و پیغمبر (شکوهکنان از کیفیت برخورد مردمان با قرآن) عرض میکند، پروردگارا! قوم من این قرآن را (که وسیله سعادت دو جهان بود) رها و از آن دوری کردهاند (و از ترتیل و تدبّر و عمل بدان غافل شدهاند).
توجه داشته باشید
شاکی؛ رسول اللّٰه ﷺ قاضی؛ اللّٰه سبحان و تعالی متهم؛ امت اسلام مظلوم؛ قران
هوشیار باشید
خالد بن ولید رضیاللّٰه عنه در آخرین روزهای زندگی مبارکشان قرآن را به دست گرفت، آن را می بوسید گریه کنان می فرمودند:«[معذرت میخواهم ای قرآن که] جهاد در راه اللّٰه مرا از خواندن و قرائت تو بازداشت!».
خالد رضی الله به خاطر جهاد چنین عذرخواهی می کند، شما برای روز قیامت چه عذری اماده کرده اید؟
روزگار روزبهروز پیچیدهتر شده، وقایع بدتر میشوند و حجم جنایتها و خونهای ریخته شده هر یک از ما را وادار میکند تا با حوادثی که رو به افزایش هستند مقابله کنیم، و هرکس فکر کند که از درگیر شدن با آن مصون و در امان است در توهم به سر میبرد؛ کسی که با تمایل و رغبت خود درگیر این وقایع نشود ناخواسته و ناگزیر درگیر خواهد شد و شرارههای آتش آن به او هم خواهد رسید.
این مرحله بحرانی و پرآشوب مستلزم آن است که جوان مسلمان برای انجام وظایفش توشه روزانهای برای مسیر خود کسب کند چراکه بدون رهتوشه و زاد نمیتواند مسئولیت خود را به خوبی ادا نماید.
ده نکته مهم شامل عواملی گوناگون برای کسب رهتوشه و زادِ مورد نیاز:
1⃣ تجدید عهد با خداوند متعال در جهت به کار بردن تمام توانایی خود برای اقامه حق، حمایت از اهل آن، دشمنی و مقابله با باطل و اهل آن، و اینکه همواره نیّت رباط و سنگرنشینی در سنگرِ واجبات در ذهنتان حاضر باشد.
2⃣ تقویت مرجعیت قرآن و سنت پیامبر ﷺ در زندگی روزمره فردی و اجتماعی، دست به کار شدن و فعال بودن در همه زمینهها، موضعگیری مناسب نسبت به عقاید، افراد و رویدادها و ارزیابی آنها از طریق وحی، متعهد و ملتزم بودن به قرآن و سنت و پاک نمودن نفس خود از تعصبهای تنگنظرانه منطقهای، ملی و حزبی و عدم ورود به هیچ نزاع و درگیری بر اساس این تعصبات جاهلی.
3⃣ همواره در ذهن داشتن سیره رسول خدا ﷺ، صفات و خصوصیات ایشان، همچنان سیره خلفای راشدین و چگونگی برخورد نخستین اصحاب پیامبر -رضیاللهعنهم- با جریانات روزمره، که این کار باعث رهنمود، جهتدهی صحیح، تقویت قلب، پایداری و ثابت قدمی میشود.
4⃣ به بهانه واهیِ مشغول بودن به فعالیت برای اسلام و پروژههای اسلامی، از تزکیه نفس و تغذیه روحی و معنوی روزانه خود غافل نشوید و در این زمینه کمکاری نکنید. احتیاط کنید که در نمازهای رواتب قبل و بعد از فرایض، نمازهای سنت روزانه، ورد قرآنی، اذکار شبانهروز و هر آنچه در آن افزودن توشه برای قلب و روح وجود دارد، کوتاهی و تقصیر نکنید.
5⃣ مشتاقانه تلاش کنید که در ابتدای هر روز هنگام بیدار شدن و در نهایت روز قبل از خواب، قلبهایتان را از آلودگیهای کینه، نفرت، غرض، خشم، نارضایتی، حسادت و دیگر چیزهایی که قلب را ویران میکنند پاک کنید؛ زیرا راه دشوار را فقط قلبهای پاک میتوانند طی کنند و مسیر ما در این مرحله حساس به شدت دشوار است.
6⃣ هر روز قبل از اینکه روزتان را آغاز کنید به این دو سؤال پاسخ دهید: امروز چه وظایفی دارم؟ چگونه این وظایف را اجرا کنم و به انجام برسانم؟ و روز خود را بدون برنامهریزی کوتاه و مرحلهای شروع نکنید و عملکردهای خود را برنامهریزی کنید، زیرا عدم برنامهریزی، تصادفی کار کردن و در لحظه تصمیم گرفتن شما را به نتایج واقعی و مطلوب نخواهند رساند، هرچند که با احساساتی شدید یا روحیهای پرشور و شوق تلاش و فعالیت کنید.
7⃣ مراقب باشید در نبردهای کوچک یا مسائل حاشیهای انرژی خود را صرف نکنید، درگیریهایی که به گمان خود در آن جانب حق را گرفتهاید و از حق دفاع میکنید ولی در واقع درگیریهایی بیفایده هستند که فقط شما را مشغول کرده و وقت شما را تلف میکنند. هنگامی که در مسیری پر دستانداز در حرکت هستید، به چپ و راست مسیر نگاه نکنید جز گهگاهی برای اکتشاف و کاوش، بلکه نگاهتان را روی مقصد متمرکز کنید و پیش بروید و به عقب توجه نکنید.
8⃣ از مطالعه روزانه غافل نشوید؛ هر روز مقداری مطالعه فشرده داشته باشید که از طریق آن حقایق آنچه را که در دنیای اندیشه و سیاست در اطرافتان میگذرد بیاموزید؛ زیرا ایجاد درک و آگاهی یکی از مهمترین نیازهای افرادی است که در این مرحله بحرانی در حال حرکت و فعالیت هستند.
9⃣ در پایان روز باید فهرستی از دستاوردهای خود در خدمت به اهل حق و نبرد میان حق و باطل که در آن سرباز حق شدهاید را تهیه کنید، و در تشخیص تقصیر و کوتاهیها با خود صادق باشید و آنها را جبران کنید و موفقیتها را نیز مشخص کرده و آنها را تقویت و افزایش دهید. در مراحل بحرانی بدون ارزیابی روزانه فعالیتهای خود، بارها و بارها در دام همان مشکلات و گرفتاریها خواهیم افتاد.
🔟 توشهای ضروری که هیچگاه از آن بینیاز نخواهید بود طلب یاری مستمر از خداوند متعال است، زیرا او عامل همه اسباب میباشد و شریکی ندارد. و همچنان دعا همراه با التماس در پیشگاه خداوند برای توفیق هدایت به راه حق و استواری بر آن، و دعا برای اهل حقی که از حق دفاع میکنند، کسانی که مسیر سخت و دشواری را میپیمایند و همواره با اهل باطل مشغول صراع، درگیری و نبرد میباشند.
اگر هنگامی که سخنان یک عالم یا دعوتگر را میشنوی متوجه شدی همتت برای انجام طاعات بیشتر میشود و به خاطر گناهانت دچار عذاب وجدان و دلتنگی میشوی بدان که او برای تو بهشت را میخواهد.
اما اگر دیدی با هر بار شنیدن سخنان یک فقیه یا واعظ نسبت به خود احساس رضایت میکنی و خیالت راحت میشود و فکر یکنی همه چیز خوب است، بدان که دارد تو را به سوی جهنم هُل میدهد… از او دوری کن!
عدهای از دروازهی پایبندی وارد عرصهی «نص» شدند و از پنجرهی «اختلاف فقها» از آن خارج شدند.
یک بار یکی به من گفت: «خیلی مسائل هست که ما فکر میکردیم قطعی هست، اما بعدا دانستیم که نه، اختلافی است». به او گفتم: تو قبلا هم از اختلاف علما اطلاع داشتی، اما آن روزها دنبال قول قویتر بودی، و امروز دنبال توجیه و بهانه!
قرآن مومنان را چنین به تصویر میکشد که در دنیا ترسان بودند:
﴿إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ﴾ (ما پیشتر [در دنیا] در میان خانوادهٔ خود بیمناک بودیم)
﴿وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ﴾ (و کسانی که آنچه را دادند [در راه الله] میدهند، در حالی که دلهایشان ترسان است که به سوی پروردگارشان بازخواهند گشت)
حالا این را مقایسه کنید با حال برخی از دعوتگران که کارشان تخدیر مردم و راحت کردن خیالشان است!
جوانی را میشناسم که دچار کوتاهی در مسائل شرعی است ـ و همه ما اهل کوتاهی هستیم ـ یادم هست که همیشه خودش را برای تقصیراتش سرزنش میکرد و اهل دین را دوست داشت… اما بعدها مبتلای یکی از همین دعوتگران تخدیر شد… از آن به بعد خیالش از بابت خودش راحت شد و شروع به سرزنش دینداران کرد!
برنامهی دعوی برخی از دعوتگران پر است از فعالیتهایی که سطح ایمان مخاطبان را بالا میبرد. اما برخی از منتسبان به دعوت برنامهشان پر است از توجیه… یعنی: به گناهانت ادامه بده!
متوجه شدم که ژن مشترکِ همهی جوانانی که دچار انحراف فکری شدهاند «توهم فهم و دانایی» است… سپس این سخن پروردگار متعال را دیدم که میفرماید:
﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾ (به زودی کسانی را که در زمین به ناحق تکبر میورزند از آیاتم رویگردان سازم)
معمولا علاقهای به بحث و جدل با کسانی که پیگیر مسائل اختلافی هستند، ندارم. چون روش بسیاری از این افراد در انتخاب یک رای فقهی، نه ترجیح و انتخاب علمی، بلکه علاقه و دلخواه است.
ما [در این شرایط] نیازی به تلاش برای فساد بیشتر نداریم. چون از وقتی که قرص «این مساله اختلافی است» را به خورد جوانان بدهیم خواهیم دید همان شخص پس از چند ماه معتاد به موسیقی و تماشای دختران زیباروی برنامههای تلویزیونی شده و نماز جماعت را ترک میکند و کارش بدگویی از علما میشود!
اگر بتوانیم ریشه و اساس مساله که «راستی با خداوند» است را روشن کنیم، مینهای «این مساله اختلافی است» هم خنثی خواهند شد؛ زیرا کسی که با پروردگارش صادق است برای کوتاهیاش دنبال بهانه و توجیه نمیگردد.
جواب: فاسق کسی است که از طاعت الله تعالی خارج شده است
ودر شریعت فاسق به کسی اطلاق میشود که گناهان کبیره انجام میدهد و یا بر گناهان صغیره مداومت دارد .(آنچنان که سخاوی و دیگران گفته اند ) گناه صغیره ؛گناهی است که شریعت از انجام دادن انها نهی کرده است و گناه کبیره ؛ هر گناهی است که برای انجام دهنده آن وعده عذاب آمده باشد یا مورد لعنت قرار گرفته باشد و یا حدی بر آن گذاشته شده باشد و گفته میشود هر جا که برای فاعل آن گناه در احادیث این قول رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته شده باشد (لیس منا …..یعنی ؛از ما نیست ……)
امروزه در میان مسلمین شخص پرستی با نام دین رایج شده.
شب و روز به آنها گفته شود قرآن این گفته، رسول الله صلی الله علیه وسلم این گفته، ادله الفقه مذهبت این است و… اصلا تاثیر ندارد فقط می گوید مولوی فلان و حضرت مولانا شیخ الاسلام و الحدیث ووالتفسیر و القرآن و وووووو این را گفته.
این مولوی هم هر چع از خودش بافته با نام همان مذهب مردم بهدخورد مردم می دهد.
مردم بیچاره هم خیال می کنند با اطاعت از این مولوی در واقع از امام مذهب خود اطاعت کرده اند و به همین راحتی فریب داده می شوند.
به این چند مورد دقت کنید:
برخی از حنابله میگفتند: یک نظر افکندن بر احمد -یعنی: ابن حنبل- با عبادت یکسال برابری میکند!!
و برخی دیگر گمان میکردند: احمد بن حنبل بشر نیست بلکه ملائکه است!!!
همچنین ابو اسماعیل عبدالله بن محمد الهروی میگفت: من چه در حیاتم و چه در مماتم حنبلی هستم، و پندم برای مردم این است که حنبلی شوند!!!
همچنین أبو عبدالله محمد بن إبراهيم البوشنجي میگفت: از فرائص و از شعبههای ایمان محبت نسبت به شافعی است، من چه در حیاتم و چه در مماتم شافعی (مذهب) هستم، و پندم برای مردم این است که شافعی (مذهب) شوند!!!
همچنین پیروان ابوحنیفه نیز برای او تعصب شدیدی به خرج میدادند، تا جاییکه یکی از آنان میگفت: به اندازه تعداد شنهای بیابان لعنت الله بر کسیکه کلام ابوحنیفه را قبول نمیکند!!!
و بعضی از جاهلان مالکی مذهب میگفتند: اگر مالک نمیبود، دین هلاک میشد!!!
ادله الفقه تمام این مذاهب ما را به وحدت دعوت می کنندداما پیروان جاهل این مذاهب ما را به تفرق و مشغول شدن به هم.
تعریف شهید توسط سید قطب در دادگاه سکولاریستها بیدار باشی برای گروههای بلوچ
ارائه دهنده: عبدالملک اربابی مکرانی
اینکه شخص در چه راهی کشته می شود خیلی مهم است. یعنی زمانی که ما می دانیم جهاد با آمریکا و مزدورانش منتهی به حاکم شدن قوانین شریعت الله می شود، جهاد ما فی سبیل الله است و اگر در این راه هم کشته شویم باذن الله شهید هستیم.
اما اگر مثل گروههای ریز و درشت بلوچ چون گروه جیش العدل و آجوئی ها و گروه اسماعیل و دهها گروه ریز و درشت دیگر مطمئن باشیم که حتی اگر همین الان حکومت شیعه مذهب حاکم بر دارالاسلام ایران برود قطعاً حکومتی سکولار سرکار می آید در چنین حالتی جنگ ما جهاد نیست بلکه «قتال الفتنه» است و اگر کسی در این راه کشته شود با خونش گواهی می دهد که کفر سکولاریسم و دموکراسی بهتر است.
مأموران در جلسه محاکمه از سید قطب رحمه الله پرسیدند: ای سید معنی کلمه شهید چیست؟ گفت: شهید یعنی شهادت دادن شخصی به اینکه شریعت الله تعالی برایش از جانش گرانبهاتر است!
بعد از جلسه محاکمه، یکی از برادرانش او را مقصر دانست و گفت: چرا در دادگاهی که گردن تو زیر تیغ آنان است اینقدر رک بودی؟! سید گفت: چون کتمان در عقیده جایز نیست و شخص پیشوا حق رخصت ندارد!
سپس عبدالناصر سکولار حکم اعدام را تأیید کرد و چون حکم را شنید گفت: الحمدلله تلاش پانزده ساله ام برای شهادت حاصل شد. از او خواستند در ازای آزادی عذرخواهی کند و او گفت: از کار برای الله تعالی از هیچکس عذرخواهی نمی کنم.
سپس از او خواستند کلماتی بنویسد که عبدالناصر با آن طلب رحمت کند و او به آنها گفت: انگشت سبابه ای که روزی پنج بار بر وحدانیت الله تعالی گواهی می دهد از نوشتن نامه ای که در آن حکومت ظالم را تایید می کند خودداری می کند. «چرا باید طلب رحمت کنم، اگر به حق در بند هستم، پس حکم حق را می پذیرم، و اگر به ناحق زندانی شده ام، پیرتر از آن هستم که از باطل طلب رحمت کنم.»
