ثبات و پایداری عمر مختار شیر صحرا
او در سن ۷۳ سالگی جهاد میکرد و
عمرش در راه شناخت حق و پایداری بر آن صرف کرد.
هنگام دستگیری از طرف دولت ایتالیا جهت محاکمه، افسر ایتالیایی از وی می پرسد:
آیا با دولت ایتالیا جنگیده ای؟
بله.
آیا مردم را بر این جنگ ترغیب میکردی؟
بله.
آیا به مجازات این کارت اندیشیده ای؟
بله
آیا به آنچه میگویی اقرار میکنی؟
بله
چند سال است که با نیروهای ایتالیایی میجنگی؟
نزدیک ۱۰ سال.
آیا بر آنچه انجام داده ای پشیمان هستی؟
خیر
آیا میدانی که به زودی اعدام خواهی شد؟
بله
قاضی دادگاه میگوید من خیلی ناراحتم که سرانجامت این چنین است.
عمر مختار با یقین و اطمینان و آرامش در جواب میگوید بلکه این بهترین راهی است که به زندگیام خاتمه میدهم قاضی سعی میکند او را فریب دهد، به همین خاطر حکم عفو او را می نویسد به شرط این که مطلبی را بنویسد و برای مجاهدین لیبی بگوید که دست از جهاد با ایتالیا بکشند، او به قاضی نگاه میکند و این سخن مشهورش را میگوید:
آن انگشت سبابه ای که در هر نماز شهادت میدهد که خدایی نیست جز
خدای یگانه و محمد رسول اوست، امکان ندارد که جمله ی باطلی بنویسد.