اهل سنت و جماعت بلوچستان و اهل تفرق

اهل سنت و جماعت بلوچستان و اهل تفرق

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

اهل سنت و جماعت بلوچستان به اندازه ی توانائی خود آشکارا منهج اهل سنت و جماعت در مورد گروههای اهل تفرق و فرقه باز کوچک و بزرگ مسلح و غیر مسلح در دارالاسلام ایران را اعلام کرده اند و یک روز هم دیدگاه خود را درباره ضرارسازها و حزب بازان و پیروان و طرفداران سرگردانشان پنهان نکرده اند و از همان روزهای ابتدای فعالیتشان در بلوچستان اعلام کردند که فرقه بازی و تفرق عذاب و مصیبت است که باید بر اساس دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم از تمام این فرقه ها دوری کرد« فاعتزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّها »( صحيح الجامع 2994)  

همچنین آشکارا پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم را اعلام کرده ایم که سران و سردمداران این فرقه های متفرق رنگارنگ در کنار ضرار سازها  دعوتگران به سوی آتش و جهنم هستند و هر کسی دعوت آنها را اجابت کند او را در آتش جهنم می اندازند « دُعَاةٌ علَى أبْوَابِ جَهَنَّمَ، مَن أجَابَهُمْ إلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا» (بخاری7084) .

چرا در آتش جهنم؟ چون باعث ریخته شدن به ناحق خون خودشان و سایر انسانها می شود و الله هرگز کسی که خون به ناحق بریزد را نمی بخشد و به اندازه ای که خودش می داند چند سال است او را در آتش جهنم می اندازد و اگر مسلمان باشد به اذن الله بعد از عذاب دیدن از جهنم بیرون آورده می شود.

با چشم سر می بینیم که این فرقه های مختلف پیام آور قتال الفتنه و عادی سازی قتل به ناحق در میان مردم ما بوده اند.

استاد من بیان می کرد که قبل از انقلاب 57 یک نفر را در خارج از سراوان کشته بودند همه ی مردم هراسان بودند که الله بر سر ما بلائی نازل نکند، و اگر قاتل به زنی پناه می برد به خاطر آن زن یک بلوچ به او نزدیک نمی شد، اما الان در داخل سراوان یک زن را به خاطر گوشواره و چند مثقال طلا می کشند و کشتن انسانها اینهمه عادی شده است.

پریروز پشت دانشگاه ما یک جوان را با شلیک به سرش کشته بودند و هنوز در حال جان دادن بود که مردم به سر جسدش رسیدند.

واقعاً فاجعه است، و تمام این فجایع به خاطر وجود این گروههای مختلف مسلح و قتال الفتنه ی آنها و عادی سازی کشتن انسانها به بهانه های جاهلی و اینهمه نا امنی است که این گروهها تولید کرده اند. منبع فتنه اینها هستند؛ باید جهت درمان اینهمه جنایت، این منبع را نابود کرد.

من دیروز دیدم که یکی از سرداران منطقه به این گروهها و افراد تولید کننده ی ناامنی و قتل و دزدی هشدار جدی داده بود که اگر اموال سرقتی را برنگردانند او آنها را سرکوب می کند از هر قوم و قبیله ای که باشند.

در سخنان این سردار دو نکته وجود دارد:

همه می دانند که این قاتلین و دزدها و گردنه گیرها از خود بلوچها هستند و اگر هر یک از سرادران مختلف بخواهند می تواند این جریان پست قتلهای جاهلانه و دزدی ها و گردنه گیری ها را در قوم و قبیله ی خود ریشه کن کند و به این شکل ما شاهد اهلی شدن این منحرفین در تمام بلوچستان خواهیم شد.

این سرداران به جای اقدام خود سرانه، مثل تمام کشورهای مدرن و پیشرفته ی دنیا که مورد تائید اسلام هم هست، باید با نهادهای امنیتی هماهنگ شوند و امنیت را قانونمند برقرار کنند.

ما اهل سنت و جماعت بلوچستان در کنار هر فرد و جریان و نیرویی هستی

برای آگاهی بخشی صحیح و دور کردن بلوچها از فرقه ها و احزاب متفرق به پا خیزیم

برای آگاهی بخشی صحیح و دور کردن بلوچها از فرقه ها و احزاب متفرق به پا خیزیم

نویسنده: نذیر احمد بارکزایى

مدت زیادی است که پی برده ایم اینهمه سهل انگاری اهل دعوت در تلف شدن جوانان ما توسط گروههای و فرقه های مسلح مدعی اسلام و احزاب سکولار بلوچ و گردنه گیرهایی چون اسماعیل شه بخش که مافیاهای کوچکی با شعارهای به ظاهر مردمگرایانه و قومیتی و اقتصادی می دهند لکه ی ننگی بر تاریخ اینها در میان این مردم بی پناه سرگردان خواهد شد. 

همیشه زمانی که وضعیت برادران اهل سنت و جماعت که منهج صحیح اسلامی «اهل جماعت» در ایران را نگاه می کنم می بینم افراد ثابتی وجود دارند که همیشه تلاش می کنند و با وجود مشکلات زیاد و با تهمتها و برچسبهای متعددی که به آنها وارد می شود مثل امام احمد بن حنبل با فداکاری دعوت، و بخصوص دعوت به «اهل جماعت شدن» و دوری از فرقه بازی و تفرق و پرهیز از قتال الفتنه را ترک نمی کنند و روزانه  چند پست جور کرده و نشرات می‌کنند.

خب این یک چیز خوشحال کننده است

پس چرا ناراحت باشیم؟

به این خاطر باید ناراحت باشیم که خیلی کم اتفاق می‌افتد که افراد دیگر در داخل این میدان بیایند و حتی اگر بیایند، مدتی کم در این راه هستند و ثابت قدم نیستند.

خب سوال این است مگر این دین متعلق به همه‌ی ما نیست؟ پس چرا همه‌ی ما نسبت به آن احساس مسئولیت نداریم؟

آیا این قوم و این جوانان سرگردانی که روزانه قربانی جهالت و با شعارهای شبه جهادی و یا با شعارهای سکولاریستیی و قومیتی و اقتصادی قربانی گروههای مختلف لگور پاکستان نشین می شوند بخشی از ما نیستند؟ پس چرا نسبت به اینهمه فجایع تنها نظاره گر باشیم؟

بله، در بلوچستان آشکارا منهج اهل سنت و اهل جماعت را بیان کنی فورا انواع برچسبها را می خوری و حتی درصد حذف فیزیکی روشنگران هم هست اما وارد شدن به میدان دعوت و وارد شدن به میدان جنگ روانی در اینترنت و فضای مجازی هیچ بهانه ای برای کسی باقی نمی گذارد.

ملت ما در این تهاجم وسیع روانی و تبلیغ ابتدا نیاز به روشنگری دارد.

آیا فکر میکنید همینکه در گروه‌ها و دیگر صفحات اینترنتی وقت خود را هدر دهید و بر ۵ پست تعلیق بزنید و الله اکبر بگویید کافی است؟

نه، ما نیاز به ارتباط با مردم خود داریم و در گروههای مختلف با آنها وارد گفتگو شویم و منبری بزرگتر از منبر مساجد را در اختیار داشته باشیم.

سبحان الله!!

قلب انسان به درد می آید از این همه بی مسئولیتی و سهل انگاری

کسی که منهج اهل سنت و جماعت و دوری از اهل الفرقه و ضرار سازها و حزب بازها برایش روشن شده می تواند چند دقیقه زا وقت خودش را با گوشی که در دست دارد به رساندن این حق به ملت بلوچ سرگردان و بی صاحب خود برساند.

عبدالله بن عمرو بن العاص – رضى الله عنهما – روايت مى كند كه پیامبر – صلى الله عليه و سلم – فرموده اند: بَلِّغُوا عَنِّي ولو آيَةً(بخاری/3641) پیام من را ابلاغ كنيد اگر چه يک آيه باشد.

این افراد سهل انگار که ادعای مومن بودن دارند چگونه می‌خواهند مال، جان و خانواده خود را در راه الله متعال همه چیز خود را فدا کنند؛ درحالی که حوصله فوروارد یک پیام اساسی با یک کلیک کردن در گروههای مختلف را  ندارند؟

فریب نخورید: سکولار، سکولار است بلوچ و هم قوم بودن ماهیت آنرا تغیر نمی دهد

فریب نخورید: سکولار، سکولار است بلوچ و هم قوم بودن ماهیت آنرا تغیر نمی دهد

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

 الله جل جلاله می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه: 28) اے ایمان والو مشرک نرے(بالکل)ناپاک ہیں. / ‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! بیگمان مشرکان ( سکولاریستها) پلید و نجس هستند.

پس سکولار، سکولار است فرق ندارد ابولهب عمدی رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد یا پسر نوح باشد یا پدر ابراهیم یا همسر نوح و لوط یا هر یک از نزدیکان و قوم و خویشهای ما باشد.

اینکه سکولاریسم را به فرهنگی و عقیدتی و سیاسی و ورزشی و … تقسیم می کنند مثل این است که اسلام را به اسلام نمازی و اسلام حجی و اسلام جهادی و اسلام روزه ای و… تقسیم کنند؛ اسلام، اسلام است با تمام اجزای آن و سکولاریسم، سکولاریسم با تمام اجزای آن.

شخص سکولار چه از نوع آبکی و میانه رو آن و چه از نوع خشک و خشن و رادیکال آن همگی قوانین شریعت الله کنار می زنند و مناسب برای اداره ی زندگی بشر نمی دانند در حالی که تمام پیامبران برای این آمده اند که قوانین الله را به بشر یاد بدهند تا در زندگی خود اجرا کنند.

پس دستور شرع ایجاد حکومتی بر مبنای اصول و قواعد دین است، اما سکولاریسم هیچگونه حقی به قرآن و حدیث در اظهار نظر پیرامون قوانین کشور نمی دهد و اسلام را منحصر به  مسجد میداند. یک دکتر یا مهندس یا سیاستمدارِ مسلمان در امور مرتبط به فن خود تا آن زمان که مغایر با اسلام نباشند آزاد است اما اگر مخالف با شرع عمل کند روز قیامت مورد محاسبه قرار خواهد گرفت

سکولاریسم  در طول تاریخ بشریت عقیده سکولاریستها (مشرکین) بوده که سعی دارد نظامی که الله تعالی برای اداره ی زندگی درونی و ظاهری انسانها امر نموده اند را کنار بزند؛ بنابراین سکولاریسم مانند علوم و اختراعاتی نیست که متغایر با نظریات اسلامی نمیباشند، بلکه مانند نظريه های عقیدتی و جهانبینی و اقتصادی و همجنسگرایی، نکاح محارم، عقول عشره و… است که در تضاد با اسلام هستند .

سکولاریستها اجازه نمی دهند الله و قوانین الله که توسط علما، مدارس دینی، دینداران، طلبا و مردم مومن بیان می شوند در قوانین کلی حاکم بر جامعه تاثیر داشته باشند؛ و با آنکه اسلام برای مسلمانان در تمام شعبه های زندگی اجتماعی وس یاسی و فرهنگی و اقتصادی و … برنامه دارد اما سکولاریسم این حق را از او سلب می کند و آنرا در یک شعبه که قلبی و فردی باشد محصور می کند.

این واقعیت سکولاریستهای نجس است و به هر میزان که مسلمین از این واقعیت باخبر می شوند بیشتر از همیشه سرمچاران لگور سکولار را از جامعه ی مسلمین به حاشیه می رانند و بیشتر از همیشه آنها را به بن بست می کشانند.

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (3)

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (3)

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

دسته ای که نمی توانند به اتهام مرتد بودن یا اهل بدعت بودن حاکمیت بر دارالاسلام ایران قتال الفتنه ی خود را توجیه کنند می گویند: ایران به مملکت اسلامی سوریه حمله کرده و تبدیل به دشمن صائل مسلمین شده و چون مردم اهل سنت سوریه توان دفع آن را ندارند بر سایر مسلمین در سایر سرزمینها جهاد با ایران واجب می شود و ما هم بر این اساس با ایران می جنگیم!

اولاً حاکمیت بر سوریه حاکمیتی سکولار و دارالکفر طاری است نه دارالاسلام و حاکمیتی بر اساس هیچ یک از مذاهب اسلامی، و این حاکمیت سالهاست که متحد ایران بر علیه آمریکا و ناتواست.

علاوه بر این، حسون مفتی عام رژیم سکولار سوریه از سنی هاست، بوطی رئیس هیئت علمای سوریه از سنی هاست، اکثریت مطلق ارتش سوریه و مقامات کشوری و اداری سوریه از سنی ها هستند، در کنار اینها، متحدین سوریه هم وجود دارند.

اما جنگ سوریه برای کم هوش ترین انسان ثابت شده است که جنگ آمریکا و ناتو با سوریه و متحدین آن مثل ایران و روسیه است و جنگ ربطی به اهل سنت و جماعت و شیعه و سنی ندارد بلکه خوراک جنگ آمریکا و ناتو با ایران و روسیه و متحدین آنها در سوریه از اهل سنت هستند.

کسی که حتی جاسوس بودن دارودسته ی جولانی برای حکومت سکولار ترکیه و سایر واقعیات را نمی تواند ببیند اما باید وجود ارتش اشغالگر ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه در ادلب و وجود ارتش آمریکا در مناطق تحت کنترل این گروههای متفرق منتسب به اهل سنت را باید دیده باشد و نمی تواند این اشغالگری آشکار را انکار کند هر چند هزاران بهانه بیاورد .

پس دشمن صائل مردم سوریه آمریکا و ناتو و مزدوران محلی آنها هستند چه مزدوران سکولار و چه مزدوران به ظاهر اسلامگرائی که حتی یک قانون شریعت هم در مناطق تحت حاکمیت آنها پیاده نمی شود و جنگ و صلح و پیش روی و عقب نشینی آنها به دستور آمریکا و ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه است .

در همان ابتدای جنگ ارتش آزاد سکولار که مستقیماً از سوی آمریکا هدایت می شدند حکومت سکولار سوریه از دارالاسلام ایران و دارالکفر اصلی روسیه به عنوان متحدین خود درخواست کمک کرد، ایران هم به کمک متحد قدیمی خود بر علیه آمریکا و ناتو و متحدین آنها چون رژیم صهیونیستی و گروههای مختلف متنوع سوری چون ارتش آزاد و گروه علوش و احرار و… رفت.

ممکن است برای عده ای تلخ باشد اما لازم است همه بدانند ، با آنکه غیر مستقیم فعالیتهای فرقه نجدی دوله در مسیر نقشه ها و اهداف دشمنان اهل سنت بود اما تنها فرقه نجدی دوله بود که اختیارش در دست آمریکا و ناتو نبود و جاهلانه جنگ را بر همه از جمله تمام شیعیان جهان و … تحمیل کرده بود و همه مجبور به دفاع از خود بودند.

پس حمایت ایران از دارالکفر طاری سوریه در برابر کفار اصلی آمریکائی و ناتو و صهیونیستها مثل دفاع رسول الله صلی الله علیه وسلم از دارالکفر بنی خزاعه در برابر کفار قریش بود که در نهایت رسول الله صلی الله علیه وسلم به دفاع از دارالکفر بنی خزاعه به مکه حمله کرد و مکه را فتح کرد.  

این باید برای هر مسلمانی واضح و روشن باشد که جنگ در سوریه جنگ بین جناح ایران و روسیه با جناح آمریکا و ناتو است که هر یک دارای متحدین و گروههای همسو با خود هستند و این جنگ هیچ ربطی به جنگ شیعه و سنی ندارد.

در این صورت، فرقه های متفرق اهل بدعت خارج از منهج اهل سنت و جماعت نمی توانند قتال الفتنه و هرج و مرج مسلحانه  یخود بر علیه دارالاسلام ایران را توجیه شرعی کنند.

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (2)

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (2)

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

بر علیه حاکم ظالم و فاسد اهل بدعت هم تنها زمانی قیام مشروع است که:

 تحت فرماندهی یک رهبر و دارای یک پرچم باشد(مثل امارت اسلامی افغانستان که دارای یک رهبر واحد و یک پرچم بود)

 «توانائی، اسباب لازم و شرایط و زمان مناسب» برای انقلاب و تغییر این منکر بزرگ با دست فراهم باشد و در وضع موجود انقلاب و قیام مسلحانه منجر به ارتقای این حاکمیت به حاکمیتی اسلامی بالاتر و فقه اسلامی بهتری شود؛ حتی اگر همین الان این نظام حاک بر ایران برود هرگز نظامی اسلامی بر اساس فقه اهل حدیث یا حنفی و شافعی و غیره سرکار نمی آید بلکه دارالکفری سکولار و دشمن سرسخت قوانین شریعت الله بر اساس تمام مذاهب اسلامی سرکار می آید.

پس به قول امام نووی که می گوید:«فَتَكُونُ الْمَفْسَدَةُ فِي عَزْلِهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فِي بَقَائِهِ». (شرح النووي على صحيح مسلم كتاب الإمارة باب وجوب طاعة الأمراء في غير معصية وتحريمها في المعصية، حديث رقم: (1840) ص. 539 و540.) مفسده ای که جهت کنار زدن این حاکمیت به وجود می آید بیشتر از مفسده ی ناشی از ماندن آن است به عبارتی دیگر انقلابات نارس وتوسط فرقه های متفرق که جنگشان قطعاً به قتال فتنه ختم می شود بیشتر از مفسده ی باقی ماندن این حاکم بر مسند حکومت است و این حاکم اگر بر حاکمیت خود بر الجماعه ادامه دهد فسادش کمتر از فساد قیامی است که برای کنار زدن او صورت می گیرد و مفسده ی قیام بیشتر است.

بر این اساس در چنین شرایطی، یکی از ویژگی های اهل سنت و جماعت این است که: بر واجب بودن سمع و طاعة در غیر معصیت الله از رهبران دارالاسلام، و عدم جواز قیام و خروج بر علیه آنها اتفاق کرده اند.( ابن رجب الحنبلي، جامع العلوم والحكم ج2 الحديث رقم: (28) ص. 109 إلى 112.)

امام ابن نحاس(وفات804ق) علاوه بر آنکه جنگ مسلحانه و اسلحه کشیدن بر علیه رهبر الجماعة را رد می کند جمع کردن افراد برای این گروههای اسلامی و یارگیری برای آنها و تشویق مردم برای پشتیبانی از این افراد و گروههای مسلح اسلامی را نیز رد می کند یعنی در واقع از هر کاری که منجر به تشویق و تحریک مردم در پیوستن به گروههای اسلامی متفرق شود را منع می کند و می گوید: چون این کار باعث تحریک به الفتنه و به هیجان درآوردن مردم برای انجام شر و از بین رفتن هیبت حاکم در قلب شهروندان می شود و امکان دارد چنین کاری به جری ساختن آنها به قیام بر علیه حاکم و تخریب سرزمین منجر شود. (الموازين لابن النحاس، ص 43/)

پس به این بهانه که حکومت ایران از نگاه مذهب شما اهل بدعت است و حتی به درجه ی حاکمیت معتزلی های زمان امام احمد بن حنبل رسیده باشد هر گونه قیام و جنگ مسلحانه ای بر علیه آن حرام و غیر شرعی است.

این منهج صحیح اهل سنت و جماعت است و نمی توان فتنه ی تولید شده توسط فرقه های مختلف را در قالب جهاد توجیه کرد چون اجماع و منهج واضح است و علاوه بر آن رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور داده تابع حاکمیت واحد شویم و  «تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ» و از این فرقه ها و گروهها ی شبه جهادی دوری کنیم: «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا» (بخارى (3606 ، 7084) ومسلم (1847))

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (1)

چرا قتال جیش العدل و فرقه های مسلح اسلامگرا بر علیه ایران جهاد نیست و مشروعیت ندارد؟ (1)

به قلم: عبدالملک اربابی مکرانی

منهج اهل سنت و جماعت در مساله ی امربه معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی واضح و آشکار است، بخصوص در سطح حکومتی.

حاکم بر دارالاسلام اگر بر اساس ظوابط تکفیر مورد پذیرش اهل سنت و جماعت (1- اثبات جرم 2- تائید جرم توسط الله و رسولش 3- شروط تکفیر 4- موانع تکفیر) و با یقین و بدون کوچکترین شک و شبهه ای کافر و مرتد شد و از دایره ی اسلام خارج  شد آنوقت امام نووی شافعی از قول قاضی عیاض مالکی بیان می کند که: «أَجْمَعَ الْعُلَمَاءُ عَلَى أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَنْعَقِدُ لِكَافِرٍ وَعَلَى أَنَّهُ لَوْ طَرَأَ عَلَيْهِ الْكُفْرُ انْعَزَلَ» (النووي، أبو زكريا، شرح النووي على مسلم ج 12 ص 229) علماء اجماع دارند که امامت و رهبریت برای کافر منعقد نمی شود و چنانچه رهبر مسلمانی هم کافر شود از مقامش عزل می گردد.

 ابن منذر هم می گوید: تمام اهل علم بر این امر اجماع دارند که به هیچ عنوان کافر ولایت و سرپرستی بر مسلمان ندارد. (ابن القيم، أحكام أهل الذِّمَّة (2/ 787))

ابن حجر هم می گوید: به اجماع مسلمین، امام و رهبر به دلیل کافر شدن از مقام خودش عزل می شود « يَنْعَزِلُ بِالْكُفْرِ إِجْمَاعًا »، در این صورت بر هر مسلمانی واجب است که به عزل این رهبر قیام کند، هر کسی به این امر مهم برخاست دارای ثواب و پاداش است و هر کسی هم که سازش کرد گناهکار می گردد و هرکسی هم که در قیام جهت عزل این رهبر ناتوان بود باید از آن زمین هجرت کند. (ابن حجر عسقلانی، فتح الباري” (13/ 123).)

 تمام علمای مذاهب اسلامی بر چنین فتوائی اتفاق دارند، و احادیثی که به صبر در برابر رهبران ظالم و اهل جور دعوت می دهند در مورد رهبرانی است که ظلم و فسق آنها به کفر بواح و آشکار نرسیده باشد که برای این کفر آشکار از سوی الله دلیل و برهانی داشته باشیم «إلَّا أنْ تَرَوْا كُفْرًا بَواحًا، عِنْدَكُمْ مِنَ اللَّهِ فيه بُرْهانٌ». (بخاري (7055) مسلم (1840))

بدون کوچکترین شک و شبهه ای هیچ امامی در طول تاریخ شیعیان جعفری را به عام تکفیر نکرده اند هر چند آرائی در مورد تکفیر غلاة شیعه از سوی ائمه ی شیعه و سنی وجود دارد، سپس: بدون کوچکترین شک و شبهه ای هیچ عالمی در زمان ما وجود ندارد که با استناد به منابع و ظوابط مورد پذیرش اهل سنت و جماعت، حاکمیت کنونی بر ایران را تکفیر کند و از اسلام خارج بداند.

پس با این بهانه کسی نمی تواند با نام اهل سنت و سنی بودن خروج و شورش بر علیه ایران را برای خود توجیه کند و اگر با این بهانه ی غیر شرعی جنگی را شروع کند غیر شرعی و قتال الفتنه و حرام است.

إیلی کوهینهای بلوچ

إیلی کوهینهای بلوچ

به قلم: براهندک بلوچ

إیلی کوهین در سوریه او را کامل امین می‌شناختند، مردی تندرو و مخالف اسرائیل! اما دراصل مأمور مخفی اسرائیل که تا یک قدمی نخست وزیری سوریه پیش رفت.

درمجلس ملی سوریه فریاد می‌زد و اسرائیل را به هزار کار کرده و نکرده متهم می‌کرد، اما شب‌ها در خانه، برای اسرائیل اطلاعات بسیار سودمندی را ارسال می‌کرد

دستور العمل از تل اویو می‌رسید و آن فقط یک چیز بود: شلوغ کن و وانمود کن دشمن قسم خوردۀ اسرائیل هستی!!

دو چیز، او را گرفتار کرد:اول شنود تصادفی پیامهایش به اسرئیل..

دوم، این که هرچه می‌گفت و می‌خواست،در نهایت، به سود اسرائیل بود.

در واقع هنراین مرد آن بود که خواسته‌های اسرائیل را به بهترین شکل، در قالبی ضد اسرائیلی بیان می‌کرد و در راستای تحقق آن می‌کوشید.

خوب فکر کنید! چند نفر ایلی‌کوهین یا کامل امین در میان فرقه های مختلف بلوچ و سوریه و… وجود دارد که بر علیه آمریکا و آل سعود و ناتو و اسرائیل و حکومت چرکستان در پاکستان هیاهو میکنند ولی همه در نهایت نوکر آمریکا و ناتو و صهیونیستها هستند؟

اگر ضد صحبت کردن، نتیجه گیری مشخصی نداشته باشد تماما به نفع همان است که سفارش کرده ضد صحبت کنید و بازی مخالف بکنید .

مولوی نقشبندی و حبیب سربازی و … را نگاه کنید.

در سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها، انسان تبدیل به اله می شود

در سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها، انسان تبدیل به اله می شود

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

الله (ج) می فرماید: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (جاثیه:23) ‏هیچ دیده‌ای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پرده‌ای انداخته است‌؟ ! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) می‌تواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید و بیدار نمی‌شوید؟‏

سکولاریستها با انتخاب عقاید سکولاریسم به جای قوانین شریعت الله دموکراسی خود را بر  دو اندیشه استوار کرده اند :

الف) سیادت (صلاحیت حلال و حرام قرار دادن ) از آن مردم است .

ب) مردم مصدر و منبع قدرت ها و صلاحیت ها می باشند . 

زمانی که مردم به این شکل تابع هوا و هوس خود می شوند و هوا و هوس خود را اله می کنند بدین باور بودند که آنان دارای حق مشروع الهی و خدایی بر خود هستند ، تنها آن ها مالک وضع شریعت و قانون ، حکم و قضاوت اند و آن ها خود ، دولت به شمار رفته ، سخنان الله، احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم، فقه مذاهب اسلامی اتباع آن ها اند و هیچ گونه حقی در زمینه وضع قوانین ، قدرت و قضاوت و… ندارند ، پس آن ها هیچ دیدگاه و اراده یی در برابر اراده و قوانین مردم ندارند(نعوذ بالله)

بناء این دومفکوره یا اندیشه پدایدار شد تا اندیشه حق الهی را طور کامل لغو نموده و حق تشریع و صلاحیت را برای مردم وا گذارند، به این ترتیب که ملت خود دارای صلاحیت و حاکمیت است و نه بنده و عبد الله ، او مالک قوانین و زندگی دنیوی خویش بوده و هیچ کس حتی الله بر وی حق مالیکیت وآقایی ندارد، ازاین رو او باید مالک اراده خویش گردیده و حق اجراء و تمثیل آن را احراز نماید و اگر چنین نشود او در واقع بنده خواهد بود، چون معنای بندگی اینست که شخص به اراده دیگران حرکت نماید و اگر خود اراده خویش را تعیین و اجرا نکند کماکان برده باقی خواهد ماند ، پس برای این که مردم از بندگی الله آزاد شوند لازم است اراده خویش را خود عملی نمایند و بنده و عبد خود باشند.

الله (ج) می فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (فرقان:43) به من بگو ببینم، آیا کسی که هوی و هوس خود را معبود خویش می‌کند (آرزوپرستی را جایگزین خداپرستی می‌سازد ) آیا تو وکیل او خواهی بود؟  ( و می‌توانی او را از هواپرستی به خداپرستی برگردانی، و از ضلالت به هدایت بکشانی‌؟!) .‏

 بناءً زمانی که سکولاریستها دموکراسی خود را تشکیل می دهند خود آنها حق دارند قوانینی را که می خواهند وضع نمایند و حق دارند تا قوانینی را که نمی پسندند باطل و لغو سازند . پس ملت مطلقا صاحب صلاحیت بوده و حق تنفیذ قوانینی را دارد که خود آن را می سازد . پس او برای همین منظور حاکمی را بر می گزیند که خودش خواسته باشد و قاضیی را تعین می نماید که خواسته باشد تا همان احکامی را تطبیق نماید که زاده خواسته و اراده خودش می باشد بدین اساس ملت مصدر همه صلاحیت ها بوده و حکام صلاحیت و قدرت خویش را از آن به دست می آورند .

بنابر این بارز ترین و مهم ترین مشخصه مرجع نظام دموکراسی همانا اکثریت می باشد و از دیدگاه نظام دموکراسی ، رای اکثریت ، واقعی ترین معیار است که بیان گر دیدگاه مردم می باشد .

الله (ج) می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ ‏ (مومنون: 71) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند. ما قرآن را به آنان داده‌ایم که در آن ( موجبات ) آوازه ایشان است ، ولی آنان از ( چیزی که مایه ) عزّت و آبرویشان ( است ) رویگردانند ( و انگار راه بیداری و خوشبختی خود را نمی‌دانند ) .‏

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

اخیرا مولوی هبة الله رهبر امارت اسلامی افغانستان هر گونه دامن زدن به اختلافات قومیتی را ممنوع کردند، این به چه معنا است؟ آیا یک مسلمان باید از قوم خودش دست بکشد؟ آیا یک مسلمان قوم خودش را دوست ندارد؟

در مفکوره ی اسلامی وجود سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی و عمر و ابوبکر عربی و غیره تضادی با برادری اسلامی و « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » (حجرات:10) ندارد.

زمانی که شخص برای قانون شریعت الله تلاش و کوشش می کند این شریعت تمام حقوق قومی او را به او می دهد و تلاش برای تطبیق قانون شریعت الله نه تنها تردید محبت با وطن و سرزمین و هویت تاریخی نیست بلکه تساوی حقوقی قومیتها و رسیدن به حقوق شریعی تمام مومنین است؛. هنگامی که می گوییم جهاد در راه الله، یعنی دفاع از قانون شریعت الله که دفاع از عرض و ناموس و عقیده و سرزمین و مال و زبان خویش.

به همین دلیل، مومن، اسلام را محور فعالیت و مبارزه خود می داند؛ و اسلام هیچگونه مخالفتی با قوم دوستی و محبت با سرزمین اعلام ننموده اند. این اصل در تاریخ اسلام  کاملا متبلور است و وجود اینهمه زبان و لهجه ی تاریخی و آزادی قومیتهای مختلف و حتی آزادی در انتخاب زبان جدید توسط مسلمین امر یعادی بوده است.

سکولاریستها که هویت اسلامی را نفی کرده و بر هویت نژادی تأکید دارند و تماما در حال تولید کینه و نفرت میان نژادهای مختلف و تولید توهم خودبزرگ بینی و قوم پرستی جاهلی هستند می خواهند چنین نشان دهند که مومنین نسبت به قوم وز بان و فرهنگ و لباس و تاریخ خود بی تفاوت هستند در حالی که این لباس و زبان و هویت اسلامی ما توسط مسلمین و علمای دینی به ما رسیده است نه توسط سکولاریستها

این افراد لگور سکولار، می خواهند که مومنین آنهمه مبانی شریعت را کنار بگذارند و مثل آنها به نژادی افتخار کنند که از طریق آلت تناسلی پدران به انسان می رسد! اگر شخص مثل آنها آلت تناسلی پدرش را جایگزین آنهمه آیه و حدیث و فقه اسلامی کرد و مثل آنها انسانی بی ارزش و نفهم شد آنوقت مدافع قوم بلوچ و کُرد و تُرک و عرب و اوزبیک و پشتو و غیره می شود و آنوقت یکی مثل همین سکولارهای لگور می شود و این لگورها از او راضی می شوند.  

رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود آنهمه محبتی که به زادگاهش مکه داشت می گوید:مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ» [مسلم ۱۸۴۸] هرکس زير پرچم مجهولی بجنگد که خشم وی جهت تعصب قومی و قبیله ای است یا به آن دعوت می دهد یا آن را ياری می کند و در اين راه کشته شود، در مسیر جاهليت مرده است.

پس، اسلام اجازه ی این قومیت گرائی کثیف را به مومنین نمی دهد و یک مسلمان متعهد و مومن نمی تواند وارد این گنداب شود .

به صراحت بگویم: قوگرائی در واقع یعنی فداکردن منابع اسلامی و فقهی و ارزشهای اسلامی به خاطر آلت تناسلی پدر است که نژاد را به ما رسانده، پس اینکه شخص مسلمان با مردم و سرزمین و تاریخ اسلامی خودش احساس دوستی و محبت داشته باشد و حماسه های اسلامی ملتش را بازگو کند و در راه سعادت و امنیت و آرامش و خوشبختی مردمش تلاش کند قومگرائی نیست بلکه انجام دستورات شریعت الله است.

ثمرات قوم گرائی و ناسیونالیسم برای بلوچها و سایر اقوام

ثمرات قوم گرائی و ناسیونالیسم برای بلوچها و سایر اقوام

به قلم: براهندک بلوچ

اسلام انسانها را بر اساس عقایدی که دارند تقسیم می کند نه بر اساس رنگ و نژاد و قوم و …..

انسانها به سه دسته ی 1- مومنین (أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ)  2- کفار (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) 3- مسلمین سرگردان یا دارودسته ی منافقین (الضَّالِّينَ)

در این نگرش اسلامی فرقی ندارد این کافر پدر پیامبر الله ابراهیم علیه السلام باشد یا پسر نوح علیه السلام یا همسر لوط علیه اسلام یا عموی پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم؛ نژاد و قومیت و نزدیکی این کفار به پیامبران امتیازی برای آنها محسوب نمی شود و مومنینی چون بلال حبشی و صهیب رومی و سلمان فارسی و ابوبصیر الکوردی و… بر اینها برتری دارند و از حقوق خاص مومنین برخوردار می شوند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: يا أيُّها الناسُ، ألَا إنَّ ربَّكم عزَّ وجلَّ واحدٌ، ألَا وإنَّ أباكُمْ واحدٌ، ألَا لا فضْلَ لعربيٍّ على عجَميٍّ، ألَا لا فضْلَ لأسودَ على أحمرَ إلَّا بالتقوى، ألَا قد بلَّغْتُ؟ قالوا: نعم, قال: لِيُبْلِغِ الشاهِدُ الغائبَ.[1] ای مردم، آگاه باشید که پروردگارتان عزوجل یکی است، آگاه باشید که پدر شما (آدم) هم یکی است، آگاه باشید فضيلتى ندارد عرب بر غیر عرب و غیر عرب بر عرب و سرخ پوست بر سیاه پوست  مگر بسبب تقوى و پرهیزگاری؛ آگاه باشید آیا این را رسانده ام؟ اصحاب گفتند: بله، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: کسی که حاضر است این پیام را به غائب برساند.

در نگرش اسلامی، اینکه یکی بلوچ باشد یا تُرک یا عرب یا کُرد و… به عنوان یک حق شرعی به آن احترام گذاشته می شود و دوست داشتن زبان و فرهنگ اسلامی خود تنها یک احساس است که الله در دل انسانها قرار داده و مومنین بیشتر از همه قوم و سرزمین خود را دوست دارند.

اما در دین سکولاریسم  (غیر از کمونیستهای میان سکولاریستها)عامل هویت بخش نژاد و قومیت است و زمانی که شخص قومگرا می شود و جزو ملی گراها و ناسیونالیستها قرار می گیرد، در واقع با محور قرار دادن نژاد و با پس زمینه هائی از عقاید یکی از احزاب سکولار، قوم و نژاد را تبدیل به قانون و برنامه می کنند و با پرچم قومیت و نژاد و سرزمین مادری عقاید سکولاریستی خود را به پیش می برند و قومیت و نژاد نقابی می شود برای پوشاندن عقاید سکولاریستی آنها.

برای این سکولاریستهای ملی گرا نیز آنچه مهم است عقاید سکولاریستی آنهاست به همین دلیل نه تنها با تمام احزاب و جریانات اسلامی شریعت گرا مخالفت می کنند بلکه با احزاب سکولار و قوم گرای هم قوم خودشان نیز که مخالف بخشی از عقاید و برنامه ها و افکار آنها هستند سرناسازگاری دارند و گاهگاهی اگر نیاز هم باشد با این احزاب سکولار هم قوم خودشان هم وارد جنگهای خونینی می شوند. مگر اینهمه تفرق و گاهگاهی جنگ بین احزاب سکولار هم قوم را نمی بینید؟

پس برای این احزاب سکولار هم، قومیت و نژاد تنها شعار و نقابی است برای پیش بردن برنامه ها و عقاید سکولاریستی خودشان.

در کنار این، ناسیونالیسم در بعد داخلی برای پیروانش نوعی حقارت نسبت به دیگر اقوام و کینه ی نابجا از اقوام دیگر و نوعی نفاق را تولید می کند، پس ملی گرائی و قومیتگرائی سکولاریستها با هر پس زمینه ای از عقاید سکولاریستی باشد نوعی سم کشنده و بازدارنده است که باعث مسموم شدن افراد جامعه می شود.

نکته ی طنز این قومیت گراهای سکولار این است که همگی بلااستثناء قوم و ملت خودشان را به یکی از کفار سکولار جهانی و منطقه ای می فروشند و قوم خودشان را قربانی اهداف و برنامه های دشمنان خارجی می کنند. مگر نمی بینید؟

[1]  ابن تيمية، اقتضاء الصراط المستقيم  1/412/ أبو