«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (1)

«مَچار»، «سَرمَچار» یا «مزاران» در میان بلوچهای ایران چه کسانی هستند؟ (1)

ارائه دهنده: براهندک بلوچ

«مَچار» در زبان بلوچی به معنی «نگاه نکن» است و سَرمَچار به کسی گفته می‌شود که در راه رسیدن به قدرت، پروای سر خود را ندارد و به آن نمی‌اندیشد. واژهٔ سرمچار هم‌معنی «پیشمرگ» در زبان کُردی است که گاهی به آنها “مزار” یا “مزاران” هم گفته می‌شود.

در بلوچستان ایران مثل تمام سرزمینهای اسلامی در طول تاریخ اسلام افرادی از دارودسته ی منافقین (ضالین) هستند که مثل عبدالله بن ابی در زمان صدر اسلام آشکار می شوند و عده ای از آنها دارالاسلام را ترک می کنند و آشکارا در جبهه ی سکولاریستها قرار گرفته و برای سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها فعالیت می کنند (سکولاریستها درادبیات قرآن و سنت فقه مذاهب اسلامی معادل مشرکین و احزاب هستند).

 البته دارودسته ی منافقین میان بلوچها به دلیل قدرت بازدارندگی اسلامی میان بلوچها خیلی دیر شروع کرده اند و در بسیاری از سرزمینها رفقای سکولارشان نزدیک به یک قرن پیش به راه افتاده اند و به بن بست رسیده اند و بلوچهای سکولار به دلیل سهل انگاری و دنیا دوستی و غفلت علما و بزرگان و عوام بلوچ، فرصت را غنیمت شمرده و ابراز وجود کرده اند و تازه می خواهند مسیر رفته ی رفقایشان در طول تاریخ اسلام و در میان سایر قومیتهای مسلمان معاصر را از صفر شروع کنند.

به صورت واضح و روشن سکولاریسم در میان بلوچهای پاکستان به چند دهه قبل بر می گردد اما در میان بلوچهای ایران با فعالیت های تبلیغی و جنگ روانی جریان سهاب در شبکه های ماهواره ای وابسته به آل سعود و امارت چون کلمه و نور و شبکه های اینترنتی و مجازی استارت خورد که در ابتدا به حرکات مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی و تحصن و اعتصاب و مغازه بستن و صدور بیا نیه و محکوم کردن و سایر بازیهای رایج سیاسی سکولاریستها دعوت می داد و معتقد بود جنگ مسلحانه عملی جذباتی است که تنها باعث تشدید خشونت و امنیتی تر شدن منطقه و به معنای سوریه و افغانستان کردن بلوچستان می شود و تنها از سوی دوستان جاهل صورت می گیرد.

این روند تا چهار سال ادامه داشت؛ در این چهار سال توانست بر بخشی ناچیز از جوانان نا آگاه بلوچ دو تاثیر مهم بگذارد:

  1. با ترویج قوم پرستی و ملی گرایی و ناسیونالیسم این بخش از جوانان را از بدنه ی جامعه ی اهل سنت ایران و جهان جدا کرده و آنها را تنها و ضربه پذیر کند.

 البته احزاب سکولار کورد هم 70 سال قبل همین مسیر را پیمودند و ما مثل یک فیلم، تراژدی کسانی که به این احزاب سکولار دل بسته اند را به صورت زنده می بینم. همچنانکه جهت تجزیه ی عثمانی کفار سکولار جهانی هم ناسیونالیسم و قومیت گرائی را بهترین گزینه جهت ضربه زدن به عثمانی و این قومیتها می دانستند و مزدورانی داخلی را جهت پیاده کردن این پروسه انتخاب و تقویت کردند.

  • رواج دین سکولاریسم و قرار دادن جوانان سکولار در برابر قوانین شریعت الله و علمای دینی و مردم مسلمان بلوچ که بالاجبار منجر به تولید تفرق میان بلوچهای حنفی مذهب و قرار گرفتن بلوچهای شریعت گرا در برابر بلوچهای سکولار شد.

اگر ناسیونالیسم این دسته از بلوچها را از بدنه ی جهان اسلام و اهل سنت جدا کرد سکولاریسم این دسته از بلوچها را نیز از جامعه ی مذهبی و حنفی بلوچستان جدا کرد و باعث ایجاد چند دستگی در میان بلوچها شد و بلوچ را در برابر بلوچ قرار داد.

مرجع تقلید حبیب سربازی جهت نهادینه کردن سکولاریسم در میان بلوچهایی که پایبندی سنتی عجیبی به شریعت و قوانین الله دارند عبدالکریم سروش است که در توهمات خودش سکولاریسم را به فلسفی و سیاسی تقسیم کرده است که مثلاً سکولاریسم سیاسی مغایر با قوانین شریعت و مسلمانانه زندگی کردن نیست و تنها سکولاریسم فلسفی مخالف قوانین شریعت و مسلمانانه زندگی کردن است و خودش را سکولاری سیاسی نامید.

این توهمات را اگر برای یک اسکلت هم تعریف کنی خنده اش می گیرد چه رسد به کسی که الفبای سکولاریسم را بداند. خود سکولاریستهای غربی هم به چنین توهماتی که دارودسته ی منافقین آشکار شده میان مسلمین برای فریب مسلمین تولید کرده اند می خندند.

ادامه دارد …. ان شاء الله

سکولاریستهای کمونیست و مرتد ارتش آزادی‌بخش بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان: چهار نظامی پاکستانی را در کیچ کشتیم

سکولاریستهای کمونیست و مرتد ارتش آزادی‌بخش بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان: چهار نظامی پاکستانی را در کیچ کشتیم

سکولاریستهای مرتد و کمونیست جبهه آزادی بخش بلوچستان ( بلوچستان لبریشن فرنٹ / بلۏچستان آجوییءِ مئیدان ) در اعلامیه‌ای ادعا می‌کند که نیروهای این جبهه بر یک پایگاه نظامیان پاکستانی در منطقه تجابان ولسوالی کیچ ایالت بلوچستان این کشور حمله کرده اند.

جبهه آزادی بخش بلوچ گفته که در این حمله چهار نظامی پاکستانی را کشته و پنج تن دیگر را زخمی ساختیم.

حکومت پاکستان تا کنون در مورد این ادعای ارتش آزادی‌بخش بلوچ چیزی نگفته است.

امروزه بلوچها با گروههای مسلح مخالف امارت اسلامی افغانستان و ایران چکار کنند؟

امروزه بلوچها با گروههای مسلح بلوچ مخالف امارت اسلامی افغانستان و ایران چکار کنند؟

به قلم: سید محمد رخشانی بادینی

همه ی ما و شما می دانیم که امروزه در امارت اسلامی افغانستان بعد از 4 دهه یک حکومت مرکزی اسلامی وجود دارد که از اقوام و قبایل مختلف تشکیل شده است و امنیت را برای تمام شهروندان خود به وجود آورده است.

همچنین در ایران هم اقوام و قومیتهای مختلفی وجود دارند و بیشتر از 4 دهه است که حکومتی اسلامی حاکم است که امنیت را برای تمام شهروندان خود حاصل کرده است.

در این دو کشور اسلامی مشکلات اقتصادی و نارسائی هایی وجود دارد که متاسفانه نتیجه ی اشغالگری های خارجی ها و ظلم و ستم حکومتهای پیشین و نتیجه ی تحریمهای خارجی ها است و همه ی قومیتهای این دو کشور را شامل می شود.

هر دو کشور برای رفع این مشکلات دارای پلان و برنامه های اساسی هستند که نیاز به همبستگی و همکاری عموم شهروندان دارد.

بلوچها در ایران و افغانستان بر خلاف بلوچهای پاکستان از امنیت کامل برخوردارند و وضعیت اینها با بلوچهای پاکستان فرق دارد، بلوچهای پاکستان توسط حکومت فدرال و سکولار پاکستان اختطاف و کشته می شوند و ظلم زیادی را تحمل می کنند به همین دلیل بعد از تحمل 80 سال ظلم و ستم، راه چاره ای جز جهاد و جنگ مسلحانه برای بلوچهای پاکستان باقی نمانده است.

بلوچها در ایران و امارت اسلامی افغانستان که دارای امنیت کامل هستند اگر نارسائی و مشکلی دیدند باید مثل سایر شهروندان جامعه از روش اصلاحگری و قانونی پیش بروند، چون قانون اسلامی جامعه جایی برای ظلم به آنها در مناطق بلوچ نشین قرار نداده است.

البته باید بدانیم که مسیر اجرای قانون برای همه ی شهروندان دارای موانعی هست و نیاز به صبر دارد و کسی حق ندارد صبر را کنار زده و تابع احساسات شود و امنیت را بر هم بزند و خودش و گروه مسلحی که دوست دارد را قانون و حاکم فرض کند.  

امام ابوحنیفه رحمه الله می گوید: اگر مردم بر امامی از مسلمین گرد آمدند، و مردم در امنیت قرار گرفتند، و راهها امن شد،(یعنی مرحله ی گذار انقلابات و خلاء قدرت تمام شد و حاکمیت الجماعة اسقرار پیدا کرد) در این حال اگر افرادی از میان مسلمین بخواهند بر امام و رهبر اهل الجماعة «على إمامِ أهلِ الجَماعةِ» قیام و خروج کند، باید مسلمین «أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ» این امام اهل جماعت را یاری برسانند، و چنانچه قادر به این کار نبودند باید در منازل خود بمانند و با کسانی که بر إمامَ أهلِ الجَماعةِ خروج و قیام کرده اند بیرون نروند و آنها را نیز یاری ندهند.[1]

هر کسی که خودش را تابع مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله می داند باید از این گروههای مسلحی که بر علیه امارت اسلامی افغانستان و ایران دست به اسلحه برده اند دوری کند و حتی با یک کلمه هم آنها را یاری نکند؛ کسی هم که مذهب امام ابوحنیفه را رها کرده و تابع فرقه های اهل بدعت و گمراه شده است خودش می داند و اعمالش، اما در این کار ربطی به مذهب امام ابوحنیفه ندارد و حنفی مذهب نیست.  


[1]  حاشية الشلبي على تبيين الحقائق (3/294)./ إن كان النَّاسُ مُجتَمِعينَ على إمامٍ من المُسلِمينَ، والنَّاسُ آمنون، والسُّبُلُ آمنةٌ، فخَرجَ ناسٌ مِمَّن يَنتَحِلُ الإسلامَ على إمامِ أهلِ الجَماعةِ، فيَنبَغي للمُسلِمين أن يُعينوا إمامَ أهلِ الجَماعةِ، وإن لم يَقدِروا على ذلك لزِموا بُيوتَهم ولم يَخرُجوا مَعَ الَّذينَ خَرجوا على إمامِ أهلِ الجَماعةِ ولم يُعينوهم

ثمره ی جنگ مسلحانه بر علیه حاکمیت بر دارالاسلام محک شرعی یا غیر شرعی بودن آن

ثمره ی جنگ مسلحانه بر علیه حاکمیت بر دارالاسلام محک شرعی یا غیر شرعی بودن آن

به قلم: محمد اسامه

یکی از مشکلات بزرگ جوامع اسلامی در یک قرن گذشته دوری آنها از منهج اسلامی ائمه ی مذاهب خودشان بوده است.

همین دوری از منهج و روش ائمه ی مذاهب باعث شده است عده ای سودجو از دارودسته ی منافقین و حتی رسانه های دشمنان خودشان را جایگزین این ائمه کنند، و یا عده ای از مومنین جاهل ناخواسته طبق نقشه ی دشمنان خود بازی کنند.

یکی از این انحرافات آشکاری که می بینیم در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی با دست یا با زبان است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ، فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وذلكَ أضْعَفُ الإيمانِ.[1] هر کس از شما ناشایسته‌اى بیند، به دست خویش مانع آن شود و اگر نتواند به زبان و اگر نتواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است.

جهاد مسلحانه یکی از راههای برداشتن منکر با دست در سطح حکومتی است که اگر بر اساس منهج صحیح اسلامی انجام نشود از جهاد فی سبیل الله تبدیل به قتال الفتنه می شود.

امام ابوحنیفه که در دوران خلاء قدرت حکومتی بین امویان و عباسیان و دوران عدم استقرار عباسیان از مناصرین نهضتهای انقلابی بود با جنگ مسلحانه ای که منجر به قتال فتنه می شود آشکارا مخالفت می کند.

أبو مُطيع البَلخي از امام ابوحنیفه سوال می کند: در مورد کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند و به این دلیل افرادی از او تبعیت می کنند و این شخص بر الجماعة قیام و خروج می کند، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، آیا این کار را صحیح می دانی؟

امام ابوحنیه گفت: نه.

 بلخی می گوید گفتم: برای چه؟ در حالی که الله تعالی و رسولش به امر به معروف و نهی از منکر دستور داده اند و این فریضه ی واجبی است.

 امام ابوحنیفه با شناختی که از این افراد و ثمرات قیام نارس آنها داشت جواب داد: آنچه گفتی همانگونه است، اما این اشخاص در نتیجه ی این قیام، فسادی که به بار می آورند بیشتر از آنچه است که اصلاح می کنند، از ریختن خونها بگیر تا حلال کردن حرامها و از بین بردن اموال.[2]

پس به فایده ی جنگ مسلحانه ی گروههای مختلف اطراف خودت نگاه کن، الله جل جلاله به کار بی ثمره دستور نمی دهد و راضی نیست چه رسد به اینکه ثمره ی کار منجر به فساد و هدر رفتن جانها و اموال و حاکم شدن فساد بیشتر و یا حاکم شدن کفر در جامعه شود.


[1]  مسلم/49

[2]  الفقه الأبسط، ص 108 / ما تَقولُ فيمَن يَأمُرُ بالمَعروفِ ويَنهى عنِ المُنكَرِ، فيَتبَعُه على ذلك ناسٌ، فيَخرُجُ على الجَماعةِ، هل تَرَى ذلك؟ قال: لا، قُلتُ: ولمَ؟ وقد أمرَ اللَّهُ تعالى ورَسولُه بالأمرِ بالمَعروفِ والنَّهيِ عنِ المُنكَرِ، وهذا فريضةٌ واجِبةٌ، فقال: وهو كذلك، لَكِن ما يُفْسِدونَ من ذلك يَكونُ أكثَرَ مِمَّا يُصلِحونَ؛ من سَفكِ الدِّماءِ، واستِحلالِ المَحارِمِ، وانتِهابِ الأموالِ