فریب‌خوردگان سکولار و مزدوران طاغوت؛ خنجری در پشت ملت مسلمان بلوچ

 فریب‌خوردگان سکولار و مزدوران طاغوت؛ خنجری در پشت ملت مسلمان بلوچ

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

امروز در میان ملت مسلمان و غیرتمند بلوچ، گروهک‌هایی پیدا شده‌اند که با نام دین، قوم و آزادی، در حقیقت خدمت‌گزاران دشمنان اسلام‌اند. اینان از سکولارهای ضد قانون شریعت الله  گرفته تا گروهک جیش‌العدل و تازه‌ترین چهره فریب‌کار، مولوی نقشبندی، همه در یک صف ایستاده‌اند؛ صف مزدوران آمریکا و حاکمان طاغوتی عربی که دشمن خونین امت اسلامی‌اند.

این گروه‌ها نه برای عزت بلوچ، بلکه برای تحقق نقشه‌های بیگانگان فعالیت می‌کنند. هر قطره خونی که از مسلمانی در بلوچستان ریخته می‌شود، با دستان همین مزدوران صورت می‌گیرد. آنان مردم ساده‌دل را با شعارهای دروغین فریب می‌دهند، در حالی‌که خود در خدمت دستگاه‌های جاسوسی و منافع کفار قرار دارند.

بر ملت مسلمان و اهل سنت و جماعت بلوچ لازم است که بیدار شوند و همه باید دست به دست هم دهیم تا این فریب‌خوردگان را از صف خود بیرون اندازیم.

عزت و آزادی در سایه توحید و حاکمیت شریعت است، نه در دامن طاغوت و سکولاریسم. این گروهک‌ها جز نفاق، خونریزی و تفرقه چیزی برای امت اسلامی نیاورده‌اند. راه ما باید راه اسلام باشد، نه راه مزدوران آمریکا و پاکستان.

درسهایی از هتاکی یک سرباز در سیستان و بلوچستان ایران تا هتاکی یک درجه دار آل سعود در جوار بیت‌الله

درسهایی از هتاکی یک سرباز در سیستان و بلوچستان ایران تا هتاکی یک درجه دار آل سعود در جوار بیت‌الله

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

امروز شاهد کلیپی دردناک بودم که در جوار خانهٔ خدا، نیروی امنیتی آل سعود یکی از خواهران ما را با خشونت می‌کشد و مردی را با قساوت می‌زند.

با دیدن این کلیپ، یاد صحنه‌ای در ذهنم زنده شد؛ آن‌گاه که در ایران، یک سرباز به دو مادر پیر بلوچ ما توهین کرد.  

سرباز ایرانی بلافاصله اظهار پشیمانی کرد، با این وجود بازداشت شد و برایش پرونده ی قضایی تشکیل شد، از مردم عذر خواست، و به دادگاه سپرده شد.

اما در سرزمین حرمین، سرزمین نزول وحی، جایی که باید مظهر رحمت و عدالت باشد، پلیسی در کنار کعبه مرتکب چنین رفتار زشت و ظالمانه‌ای می‌شود، و هیچ صدایی از علمای آل سعود برنمی‌خیزد.

در ایران، همین مولوی عبدالحمید زاهدانی به سبب جرم آن سرباز، منبرها را لرزاند و فریاد مظلومیت سر داد. اما امروز که زنِ مسلمانی در حرم امن الهی تحقیر و ضرب می‌شود، چرا هیچ عالمی از آل سعود و حجاز لب به اعتراض نمی‌گشاید؟

چرا صدایی از مدعیان غیرت و دعوت نمی‌آید؟

آیا شریعتِ خدا تنها در مرزهای ایران معنا دارد؟

یا سکوت در برابر آل‌سعود و طاغوتِ حجاز، همان چیزی است که به نام “حکمت” توجیه می‌کنند؟

این سکوت، سکوتِ نفاق است، نه تقوا.

و این خاموشی، نشان از وابستگی دارد، نه حکمت.

ممکن است عده ای بگویند مولوی های ما چه کار دارند به عربستان و تنها به مسایل داخلی خودمان می پردازند!

اما اینهم دغل بازی است چون همین مولوی عبدالحمید در مورد اتفاقات اوکراین و روسیه در منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم صحبت می کند (هر چند کسی از این کفار به سخنان او اهمیتی نمی دهند) یا همین مولوی سعی می کند حماس را همچون صهیونیستها تندرو و… نشان دهد و در قضیه فلسطین همان طرح خاپنانه ی دو دولت جهت به رسمیت شناختن اشغالگری کفار محارب در سرزمین اسلامی فلسطین را مطرح می کند و…

پس اگر شخص مومن باشد برایش فرق ندارد در مرز میلک سیستان و بلوچستان حقی از مومنی ضایع شود یا در سودان وفلسطین و جوار بیت الله و سایر مکانها بلکه انجام جرم در جوار بیت الله آنهم در حق حجاج و مهمانان الله بسیار بدتر از سایر مکانهاست.   

مولوی ها و ماموستاها و شیخها و آخوندهایی که منابر و رسانه هایی در اختیار دارند حق ندارند در برابر جنایاتی که در گوشه و کنار جهان نسبت به مسلمین انجام می شود سکوت کنند و در این مورد خاص همچنانکه نسبت به هتاکی آن سرباز واکنش نشان دادند نسبت به جرم این مامور آل سعود در جوار بیت الله نیز واکنش نشان دهند.

ناموسِ مسلمینِ سودان توسط مزدوران امارات متحده عربی لکه‌دار است و مولوی های ما سکوت کرده اند

ناموسِ مسلمینِ سودان توسط مزدوران امارات متحده عربی لکه‌دار است و مولوی های ما سکوت کرده اند

کاتب: محمد اسامه

مولوی های دارای منبر ما که در رسانه ها نیز صدای آنها منعکس می شود و در مورد جنگ دو کافر اصلی در اوکراین صحبت می کنند و از منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم برای این کفار اصلی راهکار هم نشان می دهند(هر چند کسی از این کفار به ندای آنها اهمیتی هم نمی دهد) اما در برابر جنایات وحشتانکی که مزدوران امارات متحده عربی در سودان در حال انجام آن هستند خاموش شده اند.

آیا از این می ترسند که کمکهای مالی از امارات سایر گاوهای شیرده متحد با امارات به آنها نرسد؟

عزت در حمایت از مظلوم رقم می‌خورد، نه در معامله با ظالم.

ای صاحبانِ منابرِ ادعا شده، آنچه امروز در الفاشر می‌گذرد، شرم‌آور است و ناموسِ امت را لکه‌دار می‌کند: دختران ربوده شده، کودکانِ کشته و زنانِ آواره — این‌ها همه شهادتِ زنده‌ای است بر ناکامیِ وجدانِ جمعی و به‌خصوص شرمِ بی‌پایانِ حکام و شبکه‌هایی که به نام دین و عربیت سنگ می‌زنند اما در برابر جنایتِ علیه مسلمین سکوت می‌کنند.

هنوز قساوت و جنایتِ میلیشیا در برابر چشم‌هاست، ناموسِ مسلمینِ سودان، امانتی است در گردنِ هر مسلمان و هر خطیب و هر حکومتی که خود را نمایندهٔ امت می‌داند. اگر امروز از حمایت و دفاع بازایستید، فردا شرمساریِ شما به نسل‌ها خواهد رسید.

به مولوی ها و شیوخِ و شبکه‌های منبری می‌گویم: آیا منبرِ شما جز سخن‌پراکنی علیه هم‌کیشان است و در برابر طاغوت و ستمگران لال شده‌اید؟ آیا دین را در تابلوها و شعارها خلاصه کرده‌اید و در برابر خون‌ریزیِ مسلمین سکوت اختیار می‌کنید؟ این سکوت، رسوایی است که بر جبین و پیشانیِ دعوتِ شما لکه می‌زند.

ناموسِ مسلمین امانتی است که پیشِ خدا و خلق، هرگز نباید فراموش یا پایمال شود. امروز الفاشر، فردا جای دیگر؛ اگر امروز سکوت کنیم، فردا هیچ‌کدام از ما امن نخواهیم بود.

  نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

  نقدی ساده و خودمانی بر حال اهل‌سنت امروز

کاتب: سلیمان عبدالرحمن

خود انتقادی ما به معنی نبود سایر صفات پسندیده ی دیگر و یا نبود مشکلات در فرقه های مذاهب اسلامی دیگر نیست بلکه نقد به منظور اصلاح وضع موجود است.

قابل انکار نیست که ما اهل‌سنت و جماعت خود را امت اکثریت می‌دانیم، ادعاهای بزرگ داریم که پرچمدار مبارزه با ظالمان و مستکبرانیم؛ اما واقعیت تلخ چیست؟

امروز در صحنهٔ جهانی می‌بینیم که اهل تشیع – با همهٔ اختلافات عقیدتی ما با آنان – دست‌کم زیر یک پرچم واحد در برابر آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و آلمان ایستاده‌اند، شعار مقاومت می‌دهند، و عملاً در میدان مبارزه حضور دارند.

اما ما چه کرده‌ایم؟

ما ادعاهای فراوان داریم، ولی اهل تفرق هستیم و با وجود گروههای کوچک متفرق عملاً جهاد و مقاومت حقیقی بر علیه دشمنان اصلی را به حاشیه برده‌ایم.

در برابر، مبارزهٔ شیعیان و حتی گروههای سنی مثل حماس و جهاد اسلامی و شافعی ها و زیدی های یمن که با شعیان 12 امامی متحد هستند را کوچک می‌شماریم یا اصلاً نادیده می‌گیریم.

خود را “اهل سنت و جماعت” می‌نامیم، اما نه سنت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در مبارزه علیه طاغوت زنده کرده‌ایم، و نه جماعت واحدی برای مقابله با دشمنان خدا برپا نموده‌ایم.

بدون تعارف باید بگوئیم که ما امروز گرفتار تناقض هستیم:

شیعیان 12 امامی با دسته هائی از اهل سنت با همهٔ خطاهایشان، در برابر طاغوت‌های جهانی جبهه ی مقاومت اسلامی تشکیل داده و ایستاده‌اند.

اما ما اهل‌سنت – که خود را وارثان سنت پیامبر می‌نامیم – بیشتر گرفتار اختلاف، ادعا و بی‌عملی شده‌ایم.

این وضعیت برای ما ننگ و هشدار است.

باید به جای کوچک‌شمردن و حسادت، به جهاد جبهه ی مقاومت اسلامی تحت پرچم ایران ملحق شویم و در مسیر قرآن و سنت، جهاد و وحدت صحیح اسلامی قرار گیریم.

اینجاست که متوجه می شویم که جنگ گروههایی چون جیش العدل همان «قتال الفتنه» است که اهل سنت و جماعت به تفصیل در مورد آن صحبت کرده اند، یعنی جنگی که به جای اصلاح و رسیدن به اهداف جهاد، مسلمین را به فتنه و مصیبت بیشتر، و هدر دادن خون و ناموس و مال می اندازد.

فقط کافی است به چند دهه قتال الفتنه ی جندالله ریگی و پس مانده های آن نگاه منصفانه داشته باشیم.

اگر اهل جهادی به جبهه ی مقاومت حامی اهل غزه ملحق شو نه ضد آن

اگر اهل جهادی به جبهه ی مقاومت حامی اهل غزه ملحق شو نه ضد آن

کاتب: جواد شاهوزهی بامری

عده ای چون جیش العدل نعره می زنند که ما اهل جهادیم و برای اجرای عدالت می جنگیم در حالی که در همان قدم اول با ظلم به اهل غزه شروع کرده اند.

یعنی با ایرانی وارد جنگ شده اند و از پشت به آن خنجر می زنند که ایران بزرگترین حامی جهاد فلسطین و اهل غزه و اصلی ترین نیروی جهادی منسجم در تمام دنیا بر علیه صهیونیستها و تنها قدرتی است که چند دهه ی گذشته مستقیما آمریکا به عنوان حامی اصلی صهیونیستها را مورد حمله قرار داده است.

پس اگر واقعاً به جهاد و اهداف جهاد صادقید، به صف جبههٔ مقاومت اسلامی ملحق شوید که در خط مقدم جهاد جهانی قرار دارند.

این جبهه با شجاعت در دفاع از سرزمین‌های اسلامی ایستاده و هیچ تجاوزگری را بر مسلمین مسلط نمی‌گذارد.

ای پیروان جیش العدل، بس است محکوم کردن زبانی صهیونیستها و جنگیدن به نفع آنها؛ واقعا شرم‌آور است

جبهه ی خود را عوض کنید و  از اسلام، مسلمین و سرزمین‌های اسلامی دفاع کنید

تجاوزگران آمریکائی را با همان شدت در خاک پاکستان پاسخ دهید و به سایر برادران اهل جهاد خود در جهاد با آمریکا و مزدوران داخلی اشان مشغول شوید نه به حامی اصلی جهاد بر علیه آمریکا و اجازه ندهید خون مظلومان پایمال شود.

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

عبدالمالک ریگی و نوچه اش فاروقی برای بلوچهای ایران چه می خواهند؟

به قلم: نذیر احمد بارکزایى

عبدالمالک ریگی که نه سواد آکادمیک داشت و نه سواد فقهی در شریعت برای مدتی توانست برای خود دارودسته ای درست کند.

ابتدا با تکفیر شیعه ها شروع کرد و یکبار به القاعده اسامه بن لادن بیعت داد اما بیعت او پذیرفته نشد، این شخص خیال می کرد که اگر کیلویی شیعیان را تکفیر کند و در برابر ایران بایستد می تواند نزد اسامه بن لادن انسان خوبی جلوه کند در حالی که اسامه بن لادن دارای عقاید اخوان المسلمینی با تفکرات و منهج سید قطب رحمه الله بود و رهبر ایران هم از مترجمین آثار سید قطب بود.

به هر حال عبدالمالک ریگی نتوانست حمایت القاعده را به دست آورد به همین دلیل به رسانه های وابسته به آمریکا و انگلیس مثل رنگارنگ و بی بی سی و رسانه های آل سعود مثل العربیه متوسل شد، یعنی به دشمنان اسامه بن لادن.

 عبدالمالک ریگی در مصاحبه با شبکه ماهواره ای رنگارنگ به صراحت خودش را بخشی از ایران می داند و می گوید به نمایندگی از تمام ایرانیان برای ایرانی فدرال می جنگد.

بلوچها قبلا در پاکستان تجربه ی فدرالیسم سکولاریستها را به مدت هشت دهه دارند و می فهمیم که مفهوم این سخن عبدالمالک ریگی چقدر با قانون شریعت الله و منافع بلوچهای حنفی مذهب در تضاد است. فقط کافی است وضعیت الان بلوچهای بلوچستان پاکستان در حکومت فدرال چرکستان را نگاه کنید.

عبدالمالک ریگی در مصاحبه خود می گوید ما خواهان ارتباط با کل کشور ها هستیم، یعنی ولا و برا اصلاً ندارد؛ علاوه بر این می گوید همه مذاهب و عقاید و افکار مبارک هستند و به مرتدین می گوید برادر و برایش فرقی ندارد طرف کی هست و عقیدش چی باشد و فقط هدفش رسیدن به قدرت هست.

در مصاحبه ای دیگر هم  دیدیم که نوچه همین شخص، صلاح الدین فارقی هم می یگوید دنبال دموکراسی و فدرالیسم هستیم .

اینها با شعارهای شبه اسلامی و با سوء استفاده از اختلافات شیعی – سنی و در پناه حکومت سکولار و مرتد پاکستان در واقع همان نقش واگنرهای آمریکا را دارند؛ چون بر احمقترین انسانها نیز روشن شده است که حکومت سکولار و مرتد چرکستان مزدور و غلام آمریکاست به نحوی که حتی حقوق ارتش آنرا آمریکا پرداخت می کند.

حالا آمریکائی که حتی یک زن مومن مثل دکتر عافیه صدیقی پاکستانی را تحمل نمی کند و او را زندانی و شکنجه می کند و اجازه زندگی آزاد به او نمی دهد اما همین گروه ریگی و فاروقی و سایر دسته های بلوچ را آزاد گذاشته با خانواده در پنجگور و … سکونت کنند.

آیا هنوز متوجه نیستید که این گروههای مختلف در راستای اهداف آمریکا در منیطقه کار می کنند و بلوچهای احساسی را به بهانه های قومگرائی و مذهبی قربانی اهداف آمریکا و متحدین آمریکا می کنند؟

بیدار شویم و فریب نخوریم؛ اینها بخشی از اسلام آمریکائی – صهیونی هستند؛ یعنیی در راستای اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی جنگ روانی و مسلحانه می کنند.

دموکراسی رژیم اشغالگر صهیونیستی و احزاب سکولار محلی ما بلوچها

دموکراسی رژیم اشغالگر صهیونیستی و احزاب سکولار محلی ما بلوچها

به قلم: عبدالرحمن براهوئی

 تمام منابع دموکراسی خواه و سکولار جهانی اذعان داشته و دارند که رژیم صهیونیستی بزرگترین دموکراسی خاورمیانه را دارد اما داریم می بینیم که بزرگترین دموکراسی خاورمیانه چه بلایی بر سر غزه آورد؟

دموکراسی سکولاریستها در هر سرزمین اسلامی پا بگذارد، برای مسلمانان خرابی، و برای کفار سکولار جهانی و منطقه ای رونق می آورد.

در بلوچستان پاکستان نیز 80 سال است که دموکراسی سکولاریستهای فدرالیست و لیبرال حاکم است، نتیجه چه شده؟

هر جا بلوچی مسلمان اعتراض کرده به شدیدترین شیوه ی ممکن سرکوب و زندانی و حتی اعدام شده است.

بلوچهای سکولار هم همگی به جان هم افتاده اند و با آنکه بلوچهای سکولار سوسیالیست و بلوچهای سکولار لیبرال همگی «بلوچ زنده باد» می گویند، اما برای بلوچهای مخالف خود غیر از مرگ و نابودی چیزی ندارند.

نزد این بلوچهای سکولار، بلوچ یعنی همفکران آنها و بقیه اش همگی شعار است و عوام فریبی و دروغ .

به همین دلیل شما هرگز متوجه نمی شوید که  کدام ملی گرایی این احزاب حقیقی است؟

آیا به نظر شما اصلا تعریفی واحد از ملی گرایی نزد این احزاب و فرقه های دغل بازی که در زبان شعار چیزی می دهند و درعمل بدترین دشمنان مخالفین بلوچ خود هستند وجود دارد؟

پس فریب نخورید و بیدار شوید، راهکار شرعی برای ما در اتحاد اسلامی در دارالاسلام است نه در تفرق و فرقه بازی ضرار سازها و احزاب متفرق و رنگارنگ ضد هم.

آنچه باعث بی ارزش شدن بخشهایی از سخنان «مهند حقانی» در میان بلوچها شده است

آنچه باعث بی ارزش شدن بخشهایی از سخنان «مهند حقانی» در میان بلوچها شده است

کاتب: براهندک بلوچ

الله جل جلاله می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده:8) ‏ای مؤمنان ! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید ، و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که ( با ایشان ) دادگری نکنید . دادگری کنید که دادگری ( به ویژه با دشمنان ) به پرهیزگاری نزدیکتر ( و کوتاه‌ترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا ) است . از خدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام می‌دهید .‏

آنچه باعث بی ارزش شدن بخشهایی از مطالب مهند حقانی نزد بلوچهای اهل سنت شده است دوری این شخص از انصاف و عدالت و حتی تحریف حقایق تاریخی به خاطر دشمنانگی با شیعیان 12 امامی حاکم بر ایران است.

اگر تمام قرآن و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم را نگاه کنید حتی یک دروغ در مورد شیطان وجود ندارد چه رسد به پیروانش این یعنی اسلام برای اثبات حقانیت خود نیازی به دروغ و تحریف حقایق ندارد بلکه دروغ بافتن و تحریف حقایق کار انسانهای ضعیف است.

مهند حقانی با ذکر توطئه ای که توسط آتاتورک و بر اساس تفکرات سکولاریسم و نژاد پرستی بر علیه حاکمیت عثمانی به وجود آمد و با ربط دادن سرمچاران بلوچ به این توطئه حقایق مهمی در جایی می گوید: «تقدیس وطن، ملی گرایی و قهرمانان پوشالی، دسیسه های غرب هستند که بعد از فروپاشی خلافت عظیم عثمانی بذر آنها را در بلاد اسلامی و عقل و اندیشه امت اسلامی کاشتند!» با آنکه حاکمیت عثمانی ها خلافت نبود بلکه شاهیگری بود اما در کل این یک حقیقت است که مهند آنرا بیان می کند.

یا مهند زمانی که در پاسخ به عقیل هاشمی مجری شبکه کلمه می گوید: «مجاهدین افغانستان که پوزه بزرگترین پیمان جهانی را به خاک ذلت نشانده و موفق به اقامه نظام اسلامی شدند آیا به برابری قدرت رسیده بودند؟» در برابر این سرباز بخش جنگ روانی دشمنان مهند به حقیقتی واضح اشاره می کند

یا باز زمانی که از به شهادت رساندن علماء، بزرگان و فرماندهان اسلامی توسط فرقه نجدی دوله (داعش) می گوید: «هنوز زخم های بلاد شام و عراق بر پیکره امت اسلامی التیام پیدا نکرده است که می خواهند افغانستان عزیز را هم به خاک و خون بکشانند» باز حقیقتی غیر قابل کتمان را می گوید

اما زمانی که می خواهد در مورد شیعه و حاکمییت شیعیان 12 امامی بر ایران وارد بحث شود انگار با یک مهند دغل باز تحریفگری طرفیم که بویی از انصاف و عدالت نبرده است.

در این زمینه این شخص اولین خیانتی که نسبت به مخاطبین خود مرتکب می شود این است که شیعیان غلاة (مثل حیدری های اسماعیلی و قرمطی ها و… را که توسط شیعیان 12 امامی تکفیر شده اند) را با شیعیان 12 امامی یکی می گیرد و با چماق شیعیان غلاة به شیعیان 12 امامی حمله می کند.

یعنی با آوردن اسناد و مدارکی معتبر به توصیف شیعیان غلاة می پردازد اما در نهایت با این نگرش به قضاوت در مورد شیعیان 12 امامی می پردازد و حکمی که متعلق به  شیعیان غلاة است را بر شیعیان 12 امامی تحمیل می کند.

این کار مثل کار کسانی است که بیایند در مورد ذکری های بلوچ با مدارک معتبر به ذکر عقاید و جنایات آنها در بلوچستان بپردازند و در نهایت بگویند تمام بلوچهای حنفی اینگونه اند چون ذکری ها از دل بلوچهای حنفی بیرون آمده اند!

یا در مورد بریلوی ها و قادیانی ها و سیفی های میان حنفی ها واقعیاتی گفته شود و بعد بر اساس این واقعیتها بگویند کل حنفی ها اینگونه اند و کار را به مرحله تکفیر و… بکشانند.

این دغل بازی و عین خیانت است. مصیبتی که مهند در آن افتاده است و باعث شده است عقلای بلوچ که تحقیقاتی دارند با بدگمانی و بی ارزش به مطالب ایشان نگاه کنند.

شناخت قرآنی سکولاریستها یا مشرکین

شناخت قرآنی سکولاریستها یا مشرکین

ارائه دهنده: محمد اسامه

امروزه متاسفانه عده ای نجدی یا نجدی زده به اشتباه تمام کفار و دسته هایی از اهل سنت و شیعه را از لحاظ شرعی مشرک می نامند و مشرکین اصلی را رها کرده اند که مسبب عواقب وخیمی برای مسلمین شده است.

لازم است بدانیم بر اساس آیه 17 سوره حج، «کفار آشکار» میان انسانها عبارتند از: 1- َالَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَى 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین) و دسته ی مرتدین هم (مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ) هم در نهایت به یکی از این 5 دسته ملحق می شوند.

در این صورت هر جا در قرآن اسمی از «الْمُشْرِكِين» یا «الَّذِينَ أَشْرَكُوا» یا «الْمُشْرِكَات» یا «مُشْرِك» یا «مُشْرِكَة» یا «مُشْرِكُون» یا « الْأَحْزَاب» آمده یعنی دسته ای از «کفار 6 گانه ی آشکار» در میان انسانها.

می دانیم که همه ی سکولاریستها می گویند که قوانین شریعت الله را برای نظام حکومتی و اجرائی جامعه و نهادهای مختلف حکومتی چون قانون اساسی و مجازات و پاداش و آموزش و پرورش و اقتصاد و روابط بین الملل و غیره نمی خواهند و قوانین سکولاریستی ساخته شده توسط بشر را می خواهند و جایگزین قوانین شریعت الله می کنند. این دیگر نیازی به بحث کردن من و شما با آنها ندارد و خود این سکولاریستها (مشرکین) به این کفر آشکار پوشاندن قوانین شریعت الله گواهی می دهند: «شَاهِدِينَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ» (توبه/17) خودشان به کفر خودشان گواهی می دهند.

این گواهی را هر سکولاری می دهد و ما به راحتی می توانیم این سکولاریستها را از سایر کفار تشخیص دهیم . هیچ کافر نصرانی یا مجوس یا صابئی یا یهودی نمی گوید که من قوانین شریعت الله و آنچه که الله نازل کرده است را قبول ندارم بلکه می گویند اینی که نزد من است متعلق به الله است و قبولش دارم نه آنکه پیش دیگران است.

مشرکین «آشکارا» و «واضح» انفصال و جدائی از قانون و حکم الله و استقلال از شریعت الله را بیان می کنند. این جدائی آشکار و استقلال واضح در شناخت مشرکین از سایر کسانی که به بعضی از بیماری های اینها آلوده شده اند در صحت جهانبینی ما بسیار مهم و سرنوشت ساز است.

سکولار یا به زبان عربی مشرک یعنی همین. به همین واضحی و روشنی که به راحتی می توانی آن را از یک یهودی و نصرانی و مجوس و صابئی تشخیص بدهی . چون هیچ یهودی یا نصرانی یا مجوس و صابئی وجود ندارد که بگوید من قوانین خدا را کنار می گذارم و با آنها مخالفم و از حکم و قانون الله استقلال دارم و به جای آن قوانین ساخته شده توسط خودم را قبول دارم. او مخالف قوانین الله در اسلام یا مخالف سایر شریعتهای آسمانی است و معتقد است آنچه که او به آن اعتقاد دارد قوانین الله هستند نه قوانین سایر شریعتها، پس از نگاه خودش مدافع و حافظ قوانین و دین الله تعالی است نه در برابر آن.  

آیا امروزه به سادگی نمی توانی یک کافر سکولار (مشرک) را از یک کافر یهودی و نصرانی و صابئی و مجوس تشخیص بدهی؟ آیا برایت سخت است همه ی این کفار را از مومنین جدا کنی و به تبعیت از آیات الله بگوئی : 1- الَّذِينَ آمَنُوا 2- وَالَّذِينَ هَادُوا 3- وَالصَّابِئِينَ 4- وَالنَّصَارَى 5- وَالْمَجُوسَ 6- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا؟!

در این صورت، سکولاریستها (مشرکین) هرگز نگفته اند که این قوانین ما از سوی الله آمده است، بلکه:

  • یا گفته اند از گذشتگان ما به ما رسیده و از این قوانین تبعیت می کنیم : وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۗ ‏(بقره/170) و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند : بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم.
  • و یا برای اداره ی امور روز مره ی خود به پادشاهان و بزرگان خود مراجعه کرده اند که این بزرگان گاه پارلمانها و مجالس مشورتی چون دارالندوه هم داشته اند و در این مجالس قوانین روزمره ی خود را تصویب کرده اند.

پس: مشرکین (سکولاریستها) از گذشته های باستان تا کنون و تا روز قیامت برای اداره ی زندگی خود از قوانینی غیر از قوانین شریعت الله پیروی می کنند و قوانین آنها ساخته و پرداخته ی خود انسان است که بر انسان حاکمیت پیدا کرده اند، و با حاکمیت آنچه توسط «الله تعالی» نازل شده است سرنازگاری و دشمنی دارند، و هرگز نمی پذیرند آنچه از سوی «الله تعالی» آمده است و با قوانین آنها مخالف است بر مردم حاکمیت داشته باشد، و این یعنی مبنا قرار دادن اومانیسم یا همان انسانیتی که عده ای بر زبان می رانند و این یعنی دموکراسی (حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین الله بر مردم) که بر پایه ی همین اومانیسم یا انسان گرائی شکل گرفته و از باستان تا کنون در برابر دین اسلام و قوانین شریعت الله ابراز وجود کرده است.

این سخن و عقاید سکولاریستها(مشرکین) در طول تاریخ بوده است. آیا امروز چیزی غیر از این می گویند؟ آیا سکولاریستهای اطراف شما فرقی با گذشتگان باستانی و فسیل شده خود دارند و چیزی غیر از این می گویند؟

ایراد بزرگ ما مسلمین در رها کردن اولویتهاست

ایراد بزرگ ما مسلمین در رها کردن اولویتهاست

کاتب: مولوی سید محمد رخشانی بادینی

با آنکه بعد از تکمیل شدن دین اسلام، دوران مکی و مدنی در آن شکل تدریجی اش باقی نمانده است با این وجود اولویتهایی که الله قبل از سایر احکام قرار داده است در هر حال برایی مومنین اولویت هستند و باید دعوت و آموزش و یادگیری از این اولویتها شروع شود.

اولویت اول «الا اله – الا الله» از کانال «محمد رسول الله» صلی الله علیه وسلم است. یعنی کفر به طاغوت و تولیدات فکری و عقیدتی و رفتاری طاغوتها که مخالف شریعت الله است و بعد، ایمان به الله و آنچه که الله از طریق آخرین فرستاده اش فرستاده است.

در هر جای قرآن و احادیث صحیح اسمی از طاغوت آمده است یعنی کافر، پس کفر به طاغوت یعنی کفر به کفار که این کفار بعد از شیطان  بر اساس آیه 17 سوره حج 5 دسته هستند: 1- الَّذِينَ هَادُوا 2- وَالصَّابِئِينَ 3- وَالنَّصَارَىٰ 4- وَالْمَجُوسَ 5- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین = سکولاریستها)

ایین یعنی توحید و کسی که به صورت کلی و مجمل تسلیم این مفهوم شود مسلمان است و کسی که به این مفهوم ایمان بیاورد مومن میان مسلمین است.

بر اساس آیات اولیه ی سوره ی روم و آیات متعلق به شوری که همگیی مکی هستند اولویت دوم دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان و آموزشهای سیاسی قبل از دست یافتن به حاکمیت است.

یعنی مسلمین در همان دوران مکی بر دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان آشنا بودند و می دانستند که امور خود را باید بر اساس شورا به پیش ببرند و تمام این موارد قبل از تشکیل دارالاسلام و حاکمیت مدینه بود و قبل از آن بود که «اهل جماعت» شوند.

به محض تشکیل دارالاسلام و حاکمیت و جماعت مسلمین هم، اولویت اول هجرت به این دارالاسلام و «اهل جماعت شدن» است.

هم اکنون اکثریت مسلمین از این اولویتها غافل و جاهل شده اند نه اولویتهای فقهی بعدی. یعنی می توان گفت اکثریت مطلق مسلمین هنوز نمی دانند طاغوت چیست یا چگونه کفر به طاغوت کنند که کلید و دروازه ی ورود به ایمان و دین اسلام است؛ و حتی با آنکه اکثیرت مسلمین می گویند ما اهل سنت و جماعت هستیم معنی این اصطلاح«اهل جماعت»  را هم نمی دانند و اصلا نمی دانند چگونه  «اهل جماعت» شوند و با  «اهل جماعت» شدن چه تکالیفی متوجه آنها می شود!

مسلمین صدر اسلام با رعایت این اولویتها، در حد خود سایر امور فقهی شخصی را نیز یاد می گرفتند و یک زندگی که طبق برنامه ی اسلام است را به پیش می بردند و دستورات الله را تا حد توان در زندگی پیاده می ساختند.

یعنی صدها مومن چون سمیه و یاسر و حمزه و مصعب و… بودند که هنوز یا این احکام نازل نشده بودند به شهادت رسیدند یا فوت کردند یا هنوز تکمیل نشده بودند به شهادت رسیدند یا وفات کردند.

اولویت ما هم همین است و باید دقیقا مثل صدر اسلام ایمان بیاوریم تا هدایت پیدا کنیم چنانچه الله می فرماید: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (بقره/137) ‏اگر آنان ایمان بیاورند، بمانند آن چیزهائی که شما ایمان دارید، بی‌گمان رهنمود گشته‌اند، و اگر پشت کنند پس راه اختلاف و دشمنانگی را در پیش گرفته‌اند، و الله تو را بسنده خواهد بود و او تو را ازایشان نجات خواهد داد، و او شنوا و بینا است .‏

این مسیر صحیح دعوت و ایمان و «اهل جماعت» شدن است که اگر درست طی شود دیگر مسلمین به خاطر مسائل ریز فقهی مذاهب با هم درگیر نمی شوند و یا مسائل تاریخی گذشته آنها را از هم جدا نمی کند و ابزار دست دشمنان خارجی و دارودسته ی منافقین داخلی نمی شوند.