نماز مسافر(۱)

نماز مسافر

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

الله متعال می فرماید  : يُريدُ اللهُ بِكُم اليُسْرَ ولا يُريدُ بِكُمُ العُسْرَ (البقرة – ١٨٥)
« الله متعال آسایش شما را می خواهد و خواهان زحمت شما نیست.»

همچنین دین اسلام دین آسانی و سادگی است و الله متعال به هیچ کس جز به اندازه توانائیش تکلیف نمی کند و هیچ گاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمی خواهد.

از آنجایی که در هنگام مسافرت احتمال مشقت و سختی وجود دارد، الله متعال در آن به دو امر اجازه داده است :
1⃣ قصر نماز: عبارت است از کوتاه نمودن نمازهای چهار رکعتی به دو رکعت. پس هنگام مسافرت فرد مسلمان می تواند، نمازهای ظهر و عصر و عشاء را به جای چهار رکعت آنها را قصر کند و به شکل دو رکعت بخواند.(نماز صبح و مغرب در سفر قصر نمی شوند و به همان منوال گذشته و همیشگی خوانده می شوند.)

قصر و کوتاه نمودن نماز در واقع نوعی تسهیل و راحتى الله متعال نسبت به بندگانش می باشد. مسافرت فرقی نمیکند چه نوع مسافرتی باشد؛ (مسافرت با ماشین هواپیما ،کشتی ،قطار، با حیوانات سواری و یا پیاده) هر نوع مسافرتی که باشد مادامی که گناه و معصیتی در آن نباشد، می توان نمازهای ٤ رکعتی را در آن قصر و کوتاه نمود.

2⃣ جمع و گردآوردن بین دو نماز: شخص مسافر جایز است که دو نماز را باهم در یک زمان جمع کند مانند جمع نمودن نماز ظهر و عصر باهم و همچنین نماز مغرب و عشاء باهم. آن دو نمازی که باهم جمع می شوند، باید در یک وقت مشخص و معین خوانده شوند و هرکدام جدای از دیگری، بلافاصله بعد از هم خوانده شوند، به عنوان مثال نماز ظهر خوانده شود و بلافاصله پس از آن نماز عصر خوانده شود، همچنین نماز مغرب خوانده شود، بعد نماز عشاء بلافاصله بعد از آن گزارده شود. جمع نمودن فقط مخصوص نمازهای ظهر و عصر باهم و مغرب و عشاء باهم می باشد و نمی توان به عنوان مثال نماز صبح و ظهر را باهم و یا عصر و مغرب را باهم جمع کرد و در یک زمان مشخص خواند.

ما در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هستیم، یاد بگیریم که از انسانها بخاطر خوب حرف زدن و زبانبازی بت نسازیم!

ما در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هستیم،  یاد بگیریم که از انسانها بخاطر خوب حرف زدن و زبانبازی  بت نسازیم!

به قلم: عبدالرحمن براهویی

نکته ای که خیلی از عزیزان در نظر نمی گیرند این است که ما بعد از اهل سنت بودن اهل جماعت هستیم.

اهل جماعت شدن یعنی در دارالاسلام در غیر معصیت الله تابع حاکمیت شدن و اهل این حاکمیت شدن ، چه در نظام اجرایی آن باشیم چه مثل امام احمد بن حنبل و امام ابوحنیفه و ابن تیمیه و…. شخصی عادی باشیم و حتی توسط این حاکمیت دچار مشکلات و محدودیتها و زندان و شکنجه هم شده باشیم.
راه امر به معروف و نهی از منکر در این حاکمیت هم باز و یک واجب است اما از کانال شرعی که اهل سنت و جماعت تعیین کرده اند نه اهل بدعت و فرقه بازها.
پس یاد بگیریم که منافع دارالاسلام را در نظر بگیریم نه منفعت طایفه، منفعت فامیل، منفعت شخصی!
اگر میدانی که با فرقه بازها و اهل تفرق سکولار و غیر سکولار آبی برای بلوچ و سایر اعضای دارالاسلام ایران گرم نمیشود و همچنان بخاطر حرف فلانی میخواهی اهل فرقه بازی و تفرق بمانی، تو منفعت طلبی! یعنی منفعت شخصی خودت را بر منفعت جمعی ترجیح دادی. در حالی که حتی خودت هم منفعتی نمیبری و تنها تابع هوای نفست شده ای و تو سوار خر توهمات تو خالی هستی! به همین سادگی.

عزیزان بیاییم منفعت دارالاسلام خود را در نظر بگیریم، بیاییم منفعت اهل جماعت شدن را درک کنیم.

بزرگترین منافع اهل جماعت شدن:
۱.حفظ اتحاد و همبستگی علیه دشمنان خارجی و مفسدین داخلی

۲. تلاش جهت تکامل و ارتقای این حاکمیت به آلترناتیو حکومت اسلامی بر منهاج نبوت

آیا این اهداف بزرگ را نادیده می گیری؟

نامه انتخاباتی ۲ هزار  و ۶۰۰ عالم اهل سنت به رهبر انقلاب اسلامی ایران

نامه انتخاباتی ۲ هزار  و ۶۰۰ عالم اهل سنت به رهبر انقلاب اسلامی ایران

صرفنظر از غوغاسالاری سکولاریستها و داروسته ی منافقین و دسته ای از جاهلین و فریب خورده های میان اهل سنت، اکثریت مطلق آگاهان اهل سنت بر این باورند که در دارالاسلام ایران رأی دادن حق مسلم و تکلیف هر ایرانی است و انتخابات پیش‌رو می تواند زمینه‌ساز فردایی پرافتخار برای همه ایرانیان باشد.

در این راستا حدود ۲ هزار و ۶۰۰ نفر از ائمه‌جمعه و جماعات و مدیران مدارس علوم دینی و علمای اهل سنت کشور در نامه‌ای به رهبر انقلاب اسلامی ضمن تجدید پیمان با آرمان های انقلاب و همچنین رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی، رای دادن را حق مسلم و تکلیف هر ایرانی دانسته و تاکید کرده‌اند:

به یقین انتخابات پیش رو زمینه‌ساز اقتدار و اراده ملت و زمینه‌ساز فردایی پرافتخار برای همه ایرانیان اعم از فارس و کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و لر و شیعه و سنی و پیروان ادیان الهی خواهد بود.

این نامه  را علمای اهل‌سنت از استان‌های کرمانشاه، هرمزگان، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، بوشهر، فارس، کردستان، گلستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و گیلان امضا کرده‌اند.

اینگونه فرزندت را با احادیث رسول الله بار بیاور

اینگونه فرزندت را با احادیث رسول الله بار بیاور

نويسنده: امانی جازيه
ترجمه: م. بهرامی

هرگاه موهای فرزند خود را شانه می‌کنید، برای شان بگویید، من این کار را به این خاطر می‌کنم که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هرکه موی دارد، به موی خود برسد». (به روایت ابو داود)

هرگاه به کودک خود عطر زدید، برایش بگویید این کار را به پیروی از این سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌کنید: «از دنیای شما زن و عطر به من شیرین و دلپذیر افتاده است و نماز روشنی چشم من است». (به روایت احمد)

هرگاه کودک تان به مکتب می‌رود، این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم را برایش یادآور شوید: «کسی که برای یاد گرفتن علم در راهی قدم بردارد، الله راه رسیدن به بهشت را برایش آسان می‌کند». (به روایت ترمذی)

زمانی که به سوی فرزند خود لبخند می‌زنید، برایش بگویید این کار را به پیروی از این سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام می‌دهید: «لبخند زدن به چهره‌ی برادرت، صدقه است». (به روایت ترمذی)

هرگاه از کودک خود تعریف می‌کنید، برایش بگویید که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «سخن نیکو صدقه است». (به روایت بخاری و مسلم)

وقتی از غذای خود به کودک خود می‌ریزید، برایش بگویید این کار را به پیروی از این سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌کنید: «اگر از دلو خود به دلو برادرت آب بریزید، صدقه است». (به روایت ترمذى)

هرگاه در جمع بزرگان نشسته هستید، از فرزند خود بخواهید احترام شان را حفظ کند، چرا که با این کار از این سخن پیامبر خود پیروی می‌کنیم: «از ما نیست کسی که به خرد را مهربان نباشد و به بزرگ ما احترام نداشته باشد». (به روایت احمد)

به همین ترتیب،  کودکان خود را به سنت و سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم پیوند دهید و احادیث را در مناسبت‌های گوناگون برای شان بیاموزید و با این کار، تخم محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم را در دل‌های شان بکارید.

‍ خداوند نعمتی و ثروتی یا ناداری و نقمتی را تغییر نمی دهد، و عزت یا ذلتی را دگرگون نمی سازد مگر زمانی که مردمان احساسات و درک و فهم و اعمال و افعال و واقعیت زندگانیشان را تغییر ندهند

خداوند نعمتی و ثروتی یا ناداری و نقمتی را تغییر نمی دهد، و عزت یا ذلتی را دگرگون نمی سازد مگر زمانی که مردمان احساسات و درک و فهم و اعمال و افعال و واقعیت زندگانیشان را تغییر ندهند

به قلم : سید قطب

سید قطب تقبله الله در تفسیر “في ظلال القرآن”،می گوید:

(إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم)  الرعد ۱۱

“خداوند حال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر این که آنان احوال خود را تغییر دهند.”

خداوند فرشتگان نگهبان و مراقب را به فرمان خود در پی مردمان روان می‌دارد تا هر تغییری را بپایند و دیده بانی نمایند که مردمان در دل و درونشان و در احوال و اوضاعشان پدید می آورند.

آنگاه خداوند تصرف و عملکرد خود را طبق آن تغییر درباره ی ایشان روا می‌دارد، چون خداوند نعمتی و ثروتی یا ناداری و نقمتی را تغییر نمی دهد، و عزت یا ذلتی را دگرگون نمی سازد مگر زمانی که مردمان احساسات و درک و فهم و اعمال و افعال و واقعیت زندگانیشان را تغییر ندهند.

آن وقت خداوند سبحان طبق تغییراتی که درونشان و کارهایشان پیدا کرده است، چیزی را تغییر می دهد که نصیبشان یا گریبانگیرشان بوده است، هرچند که خداوند میداند چه خواهند بود و چه خواهند کرد، پیش از این که چنین بشوند و چنین بکنند. و لیکن آنچه نصیبشان یا گریبانگیرشان می شود بر چیزی مترتب می گردد که از ایشان سر می زند، و با توجه با مردمان از حیث زمان، دنباله رو و پیامد عملکردشان می شود.

این حقیقتی است که مسئولیت سنگینی را بر دوش انسانها می گذارد.

برنامه اسلام بی‌نظیر و منحصر به فرد است، چون در هر نظام دیگری غیر از نظام اسلامی، عده ای از  انسان ها به صورت های مختلف عده‌ای دیگر را عبادت میکنند و تنها در برنامه‌ی اسلام است که همه ی انسانها با اختصاص دادن عبودیت به خداوند و با فرمانپذیری از خداوند و خضوع در برابر خداوند، از عبادت کردن  یکدیگر آزاد می شوند.

در اینجا راه ها از هم جدا میشوند و این بینش جدیدی است که میتوانیم آن را با دیگر آثار ژرفی که در حیات واقعی بشر به دنبال دارد به بشریت اعطا نماییم و همان دستمایه ای است که بشریت از آن بی نصیب می باشد.
زیرا  از تولیدات تمدن غربی و از تولیدات شرقی و یا غربی نبوغ اروپایی نیست.

ما بدون شک چیز تازه و بسیار کاملی داریم. چیزی که بشریت آن را نمیشناسد و نمیتواند آن را تولید نماید.!

اهمیت دشمن شناسی برای مسلمین

اهمیت دشمن شناسی برای مسلمین

به قلم: عبدالملک نارویی مکرانی

اگر به آیات اولیه سوره روم نگاه کنیم که در مکه نازل شدند متوجه خواهیم شد که آموزش و یادگیری دشمن شناسی مقدم بر آنهمه احکامی است که در مدینه نازل شدند.
به هر میزانی که در این ساحت دشمن خود را بشناسیم بیشتر اهل اسلام را دوست خواهیم داشت. با هر فکر و حزبی که باشند.

مشکل ما اینکه ایرادات و اشکالات اهل اسلام را بیشتر از کفر می شناسیم. تا زمانی که نتوانیم بین این دو امر توازن ایجاد کنیم نخواهیم توانست بویی حتی از گذشته داشته باشیم.

فقه توازن و موازنات به ما می گوید انتقاد هم باید باشد، تصحیح خطای دیگر مسلمانان نیز باید باشد اما نه با حقد و کینه، نا به ایجاد دشمنی، نه با بعض و دوری دلها. نه با فراموش کردن کفر و حیله های کفری و سکولاریسم

امروز جبهه هایی که میان ما مسلمین وجود دارد بدتر از جبهه‌ های کفر و ایمان است. با مراجعه با قلب خود به این واقعیت دست می یابیم.

زمانی که‌ مسلمین اهل جماعت و متحد بودند

زمانی که‌ مسلمین اهل جماعت و متحد بودند

نبرد بین امپراطوری فارس و روم 700 سال به طول انجامید، که در آن بیش از 1000 نبرد صورت گرفت …

  • تا اینکه خالد بن ولید آمد و هر دو امپراطوری را تنها در 4 سال در هم شکست.
  • در 15 نبرد دولت ساسانی مجوس را شکست داد تا اینکه دولتشان سرنگون شد.
  • و در 9 نبرد به وجود رومیان بعد از حضور هزار ساله‌شان در شرق، پایان داد.
  • این دو امپراطوری حتی در نبرد فراض که در سال 12 هجری قمری رخ داد با عددی نزدیک به 200 هزار جنگجو در ساحل فرات باهم بر ضد سپاه اسلام متحد شدند .. اما خالد بن ولید رضی الله عنه تنها با 15 هزار مجاهد بر آنها چیره شد. وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (8)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (8)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

  حالا این اهل سنتی که در معروف و غیر معصیت الله تابع الجماعه بودند و علاوه بر اهل سنت بودن اهل جماعت هم بودند و با ترک الجماعة مرتکب جرم ترک سنت نمی شدند با این سرمایه ای که از احادیث وجود دارد خودشان بعد از فروپاشی حکومت اسلامی بر منهاج نبوت به چند دسته ی مختلف کوچک و دو دسته ی عمده ی اهل «العلم» و اهل «الرای» تقسیم شده اند.

 بزرگان اهل فقه بین «العلم» و«الرأي» فرق می گذاشتند و به قرآن و حدیث می گفتند «العلم» و هر چه غیر از آن بود را «الرأي» می نامیدند. ابن حجر می گوید: و الحاصل اگر رأی مستند به نقل از قرآن و سنت باشد پسندیده است « وإن تجرد عن «العلم» فهو مذموم» و چنانچه از «العلم» جدا باشد ناپسند و مذموم است چنانچه حدیث عبدالله بن عمرو اشاره دارد که بعد از نبود «العلم» جاهلها با رای خودشان فتوا می دهند. [1]بر این اساس بود که به کسانی چون امام مالک می گفتند: أنت من أوعيةِ العلمِ.[2]

در دورانی این اهل «العلم» که پرچمدار مبارزه با غلاة بودند بیشتر بر احادیث و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم در تبیین آیات و اخبار به عنوان یکی از ادلة فقهی تمرکز می کردند و با این صفت هم معروف می شدند، چنانچه به یحیی بن سعید و امام مالک می گویند: «مالك أمير المؤمنين في الحديث»[3] و امام شافعی به «ناصرَ الحدیث»[4] و امام احمد بن حنبل به «إمامٌ في الحديث»  [5]مشهور می شوند و حدیث و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان بخشی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم دسته بندی می شود چنانچه: سيف الدين الآمدي می گوید: «و یَدخُلُ في ذلك أقوال النبي عليه السلام، وأفعاله وتقاريره»[6] در السنة، سخنان و کارها و تقاریر رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد می شود.

در این صورت به قول ابن منظور زمانی که در «أَدِلَّةِ الشَّرْعِ» گفته می شود: الكتاب والسنة، یعنی: القرآن والحديث.[7] و به قول ابن تیمیه: زمانی می‌گوییم اهل حدیث، فقط بر آنان که حدیث را شنیده و می نویسند و روایت می‌کنند، بسنده نمی‌کنیم؛… بلکه اهل قرآن هم، مورد نظرِ ماست.[8]

 پس اهل سنت یعنی اهل اسلام با تمام مذاهب و فرقه هائی که دارند و نزد اهل سنت و جماعت تمام ائمه ای که ضمن رعایت سنت بزرگ اهل الجماعة بودن در به کارگیری احادیث و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم این مسیر را طی کرده اند جزو اهل سنت محسوب می شوند و تبعیت از این احادیث تبعیت از هدایت و راهنمائی های نبوتی است که به صراط المستقیم راهنمائی می کند. [9] یعنی زمانی که عده ای چون ابن جوزی سختگیری های امام ابوحنیفه را در مساله ی پذیرش حدیث می بینند به او نمی گویند که اهل سنت نیست بلکه می گوید: «و لیس من اهل الحدیث»[10] او از اهل حدیث نیست؛ در حالی که حدیث یکی از ادله و منابع فقهی نزد امام ابوحنیفه[11] و شیعیان [12] و سایر مذاهب اسلامی بوده است. 

در این بخش: شخص می تواند حنفی، زیدی، مالکی، جعفری، شافعی، اهل حدیث و اهل رای و اشعری و ماتریدی و صوفی و غیره باشد و در عین حال اهل سنت، چون اهل سنت بودن یعنی اهل اسلام بودن؛ یا ممکن است یکی دارای یکی از این مذاهب فقهی و کلامی و مشربهای صوفیانه باشد و اهل جماعت نباشد و از این کانال ترک سنت کرده باشد؛ چون بر اساس تعریف و روشنگری رسول الله صلی الله علیه وسلم معیار اهل سنت بودن ترک نکردن الجماعة است. وَأَمَّا تَرْكُ السُّنَّةِ: فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[13] هر کسی که جماعت را ترک کند در واقع سنت را ترک کرده و اهل سنت نیست؛ هر چند که صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد که با زبان یا دست بر علیه الجماعة ی تولید شده در زمان عثمان و علی و حسن خروج کرده باشد.

امام بربهاری(ت: 329هـ) می گوید: اعْلموا! أنَّ الإسْلامَ هُوَ السُّنَّةُ، والسُّنَّةَ هي الإسْلامُ، ولا يقومُ أحدهما إلَّا بالآخر، فمِن السُّنَّة لزومُ الجماعةِ، ومَنْ رغبَ غير الجماعَة وفارقها؛ فقد خلعَ رِبْقةَ الإسْلامِ مِن عُنقه، وكانَ ضالًّا مضلًّا.[14] بدانید که اسلام سنت است و سنت نیز اسلام است، و یکی از آنها بدون دیگری سرپا و پابرجا نمی ماند، پایبند شدن و ملزم شدن به الجماعة از سنت است، کسی که به غیر از الجماعة رغبت پیدا کند و از الجماعة جدا شود طناب اسلام را از گردنش باز و رها کرده است و شخصی گمراه و گمراه گر و سرگردان و سرگردان کننده است. یعنی همان سخن عمر بن خطاب که می گوید: إِنَّهُ لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[15] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و طاعت، یعنی مسلمانی که آگاهانه، عمداً، به میل خودش و اختیاری از الجماعة فاصله می گیرد از «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» و «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» فاصله گرفته و بخشی از «الضَّالِّينَ» می شود؛ همان ضرار سازهائی که دنبال فرصتی جهت تولید تحزب و تفرق از الجماعة هستند. به همین دلیل است که فضیل بن عیاض رحمه الله می گوید: زمانی که یکی از اهل سنت را می بینم انگار یکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم را می بینم، چون تابع آثار اصحاب و متخلق به اخلاق اصحاب است انگار یکی از اصحاب است. زمانی هم که شخصی از اهل بدعت را می بینم انگار یکی از منافقین را می بینم، چون نفاق در بدعتها رشد می کند.[16]

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (8)”

از هرکسی که در دینمان از او بهره بگیریم آن شخص در آن مورد شیخ ماست

از هرکسی که در دینمان از او بهره بگیریم آن شخص در آن مورد شیخ ماست

ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «هر مُرده ای که اقوال و اعمال و آثارش به انسان برسد و او را سود دینی ببخشد، از این جهت شیخ اوست»

منبع: مجموع الفتاوى، ج 11، ص 512

آداب روز جمعه

آداب روز جمعه

*   گرفتن غسل

*  خواندن سوره کهف

*  عطرزدن

*  مسواک زدن

*  پوشیدن لباس پاک

*  صلوات فرستادن بر رسول الله

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد.