چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

چرا یک بلوچ مسلمان نمی تواند یک مبارز قومیت گرا باشد؟

به قلم: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

اخیرا مولوی هبة الله رهبر امارت اسلامی افغانستان هر گونه دامن زدن به اختلافات قومیتی را ممنوع کردند، این به چه معنا است؟ آیا یک مسلمان باید از قوم خودش دست بکشد؟ آیا یک مسلمان قوم خودش را دوست ندارد؟

در مفکوره ی اسلامی وجود سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی و عمر و ابوبکر عربی و غیره تضادی با برادری اسلامی و « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » (حجرات:10) ندارد.

زمانی که شخص برای قانون شریعت الله تلاش و کوشش می کند این شریعت تمام حقوق قومی او را به او می دهد و تلاش برای تطبیق قانون شریعت الله نه تنها تردید محبت با وطن و سرزمین و هویت تاریخی نیست بلکه تساوی حقوقی قومیتها و رسیدن به حقوق شریعی تمام مومنین است؛. هنگامی که می گوییم جهاد در راه الله، یعنی دفاع از قانون شریعت الله که دفاع از عرض و ناموس و عقیده و سرزمین و مال و زبان خویش.

به همین دلیل، مومن، اسلام را محور فعالیت و مبارزه خود می داند؛ و اسلام هیچگونه مخالفتی با قوم دوستی و محبت با سرزمین اعلام ننموده اند. این اصل در تاریخ اسلام  کاملا متبلور است و وجود اینهمه زبان و لهجه ی تاریخی و آزادی قومیتهای مختلف و حتی آزادی در انتخاب زبان جدید توسط مسلمین امر یعادی بوده است.

سکولاریستها که هویت اسلامی را نفی کرده و بر هویت نژادی تأکید دارند و تماما در حال تولید کینه و نفرت میان نژادهای مختلف و تولید توهم خودبزرگ بینی و قوم پرستی جاهلی هستند می خواهند چنین نشان دهند که مومنین نسبت به قوم وز بان و فرهنگ و لباس و تاریخ خود بی تفاوت هستند در حالی که این لباس و زبان و هویت اسلامی ما توسط مسلمین و علمای دینی به ما رسیده است نه توسط سکولاریستها

این افراد لگور سکولار، می خواهند که مومنین آنهمه مبانی شریعت را کنار بگذارند و مثل آنها به نژادی افتخار کنند که از طریق آلت تناسلی پدران به انسان می رسد! اگر شخص مثل آنها آلت تناسلی پدرش را جایگزین آنهمه آیه و حدیث و فقه اسلامی کرد و مثل آنها انسانی بی ارزش و نفهم شد آنوقت مدافع قوم بلوچ و کُرد و تُرک و عرب و اوزبیک و پشتو و غیره می شود و آنوقت یکی مثل همین سکولارهای لگور می شود و این لگورها از او راضی می شوند.  

رسول الله صلی الله علیه وسلم با وجود آنهمه محبتی که به زادگاهش مکه داشت می گوید:مَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ» [مسلم ۱۸۴۸] هرکس زير پرچم مجهولی بجنگد که خشم وی جهت تعصب قومی و قبیله ای است یا به آن دعوت می دهد یا آن را ياری می کند و در اين راه کشته شود، در مسیر جاهليت مرده است.

پس، اسلام اجازه ی این قومیت گرائی کثیف را به مومنین نمی دهد و یک مسلمان متعهد و مومن نمی تواند وارد این گنداب شود .

به صراحت بگویم: قوگرائی در واقع یعنی فداکردن منابع اسلامی و فقهی و ارزشهای اسلامی به خاطر آلت تناسلی پدر است که نژاد را به ما رسانده، پس اینکه شخص مسلمان با مردم و سرزمین و تاریخ اسلامی خودش احساس دوستی و محبت داشته باشد و حماسه های اسلامی ملتش را بازگو کند و در راه سعادت و امنیت و آرامش و خوشبختی مردمش تلاش کند قومگرائی نیست بلکه انجام دستورات شریعت الله است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *