چگونه در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم شویم؟ (6)
بسم الله و الحمد لله، اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
با دقت در منابع شرعی متوجه می شویم که در مورد رهبریت و امراء الجماعة هم ظوابط و شروطی وجود دارد:
- این اطاعت کردن از رهبر دارالاسلام و«3ابزار» در معروف است نه در گناه و معصیت: لا طَاعَةَ في مَعْصِيَةٍ، إنَّما الطَّاعَةُ في المَعروفِ.[1]رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می فرماید: السَّمْعُ والطَّاعَةُ علَى المَرْءِ المُسْلِمِ فِيما أحَبَّ وكَرِهَ، ما لَمْ يُؤْمَرْ بمَعْصِيَةٍ، فإذا أُمِرَ بمَعْصِيَةٍ فلا سَمْعَ ولا طاعَةَ.[2] بر شخص مسلمان حرف شنوی و اطاعت در اموری که دوست دارد یا از آن کراهت دارد و بدش می آید، وظیفه و حقی است بر گردنش، تا زمانی که به معصیت امر نشده است. زمانی که به معصیت امر شد، نه حرف شنوی کند و نه اطاعت کند.
امام شوکانی (وفات1250ق) در مورد امام الجماعه و دارالاسلام که اشتباهاتی مرتکب می شود مثل تمام اهل سنت و جماعت بر این باور است که بر اساس احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم باید به صورت پنهانی نصحیت شود نه به صورت آشکار و عمومی و نباید کاری انجام شود که حاکم الجماعة و دارالاسلام به واسطه ی آن کار خوار و سبک شود، و با توجه به اینکه احادیث متواتری در عدم قیام بر علیه حاکم ظالم وجود دارد: ولكن على المأموم أن يطيع الإمام في طاعة الله، ويعصيَه في معصية الله؛ فإنه لا طاعَةَ لمخلوقٍ في مَعصيةِ الخالقِ.[3] بر زیر دستان واجب است که در اطاعت از الله از امام اطاعت کند، و در معصیت و سرپیچی از الله از امام سرپیچی کند؛ در این صورت و بدون شک اطاعتی برای مخلوق در معصیت و گناه از خالق وجود ندارد.
حتی زمانی که حاکم و امیر به معصیت و سرپیچی از الله دستور می دهد کسی مانع از بیان و رد دادن بر چنین منکری نیست که رهبر و حاکم و امیر به آن دستور داده است، البته اگر شخص تمام جوانب را سنجیده[4] و این توانائی را در خود می بیند که حاکم و مسئولی را امر به معروف و نهی از منکر کند، به قول ابن عباس در پاسخ به کسی که در این زمینه از او راهنمایی خواسته بود: ذلك الذي تُريد؟ فكن حينئذٍ رجلاً.[5] این چیزی است که می خواهی؟ در این صورت مرد باش.
- نسبت به ظلمهائی که رهبر دارالاسلام و الجماعة تولید شده توسط «3ابزار» مرتکب می شود قاعده همان قاعده ی عام عدم تکیه و نزدیکی به ظالمین « وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا» (هود/113) است و رسول الله صلی الله علیه وسلم باز می فرماید: «أَلَا مَنْ وَلِيَ عَلَيْهِ وَالٍ، فَرَآهُ يَأْتِي شَيْئًا مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، فَلْيَكْرَهْ مَا يَأْتِي مِنْ مَعْصِيَةِ اللهِ، وَلَا يَنْزِعَنَّ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ»[6] بدانید کسی که امیری بر او باشد، و سپس امیرش را در حالی ببیند که عمل معصیتی را انجام می دهد، آن معصیت را زشت و بد بداند و هرگز دست از طاعت نکشد [از جماعت جدا نشود و برای خودش فرقه و حزبی تشکیل ندهد]
شخص مومن علاوه برعدم همکاری با رهبر ظالم دارالاسلام و «3ابزار»، لازم است با دوری و کنار گیری و پرهیز از این ظلمها و معصیتها، حکیمانه و صبورانه در مسیر رفع این ظلمها نیز کوشش کند به شرطی که عمل ما در مبارزه با این ظلمها و مفاسد منجر به ظلم بزرگتر و مفسده ی بزرگتری چون شرک تفرق و سستی و بی ابهتی «فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ» (انفال/46) و تضعیف الجماعة و دارالاسلام در برابر دشمنان و یا انهدام دارالاسلام و تسلط «کفار6گانه»ی آشکار و حتی دارودسته ی منافقین بر مومنین نگردد و مانع تکامل و ارتقای الجماعة ی کنونی به مراحل بالاتر نگردد چون: لا يَجُوزُ دَفْعُ الْمَفْسَدَةِ الْقَلِيلَةِ بِالْمَفْسَدَةِ الْكَثِيرَةِ. تلاش جهت کنار زدن یک مفسده ی کوچک که منجر به جایگزین شده مفسده ی بزرگ شود جایز نیست.
در اینجا و در این حالت ضرورت و ناتوانی در برداشتن منکر با دست و با تحمل این حاکم و نظام فاسد مسلمان بر الجماعة و دارالاسلام «دفع الأفسد بالفاسد» شده و «تحمل أَخَفَّ الضررين و أَخَفَّ الْمَفْسَدَتَيْنِ و أهونَ الشرينِ لِدَفْعِ أَشَدِّهِمَا»[7]صورت گرفته است. یعنی فاسدتر و ضررمند تر و بدتر از این را با او که خودش هم فاسد و بد است عوض کرده ایم. ما بدون شک خواهان مصالحی هستیم اما باید بدانیم که در هر حال: «دَرْءُ المَفَاسِدِ مُقَدَّمٌ عَلَى جَلْبِ المَصَالِحِ» دفع مفسده مقدم و سزاوارتر از جلب مصلحت است.
- در شریعت تنها یک الجماعة با یک رهبر مشروعیت دارد و بیعت برای اولین رهبر و امام الجماعة و دارالاسلام است نه برای سایرینی که ممکن است بعد از این امام و به موازات آن تولید شده باشند مگر در حالتی اضطراری و از روی ناچاری چون صلح حدیبیه و تشکیل جماعت پارتیزانی ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: كانَتْ بَنُو إسْرائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأنْبِياءُ، كُلَّما هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وإنَّه لا نَبِيَّ بَعْدِي، وسَيَكونُ خُلَفاءُ فَيَكْثُرُونَ. قالوا: فَما تَأْمُرُنا؟ قالَ: فُوا ببَيْعَةِ الأوَّلِ فالأوَّلِ، أعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ؛ فإنَّ اللَّهَ سائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعاهُمْ.[8]«بنی اسرائيل را پيامبران رهبری می كردند. هرگاه پيامبری فوت می كرد، پيامبری ديگر جانشين او می شد. ولی بعد از من پيامبری نخواهد آمد؛ البته پس از من خلفای بسياری می آيند». صحابه گفتند: ای رسول خدا، به ما چه دستور می دهی؟ فرمودند: «شما به ترتيب با هرکس که ابتدا بيعت کرديد، به بيعت خود وفا نماييد و سپس حقّ آنها را به جا بياوريد؛ و حق تان را از الله بخواهید، زيرا الله ايشان را درباره ی زيردستان و حقوق آنها بازخواست خواهد کرد».
از عبد الله بن مسعود روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: سَتَكُونُ أثَرَةٌ وأُمُورٌ تُنْكِرُونَها، قالوا: يا رَسولَ اللَّهِ، فَما تَأْمُرُنا؟ قالَ: تُؤَدُّونَ الحَقَّ الذي علَيْكُم، وتَسْأَلُونَ اللَّهَ الذي لَكُمْ.[9] بعد از من خود گزینی (خود پسندی) و اموری پدیدار میشود که برای شما نا آشنا است. گفتند: یا رسول الله چه امر میکنی، هر گاه یکی از ما آن را دریابد؟ فرمود: حقی را که بر شماست، ادا نموده و آن حقی را که خود دارید از خداوند طلب کنید.
ادامه خواندن “چگونه در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم شویم؟ (6)”