
علماء و رسالتی که در حال فراموشی است
کاتب: سلیمان عبدالرحمن
در طول تاریخ اسلام، علمای راستین چراغ راه امت و وارثان حقیقی پیامبران بودهاند؛ اما وارث بودن تنها با عنوان و لباس حاصل نمیشود، بلکه با حق گوئی، عمل، مسئولیت و ایستادگی در برابر ظلم و بدعتهای مختلف معنا مییابد.
امروز امت اسلامی در آتش ستم، اشغال و فقر میسوزد، اما بسیاری از کسانی که خود را عالم مینامند، رسالت دینی را در محدودهٔ مسائل جزئی و فردی خلاصه کردهاند؛ در حالیکه قرآن از آنان میخواهد در برابر باطل، استبداد و طاغوت بایستند.
دانش فقه عبادات و احکام فردی، بخشی از دین است، اما اگر عالم در برابر انحراف مسلمین از اولولیات مثل طاغوت شناسی ( هر جای قرآن و سنت اسمی از طاغوت آمده یعنی کافر که بعد از شیطان و در میان انسانها و بر اساس آیه 17 سوره حج 5 دسته هستند) و کفر به طاغوت( کفر به این طاغوتهای شش گانه)، دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان، اهل جماعت شدن، ستم حاکمان، ظلم و وابستگی امت سکوت کند، در حقیقت بخشی اصلی از اولویات رسالت نبوی را وانهاده است. علم بدون غیرت و اقدام، چون نوری است که در زندان خاموش بماند.
انبیا برای اقامهٔ توحید و عدالت مبعوث شدند، نه برای سازش با ظلم. آنان در برابر فرعون، نمرود و ابوجهل ایستادند، تا دین خدا تنها در مسجد و کتاب نماند، بلکه در جامعه و سیاست نیز حاکم گردد. عالم راستین نیز باید چنین باشد؛ زبانش باید صدای عدالت باشد و علمش باید در خدمت عزت امت و دفاع از مظلومان به کار رود.
متاسفانه بیشتر کسانی که بر منابر رسول الله صلی الله علیه وسلم تکیه زده اند خطیب هستند نه عالم؛ با این وجود، امروز امت از علما انتظار دارد که از قالب درس و منبر فراتر روند، و بار دیگر علم را به رسالتش بازگردانند: هدایت، قیام به حق و مبارزه با هر طاغوت فکری، فرهنگی یا سیاسی.