وصیت‌نامه ماهر ذیاب الجازی تقبله الله، مجری عملیات گذرگاه الکرامه که 3 صهیونیست سکولار را به هلاکت رساند

وصیت‌نامه ماهر ذیاب الجازی تقبله الله، مجری عملیات گذرگاه الکرامه که 3 صهیونیست سکولار را به هلاکت رساند

«هذا الشبل من ذاک الأسد»«این شیر بچه فرزند آن شیر است»

“ماهر الجازی” انجام دهنده عملیات شهادت طلبانه گذرگاه “الکرامه” اهل قبیله “الحویطات” از روستای “أذرح” یکی از روستای استان “معان” است .

ایشان اهل همان قبیله‌ای هستند که شیخ “هارون الجازی” نیز اهل آن است ، شیخ یکی از برجسته‌ترین اشخاص قبیله “الحویطات” و از جمله مشهورترین فرماندهان داوطلب أردنی در جنگ سال 1948 میلادی بو.

شیخ هارون در ده‌ها نبرد از نبردهای قدس شرکت کرد که من جمله آنها می‌توان به نبردهای “باب الواد” ، “اللطرون” ، “دیر أیوب” و “جبال” اشاره کرد .         تـــقبـــلهــما اللــــه

اینهم وصیت این بچه شیر:

مادر و پدرعزیزم! مرا ببخشید و از من راضی باشید که به خواست خدا شهید خواهم شد و خداوند را از این بابت سپاس می‌گویم. از شما می‌خواهم مرا یاد نکنید، اما یادآور اقدامی که انجام می‌دهم باشید تا شاید جاودانه شود و به فرزندان امت عربی و به ویژه فرزندان اردن انگیزه دهد تا در برابر اشغالگران صهیونیست بایستند که فجیع‌ترین جنایت‌ها را علیه برادران و کودکان و زنان ما در غزه و فلسطین انجام می‌دهند.

به مناسبت پنجاه و هشتمین سالگرد درگذشت اندیشمند و نویسنده بزرگ اسلام سید قطب -تقبله الله-

به مناسبت پنجاه و هشتمین سالگرد درگذشت اندیشمند و نویسنده بزرگ اسلام سید قطب -تقبله الله-

قبل از صدور حکم دوستش به او می گوید:

– سید، فکر می‌کنی چند سال برامون ببرّن؟ یه سال یا دو سال؟

سید قطب: مگه بز دزدیدیم؟ این دینه صلاح جان!

سید قطب تقبله الله در مورد این حکام حاکم بر مسلمین هم درست گفت:

کسانی که با حق در جنگ هستند، غالبا نسبت به حق جهل ندارند، بلکه از حق بدشان می‌آید چون با هوی و هوس و امیال و خواهشات آنان در تضاد است و مانعی در مسیر شهوت‌های‌شان می‌باشد.
و این لشکرهای عربی که ‌می‌بینید برای دفاع از اسلام و مسلمانان نیست، بلکه برای کشتن شماست و حتی یک تیر هم به سوی یهود شلیک نمی‌کنند.

و نبرد میان مومنان و مخالفان‌شان، نبرد عقیده است و نه هیچ چیز دیگری .. و تنها ایراد مخالفان‌شان از آن‌ها ایمان‌شان است و تنها از اعتقاد و باور آنان است که خشمگین و ناراضی هستند .. این نبرد، نبرد سیاسی و اقتصادی و نژادپرستانه نیست .. که اگر می‌بود توقف آن و رسیدن به راه حل آسان بود .. بلکه جنگ عقیده است .. یا کفر یا ایمان .. یا جاهلیت یا اسلام.

و پرچمی که مسلمان از آن دفاع و حمایت می‌کند، پرچم عقیده است .. و وطنی که به خاطر آن جهاد می‌کند، سرزمینی است که در آن شریعت الهی اقامه می‌شود و زمینی که از آن دفاع می‌کند، دارالاسلام است که در آن  منهج اسلامی، منهج حیات است .. و هر تصور دیگری از وطن، تصور غیر اسلامی از وطن است که جاهلیت‌ها در آن می‌دمند و اسلام آن را نمی‌شناسد.

درگذشت شیخ استاد «محمد احمد الراشد» از شخصیت‌ها و نظریه‌پردازان بارز اخوان المسلمین

*مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا [الأحزاب: 23]*

*درگذشت شیخ استاد «محمد احمد الراشد» از شخصیت‌ها و نظریه‌پردازان بارز اخوان المسلمین*
*ایشان صاحب تألیفات بسیاری درباره دعوت و جنبش اسلامی و آموزه‌های دینی بودند که پس از عمری مجاهدت خستگی‌ناپذیر و پرورش نیروهای کارآمد در سن 86 سالگی در بیمارستانی در مالزی، صبح امروز دعوت حق را لبیک گفت.*
استاد شیخ عبدالمنعم صالح العلی العزی که به استاد محمد احمد الراشد معروف است در سال 1316 هجری شمسی در موصل عراق دیده به جهان گشود و پس از عضویت در اخوان المسلمین عراق تحت تعقیب حزب بعث قرار گرفت و ناچار شد به کویت هجرت نماید در آنجا با نوشته‌های خود به‌ویژه در فقه دعوت اسلامی و بیرون کشیدن سخنان و رهنمودهای گذشتگان امت از میان کتاب‌ها و بیان آنان به روش و اسلوب عصر حاضر، مدرسه جدید فکری بنا نهاد و به غنای مجله المجتمع کویتی افزود.
*استاد الراشد رحمه الله در دورانی که در کشورهای خلیج فارس بویژه در کویت و امارات به سر می‌برد به سازمان‌دهی و شکوفایی جماعت اخوان المسلمین این کشورها که پیش از ورود ایشان تشکیل‌شده بودند پرداخت و بسیاری از شخصیت‌ها و روشنفکران و نویسندگان کشورهای مختلف و بویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین شماری از شاگردان شیخ بن باز مفتی وقت عربستان از مدرسه فکری ایشان تأثیر پذیرفتند که به علمای جدد معروف گشتند و با روی کار آمدن بن سلمان بسیاری از این شخصیت‌ها همچون شیخ سلمان العوده و شیخ سفر الحوالی در زندان این رژیم به سر می‌برند.*
در دهه نود از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور امارات نیز تحت تعقیب قرار گرفت و ناچار شد این کشور را ترک کند
*استاد محمد احمد الراشد صاحب تألیف المنطلق است که دعوتگران بر اساس ان مسیر خود را برگزیده و موانع را با الهام از کتاب العوائق پشت سر گذاشته و معنویت را با کتاب الرقائق کسب می‌نمایند و جنبش تنظیمی و تشکیلاتی خود را برپایه کتاب المسار تنظیم می‌نمایند.*
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و عدم شرکت اعضای اخوان المسلمین عراق در این جنگ ستمگرانه گروهی از آنان  وارد ایران کردستان شدند و فعالیت‌های دعوی خود را آغاز کردند و باشخصیت‌های از کردستان ایران که متأثر از فکر اخوانی بودند تشکیلات اخوان المسلمین ایران را در کردستان و سپس مناطق سنی نشین کشور راه‌اندازی کردند.
سپس از طریق استاد محمد احمد الراشد با مکتب ارشاد و اخوان جهانی ارتباط برقرار کردند
استاد محمد احمد راشد برای تربیت نیروی اخوانی ایرانی  وکادرسازی اقدام به راه‌اندازی دانشکده‌ای بنام جامعه الدعوه الاسلامیه در دهه هفتاد در پاکستان نمود که دوره ان شش‌ساله بود ولی در سال‌های 1370 و 1371 به مدت دو سال با حضور جمعی از دانشجویان ایرانی برگزار و سپس تعطیل گردید.
از سوی دیگر باوجودی که جماعت اسلامی امام مودودی در شبه قاره هند مورد تأیید اخوان المسلمین است و در کشورهای شبه قاره هند فعالیت تشکیلاتی نمی‌کند، بااین‌حال ایشان دستور دادند تشکیلات اخوان المسلمین در بلوچستان پاکستان راه اندازی گردد.
با توقف جماعت اخوان المسلمین در ایران این برنامه‌ها نیز از اوایل دهه هفتاد متوقف شد.
*شبکه العربیه در برنامه‌ای در چند روز پیش با انتقاد از استاد راشد به عنوان بزرگترین نظریه‌پرداز اخوان المسلیمن از کتاب‌های «المسار و اصول الافتاء و الاجتهاد التطبیقی فی نظریات فقه الدعوه الاسلامیه-در چهارجلد» به عنوان خطرناک‌ترین کتاب‌های استاد راشد یادکرد که نگارنده را بر آن داشت  در این باره یادداشتی منتشر نماید*
(https://eitaa.com/Ikhwan_AlMuslimin)
(https://t.me/mseddiqdehvari)
*بی‌گمان درگذشت ایشان ضایعه‌ای غمناک برای جنبش اسلامی است چراکه او در طول زندگی خویش با تألیف کتاب‌های متعدد به کتابخانه اسلامی غنای تازه‌ای بخشید و با سفرهای متعدد در شرق و غرب جهان با سخنرانی ها در اردوهای تربیتی مفاهیم اسلامی را در عصر حاضر زنده نمود و بسیاری از دعوتگران معاصر خود را مدیون کوشش‌های دعوی ایشان می‌دانند.*
این‌جانب ضمن تسلیت به خانواده معظم و فرزندان بزرگوارش استادان بزرگوار عمار و حسن و دعوتگران اخوان المسلمین از خداوند متعال علو درجات برایشان مسألت دارم و ما و او را با انبیاء و صدیق و شهداو صالحین در بهشت جاودانش جمع نماید و چه نیکو دوستانی هستند

(محمد صدیق دهواری 6/6/1403)

جنایات صربهای سکولار و صهیونیستهای سکولار برگهایی از کارنامه ی سیاه سکولاریستها در برابر مسلمین

جنایات صربهای سکولار و صهیونیستهای سکولار برگهایی از کارنامه ی سیاه سکولاریستها در برابر مسلمین

به قلم: صدیق براهویی

اگر [ماجرای] بوسنی را نفهمی، غزه را نخواهی فهمید؛ نخست بوسنی را بفهمید تا غزه و آنچه در آن می‌گذرد را بفهمید و شگفت‌زده نشوید!
 نسل‌کشی‌ای را که صرب‌های سکولار  علیه مسلمانان بوسنی به راه انداختند، در آن ۳۰۰هزار مسلمان به شهادت رسیدند و ۶۰ هزار زن و دختر مورد تجاوز قرار گرفتند و یک و نیم میلیون نفر آواره شدند. 
 آیا آن‌را به یاد داریم؟
 یا فراموشش کرده‌ایم؟ 
 یا اصلاً چیزی در موردش نمی‌دانید؟! 
 مجری «سی. ان ان» در مورد سالگرد کشتارهای بوسنی صحبت می‌کند و از کریستیان امانپور خبرنگار معروف می‌پرسد:  آیا تاریخ تکرار می‌شود؟ 
 کریستیان ماریا هایده امانپور از شبکه “سی.ان.ان” در مورد سالگرد کشتارهای بوسنی اظهارنظر می‌کند:  این جنگ، یک جنگ قرون وسطایی، کشتار، محاصره و در گرسنگی و قحطی قرار دادن مسلمانان بود و اروپا حاضر به مداخله نشد و گفت: 
 این یک جنگ داخلی است!
 این ادعا، یاوه‌ای بیش نبود.
 هولوکاست حدود چهار سال به طول انجامید و در طی آن صرب ها بیش از ۸۰۰ مسجد را که قدمت برخی از آنها به قرن شانزدهم میلادی بازمی گشت، تخریب کردند و کتابخانه‌ی تاریخی سارایوو را به آتش کشیدند. 
سازمان ملل سکولار مداخله کرد و دروازه‌هایی را در ورودی شهرهای اسلامی مانند: گراژده، سربرنیتسا و زپا قرار داد، اما زیر محاصره و آتش بودند، بنابراین حفاظت سودی نداشت. 
 صرب‌های سکولار  هزاران مسلمان را در اردوگاه‌های کار اجباری قرار دادند، آنها را شکنجه کردند و گرسنه نگهداشتند تا اینکه مبدل به اسکلت شدند.
 وقتی از یکی فرمادهان صرب پرسیدند، چرا؟ 
 گفت: این‌ها گوشت خوک نمی‌خورند! 
 در روزگار قتل عام بوسنی، “گاردین” یک نقشه تمام صفحه منتشر کرد که موقعیت کمپ‌های تجاوز جنسی بر زنان مسلمان را نشان می‌داد؛ هفده اردوگاه بزرگ، که برخی از آن‌ها در داخل خود صربستان قرار داشت!
  صرب‌های سکولار به کودکان تجاوز کردند [حتی] به دختر بچه‌ی چهار ساله!
 گاردین گزارشی از آن حادثه‌ای المناک تحت عنوان:”دختربچه‌ی که گناهش مسلمان بودن بود” به دست نشر سپرد.
 راتکو ملادیچ قصاب، رهبر مسلمانان “زپا” را به جلسه دعوت کرد، سیگاری به او داد، کمی با او خندید، سپس به او حمله کرده و او را ذبح کرد.
در حق «زپا» و باشنده‌گانش جنایات زیادی را مرتکب شدند.
 اما معروف‌ترین جنایت، محاصره سربرنیتسا بود. سربازان بین‌المللی (سکولاریستها) تا دیروقت با صرب‌ها شب‌نشینی می‌کردند و می‌رقصیدند و عده‌ای از آن‌ها در ازای دریافت لقمه‌ای غذا با زن مسلمان در مورد شرف و عزت‌اش چانه‌زنی می‌کردند!
 صربهای سکولار به مدت دو سال سربرنیتسا را در محاصره داشتند. حملات توپخانه‌ای و بمباران یک لحظه هم متوقف نبود.
صرب‌های سکولار بخش بزرگی از کمک‌هایی را که به شهر می‌رسید به خود می‌گرفتند، سپس غرب تصمیم گرفت آن را به گرگ‌ها بسپارد؛ گردان سکولاریستهای هلندی که از سربرنیتسا محافظت می‌کرد با صرب‌های سکولار توطئه کرد و مسلمانان را تحت فشار قرار داد تا در ازای امنیت [جان شان] سلاح‌های خود را تحویل دهند! 
 مسلمانان پس از خستگی و عذاب، تسلیم شدند و پس از این‌که صرب‌های سکولار  اطمینان حاصل کردند، به سربرنیتسا حمله کردند، مردهای آن را از زنانش جدا کردند، دوازده‌هزار طبقه‌ی ذکور، اعم از مردان و کودکان را جمع کردند و همه را ذبح و مثله کردند. 
  از نمونه‌های مثله‌ای که انجام می‌دادند:
شخص صربی سکولار بالای مرد مسلمان می‌ایستاد و تصویری از صلیب ارتدوکس را در حالی‌که [مرد مسلمان] زنده بود بر روی او حک کرد (برگرفته از گزارش نیوزویک یا مجله تایم). 
 عده‌ای از مسلمانان از شدت دردی که می‌کشیدند، صرب را التماس می‌کردند که کار شان  را هرچه زودتر تمام کند! 
مادر دست صرب سکولار را می‌گرفت و از او التماس می‌کرد که تکه جگرش را ذبح نکند، [اما صرب] دستش را قطع می‌کرد، سپس گلوی فرزندش را جلوی چشمش می‌برید! 
 قتل عام در حال وقوع بود… 
اما ما می‌دیدیم، می‌شنیدیم، می‌خوردیم، خوش می‌گذراندیم و بازی می‌کردیم! 
 پس از کشتار سربرنیتسا، قصاب، رادوان کاراجیچ فاتحانه وارد شهر شد و اعلام کرد: سربرنیتسا همواره شهر صربی بود و اکنون به آغوش صرب‌ها بازگشت.
 صرب‌های سکولار به زن مسلمان تجاوز می‌کردند و او را مدت نُه ماه زندانی می‌کردند تا این‌که او زایمان کند.
چرا؟
 یک صرب سکولار  به یک روزنامه غربی گفت: ما از زنان مسلمان می‌خواهیم که نوزادان صرب به دنیا بیاورند. 
 ما بوسنی، سارایوو، بانیالوکا و سربرنیتسا را به یاد می‌آوریم
می‌گوییم و تکرار می‌کنیم: ما بالکان را فراموش نخواهیم کرد. 
 ما هرگز غرناطه را فراموش نخواهیم کرد. 
 ما هرگز فلسطین را فراموش نمی‌کنیم. 
 در سی‌امین سالگرد جنایت اروپای سکولار و صرب‌های سکولار و سازمان ملل سکولار در بوسنی می‌گوییم: فراموش نمی‌کنیم، نمی‌بخشیم و هرگز شعارهای مدارا، همزیستی و حقوق بشر سکولاریستها و سازمان ملل سکولار  را باور نمی‌کنیم. 
 در بحبوحه قتل‌عام‌ها در بوسنی، یک روزنامه فرانسوی نوشت: 
 از جزئیات آنچه در بوسنی می‌گذرد برای ما واضح شده است که فقط مسلمانان از فرهنگ زیبا و متمدن برخوردارند. 
 در اینجا ما باید موضع‌گیری‌های پطرس غالی سکولار را که در آن زمان دبیر کل سازمان ملل بود و آشکارا در کنار برادران صرب سکولار خود قرار داشت، با جوهر شرمندگی ثبت کنیم.
 اما پس از سی سال، ما درس نیاموختیم.
 ضمیمه لازم: صرب‌های سکولار  علما و ائمه مساجد و روشنفکران و تاجران را می‌کشتند و آن‌ها را می‌بستند و ذبح می‌کردند و در رودخانه می‌انداختند.هرگاه صرب‌های سکولار  وارد شهری می‌شدند، شروع به تخریب مسجد آن می‌کردند. 
یک مسلمان می‌گوید:وقتی صرب‌ها مسجد شهر را خراب می‌کردند، ما چاره‌ای جز آواره شدن از آن شهر را نداشتیم، زیرا مسجد از همه چیز ما نمایندگی می‌کرد!
 به یاد می‌آورم که یک روزنامه انگلیسی، نسل کشی مسلمانان در بوسنی را با این عبارت توصیف کرد: جنگی در قرن بیستم که به سبک قرون وسطایی انجام می‌شود!
 (پیامی برای شیفتگان تمدن غرب سکولار و حقوق بشر سکولار دروغینی که از آن با آب و تاب حرف می‌زنند)
 داستان‌های تاریخی برای خواباندن بچه‌ها تعریف نمی‌شود! بلکه به مردان گفته می‌شود تا بیدار شوند.
 این یاد بود برای یاددهانی نیست، بلکه برای پند و عبرت و دشمن شناسی است تا اینکه :

۱. اهل جماعت شویم و دست از تفرق برداریم

۲. به هیچ سکولار جهانی و منطقه ای و محلی اعتماد نکنیم و همه را دشمن بدانیم!

نکاتی از بیانیه حماس خطاب به علمای مسلمان

نکاتی از بیانیه حماس خطاب به علمای مسلمان

ای علمای بزرگوار..

ما در گردان‌های شهید عزالدین قسام -با صراحت تمام می‌گوییم- احساس می‌کنیم در دوران «رها شدن و تنها ماندنی» هستیم که پیامبر ﷺ از آن خبر داده است به گونه‌ای که از طرف نزدیکانی که امید نصرت و یاری از آنان می‌رفت رها شده‌ایم، «خودداری از یاری رساندن و خذلان» نه از جانب دولت‌ها و حاکمان و نه از جانب عموم مسلمانان، بلکه از جانب علما و دعوتگرانی امثال شما نیز در جریان است!!!

اگر شما به یاری ما نشتابید پس چه کسانی به داد ما خواهند رسید؟! اگر کمک، یاری و اقدام‌های عملی شما امروز نباشد پس چه وقت خواهد بود؟!

ترس از رژیم های ظالم، این حالت خذلان، خالی کردن پشت برادران، رکود و بی‌تحرکی شما را توجیه نخواهد کرد.

آیا ما ناگزیر باید کشته شویم، له و لورده شویم، سوزانده شویم، زندانی شویم و بر علما، مبلغان و اندیشمندان سخت بیاید روزهایی در حمایت از برادران دینی خود زندانی شوند؟!

علما، مبلغان و اندیشمندان چرا علم کسب کرده‌اند؟! علمشان را برای چه هنگام آماده کرده‌اند اگر این روزها سخنی برای گفتن نداشته باشند و موضعی عملی نگیرند؟!

ای علمایی که به علم خود عمل می‌کنند..

این روزها روز عمل و تطبیق عملی علومی است که کسب کرده‌اید، این روزها روز آزمایش و امتحان شماست، این روزها محک آزمودن شماست؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ﴾

اگر چنین نکنید فتنه و فسادی بزرگ در زمین بر پا خواهد شد.

…….

یکی از فعالان رسانه‌ای جنبش حماس، از انتشار این بیانیه ناراحت بود و نوشته بود : «چرا مجاهدان عزیز ما هنوز به این عالمانِ ذلیل و خودفروخته امید دارند؟»
او بعد از ساعاتی نوشت که شکر خدا این بیانیه را حذف کرده‌اند.

البته من جستجو کردم و دیدم اغلب رسانه‌های فعال، این بیانیه را منتشر کرده‌اند و دیگر امکان حذف آن نیست.
واقعاً این بیانیه، نقطۀ تاریکی در تاریخ امت خواهد بود که ثبت شده و آیندگان را از بدبختی و بهانه‌تراشی‌ها و دنیازدگی امروز علمای امت، آگاه خواهد کرد.

انتشار اسلام به زور شمشیر بوده است یا به فتح دل ها!؟

انتشار اسلام به زور شمشیر بوده است یا به فتح دل ها!؟

به قلم: رحیم بخش براهویی

اگر چند این شبه را مبارزین قلم بدست اسلام جواب گفته‌ اند ولی در اینجا میخواهم ادعای پروفیسوران و منتقدین دین مبین اسلام را از روی تاریخ و منطق بررسی نموده،تا ببینیم آیا ادعای شان واقعیت دارد و یا خیر!
این بحث را مختصرا در دو نکته(در موضع ضعف مسلمین و در موضع قدرت مسلمانان)بررسی می‌کنیم انشاءالله.
نکته اول- در حالت ضعف مسلمین(مکه مکرمه قبل از هجرت): پیامبر  ۱۳ سال در مکه مردم را روز و شب، پنهان و آشکارا به دین اسلام دعوت نمود،در این زمان نه خبر از شمشیر است و نه زور،بلکه مسلمانان به دعوت پیامبر اسلام را از جان و دل قبول نمودند و به آن پای‌بند باقی ماندند. اگر چند از طرف مخالفین دعوت پیامبر تحت فشار و عذاب های سختی قرار گرفتند از جمله پدر و مادر عمار(رض) بعد از شکنجه های گوناگون به شهادت رسیدند و لکن از ایمان خود نگشتند. و همچنین حضرت بلال(رض) را به روز گرم تابستان در صحرای سوزان عرب به روی ریگزار به پشت خوابانده و به روی سینه آن مبارک سنگ سوزان را می‌گذاشتند تا از ایمان خود منصرف شود ولی آنجناب نه تنها تسلیم آنها نه شد بلکه به ایمانش نیز افزوده شد و میگفت:(خدا یکیست،خدا یکیست.)
حالا سوال اینجاست، چرا کسانیکه ایمان آوردند و تحت فشار و عذاب های گوناگون‌ قرار گرفتند از ایمان خویش نگشتند تا به حدی‌ که از جان خود هم گذشتند.؟
پس به گفته شما اگر به زور ایمان آوردند(که البته چنین نیست) پس باید با همان زور شمشیر و عذاب های سخت و دردناک از ایمان خود منصرف میشدند، پس چرا از ایمان خود بر نگشتند؟
نکته دوم-در حالت قوت مسلمین(مستقر شدن پیامبر و یارانش  در مدینه منوره): پیامبر خدا بعد از هجرت به مدینه منوره قدرت سیاسی را به دست گرفت و با یهود پیمان نامه امضا نمود و در یکی از موارد آن تعهد نامه ذکر شده بود که هر کس می‌تواند مطابق دین خود عمل کند!
حالا باز هم می‌گویید اسلام به زور شمشیر پیش رفته، و مسلمانان عقیده خود را به دیگر ملل جهان به زور تحمیل نموده است؟ اگر راستگو هستید پس یک سند تاریخی بیاورید!
واگر منظور شما غزوات (پیامبر صلی الله علیه وسلم) است، پس باز هم شما در اشتباه هستید چون غزوات پیامبر خدا علت های متفاوتی داشت از جمله یکی آن علت دفاع از مدینه و دین آن مردم بود چنانچه رومی ها ۲ بار (غزوه تبوک و موته) خواستند بالای مدینه حمله کنند که در هر دو بار پیامبر خدا در مقابل آنها به فرستادن لشکر به منظور دفاع از جان،مال و دین مردم پرداخت.
آفتاب با دو انگشت کی شود پنهان!

زمانی که ما بزرگ بودیم چه اداب وعزتی داشتیم

زمانی که ما بزرگ بودیم چه اداب وعزتی داشتیم

کاتب: عبدالصمد براهویی

خالد بن ولید نامه ای رابه کسری پادشاه ایران نوشت وچنین گفت..
اسلام بیاور تا سالم بمانی والا مردانی رابه سویت روانه میکنم که مرگ را دوست دارند همانگونه که شما زندگی را..
زمانیکه کسری نامه راخواند نامه ای به پادشاه چین نوشت و از او تقاضای کمک و نجات کرد..
پادشاه چین جواب داد:
ای کسری من و مردانم توان مقابله با قومی را نداریم که اگر اراده کنند کوه را جابجا میکنند..
چه عزتی داشتیم..

آن زمان که بزرگ بودیم
➖➖➖

در دولت عثمانی..وقتی کشتیهای عثمانی ازجلوی لنگرگاههای اروپایی عبور میکردند..کلیساها از بصدا در آوردن ناقوسها خودداری میکردند ازترس اینکه مسلمین پیاده شده وآن شهر رافتح کنند…

آن زمان چه بزرگی ما داشتیم
➖➖➖
زمان حکومت عثمانی بردرب منازل دونوع کوبنده بود یک کوچک و یک بزرگ…
هرزمان کوبنده بزرگتر به صدا در میامد میفهمیدند که مردی پشت درب است پس مرد خانه برای باز کردن درب میرفت و هرزمان کوبنده ی کوچکتر به صدا در میامد میفهمیدند خانمی پشت در است پس خانم خانه برا گشودن درب منزل میرفت…
وهرزمان خانواده ای مریض داشتند بردرب منزل گل قرمزی آویزان میکردند تا مردم بدانند وصدایشان را بلند نکنند…

چه بسیار باعزت بودی
➖️➖️➖️
درشبی که لشکر صلاح الدین ایوبی برای فتح بیت المقدس خود را آماده میکرد… فرمانده بزرگ صلاح الدین ایوبی داشت به خیمه ها سر میزد ووارسی میکرد..ازاین خیمه صدای نمازخواندن اهلش میامد..دیگری اهل خیمه درحال ذکرکردن بودند..آنیکی درحال قرائت قرآن بودند..تا اینکه رسیدند به خیمه ای که ساکنینش خواب بودند..
به همراهانش گفت: بخاطر این خیمه شکست میخوریم..

چه اداب وعزتی داشتیم…….

یحیی السنوار؛ مردی از جنس احمد یاسین و هنیه

یحیی السنوار؛ مردی از جنس احمد یاسین و هنیه!

نویسنده: صهیب

بعد از شهادت اسماعیل هنیه -تقبله‌الله- چشم‌های دوست و دشمن خیرهٔ مجاهدین حماس شد، مسلمانان و انسان‌های آزادهٔ سراسر دنیا، منتظر این بودند که ببینند آرمان‌های شیخ احمد یاسین و اسماعیل هنیه به دست چه کسی می‌افتد، و در مقابل، دشمنان بی‌صبرانه منتظر این بودند که در چنین برههٔ حساسی، شاهد فروپاشی حماس و حماسیان باشند؛ زیرا فاصلهٔ میان فقدان یک رهبر تا تعیین رهبر جدید، یکی از بهترین مواقع برای بروز اختلافات، و سرانجام فروپاشی یک حرکت شناخته می‌شود، و چه‌بسا در چنین لحظاتی دولت‌های بزرگ نیز متأثر شده و خسارات جبران‌ناپذیری متوجهٔ‌شان می‌شود.

بنابراین، می‌توان گفت: حماس برههٔ بی‌نهایت حساسی را پشت سر گذاشت؛ برهه‌ای که خدای نکرده می‌توانست منجر به فروپاشی حماس شود و امید مردم مظلوم به ناامیدی تبدیل شود؛ اما چنین نشد و رهبر جدید هم در اوج اقتدار تعیین گشته و برای جهانیان معرفی شد، و این اقدام حماس، آن‌هم در زودترین فرصت، بیان‌گر این است که اختلاف را در میان‌شان مجالی نیست و هیچ‌گاه تن به آن نخواهند داد.

دشمنان غزه و فلسطین به گمان اینکه با حذف اسماعیل هنیه موفق به ایجاد ضعف و اختلاف در صفوف مجاهدین شده و سرانجام غزه را نیز از دست‌شان خواهند گرفت، اقدام به ترور هنیه نمودند، غافل از اینکه خداوند متعال با فرمودهٔ زیبایش: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» در این مورد فیصله نموده و جهت اتمام این نور، هیچ‌گاه کار دینش را بی‌سرپرست نمی‌گذارد و بنابراین، این‌بار یحیی السنوار را به عنوان سرپرست و رهبر جدید مجاهدین حماس تعیین نمود.

