اصل تعیین آزادی نزد دموکراسی سکولاریستها
کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)
زمانی که به جای الله محوری و قوانین شریعت الله، انسان محوری و اومانیسم (انسانیت) قرار می گیرد، تمام جوانب زندگی از جمله آزادی ها نیز بر اساس خواست و میل انسانها تعییین می شوند.
اين آزاديهاي عمومي نزد سکولاریستها توسط آزاديهاي چهارگانه تمثيل گرديده كه عبارتند از :
- آزادي عقيده
- آزادي بيان
- آزادي مالكيت (نزد سکولاریستهای لیبرال نه سکولارییستهای کمونییست و سوسیالیست)
- آزادي شخصي (فردي)
سکولاریسم و دموكراسي سکولاریستها از عقيده ي جدائي دين از زندگي گرفته شده و آن عقيده اي است كه ايدئولوژي تمام سکولاریستهای زمان حاضر بر آن استوار گرديده است.
با آگاه باشیم و فریب نخوریم و خییال نکنیم که دموکراسی یعنی انتخابات و شورا، انتخابات و شورا ییک ابزار برای قوانین و برنامه ها است و قوانین و برنامه های سکولاریستها با قوانین و برنامه های شریعت الله فرق دارند هر چند هر دو از شورا و انتخابات استفاده می کنند.
سکولاریسم كه همانا جدائي دين از زندگي است طبيعي است كه اين منجر به جدائي دين از دولت و تمام نظامها و برنامه ها و ادارات و موسسات و سازمانهای تحت مدیریت دولت مي شود ، پس اين انديشه همان عقيده اي است كه ايدئولوژي سکولاریستها بر آن استوار گرديده است ، و اين همان قاعده ي فكري است كه تمام افكارش را بر آن بناء گردانيده و مسير فكري و ديدگاهش در مورد زندگي را بر اساس آن تعيين نموده و بر اساس آن قصد دارد با کنار زدن قوانین شریعت الله تمام مشاكل را در زندگي معالجه كند و اين همان رهبري فكري کهنه و قدیمی و فرسوده است كه غرب انرا با شعارهای نوین حمل مي نمايد و جهان را با رسانه های مختلف ماهواره ای و مجازی و با قدرت نظامی و موشک و انواع بمبها به سوي آن فرا مي خواند، این همان قیادت فکری و عقیدتی است که غرب آن را حمل می نماید و جهان را به سوی آن فرا می خواند .
چون این عقیده و باور توانست دین و کلیسا را از زندگی و دولت و سر انجام از وضع نظام ها و قوانین ، گزینش حکام و یاری رساندن به آنان توسط قدرت و صلاحیت به دور دارد ، لذا بر مردم لازم گردید تا نظام شان را خود شان انتخاب نمایند ، خود نظام ها و قوانین شان را وضع نمایند و حکامی را بر انگیزنند که این نظام ها و قوانین جامعه عمل را بپوشانند ، حکامی که صلاحیت و قدرت خویش را از اراده عامه و اکثریت ملت و مردم به دست می آورند . از همین جا بود که نظام دموکراسی به میان آمده و اندیشه جدائی دین از زندگی که همانا عقیده این نظام می باشد بار دیگر و بعد از قرنها دوباره زنده شد و رواج یافت . جدایی قوانین شریعتهای آسمانی از حاکمیت و زندگی اجتماعی انسانها