زمانی که ما بزرگ بودیم چه اداب وعزتی داشتیم

زمانی که ما بزرگ بودیم چه اداب وعزتی داشتیم

کاتب: عبدالصمد براهویی

خالد بن ولید نامه ای رابه کسری پادشاه ایران نوشت وچنین گفت..
اسلام بیاور تا سالم بمانی والا مردانی رابه سویت روانه میکنم که مرگ را دوست دارند همانگونه که شما زندگی را..
زمانیکه کسری نامه راخواند نامه ای به پادشاه چین نوشت و از او تقاضای کمک و نجات کرد..
پادشاه چین جواب داد:
ای کسری من و مردانم توان مقابله با قومی را نداریم که اگر اراده کنند کوه را جابجا میکنند..
چه عزتی داشتیم..

آن زمان که بزرگ بودیم
➖➖➖

در دولت عثمانی..وقتی کشتیهای عثمانی ازجلوی لنگرگاههای اروپایی عبور میکردند..کلیساها از بصدا در آوردن ناقوسها خودداری میکردند ازترس اینکه مسلمین پیاده شده وآن شهر رافتح کنند…

آن زمان چه بزرگی ما داشتیم
➖➖➖
زمان حکومت عثمانی بردرب منازل دونوع کوبنده بود یک کوچک و یک بزرگ…
هرزمان کوبنده بزرگتر به صدا در میامد میفهمیدند که مردی پشت درب است پس مرد خانه برای باز کردن درب میرفت و هرزمان کوبنده ی کوچکتر به صدا در میامد میفهمیدند خانمی پشت در است پس خانم خانه برا گشودن درب منزل میرفت…
وهرزمان خانواده ای مریض داشتند بردرب منزل گل قرمزی آویزان میکردند تا مردم بدانند وصدایشان را بلند نکنند…

چه بسیار باعزت بودی
➖️➖️➖️
درشبی که لشکر صلاح الدین ایوبی برای فتح بیت المقدس خود را آماده میکرد… فرمانده بزرگ صلاح الدین ایوبی داشت به خیمه ها سر میزد ووارسی میکرد..ازاین خیمه صدای نمازخواندن اهلش میامد..دیگری اهل خیمه درحال ذکرکردن بودند..آنیکی درحال قرائت قرآن بودند..تا اینکه رسیدند به خیمه ای که ساکنینش خواب بودند..
به همراهانش گفت: بخاطر این خیمه شکست میخوریم..

چه اداب وعزتی داشتیم…….

یحیی السنوار؛ مردی از جنس احمد یاسین و هنیه

یحیی السنوار؛ مردی از جنس احمد یاسین و هنیه!

نویسنده: صهیب

بعد از شهادت اسماعیل هنیه -تقبله‌الله- چشم‌های دوست و دشمن خیرهٔ مجاهدین حماس شد، مسلمانان و انسان‌های آزادهٔ سراسر دنیا، منتظر این بودند که ببینند آرمان‌های شیخ احمد یاسین و اسماعیل هنیه به دست چه کسی می‌افتد، و در مقابل، دشمنان بی‌صبرانه منتظر این بودند که در چنین برههٔ حساسی، شاهد فروپاشی حماس و حماسیان باشند؛ زیرا فاصلهٔ میان فقدان یک رهبر تا تعیین رهبر جدید، یکی از بهترین مواقع برای بروز اختلافات، و سرانجام فروپاشی یک حرکت شناخته می‌شود، و چه‌بسا در چنین لحظاتی دولت‌های بزرگ نیز متأثر شده و خسارات جبران‌ناپذیری متوجهٔ‌شان می‌شود.

بنابراین، می‌توان گفت: حماس برههٔ بی‌نهایت حساسی را پشت سر گذاشت؛ برهه‌ای که خدای نکرده می‌توانست منجر به فروپاشی حماس شود و امید مردم مظلوم به ناامیدی تبدیل شود؛ اما چنین نشد و رهبر جدید هم در اوج اقتدار تعیین گشته و برای جهانیان معرفی شد، و این اقدام حماس، آن‌هم در زودترین فرصت، بیان‌گر این است که اختلاف را در میان‌شان مجالی نیست و هیچ‌گاه تن به آن نخواهند داد.

دشمنان غزه و فلسطین به گمان اینکه با حذف اسماعیل هنیه موفق به ایجاد ضعف و اختلاف در صفوف مجاهدین شده و سرانجام غزه را نیز از دست‌شان خواهند گرفت، اقدام به ترور هنیه نمودند، غافل از اینکه خداوند متعال با فرمودهٔ زیبایش: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» در این مورد فیصله نموده و جهت اتمام این نور، هیچ‌گاه کار دینش را بی‌سرپرست نمی‌گذارد و بنابراین، این‌بار یحیی السنوار را به عنوان سرپرست و رهبر جدید مجاهدین حماس تعیین نمود.

یحیی السنوار به عنوان یکی‌دیگر از مغزهای متفکر حماس، هم‌سنگر اسماعیل هنیه، تربیت‌یافتهٔ مکتب شیخ احمد یاسین -رحمه‌الله- و از طراحان عملیات گسترده و بی‌نظیر طوفان‌الاقصی شناخته می‌شود، و احساس خطری که اسرائیل از سوی وی خواهد کرد، کم‌تر از احساس خطرش از شهید هنیه نخواهد بود؛ زیرا سنوار دنباله‌رو دو بزرگ‌وار پیش از خود خواهد بود و این مورد را در سخن‌رانی اخیرش که فرمود: «با اسرائیل صلحی در کار نیست، فرجام این کار، یا پیروزی است و یا هم شهادت» به وضوح ثابت کرد، و این همان منهج شیخ احمد یاسین و اسماعیل هنیه است.

خلاصه اینکه از بارگاه خداوند متعال خواستاریم که به رهبر جدید حماس، ثبات قدم عنایت فرموده، و وی را باعث دل‌گرمی هرچه بیشتر مردم مظلوم فلسطین و غزه قرار دهد، و مجاهدین حماس را به رهبری ایشان، به پیروزی قطعی برساند. آمین.

اسلام چیست؟ آیا فقط نامی برای عبادت است؟

اسلام ربانی و اسلام آمریکائی

اسلام چیست؟ آیا فقط نامی برای عبادت است؟

کاتب: مولوی محمد تفی عثمانی

معروف است که چند نابینا برای اولین بار در زندگی، با فیلی مواجه شدند. همه از بینایی محروم بودند و طبق عادت، هر شخص بررسی می‌کرد تا با لمس کردن، شکل و قیافه‌اش را معلوم کند. چنان‌چه دست یکی به خرطومش خورد و دست یکی به دست فیل و دیگری به گوشش؛ وقتی مردم از آن‌ها پرسیدند که فیل چه شکلی است. اولی گفت مثل لاستیک پیچ خورده است؛ دومی گفت‌ نه، بلند است؛  سومی گفت نه، مثل یک برگ بزرگ است. هدف این که هر فردی که هر قسمتی از فیل را لمس کرده بود همان را فیل کامل دانسته و کیفیت آن را بیان نمود و حقیقت تمام فیل برای کسی مشخص نشد.
مدتی است که همان گونه که نابینا ها با فیل رفتار کردند ما با اسلام رفتار می‌کنیم. اسلام دین کاملی است که هدایات و آموزه‌های آن را می‌‌توان به شش حوزه مهم تقسیم کرد: عقاید، عبادات، معاملات، اجتماع، سیاست و اخلاق. هر یک از این شعبه ها جزء لاینفک دین است که نمی‌توان آن را از دین جدا دانست و نه به تنهایی می‌توان آن ها را دین کامل گفت، ولی عده‌ای، دین را فقط در حد عقاید و عبادات محدود کرده، بقیه‌ی شعبه‌ ها را در نظر نگرفته‌اند؛ عده‌ای به احکام معاملات تمرکز کرده و گفته اند که اسلام نظام اقتصاد رفاهی است و عده‌ای نیز آموزه‌های سیاسی آن را مورد مطالعه قرار داده و چنین باور نموده‌اند که مقصد اصلی دین سیاست است و همه‌ی بخش‌ها، تابع آن هستند یا در درجه ثانویه قرار دارند؛ اما گسترده ترین غلط فهمی در این زمینه‌، این است که دین فقط اعتقادات و عبادات است و ربطی به مسائل دیگر زندگی ندارد. برای دامن زدن به این امر، سه چیز سهم بسیار زیادی داشتند:
1- تسلط سیاسی قدرت های غیر اسلامی در جهان اسلام بود که کارایی دین از دفاتر، بازارها و موضوعات اجتماعی جامعه جمع شد فقط به مساجد و برخی جاها، در حوضه های علمیه محصور شد و زمانیکه تعالیم اسلامی در عرصه‌های دیگر زندگی، ادامه نیافت، به تدریج این ذهنیت به وجود آمد که دین فقط روزه و نماز است.
2- ذهنیت سکولار است که توسط نهادهای آموزشی امپریالیسم پرورش یافته است. براساس این ذهنیت، دین و مذهب فقط یک امر خصوصی زندگی فردی انسان است و هدف از توسعه و مرتبط ساختن آن به اقتصاد، سیاست و جامعه به معنای به عقب بردن عقربه‌ی ساعت است.
3- خود جامعه‌ اسلامی، با طرز عمل خود به وجود آورده است و آن این که بسیاری از مردم که به دین وابسته‌اند، در مقابل میزان اهمیتی که به عقاید و عبادات داده‌اند، یک دهم هم به معاملات و اجتماع و اخلاق اهمیت نداده‌اند، به هر حال از مجموع این سه عامل، این نتیجه بیرون آمد که آموزه‌های اسلام، در امور سیاسی، معاملات اجتماع و اخلاق بسیار عقب بماند و چنان بی‌اطلاعی در این زمینه افزایش یافته است که گویی آنها جزئی از دین نیستند. در این که عقاید و عبادات بخش اعظم دین هستند شکی نیست و  کم اهمیت جلوه دادن این امور، به هر نحوی که باشد، مرادف با خدشه دار کردن وجهه‌ی دین است. آن حضرت صلی الله علیه وسلم خود بنیاد دین را بر پنج چیز قرار داده اند؛ یکی از آن‌ها مربوط به عقاید است و چهار چیز مربوط به عبادات است. و آن کسانیکه از عقاید و عبادات صرف نظر کرده، تمام دین را اخلاق و اجتماع و معاملات می‌دانند، دین را به یک نظام مادی تبدیل کرده و تمام حسن و زیبایی آن را که وجه تمایز واقعی آن نسبت به سایر نظام‌های مادی است از بین برده‌اند. چیزی بدون آن، اخلاق، اجتماعیات و معاملات نیز جسمی بی‌‌روح و بنای بی بنیادی اختیار می نماید؛ اما این نیز واقعیتی انکار ناپذیر است که تعالیم دین منحصر به اعتقادات و عبادات نیست و تکلیف مسلمان تنها با روزه و نماز انجام نمی‌ شود. آن حضرت (صلی الله علیه و سلم) خود فرمودند: ایمان بیش از هفتاد شعبه است که بالاترین شعبه آن شهادت توحید است و پایین ترین شعبه‌ی آن دور نمودن چیز آزار دهنده از راه است. معاملات و امور زندگی اجتماعی و اخلاقیات، سنگین‌تر از شعبه‌ی عبادات است چرا که مربوط به حقوق العباد است و این اصلی مسلم است که خداوند متعال حق خود را با توبه معاف می‌کند ولی حقوق العباد تنها با توبه و استغفار بخشیده نمی‌شود. تنها دو راه برای بخشش آن‌ها وجود دارد: یا حق به حق‌دار رسانده شود یا خودش به رضایت خود معاف کند؛ لذا این شعبه دین اهمیت خاصی را می‌طلبد. سپس از میان سه شعبه‌ی معاملات، زندگی اجتماعی و اخلاقیات، بیش از همه، در شعبه‌ی زندگی اجتماعی بی‌توجعی صورت می‌گیرد آسیب‌های اجتماعی، سیلابی است که ما را فراگرفته است و تعداد زیادی ار تحصیل کرده ها بلکه دین‌دارانی هم که در دین‌داری بسیار شهرت دارند، آن قدر از این جنبه، غافل هستند که این آسیب‌های اجتماعی را گناه نمی‌دانند.  

برگرفته شده از کتاب: پاسخ به شبهات عصر حاضر؛ مفتی محمد تقی عثمانی(64)

اسماعیل هنیه کیست؟

اسماعیل هنیه کیست؟

به قلم: صدیق براهویی

“اسماعلیل عبدالسلام هنیه” مکنی به “ابوالعبد” در سال ۱۹۶۲ میلادی مطابق با سال ۱۳٤۰ شمسی در اردوگاه “مخیم الشاطی” در “نوار غزه” در “فلسطین” به دنیا آمد.

“اسماعیل هنیه” حدود شانزده سالگی با دختر عمویش “آمال هنیه” ازدواج کرد و آنها صاحب ۱۳ فرزند – هشت پسر و پنج دختر – شدند.

او در “دانشگاه اسلامی غزه”  تحصیل کرد، و با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عربی در سال ۱۹۸۷ میلادی فارغ‌التحصیل شد.

اقامتگاه ایشان “دوحه قطر” بود.

در سال ۱۹۹۷ میلادی به ریاست دفتر “حماس” منصوب شد.

“هنیه” در “انتخابات فلسطین” در سال ۲۰۰۶ میلادی پیروز شد و به این ترتیب دهمین نخست‌وزیر کشور فلسطین شد.

 “محمود عباس” در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷ میلادی “هنیه” را از سمت خود برکنار کرد، اما “هنیه” به عنوان منتخب مردم و برنده انتخابات به نخست‌وزیری خود در “نوارغزه” ادامه داد.

در سپتامبر ۲۰۱۶ میلادی، “هنیه” جایگزین “خالد مشعل” به عنوان رئیس دفتر سیاسی “حماس” شد.

او در ۶ مه ۲۰۱۷ میلادی به عنوان رئیس سیاسی “حماس” انتخاب شد.

او در ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، یک روز پس از مراسم تحلیف رییس جمهور ایران (دکتر مسعود پزشکیان)، در محل اقامتش، توسط رژیم “صهیونسیم غاصب اسرائیل” در تهران به شهادت رسید.

قال تعالی:

وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ [ابراهیم: ٤۲] یعنی: (ای پیغمبر!) گمان مبر که خدا از کارهائی که ستمگران می‌کنند بی‌خبر است. (نه، بلکه مجازات) آنان را به روزی حوالت می‌کند که چشمها در آن (از خوف و هراس چیزهائی که می‌بیند) باز می‌ماند.

قال تعالی:

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [الاحزاب: ۲۳] یعنی: در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بوده‌اند در پیمانی که با او بسته‌اند. برخی پیمان خود را بسر برده‌اند (و شربت شهادت سرکشیده‌اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می‌گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد). آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند (و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده‌اند)..

دختری از همان پدر، جواب دندان‌شکن دختر شهید اسماعیل هنیه به بعضی از گروه‌ها و افرادی که ایران را سبب ترور پدرش دانسته و به دنبال فتنه‌سازی در میان مسلمین بودند

دختری از همان پدر، جواب دندان‌شکن دختر شهید اسماعیل هنیه به بعضی از گروه‌ها و افرادی که ایران را سبب ترور پدرش دانسته و به دنبال فتنه‌سازی در میان مسلمین بودند:

شما عرب‌ها حاضر نبودید پدرم را در کشورهای‌تان بپذیرید، با اینکه از ایران به ما نزدیک‌تر بودید. لکن ایران بود که پشتیبان ما بود، بهتر از شما،
به همین دلیل، شما حق ندارید علیه ایران سخنی بگویید.
ایران شریف‌تر از شماست و احساس می‌کنم پایتخت اسلام است.

عبدالسلام هنیه پسر شهید اسماعیل هنیه هم گفت:
پدرم به آنچه که آرزویش بود رسید، ما در خیزش و مبارزه‌ای مستمر علیه دشمن اشغالگر قرار داریم و مقاومت با ترور رهبرانش پایان نمی‌یابد و حماس تا آزادسازی فلسطین به مقاومت ادامه می‌دهد.

چگونگی انتخاب جانشین اسماعیل هنیه تقبله الله

چگونگی انتخاب جانشین اسماعیل هنیه تقبله الله

به قلم: صابر گل عنبری

پس از ترور هنیه بازار گمانه‌زنی‌ها درباره جانشین احتمالی او داغ است و معمولا نگاه‌ها معطوف به خالد مشعل رئیس سابق دفتر سیاسی کل حماس و رئیس فعلی دفتر سیاسی خارج آن است.

هنیه حدود یک سال قبل از پایان دوره ماموریت چهار ساله‌اش در راس دفتر سیاسی حماس ترور شد. پس از این اتفاق، معاون اول او می‌توانست جانشین او شود، اما صالح العاروری معاون اول او در ژانویه گذشته در بیروت ترور شد. رئیس دفتر سیاسی حماس در کنار معاون اول سه معاون دیگر هم دارد که روسای سه اقلیم حماس هستند: کرانه باختری، نوار غزه و خارج.

العاروری در کنار سمت معاون اولی رئیس اقلیم کرانه باختری در حماس نیز بود. با این حساب تنها دو نفر از معاونان هنیه باقی مانده‌اند که می‌توانند جانشین او شوند؛ نخست، یحیی سنوار رئیس اقلیم نوار غزه و دیگری خالد مشعل رئیس اقلیم خارج. اما شرایط برای ریاست سنوار فراهم نیست و او از هفتم اکتبر به بعد برای در امان ماندن از ترور در تونل‌های نوار غزه در کنار دیگر فرماندهان قسام جنگ را مدیریت می‌کند.

با این وضعیت، گزینه باقیمانده خالد مشعل رئیس اقلیم خارج حماس است؛ اما به «دلایلی» ممکن است که به جانشینی هنیه انتخاب نشود. در این شرایط، احتمال انتخاب خلیل الحیه معاون رئیس دفتر سیاسی غزه و رئیس دفتر مناسبات عربی و اسلامی حماس وجود دارد.

در هر صورت، چه مشعل انتخاب شود چه الحیه، موقتی خواهد بود؛ تا زمانی که انتخابات داخلی حماس برگزار شود؛ انتخاباتی که هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و موعد آن در اواسط 2025 است. البته اگر این شرایط جنگی ادامه داشته باشد، احتمال تعویق آن وجود دارد.

در انتخابات حماس نیز که در سه اقلیم پیشگفته برگزار می‌شود، ابتدا هیئت‌های اداری مناطق و اقالیم و سپس اعضای مجلس شورای عام انتخاب می‌شود و این مجلس نیز که حکم پارلمان حماس را دارد رئیس دفتر سیاسی آن را انتخاب می‌کند.

استاد صدیق دهواری فعال فرهنگی اسلامی بلوچستان: شهید اسماعیل هنیه نیز به کاروان توقف‌ناپذیر شهدای اسلام از صدر تاکنون پیوست

استاد صدیق دهواری فعال فرهنگی اسلامی بلوچستان: شهید اسماعیل هنیه نیز به کاروان توقف‌ناپذیر شهدای اسلام از صدر تاکنون پیوست

*منَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا [الأحزاب: 23]*
*شهید اسماعیل هنیه نیز به کاروان توقف‌ناپذیر شهدای اسلام از صدر تاکنون پیوست و جان شیرین خویش را همچون شصت نفر از اعضای درجه‌یک خانواده خویش و چهل هزار نفر ساکنان غزه در عملیات طوفان الاقصی تقدیم دفاع از وجب‌به‌وجب خاک مقدس فلسطین و مسجدالاقصی نمود.*
شهید اسماعیل هنیه جنبشی را رهبری می‌کرد که بنیان‌گذار آن شیخ احمد یاسین نیز همچون او ترور و به شهادت رسید و به‌خوبی می‌دانست مسیر او نیز شهادت است
*عکسی که امروز در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌گردد شهید اسماعیل هنیه را نشان می هد که ویلچر شیخ شهید احمد یاسین را به حرکت درمی‌آورد در حالیکه شهید دکتر عبدالعزیز رینتیسی نیز در این عکس دیده می‌شود شهیدی که همچون شهید هنیه و شیخ احمد نیز با ترور ناجوانمردانه و بزدلانه به شهادت رسید*


جنبش حماس تداوم جنبش اخوان المسلمین در سرزمین‌های اشغالی است جنبشی که پیشوا و بینان گذاران امام شهید حسن البناء نیز در سال 1948 م با شهادت درخت تنومند بیداری اسلامی آبیاری نمود
بی‌گمان شهادت شهید اسماعیل هنیه موجی دیگر از بیداری اسلامی و صبر و مقاومت در فلسطین به وجود خواهد آورد جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در طول هفتادسال مبارزه برای آزادسازی سرزمین اشغالی و مسجدالاقصی تاکنون صدها نفر از رهبران و اعضای خویش را ازدست‌داده است و هرگز خود را از جامعه فلسطین برتر ندانسته ونمی داند و شهادت شصت نفر از اعضای درجه‌یک خانواده شهید قائد خود گواهی بر این ادعا است
*حماس جنبشی است توقف‌ناپذیر که روح شورا بر تصمیم‌گیری و کادر سازی و تربیت نیروی انسانی مجاهد با معنویت بالا در اولیت برنامه‌های آن است و به فرموده سیدنا عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه: هرگاه از ما سرور و سیدی درگذشت سید و سروری دیگر جای او را می‌گیرد*
*اگر شهید حسن البناء ترور شد شهید سیدقطب در آن رشد و نمو یافت اگر شهید احمد یاسین ترور شد شهید اسماعیل هنیه توانمندی‌های خود را به منصه ظهور رساند و امروز نیز گردان های اقصی و یحی سنوار ها هستند که در کنار خالد مشعل و اسامه ابو حمدان ها و صدها هزار نفر عضو حماس تا پای جان برای آزادسازی قدس شریف و سرزمین‌های اشغالی کوشش خواهند کرد*
*اسماعیل هنیه و وسیم ابوشعبان شهادتان مبارک*
محمد صدیق دهواری (10/5/1403)

ای ابوالعبد برای تو به عزا نخواهیم نشست، شهادت مبارک

ای ابوالعبد برای تو به عزا نخواهیم نشست، شهادت مبارک

کاتب: ادهم شرقاوی

مترجم: عمر قادری

برای تو به عزا نخواهیم نشست. ای محبوب ما!
ماتم مرگ دیگری است، پس برای تو دو مرگ را جمع نخواهیم کرد. ما زمانی که برای دوستان خود عزاداری می‌کنیم، علاوه بر دفنشان بار دیگر آنان را زیر خاک می‌کنیم. مصیبت عدم حضور تو برای ما به سختی قابل تحمل است، پس همان برای ما کافی است! با این حال، سخنانی که ایراد می‌کنم حق شما بر ماست، ما به آنها نیازمندیم و شما از آنها بی‌نیازید، پس اگر  برای تو خونخواه شایسته‌ای نباشیم، خداوند درجه‌ات را عالی گرداند!
برای تو به عزا نخواهیم نشست. نه اینکه واژه و عبارات برای وصف تو اندک باشند، بلکه عزاداری به معنای فقدان است و تو بین ما همیشه خواهید ماند! زیرا مرگ حقیقی مردان، فراموش شدن آنان یا خیانت از پیمانی است که به ایشان داده شده است، پس تا زمانی که باد بوته‌های زیتون را در فلسطین نوازش دهد نام تو نیز نوازش دهنده دل‌های ما خواهد بود و نقش جاپاهای تو در دل آخرین نفر ما باقی خواهند ماند. عزیزم عُمر تو بسیار طولانی‌تر از عُمر قاتلانت است، پس اینک پایان رنجهایت است. پایان از دست دادن عزیزانت است، پایان بی‌مهریهای است که می‌پذیرفتی، پس راحت بخواب که ما به جایگاه و دستاوردهایت غبطه می‌خوریم!
برای تو به ماتم نخواهیم نشست، چون الان وقت گریه و اشک ریختن نیست. گریه برای زخم‌هایی است که فراموش می‌شوند و ما نمی‌خواهیم تو را فراموش کنیم! اشک‌های خود را برای شوق روزی ذخیره می‌کنیم که به ما وعده داده بودی تا به امید خدا در صحن مسجد الأقصى به یاد شما شهدا و به شوق پیروزی اشک بریزیم. هرگاه مسجد الأقصى آزاد شد دنبال تو خواهیم گشت تا بر منبر صلاح الدِّين خطبه پیروزی را بخوانی و آنگاه هرچند حضور تو از همه پررنگ‌تر است برای عدم حضور فیزیکی تو تا دلت بخواهد خواهیم گریست!
برای تو ماتم و گریه نخواهیم کرد.
ای دوستان هنیه، برای او عزادار نباشید، برای او گریه نکنید، چون شخصی که به آرزویش برسد سزاوار گریه نیست، بلکه گریه سزاوار کسی است که ناکام بمیرد. از سوی دیگر چنانچه آرزوی همه ما شهادت در راه او نباشد به کجا داریم می‌رویم؟! چرا دست به سوی خدا بلند می‌کنیم و می‌گوييم: “اللهُمَّ خُذْ من دمنا حتى ترضَى”
خدایا تا خشنود می‌شوی از خون‌های ما بگیر‌.
اگر شهادت را رستگاری نمی‌پنداریم، پس چرا بامداد و شامگاه پیمان می‌بندیم که نه میدان را خالی می‌کنیم و نه سلاح را بر زمین می‌گذاریم؟!
ما هرگز توسط دشمن کشته نشده‌ایم که مبارزان ما میدان را خالی کرده باشند، مدتهاست که ما رهبران خود را پیش از سربازان تقدیم می‌کنیم. این نهضت تولد است و تا دلاوری شهید نشود دلاور دیگری جای او را پر نمی‌کند!
کسی از ما برای جان فدایی ایستگاه سفر پیامبر نامناسب نیست، پس برای برادرتان گریه و زاری نکنید، بلکه او را به آن سو بدرقه کنید که همیشه آرزو می‌کرد، بر آن چه از او باقی مانده است عطر و گلاب بپاشید! البته روح او ان شاء الله در علیین خواهد بود چون مطمئنا جزوصالحان بود!
ای ابوالعبد روح تو در بهشت جاودان و در بین بهشتیان است.

عامل سقوط و ضعف فرهنگی و سیاسیِ امت اسلامی

عامل سقوط و ضعف فرهنگی و سیاسیِ امت اسلامی

ارائه دهنده: عبدالرحمن براهویی

دکتر عبدالله نفیسی در کتاب دور الطلبة في العمل السياسي می گوید:

شاید در اینجا خالی از فایدە نباشد کە تأکيد کنیم بر اینکه یکی از مهمترین عواملی که به گرفتار شدن امت اسلامی در دام سقوط و ضعف فرهنگی و سیاسی بعد از دوران صدر اسلام منجر شد، پشت کردن و غافل شدن از مسئله‌ی حاکمیت و (ادارە) جامعه و توجه کردن به شعر، مباحث کلامی و فلسفی، (اختلافات) فقهی و فوائد نظری و ادبی بود.

به تعبیری واضحتر مسلمانان از محیط و شرایط سیاسی و اصلاح آن فاصله گرفته و به جای آن به مناقشات فکری و نظری اهمیت دادند؛ از حاکمیت و اداره جامعه و حفظ امنیت و آینده آن دست کشیده و آن را به دست افراد و گروه هایی سپردند که کمترین وصفشان بی لیاقتی، بی تقوایی، نفاق و پستی میباشد.

اینگونه بود که (مفاهیم) دولت و حاکمیت و فعالیت سیاسی در چند قرن اخیر از تاریخ امت،  به ضد و نقیضی در برابر فضیلت و تقوی تبدیل شد و بالعکس این مفاهیم را به سرکوب مردم و فریب و ریاکاری ربط دادند و این تصور باطل باعث شد مردم (خصوصا اهل علم) از دخالت در امور سیاسی خودداری کنند.

در حقیقت از جمله عقب گردها و شكست‌های خطرناک در تاریخ امت اسلام، دوری کردن افراد فاضل، عالم و پاک طینت و آبرومند از دنیای سیاست و سیطره سفیهان و اشرار و خائنان بر آن میباشد.

یك واقعیت از اردوگاهِ آوارگانِ غزه

یك واقعیت از اردوگاهِ آوارگانِ غزه

دکتر ثائر الحلاق
مترجم: فریبا کریم‌نژاد
از دو برادرِ کم‌سن‌وسال درباره‌ی اهداف و برنامه‌های زندگی و نیز کارهایی که هر روز انجام می‌دهند پرسیدم.

یکی از آن‌ها گفت؛ یک ساعت قبل از نماز صبح از خواب بیدار می‌شویم، نماز تهجد می‌خوانیم، یک جزء از تلاوت روزانه‌ی قرآن و سپس اذکار خود را می‌خوانیم، سپس برخی از درس‌هایمان را مرور می‌کنیم، نماز چاشت خود را می‌خوانیم و به مدرسه می‌رویم.

گفتم: چه کسی شما را به انجام این‌ کارها راهنمایی می‌کند؟

گفت: مادرم ما را مجبور به انجام این کارها می‌کند و هرگاه از انجام آن‌ها غفلت کنیم، ما را از هدایا و پاداش محروم می‌کند. سپس مادرم به ما آموزش داد که به این شکل آن‌ها را انجام دهیم، بدین‌سان به بخش مهمی از زندگی‌مان تبدیل شده‌اند.

درحالی‌که داشتیم صحبت می‌کردیم یکی از آن‌ها گفت: «اما مادرم سواد ندارد، نه می‌تواند بنویسد و نه بخواند!

گفتم: مادرتان واقعاً خواننده و نویسنده‌ای آگاه و فرهیخته است و أمت با امثال مادرانی همچون مادر شما قیام می‌كند و رشد می‌یابد.

او یکی از بزرگ‌ترین پیام‌آورانی است که صادقانه و با آنچه در توان دارد برای هدف بزرگ خود تلاش می‌کند و کاری که او انجام می‌دهد، زنان با تحصیلات عالی و روشنفکر نتوانسته‌اند و نمی‌توانند انجام دهند!

چقدر جامعه و أمت اسلامی به این‌چنین مادران پرورش‌دهنده‌ای نیاز دارد، مادر شما خودش به‌تنهایی یک أمت است حتی اگر تنها باشد!

بنابراین، ما باید دیدگاه خود را نسبت به واژه‌ی «بی‌سواد» بازتعریف کنیم. پس انسان بی‌سواد به کسی که خواندن و نوشتن بلد نیست گفته نمی‌شود، بلکه کسی‌ است که دست روی دست گذاشته و خود را صاحب پیام نمی‌داند و نیز احساس مسئولیت نمی‌کند و از انجام وظایف و اولویت‌های اولیه‌ی خود سرباز زده است.

دستانِ خسته و زحماتِ هر مادر صاحب پروژه و پیامی را می‌بوسیم، هرچند پروژه‌‌اش بسیار کوچک هم باشد زیرا بزرگ‌ترین پروژه‌ی تولید؛ پروژه‌ی پرورش فرزندان‌مان است.