چرا جماعت حدیث و اهل جماعت بلوچستان در اغتشاشات هرزه ها شرکت نکرد؟

چرا جماعت حدیث و اهل جماعت بلوچستان در اغتشاشات هرزه ها شرکت نکرد؟

به قلم: عبدالرحمن براهویی

برای عده ای جای سوال بود با آنکه مولوی ها و ماموستاهای مختلفی در جریان اغتشاشات هرزه های سکولار ایران مشارکت کردند اما حتی برای نمونه تنها یکنفر از مومنین اهل حدیث اهل سنت و جماعت در میان آنها و در میان عوام الناس وجود نداشت! چرا؟

ﺍﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﺔ ﺭﺣﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ می گوید:

 یکی از آن دسته ویژگی هایی که به سبب آن ، جماعت « اهل حدیث » از سایر مذاهب متمایز می‌گردد اینست که اهل حدیث ، حتی در هنگام محنت و آزمایش و امتحان، بر اصول و مبادی خود ‌پایبند می مانند . هیچگاه ‌دیده نشده که کسی از علمای اهل حدیث و یا حتی عوام صالح آنان، از اعتقاد و یا ‌اقوال‌ خود پشیمان شوند .

 بلکه جماعت اهل حدیث، حتی در هنگام شدیدترین امتحان و آزمایش ها نیز، نسبت به سایر ‌مسلمانان، بیشتر بر منهج خود صبر می نمایند .

 ثبات و پایبندی در ‌میان اهل حدیث چندین و چندین ‌برابر بیشتر‌ از آنچه که‌ اهل ‌فلسفه ‌و اهل کلام بر آن پایبند‌ هستند، می باشد [1].

پس، اهل سنت و جماعت دارای منهج و قاعده و اصول ثابتی هستند که به آنها ثبات و پایبندی به قوانین شریعت الله می بخشد و تابع هوا و هوس و اتفاقات گذرای روز نیستند و کفار اصلی و دارودسته ی منافقین داخلی نمی توانند از آنها استفاده ابزاری کنند و آنها را در مسیر اهداف خود خرج کنند.

برای اهل سنت و جماعت اتفاقات روز مشخص نمی کند که چکار کنند بلکه این عقیده و منهج صحیح اسلامی است که به آنها می گوید با اتفاقات چگونه برخوردی داشته باشند و چگونه خود و اتفاقات را مدیریت کنند .

پاسخ اهل سنت و جماعت به یاوه سرائی های «نتانیابو» نخست وزیر رژیم سکولار و صهیونیست در تولید تفرق میان مسلمین واضح و آشکار است:

مسلمانی وجود ندارد که بر علیه دارالاسلام در کنار کفار قرار بگیرد.

کافر در هر صورتی کافر است و مسلمان در هر صورت مسلمان ، حتی اگر این مسلمان یک مسلمان مخالف ما و از نگاه ما اهل بدعت هم باشد، باز مثل ابن تیمیه و صلاح الدین ایوبی امام احمد بن حنبل و دیگران در کنار این حاکمیت بر علیه کفار و مرتدین خواهیم بود.

 این منهج ثابت و عقیدتی اهل سنت و جماعت است.


[1]  ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺍﻟﻔﺘﺎﻭﻯ ( ج 4 ، ص 51 )

‍ بلوچهای اهل سنت پاکستان در برخورد با دارالاسلام ایران هم مسیر امارت اسلامی افغانستان باشند نه …(2)

بلوچهای اهل سنت پاکستان در برخورد با دارالاسلام ایران هم مسیر امارت اسلامی افغانستان باشند نه …(2)

به قلم: مولوی سیدمحمد رخشانی بادینی

متاسفانه گروههای سلفی (نجدی) با تفکراتی که برخلاف مذاهب اربعه دارند و به ناحق مسلمین مخالف خود را جزو کفار مشرک قرار می دهند و به ناحق مسلمین مخالف خود را تکفیر می کنند هرگز نمی توانند به صورت منهجی و عقیدتی با پیروان مذاهب اربعه و مذهب شیعه وحدت داشته باشند و اگر اتحادی هم تشکیل دهند موقتی و گذرا و شکننده است به همین دلیل در صورت پیدا شدن کوچکترین فرصتی به اعتماد مسلمینی که آنها مشرک و مرتد و اهل بدعت و … می نامند خیانت می کنند.

در جاهایی که این گروههای نجدی فعالیت داشته باشند و آمریکا و ناتو و مزدورانشان نیز حضور داشته باشد و دارالاسلام ایران نیز به گروههایی جهت مبارزه با آمریکا و ناتو و مزدوانشان نیاز داشته باشد و این گروهها سکولار هم باشند، ایران مجبور می شود با این گروههای سکولار متحد شود همچنانکه در جنگ با آمریکا و ناتو با روسیه و چین و سایر کشورهای سکولار و کافر متحد شده است.

در اینجا هدف جهاد با دشمن اصلی یعنی آمریکا است که ناتو هم با آن متحد شده است و حکام دست نشانده ای هم در سرزمینهای اسلامی دارند، آمریکا به قول سید قطب تقبله الله شیطان بزرگ است و باید بر آن تمرکز کرد و می توان با این دشمن کافر و متحدینش با هر کافر دیگری متحد شد.

اگر گروههای اسلامی در این جنگ با ایران متحد نشوند و ایران نیاز به متحد داشته باشد و با کشورهای کافر و گروههای کافر سکولار متحد شود مقصر کیست؟ مقصر همین مسلمین و بخصوص گروههای اسلامگرا هستند که ایران را در جهاد با آمریکا و متحدین و مزدورانش به سوی گروههای سکولار کشانده است.

اگر می بینی که دارالاسلام ایران از لحاظ اقتصادی و امنیتی و … یکی از متحدین امارت اسلامی افغانستان و حماس و سایر گروههای اسلامی است اما در سرزمینهایی اسلامی مثل بلوچستان پاکستان و کُردستان عراق و سوریه و غیره نتوانسته است با گروههای سلفی متحد شود و بیشتر با گروههای سکولار متحد شده است باید علت را در خودمان ببینی.

غیر از القاعده ی شیخ اسامه بن لادن که به صورت مستقل از منهج اخوانی سید قطب پیروی می کرد تقریبا می توان گفت اکثریت قاطع  اهل سنتی که اختیار خود را به دست مجاهدین سلفی نجدی سپرده اند به اعتماد ایران خیانت کرده اند، این برادران سلفی با آنکه کمکهای شایانی دریافت کرده اند و.. اما زمانی که کوچکترین قدرتی به دست آورده اند با برداشت غلط از اصطلاح مشرک و مشرکین و برداشتن عذرهای شرعی برای اهل قبله و تکفیر نانجای اهل قبله و… به جان تمام شیعیان افتاده اند همچنانکه به جان تمام صوفی و غیره به بهانه ی  مشرک و قبوری و …. بودن افتاده اند .

این برادران سلفی نجدی یا نوع سوم ما، تقریبا جنگ را بر کل اهل قبله ای تحمیل کرده اند که مخالف تفسیر نجدی آنها هستن . از افغانستان بگیر تا چچن و پاکستان و کشمیر و ایران و عراق و سوریه و ترکیه و یمن و سومالی و غیره تا الجزائر و غرب اسلامی .

اینها عملا اهل سنت را به سمتی دیگر هل داده اند همچنانکه شیعیان را نیزبه سمتی دیگر هل داده اند.

اینها حتی اهل سنت تابع خودشان را «عملاً» در جبهه ی آمریکا و ناتو قرار داده اند و بر اساس طرحها و نقشه های آنها عمل می کنند، چه بدانند چه ندانند اوج انحراف اینجاست: جهاد فی سبیل الله را به خاطر دشمنی با مسلمین مخالف خود تبدیل کرده اند به قتال فی سبیل آمریکا و ناتو.

کدامین اسلام است که الله متعال آن را از ما می خواهد؟!

کدامین اسلام است که الله متعال آن را از ما می خواهد؟!

به قلم: استاد سید قطب رحمه الله

الله تعالی می فرماید: إن الدين عند الله الإسلام .
همانا تنها دين مقبول نزد خداوند اسلام است.

پس خداوند هیچ دینی غیر از آن را قبول نمی نماید، اسلامی که تسلیم شدن و سر سپردن و اطاعت و پیروی است پس دینی که خداوند آن را از مردم می‌پذیرد مجرد تصورات و نگرش‌های عقلی و فکری نیست و نیز تنها تصدیق و اعتقادی قلبی نیست، بلکه این دین به پا خواستن برای ادای حق این تصدیق و آن نگرش است این دین حاكم كردن منهج الله متعال در همه ی امور بندگان و اطاعت از حکم او و پیروی از پیامبرش بر این منهج است.

( إن الدين عند الله الإسلام )

اسلامی که تنها ادعا و شعار نیست، تنها برافراشتن پرچمی نیست، مجرد کلمه ای نیست که بر زبان آورده شود، و یا حتی تصوری که در حالتی از سکون در قلب انسان وجود دارد و یا عبادات فردی همچون نماز و روزه و حج که انسان ها آن را انجام می دهند..نه. این آن اسلامی نیست که خداوند بدون آن از مردم راضی شود. بلکه اسلام تسلیم شدن و سر سپردن است. اسلام اطاعت و پیروی است. اسلام حاکم قرار دان کتاب الله متعال در امور بندگان است.

چگونگی برخورد با دوستان الله و چگونگی تبدیل شدن به دوست الله

چگونگی برخورد با دوستان الله و چگونگی تبدیل شدن به دوست الله

ارائه دهنده: مولوی نذیر احمد بلوچ

حدیث صحیح قدسی پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است که:

إِنَّ اللَّه تعالی قال: منْ عادی لی ولیًّاً. فقدْ آذنتهُ بالْحرْب. وما تقرَّبَ إِلَیَ عبْدِی بِشْیءٍ أَحبَّ إِلَیَ مِمَّا افْتَرَضْت علیْهِ: وما یَزالُ عبدی یتقرَّبُ إِلی بالنَّوافِل حَتَّی أُحِبَّه، فَإِذا أَحبَبْتُه کُنْتُ سمعهُ الَّذی یسْمعُ به، وبَصره الذی یُبصِرُ بِهِ، ویدَهُ التی یَبْطِش بِهَا، ورِجلَهُ التی یمْشِی بها، وَإِنْ سأَلنِی أَعْطیْتَه، ولَئِنِ اسْتَعَاذَنِی لأُعِیذَّنه» (روایت بخاری)

الله تعالی می فرماید: کسی که با دوستم دشمنی کند با او اعلان جنگ می کنم. از وسائلی که بنده ام به من تقرب و نزدیکی می جوید، آنچه بر وی فرض کرده ام به من محبوب تر است. بنده ام همیشه بوسیلهء نوافل به من تقرب می جوید، تا اینکه او را دوست می دارم. چون وی را دوست داشتم من شنوائی اش می شوم که بدان می شنود، و بینائی اش که بدان می بیند، و دستی که بدان چنگ می زند، و پایی که بدان می رود و اگر از من چیزی بطلبد به وی می دهم و اگر به من پناه جوید، به وی پناه می دهم.

پس در دل خودت خودت مواظب باش چه رسد به زبان و اعمالت؛ نگاه کن الله چه کسانی را دوست دارد تو به هر شبهه ای چنگ بزن که با آنها دشمنی نکنی مثل مجاهدین اهل جماعت که الله تعالی فرموده:  إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ (صف/4) خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او متحد و یکپارچه در خط و صف واحدی می‌رزمند ، انگار دیوار سربی بزرگی هستند .‏

در مساله ی جهاد دقت داشته باشیم که الله مجاهدین متحد اهل جماعت که هم مسیر با دارالاسلام هستند را دوست دارد نه گروهها و فرقه های متفرقی که مشغول قتال الفتنه هستند.

فقط کافی است نگاه کنی که چه کسانی با آمریکای اشغالگر و ناتو و رژیم صهیونیستی در حال جهاد هستند و بر «سر افعی» تمرکز کرده اند؟ اینها دوستان الله هستند

برای خوت هم نگاه کن با انجام چه اعمال قلبی یا زبانی یا بدنی می توانی خودت را دوست الله کنی به این اعمال به صورت مستمر چنگ بزن هر چند در نظرت عمل کوچکی باشد.

بررسی شرعی فتنه ای که بر برادران ما در مسجد مکی زاهدان ایران وارد شد، بررسی عوامل حادثه مسجد مکی زاهدان براساس قرآن و سنت در امارت اسلامی افغانستان

بررسی شرعی فتنه ای که بر برادران ما در مسجد مکی زاهدان ایران وارد شد، بررسی عوامل حادثه مسجد مکی زاهدان براساس قرآن و سنت در امارت اسلامی افغانستان

ترجمه کلمات صوتی: مولوی عبدالکریم صافی از علمای دارالعلوم تخارستان- کندز


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در این فرصتی که الله جل جلاله در اختیار ما قرار داده است به بررسی شرعی فتنه ای می پردازیم که بر برادران ما در مسجد مکی زاهدان ایران وارد شد.
ابتدا با این 2 سوال شروع می کنیم که :
1-  آیا تأئید غیر شرعی تجاوز به خواهر بلوچ توسط مولوی عبدالغفار نقشبندی، دفاع از ناموس بلوچ بود یا آبروریزی آن خواهر و بلوچها؟
2-  آیا این عمل مولوی عبدالغفار مستحق پاداش است یا مجازات؟
الله جل جلاله در آیه 36 سوره الاسراء می فرماید: وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ۚ  / از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن
یعنی علم و آگاهی که با دلیل و سند پشتوانه می شود مهمترین امر در اظهار نظر است، پس اگر با دلایل شرعی، یقین در موضوعی نباشد و یا علم نباشد کسی نمی تواند بر اساس ظن و گمان در این باره نظر دهد بلکه باید سکوت کند چون در صحیح شریف بخاری به رقم 6724 و صحیح ترمذی و أبی داود و غیره روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «إيَّاكم والظنَّ، فإن الظنَّ أكذبُ الحديث»از گمان بردن پرهيز كنيد، چون که گمان بردن دورغ ترين سخن است.
این حکم عام است اما به نسبت اتهام «زنا» تا زمانی که با دلایل عینی شرعی به اثبات نرسیده است، الله جل جلاله در سوره النور آیه 12 می فرماید:
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ / چرا هنگامى كه آن سوء ظن (نسبت زنا به زنان مومن و مردان مومن) را شنيديد مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند اين بهتانى آشكار است؟
در آیه 16 همین سوره ی نور الله باز می فرماید : وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ/ و [گر نه] چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع] سخن گوييم [خداوندا] تو منزهى اين بهتانى بزرگ است.
الله متعال می فرماید که مردان و زنان مومنی زمانی که خبری بر اساس ظن و گمان و ثابت نشده با دلایل عینی شرعی از تجاوز و نسبت زنا به مومن دیگری به آنها می رسد باید محکم آن را انکار کنند و بگویند این دروغ و بهتان است و در این موضوع سخنی نگویند و آن را جار نزنند.
پس تا زمان اثبات بدون شک و گمان اتهام زنا با دلایل عینی شرعی، نه تنها باید نسبت زنا و تجاوز به مومنین و مومنات را جار نزد بلکه باید انکار کرد و گفت این دروغ و بهتان به مسلمانان است. زیرا حفظ آبرو زنان و مردان مسلمان بر همه ما واجب است.
مگر اینکه شاهد این عمل باشید و شهادت بدهی و شهادت3 نفر هم کافی نیست چه رسد به اینکه تنها یک نفر شهادت دهد، ابن اثیر مورخ بزرگ اهل سنت و جماعت در کتاب  اُسْدُ الْغابَة فی مَعرِفةِ الصَّحابَة، مجلد 6 صفحه 35 می گوید که 3 صحابی در حالی که شهادت دادند مثل «میل در سرمه دان» شاهد زنای مُغَیرة با یک زن بودند توسط عمر بن خطاب رضی الله عنه بر آنها حد جاری شد چون تعداد این شاهدین به 4 نفر نرسیده بودند.
عمر بن خطاب به این اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم نگفت شما دروغ می گوئید، بلکه گفت تعداد شما به اندازه ی حد شرعی نیست، به همین دلیل به این اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم حد تهمت زنندگان را زد. چون الله جل جلاله در آیه 4 سوره نور می فرماید:
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ  / و کسانی که زنان پاکدامن را متهمّ می‌کنند، سپس چهار شاهد بر مدعای خودنمی‌آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها  فاسقان هستند.
در مورد شاهد و جهت اثبات جرم زنا بر اساس مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و سایر مذاهب اسلامی آمده است که الله جل جلاله تنها دو شیوه برای اثبات جرم زنا قرار داده است:
1-  اعتراف زن و مرد زناکار
2-  گواهی ۴ شاهد عادلی که این صحنه زنا را بطور محسوس و يقينی عمل جنسی و ارتكاب زنا را مشاهده‌ كرده باشند نه با حدس و گمان.
البته تمام حدود با وجود شبهه ساقط می شوند و تنها وقتي حد زنا هم اجرا می ‌گردد كه وقوع اين جريمه بطورقطعی به ثبوت رسيده باشد. پس در اثبات جرم زنا می بینیم که الله جل جلاله راهی قرار نداده است که از آن راه شخص بتواند به سادگی دیگران را متهم به زنا کند.

حال بررسی کنیم که آیا مولوی عبدالغفار نقشبندی به قرآن و اسلام و براساس عمل صحابه و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله عمل کرده است و مستحق پاداش است و  یا خلاف قرآن و سنت و عمل صحابه و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله عمل کرده است و مستحق دُرّه و مجازات؟

1) مولوی صاحب در این خصوص که هنوز نه با شهادت 4 شاهد و نه با اقرار طرفین به صورت یقینی ارتکاب جرم زنا برایش محرز و ثابت نشده بود باید سکوت می کرد و نباید جار میزد و آبروی زن و مرد مسلمان را می برد، همانطور که قبل گفته شد وظیفه مسلمان است که این مسائل که به او می رسد را انکار کند و بگوید بهتان عظیم است، اما مولوی صاحب عکس این دستور شریعت الله عمل کرد و در شبکه های رسانه ای با تمام توان این مسئله را پخش کرده است.
2) مولوی صاحب صحبت از محرز شدن تجاوز کرد بدون آنکه شاهد ماجرا باشد و شهادت دهد، و اگر 4 شاهد را برای خود نیاورد مجازات 80 دُرّه طبق آیه قرآن در حق وی باید اجرا شود. بر فرض اگر هم شاهد و ناظر و حاضر در ماجرا بود حق علنی کردن نداشت و این شهادت را باید در دادگاه و نزد قاضی می داد نه در ملاء عام و بین عوام الناس!
3) حال چرا قرآن می فرماید جار نزن، انکار کن، فقط به دادگاه رجوع کن، شاهد بیاور؟ چون با جار زدن موضوع، موجب تحریک احساسات جوانان و عوام الناس می شود و نهایتا موجب کشته شدن و هرج مرج افراد زیادی به خاطر دفاع از ناموس و دفاع از عِرض می شود. همانطور که این اتفاق در زاهدان افتاد و افراد زیادی شهید و زخمی شدند و باید در قبال این موضوع که خلاف قرآن عمل شده مولوی صاحب پاسخگو باشد.
4) از همه اینها مهمتر بی آبرو شدن دختر بلوچ در میان قوم و شهرش و بی آبرو شدن قوم بلوچ در میان تمام دنیا است، مولوی صاحب با چه مجوزی آبروی دختر بلوچ و قوم با غیرت بلوچ را در بین مردم می برد؟ با چه مجوزی بر فرض اتفاقی هم افتاده است، چرا باید این مسئله را علنی کند؟ آیا خانواده این دختر به خاطر نابود شدن آینده و بد نام شدن دخترشان حق شکایت از مولوی را ندارند؟ آیا قوم بلوچ به خاطر بازی با آبروی خود حق مجازات این مولوی را ندارند؟
با آنکه مولوی نقشبندی که این مراحل شرعی را جهت اثبات جرم طی نکرده، اگر جهت پیگیری این اتهام، در خفا و پنهانی کمک می کرد و دوست و دشمن ملت مسلمان بلوچ و سایر مسلمین را باخبر نمی کرد برای شرافت و آبروی آن دختر و آن خانواده و قوم و برای شرافت سایر مسلمین بهتر بود یا اینکه برخلاف تمام منابع اسلامی حرکت کرده و تحت تاثیر تبلیغات رسانه ای ماهواره ای و مجازی، یکی از سربازان جنگ فکری و روانی دشمنان بر علیه مسلمین شد؟!
ممکن است مولوی نقشبندی که من عمدی دروغ نبسته ام بلکه این سخنان را از آن دختر شنیده ام و من تنها روایتش کرده ام، این جواب قانع کننده ای نیست؛ چون باید جهت اثبات جرمهایی که ظوابط اثبات آنها در شریعت تعریف و مشخص شده است تحقیق می کرد و بعد روایت می کرد چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی متواتر نزد تمام مذاهب اسلامی که امام مسلم به رقم 5 و ابوداود و دیگران آورده اند می فرمایند: كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ؛ برای دروغگویی فرد همین کافی است که آنچه را می‌شنود (بدون تحقیق و تبین و روشن نمودن راست و دروغ سخن) برای دیگران بیان کند.
اما در آخر باید گفت که نه تنها این عمل مولوی عبدالغفار قهرمانانه و اسلامی و شرعی نبود، بلکه خلاف قرآن و شرع مبین اسلام و عمل صحابه و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله بود، و اگر قرار بر عدالت اسلامی باشد خودش را مستحق 80 دُرّه به دلیل شهادت بدون دیدن کرده است و فاسقی است که تا زمانی که زنده است نباید شهادت او قبول شود؛ همینطور به دلیل جار زدن و بی آبرو کردن دختر بلوچ، حق شکایت برای خانواده دختر محفوظ و همینطور به دلیل تحریک احساسات عوام الناس خون جوانان کشته شده بر گردن ایشان است.
نه ما و نه پدران ما ندیده و نشنیده ایم که در شریعت الله اینگونه جرم زنا محرز و ثابت شود؛ امام مسلم به رقم شماره 7 در صحیح خود روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه فرمود: عنقریب در آخرامت من، افرادی خواهند بود که برایتان سخنانی را بیان می کنند که نه شما ونه پدرانتان نشنیده است پس شما خویش را از آنها و آنان را از خویش بدوردارید. لا يُضِلُّونَكُمْ، ولا يَفْتِنُونَكُمْ. تا شما را گمراه نکنند و شما را دچار فتنه نکنند.
ای کاش مولوی صاحب به قرآن و شرع اسلام و عمل صحابه رضی الله عنهم اجمعین و مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله عمل می کرد نه در نقش « الرُّوَيْبِضَة» در لباس رهبری کاذب، تا این همه مفسده به بار نیاورد.

اما مولوی نقشبندی به جای توبه و اصلاح مفاسدی که به بار آورده است طبق قاعده ی «اگر نتوانستی بیگناهیت را ثابت کنی، نقش قربانی را بازی کن» شروع به غوغاسالاری و خاک در چشم مردم کردن کرده است و سعی دارد این جرم بزرگ خود را بپوشاند و همچنان با احساسات جوانان نا آگاه از شریعت اسلام و نا آگاه از مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله در این زمینه ی مشخص بازی کند.

وَآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

سخن ما اهل سنت و جماعت بلوچستان با مولوی ها و فرقه های اهل بدعت این است

سخن ما اهل سنت و جماعت بلوچستان با مولوی ها و فرقه های اهل بدعت این است

به قلم: عبدالرحمن براهویی

کسانی که سر راه ما سنگ می گذارند با دلیل و سند شرعی از راه برمیداریم آنها را  با سنگ هایش دور می اندازیم به اذن الله سبحانه و تعالی

ما از شما اهل بدعت انتظار نداریم که ما را درک کنید…! زیرا ما از علما و ائمه ی اهل سنت و جماعت خود که برای اسلام جهاد و تلاش کردند و مثل امام ابوحنیفه و امام شافعی و …در راه الله سبحانه و تعالی شهید شده اند و یا در محرومیت به سربرده اند پیروی می کنیم (رضی الله عنهم اجمعین)

و شما آینه ها‌ی ریاکاری و فریب از کسانی پیروی می کنید که می خواهند جامعه ما را با فرقه بازی و رواج تفکرات فاسد مرجئه گری و سکولاریستی و… تکه تکه کنند، یا با قتال الفتنه یا با سخنرانی های الفتنه و جاهلانه در حال قربانی بلوچهای اهل سنت و جماعت هستند همچنانکه مثل مولوی نقشبندی خبیث با سخنرانی های الفتنه ای که انجام دادند باعث تحریک جوانان و تولید فتنه و فاجعه ی مسجد مکی زاهدان و سرباز و… شدند.

شما اهل بدعت مرجئه و معتزلی مسلک که از ادله الفقه امام ابوحنیفه دوری کرده اید و هوا و هوس و سخنان رسانه پسند را معیار گرفته اید فقط اعضای جامعه هستید، همین! منافقین بدعت گذار و مولوی های منافق صفت گنده گو اهل بدعت را چنان تحسین می کنید که تقریباً سخنانشان برای شما حجت و دلیل شده است.

 به اذن الله سبحانه و تعالی نابود می شوید. آرزوی من از الله سبحانه و تعالی این است که این کار را از طریق دستان خود ما بلوچهای اهل سنت و جماعت انجام دهیم. الهی آمین

پس تا می توانید با فرقه های مسلح اهل بدعت و اهل تفرق مثل جیش العدل و الفرقان و جدای مجازی نقشبندی و… و با خطیبان گنده گوی آلوده به بدعت باشید، اما بدانید آینده ی این جامعه با اهل سنت و جماعت است نه شما.

رسانه های کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی مثل سهاب و آجوئی و …. کاری کرده اند که مردم از نزدیک شدن و یا شنیدن سخنان اهل توحید و اهل جماعت و یا حتی دیدن سخنرانی های مربوط به آنان خودداری و بلکه حذر کنند .

این وضعیت، مسئله ای تازه وعملکردی جدید نیست، بلکه در عصر رسول اللهﷺ نیز کفارمشرک (سکولار) مردم را از شنیدن و هم‌نشینی با رسول الله ﷺ و یارانش بر حذر میداشتند تا مبادا کسی از حقیقت دعوت آنان اگاه شود .

آنان را دیوانه و مجنون و ساحر و … میخوانند تا بدین وسیله راحتتر بتوانند به هدف خود برسند . امروز نیز دشمنان دین الله برای دور کردن مردم از پیروان همان فرستاده و اهل توحید از هیچ طعن و مکر و نیرنگی ابا نمی ورزند .

اما افسوس و صد افسوس که دسته ای از بلوچها برای نجات خود حاضر به کمترین حرکتی نیستند .

بنگرید اهل سنت و جماعت چگونه احکام الله را برای مردم بیان میکنند..حکم  شریعت الله و اهل جماعت شدن و پرهیز از تفرق را برای مسلمین سالهاست بیان میکردند اما هیچ وقت کسی را به اهل جماعت شدن و دوری از اهل بدعت و عقاید بدعی مجبور نکرده اند. برخلاف اهل بدعت که در آنها همفکر بودنشان اجباری است و بسیاری از این دعوتگران اهل سنت و جماعت توسط این اهل بدعت و احزاب سکولار و مرتد محلی بلوچ به شهادت رسیدند.

یکدیگر را پند و نصیحت بدهیم زیرا که دین سراسرش خیر و نصیحت است، نصیحت خیرخواهانه بهترین هدیه برای برادر و خواهر مسلمان و حق پذیر است و از همراه شدن و هم مسیر شدن با فتنه گرانی چون نقشبندی و فرقه های مسلحی که قتال الفتنه راه انداخته اند دوری کنیم.

اهل سنت و جماعت بلوچستان و پرورش نسل آینده

اهل سنت و جماعت بلوچستان و پرورش نسل آینده

به قلم:  محمد اسامه

در میان بلوچها سالهاست که تفکرات مخرب مرجئه گری با پس مانده هایی از معتزله گری حاکم شده است و بسیاری از مولویی ها از منهج اهل سنت و جماعت و ادله الفقه امام ابوحنیفه و بخصوص از قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم غافل و جاهل شده اند.

اهل سنت و جماعت که با تمسک به ادله الفقه امام ابوحنیفه ابتدا بر قرآن و سپس بر احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم چنگ زده اند و از قول صحابی و اجتهاد و قیاس شرعی هم بی بهره نیستند آینده سازان جامعه ی اهل سنت و جماعت بلوچستان هستند.

پس ای اهل بدعت: منتظر نباشید که قومی را که الله ولی و نصیر وعده دفاع از آنان را داده است ، روزی مکر و نیرنگ و تحالفتان، آنان را سست و یا عزمشان را ضعیف کند و یقین داشته باشید که وعده ی الله حق است و عاقبت از آن مومنان است و کفی بالله ولیا و نصیرا .

ما در طول زندگی خود به توحید و اهل جماعت شدن و پرهیز از بدعت و خرافات دعوت می کنیم ، گاهی در خفا و در مقابل چشمها ما با شرک و شیاطینی که در صدد نشر شرک و خرافات هستند بر اساس منهج اهل سنت و جماعت مبارزه میکنم به اذن الله سبحانه و تعالی و این جنگی سخت است، و این جنگ با زبان و دست و قلب و فدا کردن جان ها در این راه روش ماست و تا قیامت باقی است ان شاءالله

و اما ای مومنین اهل جماعت؛ در ابتدا مادرانی را برای فرزندانتان انتخاب کنید که روزی غم و هم چگونه تربیت شدن فرزندانتان را نداشته باشید و بدانید در هر جایی که هستید، فرزندانتان امانت های الهی در نزدتان هستند .

زن مسلمانی که درمورد علوم شرعی دینش مطالعه میکند، برای دشمنان اسلام خطرناک تـر از مجاهدی است که سلاح بـه دست گرفته. 

این فرزندان آمادگی پذیرش هر چیزی را دارند، اگر در کودکی به بهانه ی امنیت و مشغولیت و کودکی آنان را برای دین الله تعلیم و تربیت و آماده نکردید ، و حب اهل جماعت بودن و جهاد و دفاع از دین و تعلیم و دعوت آن و پرهیز از فرقه بازی و حزب بازی و تفرق را در قلبهایشان پرورش ندادید ، مطمئن باشید که کفار سکولار و فرقه بازهای مسلح و غیر مسلح اسلامی و غیر اسلامی به وسیله ی برنامه های  متنوع خود، آنان را پرورش و سربازان آینده ی خود می کند . پس قبل از اینکه حسرت بخورید ، به خود بیایید  

به فرزندانتان بعد از ایمان و نماز یاد دهید که چگونه اهل جماعت شوند به آنها یاد دهید:  ڪسی ڪه غم دین ندارد، خودش غمی است ڪه سربارِ دلِ زخم‌دیدهٔ دین ‌شده است؛ و جهت ثبات اراده و ثابت قدمی و ادامه ی این مسیر پر خیر و برکت این قول ابن قیم را به آنها یاد دهید که: اصل و اساس تمامی خیر این است: اینکه به یقین بدانی هر آنچه الله متعال بخواهد همان خواهد شد و آنچه را که نخواهد به وقوع نخواهد پیوست.

استاد محمد قطب می گوید: حقیقتا بدون وجود مؤمنانی که بر حاکم ساختن شریعت الهی در زمین اصرار کنند و دست رد به سینهٔ دیگر قوانین زنند و یقین داشته باشند که تن دادن به شریعتی جز شریعت الله، کفر اکبر بوده و فرد را از دایرهٔ ایمان خارج می‌سازد، اسلام نخواهد توانست در دنیای واقعی بر مسند قدرت بنشیند!

چرا عده ای از بلوچهای حنفی مذهب «اهل جماعت» نمی شوند؟

چرا عده ای از بلوچهای حنفی مذهب «اهل جماعت» نمی شوند؟

به قلم: عبدالرحمن براهویی

اهل جماعت شدن یعنی در دارالاسلام و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر دارالاسلام اطاعت کردن و بر اساس منهج اهل سنت و جماعت با منکرات مبارزه کردن و امر به معروف و نهی از منکر کردن .

یکی از مشکلات بزرگ جامعه ی حنفی مذهب ما دوری آنها از منهج اهل سنت و جماعت و رایج شدن تفکرات منحرف مرجئه گری و معتزله گری و… در میان آنهاست به گونه ای که آشکارا ادله الفقه امام ابوحنیفه را کنار زده و هر یک تابع یک مولوی با تفکری خاص شده اند.

بایدی بدانیم کسی که عزم و إراده‌ی وحدت وبرادری در میان مسلمانان را دارد و قصد دارد اهل جماعت شود و از تفرق و فرقه بازی دوری کند، می‌تواند همچون امیر المومنین حسن بن علی با معاویه یا همچون ابن عمر و سجاد و… با یزید و حجاج بن یوسف ثقفی هم متحد شود …

اما کسی که اهل بدعت و تفرق باشد حتی اگر حاکم جماعت شخصی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد باز در فکر ضرار سازی و تولید فرقه و تفرق است حالا چه رسد به حاکمیت خلفای راشدی چون عثمان و علی که اهل تفرق و بدعت با انتقادهای بچه گانه حاضر نشدند اهل جماعت شوند.

امام سفیان ثوری می گوید: «الْبِدْعَةَ أَحَبُّ إلَى إبْلِيسَ مِنْ الْمَعْصِيَةِ، لِأَنَّ الْبِدْعَةَ لَا يُتَابُ مِنْهَا، وَالْمَعْصِيَةُ يُتَابُ مِنْهَا» [1] بدعت نزد شیطان دوست داشتنی تر از گناه است، چون از بدعت توبه نمی شود، و از گناه توبه می شود.

 شخص از بدعت توبه نمی کند چون خیال می کند با انجام آن به الله نزدیک می شود به همین دلیل در شخص و حتی در نسلهای بعدی هم ادامه پیدا می کند و به تخریبات خود ادامه می دهد مثل همین فرقه های اهل بدعت که با نام جهاد و دفاع از اهل سنت و جماعت و… سالهاست به تخریبات خود ادامه می دهند.

نکته ی تاسف برانگیز این است که اهل فرقه بازی و تفرق است و خودش را بعد از اهل سنت نامیدن اهل جماعت هم می نامد اما نمی داند اهل جماعت شدن یعنی چه؟    

در اینجا می توان ریشه ی این انحراف را در جهالت این دسته از مسلمین دانست که دارودسته ی منافقین ضرار ساز و فرقه باز از این جهالت نهایت سوء استفاده را برده اند.


[1]  الجلال السيوطي، حقيقه السنة والبدعة = الأمر بالاتباع والنهي عن الابتداع، ص81/ التحفة العراقية في الأعمال القلبية، ص12

حرکت بین حق و باطل اعتدل نیست نفاق است

حرکت بین حق و باطل اعتدل نیست نفاق است

به قلم: عبدالرحمن براهویی

عده ای از مولوی ها را می بینیم که برای عوام الناس سروته آنها مشخص نیست، یعنی برایشان مشخص نیست اینها با اهل سنت و مردم هستند یا با کفار سکولار خارجی و مرتدین سکولار محلی و دشمنان اهل سنت و جماعت؟!! برای تطبیق قانون شریعت الله تبلیغ و دعوت می دهند یا برای حاکم شدن سکولاریستها و لائیکها؟!

زمانی که سخنرانی می کنند آشکارا می بینی که تناقض گوئی می کنند ، کارنامه ی آنها هم پر است از تناقض، روز از فلانی حمایت و تمجید و تعریف می کنند و همان روز یا فردای آن روز به آن شخص کنایه می زنند و چند پهلو صحبت می کنند که انگار مخالف او هستند و… مردم سرگردان هم که او را بت کرده و به عبادت او می پردازند روزی به به و چهچه می کنند و روزی هم تناقضاتش را یا توجیه می کنند یا سکوت می کنند.

اما عده ای از به اصطلاح روشنفکرانی که خود را اهل دعوت و توحید و غیره می دانند و بر مسائل آگاه هستند نیز از این مولوهای رسانه ای ابن الوقتی تناقض گو حمایت می کنند.

صحابه رضی الله عنه، دفاع از منافقان را نشانه‌ی نفاق می‌دانستند چه رسد به اینکه شخص از لائیکها و سکولاریستهای کافر و مرتد حمایت کند.

اسید بن حضیر رضی الله عنه فرمود: إنَّكَ مُنَافِقٌ تُجَادِلُ عَنِ المُنَافِقِينَ. [1]یعنی: تو نیز منافق هستی که از منافقان دفاع می‌کنی!

ابن بطال رحمه الله در شرح بخاری (8/41) فرموده است :سعد منافق نبود، اما دفاعش از عبدالله بن أبی، اسید را واداشت که او را به نفاق متهم کند!

پس نگاه کن به صورت فیزیکی یا با مال یا با زبان در چه جبهه ای قرار گرفته ای؟ 


[1]  أخرجه البخاري (4141)، ومسلم (2770).

قانونت را از کجا می گیری آن را عبادت می کنی

ا

قانونت را از کجا می گیری آن را عبادت می کنی

به قلم: سید قطب

سید فطب در کتاب نشانه های راه می گوید:

دیروز، امروز و فردا، واقع بشری در برابر این دین بدان جهت که یک اعلان عام برای آزاد کردن انسان در زمین از بند تمامی سُلطه های غیرالهی است با ایجاد موانع اعتقادی و ایدئولوژیک و موانع مادی وضع موجود و موانع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و نژادپرستانه و طبقاتی و با مانع قرار دادن عقاید انحرافی و ایده های باطل، قد علم کرده و میکند و خواهد کرد ومعمولاً این موانع با همدیگر در می آمیزند و به شکل بسیار پیچیده ای با هم وارد عمل می شوند.

چنانکه « تبلیغ و روشنگری» با عقاید و بینش ها مقابله می کند، « حرکت »نیز با موانع مادی دیگر و در پیشاپیش آنها سلطه سیاسی متکی بر عوامل اعتقادی ایدئولوژیک و نژادپرستانه و طبقاتی و اجتماعی و اقتصادی پیچیده و تودرتو رویاروی میگردد و این دو یعنی روشنگری و حرکت، توأم با هم است که میتوانند در مقابل «واقع بشری» به طور کامل و با وسایل برابری کننده با عوامل تکوین آن، بایستند و وقتی این دو با یکدیگر پیوند بخورند، به راه افتادن جنبش آزادی بخش انسان یعنی همه انسان ها و در همه جای زمین، حتمی خواهد بود و این نکته بسیار مهمی است که باید یک بار دیگر هم به تقریر درآید!

این دین، فقط اعلانی برای آزاد کردن انسان عرب و رسالتی خاص عربهانیست! بلکه موضوع آن،«انسان» یعنی بنی نوع انسان میباشد و جولانگاه آن سرتاسر «زمین» است.

خداوند سبحان تنها خدای عرب ها وحتی گرویدگان به عقیده اسلامی نیست. خداوند، پروردگار تمام جهانیان است و این دین هم درصدد است که«جهانیان» را به سوی پروردگار آنها بازگرداند وآنان را از عبودیت غیرخدا برهاند.

بزرگترین عبودیت غیرخدا از دیدگاه اسلام خضوع بشر در برابر احکامی است که عده ای از خود آنها برایشان وضع میکنند و این همان «عبادت»مقرر شده ای است که باید تنها برای خداوند به انجام برسد و چنانکه کسی آن را برای غیرخدا به عمل بیاورد، از دین خدا خارج می گردد هرچند که ادعا بکند در قلمرو این دین قرار دارد.