یحیی السنوار به عنوان یکی‌دیگر از مغزهای متفکر حماس، هم‌سنگر اسماعیل هنیه، تربیت‌یافتهٔ مکتب شیخ احمد یاسین -رحمه‌الله- و از طراحان عملیات گسترده و بی‌نظیر طوفان‌الاقصی شناخته می‌شود، و احساس خطری که اسرائیل از سوی وی خواهد کرد، کم‌تر از احساس خطرش از شهید هنیه نخواهد بود؛ زیرا سنوار دنباله‌رو دو بزرگ‌وار پیش از خود خواهد بود و این مورد را در سخن‌رانی اخیرش که فرمود: «با اسرائیل صلحی در کار نیست، فرجام این کار، یا پیروزی است و یا هم شهادت» به وضوح ثابت کرد، و این همان منهج شیخ احمد یاسین و اسماعیل هنیه است.

خلاصه اینکه از بارگاه خداوند متعال خواستاریم که به رهبر جدید حماس، ثبات قدم عنایت فرموده، و وی را باعث دل‌گرمی هرچه بیشتر مردم مظلوم فلسطین و غزه قرار دهد، و مجاهدین حماس را به رهبری ایشان، به پیروزی قطعی برساند. آمین.

اسلام چیست؟ آیا فقط نامی برای عبادت است؟

اسلام ربانی و اسلام آمریکائی

اسلام چیست؟ آیا فقط نامی برای عبادت است؟

کاتب: مولوی محمد تفی عثمانی

معروف است که چند نابینا برای اولین بار در زندگی، با فیلی مواجه شدند. همه از بینایی محروم بودند و طبق عادت، هر شخص بررسی می‌کرد تا با لمس کردن، شکل و قیافه‌اش را معلوم کند. چنان‌چه دست یکی به خرطومش خورد و دست یکی به دست فیل و دیگری به گوشش؛ وقتی مردم از آن‌ها پرسیدند که فیل چه شکلی است. اولی گفت مثل لاستیک پیچ خورده است؛ دومی گفت‌ نه، بلند است؛  سومی گفت نه، مثل یک برگ بزرگ است. هدف این که هر فردی که هر قسمتی از فیل را لمس کرده بود همان را فیل کامل دانسته و کیفیت آن را بیان نمود و حقیقت تمام فیل برای کسی مشخص نشد.
مدتی است که همان گونه که نابینا ها با فیل رفتار کردند ما با اسلام رفتار می‌کنیم. اسلام دین کاملی است که هدایات و آموزه‌های آن را می‌‌توان به شش حوزه مهم تقسیم کرد: عقاید، عبادات، معاملات، اجتماع، سیاست و اخلاق. هر یک از این شعبه ها جزء لاینفک دین است که نمی‌توان آن را از دین جدا دانست و نه به تنهایی می‌توان آن ها را دین کامل گفت، ولی عده‌ای، دین را فقط در حد عقاید و عبادات محدود کرده، بقیه‌ی شعبه‌ ها را در نظر نگرفته‌اند؛ عده‌ای به احکام معاملات تمرکز کرده و گفته اند که اسلام نظام اقتصاد رفاهی است و عده‌ای نیز آموزه‌های سیاسی آن را مورد مطالعه قرار داده و چنین باور نموده‌اند که مقصد اصلی دین سیاست است و همه‌ی بخش‌ها، تابع آن هستند یا در درجه ثانویه قرار دارند؛ اما گسترده ترین غلط فهمی در این زمینه‌، این است که دین فقط اعتقادات و عبادات است و ربطی به مسائل دیگر زندگی ندارد. برای دامن زدن به این امر، سه چیز سهم بسیار زیادی داشتند:
1- تسلط سیاسی قدرت های غیر اسلامی در جهان اسلام بود که کارایی دین از دفاتر، بازارها و موضوعات اجتماعی جامعه جمع شد فقط به مساجد و برخی جاها، در حوضه های علمیه محصور شد و زمانیکه تعالیم اسلامی در عرصه‌های دیگر زندگی، ادامه نیافت، به تدریج این ذهنیت به وجود آمد که دین فقط روزه و نماز است.
2- ذهنیت سکولار است که توسط نهادهای آموزشی امپریالیسم پرورش یافته است. براساس این ذهنیت، دین و مذهب فقط یک امر خصوصی زندگی فردی انسان است و هدف از توسعه و مرتبط ساختن آن به اقتصاد، سیاست و جامعه به معنای به عقب بردن عقربه‌ی ساعت است.
3- خود جامعه‌ اسلامی، با طرز عمل خود به وجود آورده است و آن این که بسیاری از مردم که به دین وابسته‌اند، در مقابل میزان اهمیتی که به عقاید و عبادات داده‌اند، یک دهم هم به معاملات و اجتماع و اخلاق اهمیت نداده‌اند، به هر حال از مجموع این سه عامل، این نتیجه بیرون آمد که آموزه‌های اسلام، در امور سیاسی، معاملات اجتماع و اخلاق بسیار عقب بماند و چنان بی‌اطلاعی در این زمینه افزایش یافته است که گویی آنها جزئی از دین نیستند. در این که عقاید و عبادات بخش اعظم دین هستند شکی نیست و  کم اهمیت جلوه دادن این امور، به هر نحوی که باشد، مرادف با خدشه دار کردن وجهه‌ی دین است. آن حضرت صلی الله علیه وسلم خود بنیاد دین را بر پنج چیز قرار داده اند؛ یکی از آن‌ها مربوط به عقاید است و چهار چیز مربوط به عبادات است. و آن کسانیکه از عقاید و عبادات صرف نظر کرده، تمام دین را اخلاق و اجتماع و معاملات می‌دانند، دین را به یک نظام مادی تبدیل کرده و تمام حسن و زیبایی آن را که وجه تمایز واقعی آن نسبت به سایر نظام‌های مادی است از بین برده‌اند. چیزی بدون آن، اخلاق، اجتماعیات و معاملات نیز جسمی بی‌‌روح و بنای بی بنیادی اختیار می نماید؛ اما این نیز واقعیتی انکار ناپذیر است که تعالیم دین منحصر به اعتقادات و عبادات نیست و تکلیف مسلمان تنها با روزه و نماز انجام نمی‌ شود. آن حضرت (صلی الله علیه و سلم) خود فرمودند: ایمان بیش از هفتاد شعبه است که بالاترین شعبه آن شهادت توحید است و پایین ترین شعبه‌ی آن دور نمودن چیز آزار دهنده از راه است. معاملات و امور زندگی اجتماعی و اخلاقیات، سنگین‌تر از شعبه‌ی عبادات است چرا که مربوط به حقوق العباد است و این اصلی مسلم است که خداوند متعال حق خود را با توبه معاف می‌کند ولی حقوق العباد تنها با توبه و استغفار بخشیده نمی‌شود. تنها دو راه برای بخشش آن‌ها وجود دارد: یا حق به حق‌دار رسانده شود یا خودش به رضایت خود معاف کند؛ لذا این شعبه دین اهمیت خاصی را می‌طلبد. سپس از میان سه شعبه‌ی معاملات، زندگی اجتماعی و اخلاقیات، بیش از همه، در شعبه‌ی زندگی اجتماعی بی‌توجعی صورت می‌گیرد آسیب‌های اجتماعی، سیلابی است که ما را فراگرفته است و تعداد زیادی ار تحصیل کرده ها بلکه دین‌دارانی هم که در دین‌داری بسیار شهرت دارند، آن قدر از این جنبه، غافل هستند که این آسیب‌های اجتماعی را گناه نمی‌دانند.  

