شهید یحیی السنوار تقبله الله و تشخیص راه حق او از بیراهه

شهید یحیی السنوار تقبله الله و تشخیص راه حق او از بیراهه

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

خستگی ناپذیری و رشادت و استقامت در برابر کفار اصلی زمانی ارزشمند است و موجب رضایت الله متعال است که در مسیر آموزه ها و راه اسلام باشد و گرنه این عناوین ، عناوین خنثی ای هستند که میتوان بر کفار هم صرف کرد.

حال راه الله متعال همان است که برای احکام و شریعت و دفاع از مظلومین در برابر کفار اصلی قیام کنی و برای پرپایی عدل الهی که همان احکام و دستورات الهی است خودت را وقف کنی. در این صورت این نوع رشادت و اخلاص و استقامت ماندگار و جاودانه خواهد بود و پیش الله متعال اجر غیر شمارش خواهد داشت.

حال نقطه مقابل این راه حق کدام است؟

هر راهی که از روی جهل و تعصب و یا گرایش ماتریالیستی و ماده گرایانه تو رو از آرمان های الهی دور کند همان خطوات الشیطان است.
سکولاریسم : همان دین کفری که نقطه مقابل اسلام است و امروزه در سرزمین بلوچستان به وفور مشتقات مختلف آن دیده می شود.

ناسیونالیست: از مظاهر دیگر جاهلیت مدرن است که امروزه در جریان های همچون سهاب و غیره دیده می شود.

منافقین: کسانی که با تظاهر به اسلام دقیقا در حال ضربه زدن به مسلمانان و اهل قبله هستند.

اهل بغی: کسانی که ژست حق طلبانه می گیرند اما یا از روی جهل و یا از روی تعصب با حکومت های دارالاسلام در جنگ هستند و همنوا و هم جبهه کفار شده اند (خواسته یا ناخواسته) مانند گروهک جیش العدل که هنوز هیچ تسلیتی هم در مورد شهادت السنوار نگفته است.

خوارج: کسانی که کفار اصلی را رها کردند و تمام ذکر و فکرشان اختلاف افکنی بین اهل قبله شده اند و شب و روز در پی دشمنی بین مذاهب هستند که بسیار در شیعه و اهل سنت دیده می شود. حال تشخیص راه حق از بیراهه سخت نیست ، کافی است که زندگی شهید السنوار را الگو قرار بدی که چطور تمرکز خود را برای مبارزه با کفار متجاوز اصلی گذاشت و از هرگونه اختلاف افکنی بین مسلمانان پرهیز کرد و همواره در پی ایجاد جبهه واحد و مستحکم بین تمام اهل قبله بود

اسلام و اهل جماعت شدن راه نجات ملت بلوچ است نه احزاب سکولار و سایر گروههای فرقه باز

اسلام و اهل جماعت شدن راه نجات ملت بلوچ است نه احزاب سکولار و سایر گروههای فرقه باز

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

کسی که می گوید من مسلمان شده ام در واقع ادعایی را مطرح کرده است که باید آنرا با دلایل ظاهری ثابت کند، بعد از آنکه شخص مسلمان می شود و با نماز خواندن این مسلمان بودن خود را ثابت می کند، در صورت وجود دارالاسلام و حاکمیت اسلامی، اولین وظیفه ی اول اهل جماعت شدن و دوری کردن از تمام فرقه ها و گروههای به ظاهر اسلامگرا است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم به مومنین امر می کند: «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» پایبند به جماعت مسلمین و امام و رهبر آنها باش و «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»[1]ازتمام گروه ها و فرقه ها دوری کن، چون این گروهها و فرقه ها همگی « دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا» مسلمین را به سوی جهنم دعوت می کنند و دعوتگرانی در میان مسلمین هستند که اگر به دعوتشان جواب مثبت دادی و به آن عمل کردی تو را به آتش جهنم راهنمائی می کنند.

همینکه می بینی که این فرقه های خارج شده از جماعت و دارالاسلام هرگز نمی توانند یک گروه شوند و اکثرا ضد هم هستند و همینکه می بینی احزاب سکولار ملی گرا هم در هر خطه، هیچ گاه به یک پارچگی دست نمی یابند و عمده فعالیت آنها علیه یکدیگر است، این یعنی انحراف از مسیر صحیح و حرکت در مسیر گمراهی و سرگردانی و …

فرقه بازی چه در قالب احزاب به ظاهر اسلامگرا باشد چه در قالب احزاب متعدد و رنگارنگ سکولاریستی ملی گرا توهمی است که تعدادی آنرا سبب اتحاد بلوچ پس از پیروزی می دانند در حالی که این ایدئولوژی بر خلاف تبلیغات و شعارها، تاکنون نتوانسته است چند حزب و گروه همفکر خود را متحد کند، حالا چگونه قادر به پیروزی و یا متحد کردن جمعیت چند میلیونی با افکار و مذاهب و تفاسیر مختلف خواهند بود؟

تو ای بلوچ اهل سنت و جماعت: فقط با مروری بر کارنامه ی این احزاب و فرقه ها و گروههای مختلف سکولار و ملی گرا و گروههای به ظاهر اسلامگرا که در حیات خلوت سازمان جاسوی آمریکا در پاکستان فعالیت دارند باید متوجه شده باشی که اینها خودشان مشکل و مانع حرکت صحیح بلوچها و عامل هدر رفتن جوانان و اهداف ملت بلوچ هستند نه راهکاری برای برداشتن مانع و مشکلی از موانع و مشکلات قوم مسلمان حنفی مذهب بلوچ.


[1] متفق علیه / البخارى (3606 ، 7084) ومسلم (1847)

آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری می‌شود

آداب نگاه کردن به دختری که خواستگاری می‌شود

 به قلم: مولوی نذیر احمد بلوچ

شریعت اسلامی برای آن‌که فرد خواستگار و دختر یا زنی که خواستگاری می‌شود بر اساس شناخت و با روشن‌بینی ازدواج کنند، اجازه می‌دهد که هر دو به یکدیگر بنگرند. اساس این جواز فرموده رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است که به مغیرۀبن شعبه می‌گوید: «به او نگاه کن زیرا بهتر است که بین شما محبت والفت پایدارتری ایجاد شود». روایت مسلم

و مسلم و نسائی نیز روایت می‌کنند که مردی به خدمت رسول خداص رسید، و او گفت زنی از انصار را خواستگاری کرده‌ام.

فرمود: آیا به او نگاه کرده‌ای؟ گفت: نه! فرمود او را ببین زیرا در چشم انصار مختصر عیبی وجود دارد.

اما این نگاه کردن خود آدابی دارد که باید خواستگار آن‌را رعایت نماید.

1-     نگاه کردن به صورت و دست‌ها جائز نیست، مگر این‌که خواستگار قصد ازدواج داشته باشد.

2-     جائز است که چندین بار نگاه کند تا صورت حسب به طور کامل در ذهن جایگزین شود.

3-     مجاز است که در جلسه خواستگاری طرفین با هم صحبت کنند.

4-     دست دادن با دختر یا زن قبل از خواند خطبه عقد جائز نیست، زیرا قبل از عقد بیگانه محسوب می‌گردد و در روایت بخاری از حضرت عائشهك آمده است: دست رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دست هیچ زنی را در هنگام بیعت لمس نکرد، بیعت زنان با کلام بود.

5-     طرفین اجازه خلوت کردن با یکدیگر را ندارند و ملاقات آنها باید با حضور شخص محرم ثالثی باشد.

بخاری و مسلم از آن حضرت صلی الله علیه وسلم روایت می‌کنند که فرمود: هیچ مردی نباید با زن بیگانه‌ای خلوت کند، و هیچ زنی نباید به تنهایی مسافرت کند مگر آن‌که همراهش محرمی باشد.

در این‌جا ضروری می‌دانم، به رسم بسیار ناپسندی اشاره کنم که در بعضی مجامع به چشم می‌خورد، که با عقیده و شرع اسلام منافات کامل دارد. مرد خواستگار بدون هیچ قید و بند محدودیتی با دختر یا زن مورد نظرش اختلاط می‌کند، و این رفتار خود را با قصد آشنائی طرفین با اخلاق یکدیگر توجیه می‌کنند. اما می‌دانیم که این ادعا نه تنها از طرف دین مورد قبول نیست، بلکه با آن به شدت مبارزه می‌شود. زیرا با ابتدائی‌ترین اصول اخلاقی ناسازگار است، و حیثیت و آبروی دختر را بیشتر از مرد خواستگار مورد تهدید قرار می‌دهد. و اگر ازدواج صورت نگیرد، دختر جوان، آماج انواع تهمت‌ها خواهد شد، و به او شک خواهند کرد و بسیاری از مردم از ازدواج با او خودداری می‌نمایند، و نهایتاً دختر مذکور سال‌خورده شده و به اصطلاح می‌ترشد.

و این مطلب را نیز به خوبی می‌دانیم که این‌چنین افرادی برای آشنا شدن و شناختن یکدیگر به رفتارهای رسمی و روابط آمیخته با تکلف و تعارف راضی نمی‌شوند، بلکه قصد آنان از این فتره زمانی نزدیک شدن و آشنا شدنی بیش از حد متعارف و متداول است. و چه بسیارند زنان و مردانی که مدت‌های طولانی و حتی چندین سال در این وضعیت باقی می‌مانند، اما پس از مدت کوتاهی که از ازدواج می‌گذرد از هم جدا می‌شوند، این چه نوع آشنا شدنی است که با اختلاط با دختر صورت می‌گیرد؟ [و یا این‌که اصلاً به ازدواج منجر نمی‌شوند] پس صاحبان بصیرت پند گیرند.!!