ای ابوالعبد برای تو به عزا نخواهیم نشست، شهادت مبارک

ای ابوالعبد برای تو به عزا نخواهیم نشست، شهادت مبارک

کاتب: ادهم شرقاوی

مترجم: عمر قادری

برای تو به عزا نخواهیم نشست. ای محبوب ما!
ماتم مرگ دیگری است، پس برای تو دو مرگ را جمع نخواهیم کرد. ما زمانی که برای دوستان خود عزاداری می‌کنیم، علاوه بر دفنشان بار دیگر آنان را زیر خاک می‌کنیم. مصیبت عدم حضور تو برای ما به سختی قابل تحمل است، پس همان برای ما کافی است! با این حال، سخنانی که ایراد می‌کنم حق شما بر ماست، ما به آنها نیازمندیم و شما از آنها بی‌نیازید، پس اگر  برای تو خونخواه شایسته‌ای نباشیم، خداوند درجه‌ات را عالی گرداند!
برای تو به عزا نخواهیم نشست. نه اینکه واژه و عبارات برای وصف تو اندک باشند، بلکه عزاداری به معنای فقدان است و تو بین ما همیشه خواهید ماند! زیرا مرگ حقیقی مردان، فراموش شدن آنان یا خیانت از پیمانی است که به ایشان داده شده است، پس تا زمانی که باد بوته‌های زیتون را در فلسطین نوازش دهد نام تو نیز نوازش دهنده دل‌های ما خواهد بود و نقش جاپاهای تو در دل آخرین نفر ما باقی خواهند ماند. عزیزم عُمر تو بسیار طولانی‌تر از عُمر قاتلانت است، پس اینک پایان رنجهایت است. پایان از دست دادن عزیزانت است، پایان بی‌مهریهای است که می‌پذیرفتی، پس راحت بخواب که ما به جایگاه و دستاوردهایت غبطه می‌خوریم!
برای تو به ماتم نخواهیم نشست، چون الان وقت گریه و اشک ریختن نیست. گریه برای زخم‌هایی است که فراموش می‌شوند و ما نمی‌خواهیم تو را فراموش کنیم! اشک‌های خود را برای شوق روزی ذخیره می‌کنیم که به ما وعده داده بودی تا به امید خدا در صحن مسجد الأقصى به یاد شما شهدا و به شوق پیروزی اشک بریزیم. هرگاه مسجد الأقصى آزاد شد دنبال تو خواهیم گشت تا بر منبر صلاح الدِّين خطبه پیروزی را بخوانی و آنگاه هرچند حضور تو از همه پررنگ‌تر است برای عدم حضور فیزیکی تو تا دلت بخواهد خواهیم گریست!
برای تو ماتم و گریه نخواهیم کرد.
ای دوستان هنیه، برای او عزادار نباشید، برای او گریه نکنید، چون شخصی که به آرزویش برسد سزاوار گریه نیست، بلکه گریه سزاوار کسی است که ناکام بمیرد. از سوی دیگر چنانچه آرزوی همه ما شهادت در راه او نباشد به کجا داریم می‌رویم؟! چرا دست به سوی خدا بلند می‌کنیم و می‌گوييم: “اللهُمَّ خُذْ من دمنا حتى ترضَى”
خدایا تا خشنود می‌شوی از خون‌های ما بگیر‌.
اگر شهادت را رستگاری نمی‌پنداریم، پس چرا بامداد و شامگاه پیمان می‌بندیم که نه میدان را خالی می‌کنیم و نه سلاح را بر زمین می‌گذاریم؟!
ما هرگز توسط دشمن کشته نشده‌ایم که مبارزان ما میدان را خالی کرده باشند، مدتهاست که ما رهبران خود را پیش از سربازان تقدیم می‌کنیم. این نهضت تولد است و تا دلاوری شهید نشود دلاور دیگری جای او را پر نمی‌کند!
کسی از ما برای جان فدایی ایستگاه سفر پیامبر نامناسب نیست، پس برای برادرتان گریه و زاری نکنید، بلکه او را به آن سو بدرقه کنید که همیشه آرزو می‌کرد، بر آن چه از او باقی مانده است عطر و گلاب بپاشید! البته روح او ان شاء الله در علیین خواهد بود چون مطمئنا جزوصالحان بود!
ای ابوالعبد روح تو در بهشت جاودان و در بین بهشتیان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *