سادگی مردم مسلمان بلوچ و فرهنگ اسلامی و آداب و رسوم قوم بلوچ را که از اسلام سرچشمه گرفته است به مبارزه می طلبند.

بر همین اساس است که این ملی گراهای سکولار :

  1. مردم خود را به تفکرات و عقاید و فرهنگ باستان دعوت می کنند که تماماً شک و گمان و ابزاری جهت پل زدن از تاریخ 1400 ساله ی اسلام به دوران کفر و شرک باستان و مبارزه ی آشکار با اسلام و قوانین شریعت الله و اجداد مسلمان خودشان و مردم مسلمان وطنشان است. به همین دلیل است که سهابی ها و آجوئی ها در میان بلوچها شعار می دهند که : بلوچ، قبل از اینکه مسلمان باشد بلوچ است! ؛ کوردها و تورکها و تمام  جوجه سکولارهای محلی شعارشان همین است.
  2. به سادگی و به خاطر عقاید خاص سکولاریستی خود با تمام دشمنان ملت مسلمان خود سازش می کنند و به سادگی مردم مسلمان خودشان را و حتی احزاب سکولار و غیر سکولار مخالف خودشان را قربانی خود و عقاید و برنامه های حزبی خود می کنند . به همین دلیل بارها دیده شده است که هر یک از این احزاب سکولار به یکی از دشمنان ملت خود وابسته هستند.

اینجاست که متوجه می شویم شعار دفاع از قوم بلوچ یا تورک و کورد و عرب و فارس و غیره برای این احزاب مختلف سکولار تنها یک نقاب و پوششی است جهت نهادینه کردن عقاید سکولاریستی و مبارزه ی آشکار با قوانین شریعت الله و قربانی کردن مردم مسلمان بلوچ در راه کفر سکولاریسم و این جنگ تحمیلی سکولاریستهای بومی بلوچ نه جنگ بلوچ و گجر بلکه جنگ اسلام و کفر است که سهاب کوچولو و سرمچاران و امثالهم سربازان جهل و فساد خود را علیه قوانین شریعت اسلام و قرار دادن بلوچها دربرابر بلوچها تجهیز کرده اند نه علیه قوم و قبیله  ومذهبی خارجی خاص.

دقیقاً همین امر باعث شده است که این احزاب سکولار تمام جماعتها و جریانات و شخصیتهای اسلامی و شریعت گرای میان قوم خود را تحمل نمی کنند و ابتدا در جنگی روانی و سپس در جنگی مسلحانه بر علیه این مدافعین قوانین شریعت الله اعلام جنگ می کنند و حتی در جبهه ی جنگ نرم و میدانی کفار سکولار جهانی و منطقه ای بر علیه این هم وطنان شریعت گرای خود قرار می گیرند تا زمانی که یا اینها را تابع قوانین سکولاریستی خود کنند یا اینکه آنها از جامعه فراری دهند.

این سکولاریستهای قومیت گرا مثل سهاب و سرمچاران تنها مسلمانی را هم وطن می دانند که با قوانین سکولاریستی خود را سازگار کرده باشد و تنها چنین هم وطنی از حقوق سکولاریستی برخوردار است.

اینها مخالف حضور قوانین شریعت الله در امور حکومتی و اجرائی و اجتماعی جامعه هستند و برایشان فرق ندارد این قوانین بر اساس مذهب شیعه باشد یا حنفی و شافعی و نجدی و مالکی و غیره.

این مفهوم و محتوا و پیام سخن بلوچهای سکولار است که می گویند: من اول بلوچم بعد مسلمان.

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (5)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (5)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

ج: کسی خیال نکند این سکولاریستهای بلوچ  ملی گرا و ناسیونالیستی که خود را  طرفدار فدرالیسم و دموکراسی می دانند چیز جدیدی آورده اند، بلکه اینها به همراه سایر سکولاریستها ادامه دهندگان راه مشرکین (سکولاریستها) باستان هستند و طبق نقشه ی به بن بست رسیده و فاسد و قدیمی حرکت می کنند که اجداد سکولار آنها در طول تاریخ طی کرده اند.

  • اگر سهاب و حبیب سربازی برای پارلمان و دموکراسی سکولاریستی تبلیغ می کند قرنها قبل از میلاد و حتی در صدر اسلام و در میان عربها هم پارلمان وجود داشت هم سیستم  دموکراسی. عربها در مکه اسم پارلمان خود را گذاشته بودند «دارالندوه» و در مدینه اسم آن «سقیفه بنی ساعده» بود.
  • اگر سهاب برای دموکراسی و آزادی سکولاریستی دعوت می دهد، علاوه بر قومهای قرون باستان، در میان همین اعراب صدر اسلام نیز تا زمانی کسی مخالف  قوانین سکولاریستی آنها عمل نمی کرد برای همه آزادی وجود داشت و قوانین هم توسط همین مردم و برای همین مردم در «دارالندوه» ها  و «سقیفه بنی ساعده» ها تصویب و اجرا می شد و انسان محوری به جای الله محوری کاملاً حکمفرما بود.
  • اگر سهاب بر اساس همین دموکراسی برای آزادی جنسی و زنا به شرط رضایت جنسی طرفین و برای آزادی همجنس بازان دعوت می دهد باید بداند این کار را قرنها قبل عده ای از اجداد سکولار آنها انجام داده اند و آنها ادامه دهنده ی اقوامی سکولار چون قوم لوط هستند و بس و چیز جدیدی نیاورده اند هر چند به جای کلمه ی لوطی کلمه ی همجنس باز و دگرباش و … را جایگزین کرده باشند اما ماهیت عمل یکی است.  
  • و…  

 پس سهاب سکولار و مجموعه ی مجازی آن برای هر مفسده ای که تبلیغ کنند حتماً سابقه ای در میان ملل باستان داشته و الله جل جلاله در قرآن تمام جاهلیتها و مفاسد را به همراه راه مبارزه و درمان و نابودی این مفاسد بیان کرده است.

 البته امروزه سکولاریستهای سهاب و مجموعه ی مجازی آنها به دلیل ضعف در اندیشه و تفکر، کورکورانه در مسیری قدم گذاشته اند که حداقل ۸۰ سال است بلوچهای پاکستان آن را طی کرده اند که همین الان بلوچستان پاکستان و تاریخ این چند دهه به فساد این مسیر گواهی داده است، همچنانکه نزدیک به 80 سال فعالیت کوردهای سکولار و حاکمیت 30 ساله ی همین الان آنها در اقلیم شمال عراق و حاکمیت چند ساله ی آنها در بخشهایی از شمال شرقی سوریه به فساد این مسیر گواهی داده است.

اگر دقت داشته باشید شیطان و یارانش برای مسلمین تنها به فقر و فساد و فحشائی وعده می دهند که:

  •  ما با چشم سر در تمام سرزمینهای اسلامی اشغال شده توسط کفار سکولار جهانی و مزدوران سکولار آنها این فقر و فحشای تحمیلی را می بینم
  • ما با چشمان خود در بلوچستان پاکستان این فقر کشنده و فحشای گسترده را می بینیم
  • و فشحاء و بی اخلاقی و بی بندوباری طرفداران سهاب و سایر ملی گرا ها را نیز در جامعه ی بلوچهای ایران مشاهده می کنیم
  • همچنانکه مفاسد اخلاقی و عقیدتی و رفتاری که احزاب سکولار کورد به بار آورده اند بر کسی پوشیده نیست چون: الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ (بقره/۲۶۸) شیطان شما را وعده تهیدستی و فقر می‌دهد و به انجام گناه و فحشاء شما را دستور می‌دهد.

آیا با وجود اینهمه دلایل روشن و با وجود آنچه که با چشم خود می بینی:

  •  تو به دستور الله عمل می کنی و در مسیر قوانین شریعت الله حرکت می کنی؟
  •  یا به دستور شیطان و یارانش در مسیر کفر سکولاریسم و ضدیت با قوانین شریعت الله و ضدیت با فرهنگ اسلامی و غیرت و اخلاق اسلامی قومت می تازی؟

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (4)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (4)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

 ج: جهاد و مجاهد برای مومنینی به کار می رود که در راه الله و برای پیاده کردن قوانین شریعت الله و برتری دادن به قوانین شریعت الله بر سایر قوانین کفری به کار می رود . از رسول الله صلى الله عليه وسلم درباره ی مردی پرسيده شد که از روی شجاعت می جنگد (انگیزه ی وی از جنگیدن، اظهار شجاعت و دلیری است)، از روی تعصب قومی یا ملی می جنگد يا از روی ريا و خودنمايی می جنگد. اینکه کداميک در راه الله است؟ فرمود: مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ الله هِيَ الْعُلْيَا، فَهُوَ فِي سَبِيلِ الله (بخاري123/ مسلم1904) کسی که برای اعلای کلمه ی الله (و سرافرازی قوانین شریعت الله) بجنگد، در راه الله است.

 مشخص است که یک شخص کافر سکولار قومیت پرست برای برتری دادن قوانین کفری سکولاریسم و برقراری دموکراسی سکولاریستها می جنگد و قطعاً نمی تواند و نمی خواهد از اصطلاحاتی چون جهاد و مجاهد استفاده کند، به همین دلیل از اسامی ساختگی دیگری استفاده می کند که هیچ سابقه ای در میان ملت مسلمان خودش هم ندارد؛ مثل پیشمرگ یا گریلا یا سرمچار یا مزاران و ….

 «شهید» هم مثل جهاد و مجاهد اصطلاحی شرعی و اسلامی است و تنها برای مومنینی به کار می رود که در راه قوانین شریعت الله زندگی کرده اند و در این مسیر هم جان خود را به طرق مختلف از دست داده اند که بالاترین آنها کسی است که در جهاد و جنگ مسلحانه جانش را فدای قوانین شریعت الله می کند و «با خونش گواهی و شهادت می دهد که قوانین شریعت الله از تمام قوانین کفری دیگر همچون قوانین یهودی ها و نصرانی ها و مجوسی ها و صابئی ها و سکولاریستها (مشرکین) برتر و بالاتر هستند و حاکمیت دارالاسلام بر حاکمیت تمامی دارالکفرها برتر و بالاتر است.» 

اما کافری یهودی اگر در راه عقایدش بجنگد و کشته شود با خونش گواهی باطل و دروغینی داده است که قوانینش از قوانین اسلام و سایرین برتر و بهتر هستند، به همین ترتیب کفار سکولار (به زبان عربی معادل سکولار می شود مشرک) با خونشان گواهی باطل و بیهوده و پوچی می دهند که قوانین کفری سکولاریستی از قوانین شریعت الله بهتر و برتر و بالاتر هستند و دارالکفری سکولار و دموکراسی خواه از حکومتی اسلامی و دارالاسلام بهتر است.

اینها هرگز شهید در معنی اسلامی آن نیستند بلکه در واقع «یاران شیطان» هستند. چون الله تعالی واضح و ساه و آشکارا می فرماید: الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفاً ‏(نساء/76) کسانی که ایمان آورده‌اند ، در راه الله می‌جنگند، و کسانی که کفرپیشه‌اند و کافر هستند، در راه شیطان می‌جنگند. پس با یاران شیطان بجنگید. بیگمان نیرنگ شیطان همیشه ضعیف بوده است .‏

پس شخص یا مومنی است که در راه الله و قوانین شریعت الله با کفار می جنگد یا مومنی خطاکار و اهل بغی است که باز تابع قوانین شریعت الله است و برای دارالاسلام تلاش می کند اما در مواردی پا در جای پاهای شیطان « ُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ» (بقره/168)  گذاشته و از شیطان پیروی می کند و بر علیه برادر مومنش وارد جنگ شده است ( هر دو مومن هستند و در واقع هر دو فِی سَبِیلِ اللّهِ می جنگند و هر دو یک دسته محسوب می شوند اما یکی دچار اجتهاد اشتباه یا گناه شده است) و یا کافری است که در راه قوانین کفری و شیطان با مومنین شریعت گرا و دارالاسلام می جنگد و گروه سومی وجود ندارد.

ادامه دارد …. ان شاء الله

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (3)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (3)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

به همین دلیل می بینیم که در چرخشی 180 درجه سهاب و حبیب سربازی و دارودسته ی مجازی اش که می خواستند نقش نلسون ماندلا و گاندی را بازی کنند یک شبه تبدیل شدند به قاضی محمد کوردها و برای چند جوان فریب خورده ی مجازی مشی مسلحانه را بر علیه دارالاسلام ایران انتخاب کرد و در اساسنامه ی خود اعلام کرد که: ضمن مخالفت با «تروریسم» با رژیم ایران می جنگد. 

فقط کافی است بدانید که اصطلاح «تروریسم» که برای سرزمینهای اسلامی توسط کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مزدور محلی به کار می رود یعنی جنگ و مبارزه با تمام آزادیخوان و شریعت گرایانی که در برابر اشغالگران خارجی و مزدوران داخلی آنها به دفاع از قوانین شریعت الله و مردم مسلمان خود ایستاده اند.

 البته بزرگتر و سابقه دارتر از سهاب و حبیب سربازی در میان بلوچها، یعنی دکتر الله نظر بلوچ، رهبر (بی ال اف) از سرمچاران پاکستان، در نامه ای سرگشاده برای ترامپ  همین وعده ی مبارزه با تروریسم را داده بود و با قتل عام بلوچهای شریعت گرا آنرا عملی کرد؛ همچنانکه سازمان سکولار بلوچ پاکستان (بی آر ای) و  گروه مسلح سکولار و ملی گرای یو.بی.ای (ارتش متحد بلوچستان) همین کار را در برابر بلوچهای شریعت گرا انجام داد همچنانکه کوردهای سکولار در برابر کوردهای شریعت گرا انجام می دهند و ازبکهای سکولار در برابر ازبکهای شریعت گرا انجام داده اند و به همین ترتیب سایر مزدوران سکولار داخلی در برابر هم وطنهای شریعت گرای خود انجام داده و می دهند.

واضح است که سهاب و مشخصاً حبیب سربازی در واقع قبل از آنکه جنگ بر علیه ج.ا.ایران را شروع کند وعده ی جنگ با بلوچهای شریعت گرا تحت عنوان مبارزه با «تروریسم» را داده است و آن چند جوان بلوچِ تنها و فریب خورده ی سکولار و مجازی را ابتدا برای جنگ با بلوچهای شریعت گرا آماده می کند.

حبیب سربازی مثل تمام سکولارهای بومی میان مسلمین در همان قدم اول برای طرفدران مجازی اما اسماً مسلحش، اسمی جدا گانه انتخاب کرد که بتواند عنوان «مجاهد» که به صورت سنتی در میان مسلمین برای جنگجوهای مسلمان به کار می رفت را به حاشیه براند .

به همین دلیل ابتدا به تقلید از سکولارهای بلوچ پاکستان اسم این چند جوان مجازی بلوچ ایرانی که قرار است برایش بجنگند را گذاشت «سرمچار»، اما به ناگاه اسم «مزاران» را انتخاب کرد. کوردهای سکولار ایرانی هم در سال 1324ش اسم «پیشمرگ» را برای سربازان خود انتخاب کردند اما اوجالان سکولار کورد ترکیه جهت تمایز مریدانش اسم «گریلا» را انتخاب کرد. گريلا از ريشه لاتينی  گری به معنای جنگ مي آيد  و گريلا نيز اسم فاعل آن به معنای جنگجو است.

سهاب و سکولارهای تازه از تخم بیرون آمده ی بلوچ دقیقاً قدم به قدم جا پای احزاب سکولار کهنه و قدیمی سرزمینهای اسلامی دیگری می گذارند که چندین دهه قبل از حبیب و بهمن این مسیر را رفته اند و هم اکنون یا مثل لیبی و عراق و سومالی و یمن و غیره از بین رفته و منفور ملت خود شده اند یا در حال از بین رفتن توسط ملت بیدار شده ی خود هستند و تنها قدرتهای سکولار جهانی و منطقه ای هستند که این سکولاریستهای مزدور بومی را بر علیه ملت خودشان سرپا نگه داشته و بر مردم همزبانشان تحمیل کرده اند.

ادامه دارد …. ان شاء الله

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (2)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (2)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

سکولاریسم کلاً یعنی کنار گذاشتن و جدا کردن قوانین شریعتهای آسمانی از مسائل حکومتی، چون قوانین دادگاهای مختلف و مسائل اقتصادی و امنیتی و اجتماعی و فرهنگی و کلاً هر چه متعلق به زندگی اداری و اجتماعی انسانها باشد. به همین دلیل می بینیم که حبیب سربازی خودش به صراحت به رد قوانین شریعت الله می پردازد و می گوید:

« قوانین صدر اسلام نظیر دیه و میزان بهره مندی از ارث که در آن برهه از زمان با توجه به شرایط آن دوره عادلانه و قابل درک بوده ولی امروزه این قوانین بنابر مقتضیات زمان و پیدایش مدرنیته، صنعت، تکنولوژی….. لازم است این قوانین بازنگری شوند … هر چیز عصر و زمانی دارد، بپذیریم یا نپذیریم اکنون عصر سکولاریسم و دموکراسی و نظام های این چنین است.»

دموکراسی (democracy) هم یک ابزار مثل «شورا» نیست که مثل اسلحه و ماشین و موبایل هم مسلمین بتوانند از این ابزار استفاده کنند و هم کمونیستهای چینی و هم سکولاریستهای لیبرال غربی و غیره؛ بلکه دموکراسی در تعریف دقیق آن عقیده ای است که در برابر تئوکراسی قرار گرفته است؛ یعنی حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین الله بر مردم .

 در این صورت دموکراسی عقیده و دینی است در برابر دین اسلام که با قوانین سکولاریستی و با مرکزیت قرار دادن انسان و انسان محوری (اومانیسم = انسانیت) به جای الله محوری آشکارا در برابر الله و قوانین الله صف آرائی و سنگربندی کرده است.

  1. تمرکز بر برخی از شخصیتهای سکولار خارج نشین و عده ای از سرداران و روسای قبیله های بلوچ و به حاشیه راندن علمای حنفی و خطبای مساجد، جهت از بین بردن مرکزیتی که توسط علمای حنفی مذهب برای قرنها در میان بلوچها با اتحاد اقشار مختلف مردم و سرداران به وجود آمده بود.

چند نفر از این سرداران حتی توانستند دسته هائی از این جوانان فریب خورده و جدا شده و تنها را با «سرمچاران» (عنوانی برای ملی گراهای سکولار مخالف پاکستان که با روپیه های حکومت سکولار هند شارژ می شوند) همراه نموده و جهت جنگ با ارتش پاکستان روانه قتلگاه بلوچستان پاکستان کنند همچنانکه مزدوران سکولار شناخته شده ی حزب کارگران اوجالان هم در میان کوردهای ایران عده ای از جوانان ملی گرا و سکولار را روانه ی قتلگاه سوریه و عراق و ترکیه کرده اند.  

 تا اینجا ثمره ی واحد و خدشه ناپذیر فعالیتهای سهاب و حبیب سربازی و بهمن و سایر هم مسیران آنها تولید تفرق و ایجاد چنددستگی در میان بلوچها و قرار دادن بلوچها در برابر بلوچها و رواج انواع بی بندوباری عقیدتی و فکری و اخلاقی و رفتاری در میان بلوچهای حنفی مذهب و در کل ضایع کردن تمام زحماتی بود که رهبران اسلامی بلوچ در طول قرنهای متمادی برای بلوچستان کشیده اند.

این روند جنگ نرم و زمینه سازی ها و بستر سازی ها ادامه داشت تا اینکه در شبکه ی «کلمه» چندین روز برای راه اندازی شبکه ی ماهواره ای دیگری تحت عنوان شبکه «آزادی» تبلیغ شد که خبر از وقایع و مسائل پشت پرده  و نوعی چرخش حرکتی این جریان را نشان می داد و پشت صحنه و دستهای پنهان و دم خروسی را آشکار می کرد که عده ای پنهانش کرده بودند.

شبکه «آزادی» به سبک سازمان سکولار دارودسته ی رجوی و با تجربیات چند دهه ای این خائنین در جنگ روانی، مردم ایران را به تخریب و درگیری و جنگ مسلحانه دعوت می کرد و زمینه های توجیه اغتشاش و ترور و رویاروئی مسلحانه آنهم در میان حنفی ها و شافعی ها و سایر فرقه های اهل سنت ایران را ترویج می داد و مشخص می کرد که اگر شبکه های ماهواره ای چون کلمه و نور و وصال حق و غیره با هزینه ی آل سعود جهت «جنگ نرم و روانی» با ایران راه اندازی شده اند قرار است بی تجربه ها و مترسکهای سکولار میان بلوچها نیز با هدایت و خط دهی و سازماندهی دارودسته ی رجوی در مسیر خشونت طلبی و «جنگ مسلحانه» هدایت و مدیریت شوند. 

ادامه دارد …. ان شاء الله

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (1)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (1)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

«مَچار» در زبان بلوچی به معنی «نگاه نکن» است و سَرمَچار به کسی گفته می‌شود که در راه رسیدن به قدرت، پروای سر خود را ندارد و به آن نمی‌اندیشد. واژهٔ سرمچار هم‌معنی «پیشمرگ» در زبان کُردی است که گاهی به آنها “مزار” یا “مزاران” هم گفته می‌شود.

در بلوچستان ایران مثل تمام سرزمینهای اسلامی در طول تاریخ اسلام افرادی از دارودسته ی منافقین (ضالین) هستند که مثل عبدالله بن ابی در زمان صدر اسلام آشکار می شوند و عده ای از آنها دارالاسلام را ترک می کنند و آشکارا در جبهه ی سکولاریستها قرار گرفته و برای سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها فعالیت می کنند (سکولاریستها درادبیات قرآن و سنت فقه مذاهب اسلامی معادل مشرکین و احزاب هستند).

 البته دارودسته ی منافقین میان بلوچها به دلیل قدرت بازدارندگی اسلامی میان بلوچها خیلی دیر شروع کرده اند و در بسیاری از سرزمینها رفقای سکولارشان نزدیک به یک قرن پیش به راه افتاده اند و به بن بست رسیده اند و بلوچهای سکولار به دلیل سهل انگاری و دنیا دوستی و غفلت علما و بزرگان و عوام بلوچ، فرصت را غنیمت شمرده و ابراز وجود کرده اند و تازه می خواهند مسیر رفته ی رفقایشان در طول تاریخ اسلام و در میان سایر قومیتهای مسلمان معاصر را از صفر شروع کنند.

به صورت واضح و روشن سکولاریسم در میان بلوچهای پاکستان به چند دهه قبل بر می گردد اما در میان بلوچهای ایران با فعالیت های تبلیغی و جنگ روانی جریان سهاب در شبکه های ماهواره ای وابسته به آل سعود و امارت چون کلمه و نور و شبکه های اینترنتی و مجازی استارت خورد که در ابتدا به حرکات مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی و تحصن و اعتصاب و مغازه بستن و صدور بیا نیه و محکوم کردن و سایر بازیهای رایج سیاسی سکولاریستها دعوت می داد و معتقد بود جنگ مسلحانه عملی جذباتی است که تنها باعث تشدید خشونت و امنیتی تر شدن منطقه و به معنای سوریه و افغانستان کردن بلوچستان می شود و تنها از سوی دوستان جاهل صورت می گیرد.

این روند تا چهار سال ادامه داشت؛ در این چهار سال توانست بر بخشی ناچیز از جوانان نا آگاه بلوچ دو تاثیر مهم بگذارد:

  1. با ترویج قوم پرستی و ملی گرایی و ناسیونالیسم این بخش از جوانان را از بدنه ی جامعه ی اهل سنت ایران و جهان جدا کرده و آنها را تنها و ضربه پذیر کند.

 البته احزاب سکولار کورد هم 70 سال قبل همین مسیر را پیمودند و ما مثل یک فیلم، تراژدی کسانی که به این احزاب سکولار دل بسته اند را به صورت زنده می بینم. همچنانکه جهت تجزیه ی عثمانی کفار سکولار جهانی هم ناسیونالیسم و قومیت گرائی را بهترین گزینه جهت ضربه زدن به عثمانی و این قومیتها می دانستند و مزدورانی داخلی را جهت پیاده کردن این پروسه انتخاب و تقویت کردند.

  • رواج دین سکولاریسم و قرار دادن جوانان سکولار در برابر قوانین شریعت الله و علمای دینی و مردم مسلمان بلوچ که بالاجبار منجر به تولید تفرق میان بلوچهای حنفی مذهب و قرار گرفتن بلوچهای شریعت گرا در برابر بلوچهای سکولار شد.

اگر ناسیونالیسم این دسته از بلوچها را از بدنه ی جهان اسلام و اهل سنت جدا کرد سکولاریسم این دسته از بلوچها را نیز از جامعه ی مذهبی و حنفی بلوچستان جدا کرد و باعث ایجاد چند دستگی در میان بلوچها شد و بلوچ را در برابر بلوچ قرار داد.

مرجع تقلید حبیب سربازی جهت نهادینه کردن سکولاریسم در میان بلوچهایی که پایبندی سنتی عجیبی به شریعت و قوانین الله دارند عبدالکریم سروش است که در توهمات خودش سکولاریسم را به فلسفی و سیاسی تقسیم کرده است که مثلاً سکولاریسم سیاسی مغایر با قوانین شریعت و مسلمانانه زندگی کردن نیست و تنها سکولاریسم فلسفی مخالف قوانین شریعت و مسلمانانه زندگی کردن است و خودش را سکولاری سیاسی نامید.

این توهمات را اگر برای یک اسکلت هم تعریف کنی خنده اش می گیرد چه رسد به کسی که الفبای سکولاریسم را بداند. خود سکولاریستهای غربی هم به چنین توهماتی که دارودسته ی منافقین آشکار شده میان مسلمین برای فریب مسلمین تولید کرده اند می خندند.

ادامه دارد …. ان شاء الله

سکولاریستهای کمونیست و مرتد ارتش آزادی‌بخش بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان: چهار نظامی پاکستانی را در کیچ کشتیم

سکولاریستهای کمونیست و مرتد ارتش آزادی‌بخش بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان: چهار نظامی پاکستانی را در کیچ کشتیم

سکولاریستهای مرتد و کمونیست جبهه آزادی بخش بلوچستان ( بلوچستان لبریشن فرنٹ / بلۏچستان آجوییءِ مئیدان ) در اعلامیه‌ای ادعا می‌کند که نیروهای این جبهه بر یک پایگاه نظامیان پاکستانی در منطقه تجابان ولسوالی کیچ ایالت بلوچستان این کشور حمله کرده اند.

جبهه آزادی بخش بلوچ گفته که در این حمله چهار نظامی پاکستانی را کشته و پنج تن دیگر را زخمی ساختیم.

حکومت پاکستان تا کنون در مورد این ادعای ارتش آزادی‌بخش بلوچ چیزی نگفته است.

امروزه بلوچها با گروههای مسلح مخالف امارت اسلامی افغانستان و ایران چکار کنند؟

امروزه بلوچها با گروههای مسلح بلوچ مخالف امارت اسلامی افغانستان و ایران چکار کنند؟

به قلم: سید محمد رخشانی بادینی

همه ی ما و شما می دانیم که امروزه در امارت اسلامی افغانستان بعد از 4 دهه یک حکومت مرکزی اسلامی وجود دارد که از اقوام و قبایل مختلف تشکیل شده است و امنیت را برای تمام شهروندان خود به وجود آورده است.

همچنین در ایران هم اقوام و قومیتهای مختلفی وجود دارند و بیشتر از 4 دهه است که حکومتی اسلامی حاکم است که امنیت را برای تمام شهروندان خود حاصل کرده است.

در این دو کشور اسلامی مشکلات اقتصادی و نارسائی هایی وجود دارد که متاسفانه نتیجه ی اشغالگری های خارجی ها و ظلم و ستم حکومتهای پیشین و نتیجه ی تحریمهای خارجی ها است و همه ی قومیتهای این دو کشور را شامل می شود.

هر دو کشور برای رفع این مشکلات دارای پلان و برنامه های اساسی هستند که نیاز به همبستگی و همکاری عموم شهروندان دارد.

بلوچها در ایران و افغانستان بر خلاف بلوچهای پاکستان از امنیت کامل برخوردارند و وضعیت اینها با بلوچهای پاکستان فرق دارد، بلوچهای پاکستان توسط حکومت فدرال و سکولار پاکستان اختطاف و کشته می شوند و ظلم زیادی را تحمل می کنند به همین دلیل بعد از تحمل 80 سال ظلم و ستم، راه چاره ای جز جهاد و جنگ مسلحانه برای بلوچهای پاکستان باقی نمانده است.

بلوچها در ایران و امارت اسلامی افغانستان که دارای امنیت کامل هستند اگر نارسائی و مشکلی دیدند باید مثل سایر شهروندان جامعه از روش اصلاحگری و قانونی پیش بروند، چون قانون اسلامی جامعه جایی برای ظلم به آنها در مناطق بلوچ نشین قرار نداده است.

البته باید بدانیم که مسیر اجرای قانون برای همه ی شهروندان دارای موانعی هست و نیاز به صبر دارد و کسی حق ندارد صبر را کنار زده و تابع احساسات شود و امنیت را بر هم بزند و خودش و گروه مسلحی که دوست دارد را قانون و حاکم فرض کند.  

امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید: اگر مردم بر امامی از مسلمین گرد آمدند، و مردم در امنیت قرار گرفتند، و راهها امن شد،(یعنی مرحله ی گذار انقلابات و خلاء قدرت تمام شد و حاکمیت الجماعة اسقرار پیدا کرد) در این حال اگر افرادی از میان مسلمین بخواهند بر امام و رهبر اهل الجماعة «على إمامِ أهلِ الجَماعةِ» قیام و خروج کند، باید مسلمین «أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ» این امام اهل جماعت را یاری برسانند، و چنانچه قادر به این کار نبودند باید در منازل خود بمانند و با کسانی که بر إمامَ أهلِ الجَماعةِ خروج و قیام کرده اند بیرون نروند و آنها را نیز یاری ندهند.[1]

هر کسی که خودش را تابع مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله می داند باید از این گروههای مسلحی که بر علیه امارت اسلامی افغانستان و ایران دست به اسلحه برده اند دوری کند و حتی با یک کلمه هم آنها را یاری نکند؛ کسی هم که مذهب امام ابوحنیفه را رها کرده و تابع فرقه های اهل بدعت و گمراه شده است خودش می داند و اعمالش، اما در این کار ربطی به مذهب امام ابوحنیفه ندارد و حنفی مذهب نیست.  


