احیاء فقه الدعوه» میان حجت‌الاسلام امام محمد غزالی رحمه‌الله و داعی و نظریه‌پرداز معاصر: استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله (نقطه مشترک میان این دو)

بسم‌الله الرحمن الرحیم
«احیاء فقه الدعوه» میان حجت‌الاسلام امام محمد غزالی رحمه‌الله و داعی و نظریه‌پرداز معاصر: استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله (نقطه مشترک میان این دو)

کاتب: محمد خیر رمضان یوسف

مترجم: محمد صدیق دهواری


امام محمد غزالی رحمه‌الله در دوره سلجوقیان، هم‌زمان با جنگ‌های صلیبی علیه حکومت اسلامی زیست.
امام متوجه پراکندگی فکری و اختلاف نظر در میان طبقه تحصیل‌کرده روشنفکر جامعه اسلامی شد و از سوی دیگر هم‌زمان گروه‌های باطنی تقویت‌شده بودند و نیرنگ‌های خود را آشکارا بیان می‌داشتند تا اینکه نظام الملک وزیر سلجوقی را کشتند
علوم فلسفی و زیرشاخه‌های آن در جامعه اسلامی گسترش‌یافته بود و فرهنگ بیگانه و ناآشنایی برای جامعه اسلامی به ارمغان آورده بودند.
مروجان اندیشه فلسفی، شبهات و تردیدهایی را ضد فرهنگ و تمدن اسلامی و مبانی آن بیان می‌داشتند.
این‌چنین امام غزالی رحمه‌الله تصمیم گرفت علوم اسلامی راستین را با روش تربیتی درست که متناسب با زمان و بافرهنگ هر مسلمانی همخوانی داشته باشد، زنده نموده تا زندگی و آگاهی اسلامی را در میان مسلمانان تجدید نماید
و این‌چنین توانست بسیاری از اهداف خود را با نوشتن کتاب احیاء علوم الدین تحقق بخشد کتابی که
در طول سده‌ها یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌ها در میان مردم تبدیل شد.
در این روزگار نیز متوجه شدم، یکی از شخصیت‌های دعوت اسلامی با گام‌های گسترده و والا، پس از امام محمد غزالی رحمه‌الله از ایشان دنباله‌رویی می‌کند و این شخصیت استاد علامه «محمد احمد الراشد» رحمه‌الله است که به نظریه‌پردازی و پایه‌گذاری اصول دعوت و حرکت معروف و شناخته‌شده است.
به‌ویژه در کتاب‌های المنطلق(سرآغاز دعوت) و العوائق(بازدارندگان دعوت) هم‌چنین با ردیابی و جستجوی الرقائق(ره‌توشه زاهدانه) در میراث اسلامی برتری و ویژگی خاصی دارد.
بسیاری از الرقائق را جمع‌آوری کرد و آن‌ها را دسته‌بندی فرمود و در کتاب‌ها و آثار خود گنجاند تا جائیکه کتاب جداگانه‌ای با نام الرقائق تدوین کرد که هدف از آن تربیت و پرورش و پیوند (داعیان و اعضای جنبش اسلامی) با دینشان و میراث معنوی بود.
به این جهت آن را به این امر اختصاص داد تا از فرهنگ گمراه‌ و کمین کننده و کشنده غرب دوری گزینند و آنچه تقدیم می‌گردد، جایگزین قوی و نیرومند و پذیرفته‌شده و مناسبی برای جوانان باشد.
روش استاد محمد احمد الراشد ‌یک اسلوب و روش تربیتی محکمی است برای تربیت و پرورش اذهان و تزکیه نفوس، چراکه جوانان به گونه ویژه از راه رسانه‌های(غربی) در معرض حملات شدید و خشن به دین و فرهنگ و تاریخشان قرارگرفته‌اند تا در شک و تردید و شبهه بیفتند و جوانان را از فرهنگ اصلی‌شان دور سازند.
بنابراین جوانان نیازمند استحکام فکری و خردمندانه سازی فرهنگی هستند و این امر با برنامه‌ریزی دقیق و ریشه‌یابی با تقدیم علوم اسلامی به روشی آسان و سبکی والا و متمایز تحقق می‌یابد
از آخرین کارهایی که استاد محمد احمد الراشد رحمه‌الله انجام دادند و در زمان زندگی ایشان چاپ و منتشر نشد مختصر نمودن کتاب احیاء علوم الدین امام غزالی رحمه‌الله بود تا مناسب با زمان حاضر باشد و چکیده مواد قابل فهم و تأثیرگذار را در برگیرد و آن را (نقی الاحیا) نام‌گذاری فرمود و در سر تییتر نوشت: «احیا فقه الدعوه» و در پایین آن نوشتند:( الاحیاء بهترین سند در تربیت ایمانی و میراث اسلامی ما هست»
آنچه رحمه‌الله در پیشگفتار نوشته بودند، آمده است:
«آنچه من می‌بینم، این است (نقی الاحیاء) اکنون‌که متن شده است، مناسب و شایسته است که خطبه سخنرانان و داعیان در پیرامون این محور قرار گیرد و ابزاری برای اندرز و تشویق و ترساندن باشد
فرایند فعال‌سازی آموزشی و تربیت مستلزم آن است که داعی از اهل فقه در هر شهر و منطقه‌ای اقدام به مطالعه آن، حتی چندین بار نماید و وقت بگذارد تا به حفظ ایات و احادیث و روایات و سخنان پارسایان و نیکوکاران امت نزدیک شود تا مجموعه‌ای از داعیان با مواعظ و خطبه‌های قوی تربیت و پرورش یابند و معانی و مفاهیم ذکر و انابت و بازگشت زنده گردیده و در زندگی فردی و اجتماعی برای داعیان و همه مردم نمود یابد و نفس‌ها تزکیه و پاک‌شده و از فراموش‌کاری دور شوند و بر پایه الگوی میانه‌روی حرکت نمایند، بدون خستگی و زیاده‌روی و کوتاهی و فرسایش، چراکه داعیان و همه مؤمنین هیچ‌کدام از مسئولیت‌های زندگی و شغلی جدا نیستند و با وظایف کارشناسی در اصلاح خانواده خود کوشا هستند و از این وظیفه خود دست برنمی‌دارند و ازاین‌رو آن را تمرین می‌کنند تا پند یا اندرزها برای دیگران به بهترین وجه باشد که در آن نه زیاده‌روی باشد و نه کاستی و خطبه‌ها را برای دیگران با اسلوب نیکو بیان ‌داریم»
استاد راشد رحمه‌الله زندگی عملی طولانی داشت و رهبری بارز بود ازاین‌رو بیشترین تألیفاتش در دعوت بر پایه نظریه‌پردازی و تطبیق عملی و بیان حل مشکلات بود
این حق او بود که بر آنچه سبب تقویت عقل، باایمان راسخ ونفس پاک و طیب و قلب نرم‌خو باشد، تمرکز کند
چراکه بسیاری از اختلافات و بیماری‌های اجتماعی را ناشی از حاکمیت بی‌دینی سکولار نفرت برانگیز منحرف می‌دانست.
آنچه استاد راشد نوشته است و برای آن برنامه‌ریزی کرد، پس از تجربه و تمرین بود تا بازخوانی تدبیر امام محمد غزالی رحمه‌الله متناسب با روزگار و زمان ما باشد و آن احیاء علوم دین در قلوب برای برپایی و تثبیت ایمان و بالندگی فرهنگ اسلامی و تربیت و تهذیب نفس و بازنگری آگاهی و هم‌اندیشی در میان مسلمانان باشد.
و اگر این تربیت سخت‌گیرانه در نفوس و جان‌ها استقرار یابد و پایدار شود، اختلافات گسترده میان روشنفکران کاهش می‌یابد و آن چیزی است که جامعه از آن گلایه فراوان دارد و این آموزش و تربیت بهترین دارو برای حل اختلافات است

 بر سختی هایی که از قومت به تو می رسد صبر داشته باش چون جزا از جنس عمل است

 بر سختی هایی که از قومت به تو می رسد صبر داشته باش چون جزا از جنس عمل است

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

امروزه ما در میان بلوچهای ایران با دو آفت و مصیبت بزرگ دست و پنجه نرم می کنیم:

  1. آفت جاهلیت به مبانی شریعت الله و جایگزین شدن انواع تفکرات آلوده
  2. آفت وجود فرقه های متفرقی که به قتال الفتنه مشغول شده و جامعه را دچار ناامنی کرده اند به گونه ای که حتی عده ای از اینکه بر اساس منهج اهل سنت و جماعت بگویند ما در دارالاسلام ایران «اهل جماعت» هستیم و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام اطاعت و پیروی می کنیم هراس دارند.

به همین دلیل به دلیل جهالت و سر سختی و حتی لجبازی که در میان بعضی از قوم بلوچ ما وجود دارد عده ای گاه تحمل دعوت بر منهج اهل سنت و جماعت و صبر در این مسیر را ندارند، اما فراموش کرده اند که الله تعالی در مورد بادیه نشینان زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/97) بادیه‌نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدترین است و آنان بیشتر سزاوارند که از مقرّرات و قوانین چیزی بی‌خبر باشند که خداوند بر پیغمبرش نازل کرده است. خداوند آگاه ( از احوال بندگان، اعم از مؤمنان و کافران و منافقان، و) حکیم (در کار خود) است.‏

 به راستی که زندگی بر طبق اوامر اللّٰه در چنین جوامع جاهلیت زده ای هر روز بر غریبان سخت و سخت تر میشود. وقتی قوانین دنیا را بر خلاف قوانین رب قرار دادند، زندان دنیا روز به روز تنگ تر میشود؛ اما ای مومن : اگر در راه خشنودی پروردگارت رنجی را تحمل می‌کنی باید بدانی که جزا از جنس عمل است.

 جزا از جنس عمل است یعنی چه؟ یعنی هر رنجی که می‌کشی پاداشت هم از همان نوع است.

پاداش ترس، امنیت است (نور:۵۵)، پاداش نماز پنهان نیمه شب، پاداش پنهان است (سجده: ۱۶)، پاداش تنهایی آسیه، خانه‌ای است نزد پروردگار (تحریم: ۱۱) از اوج تنهایی به ناتنهاترین حالت ممکن!

تو رنج را تحمل می‌کنی اما همه چیز برعکس خواهد شد. زیباییش همین است که پاداش از جنس همان درد است. اگر پاداش بعد از ترس، امنیت باشد، پاداش غربت شاید یک آشنایی بزرگ باشد. مثلا آن «وحشة» یک دفعه بشود اُنس. همه بشوند همان‌هایی که نداشتی در زندگیت. یک دفعه آنقدر آشنا زیاد شود که فکر کنی در یک باغ از خودت افتاده‌ای. همه چیز برعکس می‌شود، همه چیز. تو تکثیر می‌شوی و غریبه‌ها می‌روند.

به این فکر کن که درمانت را از دردت ساخته‌اند. به این فکر کن که تو در غریب‌ترین حالت ممکن هستی، جنس انس بعد از چنین غربتی چقدر مرغوب است. شهرت است و آشنایی، بزمی است بزرگ و سقفی بلند، پر از چهره‌های آشنایی که داستانشان با تو یکی است و آنان هم دلتنگ تو بودند و شنوای داستانت. می‌توانی به درد خود بخندی؛ به دردی که پاداشت را از آن خواهند ساخت.

وقتی خداوند تو را برای خدمت دینش بکار میگیرد بدان که از قلب تو اطلاع دارد و تو را برای آن برگزیده است.

حتی انسان با اینکه انسان است در کار خویش از ابزار و اجناس بد و نامناسب استفاده نمیکند چه رسد به الله که الله است. پس بدان آنانی که در طریقی غیر از طریق الله قرار دارند، الله از قلبشان آگاه بوده به همین خاطر آنها را در این طریق و مسیر بکار نگرفته است.

مبادا به مولوی های رسانه ای عوام زده و افراد مشهور که در فکر چریدن بر مردم هستند حسادت کنی، زیرا اگر الله آنان را دوست میداشت در راه بندگی اش از آنان استفاده میکرد.

به میلیاردرهایی که اقدام به کارهای خیر نمی‌کنند حسودی مکن زیرا اگر الله متعال آنها دوست میداشت به انجام کارهای خیر سوقشان میداد.

به سختی هایی هم که قومت بر تو وارد می کنند صبور باش و از الله رجاء و طمع پاداش داشته باش.

قلبت را فقط به الله بده و دیگران را به این قلب دوست یا دشمن بدار

قلبت را فقط به الله بده و دیگران را به این قلب دوست یا دشمن بدار

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: من أحبَّ للهِ وأبغض للهِ وأعطَى للهِ ومنع للهِ فقد استكمل الإيمانَ [أبو داود 4681، والطبراني7613] کسی که به خاطر الله دوست داشته باشد و به خاطر الله بغض و کینه داشته باشد و به خاطر الله ببخشد و به خاطر الله منع کند، بدرستی که ایمانش کامل شده است.

پس قلبت را فقط به الله بده و با قانونی که الله در آخرین شریعتش به تو نشان داده به قلبت یاده بده که دیگران را با معیار الله دوست داشته باشد یا ….

 دکتر خالد السبت در کتاب اعمال القلوب می گوید:

هرگاه قلب به مخلوقی وابسته شد  بدون تفاوت بین اینکه آن مخلوق تکه سنگی باشد یا مَردی یا زنی یا مَرکَب سواری یا لباسی یا پول و مالی یا هر چیزی که باشد… . به واسطه‌ی آن عذاب داده خواهد شد، بدون شک…

الله متعال قلب را طوری طراحی کرده است  که به هیچ وجه شایسته نیست که به غیر الله تعلق پیدا کرده و وابسته‌ی آن شود… و قلب اصلاح نمی‌شود و آرامش نمی‌یابد مگر اینکه به خالق و معبود برحق خود تعلق پیدا کند… و هرگاه قلب به غیرِالله وابستگی پیدا کرد  با همان چیز عذاب داده خواهد شد… .

پس ای مومن، قلبت را به الله بده و با عینک شریعت الله به دیگران نگاه کن و برای اینکه بدانی دلت زنده ست یا مرده این را بدان: دل‌های زنده هرگاه ذکر پروردگار را فراموش کنند دچار دلتنگی و ترس می‌شوند و برای آنکه انس بگیرند الله را یاد می‌کنند؛ اما دل‌های مرده روزها و بلکه سال‌ها می‌گذرد و هیچ احساسی نمی‌کنند، این آزمایش زنده بودن یا مرگ دل است.

نگاه کن دلت به الله داده ای یا دیگران و دلت زنده ست یا مرده؟

پیامی به قومیت گراها و نژاد پرستان بلوچ و غیر بلوچ

پیامی به قومیت گراها و نژاد پرستان بلوچ و غیر بلوچ

به قلم: محمد اسامه

قومیت گرائی آفتی است که در عصر معاصر و با ورد تفکرات سکولاریستی به میان مسلمین دامن زده شد و کفار سکولار و اشغالگر خارجی و مرتدین سکولار محلی هم به آن دامن زده اند.

اما واقعیت این است که هرچیزی که معیار آن نژاد، وطن، مذهب و طریقه باشد از امور جاهلیت است چنانچه ابن تیمیه می گوید:

كُلُّ مَا خَرَجَ عَنْ دَعْوَةِ الْإِسْلَامِ وَالْقُرْآنِ: مِنْ نَسَبٍ أَوْ بَلَدٍ أَوْ جِنْسٍ أَوْ مَذْهَبٍ أَوْ طَرِيقَةٍ: فَهُوَ مِنْ عَزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ؛ بَلْ لَمَّا اخْتَصَمَ رَجُلَانِ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَقَالَ المهاجري: يَا لِلْمُهَاجِرِينَ وَقَالَ الْأَنْصَارِيُّ: يَا لِلْأَنْصَارِ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَبِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ وَأَنَا بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ؟ . وَغَضِبَ لِذَلِكَ غَضَبًا شَدِيدًا.[1]

ترجمه :هر شعاری و عملی که با اصل اسلام و قرآن فاصله بگیرد و معیار آن نژاد، وطن، مذهب و طریقه باشد از امور جاهلیت است؛ هنگامی که بین دو نفر از مسلمانان یک مهاجر و یک انصار مشاجره ای در گرفت و هر کدام گروه خود را به کمک طلبید، رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم فرمود:« أَبِدَعْوَی الجَاهِلیةِ وأنا بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ ». « آیا در حالی که من بین شما هستم فریاد جاهلانه سر می دهید؟» پیامبر صلی الله علیه وسلم با مشاهده ی این موضوع بسیار ناراحت شد.

پس تمام این فریادهای قومیت گرایانه و تمام این نعره های مذهبی در برابر سایر مذاهب اسلامی که تنها تولید تفرق و جنگ داخلی می کند همگی نعره های جاهلانه است که عده ای از مرتدین و دارودسته ی منافقین جهت رسیدن به اهدافی خاص آنها را سر می دهند و تعداد کثیری از مسلمین فریب خورده هم در این جاهلیت و حماقت از آنها تقلید می کنند.


[1] تفسیر ابن کثیر، ۱/۳۹۰ / نیز: مجموع الفتاوی، ۲۸/۳۲۸ ، ۳۲۹

نمی بینی درهای دنیا بررویت باز شده؟ در کدام مسیری؟

نمی بینی درهای دنیا بررویت باز شده؟ در کدام مسیری؟

به قلم: مولوی نذیر احمد بلوچ

گاهی در تاریخ می خوانیم که مثلاً فلان شاه را با پر طاووس باد یم زدند و خنک می شد اما الان کولرهایی که داریم که آن شاه در خواب هم نمی دید، یا یم خوانیمی که فلان شاه در گرما آب خنک داشت، اگر یخچالها و آبسردکننده های ما را می دید چه می کرد؟ و به همین شکل ما در زمینه حمل و نقل و امکانات زندگی چیزهایی داریم که هیچ بشری تا قبل از چند سال پیش حتی تصورش را هم نمی کرد اما ثمره چیست؟

مسلمانان تا سال 1858 میلادی بر هند (هند و پاکستان و بنگلادش) حکمرانی کردند که در آن برهه از زمان از جمله اقتصادهای برتر در جهان بشمار می رفت، و در تولید 25 تا 40 درصد از تولید جهانی سهیم بود که جمعیتش در آن زمان حدود 240 میلیون نفر بود سپس این دولت بعلت چند دستگی و تفرق و ازدواج سلاطینش با شاهزاده‌های هندو (و مشرک) رو به ضعیف شدن رفت.

پس از آن انگلیسی‌ها وارد هند شده و آن را در زیر سایه شرکتی به نام کمپانی هند شرقی اشغال کردند (تعداد جمعیت انگلیس در آن هنگام 25 میلیون نفر بود یعنی یک دهم جمعیت هند آن زمان تحت سیطره مسلمانان)، و بهادر شاه دوم را بعنوان مترسکی به نام شاه منصوب کردند که نامش در مساجد ذکر می‌شد و پول‌ها نیز به نام او دزدیده می‌شد و دستورها نیز به نام او امضا و صادر می شد، اما در حقیقت کارو بار حکومت در دست انگلیسی‌ها بود.

سپس انگلیسی قدرت را در اختیار هندوها قرار دادند و بهادر شاه و خانواده اش را دستگیر کردند، و فرزندان و نوادگانش را به قتل رساندند سپس او را به گرسنگی واداشته و سر بریده‌ی فرزندان و نوادگانش را بعنوان غذا در مقابل او قرار دادند، تا اینکه در زندان دار فانی را وداع گفت.

این همان مصداق بارز سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌باشد که عمرو بن عوف انصاری از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده که فرمودند: أَبشِرُوا وأَمِّلُوا ما يَسُرُّكُم، فوالله ما الفَقْرَ أَخشَى عليكم، ولكنِّي أَخشَى أنْ تُبْسَطَ عليكم الدُّنيا كما بُسِطَت على مَن كان قَبلكُم، فتَنافَسُوها كما تَنافَسُوها، وتُهْلِكَكُم كما أَهلَكَتهُم.[1]

مژده بر شما باد و امیدوار باشید به آنچه که شما را خشنود می کند، زیرا که به الله سوگند من بیم تنگدستی شما را ندارم ، اما بیم این را دارم که (درهای) دنیا بر روی شما باز گردد همانگونه که بر آنانی که قبل از شما بودند باز گشته بود ، و بر سر بدست آوردن آن رقابت کنید همانگونه که آنها رقابت کردند و (این رقابت بر سر دنیا و بدست فراموشی سپردنِ روز رستاخیز و آنچه که برای آن خلق شده‌ایم) شما را به هلاکت می‌برد همانگونه که آنها را به هلاکت برد.

اگر امروزه با چشم سر می بینی که مسلمین در غزه و ترکستان شرقی و آفریقا و پاکستان و غیره توسط آمریکا و سایر کفار قتل عام می شوند و تو  اهل جماعت نیستی و اهل تفرق شده و فقط تماشاچی شده ای  بدان یک جای کارت می لنگد و مسیرت را گم کرده ای. 


[1]  بخاری 6425

ای اهل سنت و جماعت بلوچستان: آینده متعلق به شماست

ای اهل سنت و جماعت بلوچستان: آینده متعلق به شماست

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

عده ای با وجود اینهمه جاهلیت و با وجود اینهمه تبلیغات رسانه ای احزاب مختلف سکولار و مرتد و با وجود اینهمه گروه و فرقه مسلح و غیر مسلح اهل بدعت و با وجود اینهمه مولویهای اهل بدعت و رسانه ای و منحرف در میان بلوچهای حنفی مذهب و با وجود اینهمه دزدی و نا امنی و قتل و کشت و کشتار دلشان لرزیده و فکر می کنند حرکت آنها با کندی پیش می رود و یا در این جامعه بی فایده است.

و یا چون اطرافیان آنها بیشتر از اهل بدعت و سرگردانان هستند و چند دوست مومن پراکنده در جاهای مختلف ایران و غیره دارند احساس تنهایی می کنند. امام احمد بن حنبل رحمه الله می گوید : من برادرانی دارم که سالی یک بار هم آن ها را نمی بینم اما به دوستیشان بیش از کسانی که هر روز می بینم اعتماد دارم! (الآداب الشرعیة ٢٨٣/٣)

به اذن سبحانه و تعالی هر چقدر هم که گرفتاری ها و امتحانات سخت داشته باشیم جز ایمانمان زیاد نمی شود.{ وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا }.[سوره اﻷحزاب: ۲۲]

و چون مؤمنان [لشکر] احزاب را دیدند، گفتند: «این [امتحان الهی و پیروزی نهایی‌اش] همان چیزی است که الله و پیامبرش به ما وعده داده‌اند و [حقا که] الله و پیامبرش راست گفتند» و [مشاهدۀ انبوه دشمن] جز بر ایمان و تسلیمشان [در مقابل پروردگار] نیفزود.

موسی از فرعون فرار کرد. وقتی به سمت دریا میرفت و مؤمنان به موسی گفتند: ای موسی دیگر جایی برای فرار نمانده است، ما به لب دریا آمده ایم.

ما هم مثل موسی در آن لحظه که گفت: «الله مرا تنها نمی گذارد» به منافقان و کفار هم همین را می گوییم…

هنگامی که آن دو گروه یکدیگر را دیدند یاران موسی گفتند: ما گرفتار شدیم و موسی گفت هرگز! الله با من است و قطعاً مرا هدایت خواهد کرد.

پس آینده ی این جامعه با اهل توحید و اهل سنت و جماعت است باذن الله و الله ما را تنها نمی گذارد.

اُثبُتُوا عَلَىٰ التَوۡحِيد وَالسُنَّة وَتَشَبَّثُوا بأَصۡلِهِمَا 

وَانصُروا أهۡلهُمَا وَاهۡجِروا الشِركَ والبِدۡعة

واكۡفِروا بأصۡلِهِمَا وجَاهِدُوا أَهلَيهِمَا..

فَإن عِشۡتمۡ فَأَنتُمُ الأَعِزَّة ، وَإن مِتُّمۡ فلَكُمُ الجَنَّة بِإِذنِ الله

هدف نزدیک مجازی ها و احزاب سکولار ناسیونالیست و قومیت گرای محلی

هدف نزدیک مجازی ها و احزاب سکولار ناسیونالیست و قومیت گرای محلی

کاتب: بالاچ عُمَرزهی

از نگاه اسلام شناسنامه و عامل هویت بخش انسانها عقاید آنهاست نه نژاد و زبان آنها؛ به همین دلیل الله تعالی انسانها را به کافر و مومن تقسیم کرده و بعد از آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم کفار آشکار میان انسانها را نیز به 5 دسته ی اصلی : آشکارِ: «1- الَّذِينَ هادُوا  2- وَ الصَّابِئِينَ 3- وَ النَّصارى‌ 4- وَ الْمَجُوسَ 5- وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا»(حج/17) تقسیم کرده است.

در عقیده ی اسلامی فرقی بین اقوام و زبانها وجود ندارد و سرزمینی هم که این مومنین را دور هم جمع می کند و وطن آنها می شود «دارالاسلام»است  که قانون اساسی آن بر اساس اسلام است  و رهبر ان هم مسلمان است. در اینجا فرق ندارد این حاکم دارای چه مذهب اسلامی است مهم این است مسلمان باشد و مهم هم نیست که قانون اساسی بر اساس کدام مذهب اسلامی باشد.

در اینجا اولین هدف نزدیک سکولاریستها(= مشرکین= احزاب) این است که این انسجام را با معرفی کردن هویتی جعلی نژادی از بین ببرند و هویت عقیدتی و جهانی مومنین را تبدیل به هویتی جعلی نژادی و محلی و بومی کنند تا با تجزیه ی مومنین به راحتی آنها را تحت حاکمیت خود قرار دهند.

در عصر حاضر کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار محلی بسیار تلاش کردند که این طرح را در ایران و افغانستان نیز پیاده کنند اما انقلاب در ایران و افغانستان پیروز شد و دارالاسلام ایران و امارت اسلامی افغانستان که همه ی اقوام و مذاهب اسلامی در آنها مشارکت داشتند شکل گرفت و کفار سکولار جهانی و منطقه ای و بومی از اینکه این قیامها تبدیل به جنگهای محلی و منطقه ای بکنند شکست خوردند.

تبدیل کردن انقلاب و جهاد اسلامی به حرکتی قومی و نژادی و جدا شدن از بدنه ی یکپارچه ی مسلمین که همه ی مومنین این انقلاب و این دارالاسلام را انقلاب خود و وطن خود ندانند یعنی حرکت در مسیر اهداف کفار و پذیرش شکست برای خود و تقدیم پیروزی به کفار سکولار داخلی و اربابان خارجی آنها.

پس فریب شعارهای نژادپرستان و قوم پرستان و حتی مذهب گرایان کوتاه فکر را نخوریم . هویت ما و شناسنامه ی همه ی ما اسلام و عقیده ی اسلامی ماست و وطن ما دارالاسلام.

ای بلوچ حنفی مذهب چرا اینهمه کشتن جاهلانه؟

ای بلوچ حنفی مذهب چرا اینهمه کشتن جاهلانه؟

به قلم: ماهدیم بلوچ

گاهی انسان فکر می کند چرا در میان این بلوچهای حنفی مذهب اینهمه آدم ربائی و بعد کشتن و انتقام گیری های جاهلانه و ریختن خون همدیگر عادی شده است؟

تمامی این جنایات و بسیاری دیگر از مفاسد به دوری این حنفی مذهبها از قرآن و احادیث صحیح رسول الله و سخنرانی های مرجئه گونه ی مولوی ها بر می گردد.

عقیده ی مرجئه گری با تعریف غلطی که از ایمان دارد  دروازه های انواع مفاسد اخلاقی و رفتاری را بر روی مسلمین باز می کند و تنها راه پاک کردن جامعه از انحرافات بستن این دروازه ها با نابود کردن و باطل کردن عقاید مرجئه ی این مولوی هاست که خودشان هم در کنار احزاب سکولار و مرتد و فرقه های مختلف مسلح و غیر مسلح بخشی از معضل بلوچهای حنفی مذهب شده اند.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: «كُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَغْفِرَهُ إِلاَّ مَنْ مَاتَ مُشْرِكًا أَوْ مُؤْمِنٌ قَتَلَ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا».[1] شاید خداوند تمام گناهان را ببخشد؛ به جزء کسی که سکولار(مشرک) مرده، یا مومنی که مومن دیگری را به عمد به قتل رسانده باشد.

حتی رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنْ آمَنَ رَجُلا عَلَى دَمِهِ فَقَتَلَهُ، فَأَنَا بَرِيءٌ مِنَ الْقَاتِلِ، وَإِنْ كَانَ الْمَقْتُولُ كَافِرًا»[2] مردی که تامین جانی داشته باشد و کسی او را بکشد، من از قاتل بیزاری میجویم؛ اگر چه مقتول کافر باشد.

به همین دلیل است که می بینیم رسول الله صلى الله عليه وسلم می فرماید: لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ، مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا؛[3] انسان مومن تا زمانی در دینش از گشایش -و توفیق بهره مندی از بخشایش الله و شفاعت شفاعت کننده ها و پاک شدن گناهان با انجام عمل صالح و غیره – برخوردار است که خون حرامی نریزد. عبدالله بن عمر نیز می گوید: إِنَّ مِنْ وَرَطَاتِ الأُمُورِ، الَّتِي لاَ مَخْرَجَ لِمَنْ أَوْقَعَ نَفْسَهُ فِيهَا، سَفْكَ الدَّمِ الحَرَامِ بِغَيْرِ حِلِّهِ[4]. از مهلکه ها و ورْطه های نابودی انسان که هیچ راه نجاتی از آن نیست ریختن نابجای خونی است که حرام شده است.

لازم می دانم در مورد حدیث (لا يحل دم امرئ مسلم إلا بإحدى ثلاث) شرحی بیاورم:

عن عبد الله بن مسعود رضي الله تعالى عنه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: (لا يحل دم امرئ مسلم إلا بإحدى ثلاث: الثيب الزاني، والنفس بالنفس، والتارك لدينه المفارق للجماعة)، رواه البخاري ومسلم.

توضیح حدیث: ریختن خون مسلمان جایز نیست مگر در یکی از سه مورد

از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه می فرمایند: از رسول خدا صلی الله علیه و  سلم شنیدم که می فرمود: لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، يَشْهَدُ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأَنِّي رَسولُ اللهِ، إلَّا بإحْدَى ثَلاثٍ: الثَّيِّبُ الزَّانِي، والنَّفْسُ بالنَّفْسِ، والتَّارِكُ لِدِينِهِ المُفارِقُ لِلْجَماعَةِ.[5] ریختن خون مسلمان جایز نیست مگر در یکی از سه مورد:

  1. شخص متأهلی که زنا می کند،
  2. قصاص کشتن در مقابل کشتن
  3.  و کسی که دین خود را ترک کرده و از اجتماع و امت اسلامی جدا می شود

این هم حدیث صحیح است؛ ای بلوچ مسلمان: به من بگو آن کسی که او را می کشی کدام یک از این جرمها را مرتکب شده است؟

بعد: اگر مرتکب هر یک از این جرمها نیز شده باشد مگر حاکمیتی نیست که این حکم را اجرا کند؟

پس: دست از جهالت و حماقت بردار اگر خودت را اهل سنت و جماعت می دانی، اگر اهل بدعت و جاهلیت هستی و به قییامت خودت اهمیت نمی دهی و نسبت به الله بی حیا، هر چه می خواهی انجام بده.

از ابو مسعود انصاری رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأولَى: إذَا لَمْ تَسْتَحي فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ»[6]يکی از سخنانی که مردم از پيامبران گذشته دريافته اند، اين است که: اگر حيا نداری، هر عملی که می خواهی انجام بده.


[1]  سنن ابی داوود باب فی تعظیم قتل حدیث 4272 / الألباني، صحيح أبي داود:4270

[2]  السيوطي، الجامع الصغير:8252 / الألباني، صحيح الجامع :6103/ الألباني، صحيح الترغيب :3007

[3]  بخاری ۶۸۶۲

[4]  بخاری ۶۸۶۳

[5] مسلم 1676

[6]  بخاری 6120

ای بلوچ اهل جماعت: فتنه ی این فرقه ها و احزاب و «اسلام آمریکائی –صهیونی جدید» را جدید بگیر

ای بلوچ اهل جماعت: فتنه ی این فرقه ها و احزاب و «اسلام آمریکائی –صهیونی جدید» را جدید بگیر

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

اگر می بینی که احزاب مختلف سکولار و مرتد نزدیک به 80 سال است در بلوچستان پاکستان ما مسلمین بلوچ را به بدترین شیوه های مختلف سرکوب و متفرق و قتل عام کرده اند و اگر می بینی که نزدیک به چند سال است مرتدین سکولار در میان بلوچهای ایران هم زمزمه های تشکیل احزاب مختلف سکولار را در میان بلوچهای مسلمان می زنند و اگر می بینی «اسلام آمریکائی –صهیونی جدید» در قالب رسانه ای و مجازی آن به شدت در لباس مولوی و غیره در حال فعالیت است بدان که فتنه ای در راه است.

به زبان ساده، «اسلام آمریکائی –صهیونی جدید» یعنی امثال مولوی نقشبندی که علناً با بازنشر اخبار صهیونیستهای جنایتکار و با مشغول کردن مسلمین به مسلمین در جبهه ی آمریکا و صهیونیستها قرار گرفته است و به جبهه ی این جنایتکاران خدمت می کند یا سایر گروههایی که به حامیان جهاد فلسطین ضرباتی وارد می کنند.

از امام احمد بن حنبل می پرسند آیا الان مردم در داخل فتنه هستند؟ امام احمد جواب می دهد: وإنْ كانَ، فإنَّما هي فتنةٌ خَاصةٌ ،فإذا وقع السَّيفُ عَمَّتِ الفتنةُ.[1] اگر هم باشد، فتنه خاص است، اگر به جنگ مسلحانه کشیده شد الفتنه فراگیر و عمومی می شود. با عمومی شدن این الفتنه ها عموم مردم در آن می افتند ، وَالْفِتْنَةُ إِذَا وَقَعَتْ عَجَزَ الْعُقَلَاءُ فِيهَا عَنْ دَفْعِ السُّفَهَاءِ… الفتنه زمانی که اتفاق افتاد عاقلان از دفع و دور کردن احمقها عاجز می شوند، کار فتنه همین است، وَهَذَا شَأْنُ الْفِتَنِ، همچنانکه الله تعالی می فرماید: وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (انفال/25) از فتنه ای پرهیز کنید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌شود که از میان شما ظلم و ستم می‌کنند، و بدانید که الله دارای مجازات شدید است.‏[2]

چگونه باید از این فتنه پرهیز کرد؟ علاوه بر اهل الجماعة بودن باید در این زمینه هم مثل سایر موارد با امر به قوانین شریعت الله و نهی از مخالفت با قوانین شریعت الله از وقوع چنین بلا و مصیبتی جلوگیری کرد قبل از آنکه بر اثر سهل انگاری و نظاره گر بون ما و بر اثر این جرم اجتماعی و خیانت سکوت ما این بلا و مصیبت و فتنه عمومی شود و کار از کار بگذرد و هر چه از الله دعا کنیم دعای ما قبول نشود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَتَأْمُرُنَّ بالْمَعْرُوفِ، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ.[3] سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، یا امر به معروف و نهی از منکر می کنيد، یا بيم آن می رود که به زودی الله عذابی از سوی خود بر شما فرود آورد و آنگاه او را به فرياد می خوانيد اما دعای تان قبول نمی شود. و زمانی که الفتنه (در مکانی) اتفاق می افتد کسی از آلوده شدن به آن سالم نمی ماند مگر کسی که الله از او محافظت و نگهداری کند. وَإِذَا وَقَعَتِ الْفِتْنَةُ لَمْ يَسْلَمْ مِنَ التَّلَوُّثِ بِهَا إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ.[4]

به امام احمد بن حنبل گفته شد: شخصی است که روزه (مستحب) می‌گیرد، نماز (مستحب) می‌خواند و به اعتکاف می‌نشیند، و دیگری در مورد اهل بدعت افشاگری می‌کند، کدام یک در نزد شما محبوب‌تر است؟ گفت: اگر نماز خوانده، روزه بگیرد و اعتکاف کند، به خودش فایده می‌رسد، اما در افشا کردنِ اهل بدعت، عموم مسلمانان بهره‌مند می‌شوند و این بهتر است. می‌گوید: سودرسانیِ به عموم مردم، ‌از جنس جهاد فی سبیل الله است. چرا که پاک کردن راه دین، منهج یا روش و شریعتِ الهی و دفعِ تجاوز سرکشان، بر مسلمین فرض کفایه است. و اگر الله ـ افرادی را برای دفع ضررِ این اهل بدعت قرار نمی داد، دین به تباهی کشیده می‌شد. فساد آنان از فساد دشمن که به خاک ما حمله می‌کند به مراتب بیشتر است؛ زیرا دشمنی که به خاک مسلمانان حمله می‌کند، در ابتدا قلب‌ها و دینداری را به فساد نمی‌کشد مگر کم‌کم و در گذر زمان. اما این افراد اهل بدعت از همان ابتدا دل‌ها را فاسد و تباه می‌کنند[5].

پس زندگی آبرومندانه و عزیز و پایدار برای ما بلوچها  فقط با اهل جماعت شدن و پرهیز از این فرقه ها و با امر به معروف و نهی از منکر بر اساس منهج صحیح اهل سنت و جماعت هست غیر از این مگر اینکه ثبات موقتی وجود داشته باشد…!

با وجود اینهمه فرقه و حزب مسلح و غیر مسلح متفرق که بخشی از دلها و خانواده ها و مردم را اشغال کرده اند فریب آرامش این روزها و ثبات شرایط را نخورید..; ، فقط کافی است تجربه بلوچستان چرکستان را نگاه کنید، پیروز کسی است که مردان را آماده می کند، تجهیزات را آماده می کند، رهبران را ایجاد می کند و منتظر میدان نبرد است.برای هیچ موقعیتی ماندگاری نیست و ظالم و اشغالگری که زمین را گرفت و آبروی آن را زیر پا گذاشت و بر اجساد کودکان لگدمال کرد، ماندگار نیست.

این واقع شدنی هست، این یک حقیقت است. بگذارید روزهای ما آماده سازی برای چیزهای بعدی باشد.


[1] السنة لأبي بكر الخلال، ج 1 ص 132- 133 رقم 89

[2] ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية، ج 4 ص 315- 316

[3] الترمذي، سنن الترمذي 2169 / البغوي، شرح السنة 7/357 /  آلبانی صحيح الترمذي 2169- صحيح الجامع 7070- هداية الرواة 5068

[4]  ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية ج 4 ص 343

[5] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۲۸ ص ۲۳۱ – ۲۳۲.

اهل جماعت و جهاد شدن مشقت دارد اما…

اهل جماعت و جهاد شدن مشقت دارد اما…

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

دیروز فرقه های اهل بغی که به قتال الفتنه مشغول هستند در راسک و خاش و نیکشهر چند نفر از مردم بلوچ و نیروهای امنیتی را به قتل رساندند. این فرقه های اهل تفرق هر کدام خودشان را معادل جماعت می دانند و خودشان و افرادشان را اهل جماعت .

اهل جماعت با آنکه برای همه ی مردم بلوچ ما لفظی آشنا است اما نه تنها معنی صحیح آنرا نمی دانند بلکه عملا در برابر آن نیز قرار گرفته اند به همین دلیل حتی جهت تعریف این اصطلاح اهل سنت و اهل جماعت بر اساس 4 مذهب باید سختی های زیادی را تحمل کنی تا به یکی که به فرقه بازی و تفرق دلخوش شده است بفهمانی اهل جماعت شدن یعنی چه؟

حذيفه بن يمان رضي الله عنه می گويد: مردم از رسول الله صلي الله عليه و سلم در مورد خير سؤال مي كردند؛ ولي من از شر و بدي از ایشان مي پرسيدم تا مبادا به آن گرفتار شوم.مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي.عرض كردم :اي رسول الله، ما در جاهليت و شر بوديم! الله اين خير را براي ما فرستاد، آيا بعد از اين خير و هدايت شري خواهد آمد؟ در جواب فرمود: بله، گفتم: آيا بعد از آن شر، خير خواهد آمد؟ فرمود: نَعَمْ، وفيهِ دَخَنٌ، بله، لیکن در آن نوعي آلودگي وجود دارد.عرض كردم: آلودگي آن در چيست؟ فرمود: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ، قومي خواهد آمد كه به غير از هدايت من، ديگران را راهنمايي مي كند، برخي از کارهای شان خوب ومعروف و برخي ديگر از کارهایشان زشت و منكر است؛ گفتم: آيا بعد از آن خير، شري خواهد آمد؟ فرمود : نَعَمْ، دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا، بله، دعوتگراني هستند كه بر دروازه هاي جهنم قرار دارندهركس دعوت آن ها را بپذيرد او را در آن مي اندازند؛ عرض كردم: اي رسول الله، آن ها را براي مان توصيف نماييد؟ فرمود: هُمْ مِن جِلْدَتِنَا، ويَتَكَلَّمُونَ بأَلْسِنَتِنَا، آن ها از جنس ما هستند و با زبان ما سخن مي گويند (یعنی با نام اسلام و با ادبیات اسلامی و در قالب مبلغ و دعوتگر خود را نشان می دهند)؛ گفتم اگر آن ها را درک نمودم چه دستوري به من مي دهيد؟ فرمود: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ، با جماعت مسلمانان و امام شان باش.گفتم: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ، اگر مسلمانان جماعت و امام نداشتند؟ فرمود: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ[1] در آن صورت از همه ی آن گروه ها و فرقه ها دوري کن اگر شده تنه ی درختي را محکم بگير تا مرگت فرا رسد، و تو بر همان حال باشی .

پس اهل جماعت شدن یعنی دوری از فرقه های مختلف، و در دارالاسلام، در غیر معصیت الله تابع حاکمیت شدن و انجام وظایف شرعی دیگر چون امر به معروف و نهی از منکر در تمام سطوح، اما بر اساس منهج صحیح اهل سنت و جماعت.  

بیان همین حدیث اگر برای مومنین آگاه ساده باشد اما برای اهل تفرق بسیار سخت است و برای دعوتگر اهل جماعت تولید غم و اندوه و خستگی می کند اما این را بدانیم که زدودن غم و اندوه و سختیها از ثمرات تقوی است، خداوند متعال می فرماید:

  • وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ (طلاق/3)
  • وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (طلاق/2)

هر کس به الله توکل کند و به الله اعتماد داشته باشد الله برایش کافی است و هر کسی از الله پرهیز کند الله راه نجات (از هر تنگنائی) را برای او فراهم می سازد. و چه بسیار است مشقتها و سختیهایی است که در مسیر اهل جماعت شدن و جهاد وجود دارد، لذا بر تو لازم است که تقوای خدا رعایت نموده که همین تقوی در موقع شدت و سختی تو را به خاطر خواهد سپرد و به تو کمک خواهد نمود، خداوند متعال می فرماید:﴿ فَاذْكُروني أذكر كم،﴾، یعنی پس مرا یاد کنید تا من نیز شما را یاد کنم

و رسول الله – صلى الله عليه و سلم – می فرماید: ﴿احفظ اللهَ تَجِدهُ أمَامَكَ، تَعَرَّفْ إِلَيْهِ فِى الرَّخَاءِ يَعْرِفُكَ فِى الشَّدَّةِ﴾ یعنی، بیاد خدا باش، او را در برابر خود می یابی در هنگام فراخی خدا بشناس تا در سختی ها ترا بشناسد.

با توکل بر الله «اهل جماعت» شو حتی اگر مثل امام ابوحنیفه و احمد بن حنبل و ابن تیمیه و… اهل جماعت شده باشی و از این فرقه بازها دوری کن و به سرزنش جاهلین و بخصوص دارودسته ی منافقین هم اهمیت نده، تو تنها مسئول اعمال خودت هستی و اینکه بگوئی به خاطر مردم فلان کار شرعی را انجام ندادم نزد الله عذر نیست.


[1] متفق علیه / أخرجه البخاري 3606 / ومسلم 1847/ وابن ماجه/ صحيح الجامع 2994