امروز روزِ هفتمِ اکتبر است! سالگرد عملیات سراسر عزت و إفتخار طوفان الاقصی

امروز روزِ هفتمِ اکتبر است! سالگرد عملیات سراسر عزت و إفتخار طوفان الاقصی

طوفان الاقصی، طوفانی که تمام نقاب‌ها را کنار زد و تصویر واقعی غرب سکولار و منادیان دموکراسی را برای کسانی که فریب خورده بودند، آشکار کرد!

یک‌سالِ پیش در چنین روزی مسیرِ تاریخِ خاورمیانه به دستِ افرادی که به کمترین اسباب و بزرگ‌ترین سلاح یعنی «ایمان» مسلح بودند تغییر کرد.

هفتمِ اکتبر تاریخی است که آیندگان درباره‌ی آن خواهند خواند، تاریخی که چهره‌ی یک منطقه را به کلّی تغییر داد

هفتمِ اکتبر روزی است که سبب شد چهره‌ی واقعیِ صهیونیستهای سکولار برای جهانیان آشکار شود، چهره‌ی واقعیِ سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها و حقوقِ بشر سکولاریستی و آزادیِ بیان و انسانیت سکولاریستها و آزادیِ رسانه و تمامِ چرندیاتی که ما را به سویِ آن فرا می‌خواندند آشکار شود.

درباره‌ی هفتِ اکتبر و آن‌چه که در یک‌سالِ گذشته اتفاق افتاد می‌توان کتاب‌ها نوشت و از ایمان و صبر و استقامتِ مردمانِ مدرسه‌ای گفت که جگر‌گوشه‌هایشان، پدران‌شان، زنان و مادرانشان جلوی چشم‌هایشان تکه‌تکه شدند و سوختند امّا کلامِ آن‌ها چیزی نبود جز این‌که الله برای ما کافی است‌…

الله برای ما کافی است و فراموش نخواهیم کرد.

(۷ اکتبر) بر مجاهدان راه حق و آزادسازی بیت‌المقدس و فلسطین إشغالی مبارک باد

ماندگارترین روز شجاعت دلیرمردان و مجاهدان جبهه‌‌ی مقاومت فلسطین، حماس که تاریخ‌ساز شدند و یك روز سرنوشت‌ساز را در تاریخ برای خود و اسلام رقم زدند.

چه کسی باور می‌کرد باریکه‌‌ی غزه که از محاصره و توطئه‌های صهیونیست‌ها و خائنان و منافقان لحظه‌ای در امان نبود، قدرتمندترین نهاد نظامی منطقه را به وحشت بیاندازد و یك سال با اقتدار کامل در مقابل آن‌ها بایستد؟!

ٱللَّٰهُ أَكْبَرُ … ٱللَّٰهُ أَكْبَرُ …
وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِين

گرامیداشت 7 اکتبر سالگرد «طوفان الاقصی»: غزه و زخم‌های ماندگار..!

گرامیداشت 7 اکتبر سالگرد «طوفان الاقصی»: غزه و زخم‌های ماندگار..!

به قلم: مُهَاجِرة إِلیٰ اللّٰه

شب شد. ماه فروزان و ستاره‌های چشمک‌زن روی پیشانی سمای تار آویخته شدند.

صدای نفس هوا به گوش می‌رسد. سکوت فضا زبان در آورده است و تکلم می‌کند!

من و واژه‌ها دست‌به‌دست هم در ناکجایی‌ها قدم می‌زنیم. سَیر می‌کنیم و می‌بینیم و می‌شنویم.

خبری از خوشی دل نیست…!

دریغا!

در غزه طوفانی از حزن برپاست؛ خانه‌ها ویران، کودکان اشک‌ریزان، دل‌ها لرزان در شعله‌های راکت و بمب‌ها.

می‌بینیم؛ انسان‌هایی که دل‌بند‌های خود را از دست داده‌اند و چه آرام و پُر سوز اشک می‌ریزند روی کفن‌هایشان. سخت است که تکه‌ای از قلبشان را به دل خاک بسپارند.

پدری خسته که از راه برسد، دیگری کودکی با خنده‌های شیرین ندارد تا به آغوشش برود و آن‌جا وَرجه‌وُرجه کند و بپرد.

نیست تا بر شیطنت‌هایش قند تو دلش آب بشود و بر بازیگوشی‌هایش اخم کند. دلخوشی‌اش پر زده و خوشی‌هایش از بین رفته.

آه…!

غزه‌ام محروم شده از دیدن ذوق و شوق کودکان و جوانان. در کوچه‌هایش صدای همهمهٔ اهلش را صدای راکت و بمب‌ها گرفته. جای آن زیبایی‌ها را گَرد و غُبار پوشانیده. پروانه‌هایش زیر پوتین دشمن له شده‌اند.

دیگر مادری نیست صبحگاه کودکش را نوازش کند. لقمه بر دهان خردسالش بگذارد. کودکِ مدرسه‌ای‌ را روانه کند. پدری نیست تا آینده طفلش را ببیند و لبخند تحسین تحویل جگرگوشه‌هایش دهد.

آسمان آبی شهرم دلگیر و غمناک شده است؛ دیگر از نغمه‌های قناری و صدای بال کبوتران خبری نیست! غروب‌هایش چنگ می‌زنند بر حال زار مردمانش.

آه چه غم‌انگیز شده‌ای…!

دلگیرم برای آن کودکی که دیگر تنهاست؛ برای پدری که تکه‌های وجودش را از دست داده؛ برای مادری که طفلش را زیر بم‌ها به آغوش کشیده؛ برای چشم‌های فراق و اندوه؛ برای آه‌های پر سوز، و برای پاییز پر خون.

گویا با شهادت هر مظلومی ستارگان آسمان می‌درخشند و پرندگان چون فرشتگان پرواز می‌کنند. می‌دانیم روزی پیروزی از راه می‌رسد؛ سعادتمندی را با چشم خواهیم دید. اما این زخم‌های وخیم تا ابد برای ما جاماندگان ماندگار است، ماندگار.

باچشم سر جنایات سکولاریستها در غزه را دیدی، فراموش نکن و…

باچشم سر جنایات سکولاریستها در غزه را دیدی، فراموش نکن و…

به قلم: محمد اسامه

با چشم سر دیدی که صهیونیستهای سکولار چگونه برادران و خواهرمان ما را در غزه قتل عام کردند و چگونه آمریکای سکولار و ناتو سکولار و تمام حکومتهای مرتد سکولار حاکم بر مسلمین به این صهیونیستهای سکولار کمک کردند.

حتی با چشم سر دیدی که چگونه مسلمان زاده های سکولار ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ غزه بر علیه مسلمین مشارکت کردند و دیدی که چگونه حکومت کارتونی محمود عباس سکولار هم در کنار صهیونیستهای سکولار ایستاد!

با چشم سر دیدی که سکولاریستهای بومی و محلی خودمان هم چگونه از جنایات صهیونیستهای سکولار حمایت کردند و بر علیه حماس و جهاد اسلامی ایستادند و…

دیدی که در کنار غزه تنها دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت وجود دارد در حالی که 50 کشور سکولار و دست نشانده عربی نظاره‌گر بودند و هیچ حرکتی نکردند و حتی کمک‌های نظامی آمریکای سکولار برای ارتش رژیم اشغالگر از پایگاه هوایی امیر حسین در اردن ارسال شد…

دیدی که مردم غزه غذا، آب و دارو ندارند، اما جهانیان سکولار خم به ابرو نمی‌آورند و کشور عربی و سکولار مصر حاضر به ارسال کامیون‌های کمک‌های بشردوستانه برای آنان نبود

اما دیدی که غزه سرزمین کوچک محاصره شده از بیش از 17 سال پیش ارتشی را که 21 ارتش عربی از آن هراسان بودند، به زانو درآورد… غزه راه امت را ترسیم کرد و بر مواضع خود ثابت ماند و تسلیم دشمن اشغالگر و همپیمانانش نشد… آن هم در شرایطی که سران حکومتهای سکولار و مرتد عربی برای عادی‌سازی روابط با این رژیم جنایتکار سکولار سر و دست می‌شکستند

پس به جای مشغول شدن بیش از حد به اخبار و تحلیلات جنگ، بیشتر به دعا بپردازید، سعی کنید روزانه معلومات و تقوای خود را افزایش دهید، هر جایی که هستید در مورد قضیه فلسطین برای مسلمانان روشنگری کنید و برای منافقین مشتی کوبنده باشید.

این روزها و تجربیاتش را هرگز از یاد نبرید، دوست و دشمن را بشناسید و هرگز آنان را فراموش نکنید.

به نصرت پروردگار که شامل مسلمین غزه شده بنگرید تا قلبتان صفا یابد و بدانید وعده پروردگار حق است.(یا اله العالمین ما را لایق نصرتت قرار بده)

در راه دینداری و دعوت و تلاش برای اعلای کلمه لا اله الا الله، با خدای خود تجدید بیعت کنید و قاطعانه به مسیرتان ادامه دهید. ما نیاز به بازنگری در افکار و عقاید و رفتارهای خود داریم.

با اهل جماعت شدن و پرهیز از تفرق در جبهه ی مقاومتی قرار بگیریم که تصمیم گرفته است با متحد کردن تمام تفاسییر و مذاهب اسلامی آمریکا (سرافعی) و مزدوران آن را از منطقه اخراج کند.

ای مومنین غزه: سختی‌ها مقابل ایمان شما کمر خم‌ کرده است

ای مومنین غزه: سختی‌ها مقابل ایمان شما کمر خم‌ کرده است

به قلم: ام عمر

امشب قلمم رنگِ دل‌تنگی به‌خود گرفته است. من و قلم نمی‌خواهیم از درد بنویسیم، روزهای شاد هم وجوددارند؛ باید از آن نوشت.

ولی…چه بنویسیم؟! وقتی که این واژه‌‌هایم رنگ سیاهِ حزن به خودگرفته‌ و داروندار زندگی‌ام را تسخیر کرده‌اند.

آه فلسطینم…! با این درد به کجا می‌رسیم؟ قلبم برای تو می‌تپد و روحم سمت تو می‌رود، اما جسمم در کُنج خانه محبوس است.

من و امتیِ باوجدان در دردت می‌سوزیم و حاکمان را خواب برده است. تو با دردت درگیری، من و مسلمان بیدار از دوریت اشک خون می‌ریزیم. آن‌هایی که به تو نزدیک‌اند یا در غفلت‌اند یا مسیرشان مسدود و چون ما مستأصل مانده‌اند.

آه بنازم به ایمان مردمانت!  آخرت و سعادت را سرلوحه زندگی قرار داده‌اند و دردها را متحمل می‌شوند و الحمدلله‌گویان تبسم می‌کنند.

سختی‌ها مقابل ایمان شما کمر خم‌ کرده است. حتم دارم که ایمان‌داران واقعی امّت، شماها هستید.

شما با اعتقاد و اعتماد به خالق پیروز میدان خواهید شد. آن‌زمان خواهد رسید که چهرهٔ بی‌تفاوتان امت، آن‌هایی که در قبال تو سهمی نداشته‌‌اند، به‌وقت پیروزی‌ات کدر و سیاه شده و سر فرو افکنده‌اند.

دعا می‌کنیم جنگجویانت با بازوی قوی و دلی نترس وارد میدان شوند و دشمن غاصب را تارومار کنند.

شکست شما شکست امت مسلمه هست. دعا می‌کنیم تا اگر کم آوردید امداد غیبی به سراغتان بیاید. سربازان سَماوی و زمینی وارد میدان شوند و قوت دل و جسم شما شوند. بشود همانی که می‌خواهید.

غزه‌ام!   نمی‌توانم بنویسم. یاران از تأخیر در نوشته‌هایم شکوه دارند؛ دوست‌داری به آن‌ها بگویم چرا نمی‌نویسم؟ که چرا نای تایپ و یا خط‌سیاه‌کردن ندارم؟

 تو را که در حزن می‌بینم قلبم می‌ایستد و روح از جسمم کنده می‌شود گویا؛ اگر بنویسم سطرها از آه و درد لبریز می‌شوند و صفحهٔ دل می‌سوزد. کمر قلمم می‌شکند و از بین می‌رود.

امشب ناگزیر شدم بنویسم؛ اما نمی‌خواهم از درد بنویسم؛ چرا که خارج از توانم است. قلم نیز همراهی‌ام کرد تا بلکه دلت را شاد کنم؛ امیدوارم اندکی دلت را تسلی داده باشم.

” راستی؛

گفته بودم به‌زودی نزدت تشنگانِ جام شهادت خواهند آمد؟

می‌دانم صدایم از عمق قلب به قلبت رسیده است و می‌دانی؛

پس سخن کوتاه می‌کنم و می‌روم.

وصیت‌نامه ماهر ذیاب الجازی تقبله الله، مجری عملیات گذرگاه الکرامه که 3 صهیونیست سکولار را به هلاکت رساند

وصیت‌نامه ماهر ذیاب الجازی تقبله الله، مجری عملیات گذرگاه الکرامه که 3 صهیونیست سکولار را به هلاکت رساند

«هذا الشبل من ذاک الأسد»«این شیر بچه فرزند آن شیر است»

“ماهر الجازی” انجام دهنده عملیات شهادت طلبانه گذرگاه “الکرامه” اهل قبیله “الحویطات” از روستای “أذرح” یکی از روستای استان “معان” است .

ایشان اهل همان قبیله‌ای هستند که شیخ “هارون الجازی” نیز اهل آن است ، شیخ یکی از برجسته‌ترین اشخاص قبیله “الحویطات” و از جمله مشهورترین فرماندهان داوطلب أردنی در جنگ سال 1948 میلادی بو.

شیخ هارون در ده‌ها نبرد از نبردهای قدس شرکت کرد که من جمله آنها می‌توان به نبردهای “باب الواد” ، “اللطرون” ، “دیر أیوب” و “جبال” اشاره کرد .         تـــقبـــلهــما اللــــه

اینهم وصیت این بچه شیر:

مادر و پدرعزیزم! مرا ببخشید و از من راضی باشید که به خواست خدا شهید خواهم شد و خداوند را از این بابت سپاس می‌گویم. از شما می‌خواهم مرا یاد نکنید، اما یادآور اقدامی که انجام می‌دهم باشید تا شاید جاودانه شود و به فرزندان امت عربی و به ویژه فرزندان اردن انگیزه دهد تا در برابر اشغالگران صهیونیست بایستند که فجیع‌ترین جنایت‌ها را علیه برادران و کودکان و زنان ما در غزه و فلسطین انجام می‌دهند.

به مناسبت پنجاه و هشتمین سالگرد درگذشت اندیشمند و نویسنده بزرگ اسلام سید قطب -تقبله الله-

به مناسبت پنجاه و هشتمین سالگرد درگذشت اندیشمند و نویسنده بزرگ اسلام سید قطب -تقبله الله-

قبل از صدور حکم دوستش به او می گوید:

– سید، فکر می‌کنی چند سال برامون ببرّن؟ یه سال یا دو سال؟

سید قطب: مگه بز دزدیدیم؟ این دینه صلاح جان!

سید قطب تقبله الله در مورد این حکام حاکم بر مسلمین هم درست گفت:

کسانی که با حق در جنگ هستند، غالبا نسبت به حق جهل ندارند، بلکه از حق بدشان می‌آید چون با هوی و هوس و امیال و خواهشات آنان در تضاد است و مانعی در مسیر شهوت‌های‌شان می‌باشد.
و این لشکرهای عربی که ‌می‌بینید برای دفاع از اسلام و مسلمانان نیست، بلکه برای کشتن شماست و حتی یک تیر هم به سوی یهود شلیک نمی‌کنند.

و نبرد میان مومنان و مخالفان‌شان، نبرد عقیده است و نه هیچ چیز دیگری .. و تنها ایراد مخالفان‌شان از آن‌ها ایمان‌شان است و تنها از اعتقاد و باور آنان است که خشمگین و ناراضی هستند .. این نبرد، نبرد سیاسی و اقتصادی و نژادپرستانه نیست .. که اگر می‌بود توقف آن و رسیدن به راه حل آسان بود .. بلکه جنگ عقیده است .. یا کفر یا ایمان .. یا جاهلیت یا اسلام.

و پرچمی که مسلمان از آن دفاع و حمایت می‌کند، پرچم عقیده است .. و وطنی که به خاطر آن جهاد می‌کند، سرزمینی است که در آن شریعت الهی اقامه می‌شود و زمینی که از آن دفاع می‌کند، دارالاسلام است که در آن  منهج اسلامی، منهج حیات است .. و هر تصور دیگری از وطن، تصور غیر اسلامی از وطن است که جاهلیت‌ها در آن می‌دمند و اسلام آن را نمی‌شناسد.

درگذشت شیخ استاد «محمد احمد الراشد» از شخصیت‌ها و نظریه‌پردازان بارز اخوان المسلمین

*مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا [الأحزاب: 23]*

*درگذشت شیخ استاد «محمد احمد الراشد» از شخصیت‌ها و نظریه‌پردازان بارز اخوان المسلمین*
*ایشان صاحب تألیفات بسیاری درباره دعوت و جنبش اسلامی و آموزه‌های دینی بودند که پس از عمری مجاهدت خستگی‌ناپذیر و پرورش نیروهای کارآمد در سن 86 سالگی در بیمارستانی در مالزی، صبح امروز دعوت حق را لبیک گفت.*
استاد شیخ عبدالمنعم صالح العلی العزی که به استاد محمد احمد الراشد معروف است در سال 1316 هجری شمسی در موصل عراق دیده به جهان گشود و پس از عضویت در اخوان المسلمین عراق تحت تعقیب حزب بعث قرار گرفت و ناچار شد به کویت هجرت نماید در آنجا با نوشته‌های خود به‌ویژه در فقه دعوت اسلامی و بیرون کشیدن سخنان و رهنمودهای گذشتگان امت از میان کتاب‌ها و بیان آنان به روش و اسلوب عصر حاضر، مدرسه جدید فکری بنا نهاد و به غنای مجله المجتمع کویتی افزود.
*استاد الراشد رحمه الله در دورانی که در کشورهای خلیج فارس بویژه در کویت و امارات به سر می‌برد به سازمان‌دهی و شکوفایی جماعت اخوان المسلمین این کشورها که پیش از ورود ایشان تشکیل‌شده بودند پرداخت و بسیاری از شخصیت‌ها و روشنفکران و نویسندگان کشورهای مختلف و بویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین شماری از شاگردان شیخ بن باز مفتی وقت عربستان از مدرسه فکری ایشان تأثیر پذیرفتند که به علمای جدد معروف گشتند و با روی کار آمدن بن سلمان بسیاری از این شخصیت‌ها همچون شیخ سلمان العوده و شیخ سفر الحوالی در زندان این رژیم به سر می‌برند.*
در دهه نود از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور امارات نیز تحت تعقیب قرار گرفت و ناچار شد این کشور را ترک کند
*استاد محمد احمد الراشد صاحب تألیف المنطلق است که دعوتگران بر اساس ان مسیر خود را برگزیده و موانع را با الهام از کتاب العوائق پشت سر گذاشته و معنویت را با کتاب الرقائق کسب می‌نمایند و جنبش تنظیمی و تشکیلاتی خود را برپایه کتاب المسار تنظیم می‌نمایند.*
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و عدم شرکت اعضای اخوان المسلمین عراق در این جنگ ستمگرانه گروهی از آنان  وارد ایران کردستان شدند و فعالیت‌های دعوی خود را آغاز کردند و باشخصیت‌های از کردستان ایران که متأثر از فکر اخوانی بودند تشکیلات اخوان المسلمین ایران را در کردستان و سپس مناطق سنی نشین کشور راه‌اندازی کردند.
سپس از طریق استاد محمد احمد الراشد با مکتب ارشاد و اخوان جهانی ارتباط برقرار کردند
استاد محمد احمد راشد برای تربیت نیروی اخوانی ایرانی  وکادرسازی اقدام به راه‌اندازی دانشکده‌ای بنام جامعه الدعوه الاسلامیه در دهه هفتاد در پاکستان نمود که دوره ان شش‌ساله بود ولی در سال‌های 1370 و 1371 به مدت دو سال با حضور جمعی از دانشجویان ایرانی برگزار و سپس تعطیل گردید.
از سوی دیگر باوجودی که جماعت اسلامی امام مودودی در شبه قاره هند مورد تأیید اخوان المسلمین است و در کشورهای شبه قاره هند فعالیت تشکیلاتی نمی‌کند، بااین‌حال ایشان دستور دادند تشکیلات اخوان المسلمین در بلوچستان پاکستان راه اندازی گردد.
با توقف جماعت اخوان المسلمین در ایران این برنامه‌ها نیز از اوایل دهه هفتاد متوقف شد.
*شبکه العربیه در برنامه‌ای در چند روز پیش با انتقاد از استاد راشد به عنوان بزرگترین نظریه‌پرداز اخوان المسلیمن از کتاب‌های «المسار و اصول الافتاء و الاجتهاد التطبیقی فی نظریات فقه الدعوه الاسلامیه-در چهارجلد» به عنوان خطرناک‌ترین کتاب‌های استاد راشد یادکرد که نگارنده را بر آن داشت  در این باره یادداشتی منتشر نماید*
(https://eitaa.com/Ikhwan_AlMuslimin)
(https://t.me/mseddiqdehvari)
*بی‌گمان درگذشت ایشان ضایعه‌ای غمناک برای جنبش اسلامی است چراکه او در طول زندگی خویش با تألیف کتاب‌های متعدد به کتابخانه اسلامی غنای تازه‌ای بخشید و با سفرهای متعدد در شرق و غرب جهان با سخنرانی ها در اردوهای تربیتی مفاهیم اسلامی را در عصر حاضر زنده نمود و بسیاری از دعوتگران معاصر خود را مدیون کوشش‌های دعوی ایشان می‌دانند.*
این‌جانب ضمن تسلیت به خانواده معظم و فرزندان بزرگوارش استادان بزرگوار عمار و حسن و دعوتگران اخوان المسلمین از خداوند متعال علو درجات برایشان مسألت دارم و ما و او را با انبیاء و صدیق و شهداو صالحین در بهشت جاودانش جمع نماید و چه نیکو دوستانی هستند

(محمد صدیق دهواری 6/6/1403)

جنایات صربهای سکولار و صهیونیستهای سکولار برگهایی از کارنامه ی سیاه سکولاریستها در برابر مسلمین

جنایات صربهای سکولار و صهیونیستهای سکولار برگهایی از کارنامه ی سیاه سکولاریستها در برابر مسلمین

به قلم: صدیق براهویی

اگر [ماجرای] بوسنی را نفهمی، غزه را نخواهی فهمید؛ نخست بوسنی را بفهمید تا غزه و آنچه در آن می‌گذرد را بفهمید و شگفت‌زده نشوید!
 نسل‌کشی‌ای را که صرب‌های سکولار  علیه مسلمانان بوسنی به راه انداختند، در آن ۳۰۰هزار مسلمان به شهادت رسیدند و ۶۰ هزار زن و دختر مورد تجاوز قرار گرفتند و یک و نیم میلیون نفر آواره شدند. 
 آیا آن‌را به یاد داریم؟
 یا فراموشش کرده‌ایم؟ 
 یا اصلاً چیزی در موردش نمی‌دانید؟! 
 مجری «سی. ان ان» در مورد سالگرد کشتارهای بوسنی صحبت می‌کند و از کریستیان امانپور خبرنگار معروف می‌پرسد:  آیا تاریخ تکرار می‌شود؟ 
 کریستیان ماریا هایده امانپور از شبکه “سی.ان.ان” در مورد سالگرد کشتارهای بوسنی اظهارنظر می‌کند:  این جنگ، یک جنگ قرون وسطایی، کشتار، محاصره و در گرسنگی و قحطی قرار دادن مسلمانان بود و اروپا حاضر به مداخله نشد و گفت: 
 این یک جنگ داخلی است!
 این ادعا، یاوه‌ای بیش نبود.
 هولوکاست حدود چهار سال به طول انجامید و در طی آن صرب ها بیش از ۸۰۰ مسجد را که قدمت برخی از آنها به قرن شانزدهم میلادی بازمی گشت، تخریب کردند و کتابخانه‌ی تاریخی سارایوو را به آتش کشیدند. 
سازمان ملل سکولار مداخله کرد و دروازه‌هایی را در ورودی شهرهای اسلامی مانند: گراژده، سربرنیتسا و زپا قرار داد، اما زیر محاصره و آتش بودند، بنابراین حفاظت سودی نداشت. 
 صرب‌های سکولار  هزاران مسلمان را در اردوگاه‌های کار اجباری قرار دادند، آنها را شکنجه کردند و گرسنه نگهداشتند تا اینکه مبدل به اسکلت شدند.
 وقتی از یکی فرمادهان صرب پرسیدند، چرا؟ 
 گفت: این‌ها گوشت خوک نمی‌خورند! 
 در روزگار قتل عام بوسنی، “گاردین” یک نقشه تمام صفحه منتشر کرد که موقعیت کمپ‌های تجاوز جنسی بر زنان مسلمان را نشان می‌داد؛ هفده اردوگاه بزرگ، که برخی از آن‌ها در داخل خود صربستان قرار داشت!
  صرب‌های سکولار به کودکان تجاوز کردند [حتی] به دختر بچه‌ی چهار ساله!
 گاردین گزارشی از آن حادثه‌ای المناک تحت عنوان:”دختربچه‌ی که گناهش مسلمان بودن بود” به دست نشر سپرد.
 راتکو ملادیچ قصاب، رهبر مسلمانان “زپا” را به جلسه دعوت کرد، سیگاری به او داد، کمی با او خندید، سپس به او حمله کرده و او را ذبح کرد.
در حق «زپا» و باشنده‌گانش جنایات زیادی را مرتکب شدند.
 اما معروف‌ترین جنایت، محاصره سربرنیتسا بود. سربازان بین‌المللی (سکولاریستها) تا دیروقت با صرب‌ها شب‌نشینی می‌کردند و می‌رقصیدند و عده‌ای از آن‌ها در ازای دریافت لقمه‌ای غذا با زن مسلمان در مورد شرف و عزت‌اش چانه‌زنی می‌کردند!
 صربهای سکولار به مدت دو سال سربرنیتسا را در محاصره داشتند. حملات توپخانه‌ای و بمباران یک لحظه هم متوقف نبود.
صرب‌های سکولار بخش بزرگی از کمک‌هایی را که به شهر می‌رسید به خود می‌گرفتند، سپس غرب تصمیم گرفت آن را به گرگ‌ها بسپارد؛ گردان سکولاریستهای هلندی که از سربرنیتسا محافظت می‌کرد با صرب‌های سکولار توطئه کرد و مسلمانان را تحت فشار قرار داد تا در ازای امنیت [جان شان] سلاح‌های خود را تحویل دهند! 
 مسلمانان پس از خستگی و عذاب، تسلیم شدند و پس از این‌که صرب‌های سکولار  اطمینان حاصل کردند، به سربرنیتسا حمله کردند، مردهای آن را از زنانش جدا کردند، دوازده‌هزار طبقه‌ی ذکور، اعم از مردان و کودکان را جمع کردند و همه را ذبح و مثله کردند. 
  از نمونه‌های مثله‌ای که انجام می‌دادند:
شخص صربی سکولار بالای مرد مسلمان می‌ایستاد و تصویری از صلیب ارتدوکس را در حالی‌که [مرد مسلمان] زنده بود بر روی او حک کرد (برگرفته از گزارش نیوزویک یا مجله تایم). 
 عده‌ای از مسلمانان از شدت دردی که می‌کشیدند، صرب را التماس می‌کردند که کار شان  را هرچه زودتر تمام کند! 
مادر دست صرب سکولار را می‌گرفت و از او التماس می‌کرد که تکه جگرش را ذبح نکند، [اما صرب] دستش را قطع می‌کرد، سپس گلوی فرزندش را جلوی چشمش می‌برید! 
 قتل عام در حال وقوع بود… 
اما ما می‌دیدیم، می‌شنیدیم، می‌خوردیم، خوش می‌گذراندیم و بازی می‌کردیم! 
 پس از کشتار سربرنیتسا، قصاب، رادوان کاراجیچ فاتحانه وارد شهر شد و اعلام کرد: سربرنیتسا همواره شهر صربی بود و اکنون به آغوش صرب‌ها بازگشت.
 صرب‌های سکولار به زن مسلمان تجاوز می‌کردند و او را مدت نُه ماه زندانی می‌کردند تا این‌که او زایمان کند.
چرا؟
 یک صرب سکولار  به یک روزنامه غربی گفت: ما از زنان مسلمان می‌خواهیم که نوزادان صرب به دنیا بیاورند. 
 ما بوسنی، سارایوو، بانیالوکا و سربرنیتسا را به یاد می‌آوریم
می‌گوییم و تکرار می‌کنیم: ما بالکان را فراموش نخواهیم کرد. 
 ما هرگز غرناطه را فراموش نخواهیم کرد. 
 ما هرگز فلسطین را فراموش نمی‌کنیم. 
 در سی‌امین سالگرد جنایت اروپای سکولار و صرب‌های سکولار و سازمان ملل سکولار در بوسنی می‌گوییم: فراموش نمی‌کنیم، نمی‌بخشیم و هرگز شعارهای مدارا، همزیستی و حقوق بشر سکولاریستها و سازمان ملل سکولار  را باور نمی‌کنیم. 
 در بحبوحه قتل‌عام‌ها در بوسنی، یک روزنامه فرانسوی نوشت: 
 از جزئیات آنچه در بوسنی می‌گذرد برای ما واضح شده است که فقط مسلمانان از فرهنگ زیبا و متمدن برخوردارند. 
 در اینجا ما باید موضع‌گیری‌های پطرس غالی سکولار را که در آن زمان دبیر کل سازمان ملل بود و آشکارا در کنار برادران صرب سکولار خود قرار داشت، با جوهر شرمندگی ثبت کنیم.
 اما پس از سی سال، ما درس نیاموختیم.
 ضمیمه لازم: صرب‌های سکولار  علما و ائمه مساجد و روشنفکران و تاجران را می‌کشتند و آن‌ها را می‌بستند و ذبح می‌کردند و در رودخانه می‌انداختند.هرگاه صرب‌های سکولار  وارد شهری می‌شدند، شروع به تخریب مسجد آن می‌کردند. 
یک مسلمان می‌گوید:وقتی صرب‌ها مسجد شهر را خراب می‌کردند، ما چاره‌ای جز آواره شدن از آن شهر را نداشتیم، زیرا مسجد از همه چیز ما نمایندگی می‌کرد!
 به یاد می‌آورم که یک روزنامه انگلیسی، نسل کشی مسلمانان در بوسنی را با این عبارت توصیف کرد: جنگی در قرن بیستم که به سبک قرون وسطایی انجام می‌شود!
 (پیامی برای شیفتگان تمدن غرب سکولار و حقوق بشر سکولار دروغینی که از آن با آب و تاب حرف می‌زنند)
 داستان‌های تاریخی برای خواباندن بچه‌ها تعریف نمی‌شود! بلکه به مردان گفته می‌شود تا بیدار شوند.
 این یاد بود برای یاددهانی نیست، بلکه برای پند و عبرت و دشمن شناسی است تا اینکه :

۱. اهل جماعت شویم و دست از تفرق برداریم

۲. به هیچ سکولار جهانی و منطقه ای و محلی اعتماد نکنیم و همه را دشمن بدانیم!

نکاتی از بیانیه حماس خطاب به علمای مسلمان

نکاتی از بیانیه حماس خطاب به علمای مسلمان

ای علمای بزرگوار..

ما در گردان‌های شهید عزالدین قسام -با صراحت تمام می‌گوییم- احساس می‌کنیم در دوران «رها شدن و تنها ماندنی» هستیم که پیامبر ﷺ از آن خبر داده است به گونه‌ای که از طرف نزدیکانی که امید نصرت و یاری از آنان می‌رفت رها شده‌ایم، «خودداری از یاری رساندن و خذلان» نه از جانب دولت‌ها و حاکمان و نه از جانب عموم مسلمانان، بلکه از جانب علما و دعوتگرانی امثال شما نیز در جریان است!!!

اگر شما به یاری ما نشتابید پس چه کسانی به داد ما خواهند رسید؟! اگر کمک، یاری و اقدام‌های عملی شما امروز نباشد پس چه وقت خواهد بود؟!

ترس از رژیم های ظالم، این حالت خذلان، خالی کردن پشت برادران، رکود و بی‌تحرکی شما را توجیه نخواهد کرد.

آیا ما ناگزیر باید کشته شویم، له و لورده شویم، سوزانده شویم، زندانی شویم و بر علما، مبلغان و اندیشمندان سخت بیاید روزهایی در حمایت از برادران دینی خود زندانی شوند؟!

علما، مبلغان و اندیشمندان چرا علم کسب کرده‌اند؟! علمشان را برای چه هنگام آماده کرده‌اند اگر این روزها سخنی برای گفتن نداشته باشند و موضعی عملی نگیرند؟!

ای علمایی که به علم خود عمل می‌کنند..

این روزها روز عمل و تطبیق عملی علومی است که کسب کرده‌اید، این روزها روز آزمایش و امتحان شماست، این روزها محک آزمودن شماست؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ﴾

اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ در زمین بر پا خواهد شد.

…….

یکی از فعالان رسانه‌ای جنبش حماس، از انتشار این بیانیه ناراحت بود و نوشته بود : «چرا مجاهدان عزیز ما هنوز به این عالمانِ ذلیل و خودفروخته امید دارند؟»
او بعد از ساعاتی نوشت که شکر خدا این بیانیه را حذف کرده‌اند.

البته من جستجو کردم و دیدم اغلب رسانه‌های فعال، این بیانیه را منتشر کرده‌اند و دیگر امکان حذف آن نیست.
واقعاً این بیانیه، نقطۀ تاریکی در تاریخ امت خواهد بود که ثبت شده و آیندگان را از بدبختی و بهانه‌تراشی‌ها و دنیازدگی امروز علمای امت، آگاه خواهد کرد.

انتشار اسلام به زور شمشیر بوده است یا به فتح دل ها!؟

انتشار اسلام به زور شمشیر بوده است یا به فتح دل ها!؟

به قلم: رحیم بخش براهویی

اگر چند این شبه را مبارزین قلم بدست اسلام جواب گفته‌ اند ولی در اینجا میخواهم ادعای پروفیسوران و منتقدین دین مبین اسلام را از روی تاریخ و منطق بررسی نموده،تا ببینیم آیا ادعای شان واقعیت دارد و یا خیر!
این بحث را مختصرا در دو نکته(در موضع ضعف مسلمین و در موضع قدرت مسلمانان)بررسی می‌کنیم انشاءالله.
نکته اول- در حالت ضعف مسلمین(مکه مکرمه قبل از هجرت): پیامبر  ۱۳ سال در مکه مردم را روز و شب، پنهان و آشکارا به دین اسلام دعوت نمود،در این زمان نه خبر از شمشیر است و نه زور،بلکه مسلمانان به دعوت پیامبر اسلام را از جان و دل قبول نمودند و به آن پای‌بند باقی ماندند. اگر چند از طرف مخالفین دعوت پیامبر تحت فشار و عذاب های سختی قرار گرفتند از جمله پدر و مادر عمار(رض) بعد از شکنجه های گوناگون به شهادت رسیدند و لکن از ایمان خود نگشتند. و همچنین حضرت بلال(رض) را به روز گرم تابستان در صحرای سوزان عرب به روی ریگزار به پشت خوابانده و به روی سینه آن مبارک سنگ سوزان را می‌گذاشتند تا از ایمان خود منصرف شود ولی آنجناب نه تنها تسلیم آنها نه شد بلکه به ایمانش نیز افزوده شد و میگفت:(خدا یکیست،خدا یکیست.)
حالا سوال اینجاست، چرا کسانیکه ایمان آوردند و تحت فشار و عذاب های گوناگون‌ قرار گرفتند از ایمان خویش نگشتند تا به حدی‌ که از جان خود هم گذشتند.؟
پس به گفته شما اگر به زور ایمان آوردند(که البته چنین نیست) پس باید با همان زور شمشیر و عذاب های سخت و دردناک از ایمان خود منصرف میشدند، پس چرا از ایمان خود بر نگشتند؟
نکته دوم-در حالت قوت مسلمین(مستقر شدن پیامبر و یارانش  در مدینه منوره): پیامبر خدا بعد از هجرت به مدینه منوره قدرت سیاسی را به دست گرفت و با یهود پیمان نامه امضا نمود و در یکی از موارد آن تعهد نامه ذکر شده بود که هر کس می‌تواند مطابق دین خود عمل کند!
حالا باز هم می‌گویید اسلام به زور شمشیر پیش رفته، و مسلمانان عقیده خود را به دیگر ملل جهان به زور تحمیل نموده است؟ اگر راستگو هستید پس یک سند تاریخی بیاورید!
واگر منظور شما غزوات (پیامبر صلی الله علیه وسلم) است، پس باز هم شما در اشتباه هستید چون غزوات پیامبر خدا علت های متفاوتی داشت از جمله یکی آن علت دفاع از مدینه و دین آن مردم بود چنانچه رومی ها ۲ بار (غزوه تبوک و موته) خواستند بالای مدینه حمله کنند که در هر دو بار پیامبر خدا در مقابل آنها به فرستادن لشکر به منظور دفاع از جان،مال و دین مردم پرداخت.
آفتاب با دو انگشت کی شود پنهان!