پس از اقامه نماز سحر، او را برای اجرای حکم به پای چوبه دار بردند و شیخی از الازهر (یکی از کارکنان) نزد او آمد تا شهادتین را به او بیاموزد!
حرفش را قطع کرد و گفت: بیچاره!! مرا به خاطر (لا اله الا الله) به سوی مرگ می کشانند و شما با (لا اله الا الله) خرده نان می خورید، سپس لبخندی زد و شهادتین را به زبان آورد.
این گونه مردن شهادت است . باذن الله.
نه اینکه شخصی به خاطر خاک و نژاد و قومیت و سکولاریسم و دموکراسی و کفر کشته شود و بمیرد.
اهل سنت و جماعت بلوچستان به اندازه ی توانائی خود آشکارا منهج اهل سنت و جماعت در مورد گروههای اهل تفرق و فرقه باز کوچک و بزرگ مسلح و غیر مسلح در دارالاسلام ایران را اعلام کرده اند و یک روز هم دیدگاه خود را درباره ضرارسازها و حزب بازان و پیروان و طرفداران سرگردانشان پنهان نکرده اند و از همان روزهای ابتدای فعالیتشان در بلوچستان اعلام کردند که فرقه بازی و تفرق عذاب و مصیبت است که باید بر اساس دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم از تمام این فرقه ها دوری کرد« فاعتزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّها »( صحيح الجامع 2994)
همچنین آشکارا پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم را اعلام کرده ایم که سران و سردمداران این فرقه های متفرق رنگارنگ در کنار ضرار سازها دعوتگران به سوی آتش و جهنم هستند و هر کسی دعوت آنها را اجابت کند او را در آتش جهنم می اندازند « دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا» (بخاری7084) .
چرا در آتش جهنم؟ چون باعث ریخته شدن به ناحق خون خودشان و سایر انسانها می شود و الله هرگز کسی که خون به ناحق بریزد را نمی بخشد و به اندازه ای که خودش می داند چند سال است او را در آتش جهنم می اندازد و اگر مسلمان باشد به اذن الله بعد از عذاب دیدن از جهنم بیرون آورده می شود.
با چشم سر می بینیم که این فرقه های مختلف پیام آور قتال الفتنه و عادی سازی قتل به ناحق در میان مردم ما بوده اند.
استاد من بیان می کرد که قبل از انقلاب 57 یک نفر را در خارج از سراوان کشته بودند همه ی مردم هراسان بودند که الله بر سر ما بلائی نازل نکند، و اگر قاتل به زنی پناه می برد به خاطر آن زن یک بلوچ به او نزدیک نمی شد، اما الان در داخل سراوان یک زن را به خاطر گوشواره و چند مثقال طلا می کشند و کشتن انسانها اینهمه عادی شده است.
پریروز پشت دانشگاه ما یک جوان را با شلیک به سرش کشته بودند و هنوز در حال جان دادن بود که مردم به سر جسدش رسیدند.
واقعاً فاجعه است، و تمام این فجایع به خاطر وجود این گروههای مختلف مسلح و قتال الفتنه ی آنها و عادی سازی کشتن انسانها به بهانه های جاهلی و اینهمه نا امنی است که این گروهها تولید کرده اند. منبع فتنه اینها هستند؛ باید جهت درمان اینهمه جنایت، این منبع را نابود کرد.
من دیروز دیدم که یکی از سرداران منطقه به این گروهها و افراد تولید کننده ی ناامنی و قتل و دزدی هشدار جدی داده بود که اگر اموال سرقتی را برنگردانند او آنها را سرکوب می کند از هر قوم و قبیله ای که باشند.
در سخنان این سردار دو نکته وجود دارد:
همه می دانند که این قاتلین و دزدها و گردنه گیرها از خود بلوچها هستند و اگر هر یک از سرادران مختلف بخواهند می تواند این جریان پست قتلهای جاهلانه و دزدی ها و گردنه گیری ها را در قوم و قبیله ی خود ریشه کن کند و به این شکل ما شاهد اهلی شدن این منحرفین در تمام بلوچستان خواهیم شد.
این سرداران به جای اقدام خود سرانه، مثل تمام کشورهای مدرن و پیشرفته ی دنیا که مورد تائید اسلام هم هست، باید با نهادهای امنیتی هماهنگ شوند و امنیت را قانونمند برقرار کنند.
ما اهل سنت و جماعت بلوچستان در کنار هر فرد و جریان و نیرویی هستیم که در کنار حاکمیت بر دارالاسلام به فتنه ی این اهل تفرق و قتلها و دزدی ها و ناامنی های موجود خاتمه دهد.
الله و ملائکهاش بر پیامبر ﷺ صلوات و درود میفرستند پس ای مومنان بر او صلوات بفرستید و درودی نيكو….
اللهمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ عَلی آلِ مُحَمّد
محمد بن ادریس شافعی رحمه الله میفرماید:
بسیار صلوات فرستادن بر رسول الله -صلی الله علیه وسلم- را در هر حالتی دوست دارم و من در روز و شب جمعه، آن را پسندیده تر میدانم و قرائت سوره کهف در شب و روز جمعه را بخاطر آنچه در آن آمده، دوست دارم.
به خدا سوگند که من بیش از شما به این توصیهها نیاز دارم. از خدا میخواهم به من و شما برای عملی کردن آن کمک کند. به خدا سوگند به خاطر علماش بر حالم و روزم، از فرستادنش شرم دارم، اما یقین دارم که شما از من بهترید…
خداوند متعال میفرماید: ﴿يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِك﴾ یعنی آن کس که مرتکب گناه شده باشد و از خداوند دور شده باشد،خداوند قلبش را از قرآن دور میکند.
خواهران و برادران؛ هر که حفظ قرآن را شروع نکرده، شروع کند! هر کس در بازنگری به آن کوتاهی کرده است، اصلاح کند! و هر کس قرائتی از قرآن ندارد، به طور جدی آن را شروع کند. صبور باشید و یکدیگر را به صبر تشویق کنید؛ زیرا حفظ قرآن و تلاوت آن در شب و آخر روز لذتی است که خستگی جهاد را از یاد میبرد.
از انباشتگی مشغلهها فرار کن و دقایقی از وقتت را خالی بگذار، از خواب برخیز، شاید به صف توبهکنندگان بپیوندی و از لذت همراهی با عابدان بهرهمند شوی و سجده کنی و به خدا نزدیکتر شوی.
برای تلاوت روزانهی خود مقداری از قرآن معین کن و به آن پایبند باش. و روزانه و همواره تسبیحگوی الله متعال و ذاکر باش. دعا کن، استغفار کن و بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درود فرست و برای خودت، پدر و مادرت و همه دعا کن؛ چه آنهایی که دوست داری و چه آنهایی که دوستشان نداری. حجتی باش برای یادآوری بسیاری از افراد!
یکی از برکات قرآن این است که خداوند به ذهن تلاوت کنندهی آن و حافظ آن برکت میدهد.
«عبد الملک بن عمیر» میفرماید: «تلاوتکنندگان قرآن، عاقلترین مردمان هستند». و در روایتی آمده است که: پاکترین افکار و اندیشهها را تلاوتکنندگان قرآن دارند.
«امام قرطبی» میفرماید: «هر که قرآن بخواند عقلانیتش رشد میکند، حتی اگر به سن صد سالگی هم رسیده باشد».
مطالعات علمی ثابت کرده است که حفظ و خواندن قرآن باعث تقویت حافظه میشود!
امام «ابراهیم مقدسی» به شاگردش «عباس بن عبدالدائم» چنین توصیه میکند: «زیاد قرآن بخوان و از آن غافل نشو؛ زیرا به مقداری که میخوانی، آنچه میخواهی بر تو آسان میشود».
ابن الصلاح میگوید: «روایت شده است که به فرشتگان فضیلت تلاوت قرآن داده نشد، ولی مشتاق شنیدن آن بودند! پس تلاوت قرآن کرامتی است که خداوند با آن انسان را کرامت بخشیده است».
«ابو الزناد» میگوید: «در هنگام نماز صبح به سمت مسجد رسولخدا صلیاللهعلیهوآله میرفتم و از خانهای نمیگذشتم مگر اینکه در آن فردی تلاوت قرآن میکرد».
شیخالاسلام فرمود: «من چیزی ندیدم که بیش از نگاه به کتابالله متعال روح و روان را تغذیه نماید و جسم را حفظ کند و متضمن سعادت باشد».
به قرآن تمسک کن که برکت خواهی یافت. خداوند متعال در وحی قاطع فرمود: «کتاب مبارکی است که بر تو نازل کردیم».
بعضی از مفسران میگفتند: «ما به قرآن مشغول شدیم و خیر و برکات دنیا بر ما سرازیر شد».
خدایا، از تو میخواهیم که دلهای ما را به حفظ کتابت وادار کنی و به ما توانایی دهی که آن را به گونهای که مایهی خشنودی توست، تلاوت کنیم و در آن تدبر کنیم و به آن عمل کنیم.
از قرائت قرآن غافل نشوید که اگر خالصانه به سوی خدا نیت کنی، سرمنشأ برکت روزانه شماست.
سوال : اکثر مال پدرم از کسب و کار حرام است و پدرم فوت کرده و اموالش اکنون تبدیل به ارث شده است؛آیا برای من جایز است که سهمیه خودم را از ارث پدرم بگیرم؟
– جواب: زمانی که میداند و یقین دارد مالی که ارثیه شده است از راه حرام بدست آمده است ؛ بر وارثین حرام است که این ارث را بگیرند . چون که مال حرام با ارثیه شدنش حلال نمیشود و این قول جمهور علماء از سلف و خلف و همچنین قول مذاهب اربعه و دیگران است .
از امام ابراهیم نخعی رحمه الله سوال شد: شخصی میراثی به او میرسد که این ارثیه شامل حلال و حرام است . در جواب فرمود: ارثیه بر او حرام نیست مگر آنکه حرام عینی باشد .
و ابو الولید بن رشد الجد رحمه الله که از امامان مالکیه است گوید: “میراث” مال حرام را حلال نمیکند و این نظر صحیح است
امام نووی رحمه الله گوید: کسی که مالی را به ارث میبرد و نمیداند که از چه راهی بدست آمده است حلال است یا حرام و هیچ نشانه ای از،حلال و حرام هم دیده نشود ؛ به اجماع علماء این ارثیه حلال است و اگر بداند که در این ارثیه حرام وجود دارد اما میزان حرام را نمیداند به اجتهاد خودش حرام را از مال حلال جدا کند.
و امام قرافی المالکی رحمه الله در مورد مال حرام گوید: لازم است که وارث حرام را از مال جدا کند و آنرا صدقه دهد همان طور که بر موروث لازم است
و از،شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله سوال شد از مردی که ربا میخورد و مال و اولاد به جا میگذارد که ازین قضیه آگاهی دارند ؛ آیا این میراث برای فرزندان حلال است؟ پاسخ دادند: فرزندان هر مقداری از مال را که میدانند حرام است جدا کنند .و اگر امکانش باشد باید مال به صاحبش برگردانده شود و اگر امکانش نباشد پس صدقه داده شود و باقی مانده مال حلال است ؛ اما اندازه ای از مال که دچار شبهه است مستحب است که ترک شود و اگر حلال و حرام باهم مخلوط باشد و مقدار حرام آن مشخص نباشد ؛ مال را باید به دو قسمت تقسیم کرد و یک قسمتش (را به عنوان مال حرام )صدقه داد