دختری از همان پدر، جواب دندانشکن دختر شهید اسماعیل هنیه به بعضی از گروهها و افرادی که ایران را سبب ترور پدرش دانسته و به دنبال فتنهسازی در میان مسلمین بودند:
شما عربها حاضر نبودید پدرم را در کشورهایتان بپذیرید، با اینکه از ایران به ما نزدیکتر بودید. لکن ایران بود که پشتیبان ما بود، بهتر از شما، به همین دلیل، شما حق ندارید علیه ایران سخنی بگویید. ایران شریفتر از شماست و احساس میکنم پایتخت اسلام است.
عبدالسلام هنیه پسر شهید اسماعیل هنیه هم گفت: پدرم به آنچه که آرزویش بود رسید، ما در خیزش و مبارزهای مستمر علیه دشمن اشغالگر قرار داریم و مقاومت با ترور رهبرانش پایان نمییابد و حماس تا آزادسازی فلسطین به مقاومت ادامه میدهد.
پس از ترور هنیه بازار گمانهزنیها درباره جانشین احتمالی او داغ است و معمولا نگاهها معطوف به خالد مشعل رئیس سابق دفتر سیاسی کل حماس و رئیس فعلی دفتر سیاسی خارج آن است.
هنیه حدود یک سال قبل از پایان دوره ماموریت چهار سالهاش در راس دفتر سیاسی حماس ترور شد. پس از این اتفاق، معاون اول او میتوانست جانشین او شود، اما صالح العاروری معاون اول او در ژانویه گذشته در بیروت ترور شد. رئیس دفتر سیاسی حماس در کنار معاون اول سه معاون دیگر هم دارد که روسای سه اقلیم حماس هستند: کرانه باختری، نوار غزه و خارج.
العاروری در کنار سمت معاون اولی رئیس اقلیم کرانه باختری در حماس نیز بود. با این حساب تنها دو نفر از معاونان هنیه باقی ماندهاند که میتوانند جانشین او شوند؛ نخست، یحیی سنوار رئیس اقلیم نوار غزه و دیگری خالد مشعل رئیس اقلیم خارج. اما شرایط برای ریاست سنوار فراهم نیست و او از هفتم اکتبر به بعد برای در امان ماندن از ترور در تونلهای نوار غزه در کنار دیگر فرماندهان قسام جنگ را مدیریت میکند.
با این وضعیت، گزینه باقیمانده خالد مشعل رئیس اقلیم خارج حماس است؛ اما به «دلایلی» ممکن است که به جانشینی هنیه انتخاب نشود. در این شرایط، احتمال انتخاب خلیل الحیه معاون رئیس دفتر سیاسی غزه و رئیس دفتر مناسبات عربی و اسلامی حماس وجود دارد.
در هر صورت، چه مشعل انتخاب شود چه الحیه، موقتی خواهد بود؛ تا زمانی که انتخابات داخلی حماس برگزار شود؛ انتخاباتی که هر چهار سال یک بار برگزار میشود و موعد آن در اواسط 2025 است. البته اگر این شرایط جنگی ادامه داشته باشد، احتمال تعویق آن وجود دارد.
در انتخابات حماس نیز که در سه اقلیم پیشگفته برگزار میشود، ابتدا هیئتهای اداری مناطق و اقالیم و سپس اعضای مجلس شورای عام انتخاب میشود و این مجلس نیز که حکم پارلمان حماس را دارد رئیس دفتر سیاسی آن را انتخاب میکند.
استاد صدیق دهواری فعال فرهنگی اسلامی بلوچستان: شهید اسماعیل هنیه نیز به کاروان توقفناپذیر شهدای اسلام از صدر تاکنون پیوست
*منَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا [الأحزاب: 23]* *شهید اسماعیل هنیه نیز به کاروان توقفناپذیر شهدای اسلام از صدر تاکنون پیوست و جان شیرین خویش را همچون شصت نفر از اعضای درجهیک خانواده خویش و چهل هزار نفر ساکنان غزه در عملیات طوفان الاقصی تقدیم دفاع از وجببهوجب خاک مقدس فلسطین و مسجدالاقصی نمود.* شهید اسماعیل هنیه جنبشی را رهبری میکرد که بنیانگذار آن شیخ احمد یاسین نیز همچون او ترور و به شهادت رسید و بهخوبی میدانست مسیر او نیز شهادت است *عکسی که امروز در فضای مجازی دستبهدست میگردد شهید اسماعیل هنیه را نشان می هد که ویلچر شیخ شهید احمد یاسین را به حرکت درمیآورد در حالیکه شهید دکتر عبدالعزیز رینتیسی نیز در این عکس دیده میشود شهیدی که همچون شهید هنیه و شیخ احمد نیز با ترور ناجوانمردانه و بزدلانه به شهادت رسید*
جنبش حماس تداوم جنبش اخوان المسلمین در سرزمینهای اشغالی است جنبشی که پیشوا و بینان گذاران امام شهید حسن البناء نیز در سال 1948 م با شهادت درخت تنومند بیداری اسلامی آبیاری نمود بیگمان شهادت شهید اسماعیل هنیه موجی دیگر از بیداری اسلامی و صبر و مقاومت در فلسطین به وجود خواهد آورد جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در طول هفتادسال مبارزه برای آزادسازی سرزمین اشغالی و مسجدالاقصی تاکنون صدها نفر از رهبران و اعضای خویش را ازدستداده است و هرگز خود را از جامعه فلسطین برتر ندانسته ونمی داند و شهادت شصت نفر از اعضای درجهیک خانواده شهید قائد خود گواهی بر این ادعا است *حماس جنبشی است توقفناپذیر که روح شورا بر تصمیمگیری و کادر سازی و تربیت نیروی انسانی مجاهد با معنویت بالا در اولیت برنامههای آن است و به فرموده سیدنا عمر بن خطاب رضی الله تعالی عنه: هرگاه از ما سرور و سیدی درگذشت سید و سروری دیگر جای او را میگیرد* *اگر شهید حسن البناء ترور شد شهید سیدقطب در آن رشد و نمو یافت اگر شهید احمد یاسین ترور شد شهید اسماعیل هنیه توانمندیهای خود را به منصه ظهور رساند و امروز نیز گردان های اقصی و یحی سنوار ها هستند که در کنار خالد مشعل و اسامه ابو حمدان ها و صدها هزار نفر عضو حماس تا پای جان برای آزادسازی قدس شریف و سرزمینهای اشغالی کوشش خواهند کرد* *اسماعیل هنیه و وسیم ابوشعبان شهادتان مبارک* محمد صدیق دهواری (10/5/1403)
ای ابوالعبد برای تو به عزا نخواهیم نشست، شهادت مبارک
کاتب: ادهم شرقاوی
مترجم: عمر قادری
برای تو به عزا نخواهیم نشست. ای محبوب ما! ماتم مرگ دیگری است، پس برای تو دو مرگ را جمع نخواهیم کرد. ما زمانی که برای دوستان خود عزاداری میکنیم، علاوه بر دفنشان بار دیگر آنان را زیر خاک میکنیم. مصیبت عدم حضور تو برای ما به سختی قابل تحمل است، پس همان برای ما کافی است! با این حال، سخنانی که ایراد میکنم حق شما بر ماست، ما به آنها نیازمندیم و شما از آنها بینیازید، پس اگر برای تو خونخواه شایستهای نباشیم، خداوند درجهات را عالی گرداند! برای تو به عزا نخواهیم نشست. نه اینکه واژه و عبارات برای وصف تو اندک باشند، بلکه عزاداری به معنای فقدان است و تو بین ما همیشه خواهید ماند! زیرا مرگ حقیقی مردان، فراموش شدن آنان یا خیانت از پیمانی است که به ایشان داده شده است، پس تا زمانی که باد بوتههای زیتون را در فلسطین نوازش دهد نام تو نیز نوازش دهنده دلهای ما خواهد بود و نقش جاپاهای تو در دل آخرین نفر ما باقی خواهند ماند. عزیزم عُمر تو بسیار طولانیتر از عُمر قاتلانت است، پس اینک پایان رنجهایت است. پایان از دست دادن عزیزانت است، پایان بیمهریهای است که میپذیرفتی، پس راحت بخواب که ما به جایگاه و دستاوردهایت غبطه میخوریم! برای تو به ماتم نخواهیم نشست، چون الان وقت گریه و اشک ریختن نیست. گریه برای زخمهایی است که فراموش میشوند و ما نمیخواهیم تو را فراموش کنیم! اشکهای خود را برای شوق روزی ذخیره میکنیم که به ما وعده داده بودی تا به امید خدا در صحن مسجد الأقصى به یاد شما شهدا و به شوق پیروزی اشک بریزیم. هرگاه مسجد الأقصى آزاد شد دنبال تو خواهیم گشت تا بر منبر صلاح الدِّين خطبه پیروزی را بخوانی و آنگاه هرچند حضور تو از همه پررنگتر است برای عدم حضور فیزیکی تو تا دلت بخواهد خواهیم گریست! برای تو ماتم و گریه نخواهیم کرد. ای دوستان هنیه، برای او عزادار نباشید، برای او گریه نکنید، چون شخصی که به آرزویش برسد سزاوار گریه نیست، بلکه گریه سزاوار کسی است که ناکام بمیرد. از سوی دیگر چنانچه آرزوی همه ما شهادت در راه او نباشد به کجا داریم میرویم؟! چرا دست به سوی خدا بلند میکنیم و میگوييم: “اللهُمَّ خُذْ من دمنا حتى ترضَى” خدایا تا خشنود میشوی از خونهای ما بگیر. اگر شهادت را رستگاری نمیپنداریم، پس چرا بامداد و شامگاه پیمان میبندیم که نه میدان را خالی میکنیم و نه سلاح را بر زمین میگذاریم؟! ما هرگز توسط دشمن کشته نشدهایم که مبارزان ما میدان را خالی کرده باشند، مدتهاست که ما رهبران خود را پیش از سربازان تقدیم میکنیم. این نهضت تولد است و تا دلاوری شهید نشود دلاور دیگری جای او را پر نمیکند! کسی از ما برای جان فدایی ایستگاه سفر پیامبر نامناسب نیست، پس برای برادرتان گریه و زاری نکنید، بلکه او را به آن سو بدرقه کنید که همیشه آرزو میکرد، بر آن چه از او باقی مانده است عطر و گلاب بپاشید! البته روح او ان شاء الله در علیین خواهد بود چون مطمئنا جزوصالحان بود! ای ابوالعبد روح تو در بهشت جاودان و در بین بهشتیان است.
دکتر عبدالله نفیسی در کتاب دور الطلبة في العمل السياسي می گوید:
شاید در اینجا خالی از فایدە نباشد کە تأکيد کنیم بر اینکه یکی از مهمترین عواملی که به گرفتار شدن امت اسلامی در دام سقوط و ضعف فرهنگی و سیاسی بعد از دوران صدر اسلام منجر شد، پشت کردن و غافل شدن از مسئلهی حاکمیت و (ادارە) جامعه و توجه کردن به شعر، مباحث کلامی و فلسفی، (اختلافات) فقهی و فوائد نظری و ادبی بود.
به تعبیری واضحتر مسلمانان از محیط و شرایط سیاسی و اصلاح آن فاصله گرفته و به جای آن به مناقشات فکری و نظری اهمیت دادند؛ از حاکمیت و اداره جامعه و حفظ امنیت و آینده آن دست کشیده و آن را به دست افراد و گروه هایی سپردند که کمترین وصفشان بی لیاقتی، بی تقوایی، نفاق و پستی میباشد.
اینگونه بود که (مفاهیم) دولت و حاکمیت و فعالیت سیاسی در چند قرن اخیر از تاریخ امت، به ضد و نقیضی در برابر فضیلت و تقوی تبدیل شد و بالعکس این مفاهیم را به سرکوب مردم و فریب و ریاکاری ربط دادند و این تصور باطل باعث شد مردم (خصوصا اهل علم) از دخالت در امور سیاسی خودداری کنند.
در حقیقت از جمله عقب گردها و شكستهای خطرناک در تاریخ امت اسلام، دوری کردن افراد فاضل، عالم و پاک طینت و آبرومند از دنیای سیاست و سیطره سفیهان و اشرار و خائنان بر آن میباشد.
دکتر ثائر الحلاق مترجم: فریبا کریمنژاد از دو برادرِ کمسنوسال دربارهی اهداف و برنامههای زندگی و نیز کارهایی که هر روز انجام میدهند پرسیدم.
یکی از آنها گفت؛ یک ساعت قبل از نماز صبح از خواب بیدار میشویم، نماز تهجد میخوانیم، یک جزء از تلاوت روزانهی قرآن و سپس اذکار خود را میخوانیم، سپس برخی از درسهایمان را مرور میکنیم، نماز چاشت خود را میخوانیم و به مدرسه میرویم.
گفتم: چه کسی شما را به انجام این کارها راهنمایی میکند؟
گفت: مادرم ما را مجبور به انجام این کارها میکند و هرگاه از انجام آنها غفلت کنیم، ما را از هدایا و پاداش محروم میکند. سپس مادرم به ما آموزش داد که به این شکل آنها را انجام دهیم، بدینسان به بخش مهمی از زندگیمان تبدیل شدهاند.
درحالیکه داشتیم صحبت میکردیم یکی از آنها گفت: «اما مادرم سواد ندارد، نه میتواند بنویسد و نه بخواند!
گفتم: مادرتان واقعاً خواننده و نویسندهای آگاه و فرهیخته است و أمت با امثال مادرانی همچون مادر شما قیام میكند و رشد مییابد.
او یکی از بزرگترین پیامآورانی است که صادقانه و با آنچه در توان دارد برای هدف بزرگ خود تلاش میکند و کاری که او انجام میدهد، زنان با تحصیلات عالی و روشنفکر نتوانستهاند و نمیتوانند انجام دهند!
چقدر جامعه و أمت اسلامی به اینچنین مادران پرورشدهندهای نیاز دارد، مادر شما خودش بهتنهایی یک أمت است حتی اگر تنها باشد!
بنابراین، ما باید دیدگاه خود را نسبت به واژهی «بیسواد» بازتعریف کنیم. پس انسان بیسواد به کسی که خواندن و نوشتن بلد نیست گفته نمیشود، بلکه کسی است که دست روی دست گذاشته و خود را صاحب پیام نمیداند و نیز احساس مسئولیت نمیکند و از انجام وظایف و اولویتهای اولیهی خود سرباز زده است.
دستانِ خسته و زحماتِ هر مادر صاحب پروژه و پیامی را میبوسیم، هرچند پروژهاش بسیار کوچک هم باشد زیرا بزرگترین پروژهی تولید؛ پروژهی پرورش فرزندانمان است.
کشورهای اروپایی که مطیع و تحت سلطهی دارالاسلام و حاکمیت عثمانی بودند:
۱- بلغارستان، ۵۴۵ سال ۲- صربستان، ۴۰۰ سال ۳- یونان، ۴۰۰ سال ۴- مونتهنگرو، ۵۳۹ سال ۵- بوسنی و هرزگوین، ۵۳۹ سال ۶- کرواسی، ۵۳۹ سال ۷- مقدونیه، ۴۹۰ سال ۸- اسلوونی، ۲۵۰ سال ۹- رومانی ۴۹۰ سال ۱۰- اسلواکی، ۲۰ سال ۱۱- مجارستان، ۱۶۰ سال ۱۲- مولداوی، ۴۹۰ سال ۱۳- اوکراین، ۳۰۸ سال ۱۴- آذربایجان، ۲۵ سال ۱۵- گرجستان، ۴۰۰ سال ۱۶- ارمنستان، ۲۰ سال ۱۷- قبرس جنوبی، ۲۹۳ سال ۱۸- قبرس شمالی، ۲۹۳ سال ۱۹- سرزمینهای جنوبی روسیه، ۲۹۱ سال ۲۰- کوزوو، ۵۳۹ سال
—تاریخ ولادت: ۲۰/ ۳ / ۱۶۴ هجری در بغداد —تاریخ وفات: ۱۲ /۳/ ۲۴۱ هجری در بغداد —جعزافیای انتشار مذهب حنبلی: عراق، شام و نجد حجاز
مادر گرامیشان هر شب برای نماز شب بیدار میشدند و وی را نیز بیدار کرده و با خود به مسجد میبردند و بعد از نماز صبح در کنار درب مسجد می نشستند تا فرزندش از درس و یادگیری و حفظ قرآن تمام شود سپس به خانه باز میگشتند.
امام احمد با توفیق الهی در کودکی حافظ قرآن شد و بعد از آن به حفظ حدیث نبوی روی آورد. تا جایی که در حفظ سنت پیامبر ﷺ و دفاع از آن سرآمد و مشهور شد و به امام المحَدِّثين و پیشوای فقهای قرن سوم هجری ملقب گشت و به شهادت بسیاری از هم عصرانش حافظ یک ملیون روایت نبوی بوده است و تا امروز به عنوان یکی از سر مذهبان فقهی اهل سنت شناخته میشود کما اینکه او از افتخارات خود را شاگردی در نزد امام شافعی میدانست و مشهور است که همیشه در هنگام سحر برای این عالم بزرگ و استاد خویش دعا میکردند.
امام ابن الجوزی در کتاب زندگی نامه امام احمد میگوید که: ابن حنبل تا سن چهل سالگی به خود جرأت نداد كه در علم حديث و فقه فتوى بدهد. مشهورترین تأليف ايشان كتاب ((المُسند)) در علم روایت حدیث میباشد .
—مصيبت و ابتلاى امام احمد در مسئله ی دفاع از مقام قرآن و ذات الله متعال: در زمان مأمون حاکم عباسی فتنه ی خلق قرآن برپا شد و چون حاکم عباسی خود این عقیده ی باطل را قبول کرده بود هرکس را که مخالف این نظر بود به زندان میافکند و شکنجه میداد، امام احمد به تنهایی در برابر این فتنه ایستادگی کرده و زندان و تازیانه را به جان خریدند ولی حاضر نشدند از عقیده اهل سنت در این مورد که قرآن( کلام الله) می باشد دست بردارند و تا آخرین نفس ثبات و پایداری را از خود نشان دادند و به امام و اسوه ی اهل سنت در دفاع از مقام قرآن تبدیل شدند، پس رحمت بی انتهای پروردگار بر او باد.
برگرفتە از دو کتاب: “مناقب الإمام أحمد بن حنبل | تاريخ فقه الحنبلى”
غزه به تنهایی با رژیم سکولاریستی صهیونیستها نمی جنگد
نتانیاهو صدایش را بلند کرد و خطاب به بایدن گفت: اگر از همه ما حمایت نکنید، ما به تنهایی می جنگیم! برای تایید اینکه: آمریکا با او می جنگد، ناتو با او می جنگد، و مزدوران از سراسر کره زمین با او هستند، و اعراب مرتد، مستضعفین و عادی با او،
در حالی که مقاومت فلسطین به تنهایی در میدان مبارزه نمی کند. بلکه از همسایگان و بستگان خود خنجرهای خیانت دریافت می کنید. جز گروهی از بزرگان یمن بزرگ مجاهدین در ایران و عراق و لبنان در حال انجام کاری هستند که می توانند انجام دهند
اندک مؤمنان بر بسیاری از کافران متکبر پیروز خواهند شد. (چه بسیار گروه های کوچکی که ان شاء الله بر گروه کثیری پیروز شدند و خدا با صابران است). (وعده خدا. خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند، ولی بیشتر مردم نمی دانند).
او در سن ۷۳ سالگی جهاد میکرد و عمرش در راه شناخت حق و پایداری بر آن صرف کرد.
هنگام دستگیری از طرف دولت ایتالیا جهت محاکمه، افسر ایتالیایی از وی می پرسد: آیا با دولت ایتالیا جنگیده ای؟ بله. آیا مردم را بر این جنگ ترغیب میکردی؟ بله. آیا به مجازات این کارت اندیشیده ای؟ بله آیا به آنچه میگویی اقرار میکنی؟ بله چند سال است که با نیروهای ایتالیایی میجنگی؟ نزدیک ۱۰ سال. آیا بر آنچه انجام داده ای پشیمان هستی؟ خیر آیا میدانی که به زودی اعدام خواهی شد؟ بله قاضی دادگاه میگوید من خیلی ناراحتم که سرانجامت این چنین است.
عمر مختار با یقین و اطمینان و آرامش در جواب میگوید بلکه این بهترین راهی است که به زندگیام خاتمه میدهم قاضی سعی میکند او را فریب دهد، به همین خاطر حکم عفو او را می نویسد به شرط این که مطلبی را بنویسد و برای مجاهدین لیبی بگوید که دست از جهاد با ایتالیا بکشند، او به قاضی نگاه میکند و این سخن مشهورش را میگوید:
آن انگشت سبابه ای که در هر نماز شهادت میدهد که خدایی نیست جز خدای یگانه و محمد رسول اوست، امکان ندارد که جمله ی باطلی بنویسد.