چرا عده ای از بلوچهای حنفی مذهب «اهل جماعت» نمی شوند؟
به قلم: عبدالرحمن براهویی
اهل جماعت شدن یعنی در دارالاسلام و در غیر معصیت الله از حاکمیت بر دارالاسلام اطاعت کردن و بر اساس منهج اهل سنت و جماعت با منکرات مبارزه کردن و امر به معروف و نهی از منکر کردن .
یکی از مشکلات بزرگ جامعه ی حنفی مذهب ما دوری آنها از منهج اهل سنت و جماعت و رایج شدن تفکرات منحرف مرجئه گری و معتزله گری و… در میان آنهاست به گونه ای که آشکارا ادله الفقه امام ابوحنیفه را کنار زده و هر یک تابع یک مولوی با تفکری خاص شده اند.
بایدی بدانیم کسی که عزم و إرادهی وحدت وبرادری در میان مسلمانان را دارد و قصد دارد اهل جماعت شود و از تفرق و فرقه بازی دوری کند، میتواند همچون امیر المومنین حسن بن علی با معاویه یا همچون ابن عمر و سجاد و… با یزید و حجاج بن یوسف ثقفی هم متحد شود …
اما کسی که اهل بدعت و تفرق باشد حتی اگر حاکم جماعت شخصی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد باز در فکر ضرار سازی و تولید فرقه و تفرق است حالا چه رسد به حاکمیت خلفای راشدی چون عثمان و علی که اهل تفرق و بدعت با انتقادهای بچه گانه حاضر نشدند اهل جماعت شوند.
امام سفیان ثوری می گوید: «الْبِدْعَةَ أَحَبُّ إلَى إبْلِيسَ مِنْ الْمَعْصِيَةِ، لِأَنَّ الْبِدْعَةَ لَا يُتَابُ مِنْهَا، وَالْمَعْصِيَةُ يُتَابُ مِنْهَا» [1] بدعت نزد شیطان دوست داشتنی تر از گناه است، چون از بدعت توبه نمی شود، و از گناه توبه می شود.
شخص از بدعت توبه نمی کند چون خیال می کند با انجام آن به الله نزدیک می شود به همین دلیل در شخص و حتی در نسلهای بعدی هم ادامه پیدا می کند و به تخریبات خود ادامه می دهد مثل همین فرقه های اهل بدعت که با نام جهاد و دفاع از اهل سنت و جماعت و… سالهاست به تخریبات خود ادامه می دهند.
نکته ی تاسف برانگیز این است که اهل فرقه بازی و تفرق است و خودش را بعد از اهل سنت نامیدن اهل جماعت هم می نامد اما نمی داند اهل جماعت شدن یعنی چه؟
در اینجا می توان ریشه ی این انحراف را در جهالت این دسته از مسلمین دانست که دارودسته ی منافقین ضرار ساز و فرقه باز از این جهالت نهایت سوء استفاده را برده اند.
[1] الجلال السيوطي، حقيقه السنة والبدعة = الأمر بالاتباع والنهي عن الابتداع، ص81/ التحفة العراقية في الأعمال القلبية، ص12