تاریخ شفاهی بلوچستان، بخش اول گفتگو با شیخ انور دهواری

تاریخ شفاهی بلوچستان، بخش اول گفتگو با شیخ انور دهواری

مصاحبه کننده : محمد صدیق دهواری

رفاقتی ندارند ولی او همچنان امیدوار است که روزی برسد بار دیگر کتاب اولیت اول سبد خانواده‌ها باشد.

هرگز از شغلش به‌عنوان منبع درامد نگاه نکرده و نمی‌کند و به اندک معیشت برای لقمه نانی بسنده می‌کند، باوجود آسیب و زیان ناشی از سیل و خسارت به کتاب‌فروشی‌اش، موردحمایت هیچ ارگان قرار نگرفت ولی همچنان امیدوار و راضی به رضای الهی.

روزگاری نمایندگی مطبوعات سرتاسری را در شهرستان بر عهده داشت و گاهی یک روزنامه می‌آمد و همان یکی هم خریدار نداشت.

آمار برگشتی روزنامه‌ها و ضرر و زیان هرگز او را از راهی که مصمم بود، بازنداشت و اینک یک روزنامه هم در سراوان بزرگ با سیصد هزار نفر جمیعت توزیع نمی‌شود.

سال‌ها بدون آنکه از خود سرپناهی داشته باشد در خانه پدری زندگی کرد تا همچنان کتاب همدل سال‌های تنهای اش را به علاقه‌مندان تقدیم کند.

باشد که ثمره سال‌ها کوشش و تلاش خستگی‌ناپذیر فرهنگی‌اش، قدر شناخته شود.
در این گفتگو از تولد و تحصیل و فعالیت های مذهبی در اول انقلاب و راه اندازی نهضت مسلمان سراوان و انتشار نشریه صوت الاسلام در مسجد نور سراوان و راه اندازی کتابفروشی خالد بن ولید و چاپ و انتشار کتاب و عضویت در جماعت اخوان المسلمین و راه اندازی این جماعت در بلوچستان می گوید.

تاریخ : اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
زمان : یک ساعت و ۶ دقیقه
زبان گفتگو : بلوچی
ویرایش : عارف خدابنده

https://orhb.ir/?p=1250

https://orhb.ir/?p=1250

بیانیه ی جمعی از طلاب، دانشجویان، معلمین، پژوهشگران، کارمندان و معتمدین و سرداران سیستان و بلوچستان در حمایت از عملیات امنیتی کشور در استان

بیانیه ی جمعی از طلاب، دانشجویان، معلمین، پژوهشگران، کارمندان و معتمدین و سرداران سیستان و بلوچستان در حمایت از عملیات امنیتی کشور در استان

بسم الله الرحمن الرحیم

الله جل جلاله می فرماید: وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (انفال/25) ‏خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ستم می‌کنند (بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان می‌سوزد) و بدانید که الله دارای کیفر سخت و مجازات شدید است.‏

ترورهای کور و ناامنی بی وقفه ی تولید شده توسط گروهکهایی که پاکستان تحت سلطه ی آمریکا و اسرائیل را مامنی برای خود کرده اند و هر چند وقت یکبار مردم استان و کشور را با مرگ یکی یا چند نفر از عزیران داغدار می کنند غیر قابل تحمل شده است.

اگر نظام سکولار جهانی با استانداردهای دوگانه ی خود به همراه گروه منافقین و فریب خورده های داخلی از مرگ مشکوک یک فاحشه چندین ماه سروصدا برپا کردند و کشور را به اغتشاش کشیدند اما از قتل فجیع آشکار و معلوم سربازان این مملکت که فرزندان همین مردم هستند سکوت کرده اند، ما نباید به سادگی از کنار این خیانت آشکار سکوت کنیم.

 گروههایی چون جیش العدل و انصارالفرقان و غیره آشکارا اعلام می کنند که ما در فلان مکان فلان سرباز و نیروی حافظ امنیت مردم را کشتیم یا گردنه گیرهای معتادی چون گروه اسماعیل شه بخش مهندسین این ممکلت را گروگان گرفته و آشکارا از این گروگانگیری فیلمبرداری و پخش می کنند اما خیزشی حتی در حد اغتشاش «زن، هرزگی، فاحشگی» در جامعه سازماندهی نمی شود.

عدم شکل‌گیری و عدم گسترده شدن اعتراضات و تجمعات مردمی و واکنش فراگیر مردمی در برابر این فجایع گروهکهای بلوچ پاکستان نشین به کم کاری و سهل انگاری ما بر می گردد نه مردم، چون مردم بلوچ ما مردمی شریف، قهرمان و خواهان امنیت و رفاه و ترقی جامعه و دوستدار کشور خود هستند و نیاز دارند توسط بزرگان خود در این راستا بسیج و سازماندهی و هدایت شوند.

در کنار این، وظیفه ی ما و عموم مردم، حمایت و همسو بودن با اقدامات امنیتی کشور در برابر این گروهکها و گردنه گیرها و دزهاست؛ اقدامات امنیتی که با اهداف و آرزوهای ما برای جامعه کنونی و آینده ی فرزندانمان همسو است و ارتباط مستقیمی دارد و می تواند گام بلندی در مسیر نابودی ناامنی در استان و حرکت صحیح و تدریجی در مسیر آبادانی و ترقی استان شود.  

بر این اساس، ما جمعی از طلاب، دانشجویان، معلمین، پژوهشگران، کارمندان و معتمدین و سرداران سیستان و بلوچستان ضمن حمایت از این عملیات امنیتی فراگیر در استان، از مردم شریف سیستان و بلوچستان و بخصوص روستائیان هم می خواهیم که در حد توانی که دارند با نیروهای امنیتی و انتظامی در ریشه کن کردن این مفسده جویان سرسپرده، همکاری های لازم را داشته باشند.

از همه ی مردم بزرگوار ایران هم می خواهیم تا با حمایت از مردم ستمدیده ی بلوچ و تامین امنیت و صیانت از آرامش و جلوگیری از جنایات این گروهکها در سیستان و بلوچستان به عنوان هدفی برگشت ناپذیر، واکنش شرعی و میهنی نشان دهند و این بخش از کشور را تنها نگذارند و در «عمل» به کمک قوم رنج دیده ی بلوچ بشتابند و در کنار نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی کشور، آخرین گامها را برای نابودی این غده های سرطانی در استان بردارند. ان شاء الله.

نسألُ اللّهَ الثبات و العافية و حُسنِ العملِ قبل الممات وحُسنِ الخاتمة عند الممات.

14 آبانماه 1403ش

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

اخیرا مولوی هبة الله رهبر امارت اسلامی افغانستان هر گونه دامن زدن به اختلافات قومیتی را ممنوع کردند، این به چه معنا است؟ آیا یک مسلمان باید از قوم خودش دست بکشد؟ آیا یک مسلمان قوم خودش را دوست ندارد؟

در مفکوره ی اسلامی وجود سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی و عمر و ابوبکر عربی و غیره تضادی با برادری اسلامی و « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » (حجرات:10) ندارد.

زمانی که شخص برای قانون شریعت الله تلاش و کوشش می کند این شریعت تمام حقوق قومی او را به او می دهد و تلاش برای تطبیق قانون شریعت الله نه تنها تردید محبت با وطن و سرزمین و هویت تاریخی نیست بلکه تساوی حقوقی قومیتها و رسیدن به حقوق شریعی تمام مومنین است؛. هنگامی که می گوییم جهاد در راه الله، یعنی دفاع از قانون شریعت الله که دفاع از عرض و ناموس و عقیده و سرزمین و مال و زبان خویش.

به همین دلیل، مومن، اسلام را محور فعالیت و مبارزه خود می داند؛ و اسلام هیچگونه مخالفتی با قوم دوستی و محبت با سرزمین اعلام ننموده اند. این اصل در تاریخ اسلام  کاملا متبلور است و وجود اینهمه زبان و لهجه ی تاریخی و آزادی قومیتهای مختلف و حتی آزادی در انتخاب زبان جدید توسط مسلمین امر یعادی بوده است.

سکولاریستها که هویت اسلامی را نفی کرده و بر هویت نژادی تأکید دارند و تماما در حال تولید کینه و نفرت میان نژادهای مختلف و تولید توهم خودبزرگ بینی و قوم پرستی جاهلی هستند می خواهند چنین نشان دهند که مومنین نسبت به قوم وز بان و فرهنگ و لباس و تاریخ خود بی تفاوت هستند در حالی که این لباس و زبان و هویت اسلامی ما توسط مسلمین و علمای دینی به ما رسیده است نه توسط سکولاریستها

این افراد لگور سکولار، می خواهند که مومنین آنهمه مبانی شریعت را کنار بگذارند و مثل آنها به نژادی افتخار کنند که از طریق آلت تناسلی پدران به انسان می رسد! اگر شخص مثل آنها آلت تناسلی پدرش را جایگزین آنهمه آیه و حدیث و فقه اسلامی کرد و مثل آنها انسانی بی ارزش و نفهم شد آنوقت مدافع قوم بلوچ و کُرد و تُرک و عرب و اوزبیک و پشتو و غیره می شود و آنوقت یکی مثل همین سکولارهای لگور می شود و این لگورها از او راضی می شوند.  

رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود آنهمه محبتی که به زادگاهش مکه داشت می گوید:مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ» [مسلم ۱۸۴۸] هرکس زير پرچم مجهولی بجنگد که خشم وی جهت تعصب قومی و قبیله ای است یا به آن دعوت می دهد یا آن را ياری می کند و در اين راه کشته شود، در مسیر جاهليت مرده است.

پس، اسلام اجازه ی این قومیت گرائی کثیف را به مومنین نمی دهد و یک مسلمان متعهد و مومن نمی تواند وارد این گنداب شود .

به صراحت بگویم: قوگرائی در واقع یعنی فداکردن منابع اسلامی و فقهی و ارزشهای اسلامی به خاطر آلت تناسلی پدر است که نژاد را به ما رسانده، پس اینکه شخص مسلمان با مردم و سرزمین و تاریخ اسلامی خودش احساس دوستی و محبت داشته باشد و حماسه های اسلامی ملتش را بازگو کند و در راه سعادت و امنیت و آرامش و خوشبختی مردمش تلاش کند قومگرائی نیست بلکه انجام دستورات شریعت الله است.

درگذشت سردار محمد ابراهیم خان بلوچ، شخصیت برجسته بلوچ در افغانستان

درگذشت سردار محمد ابراهیم خان بلوچ، شخصیت برجسته بلوچ در افغانستان

با نهایت تأسف و تأثر، خبر درگذشت استاد حاج سردار محمد ابراهیم خان بلوچ، یکی از بزرگترین شخصیت‌های مردمی ملت بلوچ در افغانستان و از بنیانگذاران شورای سرتاسری بلوچ‌های افغانستان، را به اطلاع می‌رسانیم.

مرحوم سردار محمد ابراهیم خان بلوچ که در ولایت فاریاب سکونت داشت، لیسانس شریعت را از دانشگاه کسب کرده بود و در پست‌های مهم دولتی در ولایات مختلف، به ویژه صفحات شمال و شمال شرق افغانستان، خدمت کرده بود.

ایشان  علاوه بر همکاری با دارالاسلام تحت حاکمیت امارت اسلامی و مخالفت با گروههای متفرق سکولار و غیر سکولار اهل بغی، از بزرگان و شخصیت‌های برجسته بلوچ بود که در خانه‌اش به روی همه مردم، چه بلوچ و چه غیر بلوچ، باز بود و از این طریق در حل مشکلات مردم تا حد توان خود کمک می‌کرد و آنها را متحد می‌نمود. به همین دلیل، در بین اقوام بلوچ و غیر بلوچ از محبوبیت خاصی برخوردار بود.

شورای سرتاسری بلوچ‌های افغانستان با انتشار اطلاعیه‌ای، درگذشت این شخصیت برجسته را به تمام اقوام بلوچ ساکن در ولایت فاریاب، خانواده محترم استاد بخصوص برادرزاده شان فضیلتمآب سردار محمد اکبر خان بلوچ تسلیت گفته و  ابراز تأسف و تأثر عمیق خود را از این ضایعه بزرگ و جبران‌ناپذیر ابراز نموده است.

فقدان این شخصیت بزرگ که در شرایط خاص کنونی برای ملت بلوچ دردآور است، ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است.

ندای بلوچستان این ضایعه تلخ را به خانواده ی محترم سردار محمد ابراهیم خان بلوچ و عموم ملت بلوچ در افغانستان تسلیت می گوید.

یادی از ترور شیخ علی دهواری در شرق ایران و ترور سعدی شیرزادی در غرب ایران

یادی از ترور شیخ علی دهواری در شرق ایران و ترور سعدی شیرزادی در غرب ایران

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

شیخ علی دهواری اهل سراوان و مدیر مدرسه علوم دینی امام بخاری و امام جمعه مسجد صدیقیه شهر سراوان بود که در آبان ماه سال 1387ش توسط افراد موتورسوار بلوچ مورد هدف چندین گلوله قرار گرفت و کشته شد.

شیخ علی دهواری دارای تفکرات سلفیت و اهل حدیث بود و در میان مردم عوامی که تابع مولوی های مرجئه و اهل بدعت معتزلی زده بودند دارای مخالفین سرسختی بود که حتی توسط عده ای طرد شده بود.

این شخص اهل حدیث که اخلاق بسیار نرم و زبانی پاک در تبلیغ داشت به همراه قاضی کریمی ترور شد . نیروهای امنیتی دارالاسلام ایران سه نفر بلوچ  به نام های احسان دلشادی ۲۰ ساله، فرشید ملک زاده و عبدالباسط ریگی را در 15 آذر دستگیر کردند و گفتند که اینها قاتلین شیخ علی دهواری و قاضی کریمی هستند.

چنان جو جامعه توسط فرقه گرایان اهل بدعت آلوده و مه آلود شده است که بستگان شیخ علی دهواری جرئت نداشتند از این افراد شکایتی کنند و حکومت به تنهائی پیگیر پرونده ی قتل شیخ علی دهواری شد؛ اما این سهل انگاری بستگان شیخ علی دهواری و حاکم شدن جو ترس و رعب ترروها و انتقامهای کور مانع صدمات بعدی نشد به همین دلیل می بینم که دکتر عمران دهواری فرزند شیخ علی دهواری بعدها به شیوه ای مشکوک وفات می کند.

شیخ علی دهواری آزادانه مثل شیخ قندابی و حکیمی و… تفکرات اسلامی خودش را بیان می کرد و به صورت رسمی دارای منبر و مسجد و مدرسه ی دینی خودش بود و فرزندش نیز همچون یک شهروند عادی تا بالاترین مرتب علمی پیش رفت اما عده ای از بلوچها چنین چیزی را نمی خواستند به همین دلیل حذف فیزیکی این عالم سلفی را نوعی خدمت به خودشان و برداشتن مانعی در برابر فعالیتهای خودشان می دانستند.

در شهرستان مریوان و در غربی ترین نقطه ی ایران و در تاریخ ۱۴ تیرماه سال ۸۸ زمانی که ماموستا شیرزادی با تفکرات سلفیت و امام جمعه مریوان در مکه مکرمه بود در جلوی منزلش سه جوان به نام‌های سعدی، هادی و کریم توسط دو نفر از اعضای حزب سکولار و کمونیست کومله به نامهای لقمان  مرادی و زانیار مرادی به ضرب چندین گلوله به قتل رسیدند. سعدی فرزند ماموستا شیرزادی بود.

حاکمیت ایران حکم این افراد را محاربه اعلام کرده بود نه قصاص، به همین دلیل اولیای دم نمی توانستند آنها را ببخشند و دولت این قاتلین را اعدام کرد.

ما باید در رفتار خود با این لگورها و خائنین جدی تر باشیم، پاک کردن این لگورها و خائنین برای هر مومنی یک وظیفه است، این لگورهای سکولار و غیر سکولار قومیت گرایی که مخالف آشکار قوانین شریعت الله هستند فلسفه وجودی خود را مخالفت با قوانین شریعت الله و علمایی می دانند که به نظرشان بیشتر از همه در خدمت قوانین شریعت الله باشند.

نکته ی دیگر اینکه: اهل جماعت شدن یعنی: بر اساس قانون شریعت الله از حاکمیت اطاعت کردن، و در اطاعت از الله از حاکمیت اطاعت کردن؛ اما این لگورهای فرقه باز که خودشان مزدور اربابان خارجی هستند اهل جماعت شدن و تابع حاکمیت بودن در غیر معصیت الله برایشان جرم است به همین دلیل  علمای اهل جماعت و نزدیکان آنها به عنوان اهدافی در نظر گرفته می شوند که باید برداشته شوند.

این مزدوران لگورحزب بازاهل تفرق، نه تنها در تاریخ بلوچهای پاکستان و ایران بلکه در تاریخ کُردها نیز دارای کارنامه ی سیاهی هستند، اینها علمای دینی را که دلیل اصلی پایداری روح شریعت الله در میان مومنین هستند می خواهند از سر راه  خود بر دارند، چون با وجود آنها هرگز نمی تواند مسیر سکولاریزاسیون و عادی کردن عقاید و رفتارهای کفری و فاسد سکولاریسم را به راحتی در جامعه ادامه دهند و آینده ی آنها قطعا با وجود این علما نابودی و یاس و ناامیدی خواهد بود.

افغانها سه امپراطوری را شکست دادند و بلوچهای پاکستان هنوز در بازی لگورهای سکولارن

افغانها سه امپراطوری را شکست دادند و بلوچهای پاکستان هنوز در بازی لگورهای سکولارن

کاتب: صدیق عثمانی

سکولریزیم برای تمام مسلمین یک مصیبت است، مردم مسلمان بلوچ پاکستان باید بازی های سکولاری را کنار بگزارند و اگر می خواهند به آرامش و سعادت برسند باید مثل برادران هم مذهب افغان خود در جهاد با سکولاریستها و آمریکا و اربکی ها و لگورهای خاین عمل کنند.  

اِتِّکا به قوانین سکولاریسمی ودوری از قوانین اسلام وسردرگمی وحیرانی و دلخوش کردن به احزاب مختلف سکولار آنهارا به جایی نمیرساند.

 در برابر آمریکا که ارباب پاکستان است و در برابر اردو و ارتش پاکستان که تا دندان مسلح است تظاهرات زنان ودختران و شعار دادن و جنگیدن محض برای وطن و تبلیغ قوانین سکولاریزمی و بیزاری از حکومت اسلامی و طرفداری از دموکراسی خواهی وبدحجابی  آنها را به بیراهه می برد.

 اینها همه وهمه خواستهای سکولاریسمی است که دین مبین اسلام باآنها مخالف است وهشتاد سال است که ملت بلوچ پاکستان بی نتیجه به جنگ وتظاهرات وسیاست بازیهای سکولاریستی ادامه میدهند وبه نتیجه ای نرسیده اند وهمیشه مورد ظلم واقع شده اند . درحالی که در این مدت مسلمانان غیور افغان سه ابرقدرت جهان را (انگلیس شوروی وآمریکا) شکست دادند .

هنوز دیر نشده چون خیلی از گروه های نظامی توبه کرده و مجاهدینی پیوسته اند که در حال جهاد با سکولاریزم و آمریکا و لگورهای سکولار و ارتش لگور پاکستان استند وضربه های مهلکی به ارتش پاکستان زدند وپیشرفتهای چشمگیری داشته اند وتوانسته اند که گروه های چریکی وفدایی وتکتیرانداز واطلاعاتی وتروری تشکیل دهند وپایگاه های متعددی بسازند وقدرت ونفوز زیادی درکلان شهرهای پاکستان بدست بیاورند وامنیت را از سردمداران حکومت سکولار بربایند .

حرکت سرمچاران باید از کفر عقاید سکولریزم توبه کند و رویه اسلامی را بپذیرد وازین بیشتر جوانان بلوچ را در راه کفر سکولریزم و وطن پرستی ومرگ جاهلی وبدون نتیجه سوق ندهند چنان که میبینند که همه این راه ها به بن بست میرسد وبا سکولارطلبی ودموکراسی خواهی حیا وشرم را از دختران بلوچ سلب کرده اند که الان دسته دسته توسط ارتش واطلاعات کثیف پاکستان ربوده شده وبه مکانهای نامعلوم برده میشوند .

سکولارطلبها هم نباید توقع داشته باشند که عموم مسلمانان  وعلما از هدف سکولاریستی و دموکراسی آنها دفاع کنند بلکه اول موضع خودرا تغییر دهند ودوما مثل دیگر گروه ها به اسلام بپیوندند وهدف خودرا که آزادی سکولاریستی و دموکراسی سکولاریستی است را به نظام اسلامی تغییر دهند .تا هم به رضای خدا وامنیت واتحاد مسلمین  دست بیابند وهم سرزمین خودرا از لوث آمریکا و ارتش سکولار و اربکی پاکستان رهاسازند .

به امید اتحاد تمام مسلمین بر علیه آمریکا و ناتو و اربکی ها و لگورهای و تمام مزدوران آمریکا.   

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

جدائی قوانین شریعتهای آسمانی از زندگی، اصل  سکولاریسم و دموکراسی سکولاریستها

کاتب: مُلا نور احمد (کوټه)

تاریخ را در قرآن نگاه کنید تا بدانید که سخن تمام مشرکین چی بوده است؟ این بوده است که قوانین الله حق دخالت در زندگی آنها را ندارد، به همین دلیل پیامبران را که حامل قوانین الله بودند تکذیب کرده اند.

امروزه به این عقاید می گویند سکولاریسم و به افرادی که این عقاید را دارند می گویند سکولاریستها که معادل اصطلاح شرعی مشرکین و احزاب در قرآن است؛ بناءً نه عقاید سکولاریستی را تازه بدانید و نه وجود سکولاریستها را.

این سکولاریستها (مشرکین) چون یکدست و یک حزب نیستند و در احزاب مختلف پراکنده هستند تنها در مجلسی و با تسلیم شدن به رای اکثریت زندگی خود را پییش می برند کاری که عربهای مشرک در «دارالندوه» انجام می داند، سکولاریستها اسم این کار را گذاشته اند دموکراسی.

بناءًاصل در سکولاریسم و دموكراسي يعني حكومت قوانین خود مردم ، اين است كه مردم در يك محل دور هم جمع شده نظامها و قوانين را وضع مي كنند كه بر خودشان اجرا مي گردد ، امورشان را تنظيم نموده و در مواردي كه داوري مطلوب است ، قضاوت مي نمايند ، مگر از اين كه طبعتا ممكن نيست تا تمام مردم در يك مكان جمع گرديده و همه در وضع قوانين سهيم باشند، لذا ملت براي خود نمايندگاني را برمي گزينند تا وظيفه ي وضع قوانين را به عهده گرفته و نمايندگان واقعي ملت به حساب آيند .

محل اجتماع  اين نمايندگان به نام مجلس نمايندگان ( دارالندوه، سقییفه بنی ساعده، پارلمان ، سنا ، گنگره و… ) ناميده مي شود و اين مجلس در نظام دموكراسي همان نهادي است كه اراده و خواست مردم را تمثيل نموده و پيكره ي خواست اكثريت مردم را تشكيل مي دهد ، قوانین را وضع و حكومت را انتخاب و رئيس دولت را تعيين مي كند تا حاكم و نماينده مردم در امر اجراي خواست و اراده ي عامه باشد . او قدرت خود را از قوانین تولید شده توسط مردم و از و مردمي به دست مي آورد كه وي را انتخاب نموده اند تا برايشان بر اساس نظامهاو قوانيني كه آنها وضع كرده اند حكومت نمايد .

    پس خود ملت است كه صاحب قدرت و صلاحيت بوده و قوانين را مي سازد و حاكمي را جهت اجرا و تطبيق آن انتخاب مي نمايد و براي اينكه مردم آقا و رهبر خود گرديده و سروري خويش را احراز و با وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حاكمان خود بدون كوچكترين جبر و اكراه ، اراده ي خود را به طور كامل عملي نمايند ، نظام دموكراسي مي خواهد كليه آزادي هاي عمومي را كه از لحاظ اساس و شالوده ي  – حقوق انساني – مطرح بوده براي عموم مردم ايجاد و پيشكش نمايد ،تا بدين وسيله آقائي خويش را به دست آورده و خواست خود را با آزادي كامل و بدون هيچ گونه فشار و اجباري تمثيل و جامه ي عمل بپوشاند . اجراي سيادتش ممكن گرديده و اراده ي خود را به طور كامل توسط  وضع قوانين ، نظامهاي زندگي و انتخاب حكامش بدون هيچ جبر و اكراهي  به راه اندازد .

آزاديهاي عمومي همان اساسي است كه دموكراسي كمال و نهايت  آن را براي هر فرد از افراد ملت لازم و ضرور مي پندارد ، تا اينكه پايداري سيادت فرد و اجراي آرمانهايش توسط خودش با آزادي كامل و بدون جبر و اكراه ممكن و ميسر گردد  .

در این نظام سکولاریستی قوانین شریعت الله نیز نمی تواند مانع آزادی های آنها شود به همین دلیل انواع کفریات و مفاسد اخلاقی و عقیدتی و رفتاری و انواع جنایتها که در قانون شریعت الله حرام و ممنوع هستند در این نظام دموکراسی آزاد و قانونی هستند و یا اینکه قانون در برابر انجام این منکرات سکوت کرده و مانعی برای انجام آنها قرار نداده است و زمینه را برای انجام آنها فراهم کرده است.

پس اصل در نزد سکولاریستها خود مردم و هوا و هوس مردم است نه الله و قوانین شریعت الله .

پاسخ به شبهه در مورد علمای دینی (2)

پاسخ به شبهه در مورد علمای دینی (2)

به قلم: ع. دشتی بلوچ

5 که زمان تحویل آن پس از مرگ مشتری است!: مجددا وارد مبحث تجارت شده اند! برای آخرین بار واضح سازم که بهشت و جهنم دست انسانها نیستند که بخواهند نقش فروشنده و یا نقش مشتری را بازی کنند. بلکه بهشت و جهنم جزا و سزا هستند که انسان بوسیله ی اعمالی که خودش انجام داده خود را جهنمی یا بهشتی می سازد و وارد آن می شود!

6 در هرکجای دنیا که باشید، با مقایسه دستان روحانیون با کارگران به راحتی متوجه می شوید!: متوجه چه چیزی می شویم؟! خب، این چه ربطی با مباحث بالا دارد! اکنون مثلا با این مغلطه اثبات نموده اید که بهشت و جهنم خیالی هستند؟ یا اینکه علمای مسلمان دنیای مردم را جهنم ساخته اند! قیاس دست و پا یک قیاس بسیار احمقانه و مضحکانه برای اثبات ادعاهای فوق می باشد. این طبیعیست که هرکس از پوست خود چه بخش دست و پاها چه بخش صورت بیشتر مواظبت نماید، پوست وی سالم تر و لطیف تر می مانَد، فرقی نمی کند، خواه کارگر باشد، خواه غیر کارگر. اما اگر منظور اینست که مُلاها همانند کارگران، کار نمی کنند و یا بی کار اند، پس باید گفت که قرار نیست در دنیا همه کارگر باشند و مثل کارگرانِ زحمت کشِ ما، سخت کار بکنند. در دنیا شغل های بسیاری وجود دارد و هر شغلی جز شغل حرام، جائز و بی ایراد هست.

و هرشخصی  جز کارگری می تواند مشاغل دیگری را نیز انتخاب نماید و این فاقد اشکال است! یک ملا یا عالم در جای خود مشغول کاریست، همین که وی مسؤلیت تعلیم و تعلم را برعهده دارد، معنایش اینست که وی مشغول یک کاری می باشد، آن هم مهمترین کار که تعلیم و تعلم یک ملت است!، و بابت این زحماتشان هر خیری که دریافت می نمایند قطعا حق آنان است.

 در کنار این؛ ما در بلوچستانِ اسلامیِ خود، علمای زیادی داریم که در کنار تعلیم و تعلم، مشغول کارگری، سوخت کشی، دکان داری و مشاغل دیگر هستند که دستان آنان نیز همانند سایر کارگرانِ بلوچ است و ما هیچ تفاوتی در آن نمی بینیم. بصورت کلی و فارغ از این مباحث؛ این قیاس که دستان کارگران را ببینید و دستان علماء را ببینید، واقعا قیاس احمقانه ای است که از شدت احمقانه بودنش نمی دانم پاسخش را می نوشتم یا دست از قلم بر می داشتم! باور بفرمایید چنین افرادی با چنین طرز فکرهایی ممکن است فردا بگویند فلان جاها را هم مقایسه کنید که این واقعا نشان می دهد مطرح کنندگان چنین شبهاتی از چه شعور و آگاهی برخوردارند!!!

خواننده مسلمان!

روز و شب علیه دین و عقیده ات می نویسند و می خواهند به هر طریقی که شده، عقیده ی سالم و صحیح ات را نسبت به گروه ها و جریانات اسلامی خدشه دار نمایند. ما بخوبی می دانیم که بسیاری از افراد با لباس روحانیت، از اسم دین سوء استفاده می کنند، اما باید بدانیم که کارهای آنان هیچ ربطی با تعالیمِ دینِ مبارک ندارد، و قبل از اینکه ما از آنها شاکی باشیم، خودِ اسلام از آنها شاکیست! پس؛ بین عالم و عالم نما تفاوت قائل شویم. وظیفه ی ما در قبال علمای حق، دفاع و حمایت از آنان بصورت مادی و معنوی هست. و وظیفه مان در قبال ملاهای منحرف اینست که حساب آنان را از اسلام و مسلمانان و خصوصا حسابشان را از علمای حق(که علمای حق هزار برابر آنها هستند) جدا نماییم. زیرا علمای حق، وارثان انبیاء علیهم السلام هستند.

در آخر عارضم که در هر نوشته ای، بایست بین دو مؤلفه ی اسلام و مسلمان تمایز قائل شده، کار مسلمان را به خویش، و کار اسلام را با خودش واگذار نماییم.

مزاران لگور چه نگرشی در مورد قرآن و احادیث رسول الله و فقه چهارمذهب دارند؟

مزاران لگور چه نگرشی در مورد قرآن و احادیث رسول الله و فقه 4مذهب دارند؟

به قلم: بالاچ عُمَرزهی

مزار یعنی کسی که بدون توجه به نتیجه جانش را جاهلانه هدر می دهد و مثل اعراب سکولار دوران جاهلیت به خاطر مسائل قومیتی و عصبیت و چراگاه و … جنگی جاهلانه و مرگی جالانه دارد چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: من قاتل تحت رايةٍ عَمِيَّةٍ ، يغضبُ لعَصَبِيةٍ ، أو يَدْعُو إلى عَصَبِيَّةٍ ، أو ينصرُ عَصَبِيَّةً ، فقُتِلَ ، فقَتْلُه جاهليةٌ (مسلم: 1848) کسی که زیر پرچمی بدون هدف(صحیح) و کورکورانه بجنگد، بنابر تعصب خشم بگیرد یا به سوی قوم گرایی فراخواند یا از روی تعصب یاری رساند و در این مسیر کشته شود مرگ او بر جاهلیت آمده است.

لگور هم یعنی کسی که به دین و فرهنگ اسلامی مردم خودش و سپس به سرزمین اسلامی مسلمین به نفع کفار سکولار جهانی و منطقه ای خیانت می کند.

پس مزار سکولاری که با حمایت آمریکا و از کانال پاکستان در برابر ملت مسلمان خود ایستاده است یک مزارلگور است.

مزار لگور قرآن و سنت صحیح و فقه 4 مذهب را جوابگوی عصر حاضر نمی دانند و در محفلهای خود از آن به عنوان ارتجاع تعبیر می کنند! اما در حقیقت این کفر گویی ریشه در عقاید سکولاریستی آنها دارد و تمام سکولاریستها در تمام سرزمینها همین را می گویند.

شریعت اسلام قانون زندگی درونی و ظاهری انسانهاست و اعلان خداوندی تا روز قیامت برای اداره ی زندگی انسانهاست و برترین نظام زندگی است.

مزاران لگوری که در میان مردم جرئت ندارد به صراحت عقاید خود را بیان کنند گاه می گویند شریعت اسلام برای 1400 سال پیش خوب بوده اما برای الان نه! یا می گویند آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ اجازه ی اجرای شریعت را نمی دهند پس آنرا کنار بگذاریم و قوانین سکولاریستی را اجرا کنیم که مورد رضایت آمریکا و انگلیس و سایر قدرتهای سکولار جهان است و یا اگر نتوانستند با این حیله ها جوانان را فریب دهند در آخرین دامی که پهن می کنند می گویند: فعلاً چیزی در مورد آینده نگوئیم فعلاً فقط با هم متحد شویم و بر بحث سر اینکه چه نظامی بیاید را بگذاریم برای بعد از پیروزی!

این بزرگترین دامی است که مزاران لگور سکولار که به قومیت و ناسیونالیسم چنگ زده اند جهت بسیج جوانان و مردم عوام جاهل از آن استفاده می کنند.

فریب نخور، این سکولاریستها از اساس با قوانین شریعتهای آسمانی دشمنی دارند و برایشان فرقی ندارد که مذهب شما چه باشد.  

برگهایی از رشادت زنهای مسلمان بلوچ در تاریخ

برگهایی از رشادت زنهای مسلمان بلوچ در تاریخ

ارائه: ماهدیم بلوچ

اگر می بینید که این روزها در فضای محازی و در میان احزاب سکولار بلوچ دختران و زنانی بی حیا و بی دروپیکر نمایش داده می شوند ، این پدیده ی نامبارک مختص بلوچها نبست بلکه فسادی فراگیر است که توسط سکولاریستها در جامعه پخش شده است.‌

در کنار اینهمه دختران و زنان پاکدامن و عفیفه ی معاصر، معرفی تعدادی از شیرزنان خطه ی بلوچستان را لازم می دانم.

شیرزنی به نام گل بی بی از طایفه یار محمد زهی که در بیرون راندن قوای اشغالگر انگلیس از منطقه سرحد نقش برجسته ای داشته است.

و اما نفر بعدی، بی بی فرخنده همسر سردار حسین خان دوم شیرانزهی که در شهر گه، نیک شهر فعلی حکومت می‌کرد و بعد از وفات سردار با احمد خان شیرانی ازدواج می‌کند. بی بی فرخنده زنی کاردان و شایسته بود وی بعد از وفات سردار حسین خان عملا در حوضه گِه حکومت می‌کند و کارهای سیاسی و اداری را انجام می‌دهد و تنها زنی بود که در آن زمان جهت انجام کارهای مردم به ادارات دولتی زمان محمد رضا شاه مراجعه می‌کرد و با تمام معنی شیرزنی آزاده و با عقل و هوش بود.

و اما نفر بعدی بی بی گراناز دختر میرهوتی خان، همسر عیسی خان مبارکی را هم می توان در ردیف زنان شجاع تاریخ بلوچستان قلمداد کرد. چون شجاعت و پایداری و اصرار بی بی گراناز بود
که سردار عیسی خان مبارکی بعد از فوت عظیم خان شیرانی دایی گراناز که تمام ملک و زندگی و حکومت هیچان را به او واگذار کرده بود
از قلعه ی  هیچان خارج نمی‌شود و بزرگترین افتخار را برای خود و طایفه مبارکی به جا می‌گذارد.
وجود گراناز بود که منطقه هیچان برای همیشه طایفه مبارکی تعلق می‌گیرد و مبارکی ها در آنجا صاحب مِلک و زندگی می‌شوند.
بی بی گراناز در سواری و تیر اندازی مهارتی کامل داشته و هنگام محاصره هیچان توسط سردار حسین خان شیرانی او در کنار مدافعین قلعه هیچان قرار می‌گیرد و به تیر اندازی می پردازد. وی زنی بسیار سخاوتمند و مهربان و با عقل و هوش بود. درود بر روح این زن بزرگ تاریخ لاشار می‌فرستیم.

برگرفته از کتاب: بلوچستان در آیینه ی زمان
نویسنده: ابراهیم خان میر لاشاری