چگونه در کنار اهل سنت بودن اهل جماعت هم شویم؟ (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
إنِ الْحَمْدَ لِلَّهِ، نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعِينُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ.[1]«به راستی حمد و سپاس تنها لایق الله است، او را شکر میگوییم و از او درخواست کمک و آمرزش میکنیم، و پناه میبریم به الله از شرور نفسهایمان و از بدی های اعمالمان، هر کس که الله او را هدایت کند هیچ کس نمیتواند او را گمراه کند و هر کس که الله او را گمراه کند هیچ کس نمیتواند او را هدایت دهد و شهادت میدهم که هیچ اله بر حقی به جز الله نیست که تنها و بیشریک است، و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستاده او است».
- یأْ أیهَاْ الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاْتِهِ وَلاَتَمُوْتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون (آل عمران /102)«ای کسانی که ایمان آوردهاید آن چنان که شایسته است، از الله پرهیز کنید و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید».
- یأْ أیهَا النَّاْسُ، اتَّقُوْاْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِنْ نَّفْسٍ وَّاحِدَةٍ وَّ خَلَقَ مِنْهَاْ زَوْجَهَاْ وَ بَثَّ مِنْهُمَاْ رِجَالاً کَثِیراً وَّ نِسَاءً وَّاتَّقُوْاْ اللهَ الَّذِی تَسَاءَلُوْنَ بِهِ وَالأرْحَاْمَ إِنّ اللهَ کَاْنَ عَلَیکُمْ رَقِیبَاً (نساء /1)«ای انسانها از پروردگارتان پرهیز کنید، پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از الله ی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند میدهید، و بپرهیزید از این که پیوند خویشاوندی را قطع کنید زیرا بی گمان الله مراقب و مواظب شما است»
- یأْ أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوْاْ اتَّقُوا اللهَ وَ قُوْلُوْاْ قَوْلاً سَدِیداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا (احزاب / 70)«ای مؤمنان از الله پرهیز کنید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه الله اعمالتان را شایسته می گرداند و گناهانتان را میبخشاید. و هر کس از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست پیدا می کند».
أما بعدُ، إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ خَيْرَ الْهَدْىِ هَدْىُ مُحَمَّدٍ وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَكُلَّ ضَلاَلَةٍ فِي النَّارِ.[2] «راست ترین سخن کتاب الله و بهترین هدایت و راهنمائی، راهنمائی محمد صلی الله علیه و سلم است، و بدترین امور نوآوری در دین است، و هر تازه پیدا شدهای در دین، بدعت؛ و هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است».
اللَّهُمَّ رَبَّ جِبْرَائِيلَ، وَمِيكَائِيلَ، وإسْرَافِيلَ، فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ، عَالِمَ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ، أَنْتَ تَحْكُمُ بيْنَ عِبَادِكَ فِيما كَانُوا فيه يَخْتَلِفُونَ، اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فيه مِنَ الحَقِّ بإذْنِكَ؛ إنَّكَ تَهْدِي مَن تَشَاءُ إلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.[3] « اللَّهُمَّ! ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، ای آفریدگار آسمانها و زمین، دانایِ پنهان و آشکار، تو بین بندگانت در آنچه اختلاف نظر دارند حکم میکنی، من را در مورد حقّی که بر آن اختلاف است به ارادهی خود راهنمایی کن؛ چرا که تو هر کس را که بخواهی به راه راستِ خودت راهنمائی میکنی.»
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بر خلاف عصر نبوت و سالها پس از آن که:«عُلَمَاؤُهُ كَثِيرٌ، خُطَبَاؤُهُ قَلِيلٌ» علمای آن بسیار و خطبای آن کم بودند یا به قول ابن مسعود «كَثِيرٌ فُقَهَاؤُهُ، قَلِيلٌ قُرَّاؤُهُ» این روزها ما شاهدیم که، بر مردم، زمان و دورانی رسیده است که:« يَقِلُّ عُلَمَاؤُهُ وَيَكْثُرُ خُطَبَاؤُهُ»[4] خطبای آن بسیار و علماء کم شده اند و یا به قول ابن مسعود: «قَلِيلٌ فُقَهَاؤُهُ، كَثِيرٌ قُرَّاؤُهُ» فقها کم و قاریان زیاد شده اند یعنی ابن مسعود رضی الله عنهما عالم را فقیه و خطیب را با قاری ترجمه و تفسیر کرده است.[5] البته در صدر اسلام به آگاهان بر قرآن لقب «القُرَّاء» را می دادند و بعد از ظهور ائمه ی مجتهد که فقه تبدیل به صنعت شد لقب «القُرَّاء» جای خودش را به الفقهاء والعلماء داد.[6]
«القُرَّاء» در صدر اسلام مشمول الفقهاء والعلماء نیز می شد، هر چند که اهل فقه و اجتهاد تنها عده ی کمی از آنها بودند، و الفقهاء والعلماء در برابر خطباء قرار می گرفت که این خطیبها مطالبی را از منابع شرعی یا از الفقهاء و العلماء حفظ می کنند و با مهارتی که در سخنرانی دارند برای مردم بازگو می کنند که در واقع فقط حکم یک منتقل کننده را دارند و بس؛ البته در میان الفقهاء والعلماء کسانی وجود داشته و دارند که علاوه بر فقه، در سخنوری و انتقال العلم هم مهارت دارند.
به هر حال از سعید بن جُبَيْر می پرسند علامت نابودی مردمی مشخص چیست؟ «إِذَا هَلَكَ عُلَمَاؤُهُمْ»[7] زمانی که علمای آنها از بین بروند. در این صورت در میان هر روستا و شهر وقوم ومکانی اگر دیدید که علمای اهل فقه نابود شده اند و خطبای جاهل و بخصوص دارودسته ی منافقین جای آنها را گرفته اند شک نکنید اگر مردم به داد خودشان نرسند و تولید عالم و فقیه نکنند نابود خواهند شد.
به دلیل فراگیر شدن مصیبتهای ناشی از تغییر سنت «خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ »[8] به بدعت شاهیگیری و حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی بر الجماعة و دارالاسلام، و هماهنگ با آن انهدام شورای اولی الامر متخصص در تمام تخصصها و فنون، و طبعاً با پراکنده شدن اهل علم و فقه، مومنین جاهل و دارودسته ی منافقین سخن دادنِ دغل باز در جایگاه خطباء و بخصوص در جایگاه این اهل علم متخصص نفوذ کرده اند؛ به همین دلیل ما دچار انواع آلودگی های عقیدتی و رفتاری و حتی سرگردانی های مختلفی در میان مسلمین بوده ایم که یکی از آنها عدم رعایت در اولویت بندی آموزش دین اسلام و سرگردم کردن مسلمین به امور فرعی و حتی اختلافی، و دیگری جهل به بسیاری از اصطلاحات ملموس و ساده ای بوده است که در عصر نبوت و حتی قرنها بعد از آن برای همه جزو علم عام محسوب می شد.
یکی از اولیتهایی که نادیده گرفته شده است آموزش ایمان است قبل از آموزش «العلم»، که «العلم» قرآن و هزاران حدیث را شامل می شود. حبیب بن عبدالله بَجَلی و عبدالله بن عمر گفتهاند: تعَلَّمنَا الإیمانَ، ثُمَّ تَعَلَّمنَا القُرآنَ، فَازدَدنَا إیمَانَاً.[9] ایمان را آموختیم و سپس قرآن را فرا گرفتیم؛ در نتیجه بر ایمانمان افزودیم.
شخص با کفر به طاغوت یعنی با کفر به شیطان و سپس با کفر به کفار 5گانه ی آشکار میان انسانها یعنی: 1- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]2- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] 3- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] 4- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] (حج/17) و بعد، با قبول الله از کانال محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم به جای تمام این طاغوتها و اله ها و جاهلیتهایی که توسط این طاغوتها تولید شده اند وارد دین اسلام می شود و به همین سادگی مسلمان می شود؛ که چکیده ی آن می شود: أيُّها النَّاسُ قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا.[10] می شود شهادتین: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ؛ و با برپا داشتن نماز، این اسلام و مسلمان شدن خودش را نشان می دهد.
بعدها که قوانین شریعت الله تکمیل شدند برخلاف دوران مکی و تا روز قیامت، علاوه بر نماز موارد دیگری به آن اضافه شدند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در پاسخ جبرئیل در تعریف اسلام می گوید: الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ، وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا؛ اسلام این است که گواهی دهی که لَا إِلَهَ – إِلَّا اللهُ و اینکه محمد فرستاده الله می باشد و نماز برپای داری و زکات بدهی و ماه رمضان روزه بگیری و اگر در استطاعتَت بود به حج بروی. و در مورد ایمان هم می گوید: أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِكَتِهِ، وَكُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْيَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ؛ این است که ایمان بیاوری به الله و ملائکه اش و کتابهایش و پیامبرانش و روز قیامت و قضا و قدر خیر و شر آن. [11]
شخص با همین موارد ساده و بخصوص با قیامت شناسی خوبی که آموخته، بدون منمن کردن و جرو بحث و کل کل کردن با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم، در برابر تمام قوانین و احکام شریعت الله موضع: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» (بقره/285) شنیدیم و اطاعت کردیم می گیرد و ایمان را یاد می گیرد و وارد دایره ی مومنین می شود؛ بعد از یاد گیری ایمان و وارد شدن به دایره ی مومنین است که هر چه قرآن و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را یاد می گیرد بر ایمان شخص اضافه می شود و زمانی که الجماعه و دارالاسلام تشکیل می شود این مومن دارای سه مشخصه ی عمده می گردد که ما با یک مشخصه ظاهری یعنی اهل جهاد بودن می توانیم این مومن میان مسلمین را تشخص دهیم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات/15) مؤمنان تنها کسانی هستند که 1- به الله و پیغمبرش ایمان آوردهاند، 2- سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه ندادهاند، 3- و با مال و جان خویش در راه الله به جهاد برخاستهاند. آنان (در ایمان خود) صادق و راستگو هستند. البته تمام کسانی که با قلب و دعا و زبان و مال و سایر تخصصها با الجماعه که جهاد را به پیش می برد هستند نیز جزو همین مجاهدین و اهل جهاد محسوب می شوند.
در آموزشهای العلم – قرآن و احادیث- هم باز اولویتهایی وجود دارند که باید رعایت شوند که بحث این جلسات ما نیست اما اصطلاحاتی وجود دارند که مسلمین در این عصر نسبت به آنها یا به کلی آگاهی ندارند یا آگاهی آنها بسیار ضعیف و ناقص و حتی آلوده است مثل اصطلاح مشرک و مشرکین، بدعت و اهل بدعت، دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان، رفض و رافضی، خارجی و خوارج، طاغوت و کفر به طاغوت و…
الان در همان قدم اول «لا اله» باید با دهها دلیل ثابت کنی که طاغوت در قرآن و سنت یعنی کافر، و بعد باید تلاش زیادی کنی شخصی که در میان اینهمه افکار آلوده و تأویلات مختلف و مخالف با قرآن و راهنمائی های رسول الله صلی الله علیه وسلم گیر کرده حاضر شود آیات ساده و صریح و آشکار قرآن را بشنود تا برایش ثابت شود که این کفار بعد از شیطان و در میان انسانها پنج دسته ی آشکار هستند: 1- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]2- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] 3- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] 4- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] (حج/17) ، و بعد با دهها و بلکه صدها دلیل و سند از قرآن واحادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و آراء علماء و اجماع اهل فقه در قرون گذشته ثابت کنی که 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] دسته ای جداگانه از این کفار هستند با احکام و قوانین جداگانه ای، و این سکولاریستها یا مشرکین با یهود و نصارا و مجوس و صابئین فرق دارند.
مردمان صدر اسلام اصلاً نیازی به این توضیحات نداشتند، شخص می دانست که مثلاً خودش قبلاً مشرک بوده و با یک یهودی یا یک مجوس یا یک نصرانی و یک صابئی فرق داشت. توضیحات برای آنها در این زمینه ها در واقع توهین به شعور آنها بود و مثل این است که شما الان چند جلسه بگذاری تا ثابت کنی عربی و انگلیسی و چینی و روسی و کره ای پنج زبان جداگانه هستند یا چند جلسه بگذاری تا ثابت کنی دوچرخه با موتور سیکلت فرق دارد؛ یا دوچرخه چیزی است و موتور سیکلت و تراکتور و اتوبوس و تاکسی چیز دیگری هستند؛ درست است همگی ماشین هستند اما هر کدام چیزهای جداگانه ای هستند. درست است که این پنج دسته از کفار آشکارِ 1- الَّذِينَ هَادُوا2- وَالصَّابِئِينَ3- وَالنَّصَارَىٰ – وَالْمَجُوسَ5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/17) همگی کافر هستند اما پنج دسته ی مجزا هستند؛ درست است که همگی شرک می کنند اما تنها یک دسته هستند که از لحاظ شرعی به آنها می گوئیم کفار سکولار یا 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها]، درست است که از عقاید و قوانین و جاهلیت تمام این کفار برائت می کنیم و به تمام این کفار کفر می کنیم، اما تنها از موجودیت کفار سکولار یا مشرک برائت می شود و موجودیت سایرین طبق قرار دادهائی و با پرداخت جزیه پذیرفته می شود: إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (ممتحنه/4) (ای کفار سکولار) ما (ابتدا) از شما و(بعد) از چیزهائی که بغیر از الله عبادت می کنید، بیزار و گریزان و بری هستیم، به شما کفر می کنیم (شما را قبول نداریم و در حق شما بیاعتنائیم که انگار وجود ندارید)، و دشمنانگی و بغض و کینهتوزی همیشگی بین ما و شما به وجود آمده است، تا زمانی که به الله یگانه ایمان میآورید.
به این شکل، مسلمینِ امروزه، در همان کفر به طاغوت ساده ای مانده اند و در همان برائت از مشرکین ساده ای مانده اند که برای تمام مسلمین صدر اسلام امری بدهی و ساده بود و نیازی به معرفی انواع کفار که طاغوتهای میان انسانها هستند نداشتند و به سادگی می گفتند من در کنار شیطان این پنج کافر را نیز قبول ندارم و طبعاً زمانی که آنها را قبول ندارم تمام عقاید و تولیدات این کفار مثل جبت و صنم و وثن و اله ها و سایر قوانین و آداب و رسوم جاهلی آنها را نیز قبول ندارم و آگاه باشيد كه هر أمرى از امور جاهليّت را من در زير پاى خود گذاشتم « أَلاَ إِنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ تَحْتَ قَدَمَيَّ مَوْضُوعٌ»[12] و در مرحله ی بعدی می گفت من الله را قبول دارم آنهم الله از کانال محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم که می شد شهادتین: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهُ، أشهَدُ أنَّ مُحمَّدًا رسولُ اللهِ . و بعد، از میان تمام کفاری که به آنها کفر کرده از کفار سکولار(مشرک) هم برائت می کرد.
الان بسیاری از مسلمین شهادتین برزبان می آورند اما نمی دانند ابتدا چه چیزی را رد کرده اند تا به اثبات الله رسیده اند، نمی دانند که اسلام با اعتراض و نه شروع می شود بعد به اثبات و بله می رسید، و در واقع نمی دانند چه می گویند.
یکی دیگر از اصطلاحاتی که این روزها بیش از 2میلیارد مسلمان بر زبان می رانند و متاسفانه از معنی آن چیزی نمی دانند اصطلاح «السنة» و «اهل السنة» بودن و «الجماعة» و «اهل الجماعة» بودن است که بعد از «اهل السنة» با ترکیب «اهل السنة و الجماعة» به کار می برند. می گویند ما در کنار اهل السنة بودن اهل الجماعة نیز هستیم اما نمی دانند چه می گویند؟ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.(آل عمران/173)
«السُّنة»: به صورت مختصر از لحاظ لغوی از سُنَن به معنای راه و روش مشتق شده است،[13]یعنی «الطريقة والسيرة».[14] الله تعالی بعد از آنکه دستور به قتل پیاپی و بدون هیچ گونه رحم و شفقت منافقین آشکار شده ی خارج از الجماعه که دسته ای از خوارج هستند را صادر می کند: مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلاً (احزاب/61) می فرماید: سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (احزاب/62) این سنّت الهی، در مورد پیشینیان (چنین افرادی) جاری بوده است و در سنّت الله دگرگونی نخواهی دید.
در کنار این معنی لغوی، الله تعالی می فرماید: یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ (نساء/26) الله میخواهد (قوانین دین اسلام را) برایتان روشن کند و شما را به سنت کسانی (از پیغمبران و صالحان) رهنمود کند که پیش از شما بودهاند؛ البته در میان این سنتهای امتهای گذشته علاوه بر سنت مومنین، هر یک از کفار و منحرفین نیز برای خود دارای سنتهایی هستند چنانچه الله تعالی می فرماید: قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذَّبِینَ (آل عمران/۱۳۷) (ای مومنین) قبل از شما سنتهائی بوده است، پس در زمین به گردش بپردازید و نگاه کنید که سرانجام تکذیبکنندگان چگونه شده است.
زمانی هم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: لَتَتْبَعُنَّ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ حَتَّى لَوْ دَخَلُوا جُحْرَ ضَبٍّ تَبِعْتُمُوهُمْ.[15] به یقین سنتهای آنان که پیش از شما بودهاند را وجب به وجب و ذراع به ذراع (نیم متر به نیم متر) پیروی میکنید؛ حتی اگر به سوراخ سوسماری رفته باشند، دنبالشان میروید. یعنی: در همه چیز از یهود و نصارا تبعیت می کنید و مسیری که آنها در انحراف از شریعت الله رفته اند را شما نیز خواهید رفت و در طی کردن این مسیر انحرافی وجب به وجب و ذراع به ذراع از آنها تبعیت می کنید.
به عنوان یک مثال ساده شما فقط کافی است نگاه کنید که نصرانی ها چگونه و طی چه مراحلی قوانین شریعت الله را از انجیل پاک کرده و در عوض با جایگزین کردن قوانین سکولاریستی شاهان سکولار و قاعده ی دو شمشیری و دوشهر خدا، قرنها قبل از رنسانس به دین سکولاریسم رسمیت بخشیدند:
- این پاپها و مُلاهای دین فروش خائن ابتدا انجیل را تحریف کردند و با گنجاندن عبارتهایی چون «مال قیصر را به قیصر و مال خدا را به خدا دهید»[16] در انجیل، به سکولاریسم رسمیت بخشیدند.
- در سال پنجاه ميلادى، شوراى مسيحيان اورشليم، مركب از يعقوب، يونس و برنابا و… فتوا بر نسخ شريعت موسى(عليه السلام) دادند. بدين ترتيب، ربا، شراب، گوشت خوك و… حلال گرديد و تنها زنا و خوردن حيوانات خفه شده و خون و ذبيحه ى بتها را حرام شمردند.[17]
- و در اواخر قرن پنجم ميلادى،از سوى پاپ ژلازیوس با صدور اعلاميه اى رسمى، سکولاریسم پذيرفته شد، و كاملا تفكّر سكولاريسم، جايگاه اجتماعى خودش را پیدا کرد؛ پاپ ژلازیوس در این بیانیه ی رسمیِ کلیسا می گوید:« بعد از ظهور مسيح، ديگر هيچ امپراطوری به اين فكر نيفتاده است كه عنوان كشيشى را به خود اختصاص دهد و هيچ كشيشى در صدد آن بر نيامده است كه تخت سلطنت را از آنِ خود بداند. به هيچ بشرى اين امتياز داده نشد كه در آنِ واحد صاحب هر دوى آن ها باشد ».[18] پس این شعاری که سکولاریستهای نجس مبنی بر جدائی قدرت حکومتی از دین آسمانی و کلیسا و مسجد و غیره می گویند هم ساخته ی خودشان نیست بلکه از تولیدات یک پاپ و مُلای خائن است.
- بعد از رنسانس هم که به معنی بازگشت به دوران قبل از میلاد عیسی علیه السلام است، با حاکمیت قوانین سکولاریستی در شکل نوین و امروزین دموکراسی خواهان، هم زنا حلال شد و هم تمام مفاسد اخلاقی و عقیدتی و رفتاری که تاریخ بشریت به خودش دیده است و با قدرت نظامی حکومتی از کسانی که دچار این مفاسد می شوند محافظت و پشتیبانی می شود، و کار به جایی رسیده است که شما شاهد وجود پاپهای همجنس باز و وزرای حکومتی همجنس باز و عقد این همجنس بازها در کلیسا و حتی قانونی شدن ازدواج با محارم و سایر مفاسدی هستید که با تحریف مفاهیم شریعت در انجیل توسط این دین فروشان شروع شد تا به تدریج به این دموکراسی لجنی رسیده است که می بینید.
اگر دین فروشان و خائنین میان مسلمین نمی توانند قرآن را تحریف کنند اما مگر نمی بینید در حالی که الله تعالی فرموده است«وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره/42) اما آگاهانه با غافل کردن مسلمین از آیات و احادیث و سایر منابع شرعی و مخلوط کردن حق با باطل و پوشاندن حق و تبلیغ برای سکولاریسم به بهانه های مختلف نژادی و اقتصادی و آزادی و تحزب و فرقه بازی و غیره نزدیک به دو قرن است « شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ » وجب به وجب و ذراع به ذراع از «سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ» سنتهای کسانی که قبل از ما بوده اند پیروی می کنند؟ مگر این خائنینی که برای سکولاریسم و احزاب سکولار آنهم در لباس خطیب و مُلای مسجد و آخوند تبلیغ می کنند را نمی بینید؟ مگر در کنار این مبلغین آشکار و شیطانهای ناطق انسیِ عمامه به سر یا کراواتی افسار به گردن و غیر کراواتی برای سکولاریسم، خیانت سکوت سایر خطبای مساجد و صاحبان کلاسهای درس و مدارس دینی و غیره را نمی بینید؟ کسانی که «می توانند و نیاز ضروری هست» که در مورد اینهمه آلودگی و مفاسد عقیدتی و رفتاری ناشی از جنگ روانی و تبلیغی سکولاریستها و اینهمه جنایات کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی چیزی بگویند اما همچون «شَیطانٌ أَخْرَسٌ» شیطانهای دهن بسته و لال از گفتن حق سکوت می کنند و با سهل انگاری و بی تفاوتی و بی غیرتی راه را برای گرایش مسلمین به سکولاریسم (به فرانسوی: laïcité) ی سکولاریستها باز گذاشته اند.
این دین فروشان خائن به این شکل از«سنت» دین فروشان میان یهود و نصارا « شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ » تبعیت می کنند، و در جاهایی هم با زمینه سازی هایی که به همراه سایر کفار سکولار کرده اند و موفق شده اند افکار عمومی مسلمین را فریب دهند و سکولاریستها را بر مسلمین حاکم کنند، باز می بینیم که مرتدین سکولاری چون آتاتورک و تَرَهکِی و قذافی و صدام حسین و کومله ها و دمکراتها و محمد سياد بری ها و انورخوجه ها و رجوی ها و پهلوی ها و سایرین نیز به سبک خودشان از «سنت» جنایتکاران سکولاری چون استالین و مائو و خمرهای سرخ و هیتلر و آمریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و روسیه و غیره تبعیت می کنند.
به هر حال، در احادیثی چون «لَتَتْبَعُنَّ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ» «سنت» یعنی برنامه [19]و سیرت[20] و «کلیت» یک نظام و مجموعه و قوم و ملتی، «از این رو سنت همانند شریعت است. و سنت آن است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را شریعت و روش قرار داده باشد… لفظِ سنت، همانند کلمهی «الشِرْعَةً» دارای چندین معناست. از همین رو ابن عباس و دیگران در تفسیرِ « لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً» (مائده/48) برای هر ملّتی از شما شریعت و راهی و روشی قرار دادهایم. میگویند: شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً یعنی: «سنت، و راه و روش». یعنی «شِرْعَةً» و شریعت را به سنّت و «مِنْهَاج» را به روش تفسیر کرده اند. «سنت» و «شِرعَةً» گاه در عقاید و اقوال است و گاه در مقاصد و رفتار و… و برخی اوقات هم در روشِ عبادات ظاهری و سیاست کشورداری به کار میرود.[21] در کل و به قول ابن تیمیه: «سنتِ محض مساوی است با اسلامِ خالص و محض».[22] پس اهل سنت یعنی: اهل اسلام.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]الشوكاني، نيل الأوطار 6/264 / ابن العربي ، عارضة الأحوذي 3/27 / الذهبي، المهذب في اختصار السنن 3/1142/ ابن القيم، زاد المعاد 2/415/ الألباني، صحيح النسائي 3277- صحيح ابن ماجه 1547 – تخريج كتاب السنة 258 – هداية الرواة 3085 – الكلم الطيب 206 /
[2] بخاری6098- 7277/ مسلم 867/ ابن تيمية، بيان الدليل 172 / شعيب، تخريج المسند لشعيب 14334- تخريج صحيح ابن حبان10 / الألباني، صحيح ابن ماجه 43/ ابن عساكر، معجم الشيوخ 1/443
[3] مسلم 770
[4] رواه / الترمذي 4/ 530/آلبانی، السلسلة الصحيحه (2510)/ إنكم اليوم في زمان كثير علماؤه، قليل خطباؤه، من ترك عشر ما يعرف فقد هوى، ويأتي من بعد ذلك زمان: كثير خطباؤه، قليل علماؤه، من استمسك بعشر ما يعرف فقد نجا.
[5] مالك، موطأ، كتاب قصر الصلاة في السفر، باب جامع الصلاة حديث رقم 427/ لما روى مالك في الموطأ عن يحيى بن سعيد أن عبد الله بن مسعود قال لإنسان: إنك في زمان كثير فقهاؤه، قليل قرَّاؤُه، تُحفظ فيه حدودُ القرآن، وتضيَّع حروفه، قليلٌ مَن يَسأل، كثيرٌ من يُعطي، يطيلون فيه الصلاة، ويُقصرون الخُطبة، يُبَدُّونَ أعمالهم قبل أهوائهم. وسيأتي على الناس زمانٌ قليلٌ فقهاؤه، كثيرٌ قرَّاؤُه، تُحفظُ فيه حروفُ القرآن، وتضَيَّع حُدودُه، كثيرٌ مَن يَسأل، قليلٌ مَن يُعطي. يُطيلونَ فيهِ الخُطبة، ويُقصرون الصلاة، يُبَدُّونَ فيه أهواءَهم قبلَ أعمالهم./ الاستذكار – ابن عبد البر – ج ٢ – الصفحة ٣٦٣
[6] مقدمة ابن خلدون – الجزء الخامس، الفصل السابع في علم الفقه و ما يتبعه من الفرائض
[7] صحيح البخاري – (4707) / صحيح مسلم – الحيض (331) سنن النسائي – الغسل والتيمم 411-412-413-414-416/ مسند أحمد – باقي مسند الأنصار (6/30) (6/37) (6/43) (6/64) (6/91) (6/103) (6/118) (6/123) (6/127) (6/131) (6/157)
[8] الألباني، هداية الرواة5306
[9] الألباني، صحيح ابن ماجه52 / كنَّا معَ النَّبيِّ صلَّى اللَّهُ عليهِ وسلَّمَ ونحنُ فتيانٌ حزاورةٌ فتعلَّمنا الإيمانَ قبلَ أن نتعلَّمَ القرآنَ ثمَّ تعلَّمنا القرآنَ فازددنا بِه إيمانًا/ الوادعي، الصحيح المسند 273
[10] ابن الملقن،البدر المنير1/680 / ابن حزم، المحلى 9/112
[11] صحیح بخاری: 4777. صحیح مسلم: 102. سنن ابی داود: 4695. سنن نسائی: 4990. سنن ابن ماجه: 63 و 64. / «بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ شَدِيدُ بَيَاضِ الثِّيَابِ، شَدِيدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لَا يُرَى عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلَا يَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَأَسْنَدَ رُكْبَتَيْهِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ، وَوَضَعَ كَفَّيْهِ عَلَى فَخِذَيْهِ، وَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ، وَتُؤْتِيَ الزَّكَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَعَجِبْنَا لَهُ يَسْأَلُهُ، وَيُصَدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْإِيمَانِ، قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِكَتِهِ، وَكُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْيَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْإِحْسَانِ، قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»، قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ السَّاعَةِ، قَالَ: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَمَارَتِهَا، قَالَ: «أَنْ تَلِدَ الْأَمَةُ رَبَّتَهَا، وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ يَتَطَاوَلُونَ فِي الْبُنْيَانِ»، قَالَ: ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِيًّا، ثُمَّ قَالَ لِي: «يَا عُمَرُ أَتَدْرِي مَنِ السَّائِلُ؟» قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعَلِّمُكُمْ دِينَكُمْ» ….. پس از احسان به من خبر بده. فرمود: الله را چنان عبادت کنی که انگار او را میبینی و اگر تو او را نمی بینی وی تو را میبیند. گفت: از زمان قیامت به من خبر بده. فرمود: سوال شونده بیشتر از سوال کننده نمیداند. گفت: از نشانهایش برایم بگو. فرمود: مادر کنیز فرزندش شده و انسانهای برهنه بر دنیا حکومت کرده و چوپانان در بلند کردن ساختمانها با یکدیگر رقابت میکنند. سپس [مسافر] رفت و ناپدید شد. [پیامبر ] فرمود: ای عمر میدانی سوال کننده چه کسی بود؟ گفتم: الله و رسولش داناترند. فرمود: او جبرئیل بود آمد تا دینتان را به شما بیاموزد».
[12]أخرجه مسلم (1218) / السجستاني، أبو داود، سنن أبي داود(1905)، ج 2 ص 182/ الألباني، صحيح الجامع 2068/ شعيب الأرناؤوط، تخريج صحيح ابن حبان 1457/
[13]– لسان العرب- ماده (سنن).
[14] الرازي – زين الدين محمد بن أبي بكر بن عبد القادر الرازي، مختار الصحاح، حرف السين (سنن( ج1ص155
[15] بخاری3456- 7320/ مسلم 2669/ ابن تيمية، مجموع الفتاوى10/106 / شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب 9819/ الألباني، صحيح ابن ماجه 3243
[16] انجيل متى، بخش 18، آيه ى 23; انجيل مرقس، بخش 12، آيه ى 15; انجيل لوقا، بخش 20، آيه ى 25
[17] محمد راميار، بخشى از نبوت اسرائيلى و مسيحى، (در راه حقّ، 1352) ص 196
[18] خداوندان انديشه سياسى، ج 1، ص 8
[19] ابن کثیر، مشارق الأنوار ج۲ ص ۲۲۳.
[20]– نهایة ج۲ ص ۴۰۹.
[21] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۱۹ ص ۳۰۷.
[22] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۳ ص ۳۶۹.