چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (6)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (6)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

با دقت در منابع شرعی متوجه می شویم که در مورد رهبریت و امراء الجماعة هم ظوابط و شروطی وجود دارد:

  1. این اطاعت کردن از رهبر دارالاسلام و«3ابزار» در معروف است نه در گناه و معصیت: لا طَاعَةَ في مَعْصِيَةٍ، إنَّما الطَّاعَةُ في المَعروفِ.[1]رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می فرماید: السَّمْعُ والطَّاعَةُ علَى المَرْءِ المُسْلِمِ فِيما أحَبَّ وكَرِهَ، ما لَمْ يُؤْمَرْ بمَعْصِيَةٍ، فإذا أُمِرَ بمَعْصِيَةٍ فلا سَمْعَ ولا طاعَةَ.[2] بر شخص مسلمان حرف شنوی و اطاعت در اموری که دوست دارد یا از آن کراهت دارد و بدش می آید، وظیفه و حقی است بر گردنش، تا زمانی که به معصیت امر نشده است. زمانی که به معصیت امر شد، نه حرف شنوی کند و نه اطاعت کند.

امام شوکانی (وفات1250ق)  در مورد امام الجماعه و دارالاسلام که اشتباهاتی مرتکب می شود مثل تمام اهل سنت و جماعت بر این باور است که بر اساس احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم باید به صورت پنهانی نصحیت شود نه به صورت آشکار و عمومی و نباید کاری انجام شود که حاکم الجماعة و دارالاسلام به واسطه ی آن کار خوار و سبک شود، و با توجه به اینکه احادیث متواتری در عدم قیام بر علیه حاکم ظالم وجود دارد: ولكن على المأموم أن يطيع الإمام في طاعة الله، ويعصيَه في معصية الله؛ فإنه لا طاعَةَ لمخلوقٍ في مَعصيةِ الخالقِ.[3] بر زیر دستان واجب است که در اطاعت از الله از امام اطاعت کند، و در معصیت و سرپیچی از الله از امام سرپیچی کند؛ در این صورت و بدون شک اطاعتی برای مخلوق در معصیت و گناه از خالق وجود ندارد.

حتی زمانی که حاکم  و امیر به معصیت و سرپیچی از الله دستور می دهد کسی مانع از بیان و رد دادن بر چنین منکری نیست که رهبر و حاکم و امیر به آن دستور داده است، البته اگر شخص تمام جوانب را سنجیده[4] و این توانائی را در خود می بیند که حاکم و مسئولی را امر به معروف و نهی از منکر کند، به قول ابن عباس در پاسخ به کسی که در این زمینه از او راهنمایی خواسته بود: ذلك الذي تُريد؟ فكن حينئذٍ رجلاً.[5] این چیزی است که می خواهی؟ در این صورت مرد باش.

  • نسبت به ظلمهائی که رهبر دارالاسلام و الجماعة تولید شده توسط «3ابزار» مرتکب می شود قاعده همان قاعده ی عام عدم تکیه و نزدیکی به ظالمین « وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» (هود/113) است و رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می فرماید: «أَلَا مَنْ وَلِيَ عَلَيْهِ وَالٍ، فَرَآهُ يَأْتِي شَيْئًا مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، فَلْيَكْرَهْ مَا يَأْتِي مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، وَلَا يَنْزِعَنَّ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ»[6] بدانید کسی که امیری بر او باشد، و سپس امیرش را در حالی ببیند که عمل معصیتی را انجام می دهد، آن معصیت را زشت و بد بداند و هرگز دست از طاعت نکشد [از جماعت جدا نشود و برای خودش فرقه و حزبی تشکیل ندهد]

شخص مومن علاوه برعدم همکاری با رهبر ظالم دارالاسلام و «3ابزار»، لازم است با دوری و کنار گیری و پرهیز از این ظلمها و معصیتها، حکیمانه و صبورانه در مسیر رفع این ظلمها نیز کوشش کند به شرطی که عمل ما در مبارزه با این ظلمها و مفاسد منجر به ظلم بزرگتر و مفسده ی بزرگتری چون شرک تفرق و سستی و بی ابهتی «فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ» (انفال/46) و تضعیف الجماعة و دارالاسلام در برابر دشمنان و یا انهدام دارالاسلام و تسلط «کفار6گانه»ی آشکار و حتی دارودسته ی منافقین بر مومنین نگردد و مانع تکامل و ارتقای الجماعة ی کنونی به مراحل بالاتر نگردد چون: لا يَجُوزُ دَفْعُ الْمَفْسَدَةِ الْقَلِيلَةِ بِالْمَفْسَدَةِ الْكَثِيرَةِ. تلاش جهت کنار زدن یک مفسده ی کوچک که منجر به جایگزین شده مفسده ی بزرگ شود جایز نیست.

 در اینجا و در این حالت ضرورت و ناتوانی در برداشتن منکر با دست و با تحمل این حاکم و نظام فاسد مسلمان بر الجماعة و دارالاسلام «دفع الأفسد بالفاسد» شده و «تحمل أَخَفَّ الضررين و أَخَفَّ الْمَفْسَدَتَيْنِ و أهونَ الشرينِ لِدَفْعِ أَشَدِّهِمَا»[7]صورت گرفته است. یعنی فاسدتر و ضررمند تر و بدتر از این را با او که خودش هم فاسد و بد است عوض کرده ایم. ما بدون شک خواهان مصالحی هستیم اما باید بدانیم که در هر حال: «دَرْءُ المَفَاسِدِ مُقَدَّمٌ عَلَى جَلْبِ المَصَالِحِ» دفع مفسده مقدم و سزاوارتر از جلب مصلحت است.

  • در شریعت تنها یک الجماعة با یک رهبر مشروعیت دارد و بیعت برای اولین رهبر و امام الجماعة و دارالاسلام است نه برای سایرینی که ممکن است بعد از این امام و به موازات آن تولید شده باشند مگر در حالتی اضطراری و از روی ناچاری چون صلح حدیبیه و تشکیل جماعت پارتیزانی ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: كانَتْ بَنُو إسْرائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأنْبِياءُ، كُلَّما هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وإنَّه لا نَبِيَّ بَعْدِي، وسَيَكونُ خُلَفاءُ فَيَكْثُرُونَ. قالوا: فَما تَأْمُرُنا؟ قالَ: فُوا ببَيْعَةِ الأوَّلِ فالأوَّلِ، أعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ؛ فإنَّ اللَّهَ سائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعاهُمْ.[8]«بنی اسرائيل را پيامبران رهبری می كردند. هرگاه پيامبری فوت می كرد، پيامبری ديگر جانشين او می شد. ولی بعد از من پيامبری نخواهد آمد؛ البته پس از من خلفای بسياری می آيند». صحابه گفتند: ای رسول خدا، به ما چه دستور می دهی؟ فرمودند: «شما به ترتيب با هرکس که ابتدا بيعت کرديد، به بيعت خود وفا نماييد و سپس حقّ آنها را به جا بياوريد؛ و حق تان را از الله بخواهید، زيرا الله ايشان را درباره ی زيردستان و حقوق آنها بازخواست خواهد کرد».

از عبد الله بن مسعود روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: سَتَكُونُ أثَرَةٌ وأُمُورٌ تُنْكِرُونَها، قالوا: يا رَسولَ اللَّهِ، فَما تَأْمُرُنا؟ قالَ: تُؤَدُّونَ الحَقَّ الذي علَيْكُم، وتَسْأَلُونَ اللَّهَ الذي لَكُمْ.[9] بعد از من خود گزینی (خود پسندی) و اموری پدیدار می‌شود که برای شما نا آشنا است. گفتند: یا رسول الله چه امر می‌کنی، هر گاه یکی از ما آن را دریابد؟ فرمود: حقی را که بر شماست، ادا نموده و آن حقی را که خود دارید از خداوند طلب کنید.

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (6)”

مولوی عبدالحمید گرامی: در حالی که مردم بلوچ و مدرسه مکی نیازمند است چرا خرج میلیاردی برای یک عمل ساده؟

مولوی عبدالحمید گرامی: در حالی که مردم بلوچ و مدرسه مکی نیازمند است چرا خرج میلیاردی برای یک عمل ساده؟

به قلم: مجیب الرحمن بلوچ (دانشجو)

عمل انژیوگرافی عمل ساده ای است که حتی در سراوان و زاهدان که متخصصین حاذق بلوچ اهل سنت وجود دارند و در تمام شهرهای دارای بیمارستان انجام می شود، در کنار این، ایران در تهران و اصفهان و شیراز دارای متخصصین بین المللی است که از کشورهای عربی و غیر عربی همسایه به این بیمارستانها مراجعه می کنند، اما مولوی عبدالحمید مدیر و امام مسجد مکی راهی یک بیمارستان خصوصی در کشور سکولار ترکیه با هزینه ی دلاری می شود.

مولوی عبدالحمید به راحتی و با هزینه ی اندک دولتی می توانست مثل تمام مردم بلوچ و غیر بلوچ ایران عمل آنژیو را انجام دهد، اما با وجود اینهمه مشکلات اقتصادی مردم بلوچ و بخصوص مدرسه مسجد مکی زاهدان به همراه ده نفر از نزدیکان و آشنایانش با بلیطهای هواپیمائی فرست کلاس و هواپیماهای لوکس به ترکیه می رود که تنها هزینه ی رفت و برگشت هواپیمای هر نفر بیشتر از 30میلیون تومان تمام شده است .

هزینه ی خوراک این چند نفر به همراه مولوی هم روزانه چند ده میلون تومان تمام شده، هزینه ی بیمارستان خصوصی ترکیه هم بر اساس دلار محاسبه شده است و در مجموع، این سفر مولوی عبدالحمید بیشتر از ده میلیارد تومان هزینه داشته است.  

این کار مولوی عبدالحمید من را یاد کار دختر لاریجانی انداخت که ایران را رها کرده و رفته در انگلیس درس فقه و معارف اسلامی را بخواند.

مولوی گرامی با آنکه با برنامه های حساب شده ی رسانه ای، عوام فریب خورده نمی خواهند این تبذیرهای شما را بینند اما روشنفکران اهل سنت و جماعت بلوچستان به دقت هم سخنان شما را و هم رفتار شما را زیر نظر دارند و در تاریخ این ملت نوشته خواهد شد که شما چگونه دسته هائی از این مردم ستمدیده را بازی داده اید، اما این را هم بدان که این بازی موش و گربه ی رسانه ای هم که در قالب سخنان متناقض به راه انداخته ای روزی تاریخ مصرفش تمام می شود.

اهل سنت و جماعت بلوچ بیدار است هر چند با وجود این فشار اجتماعی ناشی از رسانه های مختلف داخلی و خارجی و جهل عوام بلوچ، صدای اهل سنت و جماعت مثل صدای خطبای رسانه ای به گوش همگان نمی رسد اما آینده ی بلوچستان متعلق به بیداری اسلامی و این جوانان و مردم اهل سنت و جماعت بلوچ است.

وظیفه ی انقلابی ما در این مرحله: بیدار کردن شیران اندکی است که یا مجهز به منهج صحیح اهل سنت و جماعت هستند یا می خواهند مجهز شوند، نه هزاران گوسفندی که هر یک در آغل یک مولوی و مُلا رفته اند و به شیردادن و مطیع شدن عادت کرده اند.

بر اساس فقه حنفی: آیا بین دین و سیاست رابطه‌ای وجود دارد یا خیر؟

بر اساس فقه حنفی: آیا بین دین و سیاست رابطه‌ای وجود دارد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

یکی از خوبی‌های دین اسلام، جامعیت آن است؛ زیرا تمام جنبه‌های زندگی(عبادات، اعتقادیات، معاملات، معاشرت، اقتصاد، سیاست و…) در آن لحاظ شده و برای تمام ابعاد زندگی بشر، برنامه دارد و این نکته امتیاز آن بر سایر ادیان است؛ زیرا سایر ادیان به‌غیر از دین اسلام، پاسخگوی مسایل و مشکلات پیروان خود نیستند بلکه همواره با بُن بست مواجه‌اند. اما دین اسلام با توجه به گستردگی‌اش، پاسخگوی تمامی مسایل بوده و برای هر مشکلی راه چاره‌ای دارد. همانگونه که خداوند متعال در کلام پاکش به این مورد اشاره می‌کند:[الیوم أکملت لکم دینکم  و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا]

   اگر تعریفی درست از سیاست در ذهن داشته باشیم، نه تنها دین، بلکه یک فرقه و حزب و حتی یک فرد را بدون سیاست تصور نخواهیم کرد. چون سیاست، یعنی: نظم و انتظام بخشیدن به امور. پس کدام جامعه و حزب و فرد است که از نظم و انتظام مستغنی باشد؟

ابن خلدون، متفکر و سیاستمدار مالکی می‌گوید:«انسان ناگزیر از عضویت در اجتماع است و در هر اجتماعی به ناچار باید به وسیله حاکم، سیاستی بکار بسته شود تا نظم و ترتیب در آن اجتماع بر قرار گردد؛ حال اگر حکمران، قانون آسمانی را اجرا کند… چنین سیاستی را سیاست دینی می‌گویند…»[1] و طبق تعریف لغت دانان، سیاست یعنی: راهنمایی مردم جهت اصلاح‌شان به طرف راه درست و کامیابی در دنیا و آخرت و این کار عموم پیامبران بوده است. و جناب رسول اکرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ بزرگترین و موفق‌ترین سیاستمدار تاریخ می‌باشند که همواره از طرف مسلمانان و حتی از طرف خود مستشرقین و دانشمندان مورد مدح غرب هستند و حتی برخی از اصحاب ایشان نیز معروف به سیاستمداراند.

   به هر حال برای سیاست تعریف‌ها و اقسام مختلفی ذکر کرده‌اند که مفهوم همه یک چیز می‌باشد.

چه‌بسا گاهی احوال جامعه جهت بهبودی بیشتر چنان ایجاب می‌کند که باید از تندی و تعزیر و تبعید کار گرفت، تا با این روند بتوان جامعه را مهار کرد و امور آن را سامان‌ داد، البته زمانیکه سیاست ظالمانه و به دور از انصاف نباشد. بنابراین هنگامی‌که سخن در تایید سیاست است مراد همان سیاست شرعی است نه هر سیاستی دیگر که منشأ آن هوا و هوس باشد. چنانکه حضرت مولانا محمد عمر سربازی-رحمه الله- در این‌باره می‌فرمایند:

«اولا سیاست بر دوقسم است: 1. سیاست شرعیه 2. سیاست غیر شرعیه.

این مقوله و گفته که: «سیاست شرعیه، عین دین و مذهب است و مذهب، عین سیاست شرعیه» کاملا صحیح و مطرد است البته سیاست غیر شرعیه از مذهب و دین جدا است.

شیخ الاسلام ابن تیمیة ـ رحمه الله ـ در رساله خود بنام «سیاست شرعیه» تفصیل این امور را نوشته است. نزد او دین و سیاست شرعیه، لازم و ملزوم‌اند که تصور یکی بدون آن دیگر، محال است و در رای و نظر او هدف از سیاست «تقرب الی الله و اقامه دین» است…» ([2])

   خلاصه اینکه دینی‌که افتخار کسب فتوحات گسترده‌ای را در طول تاریخ داشته چطور امکان دارد بدون سیاست بوده باشد؟ آیا با محصور کردن دین در محراب و مسجد، اسلام می‌توانست این جایگاه را کسب کند! اصلا؛ دینی که برای هر گوشه از زندگی برنامه دارد حتی به هنگام رفتن به قضای حاجت و جهت استحمام ادعیه مأثوری دارد، آیا امکان دارد برای انتظام امور حکومتی(خلافت) بی‌تفاوت باشد؟!

    پس دین از سیاست جدا نیست و بلکه سیاست جزو دین است البته سیاست را باید دینی کرد نه دین را سیاسی. و تقریبا این اندیشه و طرز تفکر اکثر مسلمانان است. اما اینکه دین از سیاست جدا است! این همان عقیده علمانیت(سکولاریزم) و لادینیت است که متاسفانه بر اثر سهل انگاری و دوری از دین، دامنگیر برخی از مسلمانان نیز شده و بسیاری از جوانان فرهنگی مسلمانان ناخواسته طعمه این دام شده‌اند و این طرز تفکر امروزه از آن‌ها شنیده می‌شود و آن‌ها خود را کلا از علمای دین به گمان اینکه کار علما منحصر به مسجد و مدرسه است جدا می‌د‌انند.

واژه سکولاریزم در عربی به «علمانیة» مشتق از علم (دانستن) ترجمه می‌شود و ظاهرا چنین مشخص می‌شود که یک موضوع علمی یا یک بحث تحقیقی و پژوهشی است. اما در حقیقت علمانیت فرسنگ‌ها با علم  و دانش و آنچه مربوط به علم و دانش می‌شود، فاصله دارد. واقعیت آن است که واژه علمانیت یک شعار فریبنده و یک ترفند شیطانی است که مروّجین سکولاریزم، از آن در جهان عرب سوء استفاده کردند تا بدین وسیله انسان‌های ضعیفی را که فریب سراب را خورده و به دنبال هر منادی حرکت می‌کنند، تحت تاثیر قرار بدهند بنابراین علمانیت«سکولاریزم» همان بی‌دینی است؛ یعنی دین هیچگونه نقشی در زندگی  نداشته باشد و اصطلاح جدایی دین از سیاست واجتماع  نیز برای همین مفهوم بکار می‌رود، نظریه سکولاریزم در جهان اسلام یک نظریه جدید و پیش آمد تازه‌ای است که از هیچگونه پایه و اساس محکمی برخوردار نیست زیرا دین اسلام یک دین جامع و فراگیر است… برای تمام جوانب زندگی اصول و قواعد دارد، برای مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تعلیم و تربیت برنامه دارد. هیچ مسئله‌ای در زندگی وجود ندارد  مگر آنکه حکم آن در یکی از احکام تکلیفی اسلام(واجب، مستحب، حرام، مکروه، مباح) وجود دارد…»[3]

   قابل توجه افرادی‌که در این زمینه هستند، یا چنین تصمیمی دارند: میدان سیاست، میدانی بسیار حساس و در عین حال بسیار خطرناک است لذا باید برای به دوش کشیدن چنین امر مهمی، خود را از هر نظر آماده کرد تا پا در این میدان نلغزد. بخصوص کسانی‌که پرچم دار دین و شریعت هستند.

([1]) مجموعه مقالات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، ج1/ ص167. اثر محمد برفی ـ ناشر: انتشارات محراب فکر.

([2]) فتاوی منبع العلوم کوهون، ج8/ص 140 ـ 141ـ ، ایران شهر سربازکوه‌‌ون.

([3]) جنگ فکری، ص 85 ـ 86. ابزار جنگ فکری/ تاکید بر اصل جدایی دین از سیاست، ترجمه: عبیدالله براهویی. ناشر: کتابدار توس.

و الله اعلم بالصّواب

آدرس فتوا: http://hamadie.ir/fiqh/?p=2597

مدرسه دینی اصحاب الصفه زاهدان، دارالافتاء مجازی حمادیه، اهل سنت و جماعت بر اساس فقه حنفی.

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (5)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (5)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 رسول الله صلی الله علیه وسلم در اهمیت الجماعة می فرماید: یهودیان بر هفتاد و یک گروه متفرق شدند، یکی از آنها دربهشت است وهفتاد گروه شان در دوزخ هستند. نصاری برهفتاد دو گروه متفرق شدند، هفتاد و یک گروه در دوزخ هستند ویک گروه شان دربهشت اند.سوگند به آن ذاتی که جان محمد به دست اوست، امت من برهفتاد و سه گروه متفرق می شوند تنها یک گروه مستحق بهشت وهفتاد و دو گروه مستحق جهنم هستند، سوال شد که: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، مَنِ الْفِرْقَةُ النَّاجِيَةُ؟.[1]ای رسول الله، آن گروه نجات یافته (که مستحق بهشت شدند) چه کسی هستند؟ فرمود: هِيَ الْجَمَاعَةُ، يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ. آن گروه «جماعت» است؛ دست الله بر جماعت است. [2] البته در لفظ دیگری هم فرموده: مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي.[3] که قطعاً آنچه که اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن بودند الجماعة بود.

یا می فرماید صلی الله علیه وسلم: إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ عَلَى اِثنتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، كُلُّهَا فِي النَّارِ؛ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ.[4] گاه لفظ 70مثل بسیاری از روایتها بر کثرت دلالت دارد. به هر حال تمام این فرقه های خارج از الجماعة نیز جزو مسلمین و بخشی از امت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند اما همگی به خاطر این جرم جدا شدن از الجماعة به مدتی که الله می داند چقدر است در آتش جهنم می مانند «إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ» مگر یکی از آنها نباشد که آنهم جماعت است.

ابن عباس ترجمان القرآن نیز در تفسیر آیه ی: ‏وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آل عمران/105) ‏و مانند کسانی نشوید که متفرق و پراکنده شدند و دچار اختلاف شدند (آن هم) پس از آن که نشانه‌های روشن (پروردگارشان) به آنان رسید، وایشان را عذاب بزرگی است.‏ می گوید: أمَرَ اللَّهُ المُؤْمِنِينَ بِالجَماعَةِ، ونَهاهم عَنِ الِاخْتِلافِ والفِرْقَةِ، وأخْبَرَهم: إنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبْلَكم بِالمِراءِ والخُصُوماتِ في دِينِ اللَّهِ.[5] الله مومنین را به الجماعة امر کرده و آنها را از اختلاف و تفرق نهی کرده است، و به مومنین خبر می دهد که افرادی که قبل از شما بودند به خاطر جدال، جروبحث، لجبازی و دشمنیها، مخالفتها و ضدیتها در دین الله هلاک شدند.

امام سیوطی بعد از ذکر این تفسیر ابن عباس در تفسیرش، این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز می آورد که می فرماید: إنَّ أهلَ الكِتابَيْنِ افترَقوا في دينِهم على ثِنْتَينِ وسَبْعينَ مِلَّةً، وإنَّ هذه الأُمَّةَ ستفترِقُ على ثلاثٍ وسَبْعينَ مِلَّةً- يَعْني الأَهْواءَ- كلُّها في النَّارِ إلَّا واحِدةً، وهي الجماعةُ.[6] همانا يهود و نصاري در دينشان هفتاد و دو ملت شدند، و این امت من هم به هفتاد و سه ملت تقسيم مي شوند، تمام آنها در آتش جهنم هستند مگر يک گروه، و آن الجماعة است.

نکته ی ریزی که در این دسته از احادیث و تفاسیر صحابه  و سایر اهل فقه بر آیات قرآن وجود دارد این است که :

  • در اینجا بحث از اجتهادات مختلف و تفاسیر مختلف داخل الجماعة ی «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» نیست که مثلاً ابوبکر یک رای داشته باشد و عمر رای دیگری یا ابن عباس یک رای داشته باشد و علی رای دیگری یا عثمان یک رای داشته باشد و ابن مسعود رای دیگری و ابن عمر دارای دیدگاه خاص خودش، و به این شکل ما شاهد مذاهب مختلف اصحاب باشیم.
  • و یا اینکه در الجماعة ی حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی از زمان اموی ها  تا کنون ما شاهد صدها مذهب و فرقه ی فقهی و کلامی و عرفانی و اهل تصوف و غیره در میان مسلمین مختلف باشیم؛

 بلکه بحث بر سر یک امر حکومتی به نام الجماعه است که تأثیر مستقیمی بر تمامی این مذاهب و افکار و تفاسیر اسلامی و حتی تأثیر مستقیمی بر اجرائی شدن کامل خود اسلام و مختص کردن مفاهیم 4گانه ی دین به دین اسلام و تأثیر مستقیمی بر زندگی فردی و اجتماعی مومنین و مسلمین در دنیا و تأثیر مستقیمی بر جهاد و آزاد سازی سرزمینهای تحت حاکمیت کفار و  تأثیر مستقیمی بر قیامت مسلمین و مومنین دارد.

 یعنی موجودیت یا عدم موجودیت الجماعة و میزان کیفیت الجماعة نه تنها بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان دارالاسلام تاثیر مستقیم دارد بلکه در انجام فریضه ی جهاد و رسالت آزاد سازی دارالکفرها و خدمت به تمام انسانهائی که منتظر چنین نعمتی هستند بر زندگی فردی و اجتماعی آنها نیز تاثیر مستقیمی دارد، و زمانی که مومنین نسبت به این نعمت بزرگ الجماعة سهل انگاری کردند و در آن دچار انحطاط و عقب ماندگی شدند کل دنیا ضرر کرد و صدمه دید؛[7] نعمتی که الله تعالی ما را برای رساندن این نعمت انتخاب کرده است: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ (آل عمران/110) ‏شما (ای پیروان محمّد) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید (مادام که) به كار شايسته و پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند و زشت بازمى داريد، و به الله ایمان دارید.

پس در این زمینه اصلاً گوش نده که چه کسانی و با چه بهانه هائی اهل الفرقه و حزب بازی هستند و جرم بزرگ خارج شدن از الجماعة و «ترک سنت» را برای خود توجیه عقلانی و نفسانی کرده اند و در توهم و آرزو به سوی آتش جهنم به پیش می تازند بلکه برایت مهم این باشد که خودت علاوه بر آنکه اهل السنة هستی اهل الجماعة هم باشی و با زندگی دنیوی خودت و حق دیگران در برخورداری از الجماعة بازی نکن و بر قیامت خودت هم شرط بندی نکن .پس: علَيكُم بالجماعةِ وإيَّاكم والفُرقةَ فإنَّ الشَّيطانَ معَ الواحدِ وَهوَ منَ الاثنَينِ أبعدُ، مَن أرادَ بَحبوحةَ الجنَّةِ فلْيلزَمُ الجماعةَ.[8]بر شما پیوستن به جماعت لازم و ضروریست، و برحذر باشيد از تکروی و جدايي و تفرق، که شيطان به همراه يک نفر تنها و تکرو است و از دو نفر دور تر است، هرکه خواستار وسط بهشت است حتماً  همراه و پايبند جماعت باشد.

این جماعت واحد هم بر اساس فرمایش رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها در سه شکل و قالب ظاهر می شود:

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (5)”

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (4)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (4)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنکه منبعی مستقل تشریع و بهترین روشنگر قرآن و ارشاد و راهنمای عمل مومنین در فهم و عمل به آیاتی از آیات قرآن و کسب ثواب و رسیدن به کمال و درجات عالیه است؛ با این وجود می بینیم که بین بسیاری از این ارشاد و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم با «سنت» ایشان تفاوتهائی وجود دارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

  • خيرُ الحديثِ كتابُ اللَّهِ وَخَيْرُ الْهَدْىِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ.[1] بهترین سخن کتاب الله است و بهترین راهنمائی، راهنمائی محمد است.
  • فإن خيرَ الأمورِ كتابُ اللهِ وخيرَ الْهَدْىِ هَدْيُ محمدٍ.[2] بهترین امور کتاب الله است و بهترین راهنمائی، راهنمائی محمد است.
  • الهَديُ هَديُ محمَّدٍ علَيهِ السَّلامُ.[3] راهنمائی، راهنمائی محمد است.
  • فإنَّ أصدَقَ الحديثِ كتابُ اللهِ، وإنَّ أفضلَ الْهَدْىِ هَدْيُ محمَّدٍ.[4] به درستی که راستترین سخن کتاب الله است و برترین راهنمائی، راهنمائی محمد است.
  •  إنَّ أحْسَنَ الحَديثِ كِتَابُ اللَّهِ، وأَحْسَنَ الْهَدْىِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ.[5] به درستی که خوبترین سخن کتاب الله است و خوبترین راهنمائی، راهنمائی محمد است.

در تمام این احادیث و روایات، کتاب الله یعنی قرآن، و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم که در قالب احادیث ایشان جای میگیرد به صورت دو امر جداگانه آمده اند. یعنی: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ (نساء/59) ‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از الله (با پیروی از قرآن) اطاعت کنید و از رسول (با پیروی از احادیث او) اطاعت کنید؛ دو تا اطاعت کردن مطلق از الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم که بهتر و راست تر و خوبتر از آنها وجود ندارد و هیچ مخلوقی در اطاعت کردن هم پایه ی آنها قرار نمی گیرد، و سخن الله و رسولش صلی الله علیه وسلم  قابل مقایسه با سخن هیچ مخلوقی نیست بلکه سخن و عمل تمام مومنین و بخصوص متخصصین شورای اولی الامر الجماعة، وابسته به تأئید آن توسط الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ اما نکته ی مهم اینجاست زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم از سنت و پیروی از سنت صحبت می کند، مومنین را به پیروی از سنت خودش و سنت جانشینان هدایت یافته ی بعد از خودش نیز دعوت می کند و سنت خودش را مثل و برابر با سنت این خلفای هدایت یافته ی بعد از خودش معرفی می کند و می فرماید: فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ،[6]به سنت من و سنت جانشينان هدايت يافته ی بعد از من تمسك جوييد.

 در کنار این امرِ به پیروی از سنت خودش و سنت جانشینان راشد و هدایت یافته ی بعد از خودش، می فرماید: يَكونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لا يَهْتَدُونَ بهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بسُنَّتِي.[7]پس از من ائمه‌ای خواهند آمد که پایبند هدایت و راهنمائی من نیستند و به سنت من عمل نمی‌کنند.

در اینجا بعد از راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم که این دسته از حکام و رهبران و امراء پایبند آنها نیستند، مشخص است منظور از سنت، الجماعة و شیوه ی اداره و مدیریت الجماعة است که عده ای از این شیوه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم خارج می شوند و این شیوه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را در مواردی یا کلاً ترک می کنند؛ چون رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: تَرْكُ السُّنَّةِ : فَالْخُرُوجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ.[8] ترک سنت، خروج از الجماعة است.

 در واقع خروج از الجماعة باعث متزلزل شدن عمل به بسیاری از آیات قرآن و احادیث و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم می شود و شخص بدون الجماعة هرگز قادر نخواهد بود به تمام آیات و احادیث عمل کند و حتماً باید بخشهایی از آیات و احادیث را به نفع جاهلیت و به نفع قوانین کفاری که بر او حاکمیت دارند کنار بگزارد و عملاً بسیاری از آیات و احادیث را تعطیل و نادیده بگیرد. به همین دلیل است که رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنین را به پیروی از جماعت خودش و جماعت جانشینان هدایت یافته ی بعد از خودش امر می کند که در واقع معنی سنت را می دهد و اهل فقه گفته اند: الْإِمَامَةُ: مَوْضُوعَةٌ لِخِلَافَةِ النُّبُوَّةِ فِي حِرَاسَةِ الدِّينِ وَسِيَاسَةِ الدُّنْيَا. [9] امامت موضوعی است برای جانشینی نبوت در امر حراست از دین و سیاست دنیا. یا: أَنَّه نِيَابَةٌ عَنْ صَاحِبِ الشَّرِيعَةِ فِي حِفْظِ الدِّينِ، وَسِيَاسَةُ الدُّنْيَا بِهِ.[10] نماینده ی صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست و اداره ی دنیا به وسیله شریعت است.

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (4)”

مولوی هایی که در میان بلوچها تبدیل به بت شده اند و عبادت می شوند

مولوی هایی که در میان بلوچها تبدیل به بت شده اند و عبادت می شوند

به قلم: عبدالرحمن براهوئی

عدى بن حاتم – رضى الله عنه – روايت مى كند كه: “شنیدم پيامبر – صلى الله عليه وسلم – اين آيه را قرائت مى كردند: (اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ)، يعنى: “آنان دانشمندان و عابدان خود را معبودانى به جاى الله قرار دادند، و (همچنين) عيسى پسر مريم را، در حالى كه به آنان امر نشده بود بجز الله يگانه كه معبودى بحق غير از او نيست، را عبادت كنند، (الله) پاک و منزه است از آنچه كه شريک او مى سازيد”، پس به او گفتم: ما آنان را عبادت نمى كرديم، فرمودند: أليس يُحَرِّمُونَ ما أحل الله فتُحَرِّمُونَهُ؟ ويُحِلُّونَ ما حَرَّمَ الله فتُحِلُّونَهُ؟؛ آيا آنچه را كه الله حلال كرده بود، حرام نمى كردند؟ و آنچه را كه الله حرام كرده بود، حلال نمى كردند؟ گفتم: بله، فرمودند: فتلك عبادتهم، اين همان عبادتشان است. 

 عده ای خیال می کنند که عبادت کردن احبار و رهبان و مولوی ها و شیخها و… یعنی نماز خواندن و امثال آن به سوی آنها، اما عبادت یعنی اینکه در امور پنجگانه ی عبادت یکی یا جزئی از آنها را به غیر الله بدهی .

اجزاء عبادت عبارتند از امور: 1- عقیدتی  2- قلبی 3- زبانی 4- بدتی 5- مالی؛ احبار و رهبان قوانین و احکام و اموری عقیدتی و فکری تولید کرده اند که مخالف شریعت الله است و نصرانی ها و یهودی ها و سایر کفار در این امور غیر شرعی از این علمای دینی خود اطاعت می کردند، این اطاعت كردن از علمای دینی در حرام كردن حلال، و حلال كردن حرام که مخالف شریعت الله است یعنی عبادت کردن این علمای دینی.

   امروزه و در میان بلوچها ما مولوی و خطبایی داریم که رسما برای انسانیت (اومانیسم) تبلیغ می کنند و مردم نمی دانند که اومانیسم یا همان انسانیت یعنی انسان محوری و انسان مداری به جای الله محوری و الله مداری.

اومانیسم زیر بنای عقاید سکولاریستی است و به جای الله محوری قرار گرفته است به همین دلیل است که می بینم این مولوی ها آشکارا می گویند که داشتن مسئولین لائیک و سکولار از نظر ما اشکالی ندارد و …

عده ای چشم و گوش بسته این سخنان ضد شرعی این مولوی ها و مُلاها را اطاعت می کنند در حالی که اطاعت از علما و غير آنان از مخلوقين در تغيير احكام الله متعال – اگر اطاعت كننده بداند كه آنان مخالف با شريعت الله امر مى كنند – شرک اكبر است.

شخصی که بداند این مولوی مخالف شریعت الله سخنی گفته و باز لجبازانه و احمقانه از این مولوی طرفداری کند و از او اطاعت کند دچار شرک در اطاعت كردن شده است.

ما باید انتظار داشته باشیم که مسلمین جاهلی وجود داشته باشند که ندانند فلان مولوی و مُلا را عبادت می کنند و ما باید این انسانهای آلوده و فریب خورده را دوباره آموزش بدهیم، مسلمین باید بدانند که اطاعت كردن از مخلوق در برابر معصيت خالق، عبادت كردن مخلوق است.

نکته ی دیگر باید منتظر باشیم انسانهایی چون عدی بن حاتم رضی الله عنه بیایند و از ما در مورد سخنانی که در مورد این مولوی ها و مُلاهای فریبکار می گوئیم از ما سوال کنند و اینکه از اهل علم در آنچه كه حكمش واضح نيست سوال کردن واجب است.

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (3)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (3)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

مورد دیگری که به شناخت ما در مورد سنت و ترک سنت کمک می کند چگونگی برخورد با احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم و اطاعت از سنت خلفای راشدین و تولید سنتهای حسنه در میان مومنین است.

زمانی که الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه وسلم امر می کند: ‏یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ (مائده/67) ‏ای رسول (الله)هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است را برسان؛ پاره ای از آیات مجمل، عام و یا مطلق هستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم این آیات مجمل را تشریح و آیات عام را خاص و آیات مطلق را مقیّد می‌کند و در ضمن آن، امر و نهی ها و یا اخباری را ارائه می دهد؛ یا در میان مومنین کسانی بودند که جهت فهم بهتر و آشکار کردن معنای آیات نیاز به توضیح و روشنگری داشتند؛ الله تعالی در مورد این بخش از کار روشنگری رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (نحل/44) و قرآن را بر تو نازل کرده‌ایم تا این که برای مردم روشن سازی چیزی که برای آنان نازل شده است.

 این روشنگری های رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد قرآن بهترین راهنمائی «خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ»[1] هستند که از مجموع قرآن و این راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم شریعت و سنت اسلام شکل می گیرد. به عنوان مثال الله تعالی می فرماید:  

  • وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ (مائده/38) دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید.

در اینجا دزد به صورت عام و مطلق بیان شده است و به هر میزان که دزدی شود را در بر می گیرد، دست هم باز به صورت مطلق و عام بیان شده است و کل دست از سر انگشت تا کتف را شامل می شود؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم روشن می کند و ما را راهنمائی می کند که :لَا تُقْطَعُ يَدُ السَّارِقِ إلَّا في رُبْعِ دِينَارٍ فَصَاعِدًا.[2] دست دزد قطع نمی‌شود مگر مال دزدی از یک چهارم دینار بیشتر باشد. به این شکل به صورت گفتار، میزانی که دست دزد باید بریده شود را روشن می کند و در«عمل بیانی» نیز دست دزد را از مچ قطع می کند.

یا، الله تعالی به برپا داشتن نماز و پرداخت زکات امر می کند: وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ (بقره/43) و رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونگی برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را مشخص می کند؛ یا الله تعالی امر می کند که روزه بر مومنین واجب است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ (بقره/183) و رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونگی ادای این فریضه را نیز مشخص می کند به همین شیوه الله تعالی به می فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره/216) جنگ مسلحانه بر شما واجب شده است، و حال آن که از آن خوشتان نمی آید، اما چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید و آن چیز برای شما خیر باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما شر باشد، و الله می‌داند و شما نمی‌دانید؛ بعد از این حکم کلی جهاد، رسول الله صلی الله علیه وسلم زیر و بمها و چگونگی انجام این فریضه ی مهمی که بعد از ایمان به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم «الجهادُ سِنامُ العملِ»[3] جهاد اوج و قله ی عمل است روشنگری ها و راهنمائی هایی را ارائه می دهد که انجام این فریضه ی جهاد را در کانال شرعی آن هدایت می کند.

یا الله تعالی می فرماید: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ (مائده/3) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار و خون؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم در این حکم کلی دو مورد را استثناء می کند و می فرماید: أُحِلَّتْ لنا مَيتَتانِ ودَمانِ، فالمَيتَتانِ السمكُ والجَرادُ، والدمَانِ: الكَبِدُ والطِّحالُ.[4] برای ما دو مرده و دو خون حلال شده است، دو تا مرده ماهی و ملخ هستند و دو تا خون هم جگر و طِحال است.

یا مثلاً الله تعالی می فرماید: الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ‏(انعام/82) کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با ظلم نیامیخته باشند، امن و امان متعلق به اینهاست، و آنان هدایت شده ها هستند.‏ اصحاب از رسول الله صلی الله علیه وسلم می پرسند: أيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ؟[5] یا با لفظ: أَيُّنَا لَمْ يَلْبِسْ إيمَانَهُ بظُلْمٍ؟[6]  یا با لفظ : أَيُّنَا لا يَظْلِمُ نَفْسَهُ؟ [7] کدام یک از ما هست که دچار ظلم نشود یا ایمانش را با ظلم آلوده نکند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: ليسَ هو كما تَظُنُّونَ، إنَّما هو كما قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ باللَّهِ إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان/13)[8] اینگونه نیست که شما خیال می کنید، این (ظلم در اینجا) تنها همانی است که لقمان به پسرش گفت: پسرم  شریک الله (چیزی یا کسی را) قرار نده، واقعاً شرک ظلم بزرگی است.‏

از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال/60) آنچه از قدرت در توان تان است، برای جنگ با آنان آماده سازيد. و رسول الله صلی الله علیه وسلم در توضیح اضافه کرد: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»[9] بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است. یکی از معجزه های این آیه و حدیث به کارگیری کلمات «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» و « الرَّميُ = تیر اندازی» است که با گذشت زمان و تغییر تکنولوژی های مختلف از تیرو کمان و شمشیر به انواع سلاحهای مختلف و مدرن کاربرد دارند. به هر حال این خاص کردن کلمه ی عام و مطلق «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» به «الرَّميُ = تیر اندازی» نه تنها باعث روشنگری برای مومنین می شود، بلکه علاوه بر آن، راههای سوء استفاده ی دارودسته ی منافقین و الرویبضه و ائمة المضلین و دعاة علی ابواب جهنم از کلمه ی «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» را می بندد که می خواهند با بازی با این کلمه، ایمان و شعور و دنیا و سایر ضرورتهای مسلمین را به بازی بگیرند.  

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (3)”

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (2)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (2)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

در این نگرش که به ما می گوید: اهل سنت یعنی: اهل اسلام، می توانیم احادیث و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم را در اصطلاح «منهج= راه و روش» و«راهنمائی = خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ»[1] قرار دهیم؛ منهج: مثل منهج و روش رسول الله صلی الله علیه وسلم در «خلافةٌ على مِنهاجِ النُّبُوَّةِ» حکومت داری بر اساس منهج و روش نبوت و…؛ راهنمائی: مثل راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم در تبیین آیات، راهنمائی یعنی جریانی که به ما کمک می کند آیات قرآن و احکام شریعت را آنگونه که مورد رضایت الله و مقصود شریعت و سنت است بشناسیم و درک کنیم.

 سنت هر قومی هم، شریعت و برنامه و کلیت نظام آن قوم و ملت را می رساند، چنانچه شریعت یا سنت ما اسلام است و شریعت و سنت آمریکا سکولاریسم؛ ما اهل سنت اسلام هستیم و آنها اهل سنت کفر یا اهل سنت سکولاریسم هستند و سایر یهودی ها و نصرانی ها و مجوس و صابئین نیز دارای سنت خاص خودشان هستند؛ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ (نساء/26) و قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ (آل عمران/۱۳۷) یعنی هر کدام دارای شریعت خاص و عقاید و نظام خاص خودشان بودند و از زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم تا کنون 6 سنت وجود دارد: الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) 1- مومنین  2- یهودی ها 3- مندائیان ستاره پرست 4- نصرانی ها یا به قول عوام مسیحی ها 5- زرتشتی ها 6- سکولاریستها (یا مشرکین یا احزاب)؛ بر این اساس می توان از لحاظ لغوی گفت که «ولکلِّ قومٍ سُنَّه ٌوإمامُهَا»[2]و هر قومی برای خودش دارای سنت، شریعت، برنامه و نظام و حاکمیت و دارای رهبریت خاص خودش است. پس شخصی که در آمریکا یا اروپا یا هر یک از کشورهای سکولار زندگی می کند اهل قوانین و سنت و شریعت همان کشور است نه اهل سنت و شریعت و قوانین شریعت الله. اهل سنت هست اما اهل سنت سکولاریستها نه اهل سنت اسلام.

یعنی زمانی که می گوئیم سنت کفار سکولار(مشرک) یعنی نظام و شریعت حاکم بر آنها که در این نظام  و شریعت، هم جبت وجود دارد هم صنم و وثن و انواع قوانین و راه و روشهای جاهلی که این کفار سکولار برای خود تولید کرده اند که از مجموعه ی این قوانین و آداب و رسوم و عقاید و خورده فرهنگها و رفتارهای مختلف، «سنت» این کفار سکولار یا مشرک شکل می گیرد، همچنین و می توانیم بگوئیم سنت قوم سکولار زمان نوح یا سنت قوم سکولار زمان عاد و ثمود و یا سنت قوم سکولار قریش یا سنت قوم سکولار آمریکا و انگلیس و چین و غیره که شکل کلان آن در نظام حکومتی و حاکمیت قوانین آنها خودش را نشان می دهد و زمانی که ما کفر به طاغوت می کنیم یعنی به اصل نظام و سنت این کفار کفر کرده ایم.

البته در داخل نظام و سنت اسلامی نیز که شریعت الله تعالی است و از قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم شکل گرفته و در الجماعة خودش را نشان می دهد ممکن است خورده سنتهای متعددی نیز وجود داشته باشند موافق با سنت اصلی که الجماعه است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ” مَن سَنَّ في الإسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَن عَمِلَ بهَا بَعْدَهُ، مِن غيرِ أَنْ يَنْقُصَ مِن أُجُورِهِمْ شَيءٌ، وَمَن سَنَّ في الإسْلَامِ سُنَّةً سَيِّئَةً، كانَ عليه وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَن عَمِلَ بهَا مِن بَعْدِهِ، مِن غيرِ أَنْ يَنْقُصَ مِن أَوْزَارِهِمْ شَيءٌ.” [3] هر کس سنت نیکویی را در اسلام پایه‌ ریزی کند (روشی مشروع برای رسیدن به چیزی مشروع) پاداش آن و پاداش هر کس که بعد از او بدان عمل کند به وی می ‌رسد بدون این که چیزی از پاداش آنان کم شود و هر کس بنیانگذار سنت بدی در اسلام باشد، گناه آن و گناه هر کس که بعد از او بدان عمل کند بر وی خواهد بود بدون این که چیزی از گناه آنان کم شود.

پس در میان مومنین نیز، در کنار سنت اصلی که اسلام و أصل نظام حاکم بر جامعه است که در الجماعة شکل ظاهری به خودش گرفته، در چارچوب قانون شریعت الله سنتهای حسنه ی زیادی ممکن است از سوی انسانهای مختلف و متعددی به وجود بیایند که قابل پیروی کردن باشند که در واقع همگی در مسیر سنت اسلام و أصل نظام و الجماعة و در راه الله تولید شده اند: قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏(یوسف/108) ‏بگو: این راه من است که من با آگاهی و بینش و بصیرت به سوی الله دعوت می کنم و پیروان من هم (چنین می‌باشند)، و الله را منزّه می‌دانم، و من از زمره سکولاریستها (=مشرکان = احزاب) نیستم.‏

این «هَذِهِ سَبِیلِی» (این راه من است) در واقع همان سنت اسلام و «کلیت  راه و نظام اسلامی» و «طريقة النبي صلى الله عليه وسلم» در تبیین و حرکت در چارچوب این نظام است؛[4]  به همین دلیل می بینیم که در احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز «سنت» تعریفی خاص و ویژه ای دارد: رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

  • أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وَإِنْ كَانَ عَبْدًا حَبَشِيًّا فَإِنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ بَعْدِي فَسَيَرَى اخْتِلَافًا كَثِيرًا فَعَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ فَتَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ؛[5] وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ .[6] شما را به تقوای خداوند و اطاعت و فرمانبري سفارش مي كنم هرچند بنده اي حبشی باشد. هركس از شما بعد از من زنده باشد اختلافات بسياری را مشاهده مي كند پس به سنت من و سنت جانشينان هدايت يافته بعد از من تمسك جوييد و محكم آن را بگيريد و بر این سنت سخت پای‌بند باشید، حواستان باشد از امورات ايجاد شده در دين بپرهيزيد چون هر نوآوري بدعت و هر بدعتی گمراهي است، و هر گمراهي در آتش جهنم.

اگر به کلیت این حدیث نگاه کنیم و مثل بعضی از افراد دچار قیچی کاری نشویم متوجه می شویم که کلیت حدیث در مورد «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» از رهبر و امیر و پیوستن و چنگ زدن به الجماعة و پرهیز از فرقه گرائی و تفرقه اندازان در حکومت اسلامی سفارش شده است، که سنت و روش خلفای راشدین هم همین «اصل و کلیت نظام» بود که همان سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مساله ی حاکمیت و«السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» داشتن برای رهبر و امیر است نه خارج از آن[7]؛ هر گونه تخطی از این سنت و به وجود آوردن چیزهای جدید در این زمینه «بدعت» است که تمام این چیزهای جدید در مساله ی حاکمیت و «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» از رهبریت و تفرق از جماعت مومنین، در «آتش» است.  

سنت خلفای راشدین در «اصل و کلیت نظام» و الجماعة و عدم سهل انگاری در انتخاب امام و رهبر الجماعة[8] چیزی غیر از تبعیت از شریعت نیست؛[9]چون: وقد عُلِمَ بالضرورةِ من دينِ الإسلامِ، أن لا دينَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بإمامة، ولا إمامة إلا بسمع وطاعة؛ که در واقع همان سخن عمر بن خطاب است که می گوید:لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[10] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

زمانی که بعد از بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و تکمیل اسلام «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا» (مائده/3) وجود دین اسلام به الجماعة گره خورده و وجود الجماعة نیز به رهبریت و وجود رهبریت نیز به اطاعت و فرمانبرداری از او گره خورده، یعنی: سنت پیروان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم در الجماعة ای است که آنها باید اطاعت خودشان را به رهبریت این الجماعة بدهند و تطبیق و عمل کردن به اسلام کامل و پیاده کرده دین اسلام در هر 4 معنی و مفهوم آن یعنی 1- قدرت حاکمیت و حکومتی 2- قانون و برنامه 3- اطاعت کردن و فرمانبرداری 4- مجازات و پاداش تنها در صورت وجود «أصل نظام» است، که در جماعت خودش را نشان می دهد، و جماعت هم تنها با داشتن رهبری واحد معنی پیدا می کند و این رهبر هم با «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» حرفشنوی و اطاعت زیر دستان است که جایگاه شرعی خودش را به دست می آورد و هر کسی برای این «سنت» چیز تازه ای جایگزین کند دچار «بدعت» از لحاظ شرعی شده است.

«أصل نظام» رسول الله صلی الله علیه وسلم که بر پایه های قرآن و احادیث صحیح بناشده شکل ظاهری آن بر اساس حکومت اسلامی بر منهاج نبوت پایه ریزی شده است که در الجماعة واحد مسلمین و رهبریت واحد آن خودش را نشان می دهد؛ جایگزین کردن هر نظامی به جای این نظام یعنی تولید بدعت.

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (2)”

چرا من اهل سنت و جماعت بلوچ باید از فرقه ها و احزاب مختلف جیش العدل و انصارالفرقان و… دوری کنم؟

چرا من اهل سنت و جماعت بلوچ باید از فرقه ها و احزاب مختلف جیش العدل و انصارالفرقان و… دوری کنم؟

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

امروزه به دلیل سکوت معنا دار بسیاری از مولوی ها و حتی به دلیل ترسی که در بین مولوها و خطبای مساجد از افکار عمومی آلوده ای که مرید تبلیغات ماهواره ها و فضای مجازی شده اند و همچنین به دلیل ترس از ترورهای کور فرقه ها و گروههای مختلف مسلحی که در منطقه در وجود دارد، فرقه ها و گروههای مسلح و غیر مسلح بلوچ با سوء استفاده از احساسات قومیتی و مذهبی و نارسائی ها و کراشکنی هایی که وجود دارد برای خود در میان جوانان ما یارگیری می کنند.  

با وجود این سکوت معنادار این مولوی ها و مبلغین مذهبی، هر فرد بلوچ اهل سنت و جماعتی باید از خود بپرسد که رسول الله صلی الله علیه وسلم از سوی الله تعالی چه پیامی برای او در برخورد با این فرقه ها و احزاب مختلف دارد؟

حذيفه بن يمان رضي الله عنه می گويد: مردم از رسول الله صلي الله عليه و سلم در مورد خير سؤال مي كردند؛ ولي من از شر و بدي از ایشان مي پرسيدم تا مبادا به آن گرفتار شوم.مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي.عرض كردم :اي رسول الله، ما در جاهليت و شر بوديم! الله اين خير را براي ما فرستاد، آيا بعد از اين خير و هدايت شري خواهد آمد؟ در جواب فرمود: بله، گفتم: آيا بعد از آن شر، خير خواهد آمد؟ فرمود: نَعَمْ، وفيهِ دَخَنٌ، بله، لیکن در آن نوعي آلودگي وجود دارد.عرض كردم: آلودگي آن در چيست؟ فرمود: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي، تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ، قومي خواهد آمد كه به غير از هدايت من، ديگران را راهنمايي مي كند، برخي از کارهای شان خوب ومعروف و برخي ديگر از کارهایشان زشت و منكر است؛ گفتم: آيا بعد از آن خير، شري خواهد آمد؟ فرمود : نَعَمْ، دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا، بله، دعوتگراني هستند كه بر دروازه هاي جهنم قرار دارندهركس دعوت آن ها را بپذيرد او را در آن مي اندازند؛ عرض كردم: اي رسول الله، آن ها را براي مان توصيف نماييد؟ فرمود: هُمْ مِن جِلْدَتِنَا، ويَتَكَلَّمُونَ بأَلْسِنَتِنَا، آن ها از جنس ما هستند و با زبان ما سخن مي گويند (یعنی با نام اسلام و با ادبیات اسلامی و در قالب مبلغ و دعوتگر خود را نشان می دهند)؛ گفتم اگر آن ها را درک نمودم چه دستوري به من مي دهيد؟ فرمود: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ، با جماعت مسلمانان و امام شان باش.گفتم: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ، اگر مسلمانان جماعت و امام نداشتند؟ فرمود: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ[1] در آن صورت از همه ی آن گروه ها و فرقه ها دوري کن اگر شده تنه ی درختي را محکم بگير تا مرگت فرا رسد، و تو بر همان حال باشی .

پس، اگر رسول الله صل یالله علیه وسلم را به صورت ایمانی نه زبانی قبول داری و جزو مومنین هستی نه دارودسته ی منافقین، از تمام این حزبها و گروهها و فرقه های مختلف و رنگارنگ جیش العدل و انصارالفرقان و جبهه آزادبیخش بلوچ و سهاب و … دوری و کناره گیری کن .

در مساله ی امربه معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی و اجتماعی و مبارزه با نارسائی ها و مفاسد اداری و اجرائی موجود در ایران و امارت اسلامی افغانستان هم از روش اهل سنت و جماعت پیروی کن و با مبارزه ی شرعی و صبر، اجازه نده این فرقه ها که فتنه گران عصر ما هستند با برجسته کردن نارسائی های حکومتی و اجتماعی تو را به دام خود بیاندازند و در مسیری غیر از مسیر اهل سنت و جماعت تو را هدر بدهند.


[1] متفق علیه / أخرجه البخاري 3606 / ومسلم 1847/ وابن ماجه/ صحيح الجامع 2994

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (1)

چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعِينُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.[1]«به راستی حمد و سپاس تنها لایق الله است، او را شکر می‌گوییم و از او درخواست کمک و آمرزش می‌کنیم، و پناه می‌بریم به الله از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که الله او را هدایت کند هیچ کس نمی‌تواند او را گمراه کند و هر کس که الله او را گمراه کند هیچ کس نمی‌تواند او را هدایت دهد و شهادت می‌دهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بی‌شریک است، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده او است».

  •  یأْ أیهَاْ الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاْتِهِ وَلاَتَمُوْتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون (آل عمران /102)«ای کسانی که ایمان آورده‌اید آن چنان که شایسته است، از الله پرهیز کنید و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید».
  •  یأْ أیهَا النَّاْسُ، اتَّقُوْاْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِنْ نَّفْسٍ وَّاحِدَةٍ وَّ خَلَقَ مِنْهَاْ زَوْجَهَاْ وَ بَثَّ مِنْهُمَاْ رِجَالاً کَثِیراً وَّ نِسَاءً وَّاتَّقُوْاْ اللهَ الَّذِی تَسَاءَلُوْنَ بِهِ وَالأرْحَاْمَ إِنّ اللهَ کَاْنَ عَلَیکُمْ رَقِیبَاً (نساء /1)«ای انسانها از پروردگارتان پرهیز کنید، پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از الله ی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را قطع کنید زیرا بی گمان الله مراقب و مواظب شما است»
  • یأْ أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ وَ قُوْلُوْاْ قَوْلاً سَدِیداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (احزاب / 70)«ای مؤمنان از الله پرهیز کنید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه الله اعمالتان را شایسته می گرداند و گناهانتان را می‌بخشاید. و هر کس از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست پیدا می کند».

أما بعدُ، إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ.[2] «راست ترین سخن کتاب الله و بهترین هدایت و راهنمائی، راهنمائی محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شد‌ه‌ای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است».

 اللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرَائِيلَ، وَمِيكَائِيلَ، وإسْرَافِيلَ، فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ، عَالِمَ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْكُمُ بيْنَ عِبَادِكَ فِيما كَانُوا فيه يَخْتَلِفُونَ، اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فيه مِنَ الحَقِّ بإذْنِكَ؛ إنَّكَ تَهْدِي مَن تَشَاءُ إلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.[3] « اللَّهُمَّ! ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، ای آفریدگار آسمانها و زمین، دانایِ پنهان و آشکار، تو بین بندگانت در آنچه اختلاف نظر دارند حکم می‌کنی، من را در مورد حقّی که بر آن اختلاف است به اراده‌ی خود راهنمایی کن؛ چرا که تو هر کس را که بخواهی به راه راستِ خودت راهنمائی می‌کنی.»

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

بر خلاف عصر نبوت و سالها پس از آن که:«عُلَمَاؤُهُ كَثِيرٌ، خُطَبَاؤُهُ قَلِيلٌ» علمای آن بسیار و خطبای آن کم بودند یا به قول ابن مسعود «كَثِيرٌ فُقَهَاؤُهُ، قَلِيلٌ قُرَّاؤُهُ» این روزها ما شاهدیم که، بر مردم، زمان و دورانی رسیده است که:« يَقِلُّ عُلَمَاؤُهُ وَيَكْثُرُ خُطَبَاؤُهُ»[4] خطبای آن بسیار و علماء کم شده اند و یا به قول ابن مسعود: «قَلِيلٌ فُقَهَاؤُهُ، كَثِيرٌ قُرَّاؤُهُ» فقها کم و قاریان زیاد شده اند یعنی ابن مسعود رضی الله عنهما عالم را فقیه و خطیب را با قاری ترجمه و تفسیر کرده است.[5] البته در صدر اسلام به آگاهان بر قرآن لقب «القُرَّاء» را می دادند و بعد از ظهور ائمه ی مجتهد که فقه تبدیل به صنعت شد لقب «القُرَّاء» جای خودش را به الفقهاء والعلماء داد.[6]

«القُرَّاء» در صدر اسلام مشمول الفقهاء والعلماء نیز می شد، هر چند که اهل فقه و اجتهاد تنها عده ی کمی از آنها بودند، و الفقهاء والعلماء در برابر خطباء قرار می گرفت که این خطیبها مطالبی را از منابع شرعی یا از الفقهاء و العلماء حفظ می کنند و با مهارتی که در سخنرانی دارند برای مردم بازگو می کنند که در واقع فقط حکم یک منتقل کننده را دارند و بس؛ البته در میان الفقهاء والعلماء کسانی وجود داشته و دارند که علاوه بر فقه، در سخنوری و انتقال العلم هم مهارت دارند.

به هر حال از سعید بن جُبَيْر می پرسند علامت نابودی مردمی مشخص چیست؟ «إِذَا هَلَكَ عُلَمَاؤُهُمْ»[7] زمانی که علمای آنها از بین بروند. در این صورت در میان هر روستا و شهر وقوم ومکانی اگر دیدید که علمای اهل فقه نابود شده اند و خطبای جاهل و بخصوص دارودسته ی منافقین جای آنها را گرفته اند شک نکنید اگر مردم به داد خودشان نرسند و تولید عالم و فقیه نکنند نابود خواهند شد.

به دلیل فراگیر شدن مصیبتهای ناشی از تغییر سنت «خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ »[8]  به بدعت شاهیگیری و حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی بر الجماعة و دارالاسلام، و هماهنگ با آن انهدام شورای اولی الامر متخصص در تمام تخصصها و فنون، و طبعاً با پراکنده شدن اهل علم و فقه، مومنین جاهل و دارودسته ی منافقین سخن دادنِ دغل باز در جایگاه خطباء و بخصوص در جایگاه این اهل علم متخصص نفوذ کرده اند؛ به همین دلیل ما دچار انواع آلودگی های عقیدتی و رفتاری و حتی سرگردانی های مختلفی در میان مسلمین بوده ایم که یکی از آنها عدم رعایت در اولویت بندی آموزش دین اسلام و سرگردم کردن مسلمین به امور فرعی و حتی اختلافی، و دیگری جهل به بسیاری از اصطلاحات ملموس و ساده ای بوده است که در عصر نبوت و حتی قرنها بعد از آن برای همه جزو علم عام محسوب می شد.

یکی از اولیتهایی که نادیده گرفته شده است آموزش ایمان است قبل از آموزش «العلم»، که «العلم» قرآن و هزاران حدیث را شامل می شود. حبیب بن عبدالله بَجَلی و عبدالله بن عمر گفته‌اند: تعَلَّمنَا الإیمانَ، ثُمَّ تَعَلَّمنَا القُرآنَ، فَازدَدنَا إیمَانَاً.[9] ایمان را آموختیم و سپس قرآن را فرا گرفتیم؛ در نتیجه بر ایمانمان افزودیم.

ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن  اهل جماعت هم شویم؟ (1)”