چگونه در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم شویم؟ (5)
بسم الله و الحمد لله، اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
رسول الله صلی الله علیه وسلم در اهمیت الجماعة می فرماید: یهودیان بر هفتاد و یک گروه متفرق شدند، یکی از آنها دربهشت است وهفتاد گروه شان در دوزخ هستند. نصاری برهفتاد دو گروه متفرق شدند، هفتاد و یک گروه در دوزخ هستند ویک گروه شان دربهشت اند.سوگند به آن ذاتی که جان محمد به دست اوست، امت من برهفتاد و سه گروه متفرق می شوند تنها یک گروه مستحق بهشت وهفتاد و دو گروه مستحق جهنم هستند، سوال شد که: يَا رَسُولَ اَللَّهِ، مَنِ الْفِرْقَةُ النَّاجِيَةُ؟.[1]ای رسول الله، آن گروه نجات یافته (که مستحق بهشت شدند) چه کسی هستند؟ فرمود: هِيَ الْجَمَاعَةُ، يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ. آن گروه «جماعت» است؛ دست الله بر جماعت است. [2] البته در لفظ دیگری هم فرموده: مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي.[3] که قطعاً آنچه که اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن بودند الجماعة بود.
یا می فرماید صلی الله علیه وسلم: إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ عَلَى اِثنتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، كُلُّهَا فِي النَّارِ؛ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ.[4] گاه لفظ 70مثل بسیاری از روایتها بر کثرت دلالت دارد. به هر حال تمام این فرقه های خارج از الجماعة نیز جزو مسلمین و بخشی از امت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند اما همگی به خاطر این جرم جدا شدن از الجماعة به مدتی که الله می داند چقدر است در آتش جهنم می مانند «إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ» مگر یکی از آنها نباشد که آنهم جماعت است.
ابن عباس ترجمان القرآن نیز در تفسیر آیه ی: وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آل عمران/105) و مانند کسانی نشوید که متفرق و پراکنده شدند و دچار اختلاف شدند (آن هم) پس از آن که نشانههای روشن (پروردگارشان) به آنان رسید، وایشان را عذاب بزرگی است. می گوید: أمَرَ اللَّهُ المُؤْمِنِينَ بِالجَماعَةِ، ونَهاهم عَنِ الِاخْتِلافِ والفِرْقَةِ، وأخْبَرَهم: إنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبْلَكم بِالمِراءِ والخُصُوماتِ في دِينِ اللَّهِ.[5] الله مومنین را به الجماعة امر کرده و آنها را از اختلاف و تفرق نهی کرده است، و به مومنین خبر می دهد که افرادی که قبل از شما بودند به خاطر جدال، جروبحث، لجبازی و دشمنیها، مخالفتها و ضدیتها در دین الله هلاک شدند.
امام سیوطی بعد از ذکر این تفسیر ابن عباس در تفسیرش، این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز می آورد که می فرماید: إنَّ أهلَ الكِتابَيْنِ افترَقوا في دينِهم على ثِنْتَينِ وسَبْعينَ مِلَّةً، وإنَّ هذه الأُمَّةَ ستفترِقُ على ثلاثٍ وسَبْعينَ مِلَّةً- يَعْني الأَهْواءَ- كلُّها في النَّارِ إلَّا واحِدةً، وهي الجماعةُ.[6] همانا يهود و نصاري در دينشان هفتاد و دو ملت شدند، و این امت من هم به هفتاد و سه ملت تقسيم مي شوند، تمام آنها در آتش جهنم هستند مگر يک گروه، و آن الجماعة است.
نکته ی ریزی که در این دسته از احادیث و تفاسیر صحابه و سایر اهل فقه بر آیات قرآن وجود دارد این است که :
- در اینجا بحث از اجتهادات مختلف و تفاسیر مختلف داخل الجماعة ی «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» نیست که مثلاً ابوبکر یک رای داشته باشد و عمر رای دیگری یا ابن عباس یک رای داشته باشد و علی رای دیگری یا عثمان یک رای داشته باشد و ابن مسعود رای دیگری و ابن عمر دارای دیدگاه خاص خودش، و به این شکل ما شاهد مذاهب مختلف اصحاب باشیم.
- و یا اینکه در الجماعة ی حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی از زمان اموی ها تا کنون ما شاهد صدها مذهب و فرقه ی فقهی و کلامی و عرفانی و اهل تصوف و غیره در میان مسلمین مختلف باشیم؛
بلکه بحث بر سر یک امر حکومتی به نام الجماعه است که تأثیر مستقیمی بر تمامی این مذاهب و افکار و تفاسیر اسلامی و حتی تأثیر مستقیمی بر اجرائی شدن کامل خود اسلام و مختص کردن مفاهیم 4گانه ی دین به دین اسلام و تأثیر مستقیمی بر زندگی فردی و اجتماعی مومنین و مسلمین در دنیا و تأثیر مستقیمی بر جهاد و آزاد سازی سرزمینهای تحت حاکمیت کفار و تأثیر مستقیمی بر قیامت مسلمین و مومنین دارد.
یعنی موجودیت یا عدم موجودیت الجماعة و میزان کیفیت الجماعة نه تنها بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان دارالاسلام تاثیر مستقیم دارد بلکه در انجام فریضه ی جهاد و رسالت آزاد سازی دارالکفرها و خدمت به تمام انسانهائی که منتظر چنین نعمتی هستند بر زندگی فردی و اجتماعی آنها نیز تاثیر مستقیمی دارد، و زمانی که مومنین نسبت به این نعمت بزرگ الجماعة سهل انگاری کردند و در آن دچار انحطاط و عقب ماندگی شدند کل دنیا ضرر کرد و صدمه دید؛[7] نعمتی که الله تعالی ما را برای رساندن این نعمت انتخاب کرده است: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ (آل عمران/110) شما (ای پیروان محمّد) بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید (مادام که) به كار شايسته و پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند و زشت بازمى داريد، و به الله ایمان دارید.
پس در این زمینه اصلاً گوش نده که چه کسانی و با چه بهانه هائی اهل الفرقه و حزب بازی هستند و جرم بزرگ خارج شدن از الجماعة و «ترک سنت» را برای خود توجیه عقلانی و نفسانی کرده اند و در توهم و آرزو به سوی آتش جهنم به پیش می تازند بلکه برایت مهم این باشد که خودت علاوه بر آنکه اهل السنة هستی اهل الجماعة هم باشی و با زندگی دنیوی خودت و حق دیگران در برخورداری از الجماعة بازی نکن و بر قیامت خودت هم شرط بندی نکن .پس: علَيكُم بالجماعةِ وإيَّاكم والفُرقةَ فإنَّ الشَّيطانَ معَ الواحدِ وَهوَ منَ الاثنَينِ أبعدُ، مَن أرادَ بَحبوحةَ الجنَّةِ فلْيلزَمُ الجماعةَ.[8]بر شما پیوستن به جماعت لازم و ضروریست، و برحذر باشيد از تکروی و جدايي و تفرق، که شيطان به همراه يک نفر تنها و تکرو است و از دو نفر دور تر است، هرکه خواستار وسط بهشت است حتماً همراه و پايبند جماعت باشد.
این جماعت واحد هم بر اساس فرمایش رسول الله صلی الله علیه وسلم تنها در سه شکل و قالب ظاهر می شود:
- حکومت اسلامیعَلَى مِنْهَاجِالنُّبُوَّةِ که بهترین و سالم ترین کانال و مطلوب نهائی مومنین است و ما به بازگشت دوباره خلافت مطابق منهج و روش رسول الله، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ[9] وعده داده شده ایم و باید بار دیگر به آن برسیم.
- اگر نبود، در حالت ضرورت و اضطرار، حکومت بدیل اضطراری اسلامی به عنوان دومین ابزار، بهترین جایگزین است هر چند جائر و مستبدانه باشد: ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً
- و اگر این هم وجود نداشت در بدترین حالت تنها وحدت آگاهانه و هدفمند در یک مجلس شورای واحد تمام فرقه ها و جماعتهای مجاهد است که می تواند در ردیف سوم قرار بگیرد.
این «سه کانال» در واقع «سه ابزار» و سه قالبی هستند که «جماعت» مومنین به وسیله ی آنها و در شکل آنها نمود ظاهری پیدا می کند و تبعیت و پیروی از بیشترین افراد از مومنین «فَاتَّبِعُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ »[10] را فراهم می کند و باعث جلب پشتیبانی الله تعالی می شوند «يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ» یا « يَدُ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ » و مومنین را باذن الله تعالی به ثمرات شرعی انقلاب و جهاد می رسانند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِالْجَمَاعَةِ.[11] و در جای دیگری می فرماید: وَأَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ اللَّهُ أَمَرَنِي بِهِنَّ: (و من شما را به ۵ چیز که الله من راه به آنها امر کرده، امر می کنم:) السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ وَالْجِهَادُ وَالْهِجْرَةُ وَالْجَمَاعَةُ (شنیدن، اطاعت کردن، جهاد، هجرت، و جماعت) فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ (هرکس به اندازه یک وجب از جماعت دور شود، یقینا طناب اسلام را از گردنش باز کرده است[ و شخص ابزاری که با آن اسلام راه را به او نشان می دهد و فعالیتهایش را مدیریت می کند و او را در مسیر صحیح هدایت می کند کنار می زند و قطعاً سرگردان می شود و این سرگردانی ادامه دارد ]) إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ،(مگر اینکه (به جماعت) برگردد) وَمَنْ ادَّعَى دَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مِنْ جُثَا جَهَنَّمَ، (و کسی که [در زمان اسلام] به جاهلیت دعوت کند، توده خاکی از جهنم می شود.) فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ؟ (مردی پرسید: یارسول الله، واگر نماز بخواند و روزه بگیرد؟) قَالَ: وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ، فَادْعُوا بِدَعْوَى اللَّهِ الَّذِي سَمَّاكُمْ الْمُسْلِمِينَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَادَ اللَّهِ.[12] رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد، پس ای بندگان الله به سوی خداوند دعوت کنید، خدایی که شما را مسلمانان مؤمن نامیده است.
اینها آگاهی های شریعت در جلوگیری از گناه و جرم «ترک سنت»هستند و برای مومن حق تفرق و دوری از الجماعة وجود ندارد چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (آل عمران/105) و مانند کسانی نشوید که متفرق و پراکنده شدند و اختلاف ورزیدند (آن هم) پس از آن که نشانههای روشن به آنان رسید، و ایشان را عذاب بزرگی است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی دیگر به جای «مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا» از «مَن خَرَجَ مِنَ السُّلْطانِ شِبْرًا»[13] استفاده می کند، و اهل جماعت بودن را با اهل اطاعت از امیر و رهبر گره می زند و به صراحت در حدیثی دیگر می فرماید:مَنْ خَرَجَ عَنِ الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ وَمَاتَ، فَمِيتَتُه مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ.[14] کسی که خارج شد از طاعت و جدا شد از جماعت و بمیرد، پس مرگش مرگ جاهلیت است.
به همین دلیل در روایات دیگری واضح می فرماید:
- مَنْ كَرِهَ مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا فَلْيَصْبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.[15]هرکس، چيزي را از اميرش ديد كه بر او ناپسند آمد، صبر کند. زيرا هرکس به اندازه يک وجب از حاکم (دارالاسلام) فاصله بگيرد (و بميرد) بر جاهليت مرده است.
- مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْعَلَيْهِ، فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.[16] کسی که از امیرش چیزی مشاهده کند که آن را بد بداند، صبر کند. زیرا کسی که یک وجب از جماعت فاصله گیرد، و سپس بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
- ثَلاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ عزوجل يَومَ القِيامَةِ ولا يَنظُرُ إلَيهِم ولا يُزَكّيهِم ولَهُم عَذابٌ أليمٌ: رَجُلٌ بايَعَ إماما لا يُبايِعُهُ إلّا لِلدُّنيا، إن أعطاهُ مِنها ما يُريدُ وَفى لَهُ ، وإلّا كَفَّ … . [17] سه نفر هستند که روز قيامت الله عزوجل با آنها سخن نمي گويد و به آنها نگاه نمي کند و آنان را پاک نمي گرداند و عذاب دردناکی دارند (یکی از این افراد) شخصی است که صرفاً به خاطر کسب منافع دنیوی به رهبر بیعت می دهد، اگر رهبر خواستهاش را برآورده کرد، به پیمان و بیعتش وفادار مىماند و اگر برآورده نکرد، دست مىکشد.
به دلیل اهمیت و جایگاه بیعت در شریعت الله است که در زمان حکومت بدیل اضطراری اسلامی معاویه هم باز می بینم مرحله ی گذاری پیش می آید که امکان تغییر منکر بدعت شاهیگری به سنت حکومت اسلامی بر منهاج نبوت با دست و انتخاب الجماعة ی بهتری می رود به همین دلیل صحابه ای چون عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق درخواست بیعت معاویه برای یزید و پول معاویه را رد می کند و می گوید: «لا أبيع ديني بدنياي» دینم را به دنیایم نمی فروشم.[18] یا حسین بن علی و عبدالله بن زبیر نیز زیر بار چنین بیعتی نمی روند و حسین بن علی رضی الله عنه در بدترین شرایطی که در کربلا قرار دارد و از او درخواست بیعت می کنند می گوید: لا وَاللّه ِلا أُعْطِیکُمْ بِيَدي إعطاءَ الذَّليلِ، وَلا أُفِرُّ فِرارَ العَبيدِ.[19] نه به الله قسم، نه همانند شخص ذلیل و خوار دست بیعت با شما میدهم و نه همچون بردگان از شما فرار خواهم کرد. نه دست ذلّت و خوارى به شما مى دهم و نه مثل برده ها فرار می کنم.
اینها حاضر نبودند به خاطر دنیا بیعت و اطاعت خود را که در واقع بیعت به جانشین رسول الله صلی الله علیه وسلم در تطبیق قوانین شریعت الله و اداره ی الجماعة و دارالاسلام است به چنین کسانی بفروشند و چنین امر مهمی را ناچیز و دست کم بگیرند.
باید دقت داشته باشیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم گاه در مورد بهترینهای میان مومنین و یا بدترین های میان مسلمین به چند مورد اشاره می کند، و در جای دیگر به چند مورد دیگر، بر همین قاعده می فرماید: ثَلَاثَةٌ لا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَومَ القِيَامَةِ، وَلَا يُزَكِّيهِمْ، وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ،[20] سه نفر هستند که الله در روز قیامت به آنها نگاه نمی کند و پاکشتان نمی کند و برای آنها عذاب بزرگی وجود دارد، یکی از این موارد را: رَجُلٌ بَايَعَ إِمَامًا لا يُبَايِعُهُ إِلَّا لِدُنْيَا،[21] نام می برد. یعنی شخصی که صرفاً به خاطر کسب منافع دنیوی به رهبر بیعت می دهد.
ابن تیمیه حنبلی مذهب می گوید: فَطَاعَةُ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ، اطاعت از الله و رسولش بر هر شخصی واجب است؛ و اطاعت از صاحبان امر و مسئولین حکومتی نیز به دلیل امر و دستور الله تعالی مبنی بر اطاعت از آنها واجب است، وَطَاعَةُ وُلَاةِ الْأُمُورِ وَاجِبَةٌ لِأَمْرِ اللَّهِ بِطَاعَتِهِمْ؛ پس کسی که با اطاعت از رهبر و مسئولین حکومتی از الله و رسولش اطاعت می کند اجرش با الله است. فَمَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ لِلَّهِ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ، و کسی که از رهبریت و مسئولین حکومتی اطاعت نمی کند مگر زمانی که از ریاست و پست و مقام یا مال چیزی بگیرد و چنانچه به او بدهند از آنها اطاعت می کند چنانچه به او ندهند سرپیچی و نافرمانی می کند: چنین شخصی در آخرت بهرهای (از پاداش الله) ندارد. فَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ.[22]
مومن به امید کسب پاداش از الله و ترس از مجازات شدن توسط الله و پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم با اطاعت از رهبریت در غیر معصیت الله اهل جماعت می شود و ترک سنت نمی کند و با این کار به عبادت الله می پردازد؛ و مشخص است که شخص مومن عبادتهای عقیدتی و قلبی و زبانی و بدنی و مالی خودش را به امید پاداش از سوی حاکم و از ترس خشونت او انجام نمی دهد و بیعت و اطاعتش را در مقابل مال دنیا مورد معامله و خرید و فروش قرار نمی دهد که اگر از فروش بیعت و اطاعتش سودی به دست نیاورد در معامله غدر کند و بیعت و اطاعتش را پس بگیرد و اهل الجماعة بودن استعفا بدهد و ترک سنت کند.
زن به خاطر امید به کسب پاداش از الله و ترس از مجازت شدن توسط الله و بر اساس شریعت الله و در غیر معصیت الله از شوهرش اطاعت می کند، نه صرفاً به خاطر شوهر و قدرت شوهر، اطاعت فرزندان از والدین هم باز به امید کسب پاداش از الله و ترس از مجازات شدن توسط الله است، هر چند در این اطاعت کردن در غیر معصیت الله همه ی اعضای خانواده سود می برند.
این دلیل اطاعت تمام ائمه ی مذاهب اسلامی و پیروان آنها از الجماعة و مسئولین حکومتی دارالاسلام در غیر معصیت الله در طول تاریخ بوده است؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:
- مَن نَكَثَ العَهدَ وماتَ ناكِثا لِلعَهدِ، جاءَ يَومَ القِيامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ .[23] کسی که عهدش را بشکند و بر این حالت بمیرد روز قیامت در حالی محشور می شود که حجتی برای او نیست ( و دلیلی برای توجیه این جرمش ندارد).
- مَن خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ، وفارَقَ الجَماعَةَ فَماتَ، ماتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً.[24]کسی که از اطاعت کردن خارج شود و از جماعت جدا شود و بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.
- مَن خَلَعَ يَدًا مِن طَاعَةٍ، لَقِيَ اللَّهَ يَومَ القِيَامَةِ لا حُجَّةَ له، وَمَن مَاتَ وَليسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.[25] هر کسی دستش جدا از اطاعت باشد، روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات میکند که حجتی ندارد و کسی که بمیرد و بیعت کسی بر گردنش نباشد به مرگ جاهلیت مرده است.
- مَنْ نَزَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ فَلَا حُجَّةَ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمَنْ مَاتَ مُفَارِقًا لِلْجَمَاعَةِ فَقَدْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً .[26] کسی که دستش را از اطاعت بکشد پس حجتی برای او در قیامت نیست، و کسی که جدای از جماعت بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است.
واضح و مشخص است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به مومنین هشدار می دهد جدائی از الجماعة جزو گناهان کبیره ای است که اگر شخص مومن و مسلمان با این بدعت و گناه کبیره بمیرد و بخصوص اگر اهل بغی هم شود غیر از شهادت که قویترین پاک کننده است بخصوص زمانی که جهاد فرض عین است، سایر پاک کننده ها او را از این جرم پاک نمی کنند و شخص در روز قیامت حجت و دلیلی برای توجیه این جرمش ندارد و باید مثل قتل به ناحق نفس به اندازه ای که تنها الله تعالی می داند چقدر است در آتش جهنم باقی بماند و بعد باذن الله بعد از طی شدن میزان شکنجه و عذابی که برای این جرم تعیین شده و یا با شفاعت شفاعت کننده ها وارد بهشت شود. الله تعالی می فرماید: إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیماً (نساء/31) اگر از کبیره ها بپرهیزید که از آن نهی شدهاید، (سایر) گناهان شما را از شما پاک می کنیم و شما را به جایگاه ارزشمندی (که بهشت است) وارد می کنیم.
رسول الله صلی الله علیه وسلم تعدادی از جرمها را نامبرده است که کبیره هستند،[27] علی ابن ابی طالب نیز بیعت شکنی را جزو گناهان کبیره معرفی می کند و در ضمن معرفی چند گناه کبیره می گوید: الكَبائِرُ: الإِشراكُ بِاللّهِ، وقَتلُ النَّفسِ، . . . ونَكثُ الصَّفقَةِ .[28] شرک قرار دادن برای الله، قتل به ناحق نفس …. و پیمان شکنی.
ابن حجر عسقلانی می گوید این مرگ جاهلی به این معنی است که مثل دوران جاهلیت که مردم بر سرگردانی بودند و رهبر واحدی نداشتند اینها نیز اینگونه سرگردان می شوند و امام واحدی ندارند و به این معنی نیست که به کافری می میرند بلکه به عصیان و سرکشی و سرپیچی می میرند.[29]
دقت کنیم زمانی که ابن حزم اندلسی می گوید: اتّفق جَمِيعُ أهل السّنة وَجَمِيعُ المرجئة وَجَمِيع الشِّيعَة وَجَمِيع الْخَوَارِج على وجوب الْإِمَامَة؛[30]همۀ اهل سنّت و همۀ مرجئهها[31] و همۀ شیعیان و همۀ خوارج بر واجب بودن امامت اتفاق نظر دارند؛ و اهل حل و عقد یا همان شورای اولی الامر یا خبرگان رهبری، رهبر و امیر المومنین یا خلیفه یا امام را انتخاب می کنند[32] و به او بیعت میدهند و بیعت خاص صورت می گیرد و الجماعة شکل می گیرد بر سایرین هم واجب است که 1- به این امیر بیعت عام بدهند و اهل الجماعة شوند 2- اطاعتخود را در امور شرعی و در غیر معصیت الله به آن بدهند چون تنها با وجود رهبر است که الجماعة شکل ظاهری به خود می گیرد و موجودیت پیدا می کند. لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[33] این منهج اهل سنت و جماعت است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:
- ثلاثٌ لا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ مؤمنٍ: إخلاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، والنَّصيحةُ لوُلاةِ الْمُسْلِمِينَ، ولُّزُومُ جماعتِهِم.[34] سه چيز است كه دل مومن در انجام آنها، با کینه ای که به خیانت و بدخواهی و ناخالصى منجرمی شود آميخته نمى شود یعنی هرگز در دل مؤمن نسبت به آنها جز اخلاص ، چیز دیگری وجود ندارد و در این سه مورد محال است خیانت بکند: كار مخلصانه و خالص گردانيدن عمل براى الله، خير خواهى و نصيحت برای رهبران و مسئولین مسلمین، و همراهى با جماعت مسلمین.
- مَنْ بَایعَ إِمَامًا فَأَعْطَاهُ صَفْقَةَ یدِهِ، وَثَمَرَةَ قَلْبِهِ، فلْیُطِعْهُ ما اسْتَطَاعَ، فَإِنْ جَاءَ أحدٌ ینَازِعُهُ فَاضْرِبُوا رقبةَ الْآخَرِ.[35] هرکس که با امامی بیعت کرد و دست خود را (به علامت بیعت) در دست او گذاشت و دل خود را به او داد (یعنی بیعت نباید تنها در زبان و دست نباشد، بلکه باید در قلب هم باشد)، باید تا آنجایی که توانایی دارد، از او اطاعت کند و اگر یکی دیگر آمد و با او (حاکم اول) در این مورد نزاع کرد، گردن دیگری را بزنید.
- أَيُّمَا رَجُلٍ خَرَجَ يُفَرِّقُ بَيْنَ أُمَّتِي فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ.[36] هر آن شخصی که (قیام و شورش کند و از حاکمیت) خارج شود تا بین امت من تفرقه به وجود بیاورد، پس گردنش را بزنید.
- إنَّه سَتَكُونُ هَناتٌ وهَناتٌ، فمَن أرادَ أنْ يُفَرِّقَ أمْرَ هذِه الأُمَّةِ وهي جَمِيعٌ، فاضْرِبُوهُ بالسَّيْفِ كائِنًا مَن كانَ.[37]یا (فَاقْتُلوهُ)[38]همه چیز میآید(یعنی اتفاقات مختلفی رخ می دهد) پس هرکس که این «امت» را که بر یک شخص جمع شده است (وأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ علَى رَجُلٍ واحِدٍ[39]) میخواست فرقه فرقه کند با شمشیر او را بزنید (یعنی به قتل برسانیدش) هرکس که باشد. یا او را بکشید.
امام نووی می گوید در این حدیث امر است به جنگ با کسی که بر علیه رهبر قیام می کند، یا می خواهد میان مسلمین تفرقه ایجاد کند یا مسائلی از این دست، چنین شخصی از چنین کاری نهی می شود، اگر دست برنداشت با او جنگ می شود، و اگر شرش تنها با کشتنش دفع می شود در این صورت کشته می شود.[40]
این یعنی میزان اهمیت و جایگاه الجماعة «لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ»، الجماعه ای که تنها با بودن یک رهبر موجودیت پیدا می کند «وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ» و این رهبر هم تنها با اطاعت از او مفهوم و معنی پیدا می کند «وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ». جماعت، رهبریت، اطاعت.
در ضرورت اطاعت از رهبر الجماعة و دارالاسلام که قطعاً مسلمان است و دچار «کفر بواحی»[41] نشده است الحافظُ ابن حجر در «فتح الباري»[42]و النّووي در «شرح مسلم»[43] اجماع اهل سنت را می آورند، رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در اهمیت اطاعت از رهبر و امیر مومنین می فرماید: مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، «هركس، از من اطاعت كند، همانا از الله اطاعت كرده است. وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، و هركس از من نافرماني كند، همانا از خدا نافرماني كرده است. وَمَنْ يُطِعِ الْأَمِيرَ فَقَدْ أَطَاعَنِي، وَمَنْ يَعْصِ الْأَمِيرَ فَقَدْ عَصَانِي. و هركس از اميرش، اطاعت كند، يقيناً از من اطاعت كرده است؛ و هر کس از امیرش سرپیچی ونافرمانی کند از من نافرمانی کرده است؛ وَإِنَّمَا الإِمَامُ جُنَّةٌ يُقَاتَلُ مِنْ وَرَائِهِ وَيُتَّقَى بِهِ؛ امام (رهبر) به مانند سپر است که در پشت آن می جنگید و به وسیله آن محافظت می شوید. [44]
اگر عالمی و بزرگی و حاکم الجماعة و مسئولی حکومتی به چیزی امر کردند که الله و رسولش صلی الله علیه وسلم به آن امر کرده است باید از آنها اطاعت شود؛ در این موارد، اطاعت از این ریش سفید و مُلا و مولوی و شیخ و ماموستا و داملا و حاکم الجماعة و مسئول حکومتی اطاعت از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم است .[45] یعنی شما با اطاعت از رهبر و امیر و مسئولین حکومتی در غیر معصیت الله در واقع از رسول الله صلی الله علیه وسلم اطاعت کرده ای و با سرپیچی از رهبریت و امیر و مسئولین حکومتی در معروف، در واقع از رسول الله صلی الله علیه وسلم سرپیچی کرده ای و به این شکل تمایلی به رفتن مستقیم به بهشت نداری و می خواهی با سرپیچی از امیر و یا با جدائی از الجماعة مدتی را در آتش جهنم باقی بمانی تا از این جرم «ترک سنت» پاک شوی.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: كُلُّ أُمَّتي يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ إِلَّا مَن أَبَى، قالوا: يا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَن يَأْبَى؟ قالَ: مَن أَطَاعَنِي دَخَلَ الجَنَّةَ، وَمَن عَصَانِي فقَدْ أَبَى.[46] همه امت من وارد بهشت خواهند شد، مگر كسی كه خود از وارد شدن به آن امتناع ورزد. سؤال كردند: ای رسول الله! چه كسی است كه از ورود به بهشت امتناع می ورزد؟ فرمود: كسی كه از من اطاعت كند به بهشت وارد خواهد شد، وكسی كه از من نافرمانی كند او همان است كه خودش از ورود به بهشت امتناع ورزیده است.
در این صورت حال مسلمین در مسیر صحیح قرار نمی گیرد و یکصدا و یک هدف نمی شوند مگر به وسیله ی امام و رهبر واحدی که مومن یا مسلمانی از میان خودشان باشد و اینها نیز اطاعت خودشان را به چنین رهبریتی بدهند. علی ابن ابی طالب می گوید: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ إِمَارَةٍ بَرَّةً كَانَتْ أَوْ فَاجِرَةً. قِيلَ لَهُ: هَذِهِ الْبَرَّةُ قَدْ عَرَفْنَاهَا فَمَا بَالُ الْفَاجِرَةِ؟ قَالَ: يُؤَمَّنُ بِهَا السَّبِيلُ، وَيُقَامُ بِهِ الْحُدُودُ، وَيُجَاهَدُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَيُقْسَمُ بِهَا الْفَيْءُ. [47] مردم حتما باید امیری داشته باشند حال چه نیکوکار باشد چه بدکار. به او گفته شد: امیر نیکوکار را میدانیم، اما حکمت از امیر بدکار چیست؟ علی رضی الله عنه گفت: بوسیلۀ او راهها امن میشود و حدود اقامه میشود و با دشمن جهاد کرده میشود و اموال فیء تقسیم میشود.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ / والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] بن تيمية، مجموع الفتاوى 3/345
[2] الألباني، صحيح ابن ماجه 3241/ الألباني، السلسلة الصحيحة، 1492 / نیز: شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب 12479 | خلاصة حكم المحدث : صحيح بشواهده (إنَّ بَني إسرائيلَ تفرَّقَتْ إحدى وسَبعينَ فِرقةً، فهلَكَتْ سَبعونَ فِرقةً، وخلُصَتْ فِرقةٌ واحدةٌ، وإنَّ أُمَّتي ستفتَرِقُ على اثنتَيْنِ وسَبعينَ فِرقةً، تَهلِكُ إحدى وسَبعونَ فِرقةً، وتَخلُصُ فِرقةٌ، قالوا: يا رسولَ اللهِ، مَن تلك الفِرقةُ؟ قال: الجماعةُ الجماعةُ.)/ افترقتِ اليَهودُ علَى إحدَى وسبعينَ فرقةً فواحدةٌ في الجنَّةِ وسبعونَ في النَّارِ وافترقتِ النَّصارى علَى ثِنتينِ وسبعينَ فرقةً فإحدَى وسبعونَ في النَّارِ وواحدةٌ في الجنَّةِ والَّذي نفسُ محمَّدٍ بيدِهِ لتفترِقَنَّ أمَّتي علَى ثلاثٍ وسبعينَ فرقةً واحدةٌ في الجنَّةِ وثِنتانِ وسبعونَ في النَّار قيلَ يا رسولَ اللَّهِ مَن هم قالَ الجماعَةُ.
[3] أخرجه الترمذي (2641) واللفظ له، والطبراني (14/53) (14646)، والحاكم (444)
[4] الألباني، تخريج كتاب السنة64
[5] جلال الدين السيوطي، الدر المنثور، تفسیر آیات 104 و 105 آل عمران / أخرج ابن جرير، وابن أبي حاتم، من طريق علي، عن ابن عباس في قوله: ﴿ولا تكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا﴾ . قال: أمر الله المؤمنين بالجماعة، ونهاهم عن الاختلاف والفرقة، وأخبرهم: إنما هلك من كان قبلكم بالمراء والخصومات في دين الله.
[6] شعيب الأرناؤوط، تخريج شرح الطحاوية 340 – تخريج المسند لشعيب 16937 / الألباني، صحيح أبي داود 4597 – صحيح الترغيب 51
[7] جهت ورود به آگاهی در این زمینه به کتاب : کندوکاوی در اوضاع جهان و انحطاط مسلمانان (ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین) اثر: ابوالحسنعلی ندوی مراجعه کنید.
[8] صحيح الترمذي: 2165 / ابن ماجه، أحمد
[9] مسند أحمد ابن حنبل 18123 / تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا، فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ الله ُأَنْ يَرْفَعَهَا ، ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيّاً ، فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ، ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ، ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ، ُثمَّ سَكَتَ.
[10] يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ فَاتَّبِعُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّهُ مَنْ شَذَّ شَذَّ فِي النَّارِ» دست الله بالای جماعت است؛ لهذا از بیشترین افراد پیروی کنید؛ چون کسیکه از جماعت خلاف ورزی میکند، داخل دوزخ است.
[11] إن الله أمرني بالجماعة وأنه من خرج من الجماعة شبراً فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه
[12] صحيح الترمذي2863
[13] مسلم 1849/ بخاری 7053
[14] مسلم ۳۷۳۶ واحمد ۱۰۳۳۸ .
[15] صحيح البخاري كتاب الفتن باب قول النبي صلى الله عليه وسلم: «سترون بعدي أمورا تنكرونها» حديث رقم 6681 / بخارى:7053
[16] صحيح البخاري كتاب الفتن باب قول النبي صلى الله عليه وسلم: «سترون بعدي أمورا تنكرونها» حديث رقم 6682
[17] صحيح البخاري : ج ۶ ص ۲۶۳۷ ح ۶۷۸۶ ، صحيح مسلم : ج ۱ ص ۱۰۳ ح ۱۷۳
[18] المعارف (1/ 174)، التاريخ الكبير للبخاري (5/ 260)، رجال صحيح مسلم (1/ 401) الطبقات لخليفة بن خياط (ص: 48)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب (2/ 824)، أسد الغابة (3/ 362)، تهذيب الأسماء واللغات (1/ 295)، الإصابة في تمييز الصحابة (4/ 275) / بعث معاوية إلى عبد الرحمن بن أبي بكر بعد ذلك بمائة ألف، فردّها، وقال: لا أبيع ديني بدنياي. وخرج إلى مكة، فمات بها قبل أن تتمّ البيعة ليزيد
[19] تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۰. / الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸۷.
[20] بخاری2358 / مسلم 106-107-108/ ابن تيمية، مجموع الفتاوى 18/326 – 11/130- ابن تيمية، منهاج السنة 7/209
[21] بخاری2358
[22] ابن تیمیه، مجموع الفتاوى (35/ 17)
[23] مسند ابن حنبل : ج ۵ ص ۳۲۴ ح ۱۵۶۸۱ وص ۳۲۶ ح ۱۵۶۹۳ كلاهما عن عاصم بن عبيد اللّه ، اُسد الغابة : ج ۳ ص ۱۱۹ الرقم ۲۶۹۲ ، المصنّف لعبد الرزّاق : ج ۲ ص ۳۷۹ ح ۳۷۷۹ عن ربيعة
[24] صحيح مسلم :1848/ والنسائي (4114)، وابن ماجه (3948)، وأحمد (8061)
[25] صحيح مسلم :1851
[26] مسند أحمد، مسند المكثرين من الصحابة مسند عبد الله بن عمر رضي الله عنهما (حديث رقم: 6048 )
[27] بخاری 6870- 6675-/ الكَبائِرُ: الإشْراكُ باللَّهِ، وعُقُوقُ الوالِدَيْنِ، وقَتْلُ النَّفْسِ، واليَمِينُ الغَمُوسُ. / ابن العربي، عارضة الأحوذي 6/127 (الإشراكُ باللهِ وقتلُ الولدِ والزِّنا بحَليلةِ الجارِ [ أيْ من الكبائرِ ])/ ابن حجر العسقلاني، المطالب العالية 4/100 ؛ البوصيري،إتحاف الخيرة المهرة 6/192 (الكَبائِرُ سَبْعٌ : الإِشْرَاكُ باللهِ ، وقَتْلُ النَّفْسِ التي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالحَقِّ ، وعُقُوقُ الوَالِدَيْنِ ، والفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ ، ورَمْيُ المُحْصَنَةِ ، وأَكْلُ الرِّبا ، وأَكْلُ مالِ اليَتِيمِ)/بخاری 2653 (سُئِلَ النبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ عَنِ الكَبَائِرِ، قَالَ: الإشْرَاكُ باللَّهِ، وعُقُوقُ الوَالِدَيْنِ، وقَتْلُ النَّفْسِ، وشَهَادَةُ الزُّورِ) / لألباني، صحيح الجامع 6185 (قالُوا : ما الكبائِرُ ؟ قال : الإشْراكُ باللهِ ، وقَتلُ النَّفْسِ المسلِمةِ ، وفِرارٌ يومَ الزَّحفِ)
[28] تفسير ابن كثير : ج ۲ ص ۲۴۵ عن مالك بن جوين ، فتح الباري : ج ۱۲ ص ۱۸۲ عن مالك بن حريث نحوه.
[29] فتح الباري (13/17). / والمراد بالميتة الجاهلية وهي بكسر الميم حالة الموت كموت أهل الجاهلية على ضلال وليس له إمام مطاع، لأنهم كانوا لا يعرفون ذلك، وليس المراد أنه يموت كافراً بل يموت عاصياً
[30] الفصل في الملل والأهواء والنحل از ابن حزم ۴/۷۲ / الماوردی رحمه الله در واجب و ضروری بود وجود رهبریت برای دارالاسلام میگوید: «الْإِمَامَةُ: مَوْضُوعَةٌ لِخِلَافَةِ النُّبُوَّةِ فِي حِرَاسَةِ الدِّينِ وَسِيَاسَةِ الدُّنْيَا، وَعَقْدُهَا لِمَنْ يَقُومُ بِهَا فِي الْأُمَّةِ وَاجِبٌ بِالْإِجْمَاعِ».( الأحکام السلطانية از الماوردی، ص: ۱۵) امامت برای جانشینی مقام نبوت، در پاسداری دین و سیاست دنیا وضع گردیده است، و عقد آن برای کسی که در بین امّت برای انجام آن به پا میخیزد به اجماع واجب است.
[31] از صفات بارز مرجئه ها: خارج دانستن عمل از دایرهی ایمان و محصور دانستن کفر در تکذیب است
[32] ابن تیمیه رحمه الله میگوید: وَأَمَّا نَفْسُ الْوِلَايَةِ وَالسُّلْطَانِ فَهُوَ عِبَارَةٌ عَنِ الْقُدْرَةِ الْحَاصِلَةِ، ثُمَّ قَدْ تَحْصُلُ عَلَى وَجْهٍ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، كَسُلْطَانِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ، وَقَدْ تَحْصُلُ عَلَى وَجْهٍ فِيهِ مَعْصِيَةٌ، كَسُلْطَانِ الظَّالِمِينَ. (منهاج السنة النبوية از ابن تیمیه ۱/۵۳۰) و اما خود ولایت و سلطان که عبارت است از قدرتی که حاصل شده است، و ممکن است از وجهی که الله و رسولش دوست دارند حاصل شده باشد، مانند سلطه و فرمانروایی خلفاء راشدین، و ممکن است از وجهی که در آن معصیت وجود دارد حاصل شده باشد، مانند سلطۀ ظالمان.
[33] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، 257- 265/ ئەبوداوود (3664)، ئەحمەد (2/338)، داریمی (257)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله 326/ عَنْ تَمِيمٍ الدَّارِيِّ ، رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : تَطَاوَلَ النَّاسُ فِي الْبِنَاءِ فِي زَمَنِ عُمَرَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ ، فَقَالَ عُمَرُ : يَا مَعْشَرَ الْعُرَيْبِ ، الْأَرْضَ الْأَرْضَ ، إِنَّهُ لَا إِسْلَامَ إِلَّا بِجَمَاعَةٍ ، وَلَا جَمَاعَةَ إِلَّا بِإِمَارَةٍ ، وَلَا إِمَارَةَ إِلَّا بِطَاعَةٍ ، فَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى الْفِقْهِ ، كَانَ حَيَاةً لَهُ وَلَهُمْ ، وَمَنْ سَوَّدَهُ قَوْمُهُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ ، كَانَ هَلَاكًا لَهُ وَلَهُمْ)
[34] الألباني، صحيح ابن ماجه 2498 / قامَ رسولُ اللَّهِ صلَّى اللَّهُ علَيهِ وسلَّمَ بالخيفِ من منًى ، فقالَ : نضَّرَ اللَّهُ امرأً سمِعَ مقالتي ، فبلَّغَها ، فرُبَّ حاملِ فِقهٍ ، غيرُ فَقيهٍ ، وربَّ حاملِ فِقهٍ إلى من هوَ أفقَهُ منهُ ، ثلاثٌ لا يُغلُّ علَيهِنَّ قلبُ مؤمنٍ : إخلاصُ العملِ للَّهِ ، والنَّصيحةُ لوُلاةِ المسلمينَ ، ولزومُ جماعتِهِم ، فإنَّ دَعوتَهُم ، تُحيطُ مِن ورائِهِم / علي بن سلطان محمد القاري (1422 هـ/ 2002م). مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح كتاب العلم حديث رقم: (208). دار الفكر. ص. 306 و307./ ابن اثير در توضيح واژه «لا يُغِّل» كه در متن عربى اين حديث آمده مى گويد: اين كلمه از باب افعال «اغلال»، است به معناى خيانت در هر چيزى. به صورت «يَغِلّ» نيز روايت شده كه از «غِل» است به معناى كينه و بدخواهى. يعنى هيچ گونه كينه اى به دل او راه پيدا نمى كند كه از حق دورش كند. به صورت «يَغِلُ» ـ بدون تشديد لام ـ نيز روايت شده كه از ماده «و غول» به معناى داخل شدن در شرّ و بدى است.
[35] صحیح نسائی4202/ صحيح ابن ماجه 3210/ مسلم 1844
[36] صحیح نسائی 4035
[37] مسلم 1852 / الألباني ، صحيح الجامع،3622
[38] مسلم (1852)، وأبو داود (4762)، وأحمد (18999) مختصراً، والنسائي (4020)/ سَتَكُونُ بَعْدِي هَناتٌ و هَناتٌ ، فمَنْ رأيتُمُوهُ فارقَ الجماعةَ ، أوْ يريدُ أنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ أُمَّةِ محمدٍ كَائِنًا مَنْ كان فَاقْتُلوهُ ؛ فإنَّ يَدَ اللهِ مع الجماعةِ ، و إنَّ الشَّيْطانَ مع مَنْ فارقَ الجماعةَ يَرْكُضُ
[39] مسلم1852
[40] نووی،مسلم بشرح النووي، ج 6 ص 484/ فيه الأمر بقتال من خرج على الإمام، أو أراد تفريق كلمة المسلمين ونحو ذلك، ويُنهَى عن ذلك، فإن لم ينتهِ قُوتل، وإن لم يندفع شرُّه إلا بقتله قُتِل
[41] (فتح الباري) (13/17)./ الفقهاء… ، لم يستثنوا من ذلك إلا إذا وقع من السلطان الكفر الصريح فلا تجوز طاعته في ذلك بل تجب مجاهدته لمن قدر عليها.
[42] «فتح الباري» لابن حجر: ١٣/ ٧
[43] «شرح مسلم» للنّووي: ١١/ ٢٢٩
[44] البخاري 2957/ مسلم1835 /
[45] ابن تيمية، مجموع الفتاوى 10/266: فالرسول وجبت طاعته لأنه من يطع الرسول فقد أطاع الله فالحلال ما حلله والحرام ما حرمه والدين ما شرعه ومن سوى الرسول من العلماء والمشايخ والأمراء والملوك إنما تجب طاعتهم إذا كانت طاعتهم طاعة الله وهم إذا أمر الله ورسوله بطاعتهم فطاعتهم داخلة في طاعة الرسول صلى الله عليه وسلم…
[46] بخاری 7280
[47] منهاج السنة ، لابن تيمية : 1/146/ ۱/۵۴۸