بیدارباشی برای حنفی مذهبهای ایران: مولوی عبدالحمید مبلغ سکولار، راه بربادی بلوچها

بیدارباشی برای حنفی مذهبهای ایران: مولوی عبدالحمید مبلغ سکولار، راه بربادی بلوچها

به قلم: مُلا نوراحمد فراهی

نخست باید خاطر نشان ساخت که سکولاریسم با اصل اسلام در تضاد است. سکولاریسم یعنی انسان محوری به جای الله محوری؛ و دموکراسی یعنی حاکمیت قوانین تولید شده توسط مردم بر مردم به جای قوانین تولید شده توسط الله بر مردم .

بعبارت دیگر در سکولاریسم و دموکراسی، صلاحیت تقنین و قانونگذاری بدست مردم می باشد. نمایندگان مردم حق قانون گذاری را دارا می باشند یعنی میتوانند یک امر را قانونی ویا غیر قانونی اعلان کنند، بعبارت دیگر میتوانند یک موضوع را جائز و ناجائز حلال ویا حرام کنند.

درحالیکه اساس نظام اسلام را حاکمیت الله که جزء مهم توحید است تشکیل میدهد، مصدر تشریع وتقنین در اسلام تنها از آنِ الله است. تنها الله صلاحیت دارد که یک امر را جائز و یا ناجائز، حلال ویا حرام ویا بعبارت امروزی قانونی ویا غیر قانونی اعلان دارد.

 اینست فرق بین دو نظام و طوریکه ملاحظه میکنید، فرق اساسی و جوهری است مانند آب وآتش که جمع بین هردو غیر ممکن است.

پس در نظام اسلامی انسان نمیتواند هرچه خواسته باشد ولو با قرآن وسنت مخالف باشد، بگوید یا بر مردم تحمیل کند.

متأسفانه در بلوچستان ایران مافیایی با قدرت مادی بسیار زیاد اطراف یک مولوی کم علم به نام مولوی عبدالحمید در مسجد مکی زاهدان تشکیل شده است که با قدرت رسانه ای و پولی حتی به این مولوی کم علم که آیات قرآن را هم قرائت صحیح کرده نمی تواند لقب شیخ الحدیث و القرآن و شیخ الاسلام وووو داده اند و این مولوی رسانه ای بخاطر اینکه بتوانند تمام اطراف را با شمول کشورهای غربی راضی بسازد، وبخاطر اینکه عوام الناس را فریب بدهد، با استفاده از عدم تخصص اکثر مشارکین در نمازهای جمعه آب وآتش را یکجا نموده است. تعمیل و حفاظت از سکولاریسم واسلام، هردو را هدف قرار داده.

با اینکار شاید بتواند عوام مردم را برای مدت های کوتاه فریب بدهد وبه سکولاریسم ودموکراسی قناعت بدهد و زمینه های فساد عقیدتی و اخلاقی و رفتاری در میان بلوچها را فراهم سازد ولی بهیچ وجه متفکرین را بازی داده نمی تواند، آخر الأمر نه غرب سکولار و دموکراتهای سکولار محلی ونه مسلمانان راضی خواهند بود. لهذا از تمام دلسوزان و برادران حنفی مذهب بلوچستان خواهش میکنم که  مواظب این توطئه ی عبدالحمید باشند که به کرات در میان قومیتهای مختلف جهان توسط دشمنان دین و ملت تکرار شده است .

جامعۀ اسلامی: جامعه ایست که در آن حاکمیت از آن اسلام است. چه در محاکم چه در رسانه ها چه در صحنۀ سیاسی واجتماعی واقتصادی و…. و سکولاریسم و نظام دموکراسی نه تنها باعث ترقی جوامع اسلامی شده نمیتواند بلکه چون اساساً با اساس اسلام درگیر است باعث بروز کشمشکها و زدوبندهای داخلی شده منجر به تقهقر و ویرانی جوامع اسلامی میگردد.

این درصورتیکه نظام دموکراسی واقعاً زمام امور را در دست بگیرد و واقعاً تطبیق شود. ولی عموماً به آسانی به این هدف رسیده نمیتواند. زیرا شیفتگان راه الله با آن مبارزه میکنند واین مبارزه تا زمانی ادامه پیدا میکند تا یکطرف طرف دیگر را مقهور سازد. البته این نوع مبارزات ممکن قرنها طول کشد، وهست وبود جامعه را بسوزاند و از لحاظ اقتصادی واجتماعی وسیاسی کشور را به تباهی سوق دهد.

لهذا مشورۀ ما به شیفتگان ترقی بلوچستان که به اشتباه راه عبدالحمید را پیش گرفته اند، اینست که از این هوس دوری جویند زیرا این راه راه ترقی نه، بلکه راه بربادی بلوچستان و راه بر بادی دین و آبرو و حیاء و ناموس و غیرت بلوچها و دامن زدن به انواع فسادهاست.

قومگرائی شیطان را از ملائکه ای مقرب تبدیل کرد به ….

قومگرائی شیطان را از ملائکه ای مقرب تبدیل کرد به ….

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

شیطان با عبادتهای خود به چنان جایگاهی رسیده بود که مستقیماً با الله صحبت می کرد اما زمانی که به او گفته شد که به آدم سجده کن، سرپیچی کرد و تنها با سرپیچی آگاهانه و عمدی و اختیاری  از یک حکم الله، تبدیل شد به یک کافر رانده شده از رحمت الله.

الله می فرماید:  وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ  ‏(بقره/34)  ‏و هنگامی (را یادآوری کن) که به فرشتگان گفتیم : برای آدم سجده  ببرید . همگی سجده بردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبّر ورزید، و ( به خاطر نافرمانی و تکبّر ) از زمره کافران شد .‏

دلیل سرپیچی شیطان از این حکم الله چه بود؟ قویمت گرائی و نژادگرائی. الله فرمود: قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (اعراف:12) خدا فرمود: چه چیز تو را مانع از سجده (آدم) شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی؟ پاسخ داد که من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از خاک آفریده‌ای.

بله، نژادگرائی و برتر دانستن خود از دیگران شیطان را دچار تکبر و غرور بی جا کرد و این غرور بیجا باعث شد از این حکم الله سرپیچی کند و با سرپیچی آگاهانه و عمد یو اختیاری از این حکم الله به همین سادگی جزو کفار شود.

به نظر شما یک سکولارلگور سرمچار از چند حکم شریعت الله آگاهانه و عمدی و اختیاری سرپیچی می کند و تابع قوانین کفری سکولاریستی می شود؟

پس هر ملی گرای قوم گرای سکولاری که برای نژاد دعوت می کند و آگاهانه و عمدی و اختیاری قوانین شریعت الله را کنار می زند یک شیطان و بسیار بدتر از شیطان است.

یک بلوچ لگور سرمچار که نزدش یک بلوچ ذگری از یک مومن فارس و پنجابی و افغان بهتر است دقیقاً بسیار بدتر از شیطان است چون شیطان یک کافر را بهتر از یک مومن نداست بلکه خودش را به عنوان یک مومن مقرب بهتر از یک مومن دیگر می دانست.

به مناسبت کشته شدن نیروهای BLA بلوچ توسط ایران و پاکستان: چرا باید از مرگ انسان فاجر اظهار خوشحالی کرد؟

به مناسبت کشته شدن نیروهای BLA بلوچ توسط ایران و پاکستان: چرا باید از مرگ انسان فاجر اظهار خوشحالی کرد؟

به قلم: مولوی نذیر احمد بلوچ

دیروز که خبرهایی مبنی بر جنگ ایران و پاکستان با مرتدین سکولار بلوچ BLA نشر شد دسته ای از برادران در جمعی در سراوان، از کشته شدن این سکولاریستهای جنایتکار بلوچ اظهار خوشحالی کردند، چند نفر با تعجب به این واکنش آنها نگاه می کردند.

البته بسیار دیده شده که مومنی به خاطر هلاکت یک کافر سکولار یا یکی از مرتدین محلی اظهار خوشحالی می کند و جاهلین به او ایراد می گیرند؛ اما لازم است بدانیم سنت است که انسان مسلمان به خاطر به هلاکت رسیدن شخص فاجر ابراز خوشحالی و خرسندی کند حالا چه رسد به مرگ یک سکولار چنایتکار کافر اصلی یا مرتد محلی.

عَنْ أَبِي قَتَادَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ ، أَنَّهُ كَانَ يُحَدِّثُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُرَّ عَلَيْهِ بِجِنَازَةٍ ، فَقَالَ : ” مُسْتَرِيحٌ أَوْ مُسْتَرَاحٌ مِنْهُ ” ، فَقَالُوا : يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْمُسْتَرِيحُ ، وَمَا الْمُسْتَرَاحُ مِنْهُ ؟ فَقَالَ : ” الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ يَسْتَرِيحُ مِنْ نَصَبِ الدُّنْيَا وَأَذَاهَا إِلَى رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى ، وَالْمُسْتَرَاحُ مِنْهُ : الْعَبْدُ الْفَاجِرُ يَسْتَرِيحُ مِنْهُ الْعِبَادُ ، وَالْبِلادُ ، وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ .[1]

جنازه ای را به سمت قبرستان می بردند؛ پیامبر ﷺ فرمودند : آسوده شد یا آسوده رساند؟!

مردم پرسیدند : مقصودتان چیست ای پیامبر خدا؟!

فرمود : شخص مؤمن از رنج و آزار دنیا نجات می یابد ؛ اما شخص گناهکار ، مردم و مناطق و درختان و جانداران از مرگش  آسوده می شوند!

پس مرگ ، آغاز آسودگی و شادمانی ابدی است و خطرناک نیست؛ آن چه مرگ را تلخ می کند نافرمانی آفریدگار و آلوده کردن خود به گناهان است؛ پس از گناه ، بترسیم نه از مرگ!

مومنین هم باید از مرگ مجرمین خوشحال شوند، خلیفه المؤمنین ابوبكر صديق رضي الله عنه رحمت الله متعال بر او باد  وقتی خبر کشته شدن مسیلمه کذاب به او رسید، از خوشحالی به سجده رفت…!

آیا شایسته نیست ما هم به خاطر هلاکت مرتدین سکولار منطقه ی خود سجده ی شکر ادا کنیم؟ حتی اگر این مرتد سکولار را یک گاو کشته باشد یا توسط سایر مرتدین به هلاکت رسیده باشد و یا با بیماری ایدز و طاعون و… مرده باشد و یا مسلمانی او را کشته باشد؟!

ما بدون شک به کشته شدن این جنایتکارانی که تا کنون صدها بلوچ مسلمان خود را ترور کرده اند و یا پنجابی ها و پشتوهای مسلمان را صرفا به خاطر نژادشان می کشند خوشحالیم.  


[1]  بخاری 6512/ مسلم 950

ای اهل جماعت بلوچ با تجاربی که داریم با تکیه بر الله تو هم حرکت کن

ای اهل جماعت بلوچ با تجاربی که داریم با تکیه بر الله تو هم حرکت کن

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

کمتر جامعه ای در ایران هست که به اندازه قوم حنفی مذهب بلوچ تجربه جماعت تبلیغ و فعالیتهای داوطلبانه ی عمومی تبلیغی را داشته باشد. پس ای بلوچ اهل سنتی که اهل جماعت هم شده ای و از فرقه بازی و تفرق گروههای مسلح و غیر مسلح خودت را نجادت داده ای، با وجود مشکلات حتی جانی که وجود دارد باز به اندازه توانت به پا خیز و منهج اهل سنت و جماعت را زنده کن حتی اگر در فضای مجازی و جنگ روانی بر علیه احزاب سکولار و مرتد و فرقه های مسلح و غیر مسلح اهل بدعت بوده باشد .

ای بلوچ اهل سنتی که اهل جماعت هم شده ای فریب زندگی دنیا را نخور و برای سرافرازی اسلام تلاش کن و به فاسقانی که هرگز برای رضای الله هزینه نداده اند و تنها در فکر شکم پروری و گنده گوئی رسانه ای و بدعی هستند اهمیت نده، و آن عهدها و پیمانها را به خاطر بسپار و آن راهی را که همیشه آرزوی آن را داشتی دنبال کن و خودت را از این دنیا نجات ده، ما برای همیشه در این دنیا  نخواهیم بود که این دنیا زودگذر است و به الله سوگند که زودتر از آنچه که فکر کنی میگذرد

نگاه کن و ببین که صادقین در راه الله سبحانه و تعالی به دیدار الله شتافتند، چیزی برای یادآوری آنها باقی نمانده مگر آثاری که گواه اعتقاد عمیق آنها به اهل سنت و سپس اهل جماعت شدن آنهاست و سخنان صادقانه ای که از دهانشان بیرون می آید آن چیزی را که گرانبها  بود رها کرده و با عزم راسخ و شوق به شریعت الله سبحانه و تعالی  به سوی الله شتافتند .

دل از درد فراق به یاد آنها می شکند ولی چشمها از وعده ای که الله سبحانه و تعالی به آنها داده سرشار از اشک و شوق میشود:إِنَّ اللّٰه اشترىٰ من المؤمنين أنفُسهم وأموالهم بأنَّ لهمُ الجنَّة يُقاتلون في سبيل اللّٰه فيَقتلُون ويُقتلُونَ وعدًا عليه حقًّا في التَّوراة والإنجيل والقُرآن ومن أوفىٰ بعهدهِ من اللّٰه فاستبشِروا ببيعِكمُ الَّذي بايَعتُم به وذلك هو الفَوزُ العظيم.(توبه/111)

پس در ضمن اهل جماعت شدن به حرکت و جهاد برای تعالی کلمه طیبه با جان و مالت ادامه بده برای رضایت الله سبحانه تعالی حتی اگر خودت بودی تنها مثل ابراهیم و به الله پناه ببر ﴿وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا﴾  و هــرگز پناهـگاهی جـز او نمی‌یابی.( الكهف | ٢٧)

پس ای برادر مسلمان بلوچم با توکل بر الله و  امید به اینکه حمایت و پشتیبانی الله را با اهل جماعت شدن به دست آورده ای که:إنَّ اللَّهَ لا يَجْمَعُ أمَّتي عَلَى الضَّلَالةٍ ويدُ اللَّهِ على الجماعةِ.[1] «يَدُ اللهِ مَعَ الجَمَاعة.[2] بدون شک الله امت مرا بر سرگردانی و گمراهی جمع نمی‌کند و دست الله با (بر) جماعت است، با دو جبهه ی مخرب احزاب سکولار و مرتد و همچنین با فرقه های مختلف اهل بغی و متفرقی چون جیش العدل و الفرقان و… وارد مبارزه ای دامنه دار شو و اجاره نده بیشتر از این مردم مسلمان و ستمدیده ما را قربانی تفکرات و برنامه های توهمی خود کنند و به سوی هلاکت ببرند چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْفُرْقَةُ.[3] در حقیقت آنچه که امت‌های پیش از شما را هلاک ونابود گردانید جدائی و تفرق (از جماعت مومنین) بود.

نگاه کن این احزاب سکولار و این گروهها و احزاب و دسته ها و فرقه های مسلح به ظاهر اسلامگرا با پشتوانه آمریکا و حکومت سکولار چرکستان چگونه ملت ما را متفرق و چند دسته کرده و به جان هم انداخته اند؟


[1] الألباني، الذب الأحمد 11- صحيح الجامع 1848- صحيح الترمذي 2167 / ابن ابی عاصم (80)، طبرانی و لالکائی.

[2]– ترمذی (2166)، طبرانی و ابن ابی عاصم.

[3] مسند أحمد 1539

اگر تنها هم بودی و گمنام باز مومنین را بر علیه دشمنان سکولار و اهل تفرق تحریک کن

اگر تنها هم بودی و گمنام باز مومنین را بر علیه دشمنان سکولار و اهل تفرق تحریک کن

به قلم: محمد اسامه

الله جل جلاله می فرماید: وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ (نساء:164) ہم نے اُن رسولوں پر بھی وحی نازل کی جن کا ذکر ہم اِس سے پہلے تم سے کر چکے ہیں اور اُن رسولوں پر بھی جن کا ذکر تم سے نہیں کیا ہم نے.

خداوند در قرآن شرح حال تعداد کمی از پیامبران را آورده است و شرح حال بسیاری از پیامبران را ذکر نکرده است در حالی که در امتی پیامبری وجود داشته است و به تعداد تمام امتی های تاریح بشریت پیامبر وجود داشته است چنانچه الله جل جلاله می فرماید: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل:36) اور بیشک ہر امت میں ہم نے ایک رسول بھیجا کہ (اے لوگو!) اللہ کی عبادت کرو اور طاغوت سے بچو تو ان میں.

پس برای دعوت دین باید به ایمان و قیامت و مسئولت و وظیفه ی خود اهمیت بدهیم و جهت خدمت به دین الله و بندگان الله که دو امانت در دستان ما هستند لازم نیست که معروف و شناخته شده باشیم، همینکه کارمان درست و صحیح باشد و الله سبحانه و تعالی از آن آگاه، کافیست!

کسانی که سعی می کنند جهت مقبولیت نزد مردم سخنانی بگویند یا کارهایی انجام دهند که عوام پسند باشد و در عوض الله را زا خود ناراضی می کنند مسیر را اشتباهی می روند، راضی کردن مردم با سخنانی هیجانی مخالف منهج صحیح اسلامی به قیمت ناراضی کردن الله واقعاً خطرناک و تاسف بار است .

ما نمی توانیم جلو مولوی های رسانه ای را بگیریم که از انواع قدرتها در جامعه برخوردارند و با سخناین جاهلانه و احساسی و بر خلاف منهج صحیح اسلامی در حال نگه داری عده ای برای خود هستند و سعی دارند از شهرت بیشتری برخوردار شوند تا هم نامی داشته باشند و هم نانی، بلکه می توانیم همچون پیامبرانی که اسمی از آنها در قرآن نیامده تنها به وظایف شرعی خود فکر و عمل کنیم و برای الله اخلاص داشته باشیم .

امروزه سکولاریستها و فرهنگ سکولاریستی تا سر سفره های بسیاری از خانواده های ما نفوذ کرده است و این وظیفه ای اصلی و اولویت اولی ماست که با منهج صحیح اسلامی مسلمین را در برابر این خطر بزرگ مسلح و تحریک کنیم هر چند مولوی ها و مُلاهای دیگر خودشان را به مسائل دیگری سرگرم کرده باشند و از این وظیفه ی مهم سکوت کرده باشند.

اهل تفری هم که اهل جماعت برایشان نوعی تهمت و عیب شده است نیز آفتی متعلق به این قرن هستند که باید به شیوه ی صحیح آن درمان شوند و مردم را از پیوستن به آنها پرهیز داد چون رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِالْجَمَاعَةِ. و در جای دیگری می فرماید: وَأَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ اللَّهُ أَمَرَنِي بِهِنَّ: (و من شما را به ۵ چیز که  الله من راه به آنها امر کرده، امر می کنم:) السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ وَالْجِهَادُ وَالْهِجْرَةُ وَالْجَمَاعَةُ (شنیدن، اطاعت کردن، جهاد، هجرت، و جماعت) فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ (هرکس به اندازه  یک وجب از جماعت دور شود، یقینا طناب اسلام را از گردنش باز کرده است) إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ،(مگر اینکه (به جماعت) برگردد) وَمَنْ ادَّعَى دَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مِنْ جُثَا جَهَنَّمَ، (و کسی که [در زمان اسلام] به جاهلیت دعوت کند، توده خاکی از جهنم می شود.) فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ؟ (مردی پرسید: یارسول الله، واگر نماز بخواند و روزه بگیرد؟) قَالَ: وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ، فَادْعُوا بِدَعْوَى اللَّهِ الَّذِي سَمَّاكُمْ الْمُسْلِمِينَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَادَ اللَّهِ.[1] رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد، پس ای بندگان الله به سوی خداوند دعوت کنید، خدایی که شما را مسلمانان مؤمن نامیده است.

پس در دارالاسلام ایران و امارت اسلامی افغانستان اهل جماعت باش و مردم را از اهل تفرق پرهیز بده هر چند گمنام بودی و تنها.


[1]   صحيح الترمذي2863

احیاء فقه الدعوه» میان حجت‌الاسلام امام محمد غزالی رحمه‌الله و داعی و نظریه‌پرداز معاصر: استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله (نقطه مشترک میان این دو)

بسم‌الله الرحمن الرحیم
«احیاء فقه الدعوه» میان حجت‌الاسلام امام محمد غزالی رحمه‌الله و داعی و نظریه‌پرداز معاصر: استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله (نقطه مشترک میان این دو)

کاتب: محمد خیر رمضان یوسف

مترجم: محمد صدیق دهواری


امام محمد غزالی رحمه‌الله در دوره سلجوقیان، هم‌زمان با جنگ‌های صلیبی علیه حکومت اسلامی زیست.
امام متوجه پراکندگی فکری و اختلاف نظر در میان طبقه تحصیل‌کرده روشنفکر جامعه اسلامی شد و از سوی دیگر هم‌زمان گروه‌های باطنی تقویت‌شده بودند و نیرنگ‌های خود را آشکارا بیان می‌داشتند تا اینکه نظام الملک وزیر سلجوقی را کشتند
علوم فلسفی و زیرشاخه‌های آن در جامعه اسلامی گسترش‌یافته بود و فرهنگ بیگانه و ناآشنایی برای جامعه اسلامی به ارمغان آورده بودند.
مروجان اندیشه فلسفی، شبهات و تردیدهایی را ضد فرهنگ و تمدن اسلامی و مبانی آن بیان می‌داشتند.
این‌چنین امام غزالی رحمه‌الله تصمیم گرفت علوم اسلامی راستین را با روش تربیتی درست که متناسب با زمان و بافرهنگ هر مسلمانی همخوانی داشته باشد، زنده نموده تا زندگی و آگاهی اسلامی را در میان مسلمانان تجدید نماید
و این‌چنین توانست بسیاری از اهداف خود را با نوشتن کتاب احیاء علوم الدین تحقق بخشد کتابی که
در طول سده‌ها یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌ها در میان مردم تبدیل شد.
در این روزگار نیز متوجه شدم، یکی از شخصیت‌های دعوت اسلامی با گام‌های گسترده و والا، پس از امام محمد غزالی رحمه‌الله از ایشان دنباله‌رویی می‌کند و این شخصیت استاد علامه «محمد احمد الراشد» رحمه‌الله است که به نظریه‌پردازی و پایه‌گذاری اصول دعوت و حرکت معروف و شناخته‌شده است.
به‌ویژه در کتاب‌های المنطلق(سرآغاز دعوت) و العوائق(بازدارندگان دعوت) هم‌چنین با ردیابی و جستجوی الرقائق(ره‌توشه زاهدانه) در میراث اسلامی برتری و ویژگی خاصی دارد.
بسیاری از الرقائق را جمع‌آوری کرد و آن‌ها را دسته‌بندی فرمود و در کتاب‌ها و آثار خود گنجاند تا جائیکه کتاب جداگانه‌ای با نام الرقائق تدوین کرد که هدف از آن تربیت و پرورش و پیوند (داعیان و اعضای جنبش اسلامی) با دینشان و میراث معنوی بود.
به این جهت آن را به این امر اختصاص داد تا از فرهنگ گمراه‌ و کمین کننده و کشنده غرب دوری گزینند و آنچه تقدیم می‌گردد، جایگزین قوی و نیرومند و پذیرفته‌شده و مناسبی برای جوانان باشد.
روش استاد محمد احمد الراشد ‌یک اسلوب و روش تربیتی محکمی است برای تربیت و پرورش اذهان و تزکیه نفوس، چراکه جوانان به گونه ویژه از راه رسانه‌های(غربی) در معرض حملات شدید و خشن به دین و فرهنگ و تاریخشان قرارگرفته‌اند تا در شک و تردید و شبهه بیفتند و جوانان را از فرهنگ اصلی‌شان دور سازند.
بنابراین جوانان نیازمند استحکام فکری و خردمندانه سازی فرهنگی هستند و این امر با برنامه‌ریزی دقیق و ریشه‌یابی با تقدیم علوم اسلامی به روشی آسان و سبکی والا و متمایز تحقق می‌یابد
از آخرین کارهایی که استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله انجام دادند و در زمان زندگی ایشان چاپ و منتشر نشد مختصر نمودن کتاب احیاء علوم الدین امام غزالی رحمه‌الله بود تا مناسب با زمان حاضر باشد و چکیده مواد قابل فهم و تأثیرگذار را در برگیرد و آن را (نقی الاحیا) نام‌گذاری فرمود و در سر تییتر نوشت: «احیا فقه الدعوه» و در پایین آن نوشتند:( الاحیاء بهترین سند در تربیت ایمانی و میراث اسلامی ما هست»
آنچه رحمه‌الله در پیشگفتار نوشته بودند، آمده است:
«آنچه من می‌بینم، این است (نقی الاحیاء) اکنون‌که متن شده است، مناسب و شایسته است که خطبه سخنرانان و داعیان در پیرامون این محور قرار گیرد و ابزاری برای اندرز و تشویق و ترساندن باشد
فرایند فعال‌سازی آموزشی و تربیت مستلزم آن است که داعی از اهل فقه در هر شهر و منطقه‌ای اقدام به مطالعه آن، حتی چندین بار نماید و وقت بگذارد تا به حفظ ایات و احادیث و روایات و سخنان پارسایان و نیکوکاران امت نزدیک شود تا مجموعه‌ای از داعیان با مواعظ و خطبه‌های قوی تربیت و پرورش یابند و معانی و مفاهیم ذکر و انابت و بازگشت زنده گردیده و در زندگی فردی و اجتماعی برای داعیان و همه مردم نمود یابد و نفس‌ها تزکیه و پاک‌شده و از فراموش‌کاری دور شوند و بر پایه الگوی میانه‌روی حرکت نمایند، بدون خستگی و زیاده‌روی و کوتاهی و فرسایش، چراکه داعیان و همه مؤمنین هیچ‌کدام از مسئولیت‌های زندگی و شغلی جدا نیستند و با وظایف کارشناسی در اصلاح خانواده خود کوشا هستند و از این وظیفه خود دست برنمی‌دارند و ازاین‌رو آن را تمرین می‌کنند تا پند یا اندرزها برای دیگران به بهترین وجه باشد که در آن نه زیاده‌روی باشد و نه کاستی و خطبه‌ها را برای دیگران با اسلوب نیکو بیان ‌داریم»
استاد راشد رحمه‌الله زندگی عملی طولانی داشت و رهبری بارز بود ازاین‌رو بیشترین تألیفاتش در دعوت بر پایه نظریه‌پردازی و تطبیق عملی و بیان حل مشکلات بود
این حق او بود که بر آنچه سبب تقویت عقل، باایمان راسخ ونفس پاک و طیب و قلب نرم‌خو باشد، تمرکز کند
چراکه بسیاری از اختلافات و بیماری‌های اجتماعی را ناشی از حاکمیت بی‌دینی سکولار نفرت برانگیز منحرف می‌دانست.
آنچه استاد راشد نوشته است و برای آن برنامه‌ریزی کرد، پس از تجربه و تمرین بود تا بازخوانی تدبیر امام محمد غزالی رحمه‌الله متناسب با روزگار و زمان ما باشد و آن احیاء علوم دین در قلوب برای برپایی و تثبیت ایمان و بالندگی فرهنگ اسلامی و تربیت و تهذیب نفس و بازنگری آگاهی و هم‌اندیشی در میان مسلمانان باشد.
و اگر این تربیت سخت‌گیرانه در نفوس و جان‌ها استقرار یابد و پایدار شود، اختلافات گسترده میان روشنفکران کاهش می‌یابد و آن چیزی است که جامعه از آن گلایه فراوان دارد و این آموزش و تربیت بهترین دارو برای حل اختلافات است

 بر سختی هایی که از قومت به تو می رسد صبر داشته باش چون جزا از جنس عمل است

 بر سختی هایی که از قومت به تو می رسد صبر داشته باش چون جزا از جنس عمل است

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

امروزه ما در میان بلوچهای ایران با دو آفت و مصیبت بزرگ دست و پنجه نرم می کنیم:

  1. آفت جاهلیت به مبانی شریعت الله و جایگزین شدن انواع تفکرات آلوده
  2. آفت وجود فرقه های متفرقی که به قتال الفتنه مشغول شده و جامعه را دچار ناامنی کرده اند به گونه ای که حتی عده ای از اینکه بر اساس منهج اهل سنت و جماعت بگویند ما در دارالاسلام ایران «اهل جماعت» هستیم و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام اطاعت و پیروی می کنیم هراس دارند.

به همین دلیل به دلیل جهالت و سر سختی و حتی لجبازی که در میان بعضی از قوم بلوچ ما وجود دارد عده ای گاه تحمل دعوت بر منهج اهل سنت و جماعت و صبر در این مسیر را ندارند، اما فراموش کرده اند که الله تعالی در مورد بادیه نشینان زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/97) بادیه‌نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدترین است و آنان بیشتر سزاوارند که از مقرّرات و قوانین چیزی بی‌خبر باشند که خداوند بر پیغمبرش نازل کرده است. خداوند آگاه ( از احوال بندگان، اعم از مؤمنان و کافران و منافقان، و) حکیم (در کار خود) است.‏

 به راستی که زندگی بر طبق اوامر اللّٰه در چنین جوامع جاهلیت زده ای هر روز بر غریبان سخت و سخت تر میشود. وقتی قوانین دنیا را بر خلاف قوانین رب قرار دادند، زندان دنیا روز به روز تنگ تر میشود؛ اما ای مومن : اگر در راه خشنودی پروردگارت رنجی را تحمل می‌کنی باید بدانی که جزا از جنس عمل است.

 جزا از جنس عمل است یعنی چه؟ یعنی هر رنجی که می‌کشی پاداشت هم از همان نوع است.

پاداش ترس، امنیت است (نور:۵۵)، پاداش نماز پنهان نیمه شب، پاداش پنهان است (سجده: ۱۶)، پاداش تنهایی آسیه، خانه‌ای است نزد پروردگار (تحریم: ۱۱) از اوج تنهایی به ناتنهاترین حالت ممکن!

تو رنج را تحمل می‌کنی اما همه چیز برعکس خواهد شد. زیباییش همین است که پاداش از جنس همان درد است. اگر پاداش بعد از ترس، امنیت باشد، پاداش غربت شاید یک آشنایی بزرگ باشد. مثلا آن «وحشة» یک دفعه بشود اُنس. همه بشوند همان‌هایی که نداشتی در زندگیت. یک دفعه آنقدر آشنا زیاد شود که فکر کنی در یک باغ از خودت افتاده‌ای. همه چیز برعکس می‌شود، همه چیز. تو تکثیر می‌شوی و غریبه‌ها می‌روند.

به این فکر کن که درمانت را از دردت ساخته‌اند. به این فکر کن که تو در غریب‌ترین حالت ممکن هستی، جنس انس بعد از چنین غربتی چقدر مرغوب است. شهرت است و آشنایی، بزمی است بزرگ و سقفی بلند، پر از چهره‌های آشنایی که داستانشان با تو یکی است و آنان هم دلتنگ تو بودند و شنوای داستانت. می‌توانی به درد خود بخندی؛ به دردی که پاداشت را از آن خواهند ساخت.

وقتی خداوند تو را برای خدمت دینش بکار میگیرد بدان که از قلب تو اطلاع دارد و تو را برای آن برگزیده است.

حتی انسان با اینکه انسان است در کار خویش از ابزار و اجناس بد و نامناسب استفاده نمیکند چه رسد به الله که الله است. پس بدان آنانی که در طریقی غیر از طریق الله قرار دارند، الله از قلبشان آگاه بوده به همین خاطر آنها را در این طریق و مسیر بکار نگرفته است.

مبادا به مولوی های رسانه ای عوام زده و افراد مشهور که در فکر چریدن بر مردم هستند حسادت کنی، زیرا اگر الله آنان را دوست میداشت در راه بندگی اش از آنان استفاده میکرد.

به میلیاردرهایی که اقدام به کارهای خیر نمی‌کنند حسودی مکن زیرا اگر الله متعال آنها دوست میداشت به انجام کارهای خیر سوقشان میداد.

به سختی هایی هم که قومت بر تو وارد می کنند صبور باش و از الله رجاء و طمع پاداش داشته باش.

قلبت را فقط به الله بده و دیگران را به این قلب دوست یا دشمن بدار

قلبت را فقط به الله بده و دیگران را به این قلب دوست یا دشمن بدار

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: من أحبَّ للهِ وأبغض للهِ وأعطَى للهِ ومنع للهِ فقد استكمل الإيمانَ [أبو داود 4681، والطبراني7613] کسی که به خاطر الله دوست داشته باشد و به خاطر الله بغض و کینه داشته باشد و به خاطر الله ببخشد و به خاطر الله منع کند، بدرستی که ایمانش کامل شده است.

پس قلبت را فقط به الله بده و با قانونی که الله در آخرین شریعتش به تو نشان داده به قلبت یاده بده که دیگران را با معیار الله دوست داشته باشد یا ….

 دکتر خالد السبت در کتاب اعمال القلوب می گوید:

هرگاه قلب به مخلوقی وابسته شد  بدون تفاوت بین اینکه آن مخلوق تکه سنگی باشد یا مَردی یا زنی یا مَرکَب سواری یا لباسی یا پول و مالی یا هر چیزی که باشد… . به واسطه‌ی آن عذاب داده خواهد شد، بدون شک…

الله متعال قلب را طوری طراحی کرده است  که به هیچ وجه شایسته نیست که به غیر الله تعلق پیدا کرده و وابسته‌ی آن شود… و قلب اصلاح نمی‌شود و آرامش نمی‌یابد مگر اینکه به خالق و معبود برحق خود تعلق پیدا کند… و هرگاه قلب به غیرِالله وابستگی پیدا کرد  با همان چیز عذاب داده خواهد شد… .

پس ای مومن، قلبت را به الله بده و با عینک شریعت الله به دیگران نگاه کن و برای اینکه بدانی دلت زنده ست یا مرده این را بدان: دل‌های زنده هرگاه ذکر پروردگار را فراموش کنند دچار دلتنگی و ترس می‌شوند و برای آنکه انس بگیرند الله را یاد می‌کنند؛ اما دل‌های مرده روزها و بلکه سال‌ها می‌گذرد و هیچ احساسی نمی‌کنند، این آزمایش زنده بودن یا مرگ دل است.

نگاه کن دلت به الله داده ای یا دیگران و دلت زنده ست یا مرده؟

پیامی به قومیت گراها و نژاد پرستان بلوچ و غیر بلوچ

پیامی به قومیت گراها و نژاد پرستان بلوچ و غیر بلوچ

به قلم: محمد اسامه

قومیت گرائی آفتی است که در عصر معاصر و با ورد تفکرات سکولاریستی به میان مسلمین دامن زده شد و کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین سکولار محلی هم به آن دامن زده اند.

اما واقعیت این است که هرچیزی که معیار آن نژاد، وطن، مذهب و طریقه باشد از امور جاهلیت است چنانچه ابن تیمیه می گوید:

كُلُّ مَا خَرَجَ عَنْ دَعْوَةِ الْإِسْلَامِ وَالْقُرْآنِ: مِنْ نَسَبٍ أَوْ بَلَدٍ أَوْ جِنْسٍ أَوْ مَذْهَبٍ أَوْ طَرِيقَةٍ: فَهُوَ مِنْ عَزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ؛ بَلْ لَمَّا اخْتَصَمَ رَجُلَانِ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَقَالَ المهاجري: يَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَقَالَ الْأَنْصَارِيُّ: يَا لِلْأَنْصَارِ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَبِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ وَأَنَا بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؟ . وَغَضِبَ لِذَلِكَ غَضَبًا شَدِيدًا.[1]

ترجمه :هر شعاری و عملی که با اصل اسلام و قرآن فاصله بگیرد و معیار آن نژاد، وطن، مذهب و طریقه باشد از امور جاهلیت است؛ هنگامی که بین دو نفر از مسلمانان یک مهاجر و یک انصار مشاجره ای در گرفت و هر کدام گروه خود را به کمک طلبید، رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فرمود:« أَبِدَعْوَی الجَاهِلیةِ وأنا بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ ». « آیا در حالی که من بین شما هستم فریاد جاهلانه سر می دهید؟» پیامبر صلی الله علیه وسلم با مشاهده ی این موضوع بسیار ناراحت شد.

پس تمام این فریادهای قومیت گرایانه و تمام این نعره های مذهبی در برابر سایر مذاهب اسلامی که تنها تولید تفرق و جنگ داخلی می کند همگی نعره های جاهلانه است که عده ای از مرتدین و دارودسته ی منافقین جهت رسیدن به اهدافی خاص آنها را سر می دهند و تعداد کثیری از مسلمین فریب خورده هم در این جاهلیت و حماقت از آنها تقلید می کنند.


[1] تفسیر ابن کثیر، ۱/۳۹۰ / نیز: مجموع الفتاوی، ۲۸/۳۲۸ ، ۳۲۹

نمی بینی درهای دنیا بررویت باز شده؟ در کدام مسیری؟

نمی بینی درهای دنیا بررویت باز شده؟ در کدام مسیری؟

به قلم: مولوی نذیر احمد بلوچ

گاهی در تاریخ می خوانیم که مثلاً فلان شاه را با پر طاووس باد یم زدند و خنک می شد اما الان کولرهایی که داریم که آن شاه در خواب هم نمی دید، یا یم خوانیمی که فلان شاه در گرما آب خنک داشت، اگر یخچالها و آبسردکننده های ما را می دید چه می کرد؟ و به همین شکل ما در زمینه حمل و نقل و امکانات زندگی چیزهایی داریم که هیچ بشری تا قبل از چند سال پیش حتی تصورش را هم نمی کرد اما ثمره چیست؟

مسلمانان تا سال 1858 میلادی بر هند (هند و پاکستان و بنگلادش) حکمرانی کردند که در آن برهه از زمان از جمله اقتصادهای برتر در جهان بشمار می رفت، و در تولید 25 تا 40 درصد از تولید جهانی سهیم بود که جمعیتش در آن زمان حدود 240 میلیون نفر بود سپس این دولت بعلت چند دستگی و تفرق و ازدواج سلاطینش با شاهزاده‌های هندو (و مشرک) رو به ضعیف شدن رفت.

پس از آن انگلیسی‌ها وارد هند شده و آن را در زیر سایه شرکتی به نام کمپانی هند شرقی اشغال کردند (تعداد جمعیت انگلیس در آن هنگام 25 میلیون نفر بود یعنی یک دهم جمعیت هند آن زمان تحت سیطره مسلمانان)، و بهادر شاه دوم را بعنوان مترسکی به نام شاه منصوب کردند که نامش در مساجد ذکر می‌شد و پول‌ها نیز به نام او دزدیده می‌شد و دستورها نیز به نام او امضا و صادر می شد، اما در حقیقت کارو بار حکومت در دست انگلیسی‌ها بود.

سپس انگلیسی قدرت را در اختیار هندوها قرار دادند و بهادر شاه و خانواده اش را دستگیر کردند، و فرزندان و نوادگانش را به قتل رساندند سپس او را به گرسنگی واداشته و سر بریده‌ی فرزندان و نوادگانش را بعنوان غذا در مقابل او قرار دادند، تا اینکه در زندان دار فانی را وداع گفت.

این همان مصداق بارز سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌باشد که عمرو بن عوف انصاری از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده که فرمودند: أَبشِرُوا وأَمِّلُوا ما يَسُرُّكُم، فوالله ما الفَقْرَ أَخشَى عليكم، ولكنِّي أَخشَى أنْ تُبْسَطَ عليكم الدُّنيا كما بُسِطَت على مَن كان قَبلكُم، فتَنافَسُوها كما تَنافَسُوها، وتُهْلِكَكُم كما أَهلَكَتهُم.[1]

مژده بر شما باد و امیدوار باشید به آنچه که شما را خشنود می کند، زیرا که به الله سوگند من بیم تنگدستی شما را ندارم ، اما بیم این را دارم که (درهای) دنیا بر روی شما باز گردد همانگونه که بر آنانی که قبل از شما بودند باز گشته بود ، و بر سر بدست آوردن آن رقابت کنید همانگونه که آنها رقابت کردند و (این رقابت بر سر دنیا و بدست فراموشی سپردنِ روز رستاخیز و آنچه که برای آن خلق شده‌ایم) شما را به هلاکت می‌برد همانگونه که آنها را به هلاکت برد.

اگر امروزه با چشم سر می بینی که مسلمین در غزه و ترکستان شرقی و آفریقا و پاکستان و غیره توسط آمریکا و سایر کفار قتل عام می شوند و تو  اهل جماعت نیستی و اهل تفرق شده و فقط تماشاچی شده ای  بدان یک جای کارت می لنگد و مسیرت را گم کرده ای. 


[1]  بخاری 6425