علماء و رسالتی که در حال فراموشی است

علماء و رسالتی که در حال فراموشی است

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

در طول تاریخ اسلام، علمای راستین چراغ راه امت و وارثان حقیقی پیامبران بوده‌اند؛ اما وارث بودن تنها با عنوان و لباس حاصل نمی‌شود، بلکه با حق گوئی، عمل، مسئولیت و ایستادگی در برابر ظلم و بدعتهای مختلف معنا می‌یابد.

امروز امت اسلامی در آتش ستم، اشغال و فقر می‌سوزد، اما بسیاری از کسانی که خود را عالم می‌نامند، رسالت دینی را در محدودهٔ مسائل جزئی و فردی خلاصه کرده‌اند؛ در حالی‌که قرآن از آنان می‌خواهد در برابر باطل، استبداد و طاغوت بایستند.

دانش فقه عبادات و احکام فردی، بخشی از  دین است، اما اگر عالم در برابر انحراف مسلمین از اولولیات مثل طاغوت شناسی ( هر جای قرآن و سنت اسمی از طاغوت آمده یعنی کافر که بعد از شیطان و در میان انسانها و بر اساس آیه 17 سوره حج 5 دسته هستند) و کفر به طاغوت( کفر به این طاغوتهای شش گانه)، دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان، اهل جماعت شدن، ستم حاکمان، ظلم و وابستگی امت سکوت کند، در حقیقت بخشی اصلی از اولویات رسالت نبوی را وانهاده است. علم بدون غیرت و اقدام، چون نوری است که در زندان خاموش بماند.

انبیا برای اقامهٔ توحید و عدالت مبعوث شدند، نه برای سازش با ظلم. آنان در برابر فرعون، نمرود و ابوجهل ایستادند، تا دین خدا تنها در مسجد و کتاب نماند، بلکه در جامعه و سیاست نیز حاکم گردد. عالم راستین نیز باید چنین باشد؛ زبانش باید صدای عدالت باشد و علمش باید در خدمت عزت امت و دفاع از مظلومان به کار رود.

متاسفانه بیشتر کسانی که بر منابر رسول الله صلی الله علیه وسلم تکیه زده اند خطیب هستند نه عالم؛ با این وجود، امروز امت از علما انتظار دارد که از قالب درس و منبر فراتر روند، و بار دیگر علم را به رسالتش بازگردانند: هدایت، قیام به حق و مبارزه با هر طاغوت فکری، فرهنگی یا سیاسی.

ما در جاهلیتی گرفتاریم که از جاهلیت پیش از اسلام نیز تاریک‌تر است

  ما در جاهلیتی گرفتاریم که از جاهلیت پیش از اسلام نیز تاریک‌تر است

کتاب:  سیدقطب رحمه‌الله

ارائه دهنده: ابراهیم یعقوبی

جاهلیت یعنی دوری از حق. امروز امت اسلامی در گردابی از جاهلیت غرق شده است؛ جاهلیتی پیچیده‌تر، فریبنده‌تر و سهمگین‌تر از جاهلیت نخستین.

حق یعنی حکم الله، و الله جل جلاله در مورد این جاهلیت خطاب به جاهلها می فرماید: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ (مائده/50) آیا حکم جاهلیت را می‌جویند؟

آری… امروز جهان ما با قوانین جاهلی اداره می‌شود، با فرهنگ جاهلی شکل می‌گیرد، و در بسیاری موارد عقیدتی با افکاری ساخته می‌شود که هیچ ربطی به وحی الهی ندارد.

هرآنچه در اطراف ماست ــ از افکار و ایدئولوژی‌ها گرفته تا عادات، رسانه‌ها، هنر و سیستم‌های حکومتی ــ همه نشانی از جاهلیت دارد.

حتی بسیاری از چیزهایی که «اسلامی» نامیده می‌شوند، درحقیقت تنها برچسبی دینی بر کالبدی جاهلی هستند.

به همین دلیل است که ارزش‌های الهی در دل‌هایمان رسوخ نمی‌کند.

چرا؟ چون خداوند فرمود: فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ (بقره/10) در دل‌هایشان بیماری است؛ و دل بیمار، حقیقت را نمی‌پذیرد تا اینکه از بیماری جاهلیت پاک شود.

اینجاست که باید از خود بپرسیم چرا نسلِ قهرمانِ صدر اسلام امروز تکرار نمی‌شود؟

زیرا ما از همان سرچشمه‌ای نمی‌نوشیم که آنان نوشیدند. نسل نخستین اسلام با همین آیه ساخته شد: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام/162) ولی امروز، امتِ ما با جاهلیت زندگی می‌کند، با جاهلیت می‌اندیشد، از جاهلیت الگو می‌گیرد و به همین دلیل، نتیجه‌اش چیزی جز ضعف، تفرقه و سرگردانی نیست.

رسول الله صلی الله علیه وسلم دربارهٔ چنین وضعیت‌هایی هشدار دادند: از ابوسعید خُدری ـ رضی الله عنه ـ روایت است که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند:

لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ، حَتَّى لَوْ دَخَلُوا فِي جُحْرِ ضَبٍّ لَاتَّبَعْتُمُوهُمْ. «حتما وجب به وجب و گز به گز از راه و روش کسانی که پیش از شما بودند پیروی خواهید کرد، تا جایی که اگر وارد لانهٔ سوسمار شوند، حتما در پی آنها خواهید رفت». گفتیم: یا رسول الله، آیا منظور شما یهودیان و نصرانیان هستند؟ فرمود: فَمَنْ؟: «پس چه کسی است؟»[1]

و امروز ما دقیقاً در همان مسیر هستیم؛ پیروی از جاهلیت مدرن، و واگذاشتن قرآن.

راه نجات: گسستن از جاهلیت و بازگشت به سرچشمهٔ ناب است:

  • اگر می‌خواهیم حرکت اسلامی دوباره زنده شود،
  • اگر می‌خواهیم امت، عزت گذشته را بازگرداند،
  • اگر می‌خواهیم نسل صدر اسلام تکرار شود،

پس ناگزیر باید همهٔ رشته‌های جاهلیت را از فکر، قلب، جامعه و حکومت قطع کنیم.

خداوند دستور داد: فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ (مائده/49) طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کن.

و هرکس از این حکم روی گرداند، قرآن می‌گوید او یا کافر است یا ظالم یا فاسق (مائده:۴۴–۴۷).

اسلامِ واقعی وقتی زنده می‌شود که مصدر فکر، قانون، ارزش‌ها، اخلاق و سیاست ما همان باشد که اصحاب از آن ساختند:

قرآن و سنت، نه فرهنگِ مدرن سکولار و سیاست‌های جاهلی. بازگشت باید برای شدن باشد، نه دانستن. بازگشت به قرآن فقط برای دانش نیست؛ بلکه برای ساختن قلب، شخصیت و جامعه است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: الْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ.[2] قرآن یا به نفع توست یا علیه تو.

یعنی:اگر آموختی ولی عمل نکردی، حجت علیه تو خواهد بود.

بازگشت باید با این نیت باشد: می‌خواهیم بدانیم قرآن چگونه انسان می‌سازد… و ما نیز همان‌گونه بشویم.

خداوند می‌فرماید: إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اسراء/9) این قرآن هدایت می‌کند به استوارترین راه.

امروز دو راه بیشتر نداریم: راه قرآن یا راه جاهلیت؛ یا در صف امت محمد ﷺ هستیم، یا در صف جاهلیت. چون خدا فرمود: مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ (احزاب/4) دل، دو قبله نمی‌پذیرد. یا قبله‌اش خداست، یا طاغوت. یا قرآن حاکم است، یا جاهلیت.


[1]  البخاري (7320)، ومسلم (2669)، وأحمد (11800)

[2]  مسلم 223

نصیحت به مقلدین تفکر نجدیت جهت بازگشت به منهجِ اهل‌السنة والجماعة

نصیحت به مقلدین تفکر نجدیت جهت بازگشت به منهجِ اهل‌السنة والجماعة

کاتب: محمد اسامه

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ

الحمد لله رب العالمین، و الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، نبینا محمد و علی آله و أصحابه أجمعین، و من تبعهم بإحسانٍ إلى یوم الدین.

اما بعد؛

به علمای محترم و دعوت‌گرانِ منتسب به تفکر نجدیت و منهجِ محمد بن عبدالوهاب — که با نیتِ اصلاح و تجدید، ولی با خطاهای فکری و رفتاریِ آشکار، موجبِ تفرقه و فتنه در امت شدند — سخنی صریح و خیرخواهانه عرض می‌شود:

تاریخ گواه است که منهجِ نجدیت با برداشت اشتباه از بعضی از اصطلاحات شرعی چون مشرک و مشرکین و توحید و بدعت و کفر به طاغوت و ولاء و براء و تکفیر و برداشتن عذرهای معتبر برای مسلمین، با افراط و خروج بر منهج امت، نه تنها اصلاح نیاورد بلکه با برهم زدن دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان امتِ اسلامی را از درون زخمی ساخت و باعث مسلط شدن کفار سکولار اصلی و مرتدین سکولار محلی بر مسلمین شده است.

 از سرزمینِ وحی تا  الجزائر، شام، عراق، یمن، لیبی، چچن، افغانستان و دیگر بلادِ اسلام، آثارِ این تفکر در قالبِ خون‌ریزی، نفرت، و دشمنیِ داخلی و در نهایت حاکم گردانیدن کفار و مرتدین مشهود است. بر شما لازم است که با صداقت، در پیشگاه الله و امت، به این انحرافات آشکار در برداشت از آندسته از مفاهیم اعتراف کنید و از آن توبه نمایید و به منهج و اصولِ اهل‌السنة والجماعة برگردید.

امامانِ اربعه (رحمهم‌الله) و علمای بزرگِ امت، هرگز در مورد آن دسته زا اصطلاحات و مفاهیم همچون نجدیت فکر نکرده اند و به سبک نجدیت راهِ خشونت بر اهل قبله را تجویز نکرده‌اند. پیرویِ حقیقی از سلفِ صالح یعنی تمسک به علم، حلم، و انصاف — نه ادعای سلفیت در ظاهر و دشمنی با مسلمانان در باطن و در عمل.

شما که سال‌ها به عنوان مراجعِ فکری و دعوت‌گران شناخته شده‌اید، در برابر خون‌هایی که به نامِ  نجدیت ریخته شده و تفرقه‌هایی که برپا شده است، مسئولید. سکوت در برابر انحراف، خیانت به علم است. از شما انتظار می‌رود که با صدورِ بیانیه‌های روشن و صادقانه، نسبتِ خود را با انحرافات اندیشهٔ نجدیت و افراط‌گرایی قطع نموده، و مردم را به منهج اهل سنت و جماعت و وحدت دعوت کنید.

توبهٔ حقیقی تنها با کلام حاصل نمی‌شود؛ بلکه با عمل باید ثابت گردد. ازجمله راه‌های عملیِ اصلاح:

  • بازنگری در متونِ آموزشی و دعوتیِ این مکتب؛
  • نشرِ رسائل علمی در بیان صحیح مفاهیمی که نجدیت در آن دچار اشتباه و انحراف شده است
  • ارتباط و گفت‌وگو با علمای سایر بلاد برای بازسازی اعتماد؛
  • و مشارکت در پروژه‌های علمی و اجتماعی برای ترمیمِ امتِ مجروح.

امت اسلامی امروز بیش از هر زمان، نیازمندِ شورا و منهج صحیح و اتحاد، عقلانیت و انصاف است. اختلاف در اجتهاد پذیرفته است و شورا می تواند این اختلاف را حل کند، اما برداشت غلط از مفاهیم و اصطلاحات و تکفیرِ اهل قبله و شکستنِ صف امت، و برهم زدن دشمن شناسی شرعی و درجه بندی شرعی دشمنان و در نهایت، حاکم کردن کفار سکولار و مرتدین سکولار داخلی خیانتی است بزرگ. بازگردید به جادهٔ مستقیم، به سنتِ اهل علم، و به رحمتی که رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش مبعوث شد.

در پایان، ما به عنوان اهلِ نصیحت و خیرخواهی، از خداوند متعال مسئلت می‌نماییم که قلوبِ علما و دعوت‌گران را به حق هدایت فرماید، امتِ اسلامی را از تفرقه و فتنه نجات دهد، و وحدت را بر مبنای العلم (قرآن و سنت صحیح)، عدالت و اخلاص استوار سازد.

وحدت اسلامی و پرهیز از تفرق را چگونه فهمیده ایم

وحدت اسلامی و پرهیز از تفرق را چگونه فهمیده ایم

کاتب: ابراهیم یعقوبی

در این زمینه صحبتهای زیادی شده است اما به صورت مختصر به چند نکته ی ساده اما کافی برای منظور ما اشاره می کنیم:

۱. وحدت اسلامی اصل قرآنی است، ولی شروط دارد

قرآن صریح می‌گوید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا (آل عمران/۱۰۳) همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید.

این آیه نشان می‌دهد که معیار وحدت ظاهری در دنیا «ریسمان خدا» یعنی حاکمیت بر دارالاسلام و پرهیز از گروهها و احزاب و دسته های متفرق است .  قبل از این، مومنین در توحید، قرآن، و شریعت، نه صرفاً دشمن مشترک با هم متحد شده و به وحدت رسیده اند و در تمام احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم منظور از جماعت همان حاکمیت بر دارالاسلام است و دوری از تفرق دوری از گروههای مختلف است که در حدیث حذیفه رضی الله عنه به تفصیل بیان شده است.

۲. وحدت به‌معنای چشم بستن بر اختلافات اساسی نیست

اختلاف‌های فقهی یا مذهبی قابل مدیریت است، ولی وقتی پای سیاست‌های متضاد، یا نفوذ قدرت‌های بزرگ، یا دیدگاه‌های متفاوت دربارهٔ حکومت‌داری به‌میان می‌آید، وحدتِ واقعی سخت می‌شود.

۳. نمونه‌های موجود «دارالاسلام» هم یکسان نیستند

آنچه در افغانستان، ایران، یمن یا جای دیگر هست، از نظر ساختار و سیاست با هم فرق دارد. هرکدام روابط خاص، منافع خاص، و حتی تعریف خاصی از دشمن یا دوست دارند. این تفاوت‌ها مانع می‌شود که یک «اتحاد عملی» شکل بگیرد، حتی اگر در شعار دشمن مشترک را محکوم کنند.

۴. وحدتِ پایدار بعد از ایجاد ایمان در قلب مسلمین فقط با ملحق شدن به یک جماعت و دارالاسلام واحد به وجود می آید که امروزه می تواند در قالب جبهه یا اتحادیه های منطقه ای و جهانی ایجاد شود همچنانکه اتحادیه ناتو و اتحادیه آفریقا و اتحادیه شانگهایی و … به وجود آمده است .

یعنی اگر دولت‌های اسلامی در عمل دست از ظلم، تبعیض، و بازی‌های قدرت بردارند و واقعاً با یکدیگر مثل «برادر» رفتار کنند، آنگاه می‌شود در برابر دشمن مشترک متحد شد و با تشکیل یک دارالاسلام و اتحادیه ی واحد به هدف شرعی خود برسیم.

قرآن و سنت ما را به وحدت دعوت کرده، اما وحدتی بر محور «ایمان» و «حق» و «عدالت» از کانال یک دارالاسلام و پرچم واحد نه صرفاً بر محور «دشمن مشترک» البته تا وقتی این محور ایمانی و حق و عدالت و صداقت محقق نشود، اتحاد بین دارالاسلام‌های گوناگون به‌صورت واقعی شکل نمی‌گیرد.

ترور ملا کمال صلاح‌زهی رحمه الله، ترور فعالین مردمی صلح و امنیت در سیستان و بلوچستان

ترور ملا کمال صلاح‌زهی رحمه الله، ترور فعالین مردمی صلح و امنیت در سیستان و بلوچستان

کاتب: محمد اسامه

مُلا کمال صلاح‌زهی رحمه الله از اهالی گورناگ سرباز و از بزرگان طایفه صلاح‌زهی بود که در دهه‌های 60 و 70  دست به عملیات مسلحانه بر علیه دارالاسلام ایران زد و اهل بغی شد اما بعد از آنکه متوجه شد مسیری بر خلاف منهج اهل سنت و جماعت را در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر با دست و مسیری جهت ضربه زدن به جامعه و هدر دادن جوانان انتخاب کرده است از آنچه انجام داده بود توبه کرد و با پذیرش طرح «تأمین» (امان‌نامه) به زندگی عادی خود بازگشت.

اما با تجربیاتی که داشت تنها به زندگی عادی و شخصی مشغول نشد بلکه در طی 12 سال گذشته یکی از فعالین مردمی در زمینه ی ایجاد صلح و امنیت در سیستان و بلوچستان و الگوئی برای جوانان بلوچ شده بود که نشان می داد مسیر اهل بغی مسیری اشتباه و منتهی به ضربه زدن به جامعه ی بلوچها خواهد شد و می توان در دارالاسلام از کانالهای شرعی غیر از جنگ مسلحانه و برهم زدن امنیت، در جامعه امر به معروف و نهی از منکر در سطوح مختلف آن انجام داد.

این شخصیت در نهایت روز یکشنبه 27 مهر 1404ش در نزدیکی فلک دفاع مقدس ایرانشهر توسط افراد مسلح ناشناس ترور شد و در دم جان باخت و فرزندش به‌شدت زخمی و فرد دیگری که همراهشان بود جان سالم به‌در برد.

با آنکه ضاربان پس از حادثه متواری شدند و هیچ گروه و جناحی مسئولیت ترور یکی از چهره‌ های بانفوذ و مورد اعتماد بلوچ را نپذیرفته است اما واقعیت نشان می دهد ترور ملا کمال صلاح‌زهی، ضربه زدن به فعالین مردمی صلح و امنیت در سیستان و بلوچستان است.

قبل از این افراد دیگری چون رضا آذرکیش و پرویز کدخدایی نیز مورد ترور کور قرار گرفته و حذف شدند که نشان از توطئه‌های دشمن جهت ضربه زدن به امنیت، آرامش و وحدت و همبستگی اجتماعی در منطقه است.

با آنکه خائنینی چون سهاب خبیث سربازی از صهیونیستهای بلوچ سعی دارند با بهره گیری از دوران اهل بغی بودن مُلا کمال صلاح زهی رحمه الله، و نادیده گرفتن 12 سال گذشته که تماماً در خدمت حفظ امنیت و صلح جامعه و جلوگیری از ملح شدن جوانان به گروههای معاند نظام، از این ترور سوء استفاده ی خبری کنند و افکار عمومی را از دستهای اصلی پشت پرده ای این جنایت منحرف کنند.  

اهل سنت و جماعت بلوچستان با توجه به تجربیات تلخی که در این زمینه دارند با حفظ هوشیاری و اتحاد خود نباید اجاره دهند فتنه انگیزی و توطئه های تفرقه انگیزانه ی دشمنان سبب دامن زدن به تفرقه و ناامنی در منطقه شود و زحمات بزرگان وحدت طلبی چون مُلا کمال صلاح زهی رحمه الله هدر داده شود.  

اهل سنت و جماعت بلوچستان مطالبه ی خود در این زمینه را متوجه جامعه ی جامعه امنیتی استان و به‌ویژه استاندار سیستان و بلوچستان به عنوان رئیس شورای تأمین می کنند و انتظار دارند این پرونده را با جدیت پیگیری کنند تا عاملان این جنایت هرچه سریع‌تر شناسایی شوند که بار دیگر نشان خواهد داد دشمنان واقعی مردم بلوچ و صلح و امنیت جامعه چه کسانی هستند؟

فریاد وحدت؛ نقدِ منهجِ تفرق‌افکن و راهِ بازسازی امت

فریاد وحدت؛ نقدِ منهجِ تفرق‌افکن و راهِ بازسازی امت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

ما امروز بیش از هر زمان دیگری به پیشتازانی نیازمندیم که پاک‌نیت، حکمت و گرایش به وحدت داشته باشند — پیشتازانی که منافع امت را مقدم بشمارند، از پراکندگی نیروها جلوگیری کنند و تمرکز را بر مقابله با دشمنان اصلی مسلمانان قرار دهند.

تاریخ جهادهای ما آکنده از شجاعت و فداکاری است؛ مردان و زنانی از جان گذشتند و بهای بزرگی پرداخت شد. اما شجاعتِ صرف، اگر با منهجِ نادرست و تفرق‌افکن آمیخته شود، به ویرانی می‌انجامد. آنچه در پیِ غلبه ی روشِ سخت‌گیرانه و تک‌سویه آمد، نه عزت پایدار که تضعیفِ امت و واگذاریِ عرصه به بازیگران سکولار محلی و خارجی بود. حاصلِ بسیاری تلاش‌ها خاک و خاکستر شد؛ نه ساختنِ دولتِ عادل اسلامی و نه تأمینِ کرامتِ اسلامی مردم.

قوت ما باید در چارچوبِ شریعت، عدالت و مصالح امت باشد، نه خودنمایی ایدئولوژیک و منزوی‌سازیِ دیگران. پیشتازان باید سپرِ امت باشند — حافظِ مردم، نه منبعِ تشدیدِ تفرقه. اگر پیشتازان به جای حفاظت، شکاف بیفکنند، چنین پیشتازانی خیانت کرده اند.

در سرزمینهای اسلامی و بخصوص در میان اهل سنت و جماعت جهان، تفکر نجدیت تاثیر به سزائی در عملکرد اهل دعوت و جهاد داشته است؛ نقدِ ما به منهجِ نجدی، نقدِ کلیتِ فکر نیست؛ بلکه نقدِ تبدیلِ برداشت و تاویل از فقه یک مذهب اسلامی به ابزارِ تحقیرِ دیگر مسلمانان، ریشه‌کن‌سازیِ تنوعِ اسلامی و توجیهِ سیاست‌های خام و بلندپروازانه ی منتهی به نابودی است. بسیاری از شکست‌ها نه در نبود شجاعت که در نبودِ راهبرد، وحدت و برنامهٔ مدبرانه ریشه دارد.

اگر امروز تنها یک تجربه نتایجی پایدار داده و سایر تلاش‌ها به خاکستر تبدیل شده‌اند، این نه جشنِ یک روش که زنگِ هشداری است برای بازنگریِ صادقانه. ما باید از ادعا به عمل برسیم؛ از شعار به ساختنِ امت؛ و از پراکندگی به وحدتِ هدفمند. تنها در این صورت است که می‌توانیم شجاعتِ پیشینیان را به عزت و ساختِ آینده‌ای پایدار تبدیل کنیم.

ما امروز در میان اهل سنت پیشتازانی مثل سید قطب رحمه الله را نیاز داریم که بر وحدت مسلمین برعلیه آمریکا به عنوان دشمنان اصلی و شمار یک مسلمین و متحدینش تمرکز داشت و برمنهج درست جهاد و مبارزه و حاکمیت مسلمین بر سرزمین های اسلامی میخواست.

در میان اهل سنت و جماعت و خارج از مرزهای دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت اسلامی متشکل از ایران و حماس و جهاد اسلامی و … جریانی موازی آشنا برای همه اما هنوز ناشناخته برای اکثریت تحت عنوان القاعده تحت پرچم اسامه بن لادن رحمه الله را شاهد بودیم که بر اساس منهج سید قطب رحمه الله در حرکت بود و با تمرکز بر آمریکا به عنوان سر افعی، همسو با جبهه ی مقاومت حرکت می کرد اما متاسفانه با شهید  شدن شیخ اسامه منهج اشتباه محمد بن عبدالوهاب نجدی روی کار آمد و القاعده  یمادر مریض شد و مسلمین از  نجدی های جهادی ضرر زیادی کردند همچنانکه از نجدیت درباری نیز صدمات زیادی دیده و می بینند.

برای بازسازی راهِ درست، چند اصلِ روشن را باید پذیرفت و اجرا کرد:

  1.  بازگشت به قرآن و سنتِ جامعِ پیامبر — با تمرکز بر مشترکات و مصالح امت.
  2. التیامِ وحدتِ امت با پذیرشِ تنوع فکری و تمرکز بر اصولِ مشترک: توحید، عدالت و کرامت انسانی.
  3. رهبری حکیم و مسئول که «سپرِ امت» باشد و توانِ سازمان‌دهی و محافظت داشته باشد.
  4. ساختاردهیِ مدنی و سیاسی: ایجاد نهادها، آموزشِ سیاسی، دیپلماسیِ هوشمند و برنامه‌ریزیِ بلندمدت.
  5. اولویتِ مردم و عدالت: هر اقدامِ مبارزاتی باید با حفظ جان، حیثیت و آینده ی مردم سنجیده شود.

امروزه جنگ و قتالی که در خاورمیانه بر آمریکا و صهیونیستها و مزدوران محلی آنها تمرکز نداشته باشد و به جبهات انحرافی بپردازد، به سادگی می تواند در خدمت این دشمنان قرار گیرد؛ همان چیزی که در سوریه ی تحت حاکمیت جولانی دیدیم و در گروههای مسلح بلوچی چون جیش العدل و انصارالفرقان و غیره داریم می بینیم.

اهل‌سنت و جماعت؛ فقط شعار و نام، یا حقیقت؟

اهل‌سنت و جماعت؛ فقط شعار و نام، یا حقیقت؟

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

ما امروز خود را اهل سنت و جماعت می‌نامیم، اما آیا حقیقتاً اهل سنتیم؟ آیا واقعاً اهل جماعتیم؟

آیا تنها با چند سنت فردی مثل مسواک، لباس، یا ظاهر، اهل سنت شدیم؟

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ، لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ (موطأ مالک) دو چیز میان شما گذاشتم، تا وقتی به آن‌ها چنگ بزنید هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنت پیامبرش.

سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تنها در امور فردی خلاصه نمی‌شود؛ سنت اصلی آن حضرت حاکمیت اسلام، عدالت، جهاد در راه خدا، وحدت امت، و برپایی دین خدا در زمین بود. ما اگر به این سنت‌های بنیادین پشت کنیم و تنها به ظواهر بسنده نماییم، چگونه خود را اهل سنت بدانیم؟

خداوند می‌فرماید:فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (نور/ 63) باید بترسند آنان که از فرمان رسول سرپیچی می‌کنند، مبادا دچار فتنه یا عذابی دردناک شوند.

قرآن کریم می‌فرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلا تَفَرَّقُوا  (آل عمران/ 103) همه به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.

ابن مسعود رضی الله عنه می گوید: منظور از ریسمان الله، جماعت است .

جماعت یعنی حاکمیت بر دارالاسلام . دارالاسلام یعنی سرزمینی که قانون اساسی آن بر اسسا یکی از مذاهب اسلامی باشد.

امروز ما قرن‌هاست از جماعت واحدهٔ مسلمانان دور شده‌ایم. کجا است آن حاکمیت واحد اسلامی که قرآن به آن فرا می‌خواند؟ جز تفرقه و دولت‌های پراکنده چیزی از ما باقی نمانده است. رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم هشدار داده‌اند:

مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ (مسلم) کسی که به اندازهٔ یک وجب از جماعت جدا شود، بند (مدیریتی و محافظت کننده ی) اسلام را (در دنیا) از گردنش باز کرده است.

پس ما اگر جماعت نداریم و تابع حاکمیت بر دارالاسلام در غیر معصیت الله نیستیم، چگونه ادعا کنیم “اهل جماعتیم”؟

اگر منصفانه نگاه کنیم ما امروز در واقع نه اهل سنت هستیم و نه اهل جماعت، مگر این که:

  • به کتاب و سنت صحیح برگردیم.
  • فعلاً در دارالاسلام اهل جماعت شویم و در غیر معصیت الله اطاعت خود را به آن بدهیم و سعی کنیم در تمام سرزمینهای اسلامی جماعت واحد مسلمین را برپا سازیم.
  • سنت‌های اصلی و بنیادین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم را زنده کنیم: عدالت، اقامهٔ دین، جهاد، وحدت.

وگرنه، تنها نامی بر خود نهاده‌ایم که بی‌حقیقت و بی‌ثمر است.

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

پرسشی تلخ برای اهل‌سنت امروز

کاتب: ماهدیم بلوچ

ما خود را اهل‌سنت و جماعت می‌نامیم، اما آیا حقیقتاً پرچم‌داران سنت و جماعت هستیم؟

ادعای ما بسیار بلند است؛ سخن از خلافت، جهاد، پرچمداری امت و مبارزه با طاغوت‌ها می‌زنیم، اما وقتی پرده‌ها را کنار می‌زنیم، جز تفرقه، بی‌عملی و غرور بی‌ثمر چه می‌بینیم؟

در همین روزگار، آنان که اهل تشیع نامیده می‌شوند – با همهٔ اختلافات عمیق اعتقادی که با ما دارند – دست‌کم در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه پرچم مخالفت بلند کرده‌اند. هرچند روش و اندیشهٔ آنان جای بحث دارد، اما حقیقت این است که در میدان ایستادگی کرده‌اند.

الله جل جلاله می فرماید:وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (آل‌عمران/ 139) سست نشوید و اندوهگین نگردید، که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما به جای اینکه در صف نخست مقاومت باشیم، بر مبارزه ی دیگران خرده می‌گیریم؛ تلاششان را اندک می‌شماریم، و حتی گاه نادیده می‌گیریم. آیا این حال، حال وارثان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم است؟

کجا است آن قوتی که باید در صفوف ما اهل‌سنت جلوه کند؟

کجا است آن وحدتی که قرآن بدان فرمان داده؟ که : إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/ 92) این امت شما، امتی یگانه است، و من پروردگار شما هستم؛ پس تنها مرا عبادت کنید.

برادران و خواهران:

اگر امروز تشیع در برابر مستکبران ایستاده و نام مقاومت را بر دوش گرفته، و ما اهل‌سنت تنها به ادعا دل خوش کرده‌ایم، این برای ما مایه ی شرم و بیدارباش است.

سزاوار نیست که مدعیان سنت نبوی صلی‌الله‌علیه‌وسلم در غفلت باشند و میدان مبارزه بر علیه دشمن اصلی را خالی بگذارند و یا خود را به ایران و تشیع و دشمنان اصلی آمریکا و صهیونیستها مشغول کنیم و ناخواسته بخشی از جبهه ی جنگ روانی و تبلیغی یا مسلحانه ی دشمنان شویم.

ما باید بار دیگر به قرآن بازگردیم، سنت پیامبر را در عرصه ی اتحاد و جهاد و عدالت زنده کنیم، و جماعت واحده ی امت را برپا سازیم. وگرنه، ما تنها نامی بر زبان داریم و دیگران، هرچند از نظر ما ناقص، اما پرچم عمل را به دوش گرفته‌اند.

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

آزمون غزه و بیدارباشی در برابر عالم‌نماها و خائنان امت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

دوسال جنایت دنیای غرب از کانال صهیونیستهای وحشی در غزه با بیشتر از 67 هزار شهید و 170 هزار زخمی و ناقص العضو، آنهم در جلو چشم جهان و با همکاری صهیونیستهای عرب حاکم بر سرزمینهای اسلامی و هم جبهه ای شدن دسته های وسیعی از بوقهای رسانه ای و تبلیغی در قالب تحلیلگر و شیخ و مولوی و … آزمونی برای مسلمین و بیدار باشی برای آنها بود که اگر اینهمه خون و جنایت آنها را بیدار نکرده باشد کلمات قادر به بیدار کردن آنها نخواهند بود.

غزه با تمام این دشمنان خارجی و داخلی در نهایت با قدرت اسلحه آتش بس را بر این جبهه تحمیل کرد. با این وجود آنچه بیشتر از همه ایمان مومنین را هدف قرار داده بود سربازان بخش جنگ روانی دشمن بودند که در قالب شیخ و مولوی و مُلا و… و با ظاهری دسلسوزانه و چرب زبانی از منابر مساجد بر علیه جهاد برحق اهل غزه سخنپراکنی می کردند.

البته تاریخ اسلام پر است از آزمون‌هایی که در آن، دشمن در لباس دوست ظاهر شد؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان داشتند، اما در عمل، در صف دشمنان ایستادند.

الله جل جلاله در مورد این دسته که ادعای اصلاح دارند اما به فاسد کردن مشغولند می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ، أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ (بقره/11-12)

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در مورد این زبان بازها می فرماید: إن أخوفَ ما أخاف على أمّتي كلُّ منافقٍ عليمُ اللسانِ (الألباني، السلسلة الصحيحة 1013) بیشترین چیزی که از آن بر امّتم می‌ترسم، منافقِ زبان‌دان است.

و امروز، ما با همین چهره‌ها روبه‌رو هستیم؛ کسانی که به‌نام دین سخن می‌گویند، اما سخنشان در خدمتِ دشمنان دین است.

در حالی‌که مجاهدین امت اسلامی در برابر آمریکا و شرکای جنایتکار آن چون صهیونیستها در خون و آتش ایستاده اند، این‌گونه «عالم‌نماها» به‌جای همدلی و حمایت از مجاهدان، زبان به سرزنش آنان می‌گشایند.

ما در میان مولوی های خود دیدیم در حالی‌که آیات جهاد، عزت و ولای مؤمنان بر مؤمنان در قرآن آشکار است، به‌جای ایستادن در کنار مجاهدان حماس و دیگر مجاهدان امت، سخن از «آزمایش» و «ذلیل شدن» آنان و سخن از توطئه ی«دو دولت» که به رسمیت شناختن اشغالگری است می‌گفتند، و عملاً با این گفتار، در جبههٔ روانی دشمن ایستادند و روح مجاهدت را تضعیف می‌کردند.

الله جل جلاله می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ (توبه/73) ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر.

پس نرمش در برابر این چهره‌ها خیانت است؛ رسوا کردن آنان واجب است تا عبرتی برای دیگران شوند.

اینهائی که در برابر مومنین به شدت حمله می کنند و همیشه زبان عیب گیری و تند آنها باز است اما در برابر دشمنانِ خدا نرمی و سازش نشان می‌دهند، اگرچه عمامه و لقب عالم دارند، اما در حقیقت، بیگانه و نامحرم‌اند. نه غیرت دینی دارند و نه ولای ایمانی.

در مورد برخورد با این دسته از مولوی ها و افرادی که مشهور شده و رسانه پسند هستند باید به این قاعده توجه کرد که: الحَقُّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، فإذا عُرِفَ الحَقُّ عُرِفَ أهلُه. حق با اشخاص شناخته نمی شود، پس زمانی که حق را شناختی اهل آن نیز شناخته می شوند و به زبانی دیگر: حق را با اشخاص مشناس، حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.

پس مؤمنان آگاه باید در برابر این فتنه‌گران بایستند،از دین خدا دفاع کنند، و نگذارند نام دین، پوششی برای نفاق و سازش با دشمنان خدا شود.

مولوی که خود را پیرو مذهب امام ابوحنیفه رحمه‌الله معرفی می‌کند، اما در گفتار و سیاست‌هایش چیزی جز دور ساختن امت از مسیر شریعت و مجاهدت دیده نمی‌شود یک فتنه گر داخلی است که می‌خواهند ایران و امارت اسلامی افغانستان را نیز به سرنوشت سوریه بکشانند، همان‌گونه که احمد الشرع ملقب به ابومحمد جولانی با شعار دین و جهاد، در عمل به خدمت آمریکا و غرب درآمد و مسیر سکولاریسم را در میان مجاهدین باز کرد.

این است چهره‌ی واقعی خائنان در لباس دین؛ کسانی که نام اسلام را بر زبان دارند، اما در حقیقت، مأمور خاموش‌کردن شعله‌ی اسلام و مجاهدت در دل مسلمانان‌اند.

درس‌های تاریخ از صلاح‌الدین ایوبی و غفلت امروز مسلمانان از وحدت

درس‌های تاریخ از صلاح‌الدین ایوبی و غفلت امروز مسلمانان از وحدت

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

در تاریخ اسلام، نمونه‌های درخشانی از همبستگی و یاری متقابل مسلمانان وجود دارد. یکی از برجسته‌ترین آن‌ها، شخصیت نورانی صلاح‌الدین ایوبی شافعی مذهب است؛ رهبری که با تکیه بر ایمان، شجاعت و وحدت امت اسلامی توانست صلیبیان را از قدس بیرون کند. او در حالی پرچم جهاد را برافراشت که جهان اسلام درگیر تفرقه و نزاع داخلی بود، اما با استفاده از فرصت، به کمک دولت شیعیان اسماعیلی و فاطمیان مصر شتافت و از امکانات آن برای دفاع از شام و قدس بهره برد.

امروز اما وقتی به وضعیت امت اسلام، به‌ویژه در برابر دشمنان مشترک نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که چنین شخصیت‌ها و چنین روحیهٔ وحدت‌بخش کمتر پدیدار می‌شود.

و امام شافعی رحمه‌الله در رسالهٔ خود تأکید کرده است: اجتماع مسلمین بر حق، بهتر از پراکندگی آنان با بهانهٔ حق است.

همچنین ابن‌تیمیه رحمه‌الله در فتاوی کبری می‌نویسد: پیروزی امت اسلام جز با اجتماع کلمهٔ آنان ممکن نیست؛ هرگاه تفرقه افتد، ذلت خواهد آمد.

به همین دلیل است که ابن تیمه نیز در هنگام حمله ی مغولهای سکولار به سرزمینهای اسلامی به زیر پرچم حاکم اهل بدعت زمان خودش می رود و فتوای جهاد با اشغالگران را می دهد هر چند خودش در نهایت در زندان همین حاکم اهل بدعت مسلمان وفات می کند.

این نصوص قرآنی، احادیث نبوی و اقوال بزرگان اهل‌سنت همگی نشان می‌دهد که عزت و پیروزی مسلمانان در گرو وحدت و اخوت اسلامی است. صلاح‌الدین ایوبی و دیگر مجاهدان تاریخ اسلام با تکیه بر همین اصل توانستند دشمنان را عقب برانند.

امروز نیز اگر امت اسلام بخواهد از زیر سلطهٔ قدرت‌های استکباری و تجاوزکار آمریکا وس یار طاغوتهای حاکم بر مسلمین بیرون آید، چاره‌ای جز بازگشت به مفاهیم اصیل وحدت و اخوت اسلامی که خداوند متعال بدان امر فرموده ندارد؛ وگرنه دشمنان ما را یک‌به‌یک می‌بلعند و از پشت‌ به ما خنجر می‌زنند.