اسلام چیست؟ آیا فقط نامی برای عبادت است؟
کاتب: مولوی محمد تفی عثمانی
معروف است که چند نابینا برای اولین بار در زندگی، با فیلی مواجه شدند. همه از بینایی محروم بودند و طبق عادت، هر شخص بررسی میکرد تا با لمس کردن، شکل و قیافهاش را معلوم کند. چنانچه دست یکی به خرطومش خورد و دست یکی به دست فیل و دیگری به گوشش؛ وقتی مردم از آنها پرسیدند که فیل چه شکلی است. اولی گفت مثل لاستیک پیچ خورده است؛ دومی گفت نه، بلند است؛ سومی گفت نه، مثل یک برگ بزرگ است. هدف این که هر فردی که هر قسمتی از فیل را لمس کرده بود همان را فیل کامل دانسته و کیفیت آن را بیان نمود و حقیقت تمام فیل برای کسی مشخص نشد.
مدتی است که همان گونه که نابینا ها با فیل رفتار کردند ما با اسلام رفتار میکنیم. اسلام دین کاملی است که هدایات و آموزههای آن را میتوان به شش حوزه مهم تقسیم کرد: عقاید، عبادات، معاملات، اجتماع، سیاست و اخلاق. هر یک از این شعبه ها جزء لاینفک دین است که نمیتوان آن را از دین جدا دانست و نه به تنهایی میتوان آن ها را دین کامل گفت، ولی عدهای، دین را فقط در حد عقاید و عبادات محدود کرده، بقیهی شعبه ها را در نظر نگرفتهاند؛ عدهای به احکام معاملات تمرکز کرده و گفته اند که اسلام نظام اقتصاد رفاهی است و عدهای نیز آموزههای سیاسی آن را مورد مطالعه قرار داده و چنین باور نمودهاند که مقصد اصلی دین سیاست است و همهی بخشها، تابع آن هستند یا در درجه ثانویه قرار دارند؛ اما گسترده ترین غلط فهمی در این زمینه، این است که دین فقط اعتقادات و عبادات است و ربطی به مسائل دیگر زندگی ندارد. برای دامن زدن به این امر، سه چیز سهم بسیار زیادی داشتند:
1- تسلط سیاسی قدرت های غیر اسلامی در جهان اسلام بود که کارایی دین از دفاتر، بازارها و موضوعات اجتماعی جامعه جمع شد فقط به مساجد و برخی جاها، در حوضه های علمیه محصور شد و زمانیکه تعالیم اسلامی در عرصههای دیگر زندگی، ادامه نیافت، به تدریج این ذهنیت به وجود آمد که دین فقط روزه و نماز است.
2- ذهنیت سکولار است که توسط نهادهای آموزشی امپریالیسم پرورش یافته است. براساس این ذهنیت، دین و مذهب فقط یک امر خصوصی زندگی فردی انسان است و هدف از توسعه و مرتبط ساختن آن به اقتصاد، سیاست و جامعه به معنای به عقب بردن عقربهی ساعت است.
3- خود جامعه اسلامی، با طرز عمل خود به وجود آورده است و آن این که بسیاری از مردم که به دین وابستهاند، در مقابل میزان اهمیتی که به عقاید و عبادات دادهاند، یک دهم هم به معاملات و اجتماع و اخلاق اهمیت ندادهاند، به هر حال از مجموع این سه عامل، این نتیجه بیرون آمد که آموزههای اسلام، در امور سیاسی، معاملات اجتماع و اخلاق بسیار عقب بماند و چنان بیاطلاعی در این زمینه افزایش یافته است که گویی آنها جزئی از دین نیستند. در این که عقاید و عبادات بخش اعظم دین هستند شکی نیست و کم اهمیت جلوه دادن این امور، به هر نحوی که باشد، مرادف با خدشه دار کردن وجههی دین است. آن حضرت صلی الله علیه وسلم خود بنیاد دین را بر پنج چیز قرار داده اند؛ یکی از آنها مربوط به عقاید است و چهار چیز مربوط به عبادات است. و آن کسانیکه از عقاید و عبادات صرف نظر کرده، تمام دین را اخلاق و اجتماع و معاملات میدانند، دین را به یک نظام مادی تبدیل کرده و تمام حسن و زیبایی آن را که وجه تمایز واقعی آن نسبت به سایر نظامهای مادی است از بین بردهاند. چیزی بدون آن، اخلاق، اجتماعیات و معاملات نیز جسمی بیروح و بنای بی بنیادی اختیار می نماید؛ اما این نیز واقعیتی انکار ناپذیر است که تعالیم دین منحصر به اعتقادات و عبادات نیست و تکلیف مسلمان تنها با روزه و نماز انجام نمی شود. آن حضرت (صلی الله علیه و سلم) خود فرمودند: ایمان بیش از هفتاد شعبه است که بالاترین شعبه آن شهادت توحید است و پایین ترین شعبهی آن دور نمودن چیز آزار دهنده از راه است. معاملات و امور زندگی اجتماعی و اخلاقیات، سنگینتر از شعبهی عبادات است چرا که مربوط به حقوق العباد است و این اصلی مسلم است که خداوند متعال حق خود را با توبه معاف میکند ولی حقوق العباد تنها با توبه و استغفار بخشیده نمیشود. تنها دو راه برای بخشش آنها وجود دارد: یا حق به حقدار رسانده شود یا خودش به رضایت خود معاف کند؛ لذا این شعبه دین اهمیت خاصی را میطلبد. سپس از میان سه شعبهی معاملات، زندگی اجتماعی و اخلاقیات، بیش از همه، در شعبهی زندگی اجتماعی بیتوجعی صورت میگیرد آسیبهای اجتماعی، سیلابی است که ما را فراگرفته است و تعداد زیادی ار تحصیل کرده ها بلکه دیندارانی هم که در دینداری بسیار شهرت دارند، آن قدر از این جنبه، غافل هستند که این آسیبهای اجتماعی را گناه نمیدانند.
برگرفته شده از کتاب: پاسخ به شبهات عصر حاضر؛ مفتی محمد تقی عثمانی(64)