در سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها، انسان تبدیل به اله می شود
کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)
الله (ج) می فرماید: أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (جاثیه:23) هیچ دیدهای کسی را که هوا و هوس خود را به خدائی خود گرفته است، و با وجود آگاهی ( از حق و باطل ، آرزوپرستی کرده است و) خدا او را گمراه ساخته است، و بر گوش و دل او مهر گذاشته است و بر چشمش پردهای انداخته است؟ ! پس چه کسی جز خدا (و خدا هم از وی رویگردان است) میتواند او را راهنمائی کند؟ آیا پند نمیگیرید و بیدار نمیشوید؟
سکولاریستها با انتخاب عقاید سکولاریسم به جای قوانین شریعت الله دموکراسی خود را بر دو اندیشه استوار کرده اند :
الف) سیادت (صلاحیت حلال و حرام قرار دادن ) از آن مردم است .
ب) مردم مصدر و منبع قدرت ها و صلاحیت ها می باشند .
زمانی که مردم به این شکل تابع هوا و هوس خود می شوند و هوا و هوس خود را اله می کنند بدین باور بودند که آنان دارای حق مشروع الهی و خدایی بر خود هستند ، تنها آن ها مالک وضع شریعت و قانون ، حکم و قضاوت اند و آن ها خود ، دولت به شمار رفته ، سخنان الله، احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم، فقه مذاهب اسلامی اتباع آن ها اند و هیچ گونه حقی در زمینه وضع قوانین ، قدرت و قضاوت و… ندارند ، پس آن ها هیچ دیدگاه و اراده یی در برابر اراده و قوانین مردم ندارند(نعوذ بالله)
بناء این دومفکوره یا اندیشه پدایدار شد تا اندیشه حق الهی را طور کامل لغو نموده و حق تشریع و صلاحیت را برای مردم وا گذارند، به این ترتیب که ملت خود دارای صلاحیت و حاکمیت است و نه بنده و عبد الله ، او مالک قوانین و زندگی دنیوی خویش بوده و هیچ کس حتی الله بر وی حق مالیکیت وآقایی ندارد، ازاین رو او باید مالک اراده خویش گردیده و حق اجراء و تمثیل آن را احراز نماید و اگر چنین نشود او در واقع بنده خواهد بود، چون معنای بندگی اینست که شخص به اراده دیگران حرکت نماید و اگر خود اراده خویش را تعیین و اجرا نکند کماکان برده باقی خواهد ماند ، پس برای این که مردم از بندگی الله آزاد شوند لازم است اراده خویش را خود عملی نمایند و بنده و عبد خود باشند.
الله (ج) می فرماید: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (فرقان:43) به من بگو ببینم، آیا کسی که هوی و هوس خود را معبود خویش میکند (آرزوپرستی را جایگزین خداپرستی میسازد ) آیا تو وکیل او خواهی بود؟ ( و میتوانی او را از هواپرستی به خداپرستی برگردانی، و از ضلالت به هدایت بکشانی؟!) .
بناءً زمانی که سکولاریستها دموکراسی خود را تشکیل می دهند خود آنها حق دارند قوانینی را که می خواهند وضع نمایند و حق دارند تا قوانینی را که نمی پسندند باطل و لغو سازند . پس ملت مطلقا صاحب صلاحیت بوده و حق تنفیذ قوانینی را دارد که خود آن را می سازد . پس او برای همین منظور حاکمی را بر می گزیند که خودش خواسته باشد و قاضیی را تعین می نماید که خواسته باشد تا همان احکامی را تطبیق نماید که زاده خواسته و اراده خودش می باشد بدین اساس ملت مصدر همه صلاحیت ها بوده و حکام صلاحیت و قدرت خویش را از آن به دست می آورند .
بنابر این بارز ترین و مهم ترین مشخصه مرجع نظام دموکراسی همانا اکثریت می باشد و از دیدگاه نظام دموکراسی ، رای اکثریت ، واقعی ترین معیار است که بیان گر دیدگاه مردم می باشد .
الله (ج) می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ بَلْ أَتَیْنَاهُم بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِکْرِهِم مُّعْرِضُونَ (مومنون: 71) اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی میکرد آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر میبرند تباه میگردیدند. ما قرآن را به آنان دادهایم که در آن ( موجبات ) آوازه ایشان است ، ولی آنان از ( چیزی که مایه ) عزّت و آبرویشان ( است ) رویگردانند ( و انگار راه بیداری و خوشبختی خود را نمیدانند ) .