شناختی بر فرقه جهمیه

شناختی بر فرقه جهمیه

به قلم: عبدالرحمن براهویی

منطقه خراسان و بخصوص بلخ قبل از آنکه پیرو مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و شافعی و حنبل شوند تابع مذهب مرجئه بودند و بلخ به مرجئه آباد مشهور بود.

جهم بن صفوان که توسط امام ابوحنیفه تکفیر شد تفکرات خود را از جعد بن درهم و فرقه ی سمنیه گرفت و در سال ۱۲۸ هجری در خراسان کشته شد.

عموماً اکثر گروه‌های انحرافی و گمراه، اعتقادات و باورهای خود را از شرایع منسوخ‌شده و گروه‌های باطل گذشته گرفته و تا حد زیادی مسیرشان را انتخاب کرده‌اند؛ به همین‌خاطر بسیاری از باورهای‌شان با قوانین و احکام اسلام در تضاد است. فرقۀ جهمیه نیز یکی از همین گروه‌هاست. علما و دانشمندان اسلامی معتقد هستند که فرقۀ جهمیه نیز بسیاری از باورهای خود را از یهود، نصارا و مشرکین گرفته‌‌اند.

مهمترین آفت مذهب جهمیه این بود که می گفتند هر کسی ادعای مومن بودن داشته باشد حتی اگر آنرا به زبان نیاورد یا هیچ عمل اسلامی مثل نماز و روزه و غیره را انجام ندهد و حتی دچار گناهان مکفره و کفریاتی شود باز مومن است و در قیامت هم وارد جهنم نمی شود.

در کنار این:  مذهب و عقیده آنها انکار صفات الله متعال می باشد، تا آنجا که تندروها و افراطیهای این فرقه حتى اسماء الله متعال را انکار می کنند، به همین جهت به «معطلّه» هم نامگذاری شده اند. از دیگر عقاید این طایفه این است که معتقدند که انسان هیچ قدرت و اختیاری ندارد و مجبور به انجام اعمال خود می باشد، به همین این فرقه « جبریه » هم نامیده شده است.

جهم بن صفوان یکبار پیش امام ابوحنیفه رحمه‌الله رفت تا با ایشان صحبت کند، وقتی امام صاحب را ملاقات کرد و او را به مناظره فراخواند، امام صاحب فرمود: «سخن گفتن با تو ننگ و عار است و وارد شدن در مبحثی که تو در آن فرورفته‌ای، آتشی است که زبانه می‌کشد… از تو برای من خبرهایی رسیده است که هیچ مسلمانی آن را بر زبان نمی‌آورد.»

 امروزه  این اعتقادت و افکار هم در بین برخی از افراد وجود دارد و دست به هر جرم و جنایت و کفریاتی می زنند و عده ای از آنها نه تنها نماز را ترک کرده اند بلکه به عقاید کفری سکولاریستها اعتقاد پیدا کرده اند و باز در گمان خود خیال می کنند از اهل سنت هستند.

مرجئه گری درهای انواع مفاسد را برروی مردم و اهل هوا و هوس باز می کند و  راه را برای تکفیر های نابجای فرقه های منحرف نیز هموار می کند. یکی تفریط و دیگری افراط.

هیچ یک از اینها ربطی به منهج اهل سنت و جماعت ندارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *