مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

 مفهوم و محتوای سخن ملی گراهای سکولار بلوچ که می گویند من اول بلوچم بعد مسلمان یعنی چه؟

ارائه: بالاچ عُمَرزهی

 اساساً در اسلام هویت انسانها بر محوریت عقیده تعیین می شود نه نژاد، مثلا می گویند فلانی مسلمان است و فلانی یهودی یا نصرانی یا مشرک یا صابئی یا مجوس است . در اینجا مهم نیست که پدر ابراهیم علیه السلام یا همسر لوط یا نوح یا ابولهب عموی رسول الله یا فرزند نوح نژادشان چیست بلکه تمام انسانها بر اساس عقیده ی آنها هویتشان مشخص می شود.

در دین سکولاریسم و نزد سکولاریستها (مشرکین) قضیه برعکس است یعنی عامل هویت بخشی سکولاریستها نژاد و قومیت است و اشخاص بر اساس نژاد و قومیتی که دارند تقسیم بندی می شود که این نژاد هم از طریق آلت تناسی پدران به آنها رسیده است. به همین دلیل ابتدا از آلت تناسلی پدرانشان صحبت می کنند و بعد از اسلام و غیره .

ثمره ی این تفکر سکولاریستی نزد جوجه سکولارهای بومی بلوچ و کورد و عرب و تورک و غیره این شده است که با شعارهای دروغین ملی گرائی و قوم دوستی و وطن دوستی بیشتر از آنکه به فرهنگ و خواسته های مردم مسلمان خود که اسلام و شریعت الله است و آزادی ملت مسلمان خود اهمیت دهند در برابر اسلام و قوانین شریعت الله سنگربندی کرده اند و به همین سادگی مردم مسلمان بلوچ و فرهنگ اسلامی و آداب و رسوم قوم بلوچ را که از اسلام سرچشمه گرفته است به مبارزه می طلبند.

بر همین اساس است که این ملی گراهای سکولار :

  1. مردم خود را به تفکرات و عقاید و فرهنگ باستان دعوت می کنند که تماماً شک و گمان و ابزاری جهت پل زدن از تاریخ 1400 ساله ی اسلام به دوران کفر و شرک باستان و مبارزه ی آشکار با اسلام و قوانین شریعت الله و اجداد مسلمان خودشان و مردم مسلمان وطنشان است. به همین دلیل است که سهابی ها و آجوئی ها در میان بلوچها شعار می دهند که : بلوچ، قبل از اینکه مسلمان باشد بلوچ است! ؛ کوردها و تورکها و تمام  جوجه سکولارهای محلی شعارشان همین است.
  2. به سادگی و به خاطر عقاید خاص سکولاریستی خود با تمام دشمنان ملت مسلمان خود سازش می کنند و به سادگی مردم مسلمان خودشان را و حتی احزاب سکولار و غیر سکولار مخالف خودشان را قربانی خود و عقاید و برنامه های حزبی خود می کنند . به همین دلیل بارها دیده شده است که هر یک از این احزاب سکولار به یکی از دشمنان ملت خود وابسته هستند.

اینجاست که متوجه می شویم شعار دفاع از قوم بلوچ یا تورک و کورد و عرب و فارس و غیره برای این احزاب مختلف سکولار تنها یک نقاب و پوششی است جهت نهادینه کردن عقاید سکولاریستی و مبارزه ی آشکار با قوانین شریعت الله و قربانی کردن مردم مسلمان بلوچ در راه کفر سکولاریسم و این جنگ تحمیلی سکولاریستهای بومی بلوچ نه جنگ بلوچ و گجر بلکه جنگ اسلام و کفر است که سهاب کوچولو و سرمچاران و امثالهم سربازان جهل و فساد خود را علیه قوانین شریعت اسلام و قرار دادن بلوچها دربرابر بلوچها تجهیز کرده اند نه علیه قوم و قبیله  ومذهبی خارجی خاص.

دقیقاً همین امر باعث شده است که این احزاب سکولار تمام جماعتها و جریانات و شخصیتهای اسلامی و شریعت گرای میان قوم خود را تحمل نمی کنند و ابتدا در جنگی روانی و سپس در جنگی مسلحانه بر علیه این مدافعین قوانین شریعت الله اعلام جنگ می کنند و حتی در جبهه ی جنگ نرم و میدانی کفار سکولار جهانی و منطقه ای بر علیه این هم وطنان شریعت گرای خود قرار می گیرند تا زمانی که یا اینها را تابع قوانین سکولاریستی خود کنند یا اینکه آنها از جامعه فراری دهند.

این سکولاریستهای قومیت گرا مثل سهاب و سرمچاران تنها مسلمانی را هم وطن می دانند که با قوانین سکولاریستی خود را سازگار کرده باشد و تنها چنین هم وطنی از حقوق سکولاریستی برخوردار است.

اینها مخالف حضور قوانین شریعت الله در امور حکومتی و اجرائی و اجتماعی جامعه هستند و برایشان فرق ندارد این قوانین بر اساس مذهب شیعه باشد یا حنفی و شافعی و نجدی و مالکی و غیره.

این مفهوم و محتوا و پیام سخن بلوچهای سکولار است که می گویند: من اول بلوچم بعد مسلمان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *