چگونه در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم شویم؟ (3)
بسم الله و الحمد لله، اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مورد دیگری که به شناخت ما در مورد سنت و ترک سنت کمک می کند چگونگی برخورد با احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم و اطاعت از سنت خلفای راشدین و تولید سنتهای حسنه در میان مومنین است.
زمانی که الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه وسلم امر می کند: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ (مائده/67) ای رسول (الله)هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است را برسان؛ پاره ای از آیات مجمل، عام و یا مطلق هستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم این آیات مجمل را تشریح و آیات عام را خاص و آیات مطلق را مقیّد میکند و در ضمن آن، امر و نهی ها و یا اخباری را ارائه می دهد؛ یا در میان مومنین کسانی بودند که جهت فهم بهتر و آشکار کردن معنای آیات نیاز به توضیح و روشنگری داشتند؛ الله تعالی در مورد این بخش از کار روشنگری رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (نحل/44) و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا این که برای مردم روشن سازی چیزی که برای آنان نازل شده است.
این روشنگری های رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد قرآن بهترین راهنمائی «خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ»[1] هستند که از مجموع قرآن و این راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم شریعت و سنت اسلام شکل می گیرد. به عنوان مثال الله تعالی می فرماید:
- وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ (مائده/38) دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام دادهاند به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید.
در اینجا دزد به صورت عام و مطلق بیان شده است و به هر میزان که دزدی شود را در بر می گیرد، دست هم باز به صورت مطلق و عام بیان شده است و کل دست از سر انگشت تا کتف را شامل می شود؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم روشن می کند و ما را راهنمائی می کند که :لَا تُقْطَعُ يَدُ السَّارِقِ إلَّا في رُبْعِ دِينَارٍ فَصَاعِدًا.[2] دست دزد قطع نمیشود مگر مال دزدی از یک چهارم دینار بیشتر باشد. به این شکل به صورت گفتار، میزانی که دست دزد باید بریده شود را روشن می کند و در«عمل بیانی» نیز دست دزد را از مچ قطع می کند.
یا، الله تعالی به برپا داشتن نماز و پرداخت زکات امر می کند: وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ (بقره/43) و رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونگی برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را مشخص می کند؛ یا الله تعالی امر می کند که روزه بر مومنین واجب است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ (بقره/183) و رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونگی ادای این فریضه را نیز مشخص می کند به همین شیوه الله تعالی به می فرماید: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره/216) جنگ مسلحانه بر شما واجب شده است، و حال آن که از آن خوشتان نمی آید، اما چه بسا چیزی را دوست نمیدارید و آن چیز برای شما خیر باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما شر باشد، و الله میداند و شما نمیدانید؛ بعد از این حکم کلی جهاد، رسول الله صلی الله علیه وسلم زیر و بمها و چگونگی انجام این فریضه ی مهمی که بعد از ایمان به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم «الجهادُ سِنامُ العملِ»[3] جهاد اوج و قله ی عمل است روشنگری ها و راهنمائی هایی را ارائه می دهد که انجام این فریضه ی جهاد را در کانال شرعی آن هدایت می کند.
یا الله تعالی می فرماید: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ (مائده/3) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار و خون؛ اما رسول الله صلی الله علیه وسلم در این حکم کلی دو مورد را استثناء می کند و می فرماید: أُحِلَّتْ لنا مَيتَتانِ ودَمانِ، فالمَيتَتانِ السمكُ والجَرادُ، والدمَانِ: الكَبِدُ والطِّحالُ.[4] برای ما دو مرده و دو خون حلال شده است، دو تا مرده ماهی و ملخ هستند و دو تا خون هم جگر و طِحال است.
یا مثلاً الله تعالی می فرماید: الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ (انعام/82) کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با ظلم نیامیخته باشند، امن و امان متعلق به اینهاست، و آنان هدایت شده ها هستند. اصحاب از رسول الله صلی الله علیه وسلم می پرسند: أيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ؟[5] یا با لفظ: أَيُّنَا لَمْ يَلْبِسْ إيمَانَهُ بظُلْمٍ؟[6] یا با لفظ : أَيُّنَا لا يَظْلِمُ نَفْسَهُ؟ [7] کدام یک از ما هست که دچار ظلم نشود یا ایمانش را با ظلم آلوده نکند؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: ليسَ هو كما تَظُنُّونَ، إنَّما هو كما قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ باللَّهِ إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان/13)[8] اینگونه نیست که شما خیال می کنید، این (ظلم در اینجا) تنها همانی است که لقمان به پسرش گفت: پسرم شریک الله (چیزی یا کسی را) قرار نده، واقعاً شرک ظلم بزرگی است.
از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال/60) آنچه از قدرت در توان تان است، برای جنگ با آنان آماده سازيد. و رسول الله صلی الله علیه وسلم در توضیح اضافه کرد: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»[9] بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است. یکی از معجزه های این آیه و حدیث به کارگیری کلمات «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» و « الرَّميُ = تیر اندازی» است که با گذشت زمان و تغییر تکنولوژی های مختلف از تیرو کمان و شمشیر به انواع سلاحهای مختلف و مدرن کاربرد دارند. به هر حال این خاص کردن کلمه ی عام و مطلق «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» به «الرَّميُ = تیر اندازی» نه تنها باعث روشنگری برای مومنین می شود، بلکه علاوه بر آن، راههای سوء استفاده ی دارودسته ی منافقین و الرویبضه و ائمة المضلین و دعاة علی ابواب جهنم از کلمه ی «قُوَّةٍ = قدرت و نیرو» را می بندد که می خواهند با بازی با این کلمه، ایمان و شعور و دنیا و سایر ضرورتهای مسلمین را به بازی بگیرند.
به همین شیوه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد احکام قرآنیِ حج و معاملات و نکاح و ارث و طهارت و غیره روشنگری می کند که راهنمائی رسول الله صلی الله علیه وسلم با گفتار یا عمل یا تقریر است[10] در روشن نمودن آیات و ارائه ی سایر احکام فقهی به جای راهنمائی سایر انسانها؛ البته رسول الله صلی الله علیه وسلم دارای صفاتی چون قاطعیت، حلم، مدارا، بخشندگی و سخاوت و شجاعت و همکاری و صبر و اندازه ی ظاهری ریش و مو و… که نوعی اخلاق عقیدتی است بود و توسط اصحاب روایت شده است، عده ای از اهل العلم و فقه این صفات را نیز غیر از صفات سرشتی در کنار سخنان و اعمال و اقرار رسول الله صلی الله علیه وسلم بخشی از احادیث و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم محسوب کرده اند. صفات سرشتی مثل اینکه برای ایشان و خالد بن ولید خوراک سوسمار آماده می کنند اما ایشان خوششان نمی آید و نمی خورد اما خالد می خورد.
البته با آنکه الله تعالی جهت الگو برداری می فرماید: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (احزاب/21) سرمشق و الگوی زیبائی در رسول الله برای شما است . برای کسانی که 1- امید به الله داشته باشند 2- و به قیامت امیدوار باشند 3- و الله را بسیار یاد کنند؛ اما صفات سرشتی و گفتار و افعال معجزاتی و ازدواج با بیشتر از 4 همسر و روزه ی وصال و غیره هم وجود دارند که خاص رسول الله صلی الله علیه وسلم است و برای سایرین قابل اجرا نیست.
به عنوان مثال رسول الله صلی الله علیه وسلم اصحاب را از روزه پیوسته (وصال) منع کرد (فرمود: نباید چند شب و روز بدون افطار روزه باشید). اصحاب گفتند: اى رسول الله! چرا شما روزه پیوسته مىگیرید؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: إنِّي لَسْتُ مِثْلَكُمْ إنِّي أُطْعَمُ وأُسْقَى.[11] من مانند شما نیستم و از جانب خداوند به من آب و غذا داده مىشود.
در این صورت مومنین ناچار به مراجعه به احادیث و روشنگری ها و راهنمائی هایی هستند که رسول الله صلی الله علیه وسلم ارائه داده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم هشدار می دهد:لَا أُلْفِيَنَّ أَحَدَكُمْ مُتَّكِئًا عَلَى أَرِيكَتِهِ، يَأْتِيهِ الْأَمْرُ مِنْ أَمْرِي، مِمَّا أَمَرْتُ بِهِ، أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ، فَيَقُولُ: لَا أَدْرِي ، مَا وَجَدْنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ اتَّبَعْنَاهُ. [12]نبينم یا هرگز نیابم كه يكي از شما بر بالشت خود تكيه زده و أمری از أوامري كه من به آن أمر كرده ام، و يا از آن نهي كرده ام بر او بیاید و او بگويد: من نمى دانم، فقط آنچه در كتاب الله پيدا كرديم تبعیت می کنیم. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ألَا وإِنَّ ما حرَّمَ رسولُ اللهِ مثلَ ما حرَّمَ اللهُ؛[13] آگاه باشید و بدانید آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم حرام کرده است مثل آنچه است که الله حرام کرده است؛ ألا وإنِّي أوتيتُ القُرآنَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ.[14] آگاه باشید که به من قرآن و همانند آن (از احادیث) بهمراه قرآن داده شده است.
در میان اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم افراد مختلفی وجود داشتند که در مسائل مختلفی دچار اشتباه و خطاء بودند که باید اصلاح می شد و یا سوالاتی داشتند که باید پاسخ داده می شد در حالی که دیگران چنین خطاها و سوالاتی نداشتند و در موقعیتی قرار نگرفته بودند که مجبور به پرسیدن سوال شوند؛ به عنوان مثال شما تصور کنید در حالی که وضو مقدمه و کلید ورود به نماز است،[15] و بعد از آنکه شخص با کفر به طاغوت یعنی با کفر به شیطان و 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) وارد اسلام می شود اولین فرضی که بر او واجب شده است و فرق بین مسلمان و کافر و بخصوص فرق میان مسلمان و کفار سکولار و مشرک است نماز است اما حتی در میان اصحاب کسانی بودند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در موردشان می فرماید: إَنَّ أَقْوَامًا مِنكمْ يُصَلُّونَ مَعَنا لا يُحْسِنُونَ الوُضُوءَ، فمَنْ شَهِدَ الصَّلاةَ مَعَنا فَلْيُحْسِنْ الوُضُوءَ.[16] گروهی از شما با ما نماز میخوانند درحالیکه وضوی کاملی نگرفتهاند، پس هرکس در نماز همراه ما حضور یافت باید وضوی کامل بگیرد. یا حتی در جای دیگری می فرماید: أَقْوَامٍ یَأْتُونَ الصَّلَاةَ بِغَیْرِ وُضُوءٍ. [17] عده ای هستند که بدون وضو برای نماز میآیند.
یا زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم ایستاده در حال سخنرانی خطبه ی جمعه است هنگامیکه مومنین تجارت و سرگرمی را دیدند از اطراف رسول الله صلی الله علیه وسلم بسوی تجارت پراکنده می شوند و می بینیم در پایتخت دارالاسلام با آنهمه مومنی که وجود دارد وآنمه زن و مردی که در نماز جمعه شرکت کرده اند غیر از 12 نفر، بقیه رسول الله صلی الله علیه وسلم را که ایستاده بود و در حال سخنرانی بود رها کردند.
جابر بن عبدالله میگوید: نبی صلی الله علیه وسلم روز جمعه ایستاده مشغول خواندن خطبه بود که کاروانی از شام آمد. مردم برخاستند و بسوی کاروان رفتند تا جایی که فقط دوازده نفر باقی ماند. این جا بود که این آیهی سورهی جمعه نازل گردید: وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا(جمعه/11) هنگامیکه تجارت یا سرگرمیای را دیدند از اطراف تو پراکنده شدند و تو را ایستاده رها کردند.[18]طبق روایتی که ابن حجر در فتح الباری نقل کرده است آن دوازده نفرعبارت بودند از: عبد الله بن مسعود، ابوبکر، علی، عمر، عثمان و تعدادی از انصار.
به این شکل افراد مختلف با سوالات و اشتباهات مختلف نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می آمدند و بعد از پاسخ به سوال و یا رفع اشتباه و یا حتی با گرفتن نصیحتی از رسول الله صلی الله علیه وسلم دنبال کار و زندگی خود می رفتند و ممکن بود سایر مومنین از چنین پاسخ و نصیحتی بی خبر بوده باشند و حتی به بسیاری از این نصیحتها عمل نکرده باشند چنانچه کسی چون ابن عمر برای مدتی از شرکت در نماز میت و تشیع جنازه دوری می کند و آنرا انجام نمی دهد اما بعدها زمانی که از حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد میزان پاداشی که برای نماز میت و تشیع جنازه میت وجود دارد با خبر می شود و او از چنین پاداشی محروم شده است افسوس می خورد.[19]
یا زنی نزد ابن مسعود می آید و می گوید: تو آن کسی هستی که میگویی: لعنت [دوری از رحمت] الله بر آن زنی که موی ابروی زنان را برمیدارد و بر آن زنانی که موی ابرویشان را برمیدارند و همچنین لعنت الله بر آن زنانی که خال برای دیگران میکوبند وکسي که خواهان خال کوبی است و… تا آخر حدیث» ابن مسعود گفت: بله من این حرفها را گفتهام، آن زن گفت: من تمام قرآن را خواندهام و اصلاً چنین چیزهایی را در آن ندیدهام، ابن مسعود به آن زن گفت: اگر خوانده بودی آنرا پیدا می کردی. آیا این آیه را نخواندهای که الله میفرماید: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ(حشر/7) آنچه را که رسول برای شما آورده است را بگیرید و اجراء کنید، و از آنچه که شما را از آن نهی کرده است، دست بکشید. زن گفت: بله خواندهام، ابن مسعود هم گفت: من هم این سخنان را از پیامبر شنیدهام و آنها را گفتهام.[20]
در این صورت صرفاً تسلط بر ادبیات عرب و صرف و نحو و بلاغه جهت فهم این دست از آیات قرآن کافی نیست و باید ضمن تفسیر قرآن با قرآن، روشنگری و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز در نظر گرفت و گرنه با رها کردن احادیث صحیح چه در مسائل نظری (عقیدتی) و چه در مسائل ظاهری (عملی) تنها سرگردانی می ماند و شخص اسباب بازی هوا و هوس خودش یا دیگران می شود.
در تمام احکام حکومتی الجماعة و روشنگری هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آیات انجام داده و حکم و امر را واضح کرده است و در تمام اخباری که رسول الله صلی الله علیه وسلم ارائه داده است شخص در پذیرش و ایمان به آنها اختیاری ندارد و باید اختیارش تابع اراده و حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم باشد: وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً (احزاب/36) هیچ مرد و زن مؤمنی، در امری که الله و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند. هر کس هم از دستور الله و رسولش سرپیچی کند، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری می شود.
پس :
- بسیاری از اصحاب بعد از ایمان آوردن و اقامه نماز، و یا بعد از ایمان و جهاد، شهید شده اند یا وفات کرده اند در حالی که آیات زیادی را به همراه هزاران حدیث درک نکردند؛ پس امکان اینکه شخص مومنی از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» (توبه/100) و «وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ» (فاطر/32) باشد و تمام احکام شریعت به او نرسیده باشد وجود دارد.
- اینگونه نبوده است که اصحاب همگی در یک سطح از آگاهی در مورد احادیث بوده باشند
- رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به اموری می فرماید: ما نَهَيْتُكُمْ عنْه فاجْتَنِبُوهُ، وما أمَرْتُكُمْ به فافْعَلُوا منه ما اسْتَطَعْتُمْ.[21] در اینجا شخص حق انتخاب و اختیار دارد که از میان گزینه های مختلف کدام یک را دوست دارد و توانائی اش را دارد آنرا انتخاب کند در حالی که در سایر امور و احکام چنین قدرت انتخابی وجود ندارد: وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر/7) و شخص چه دوست داشته باشد چه نداشته باشد باید آنرا انجام دهد.
مثلا ابن مسعود تمایل کمتری به گرفتن روزه مستحب دارد و بیشتر بر قرآئت قرآن با درک معانی آن و عمل به آن تمرکز دارد و معتقد بود روزه سنت ممکن است مانع قرآئت قرآن او شود به همین دلیل بر اساس توانائی و علاقه اش بین روزه سنت و مستحب و قرائت قرآن، قرآئت قرآن را انتخاب می کند. به او گفته می شود، روزه ی تو کم است، إِنَّكَ تُقِلُّ الصَّوْمَ، جواب می دهد: إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمْنَعَنِي مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ، فَإِنَّ قِرَاءَةَ الْقُرْآنِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الصَّوْم.[22] واقعاً می ترسم که روزه ی سنت مانع قرآئت قرآن من شود، در حقیقت قرآئت قرآن نزد من دوست داشتنی تر از روزه ی سنت است.
پس نگاه کن انجام دادن کدام نافله و مستحب نزدت دوست داشتنی تراست همان را بگیر وادامه بده و راهی باز کن که از آن راه الله تو را دوست بدارد و اصلاً اهمیت نده دیگرمومنین کدام نافله و مستحب را انجام می دهند و کدام راه را انتخاب کرده اند چون به تعداد تمام نافله ها و سنتها راه برای مومنین وجود دارد و قرار نیست همه ی مومنین یک راه داشته باشند و اگر شما هم الله را دوست دارید تنها مسیری که بخواهی از آن طریق الله تو را دوست داشته باشد تبعیت از رسول الله صلی الله علیه وسلم است چنانچه الله تعالی می فرماید: قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (آل عمران/31) بگو: اگر الله را دوست میدارید، از من تبعیت کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و الله آمرزنده مهربان است.
پس در نافله ها هم از میان هزاران حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم مسیری دائمی هر چند کوچک برای خودت انتخاب کن اگر واقعاً الله را دوست داری و دوست داری الله هم شما را دوست داشته باشد. ام المومنین عایشه می گوید: سُئِلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ قَالَ أَدْوَمُهَا وَإِنْ قَلَّ وَقَالَ اكْلَفُوا مِنْ الْأَعْمَالِ مَا تُطِيقُونَ أحَبُّ الأعْمالِ إلى اللهِ تَعالَى أدْوَمُها، وإنْ قَلَّ.[23] از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیده شد که کدام اعمال نزد الله سبحانه وتعالی محبوب تر است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: دوامدار تر آن اگرچه کم باشد، و فرمودند: اعمالی را به دوش بگیرید که توان و استطاعت آنرا داشته باشید.
به عنوان بهترین گزینه و راهنمائی و انتخاب مسیر در این زمینه، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:أحبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ، وَأَحَبُّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عزَّ وجلَّ سُرُورٌ تُدْخِلُهُ عَلَى مُسْلِمٍ، أَوْ یَكَشِفُ عَنْهُ كُرْبَةً، أَوْ یَقْضِي عَنْهُ دَيْنًا، أَوْ تَطْرُدُ عَنْهُ جُوعًا، وَلأَنْ أَمْشِيَ مَعَ أَخٍ فِي حَاجَةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَعْتَكِفَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ، يَعْنِي مَسْجِدَ الْمَدِينَةِ، شَهْرًا.[24] محبوبترین مردم نزد خداوند آنهایی هستند که بیشترین منفعت را به مردم میرسانند، و دوستدارترین اعمال نزد خداوند آنست که کسی سرور و خوشحالی را به قلب مسلمانی وارد کند، و یا مصیبتی را از او دور کند، و یا قرضی را بجای او پرداخت کند یا گرسنگی را از او دور کند و سیرش کند، و من اگر با برادری در رفع نیازش همکاری کنم برایم دوست داشتنی تر است تا اینکه در این مسجد اعتکاف کنم، یعنی یک ماه در مسجد مدینه.
این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم به تعداد تمام مشاغل و فعالیتهای اجتماعی راه در اختیار مومنین قرار می دهد و شخص می تواند در همان حرفه ای که دارد خیر رسانی مداوم و پیوسته را شروع کند هر چند کم باشد یا در سایر امور خیر رسانی مشارکت کند.
به امام احمد بن حنبل گفته شد: شخصی است که روزه (مستحب) میگیرد، نماز (مستحب) میخواند و به اعتکاف مینشیند، و دیگری در مورد اهل بدعت افشاگری میکند، کدام یک در نزد شما محبوبتر است؟ گفت: اگر نماز خوانده، روزه بگیرد و اعتکاف کند، به خودش فایده میرسد، اما در افشا کردنِ اهل بدعت، عموم مسلمانان بهرهمند میشوند و این بهتر است. میگوید: سودرسانیِ به عموم مردم، از جنس جهاد فی سبیل الله است. چرا که پاک کردن راه دین، منهج یا روش و شریعتِ الهی و دفعِ تجاوز سرکشان، بر مسلمین فرض کفایه است. و اگر الله ـ افرادی را برای دفع ضررِ این اهل بدعت قرار نمی داد، دین به تباهی کشیده میشد. فساد آنان از فساد دشمن که به خاک ما حمله میکند به مراتب بیشتر است؛ زیرا دشمنی که به خاک مسلمانان حمله میکند، در ابتدا قلبها و دینداری را به فساد نمیکشد مگر کمکم و در گذر زمان. اما این افراد اهل بدعت از همان ابتدا دلها را فاسد و تباه میکنند[25].
به نظر من در وضع موجود مبارزه با اهل بدعت و بخصوص سکولارزده ها یکی از بزرگترین تکالیف در بخش جنگ روانی و امر به معروف و نهی از منکر و دعوت عمومی است که دلسوزان سنت اسلام و راهنمائی ها و منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم و دلسوزان بندگان الله، و شیفتگان بهشت را می طلبد.
حالا اگر کسی نتوانست هیچ یک از این نافه ها و امور مستحب را انجام دهد قطعاً اگر دیوانه نباشد یا آلزایمر نگرفته باشد می تواند اذکار را بخواند. رسول الله صلی الله علیه وسلم یکی دیگر از بهترین اعمال را: أَنْ تَمُوتَ وَ لِسَانُكَ رَطْبٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ.[26] معرفی می کند؛ یعنی اگر توان انجام هیچ یک از این کارها را به صورت مداوم نداری، توان ذکر الله با زبانت را داری؛ پس احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم هزاران راه نافله و مستحب را جلو پایت گذاشته است؛ مهم این است که اراده کنی و قدم در یکی از این راهها بگذاری که توان انجام دادن مداوم آن را داری هر چند کوچک باشد؛ و اگر سایر راهها را رها کردی و انجام ندادی تو متهم به ترک سنت نمی شوی.
در مورد این دسته از احادیث هم که هر یک از ما به اندازه ی توانمان یکی یا چند تا از آنها را انتخاب کرده ایم، ایمان داریم که رسول الله صلی الله علیه وسلم: وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی (نجم 3-4) و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست؛ و در امور اجتهادی هم رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگز بر خطا ماندگار نشده است و در پایان، اجتهادش تابع وحی شده است؛ اما در این بخش اموری از احادیث فقه شخصی وجود دارد که دارای ثواب و پاداش هستند و برای انجام ندادن آن گناه و مجازاتی وجود ندارد. یعنی این دسته از روایات آمده اند برای کسب ثواب و اسبابی برای پاک کردن اکثر گناهان و طی کردن درجات کمال و سنگین کردن میزان حسنات، و اگر کسی ضمن ایمان به آنها به این دسته از احادیث عمل نکرد گناهکار نمی شود و ترک سنت نکرده است.
در حدیثی آمده است که الله تعالی می فرماید: مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَمَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ: كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَإِنْ سَأَلَنِي لَأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنِ اسْتَعَاذَنِي لَأُعِيذَنَّهُ…[27] كسي كه با دوست من دشمنی كند، با او اعلام جنگ مي كنم، و بنده مؤمن با هيچ چيز محبوبی نزد من بهتر از فرايض با من نزديك نمي شود، و او با انجام نوافل (عبادتهای غير واجب) به من نزديك مي شود تا اين كه من او را دوست بدارم، هنگامی كه من او را دوست دارم، من گوش او مي شوم كه با آن مي شنود، و چشم او مي شوم كه با آن مي بيند، و دستش مي شوم كه با آن مي گيرد، و پايش مي شوم كه با آن راه مي رود، و اگر چيزي از من بخواهد به او مي دهم، و اگر پناه بخواهد پناهش مي دهم.
اگر کسی این اعمال قلبی، زبانی، بدنی و مالی نافله و مستحب را انجام داد قبل از همه به خودش سود رسانده و اگر انجام نداد خودش ضرر کرده است و مجازات و عذابی ندارد و متهم به «ترک سنت» در معنی مورد نظر رسول الله صلی الله علیه وسلم نمی شود.
اگر کسی این دسته از اعمال موجود در احادیث را انجام نداد مشمول این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم نمیشود که می فرماید: فمَنْ رَغِبَ عن سُنَّتي، فلَيسَ منِّي.[28] هر کس از سنّت من رویگردان شود از من نیست. چون این سخن تنها در مورد جرمهای اجتماعی گفته می شود مثل: مَنْ أَفْسَدَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا فَلَیْسَ مِنَّا.[29] کسیکه زنی را در مورد همسرش فاسد کند، از ما نیست؛ یا با لفظ: مَنْ خَبَّبَ امْرَأَةً عَلَى زَوْجِهَا،[30] کسی که زنی را در مورد شوهرش فریب دهد پس از ما نیست. یا مثل: مَن حَمَلَ عليْنا السِّلاحَ فليسَ مِنَّا.[31] هر کس بر ما اسلحه بکشد از ما نیست و سایر جرمهای اجتماعی که بزرگترین جرم اجتماعی ترک الجماعة است که همان ترک سنت است.
در مورد احادیث نکته ای که لازم است به آن دقت کنیم چگونگی برخورد با این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می فرماید: لاَ تَكْتُبُوا عَنِّي شيئًا إلا القرآنَ، فمن كَتَبَ عَنِّي غَيْرَ الْقُرْآنِ فَلْيَمْحُهُ، وَحَدِّثُوا عَنِّي وَلاَ حَرَجَ، وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.[32] از(سخنان) من غیر از قرآن چیزی را ننویسید و هرکس غیر از قرآن چیزی از (سخنان) من را نوشته آنها را نابود و پاک کند. البته احاديثم را بيان کنيد و در اين مورد گناهی متوجه شما نیست. و هرکس عمداً دروغی به من نسبت دهد پس بايد جايگاهش را در جهنم آماده کند.
این حدیث صحیح متعلق به زمانی است که احتمال مخلوط شدن سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم با قرآن و یا مشغولیت بیشتر مومنین به احادیث به جای قرآن می رفت و زمانی که چنین احتمالی از بین می رود و یا کسانی مثل عبدالله بن عمرو هستند که دچار این اشتباه نمی شوند می بینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم به آنها اجازه ی نوشتن می دهد[33] و می فرماید: اكْتُبْ فَوَالَّذِى نَفْسِى بِيَدِهِ مَا خَرَجَ مِنِّى إِلاَّ حَقٌّ،[34] بنویس، قسم به ذاتی که جانم در دست اوست هر چه از دهان من خارج میشود حق است. همچنین داستان مردی به نام ابی شاه که از اهل یمن بود و چون سواد نداشت و نمی توانست بنویسد. وقتی خطبه حجة الوداع را شنید از رسول الله صلی الله علیه و سلم خواست تا برایش بنویسد، در نتیجه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: اكْتُبُوا لأَبِي شاهٍ.[35] برای ابی شاه بنویسید.
علاوه بر این، جابر بن سمره،[36] زید بن أرقم،[37] زید بن ثابت،[38] سَمُرَة بن جُنْدَب،[39] عبدالله بن أبی أَوْفَى[40] از اصحابی هستند که در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم احادیث را نوشته اند همچنین صحیفه های زیادی از اصحاب وجود داشته که احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن نوشته شده بودند مثل صحیفه ابوبکر صدیق که در آن صدقات واجب نوشته شده بود، صحیفهی علی بن أبی طالب، صحیفهی عبدالله بن عمرو بن العاص معروف به صحیفه صادقه، صحیفه جابر بن عبدالله و…
خلفا هم در پذیرش حدیثی که چند نفر روایت کرده باشند یا متواتر بود مشکلی نداشتند و خودشان هم راوی احادیث بودند اما اینکه تنها یک نفر حدیثی را روایت کند سختگیری می کردند و حتی شخص را قسم می دادند مثل قضیه میراث مادر بزرگ (جدة) در زمان خلافت ابوبکر، یا مسأله اجازه گرفتن در زمان عمر بن خطاب، عمر بن خطاب هم هرگز دیده نشده است که کسی را از کتابت حدیث منع کرده باشد و در اواخر حاکمیتش با اصحاب مشورت کرد و اجماع بر این شد که احادیث نوشته شوند اما این امر به دلیل کشته شدن ایشان عملی نشد.
این مساله ی منع و سپس آزاد نمودن کتابت حدیث مثل مساله ی زیارت قبور است که رسول الله صلی الله علیه وسلم ابتدا آنرا منع کرد و بعد که مسلمین آداب زیارت قبور را یاد گرفتند آنرا آزاد کرد چنانچه می فرماید: كنتُ نهيتُكم عن زيارَةِ القبورِ ألا فزورُوها ، فإِنَّها تُرِقُّ القلْبَ، و تُدْمِعُ العينَ، (وتُزهدُ في الدنيا[41]) وتُذَكِّرُ الآخرةَ ، ولا تقولوا هُجْرًا.[42] شما را از دیدار قبرستان بازداشته بودم اما حالا دیدار کنید، به درستی که دیدار و زیارت قبور قلب را نرم و چشم را اشکبار می کند، و زیارت قبور شخص را نسبت به دنیا بی رغبت می سازد(محبت دنیا را از قلب تان دور می کند) و آخرت را به یاد می آورد، اما سخن بيهوده نگوييد.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] بخاری6098- 7277/ مسلم 867/ ابن تيمية، بيان الدليل 172 / شعيب، تخريج المسند لشعيب 14334- تخريج صحيح ابن حبان10 / الألباني، صحيح ابن ماجه 43/ ابن عساكر، معجم الشيوخ 1/443
[2] مسلم 1684/ بخاری6789
[3] الترمذي، سنن الترمذي 1658 / موفق الدين ابن قدامة، الكافي لابن قدامة 4/256 / سئلَ رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أيُّ الأعمالِ أفضلُ وأيُّ الأعمالِ خيرٌ قال إيمانٌ باللهِ ورسولِهِ ، قيلَ : ثُمَّ أيُّ شيءٍ ؟ قال : الجهادُ سنامُ العملِ ، قيلَ : ثُمَّ أيُّ شيءٍ يا رسولَ اللهِ ؟ قالَ : ثُمَّ حجٌّ مبرورٌ
[4] النووي، المجموع للنووي 2/560 / أخرجه ابن ماجه (3314) واللفظ له، وأحمد (5723) / الألباني، صحيح ابن ماجه 2695
[5] بخاری32-4629/ لَمَّا نَزَلَتْ: {الَّذِينَ آمَنُوا ولَمْ يَلْبِسُوا إيمَانَهُمْ بظُلْمٍ} [الأنعام: 82] قالَ أصْحَابُ رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ: أيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ؟ فأنْزَلَ اللَّهُ عزَّ وجلَّ: {إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}[لقمان: 13].
[6] بخاری3428 – 4776 -6918 –
[7] بخاری3429- 3360 / مسلم 124
[8] بخاری 6937/ مسلم 124 / عَنْ عبدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عنْه، قالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هذِه الآيَةُ: {الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ} [الأنعام: 82]، شَقَّ ذلكَ علَى أصْحابِ النَّبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ، وقالوا: أيُّنا لَمْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ؟! فقالَ رَسولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ: ليسَ كما تَظُنُّونَ؛ إنَّما هو كما قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ: {يَا بُنَيَّ لَاتُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} [لقمان:
[9] مسلم1917
[10] تقي الدين أبو البقاء الفتوحي. شرح الكوكب المنير، باب في السنة (ط. د.ط د.ت). مطبعة السنة المحمدية. ص. 210 إلى 212./ «قول النبی وفعله وإقراره على الشيء… والمراد من أقوال النبی وأفعاله: ما لم يكن على وجه الإعجاز» .
[11] بخاری 1962 – 1964/ مسلم1102 / نیز: أخرجه البخاري (6851)، ومسلم (1103)/ الألباني، صحيح الجامع 2681
[12] الترمذي، سنن الترمذي 2663/ ابن حزم، الإحكام في أصول الأحكام 1/216 / ابن مفلح، الآداب الشرعية 2/292 / سنن ابن ماجه ۱۳/ سنن ترمذی۲۶۶۳ / سنن ابی داود ۴۶۰۵/ الألباني، صحيح ابن ماجه 13 – صحيح أبي داود 4605 – صحيح الجامع 7172
[13] الألباني، صحيح الجامع 8186 – صحيح ابن ماجه12 – صحيح الترمذي 2664 – / شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب 17194- تخريج سنن الدارقطني 4767 / ابن حجر العسقلاني، موافقة الخبر2/324
[14] سنن ابی داود۴۶۰۴ / الألباني، منزلة السنة10 – صحيح الجامع2643
[15] الألباني، صحيح أبي داود857 – صفة الصلاة 86 / شعيب الأرناؤوط، تخريج سنن الدارقطني 378/ قال أبو أُمامةَ لعَمرِو بنِ عَبسةَ: بأيِّ شيءٍ تَدَّعي أنَّكَ رُبُعُ الإسلامِ؟ فذكَرَ الحديثَ بطُولِه، قال عَمرُو بنُ عَبسةَ: قُلتُ: يا رسولَ اللهِ، أخبِرْني عن الوُضوءِ، قال: ما منكم من رَجلٍ يُقرِّبُ وَضوءَه ثُمَّ يُمضمِضُ ويَستنشِقُ ويَنثُرُ، إلَّا خَرَّتْ خَطايا فيه وخَياشيمِه مع الماءِ، ثُمَّ يَغسِلُ وَجهَه كما أمَرَه اللهُ عزَّ وجلَّ، إلَّا خَرَّتْ خَطايا وَجهِه مع أطرافِ لِحيَتهِ مع الماءِ، ثُمَّ يَغسِلُ يدَيْه إلى مِرفَقَيه، إلَّا خَرَّتْ خَطايا يدَيْه مِن أنامِلِه مع الماءِ، ثُمَّ يَمسَحُ برَأسِه، إلَّا خَرَّتْ خَطايا رَأسِه مِن أطرافِ شَعرِه مع الماءِ، ثُمَّ يَغسِلُ قَدَمَيه إلى الكَعبَينِ كما أمَرَه اللهُ عزَّ وجلَّ، إلَّا خَرَّتْ خَطايا رِجلَيه من أطرافِ أصابعِه مع الماءِ، ثُمَّ يَقومُ فيَحمَدُ اللهَ عزَّ وجلَّ ويُثني عليه بما هو أهلُه، ثُمَّ يَركَعُ رَكعتَينِ، إلَّا انصرَفَ من ذُنوبِه كهَيئتِه يومَ ولَدَتْه أُمُّه.
[16] الألباني، صحيح الترغيب 222 – صحيح النسائي 946 / إنَّهُ لُبِسَ عَلَيْنا القرآنَ ؛ إَنَّ أَقْوَامًا مِنكمْ يُصَلُّونَ مَعَنا لا يُحْسِنُونَ الوُضُوءَ، فمَنْ شَهِدَ الصَّلاةَ مَعَنا فَلْيُحْسِنْ الوُضُوءَ.
[17] / عَنْ أَبِی رَوْحٍ الْکَلَاعِیِّ، قَالَ: صَلَّى بِنَا نَبیُّ اللَّهِ ج صَلَاةً، فَقَرَأَ فِیهَا بِسُورَةَ (الرُّومِ)، فَلُبِّسَ عَلَیه بَعْضُهَا، فَقَالَ: «إِنَّمَا لَبَّسَ عَلَیْنَا الشَّیْطَانُ الْقِرَاءَةَ مِنْ أَجْلِ أَقْوَامٍ یَأْتُونَ الصَّلَاةَ بِغَیْرِ وُضُوءٍ، فَإِذَا أَتَیْتُمُ الصَّلَاةَ فَأَحْسِنُوا الْوُضُوءَ».
[18] مسلم863/ بخاری 4899/ الألباني، صحيح الترمذي 3311
[19] مسلم 945/ مَن شَهِدَ الجَنازَةَ حتَّى يُصَلَّى عليها فَلَهُ قِيراطٌ، ومَن شَهِدَها حتَّى تُدْفَنَ فَلَهُ قِيراطانِ، قيلَ: وما القِيراطانِ؟ قالَ: مِثْلُ الجَبَلَيْنِ العَظِيمَيْنِ انْتَهَى حَديثُ أبِي الطَّاهِرِ. وزادَ الآخَرانِ، قالَ ابنُ شِهابٍ: قالَ سالِمُ بنُ عبدِ اللهِ بنِ عُمَرَ: وكانَ ابنُ عُمَرَ، يُصَلِّي عليها ثُمَّ يَنْصَرِفُ، فَلَمَّا بَلَغَهُ حَديثُ أبِي هُرَيْرَةَ، قالَ: لقَدْ ضَيَّعْنا قَرارِيطَ كَثِيرَةً. [وفي رواية]: عَنِ النبيِّ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ إلى قَوْلِهِ: الجَبَلَيْنِ العَظِيمَيْنِ، ولَمْ يَذْكُرا ما بَعْدَهُ [وفي رواية]: وفي حَديثِ عبدِ الأعْلَى: حتَّى يُفْرَغَ مِنْها. وفي حَديثِ عبدِ الرَّزّاقِ: حتَّى تُوضَعَ في اللَّحْدِ. [وفي رواية]:وَقالَ: ومَنِ اتَّبَعَها حتَّى تُدْفَنَ. / «مَنْ شَهِدَ الجَنَازَةَ حَتَّى يُصَلَّى عَلَيْهَا فَلَهُ قِيراطٌ، وَمَنْ شَهِدَهَا حَتَّى تُدْفَنَ، فَلَهُ قِيرَاطَانِ»: «هرکس در تشييع جنازه ای شرکت کند و تا پايانِ نماز جنازه بماند، به اندازه ی يک قيراط پاداش می يابد و اگر تا خاکسپاریِ ميّت صبر کند، پاداش دو قيراط برايش ثبت می شود». پرسيدند: ای رسول خدا، دو قيراط چقدر است؟ فرمود: «مِثْلُ الجَبَلَيْنِ العَظِيمَيْنِ»: «همانندِ دو کوه بزرگ». و در روایت مسلم آمده است: «أَصْغَرُهُمَا مِثْلُ أُحُدٍ»: «کوچک ترين آنها مانندِ “کوه احد” است»
[20] بخاری5931 – 4886/ مسلم 2125 / عَنْ عبدِ اللَّهِ قالَ: لَعَنَ اللَّهُ الوَاشِمَاتِ والمُوتَشِمَاتِ، والمُتَنَمِّصَاتِ، والمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ، المُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ. “خدا لعنت کرده است کسی که خال کوبی میکند و آنکه خواهان خال کوبی کنند، و کسی که ابروها را باریک میکند و آنکه خواهان باریک کردن آنهاست، و کسی که بین دندانها به منظور زیبایی فاصله میافکند، اینها کسانی هستند که آفرینش خدا را دگرگون میکنند” فَبَلَغَ ذلكَ امْرَأَةً مِن بَنِي أسَدٍ يُقَالُ لَهَا: أُمُّ يَعْقُوبَ، فَجَاءَتْ فَقالَتْ: إنَّه بَلَغَنِي عَنْكَ أنَّكَ لَعَنْتَ كَيْتَ وكَيْتَ، فَقالَ: وما لي لا ألْعَنُ مَن لَعَنَ رَسولُ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم، ومَن هو في كِتَابِ اللَّهِ؟ فَقالَتْ: لقَدْ قَرَأْتُ ما بيْنَ اللَّوْحَيْنِ، فَما وجَدْتُ فيه ما تَقُولُ، قالَ: لَئِنْ كُنْتِ قَرَأْتِيهِ لقَدْ وجَدْتِيهِ، أَمَا قَرَأْتِ: {وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا} [الحشر: 7]؟ قالَتْ: بَلَى، قالَ: فإنَّه قدْ نَهَى عنْه، قالَتْ: فإنِّي أرَى أهْلَكَ يَفْعَلُونَهُ، قالَ: فَاذْهَبِي فَانْظُرِي، فَذَهَبَتْ فَنَظَرَتْ، فَلَمْ تَرَ مِن حَاجَتِهَا شيئًا، فَقالَ: لو كَانَتْ كَذلكَ ما جامَعَتُها.
[21] مسلم1337 / بخاری 7288 / دَعُونِي ما تَرَكْتُكُمْ، إنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبْلَكُمْ بِسُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ علَى أَنْبِيَائِهِمْ، فَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عن شيءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وإذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا منه ما اسْتَطَعْتُمْ. / ابن عبدالبر، التمهيد14/364 / النووي ، المجموع للنووي4/563 / وإذا أمرتُكم بأمرٍ فأتوا منه ما استَطَعْتُم
[22] ابن حجر العسقلاني، فتح الباري لابن حجر4/263 /
[23] مسلم 783- 782- 2818/ بخاری6464-6465-5861
[24] أخرجه الطبراني في (المعجم الأوسط) (6026)، وأبو الشيخ في (التوبيخ والتنبيه) (97)/ الألباني، السلسلة الصحيحة 906
[25] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۲۸ ص ۲۳۱ – ۲۳۲.
[26] ابن حجر العسقلاني، نتائج الأفكار1/94 / الألباني، صحيح الجامع 165- صحيح الترغيب 1022
[27] بخاری 6502/ ابن العربي، عارضة الأحوذي 6/244 / ابن تيمية، مجموع الفتاوى 7/492 – 20/43 – النبوات 128/ ما تقرَّبَ إليَّ عبدي بمثلِ أداءِ ما افترضتُه عليه ، ولا يزالُ عبدي يتقرَّبُ إليَّ بالنوافلِ حتى أحبَّه
[28] مسلم1401 / بخاری 5063
[29] آلبانی، صحيح الترغيب 2014 – 2013 /
[30] الألباني، صحيح الجامع 5436
[31] بخاری 6874-7070-7071/ مسلم 98- 100
[32] مسلم 3004 / الألباني، صحيح الجامع 7434 / السخاوي، فتح المغيث2/159
[33] بخاری 113/ ما مِن أصْحَابِ النبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أحَدٌ أكْثَرَ حَدِيثًا عنْه مِنِّي، إلَّا ما كانَ مِن عبدِ اللَّهِ بنِ عَمْرٍو؛ فإنَّه كانَ يَكْتُبُ ولَا أكْتُبُ./ ابن حجر العسقلاني، فتح الباري 1/250 / قال أبو هريرةَ ما كان أحدٌ أعلمَ بحديثِ رسولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليْهِ وسلَّمَ مني إلا ما كان من عبدِ اللهِ بنِ عمرٍو فإنَّهُ كان يكتبُ بيدِهِ ويعي بقلبِهِ ، وكنْتُ أعي ولا أكتبُ ، استأذنَ رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليْهِ وسلَّمَ في الكتابِ عنه فأذِنَ له / نیز: ابن القيم، زاد المعاد 3/402 / العيني، عمدة القاري 2/255/ ابن تيمية ، مجموع الفتاوى 18/8 / شعيب الأرناؤوط، تخريج مشكل الآثار 1664 /
[34] الألباني، صحيح الجامع 1196- صحيح أبي داود3646
[35] مسلم 1355/ بخاری 2434 – 6880/ الألباني، صحيح الترمذي 2667 -صحيح أبي داود2017- 3649 – 4505/ شعيب الأرناؤوط، تخريج سنن الدارقطني 3149
[36] صحیح مسلم کتاب الإمارة (۱۰)
[37] مسند امام احمد (۴/۳٧۰-۳٧۴) و تهذیب التهذیب ابن حجر (۳/۳٩۴)
[38] سنن دارقطنی (۴/٩۳-٩۴)
[39] تهذیب التهذیب (۴/۲۳۶-۲۳٧) ، سنن أبیداود (۱/۳۱۴-۳۱۵ ح: ۴۵۶)
[40] کتاب جهاد از صحیح بخاری و هچنین صحیح امام مسلم (ح:۲۰)
[41] ابن باز، مجموع فتاوى ابن باز، 398/1
[42] أخرجه أحمد (13487)، وأبو يعلى (3707) مطولاً، والحاكم (1393) واللفظ لها / لألباني، صحيح الجامع6790- 4584/ ابن عبدالبر، الاستذكار 1/224 – التمهيد20/239 / شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب 1237