برگرفته شده از کتاب: پاسخ به شبهات عصر حاضر؛ مفتی محمد تقی عثمانی(64)

اسماعیل هنیه کیست؟

اسماعیل هنیه کیست؟

به قلم: صدیق براهویی

“اسماعلیل عبدالسلام هنیه” مکنی به “ابوالعبد” در سال ۱۹۶۲ میلادی مطابق با سال ۱۳٤۰ شمسی در اردوگاه “مخیم الشاطی” در “نوار غزه” در “فلسطین” به دنیا آمد.

“اسماعیل هنیه” حدود شانزده سالگی با دختر عمویش “آمال هنیه” ازدواج کرد و آنها صاحب ۱۳ فرزند – هشت پسر و پنج دختر – شدند.

او در “دانشگاه اسلامی غزه”  تحصیل کرد، و با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عربی در سال ۱۹۸۷ میلادی فارغ‌التحصیل شد.

اقامتگاه ایشان “دوحه قطر” بود.

در سال ۱۹۹۷ میلادی به ریاست دفتر “حماس” منصوب شد.

“هنیه” در “انتخابات فلسطین” در سال ۲۰۰۶ میلادی پیروز شد و به این ترتیب دهمین نخست‌وزیر کشور فلسطین شد.

 “محمود عباس” در ۱۴ ژوئن ۲۰۰۷ میلادی “هنیه” را از سمت خود برکنار کرد، اما “هنیه” به عنوان منتخب مردم و برنده انتخابات به نخست‌وزیری خود در “نوارغزه” ادامه داد.

در سپتامبر ۲۰۱۶ میلادی، “هنیه” جایگزین “خالد مشعل” به عنوان رئیس دفتر سیاسی “حماس” شد.

او در ۶ مه ۲۰۱۷ میلادی به عنوان رئیس سیاسی “حماس” انتخاب شد.

او در ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، یک روز پس از مراسم تحلیف رییس جمهور ایران (دکتر مسعود پزشکیان)، در محل اقامتش، توسط رژیم “صهیونسیم غاصب اسرائیل” در تهران به شهادت رسید.

قال تعالی:

وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ [ابراهیم: ٤۲] یعنی: (ای پیغمبر!) گمان مبر که خدا از کارهائی که ستمگران می‌کنند بی‌خبر است. (نه، بلکه مجازات) آنان را به روزی حوالت می‌کند که چشمها در آن (از خوف و هراس چیزهائی که می‌بیند) باز می‌ماند.

قال تعالی:

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا [الاحزاب: ۲۳] یعنی: در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بوده‌اند در پیمانی که با او بسته‌اند. برخی پیمان خود را بسر برده‌اند (و شربت شهادت سرکشیده‌اند) و برخی نیز در انتظارند (تا کی توفیق رفیق می‌گردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد). آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند (و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکرده‌اند)..