[1]  حاشية الشلبي على تبيين الحقائق (3/294)./ إن كان النَّاسُ مُجتَمِعينَ على إمامٍ من المُسلِمينَ، والنَّاسُ آمنون، والسُّبُلُ آمنةٌ، فخَرجَ ناسٌ مِمَّن يَنتَحِلُ الإسلامَ على إمامِ أهلِ الجَماعةِ، فيَنبَغي للمُسلِمين أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ، وإن لم يَقدِروا على ذلك لزِموا بُيوتَهم ولم يَخرُجوا مَعَ الَّذينَ خَرجوا على إمامِ أهلِ الجَماعةِ ولم يُعينوهم

ثمره ی جنگ مسلحانه بر علیه حاکمیت بر دارالاسلام محک شرعی یا غیر شرعی بودن آن

ثمره ی جنگ مسلحانه بر علیه حاکمیت بر دارالاسلام محک شرعی یا غیر شرعی بودن آن

به قلم: محمد اسامه

یکی از مشکلات بزرگ جوامع اسلامی در یک قرن گذشته دوری آنها از منهج اسلامی ائمه ی مذاهب خودشان بوده است.

همین دوری از منهج و روش ائمه ی مذاهب باعث شده است عده ای سودجو از دارودسته ی منافقین و حتی رسانه های دشمنان خودشان را جایگزین این ائمه کنند، و یا عده ای از مومنین جاهل ناخواسته طبق نقشه ی دشمنان خود بازی کنند.

یکی از این انحرافات آشکاری که می بینیم در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی با دست یا با زبان است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وذلكَ أضْعَفُ الإيمانِ.[1] هر کس از شما ناشایسته‌اى بیند، به دست خویش مانع آن شود و اگر نتواند به زبان و اگر نتواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است.

جهاد مسلحانه یکی از راههای برداشتن منکر با دست در سطح حکومتی است که اگر بر اساس منهج صحیح اسلامی انجام نشود از جهاد فی سبیل الله تبدیل به قتال الفتنه می شود.

امام ابوحنیفه که در دوران خلاء قدرت حکومتی بین امویان و عباسیان و دوران عدم استقرار عباسیان از مناصرین نهضتهای انقلابی بود با جنگ مسلحانه ای که منجر به قتال فتنه می شود آشکارا مخالفت می کند.

أبو مُطيع البَلخي از امام ابوحنیفه سوال می کند: در مورد کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و به این دلیل افرادی از او تبعیت می کنند و این شخص بر الجماعة قیام و خروج می کند، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، آیا این کار را صحیح می دانی؟

امام ابوحنیه گفت: نه.

 بلخی می گوید گفتم: برای چه؟ در حالی که الله تعالی و رسولش به امر به معروف و نهی از منکر دستور داده اند و این فریضه ی واجبی است.

 امام ابوحنیفه با شناختی که از این افراد و ثمرات قیام نارس آنها داشت جواب داد: آنچه گفتی همانگونه است، اما این اشخاص در نتیجه ی این قیام، فسادی که به بار می آورند بیشتر از آنچه است که اصلاح می کنند، از ریختن خونها بگیر تا حلال کردن حرامها و از بین بردن اموال.[2]

پس به فایده ی جنگ مسلحانه ی گروههای مختلف اطراف خودت نگاه کن، الله جل جلاله به کار بی ثمره دستور نمی دهد و راضی نیست چه رسد به اینکه ثمره ی کار منجر به فساد و هدر رفتن جانها و اموال و حاکم شدن فساد بیشتر و یا حاکم شدن کفر در جامعه شود.


[1]  مسلم/49

[2]  الفقه الأبسط، ص 108 / ما تَقولُ فيمَن يَأمُرُ بالمَعروفِ ويَنهى عنِ المُنكَرِ، فيَتبَعُه على ذلك ناسٌ، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، هل تَرَى ذلك؟ قال: لا، قُلتُ: ولمَ؟ وقد أمرَ اللَّهُ تعالى ورَسولُه بالأمرِ بالمَعروفِ والنَّهيِ عنِ المُنكَرِ، وهذا فريضةٌ واجِبةٌ، فقال: وهو كذلك، لَكِن ما يُفْسِدونَ من ذلك يَكونُ أكثَرَ مِمَّا يُصلِحونَ؛ من سَفكِ الدِّماءِ، واستِحلالِ المَحارِمِ، وانتِهابِ الأموالِ